[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 5 رای - 3.8 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سریال مختارنامه
نویسنده پیام
دلشدگان آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 96
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۲۶
اعتبار: 24


تشکرها : 3231
( 1347 تشکر در 70 ارسال )
شماره ارسال: #26
RE: سریال مختارنامه

تقدیم به تمام عزیزانی که قلبشان برای کافه کلاسیک و کافه نشینان می تپد .

(۱۳۸۹/۱۰/۲۶ صبح ۰۷:۵۷)منصور نوشته شده:  

هفته قبل در بخشی از سریال مختار نکته جالبی وجود داشت: عبداله بن زیبر و حصین بن نمیر پس از جنگ و برای صلح درحال مذاکره بودند... ابن نمیر گفت: خدای من میگوید جنگ را تمام کنیم  اما خدای تو را نمیدانم... ابن زبیر گفت: مردک خدا یکی است شرک نگو، خدای من و تو ندارد... بلافاصله در سکانسی دیگر که مشاوره صلح در دربار ابن زبیر پیش می رفت ابن زبیر (که خود در صحنه قبل ادعا کرده بود خدا یگانه است) در مناظره با یکی از درباریان گفت: خدای من می گوید صلح کنیم خدای شماها را نمیدانم!

(گفتگوها را دقیقا بیاد ندارم اما قریب به مضمونها همینها بود که اشاره شد. دیالگوها و ارتباط دیالوگها باهم در این سریال قابل ستایشند)

به نظرم خالی از لطف نیست که این گفتگوها را با هم مرور کنیم

حال آن گفتگو و مناظره بین حصين بن نمير با عبدالله بن زبیر در باب صلح و ترک مخاصمه :

حصین بن نمیر(خطاب به مصعب و عبدالله بن زبیر) : خیلی دلم می خواست با جنگجوی پر آوازه حجازی پنجه در پنجه شوم .

مصعب : هنوز دیر نشده

حصین بن نمیر : چرا مصعب، دیر شده . یک مرد جنگی برای خوب جنگیدن، امید می خواهد و دلیل. دلیل و امید من در خاک خفته ( اشاره به مرگ یزید )  و از تو در کنار توست ( اشاره به عبدالله بن زبیر) ، پس جنگ ما منصفانه نیست.

عبدالله بن زبیر : دلیل و امیدت باید خدا می بود ، نه یزید

حصین بن نمیر : کدام خدا شیخ، خدایی که تو می پرستی یا خدایی که یزید می پرستید .

عبدالله بن زبیر : خدای من و خدای یزید چه معنا دارد ، این شرک آشکار است . خدا یک است مشرک

حصین بن نمیر : بله شیخ ، من هم معتقدم خدا یک است . اوست غایبی که حاضر است ، حاضری که غایب است . اوست که فقط با چشم دل رویت می شود نه با چشم سر ، اوست دانای کل ، که بر همه چیز احاطه دارد . من و شما هر دو در شمار آدمیانیم، هر دو ، دست و پا و شکم و سر داریم . چشم و گوش و دهان داریم ، شما می خورید و می نوشید من نیز ، می بینید ، می بینم ، می شنوید می شنوم ، آیا میان من و شما شباهتی هست، آیا طبع من با طبع شما یکیست . پس قبول کنید که خدای من نیز می تواند به خدای تو شباهتی نداشته باشد . گر چه هر دو برایش صفاتی یکسان قائلیم .

عبدالله بن زبیر : این فلسفه، حتما از آموخته های یزید است . با این اعتقاد ، خداوند به تعداد بینهایه وجود دارد و هرکس، هر کس، می تواند ادعا کند خدایی را که او می پرستد بر حق است . این همان بت پرستی دوران جاهلیت است . با این تفاوت که ، این بار بتها به شکل مجسمه های سنگی ، گلی ،چوبی یا طلایی پرستش نمی شود . با این فلسفه بتها به تقلید از خدای یگانه ، غیر قابل رویتند . نعوذ بالله ، این انکار توحید است . تو آمده ای درباره جنگ بحث کنی یا خدا ؟!

واما سکانس مشاوره صلح در دربار ابن زبیر (که ابن زبیر خود در صحنه قبل ادعا کرده بود خدا یگانه است) :

نجده بن عامر ( سر دسته خوارج ) : صلح کنیم، با که، با که صلح کنیم، با کسانی که آتش در خانه خدا انداختند و قداست کعبه را شکستند، چطور می توانیم صلح کنیم .

عبدالله بن زبیر : ... مشاوره به ما نمی آید، از فردا می خواهم به خلفای خلفم اقتدا کنم، شما اعتراضی دارید .

نجده بن عامر : شما چرا عصبانی هستید حضرت والا، این مائیم که باید شاکی باشیم نه شما، که بی اعتنا به کافران حربی شامی، بنا دارید ترک مخاصمه کنید.

عبدالله بن زبیر : عرض نکردم. بفرما، کاسه داغتر از آش یعنی همین!

نجده بن عامر : ( با عصبانیت می گوید ) کدام کاسه، کدام آش، کدام کشک، کدام پشم، جهاد با کفار حکم پوسیده و پنهانی نیست. کافرتر از کسیکه حریم امن الهی را به آتش کشانیده، چه کسیت، که تو بنا داری با او مذاکره و مصالحه کنی، هان. قرار ما این بود پسر زبیر، تو حرفی بزن مختار .

عبدالله بن زبیر : قول و قرار ما به پشتوانه اعتقاد به خدای واحدی بود شیخ، که فی الحال نه تو خدای مرا می فهمی و نه من خدای تو را، خدای تو، مصر است که تقاص بی حرمتی به خانه اش را، تو ، از بندگانش بگیری ، اما خدای من ، تقاص بی حرمتی به خانه اش را خود ستاند و عامل تعرض به کعبه را کشت. ( اشاره به مرگ یزید ) . من به شیرینی صلح راغب ترم تا تلخی جنگ.

نجده بن عامر : به قبله حاجات قسم ، تو یک ابلیسی، ابلیس در تو نفس می کشد. جنگ تو با یزید جنگ شریعت نبود ، جنگ قدرت بود . شمشیر جیش الله ( منظور شمشیر خوارج ملعون است) تا به حال علیه دو طایفه بود، علوی و اموی، زین پس علیه سه طایفه است، آل زبیر هم کافرند و خونشان حلال .

پی نوشت :

دقت و توجه دوستان به نکات ریز فیلمها و سریالها شگفت انگیز و حیرت آور است . این نکته سنجیها، بسیار استادانه، آموزنده و تحسین بر انگیز هستند .
مدتها پیش می خواستم به مطلبی در مورد سریال مختارنامه اشاره کنم، که به خاطر مشکلات پیش آمده میسر نشد و حال به آن اشاره می کنم :

شروع تیتراژ با ضرب شمشیر و ایجاد ملودی حزن انگیزی شروع می شود .

داود میر باقری مختار را قسمت خود می داند چرا که معتقد است در راه ساخت سریال سلمان بود که موج مختار بر ذهن او آوار شد و هشت سال از عمرش را درگیر کرد.

خودش داستان را اینگونه می گوید :  انتخاب اصلی مختارنامه با من نبود و من خود را برای تولید سلمان فارسی آماده می کردم که این موضوع پیشنهاد شد . مدتی برای پژوهش مختارنامه وقت خواستم و در طول پژوهش به شخصیت مختار گره خوردیم و مختار مثل یک طوفان ما را با خوش برد و هشت سال ما را درگیر کرد. مختار شخصیتی بود که به دلیل ضرافتها و رمز و رازهایی که داشت در دوره تاریخی پر تلاطم توانست شیعیان را که با نگاه های خاصی درگیر بودند رهبری و حکومت کند .

دلنوشته دلشدگان :

نقد شگفت انگیز ، موشکافانه و استادانه استاد منصور درباره قسمت اول مختارنامه، چنان شور و اشتیاقی در من ایجاد کرد که مشتاقانه به تماشای این سریال نشستم . و چه بسا اگر این نقد نبود من تا این حد درگیر این سریال نمی شدم و چه خوب که با آن درگیر شدم .

همچنین هنگامی که سریال روزی روزگاری مجددا از شبکه 1 پخش گردید دو گنجینه بی همتای کافه  " منصور و ایران کلاسیک عزیز " نظراتی کارشناسانه و بسیار زیبا و فنی از این سریال ارائه دادند . من باب مثال نوشته حیرت آور استاد منصور درباره سریال روزی روزگاری و تفنگ سرپر:

نوشته استاد منصور : " به جرات و برای اولین بار در نت ادعا میکنم که امراله احمدجو دو بدعت بسیار نوآورانه در تاریخ سینمای جهان به یادگار گذاشت که اولی با سه گانه ماتریکس الگوبرداری شد اما دومی هنوز الگوبرداری نشده است و شاید 50 سال بعد در تاریخ سریال سازی مورد تقلید قرار گیرد بدون آنکه کسی بداند امراله احمدجوی ایرانی موجد آن بوده است:

1 - در سریال روزی روزگاری ، ناگهان بازیگر یا بازیگران از حرکت بازمی ایستادند. درست مثل مجسمه. دوربین حرکت میکرد. لباس بازیگران با وزش باد تکان می خورد اما خود و سایر ادوات نه. وقتی دوربین به چشم اندازی دیگر میرسید ناگهان بازیگران ساکن به حرکت خود ادامه میدادند و ادامه ماجرا... چنین صحنه هائی را بعدها برادران واچوفسکی در سری ماتریکس بنام خود در تاریخ سینما ثبت کردند که جای تاسف دارد(تثبت متحرکین یک صحنه و حرکت دوربین اطراف  صحنه ثابت)

2- در سریال تفنگ سرپر، در هر قسمت سریال در جای خاصی تمام میشد. در قسمت بعد چند دقیقه از آخر قسمت قبلی با همان وضعیت و لوکیشن قبلی وجود داشت اما اتفاقی که می افتاد همانی نبود که در انتهای قسمت قبل بود. سریال را بیاد ندارم اما مثالی از خود میزنم: فرض کنید قبیش در پایان قسمت دهم کنار چشمه ای می نشست تا آب بخورد، آب میخورد و با شنیدن صدای گلوله پشت سنگی پنهان میشد و سریال تمام میشد. در قسمت بعد یعنی قسمت یازدهم و در ابتدای این قسمت که ادامه قسمت قبل بود، قبیش کنار چشمه می نشست تا آب بخورد ، آب نخورده ، کسی او را صدا میکرد و ماجرا طور دیگری پیگیری میشد... انتها و ابتدای همه قسمتها اینگونه بود و چیزی عجیب در سریالی که همه ی قسمتهای آن یک داستان واحد را روایت میکرد. این شیوه را من تاکنون در هیچ سریالی ندیده ام و مطمئنم سالها بعد یک فرنگی چنین چیزی خواهد ساخت و همگان وی را با این شیوه خواهند شناخت و نه احمدجو را."

دلشدگان : خدایی خیلی حیف است که نقدهای این دوستان عزیز را نخوانیم و از نوشته های ناب و بی نظیرشان بهره نبریم . حقیقتا این نقدها و نوشته ها را در هیچ کجای ایران " نه در تلویزیون، نه در مطبوعات و نه در دنیای اینترنت نخواهید یافت .

 مطلب کوتاه استاد منصور درباره سریال مختارنامه " ارسال 39 "در تاپیک سریالهای کلاسیک ایرانی نشان از آن دارد که استاد منصور هم، بسیار مشتاق است تا همچنان برای من و شما درباره این سریال قلم فرسایی کند .

 ارادتمند شما دلشدگان

۱۳۸۹/۱۰/۳۰ عصر ۱۲:۱۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بانو, اسکورپان شیردل, بهزاد ستوده, Lino Ventura, سروان رنو, دن ویتو کورلئونه, Classic, ژان والژان, who am i, میثم, الیشا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
سریال مختارنامه - 1991 - ۱۳۸۹/۷/۹, عصر ۰۹:۰۶
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۸۹/۱۰/۲۶, صبح ۰۷:۵۷
RE: سریال مختارنامه - jack regan - ۱۳۸۹/۱۰/۲۶, عصر ۰۱:۵۲
RE: سریال مختارنامه - دلشدگان - ۱۳۸۹/۱۰/۳۰ عصر ۱۲:۱۳
RE: سریال مختارنامه - Classic - ۱۳۸۹/۱۰/۲۷, صبح ۱۲:۰۹
RE: سریال مختارنامه - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۱۰/۲۷, عصر ۰۲:۲۰
RE: سریال مختارنامه - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۰/۲۷, عصر ۱۱:۰۶
RE: سریال مختارنامه - Lino Ventura - ۱۳۸۹/۱۰/۲۸, عصر ۰۲:۳۶
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۸۹/۱۱/۲, صبح ۱۱:۰۷
RE: سریال مختارنامه - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۱۱/۲, عصر ۰۳:۲۳
RE: سریال مختارنامه - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۱/۲, عصر ۱۱:۵۹
RE: سریال مختارنامه - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۱۱/۴, عصر ۱۰:۵۳
RE: سریال مختارنامه - Lino Ventura - ۱۳۸۹/۱۱/۶, عصر ۰۶:۴۸
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۸۹/۱۱/۱۰, صبح ۰۹:۳۰
RE: سریال مختارنامه - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۱۱/۱۰, صبح ۰۹:۵۷
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۸۹/۱۱/۲۵, صبح ۰۹:۴۵
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۸۹/۱۲/۷, صبح ۰۷:۵۸
RE: سریال مختارنامه - Classic - ۱۳۸۹/۱۲/۸, عصر ۰۹:۰۲
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۸۹/۱۲/۹, عصر ۱۲:۲۵
RE: سریال مختارنامه - Classic - ۱۳۸۹/۱۲/۱۴, صبح ۱۲:۴۴
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۹۰/۳/۱, صبح ۱۰:۵۵
RE: سریال مختارنامه - و يجي - ۱۳۹۰/۳/۲, عصر ۰۷:۰۶
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۹۰/۳/۳, صبح ۱۱:۳۱
RE: سریال مختارنامه - و يجي - ۱۳۹۰/۲/۲۴, عصر ۰۸:۱۷
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۹۰/۲/۳۱, صبح ۰۹:۴۷
RE: سریال مختارنامه - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۲/۳۱, عصر ۰۷:۲۳
RE: سریال مختارنامه - میثم - ۱۳۹۰/۲/۳۱, عصر ۰۷:۴۶
RE: سریال مختارنامه - سروان رنو - ۱۳۹۰/۳/۲, عصر ۰۹:۴۸
RE: سریال مختارنامه - jack regan - ۱۳۹۰/۳/۵, صبح ۰۹:۰۳
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۹۰/۴/۸, صبح ۱۱:۵۲
RE: سریال مختارنامه - زبل خان - ۱۳۹۰/۴/۱۰, عصر ۱۰:۰۸
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۹۰/۴/۲۵, صبح ۰۹:۰۷
RE: سریال مختارنامه - سروان رنو - ۱۳۹۰/۴/۲۶, عصر ۱۱:۴۰
RE: سریال مختارنامه - منصور - ۱۳۹۰/۵/۸, صبح ۰۹:۴۸
RE: سریال مختارنامه - jack regan - ۱۳۹۰/۵/۱۵, صبح ۰۸:۱۷
RE: سریال مختارنامه - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۵/۱۶, عصر ۰۸:۳۷
RE: سریال مختارنامه - ناخدا خورشيد - ۱۳۹۰/۵/۱۷, صبح ۱۱:۵۳
RE: سریال مختارنامه - پیرمرد - ۱۳۹۳/۶/۲۷, عصر ۰۳:۱۱
RE: سریال مختارنامه - سروان رنو - ۱۳۹۳/۶/۳۰, عصر ۰۲:۵۲
RE: سریال مختارنامه - پیرمرد - ۱۳۹۳/۶/۳۰, عصر ۰۳:۰۷