[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 13 رای - 4.08 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )
نویسنده پیام
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,256
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 84


تشکرها : 11460
( 18986 تشکر در 1592 ارسال )
شماره ارسال: #12
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )

آنچه گذشت: همانطور که در ابتدای تاپیک دیدید ، مشخص گردید که برخی از کاراکترهای این سریال در واقع چیز دیگری بوده اند که در زمان پخش و دوبله در ایران بنا به مصالح و مقتضیات ( کدوم مقتضیات الله اعلم ! ) روابط بین آنها تغییر داده شده تا خدای نکرده باعث انحراف ما نسل جوان نشود ( گرچه همه این تدابیر بی اثر بود و ما نسل اولی ها به همان راهی که خودمان می خواستیم منحرف شدیم ) القصه حالا بعد از کلی تحقیق و تفحص ، به کور چشم دشمنان و استکبار جهانی که می خواهد ما در جهل بمانیم ، توانستیم به روابط پیچیده برخی شخصیت های این سریال پی ببریم. 

آشنایی با شخصیت های سریال ارتش سری

قسمت اول

 

آلبر فوآره ( برنارد هپتون ) Albert Foiret

او رئیس کافه کاندید و شخصیت اصلی داستان ماست. چهره اش خیلی شبیه خود آدولف هیتلر است اما شباهت ها همینجا تمام می شود چون او در جبهه ضد آلمان قرار دارد و از طریق دوستانش ، کافه اش پوششی بیش نیست و آنجا را پاتوق گروه نجات کرده تا خلبانان تحت تعقیب را که در خاک بلژیک سقوط می کنند به انگلستان برگرداند. شخصیت عجیبی دارد و معلوم نیست برای پول کار می کند یا برای کشورش ؟! شخصیت اش خیلی شبیه به ریک در کازابلانکاست که او هم کافه دار بود. ( انگار همه این کافه دارها به نوعی عجیب و غیرقابل پیشی بینی اند ) . در میانه های سریال کافه اش را تغییر می دهد و به یک جای بهتر می رود. کار و بارش به لطف حضور افسران آلمانی در کافه اش حسابی سکه است و کرور کرور هم پول از انگلیس برایش حواله می کنند تا خرج گروه نجات کند. زن سابق اش آندره ( که در دوبله خواهرش معرفی می شود ) علیل است و همیشه در اتاق بالای کافه روی تخت افتاده. آلبر به نوعی خونسردترین و حرفه ای ترین عضو گروه است و اوست که بعد از مرگ ایوت کل گروه را رهبری و هدایت می کند.

 

مونیک دوشامپ ( آنجلا ریچاردس ) Monique Duchamps

ظاهرا همسر آلبر ( صاحب کافه ) اما در اصل معشوقه ایشان بوده که علی الحساب با او زندگی می کند و علاوه بر انجام وظایف سنگین زناشوئی به آلبر در اداره کردن کافه یاری می رساند. او همچنین با آواز خواندن در کافه به رونق بیشتر آن کمک می کند و در ضمن فراریان را هم بین خانه های امن و پناهاه ها جابجا می کند . در کل زن قانع و مهربانی است و تنها مشکل او زن سابق آلبر ( آندره )  است که چشم دیدن او را ندارد. او نیز مانند آلبر سر نترسی دارد و حتی یکبار تیر می خورد و تا آستانه مرگ پیش می رود. با زیاد شدن مشغله آلبر و تغییر رفتار و کردارش ، کم کم رابطه شمع و پروانه ای مونیک با او از بین می رود . مونیک هم ممکن است از برخی خلبانان فراری که با خود جابجا می کند خوشش بیاید . تا اینکه در پایان سریال ... cryyy!

ناتالی شانترن ( ژولیت هموند هیل ) Natalie Chantrens

گل سرسبد زیبارویان سریال , دختر دلربا و خوش اندام داستان , مو طلاییِ چشم آبیِ کافه , فرشته ی نجات خلبانان , غارتگر دل ها  ... بَسه دیگه ! ناتالی دوست مونیک و آلبر است و در کافه ( و  خط نجات ) به آنها کمک می کند و چون ذاتا دلبر است هنگام بروز مشکل در راه های مواصلاتی از اسلحه زیبایی اش برای گمراه کردن دشمنان استفاده می کند. دختر خوب و شجاعی است اما به اندازه بقیه تجربه ندارد ولی روز به روز بهتر می شود. در یکی از قسمت ها به مردی علاقمند می شود که او هم از اعضاء خط نجات است. بعد از مرگ دوستش ایوت ، مسئولیت او در گروه سنگین تر می شود. حضور ناتالی با آن شکل و شمایل در تلویزیون آن زمان ایران نوعی بدعت بود ، به خصوص اینکه تلویزیون رنگی تازه وارد کشور شده بود !


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۲/۲۰ عصر ۱۰:۴۱
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دلشدگان, soheil, سم اسپید, رامین_جلیلوند, Classic, Savezva, Scarlett, رزا, Kassandra, الیور, آوینا, ژان والژان, آماندا, oceanic, مگی گربه, ملانى, هانا اشمیت, آلبر فواره, واتسون, جیمز باند, کاپیتان اسکای, پطرکبیر, پهلوان جواد
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش ) - سروان رنو - ۱۳۸۹/۲/۲۰ عصر ۱۰:۴۱
پیانوی مکس - برت گوردون - ۱۳۹۳/۱۰/۳۰, عصر ۰۱:۲۷