[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 5 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فیلم نوآر
نویسنده پیام
بتی آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 12
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۰/۱۱/۲۹
اعتبار: 7


تشکرها : 20
( 179 تشکر در 8 ارسال )
شماره ارسال: #64
RE: فیلم نوآر

             شب شکارچی                                                                                                       The Night of the Hunter 

                            


شب شکارچی

کارگردان: چارلز لاتن

فیلمنامه: جیمز ایجی  بر مبنای رمانی نوشته دیویس گراب

فیلمبردار: استنلی کورتز

موسیقی: والتر شومان

بازیگران: رابرت میچم، شلی وینترز، لیلیان گیش، اولین واردن، بیلی چاپین، سالی جین بروس، پیتر گریوز

محصول 1955 آمریکا کمپانی یونایتد آرتیستس. 93 دقیقه. سیاه و سفید

بن هارپر بعد از سرقت و قبل از دستگیری پول سرقت شده را پیش کودکانش پنهان می کند. هری پاول(رابرت میچم) واعظ مذهبی که به جرم اتومبیل دزدی با هارپر هم سلولی است بعد از آزادی و اعدام هارپر به خانواده او نزدیک می شود و با همسر او ویلا(وینترز) ازدواج می کند تا بتواند محل پول ها را پیدا کند. پاول بعد از کشتن ویلا و با تهدید بچه ها از محل پولها- داخل عروسک دختربچه- آگاه می شود اما بچه ها از دست او می گریزند....

فیلم ظاهری آرام اما هولناک دارد. این تناقص از ابتدا و از تیتراژ خود را نشان می دهد، در بک گراند آسمان پرستاره و آرام با همراهی موسیقی پرهیجان. پیرزنی(گیش) که در حال روایت داستانی از انجیل برای بچه هاست که درونمایه اثر هم از این روایت تاثیر گرفته است، روایت افرادی که ظاهر یک بره اما سیرت یک گرگ را دارند. گفته های پیرزن روی تصویری ادامه می یابد که در آن یک جمع از کودکان با یک جسد مواجه شده اند: یک درخت خوب نمی تواند میوه شیطانی به بار بیاورد و یک درخت فاسد نمی تواند میوه خوبی را به ثمر بنشاند.

                                   

بعد از اتمام گفته های پیرزن با شخصیت هری پاول(رابرت میچم) آشنا می شویم، واعظی که سوار بر اتومبیل در حال گفتگو با خداست. شخصیتی پیچیده که بر پشت دستانش دو عنوان را خالکوبی کرده: نفرت(HATE) بر دست چپ و عشق(LOVE) بر دست راست. زمانی که در یک بار با انزجار در حال تماشای رقص یک زن رقاصه است دست سمت چپ را می بینیم و بعد از دستگیری در همین صحنه(به جرم دزدیدن اتومبیل) و در پشت میله های زندان و هنگام مونولوگش با خدا ، دستی که کلمه عشق را خالکوبی کرده است.

    

بعد از اعدام هارپر به موازات صحنه هایی که صاحبان مغازه ای که همسر هارپر، ویلا(وینترز) در آن کار می کند او را به ازدواج تشویق می کنند صحنه های قطار با سوتی ناهنجار ، هشداری از اتفاقی شوم می دهد که در راه است. همان شب  که پسرک(جان) برای خواهرش(پرل) قصه می گوید وقتی به بخش آدم بدۀ قصه می رسد سایه ی ترسناک مردی که از پنجره بر اتاق می افتد(سایه پاول) نشانۀ دیگری از پیش آمدی شوم است.

   

پاول خود را به خانواده نزدیک می کند. پسرک از ابتدا به پاول بدگمان است و وقتی او به نقل از پدر در مورد محل پول ها می گوید لبخند پسرک او را از دروغگویی پاول مطمئن می کند.

در سکانس با تاثیر دوگانه ، دختربچه پول ها را از عروسک بیرون آورده و دارد آدم کاغذی درست می کند، صحنه ای طنزآلود به نظر می رسد اما وقتی جان دارد پول ها را جمع می کند و پاول پشت سر آنها ظاهر می شود تعلیق و ترس است که بر صحنه حاکم می شود.

                                

یکی از بهترین سکانس های فیلم صحنه قتل مادر است، سکانس پیش(مقدمه سازی تصویری برای سکانس منجر به مرگ) و پس از قتل(سر به نیست کردن جنازه) اهمیتی به سزا دارند. خروج مادر از محل کارش در صحنه ای مه آلود که به تدریج محو می شود، رسیدنش به بیرون خانه که صدای پاول را می شنود که با تهدید بچه ها، می خواهد محل اختفای پول ها را بفهمد.

   

سکانس مرگ در اتاق خواب از لحاظ صحنه آرایی و نورپردازی بی نظیر است. اتاق خواب به شکل صحن کلیسا در آمده(که یادآور کلیساهای سبک گوتیک است)، ویلا به آرامی در تخت دراز کشیده و پاول که می داند ویلا از نیت او با خبر شده قصد کشتن او را دارد. چهره آرام ویلا در هاله از نور(به سان یک فرشته) از آگاهی او از حقیقت و پذیرفتن تقدیرش دارد. زاویه دوربین و نورپردازی چهره پاول(با کنتراستی شدید) ذات شریر و شیطانی او را بیشتر نمایان می کند. سکانسی که دلبستگی کارگردان و فیلمبردار را به سینمای اکسپرسیونیستی نشان می دهد، یک سکانس اکسپرسیونیستی تمام عیار. استفاده ازعدسی واید در این صحنه بر تشدید حس دلهره این سکانس افزوده است.

   

   

صحنه قتل مادر (که نمی بینیم) کات می شود به بچه ها که آرام و بی خبر خوابیده اند.

سکانس جنازه ویلا در اعماق آب هم درخشان است. جنازه در ماشینی به رودخانه پرت شده ، موهای شناور جنازه و ریسمان های شناور، نورپردازی این صحنه ، همه کیفیتی شاعرانه به این صحنه داده است. (به گفته فیلمبردار فیلم برای این صحنه از یک آدمک مومی استفاده شده و در یک مخزن آب استودیو فیلمبرداری شده است)

                                   

نیمه اول فیلم با ادای دینی به فاصله گذاری مرسوم در سینمای کلاسیک به پایان می رسد.

                                   

درنیمه دوم آرامش ظاهری در روابط هری پاول با کودکان دگرگون می شد و کشمکش و به دنبال آن تعقیب و گریز آغاز می شود.

تعلیق صحنه ای که کودکان در زیرزمین پنهان شده اند، آمدن خانم آیسی (صاحبکار ویلا)و بیرون آمدن بچه ها، رفتن خانم آیسی  و تنها ماندن بچه ها با ناپدری قسی القلب عالی از کار در آمده، صحنه سر میز شام و تقابل پاول با بچه های گرسنه(با آن صحنه که دختربچه برای بدست آوردن غذا گريه می کند) قساوت و بی رحمی او را بیشتر نمایان می کند.

                                  

                                                                                                                         

پاول در نهایت با تهدید محل پول ها(در عروسک پرل) را می فهمد اما بچه ها موفق به فرار می شوند. صحنه ای که در رودخانه موفق به فرار به قایق پدرشان می شوند نمای قایق در پیشزمینۀ رودخانه و آسمانی آرام و  با آوازی که دختربچه زمرمه می کند می تواند تلقی شروع یک رویا بعد از کابوسی وحشتناک باشد، رویایی کوتاه.

                                 

                                 

سکانس دیگری که می توان به آن اشاره کرد شبی است که بچه ها در انباری می گذرانند. زمانی که بچه ها به این مکان رسیده اند(در یک نمای طولانی مدت) در یک کادربندی زیبا، خانه و انباری و رودخانه در نمایی قرینه و آرامبخش دیده می شود اما وقتی جان صدای پاول را شنیده و در ادامه او را(در یک نمای ضد نور می بیند) و مجبور به فرار می شوند رودخانه ناآرام است. با یک تمهید تصویری، آرامش ابتدایی و هراس بعدی به ببننده منتقل می شود.

                                

                                

بچه ها توسط خانم کوپر(لیلیان گیش) نجات پیدا می کنند که از چند کودک بی سرپرست هم نگهداری می کند. پاول تا آنجا رد بچه ها را دنبال کرده اما ممانعت خانم کوپر روبرو می شود. پاول شب در قامت شکارچی منتظر فرصتی مناسب برای حمله است. خانم کشیک می دهد و صحنه ای که کودکان را در اتاق خواب می بینیم- از لحاظ صحنه و نورپرداری- شبیه سکانس قتل مادر است. پاول با تیر خانم کوپر زخمی و پس ازدستگیری ، محاکمه می شود و قتلهای دیگرش(بیوه زنان دیگری) آشکار می شود.

                               

                               

                               

                               

*********************

بارزترین ويژگی فیلم که در ذهن می ماند فیلمبرداری بی نظیر آن است. کار درخشان استنلی کورتز(ضیافتی از نور و سایه و قاب بندیهای حساب شده) بر ارزش فیلم افزوده، و تماشاگر را متقاعد می کند که هر نمای فیلم با وسواس و دقت طراحی و اجرا شده است. در صحنه های دلهره آور، تصاویر انتزاعی و اکسپرسونیستی ، حس فضا را تشدید می کنند.

علاقه کارگردان و فیلمبردار به سینمای اکسپرسیونیسی و نشانه های و ویژگی های این سبک (در نورپردازی، صحنه آرایی و زوایای دوربین)  آشکار است.

کورتز در گفتگویی بیان می کند که همراه کارگردان بیشتر آثار گریفیث(کارگردان معروف دوران صامت)را دیده و شاید انتخاب هنرپیشه نامدار دوران صامت-لیلیان گیش- ادای دینی به این دوره بوده است. گیش در این فیلم در نقش پیرزنی مهربان، نمادی از آرامش و اطمینان برای جان و پرل و کودکان دیگر است.

بازی رابرت میچم در نقش مردی به ظاهر مبلغ دین با لباسی سرتاسر تیره و تجسمی از شر و سنگدلی به یاد می ماند.، کاراکتری پیچیده که به آسانی و ظاهری حق به جانب دیگران را فریب میدهد اما پسرک(جان) – کودکی معصوم – از ابتدا پی به شخصیت واقعی پاول می برد.  این شرارت در تقابل با معصومیت  کودکان -به ویژه دختربچه در صحنه ای که میچم از دادن غذا به کودکان گرسنه تا گفتن محل پول ها امتناع می کند و دخترک معصومانه به سمت ظرف غذا نزدیک می شود اما پاول دست او را پس می زند -سوی دیگری از وجود تاریک پاول را نشان می دهد.

                                

صدای هری پاول که عنوان بچه ها را  کشیدگی صدایش ادا می کند یا آوازی که با موتیف تکیه کن تکرار می شود به آوایی ترسناک و بخش کلیدی از شخصیت پاول- در زمان عدم حضورش- تبدیل شده است

آشنایی کودکان در اولین صحنه با تصویری ترسناک از هری پاول است و مدام او را در همین هیبت،سایه ای ترسناک یا به صورت ضد نور و در هاله ای از سیاهی ،  می بینیم. صحنه فرار به سمت قایق، شبی که بچه ها در انباری خوابیده اند و با صدای پاول که از دور به گوش می رسد بیدارمی شوند و...

                               

                                

چارلز لاتن، بازیگر نامدار، در تنها تجربه کارگردانی اش، اثری متفاوت ساخته که شاید شیوه روایی و تمهیدات بصری آن در زمانه خود برای تماشاگران و منتقدین نامتعارف جلوه می کرد، شکست فیلم در گیشه و جلب نظر منتقدان را شاید بشود از این زاویه دید.

فیلمبرداری کورتز برای هر علاقمند فیلمبرداری و شیفته سینما  یک کلاس درس در این زمینه است.شب شکارچی نشان می دهد بدون خشونتی آشکار؛ با آرامشی ظاهری و به مدد نورپردازی و استفاده خلاقانه در این زمینه ، می توان فیلمی هولناک ساخت.



فایل های ضمیمه بند انگشتی
       

.jpg  500full e.jpg (اندازه: 204.54 KB / دانلودها: 553)
۱۳۹۰/۱۲/۱۶ عصر ۰۷:۰۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سم اسپید, اسکورپان شیردل, بانو, Papillon, مگی گربه, حمید هامون, دزیره, FORD, علی بی غم, ممل آمریکایی, ژان والژان, بهزاد ستوده, Classic, چارلز کین, رزا, خانم لمپرت, سروان رنو, BATMAN, جیمز باند
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
فیلم نوآر - Classic - ۱۳۸۸/۹/۳, عصر ۱۲:۱۷
RE: فیلم نوآر - سروان رنو - ۱۳۸۸/۹/۳, عصر ۰۵:۳۶
RE: فیلم نوآر - MunChy - ۱۳۸۸/۹/۵, عصر ۰۹:۴۰
RE: فیلم نوآر - Classic - ۱۳۸۸/۹/۶, صبح ۱۱:۱۱
RE: فیلم نوآر - MunChy - ۱۳۸۸/۹/۸, صبح ۰۸:۴۳
RE: فیلم نوآر - سروان رنو - ۱۳۸۸/۹/۹, عصر ۰۶:۳۶
RE: فیلم نوآر - MunChy - ۱۳۸۸/۹/۱۰, صبح ۰۸:۳۶
RE: فیلم نوآر - Classic - ۱۳۸۸/۹/۱۱, عصر ۰۶:۰۹
RE: فیلم نوآر - سروان رنو - ۱۳۸۸/۹/۱۰, صبح ۱۰:۲۸
RE: فیلم نوآر - MunChy - ۱۳۸۸/۱۰/۱۹, صبح ۰۸:۱۴
RE: فیلم نوآر - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۰/۱۹, عصر ۰۷:۵۸
RE: فیلم نوآر - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۲/۱۲, عصر ۰۸:۴۳
RE: فیلم نوآر - رائول والش - ۱۳۸۹/۲/۱۴, عصر ۰۲:۴۵
RE: فیلم نوآر - رائول والش - ۱۳۸۹/۲/۱۴, عصر ۰۵:۱۴
RE: فیلم نوآر - MunChy - ۱۳۸۹/۲/۱۴, عصر ۰۹:۴۳
RE: فیلم نوآر - MunChy - ۱۳۸۹/۵/۴, عصر ۰۷:۴۳
RE: فیلم نوآر - سم اسپید - ۱۳۸۹/۵/۴, عصر ۱۱:۲۹
RE: فیلم نوآر - MunChy - ۱۳۸۹/۵/۵, عصر ۰۱:۱۴
RE: فیلم نوآر - سم اسپید - ۱۳۸۹/۵/۵, عصر ۰۷:۴۶
RE: فیلم نوآر - سروان رنو - ۱۳۸۹/۵/۵, عصر ۱۰:۳۵
RE: فیلم نوآر - سم اسپید - ۱۳۸۹/۵/۵, عصر ۰۸:۵۷
RE: فیلم نوآر - j.j.Gittes - ۱۳۸۹/۷/۲, عصر ۰۱:۱۸
RE: فیلم نوآر - MunChy - ۱۳۸۹/۷/۴, عصر ۱۰:۳۱
RE: فیلم نوآر - Classic - ۱۳۸۹/۷/۴, عصر ۱۱:۵۵
RE: فیلم نوآر - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۷/۳, عصر ۱۲:۰۲
RE: فیلم نوآر - هری لایم - ۱۳۸۹/۷/۳, عصر ۰۳:۵۱
RE: فیلم نوآر - سم اسپید - ۱۳۸۹/۷/۳, عصر ۰۵:۳۷
RE: فیلم نوآر - هری لایم - ۱۳۸۹/۷/۳, عصر ۰۶:۰۱
RE: فیلم نوآر - سم اسپید - ۱۳۸۹/۷/۳, عصر ۰۸:۱۴
RE: فیلم نوآر - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۳, عصر ۱۰:۴۸
RE: فیلم نوآر - هری لایم - ۱۳۸۹/۷/۵, صبح ۱۲:۲۹
RE: فیلم نوآر - هری لایم - ۱۳۸۹/۷/۵, صبح ۱۱:۰۸
RE: فیلم نوآر - هری لایم - ۱۳۸۹/۷/۵, عصر ۰۳:۱۹
RE: فیلم نوآر - MunChy - ۱۳۸۹/۷/۵, عصر ۰۶:۲۷
RE: فیلم نوآر - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۵, عصر ۱۱:۰۱
RE: فیلم نوآر - موسيو وردو - ۱۳۸۹/۷/۵, عصر ۰۵:۲۳
RE: فیلم نوآر - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۱۷, صبح ۱۱:۳۹
RE: فیلم نوآر - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۱۷, عصر ۰۳:۲۹
RE: فیلم نوآر - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۱۸, عصر ۱۱:۰۰
RE: فیلم نوآر - هری لایم - ۱۳۹۰/۶/۲, عصر ۱۰:۰۹
RE: فیلم نوآر - هری لایم - ۱۳۹۰/۶/۴, صبح ۱۲:۴۰
RE: فیلم نوآر - هری لایم - ۱۳۹۰/۶/۶, صبح ۰۱:۲۱
RE: فیلم نوآر - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۰/۶/۶, صبح ۰۸:۳۳
RE: فیلم نوآر - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۰/۶/۸, عصر ۰۷:۳۵
RE: فیلم نوآر - راتسو ریــزو - ۱۳۹۰/۶/۱۰, عصر ۰۹:۳۳
RE: فیلم نوآر - هری لایم - ۱۳۹۰/۶/۱۱, صبح ۱۲:۴۹
معرفی سایت - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۰/۶/۱۱, عصر ۰۸:۱۰
RE: فیلم نوآر - راتسو ریــزو - ۱۳۹۰/۶/۱۵, عصر ۰۷:۵۱
RE: فیلم نوآر - بانو الیزا - ۱۳۹۴/۱۲/۴, صبح ۰۹:۴۴
RE: فیلم نوآر - سروان رنو - ۱۴۰۰/۷/۲۰, عصر ۱۱:۳۰