[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 7 رای - 3.71 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بازنگری در اسطوره های کلاسیک
نویسنده پیام
هری لایم آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 473
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۱۸
اعتبار: 35


تشکرها : 278
( 4292 تشکر در 113 ارسال )
شماره ارسال: #5
RE: بازنگری در اسطوره های کلاسیک

 

بحث "گوینده و نظرش" را نمی دانم آیا همواره می توان مد نظر داشت یا خیر . چون اشقیای تاریخ هم بعضا در سخنرانی هایشان از انسانیت و خدمت به خلق و ... دم می زدند و با این پیش فرض بسیاری از بیانات آنان را به دلیل محتوای انسانی (!) باید بارها گوش کرد .

گریم و صحنه پردازی اغراق شده در بسیاری از آثار مهم کلاسیک وجود دارد . ( به عنوان مثالی دیگر می توانم به گریم اغراق شده چاپلین در روشنایی های شهر اشاره کنم که همیشه برایم سوال بوده که چرا چاپلین با این همه دقت و نکته سنجی به این مورد بی توجه بوده ) . با این حال با مرور فیلم های کلاسیک می توان به این نتیجه رسید که گریم نامحسوس و طبیعی تر و باور پذیر تر حدودا از اوایل دهه 1940 به مرور بسط یافت . از این نظر همشهری کین هنوز پیرو سنت اغراق آمیز در چهره پردازی بوده . برداشت من این است که گریم پر طمطراق و به معیار امروز کاریکاتوری حتی در فیلم های با حال و هوای رئال پیش از دهه 1940 و حتی اوایل 40  "بد"  تلقی نمی شده . چون چهره پردازی واقع گرا و طبیعی و نامحسوس ,  مستلزم فناوری پیشرفته یا فرایند پیچیده ای نبوده که نتوانند آن را انجام دهند . درست مثل سیاه و سفید/ رنگی بودن یا صامت/ناطق شدن فیلم ها  که این قابلیت ها (رنگی شدن و ناطق شدن) سال ها قبل از فراگیر شدن وجود داشت اما ضرورت آن حس نمی شد . می خواهم به این نتیجه برسم که اساسا رویکرد و تلقی مردم در مواجهه با پدیده سینما متفاوت بود و مردمی که به سینما می رفتند با آداب و رسوم و تشکیلات و برنامه ریزی و ... (درست مثل یک مراسم آئینی و بسیار مهم)  بصورت ناخودآگاه پذیرفته بودند که سینما چنین است . نکته دیگر اینکه تا قبل از دهه 1940 فیلم های رئالیستی با پس زمینه شهری و معاصر درصد کمتری از فیلم ها را تشکیل می دادند . مثلا کمپانی یونیورسال در دهه 30 و همینطور 40 عمده آثاری که تولید کرد در ژانر ترسناک و فانتزی  بودند . یا کمپانی پارامونت روی فیلم های موزیکال تمرکز داشت . بنا بر این گریم اغراق شده نه تنها آسیب محسوب نمی شد بلکه اصلا ضروری به نظر می رسید . رویکرد واقع گرا به سینما در هالیوود پیش از دهه 40 نیز وجود داشت اما موج فیلم نوآر در فراگیر شدن آن تاثیر به سزایی داشت ( از جمله روی گریم و صحنه پردازی باورپذیر تر)

مضمون همشهری کین "قدرت و تنهایی" است که از مضامین ازلی ابدی است و گمان نمی کنم تاریخ مصرف داشته باشد . اما در خصوص طرز پرداخت این مضمون می توان بحث کرد که آیا موفق بوده یا نبوده . مثلا با این سوال که آیا برای وجود یک انسان قدرت طلب و خودخواه الزاما باید ریشه های روان شناختی و جامعه شناختی را مد نظر قرار داد و سیر شکل گیری شخصیت را در فیلم گنجاند یا خیر  . به عنوان مثالی دیگر شخصیت های ده فرمان کیشلوفسکی اغلب کم حرف ,  غمگین ,  یخ کرده و ناموفق در برقراری ارتباط هستند و ما با آنها مواجهیم بدون اینکه به چرایی اش مستقیما در فیلم اشاره شود . این جاست که توجه به عناصر دیگری ضرورت پیدا می کنند . یعنی تماشاگری که بداند کیشلوفسکی چه پیشینه ای داشته و در کجا زیسته و با چه فرهنگی رشد کرده و ارزش های غالب آن فرهنگ چه بوده, با نگاه جامع تری به تماشای این فیلم می نشیند . درخصوص کارگردان های دیگر ازجمله ولز هم همینطور . این جا آن جایی است که تئوری مرگ مولف تمام و کمال جوابگو نیست . چون تماشای یک فیلم بصورت منتزع و در خلأ و بدون درنظرگرفتن خواستگاه های اجتماعی – فرهنگی- تاریخی ,  کار را برای مخاطب دشوار می کند و عملا به درک و دریافت  او آسیب می زند .

درمورد پیچیده بودن یا نبودن ساختار فیلم و ربط آن به ارزش کار نمی دانم که تا چه حد بتوان صریح قضاوت کرد . شما آثار جمالزاده یا کارهای هدایت (غیر از بوف کور و دو سه داستان دیگر) را که می خوانید به نظرتان ساده ,  ابتداعی و پیش پا افتاده می آید اما در صورتی که به یقین برسید که اگر همین آثار نبودند بسیاری از داستان ها و رمان های درجه یک دهه های بعد خلق نمی شدند , آنوقت شاید نوع نگاه تان تغییر کند . درمورد سینما هم همین است . مثلا ساختار پازل گونه که این فیلم (همشهری کین)  به عنوان چارچوب اصلی برای فرم روایی خود درنظر گرفته به ساده ترین شکل ممکن ایجاد شده . اما فیلم های ارزشمند بسیاری تا همین الان از این تمهید استفاده کرده اند و آن را زیباتر و پیراسته تر و جذاب تر به تماشاگر ارائه داده اند . یا درمورد فیلمبرداری "های انگل و لو انگل" (زاویه اُریب دوربین رو به بالا یا رو به پایین ) که در این فیلم و شاهین مالت به شکل گسترده مورد استفاده قرار گرفت هم همینطور (برای نشان دادن و القای اقتدار یا انفعال کاراکتر ها) . در حالی که امروزه این دستاورد ,  دیگر چنان عادی و پیش پا افتاده به نظر می رسد که در هر فیلمی حتی فیلم های تبلیغاتی و درجه پنج هم مورد استفاده قرار می گیرد و کسی حتی 1 ثانیه به این فکر نمی کند که یک انسان روزی این روش را برای نخستین بار مورد استفاده قرار داده .

همه این بحث ها موقعی موضوعیت پیدا می کند که اساسا ساحت سینمای کلاسیک و سیر تاریخ سینما برای ما مهم باشد . در غیر این صورت فیلم های قبل از دهه 90 را در بهترین حالت فقط می شود به زور تحمل کرد .

 

۱۳۹۰/۹/۲۷ عصر ۰۹:۳۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : گرتا, اسکارلت اُهارا, راتسو ریــزو, مگی گربه, حمید هامون, رزا, الیشا, میثم, بانو, ژان والژان, دن ویتو کورلئونه, Papillon, dered, لمون
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
بازنگری در اسطوره های کلاسیک - میثم - ۱۳۹۰/۹/۲۶, صبح ۱۰:۳۸
RE: بازنگری در اسطوره های کلاسیک - هری لایم - ۱۳۹۰/۹/۲۷ عصر ۰۹:۳۱