میثم
مشتری سابق
ارسال ها: 294
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۴
تشکرها : 2524
( 2644 تشکر در 179 ارسال )
|
RE: بازنگری در اسطوره های کلاسیک هری گرامی ممنونم از حضور شما در این بحث.
انتظار داشتم پنبه زنی از همشهری کین ، خیلی دوستان را به این بحث بکشاند. امیدوارم اشتباه نکرده باشم. هر چند شاید بهتر بود از کازابلانکا شروع می کردم که علاقمندان زیادی در این کافه دارد.
چند نکته که به نظرم می آید :
1- قطعا اورسون ولز اعتماد به نفس بالایی داشته و در یک عبارت اراده معطوف به قدرت بوده! این را از همینکه در 26 سالگی در این فیلم چندین نقش (سناریست ، کارگردان و بازیگر) ایفا کرده می توان فهمید. اما به نظرم در بررسی همشهری کین (یا هر فیلم دیگری) نباید تحت تاثیر نام مولف بود. همان تئوری مرگ مولف در هرمونتیک یا سخن حضرت علی درباره گوینده و سخنش! همشهری کین قطعا در زمان ساخته شدنش اثری بسیار پیشروتر از زمان خود بوده است (به همین دلیل در امریکا و در آن زمان با استقبال سردی مواجه شد اما یک دهه بعد منتقدین فرانسوی آن را کشف مجدد کردند که اگر مقالات آندره بازن در شناسایی این فیلم نبود الان این فیلم جایگاه امروزش را نداشت) اما پس از این همه سال و گذشتن تاریخ سینما از دوره هایی چون نئورئالیسم ، سینمای مدرن دهه شصت و سینمای پست مدرن دهه های متاخر ، هنوز هم بهترین دانستن همشهری کین ، کم قدر انگاری بخش عمده ای از تاریخ سینماست. کم ارج دانستن بزرگانی چون برگمان ، آنتونیونی ، برسون ، رنه ، فلینی و بونوئل و .... که با خلاقیت های خود مفهوم سینما را وسعت بخشیدند.
2- بازی اغلب بازیگران (به خصوص خود ولز) در این فیلم به خصوص در بخشهایی از فیلم که به سالیان پیری می پردازد با آن گریم های اغراق آمیز ، چندان قابل باور نیست. نه فقط به نسبت استاندارهای سالهای بعد اکتورز استدیو که نسبت به سبک بازیگری برآمده از سنت تئاتر انگلستان نیز عقب مانده و ضعیف به نظر می آید. بازی های درخشان آنتونی هاپکینز و فرانک لانگلا را در نقش نیکسون می توانیم به خاطر آوریم. بی شک بازی اورسون ولز نسبت به زمان خودش خوب ارزیابی شده ، اما صحبت من این است که این جنبه از فیلم گذر زمان را تاب نیاورده. ریتم کسالت بار فیلم با آن دیزالوهای متعددش هم که بماند!
3- مهم ترین ایرادی هم که به نظر من به این فیلم وارد است ، مضمون به شدت عقب مانده ، مطلق گرا و هالیوودی! آن است. سینمای مسلط هالیوود ، متاثر از سیاست های سیاست مدارانش همواره خواسته اند مفهوم سطحی "مساله حل کنی!" را در اذهان مخاطبان جهانی جا بیندازند و خود را حلال مشکلات جهانی قلمداد کنند. اساسا قهرمان پروری به سبک امریکایی و فرمول روایی فیلم کلاسیک هالیوودی (قهرمانی که با اشتیاق/desire به سمت هدفی میرود و در نهایت به آن می رسد) از همین ذهنیت بیرون آمده. همشهری کین هم که می توانست محملی باشد برای یک روایت سیال و غریب و تفکر برانگیز ، در اثر وارد شدن (خودآگاه یا ناخودآگاه) این طرز فکر تماما امریکایی ، به فیلمی مرتجعانه تبدیل شده است که حتی یکی دو ردیف پایین تر قرار دادن آن نسبت به فیلمهای آنتونیونی و برگمان و بونوئل و ... گناه بزرگی است ، چه رسد که بالاتر از اینها قرارش دهیم!
از دوستان هم خواهش می کنم در این بحث شرکت کنند. این بحث را برای دیالوگ شروع کرده ایم نه مونولوگ!
سعادتمندانه ترین زندگی، زندگی بدون تفکر است. (سوفوکلس)
| |
۱۳۹۰/۹/۲۷ صبح ۱۱:۵۱ | |
تشکر شده توسط : |
مگی گربه, الیشا, حمید هامون, بانو, رزا, راتسو ریــزو, گرتا, اسکارلت اُهارا, هری لایم, جیسون بورن, واترلو, ژان والژان, Papillon, دلشدگان, dered, لمون, دیوید نودلز |