[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 7 رای - 3.71 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بازنگری در اسطوره های کلاسیک
نویسنده پیام
اسکورپان شیردل آفلاین
ناظر انجمن
*****

ارسال ها: 512
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۱
اعتبار: 50


تشکرها : 5286
( 6629 تشکر در 287 ارسال )
شماره ارسال: #32
RE: بازنگری در اسطوره های کلاسیک

بحث جالبی در اینجا شکل گرفته که امیدوارم بتونیم بدون دلگیری از هم و احترام به عقاید دیگران این بحث را پیش ببریم. من در زمان بحث در مورد همشهری کین در سایت حضور نداشتم و شاید کمی برای دفاع از فیلمی که به نظر من جزو یکی از زیباترین فیلم های سینما محسوب شده و هنوز هم میشود ، دیر باشد.

قبل از پرداختن به فیلم کازابلانکا ذکر یک نکته ضروری است و آن اینکه : سروان رنو نکته ای را در مورد فیلم برباد رفته و نژادپرستانه بودن آن مطرح کرد که: این نگرش یک نگرش "دائی جان ناپلئونی" و در شکل مدرنش نگرشی "حسن عباسی" وار است. البته بنده کلا با تفکرات امثال جناب آقای عباسی که همه چیز را با نگاهی بدبینانه و عیبجویانه و توطئه انگارانه می بینند هیچگونه سنخیتی ندارم و معتقدم این نگاه سبب بروز نارسایی های روانی و روحی در فرد می شود و بعد از مدتی این نگاه در زندگی فردی و شخصی او نیز ظاهر می شود و سبب ازهم گسیختگی روابط اجتماعی و شغلی فرد می شود. اما در مورد داستان برباد رفته باید عرض کنم که اگر کتاب خانم مارگارت میچل را بخوانید این تفکر نژادپرستانه در کتاب به شدت مشهود و هویداست. خانم مارگارت میچل در کتاب خود این تفکر را به بیننده القا می کند که سیاه پوستان در زمانی که نزد جنوبی ها بردگی می کردند ، هیچ مشکلی نداشتند و کاملا راضی بودند و در واقع این شمالی ها بودند که با حمله به جنوبی ها و آزاد کردن برده ها و ملغی کردن بردگی ، حق سیاه پوستان را غصب کردند!

برای اینکه به تفکرات خانم میچل در مورد سیاهان پی ببرید چند خطی از کتاب بر باد رفته را برایتان نقل میکنم :

"... بردگان سابق اکنون خداوندان مطلق بودند و به کمک یانکی ها اینک احمق ترین و پست ترین و نادان ترین سیاهان ، پست های مهمی را اشغال کرده بودند.... سیاهانی که وفادار بودند و نسبت به اربابان خود احساس اعتماد وامتنان می کردند نزد آنان ماندند و هرگز خیانت روا نداشتند ... آنان از آزادی این "آشغال های سیاه" رضایت نداشتند ...{برده ها} در روزهای گذشته وقتی مریض می شدند مورد مراقبت شدید اربابان و بانوانشان قرار می گرفتند ، اکنون درمانده و بی پناه بودند و امیدی به ادامه حیات نداشتند...  (بر باد رفته – جلد دوم – ترجمه پرتو اشراق)

شاید ویکتور فلمینگ در فیلم خود نخواسته یا اجازه نداشته این تفکر را به صورت صریح –مانند آنچه در کتاب آمده- مطرح کند ، با وجود این رگه هایی هرچند کمرنگ از نژادپرستی در تار و پود فیلم به چشم می خورد. در صحنه ای از فیلم که اسکارلت و ملانی و اون دختر سیاه پوست (پریسی) در خانه تنها بودند و زایمان ملانی نزدیک شده بود ، پریسی به دروغ گفت که از مامایی چیزهایی می داند . در کتاب می بینیم که اسکارلت وقتی به این دروغ دخترک سیاه پوست پی برد "ناگهان چنان خشمگین شد که دخترک سیاه را زیر کتک گرفت و سیلی های محکمی به صورت سیاهش نواخت" اما در فیلم اثری از این موضوع نمی بینیم.

و اما در مورد کازابلانکا...

میثم عزیز اشاره کرد که علاقه به کازابلانکا دلی است و در واقع منکر محاسن تکنیکی فیلم شد . برای روشن شدن موضوع باید عرض کنم اتفاقا دوست داشتن کازابلانکا فقط به دل ربط ندارد ، بلکه محاسن و برجستگیهای این فیلم است که سبب ماندگاری آن تا به امروز شده است. به چند نمونه اشاره می کنم:

1- فیلمنامه محکم و هوشمندانه : فیلمنامه کازابلانکا بر اساس داستان همه به کافه ریک می روند نوشته مورای برنت و جون آلیسون (البته با جون آلیسون بازیگر نسبتی ندارد) نوشته شده است. فیلمنامه ای هوشمندانه که در آن شخصیت ها و روابط بین آنها به خوبی ساخته و پرورانده شده است. بده بستان های کلامی زیبا و نکته پردازانه و پر از کنایه و استعاره (مخصوصا در کاراکترهای ریک و سروان رنو)، روابط بین شخصیتها که همچون پازلی جاهای خالی را پر می کنند. سیاه و سفید نبودن و در واقع تک بعدی نبودن کاراکترها (اکثر شخصیت های فیلم هم دارای نقطه قوت  هستند و هم نقطه ضعف. بهتر بگویم دارای خصوصیات کامل انسانی هستند؛ همان ضعف ها ، همان تردیدها ، همان احساساتی که در همه انسان ها به چشم می خورد در آنها هم دیده می شود)

ایرادهایی که به فیلمنامه می گیرند ناشی از عدم شناخت دوره ایست که فیلم در آن ساخته شد. یکی از ایرادهایی که از فیلمنامه گرفته می شود اینست که چرا در پایان فیلم ، الزا پیش ریک نماند؟! اینها نمی خواهند درک کنند که الزا یک زن شوهردار بود آنهم همسر آدمی که برای خودش "کسی" بود. آیا در آن صورت همه ما انگ خیانت و بیوفایی به ریک و الزا نمی زدیم؟

2- کارگردانی قوی : به یاد داشته باشیم که مایکل کورتیز همان کارگردانی است که رابین هود ، داج سیتی و فرشتگان آلوده صورت را ساخته و یک سال قبل از ساخت کازابلانکا، فیلم موفق یانکی دودل دندی را کارگردانی کرده بود. یکی از علل موفقیت فیلم ، کارگردانی قوی این کارگردان هوشمند مجاری تبار سینمای هالیوود است.


3- بازیگران: به جرات میتوان گفت که در کمتر فیلمی دیده شده که بازیگران آن فیلم به کاراکترهای خود آنقدر شبیه باشند. از همفری بوگارت (که اصلا خودِ ریک است) گرفته ، تا اینگرید برگمن سوئدی و کنراد وید آلمانی و کلود رینز انگلیسی و پل هنرید اتریشی و سایرین . حتی بازیگران نقش های فرعی نیز همچون پیتر لور و سیدنی گرین استریت و دولی ویلسن در همان مدت کوتاه که در فیلم بودند خوش درخشیدند. 

4- دکوپاژ قوی : اکثر سکانس های فیلم داخل محیطی بسته  (کافه ریک) می گذرد . اما دکوپاژ مناسب همراه با فیلمبرداری قوی آرتور ادیسون (که کازابلانکا جزو آخرین کارهایش محسوب میشد) سبب شده که تماشاگر در هیچ صحنه ای احساس خستگی و دلزدگی نمی کند.

5- موزیک زیبا و ماندگار : در مورد موسیقی این فیلم و ترانه زیبای آن هم که دیگر نیازی به گفتن نیست کاری از ماکس استاینر ، برنده سه تندیس اسکار که تنظیم موسیقی بسیاری از آثار مطرح سینما را برعهده داشت.

6- دوبله : حسنی که فقط نصیب ما ایرانی ها شده . البته من این فیلم را با زبان اصلی هم دیدم و برای من همان شور و شعفی را به دنبال داشت که دیدن نسخه دوبله شده آن . حتی اگر از صدای زیر و تودماغی همفری بوگارت خوشمان نیاید!

و نکته ای در پایان

میثم عزیز

این که فیلمی در طول تاریخ در رده فیلم های برتر قرار گرفته دلیل بر بد بودن آن نیست!

بنده هم مانند سروان رنو فیلم هایی چون کازابلانکا را بر فیلم های ژان لوک گدار و دیوید لینچ و عباس کیارستمی ترجیح می دهم حتی اگر انگ عامی بودن به من بخورد! لااقل خودم را فریب نداده ام . (جمله آخر کلی بود. خدای نکرده به خود نگیرید)


طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آن‌گاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بی‌درنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفته‌ای، لزومی هم ندارد به هدف خود برسی {گوست داگ؛سلوک سامورایی}
۱۳۹۰/۱۰/۱۱ عصر ۰۶:۱۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : گرتا, الیشا, Classic, کاپیتان اسکای, حمید هامون, بانو, اسکارلت اُهارا, دزیره, میثم, ژان والژان, سروان رنو, دن ویتو کورلئونه, Blanche, هری لایم, مگی گربه, راتسو ریــزو, دلشدگان, dered, ژنرال
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
بازنگری در اسطوره های کلاسیک - میثم - ۱۳۹۰/۹/۲۶, صبح ۱۰:۳۸
RE: بازنگری در اسطوره های کلاسیک - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۰/۱۰/۱۱ عصر ۰۶:۱۱