[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 2 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سینمای علمی، تخیلی و فانتزی
نویسنده پیام
منصور آفلاین
آخرین تلالو شفق
*

ارسال ها: 501
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۱۷
اعتبار: 77


تشکرها : 395
( 8061 تشکر در 307 ارسال )
شماره ارسال: #6
RE: سینمای علمی، تخیلی و فانتزی

(۱۳۹۴/۵/۱۲ عصر ۰۶:۰۸)هانیبال نوشته شده:  

کرمچاله / WormHole

 با وجود اینکه ما فاصله مان تا نزدیک ترین کهکشان را خیلی زیاد حس می کنیم، برای موجوداتی که 4 بعد را درک می کنند این فاصله آن قدر هم زیاد نباشد و بتوانند با یک کرمچاله ما را به آن جا ببرند.

در مورد مبحث زمان من صحبتهای زیادی دارم و اگر دوستان بیاد داشته باشند بمناسبت سالگرد درگذشت پدرم درخصوص زمان و مرگ چیزهائی که به ذهنم میرسید در همین کافه نوشتم که به نوعی بحث فلسفی زمان را هم شامل میشد و در واقع تقابل علم با عقاید دینی و نقطه اتصال ایندو را در این وادی  به نوعی نشان میداد.

فیزیک را باید به زبان ساده برای مردم گفت. با مثال توضیح داد. مثالهائی ساده و عاری از کلمات تخصصی و فرمولها و روابط ریاضی. در این حالت درک عظمت هستی برای شنونده ملموستر ، قابل فهمتر و ماندگاری آن در ذهن بیشتر است. دانشجویان فیزیک و مکانیک (از جامدات بگیرید تا کوانتوم) هنوز در درک مفاهیم اولیه مشکل دارند و تمام اینها به ضعف اساتید ما برمیگردد که ترجیح میدهند برای گنده تر شدن خود، درس را با اصطلاحات گنده تر توضیح دهند و فارغند از درک عمیق مفاهیم توسط دانشجوهای این زمان. بیاد دارم که در دوره راهنمائی به ما گفته میشد : همه اجسام با سرعت ثابت به زمین سقوط میکنند و گالیله برای اثبات این این مدعا بالای برج کج پیزا رفت و یک گلوله آهنی را با یک پر به پایین انداخت و مشاهده کرد که هر دو باهم به سطح زمین رسیدند... من کلاس اول راهنمائی این نکته را در کتاب میدیدم اما باورش برایم سخت بود. چطور ممکن است یک جسم سنگین با یک جسم سبک باهم سقوط کنند!...  و بعدها فهمیدیم که در شرایط خلا همه اجسام با هم به سطح زمین میرسند نه در جو زمین و نه از بالای برج پیزا. در واقع نویسنده کتاب علوم در آنزمان وقتی خود از درک مفاهیم فیزیک عاجز بود چگونه میتوانست دانش آموزان را در این مهم یاری دهد؟! در دوره دبیرستان هم وضع بدین منوال بود. فرمولهای مکانیک چنان براحتی ورد زبان بود که انگار همه آنها در فضای واقعی پاسخگوست. حتی یکبار کسی نگفت عدد g با 8/9 باز هم مربوط به شرایط خلا است و نه شرایط عادی محیط . به شخصه در المپیادهای فیزیک هم بوده ام و میدانم بدبختیهای این درس که با عالم واقع سروکار دارد تا کجاها در نظام آموزشی کشور پیش رفته است.

من برای باز کردن مفهوم زمان به مفهوم فضا رجوع میکنم. عده ای تصور میکنند فضا یعنی آسمان خالی از هرچیزی. وقتی گفته میشود جسم در فضاست فکر میکنند باید حتما این جسم بین زمین و آسمان معلق باشد تا تصور کنیم جسمی در فضا قرار دارد. در حالیکه جسمی که روی زمین یا هر جای پایدار و ناپدار باشد بازهم در فضاست. در واقع منظور از فضا ، (در تعریفی ناقص)مکان است. جسم هرجا که میخواهد باشد. در آسمان ، روی زمین ، داخل آب ، آشکار ، پنهان ... مهم وجود است. منظور از وجود، حضور است. ناپیداها در جهان بسیار بیشتر از پیداها هستند. این ناپیدائی در حکم نبود آنها نیست. آنها وجود دارند اما دیده نمیشوند. در واقع ندیدنی ها خیلی خیلی بیشتر از دیدنی ها هستند. از عالم امواج الکترومغناطیس بگیرید تا عالم ارواح. هرکدام ازینها (چه دیدنی ها و چه ندیدنی ها) هرکدام با دو مشخصه سروکار دارند : یکی مکان و دیگری زمان. مکان، خود در سه بُعد طول (X) و عرض (Y) و ارتفاع (Z) محل جای گیری جسم را در فضا نشان میدهد. اشتباهی که ما از مفهوم زمان داریم اینست که فضا را صرفا یک مکان فرض میکنیم. در تعریف فضا همواره با این جملات شروع میکنیم : فضا، جائی است که .... درحالیکه فضا صرفا جا و مکان نیست و مفاهیم دیگری هم در آن مستتر است که مفهوم زمان یکی از آنهاست. زمان را میتوان به نوعی چهارمین بُعد موجود در فضا نامید. اشتباه همه فیزیکدانان قدیم و معاصر ما در طرح این ادعا اینست که فکر میکنند زمان درست مثل سه بردار طول و عرض و ارتفاع ، یک بردار دیگر کنار این سه بردار است درست به مرکزیت آن سه بردار. درحالیکه چنین تصوری یک تصور مسخره بیش نیست.زمان از جنس مکان نیست که بتوان آنرا کنار این گذاشت. حتی شباهت هم ندارد. زمان مفهومی است که میدانیم جایگاه یک جسم را در فضا (در کنار ان سه مختصه) کامل میکند. نگفتم جای جسم را کامل میکند چراکه اگر بگویم جا بازهم صرفا به مکان فکر کرده ام. گفتم جایگاه. جایگاه یعنی مفهومی فراتر از جا. زمان ، کل فضا را در حیطه خود دارد و بی انصافی و نادانی محض است که آنرا در حد یک بردار بدانید.

زمان و مکان در آفرینش بطرز عجیبی باهم گره خورده اند. جابجایی یک جسم نیازمند گذشت کسری از زمان است. تمام حرکتها (در مفهوم جابجائی) نیاز به زمان دارند. حال این سوال مطرح است که وقتی میگوئیم برای جابجایی هرچیز (تغییر مکان) به زمان نیاز است آیا زمان هم با جابجایی یک جسم، میتواند تغییر کند (تغییر زمان). انیشتین با نظریه نسبیت خود به این مهم پرداخت. او گفت حرکتها و جابجایی های معمولی نمیتواند زمان را دگرگون کند . حتی کوچکترین تاثیری روی زمان ندارد. اما اگر این جسم با سرعت نور (دقیقا 299377 کیلومتر در ثانیه که به اختصار 300 هزار کیلومتر در ثانیه گفته میشود) یا بیشتر از آن حرکت کند ، در داخل (یا روی) همان جسم متحرک، زمان دیگر چیزی نیست که روی اجسام ثابت سپری میشود. او مدعی شد زمان روی این جسم متحرک که با سرعت بالا حرکت میکند کندتر سپری میشود. بعهد استیفن هاوکینک براساس همین فرضیه مثالی اینچنی زد: یک روز سفر در داخل سفینه ای که با سرعت 650 میلیون مایل در ساعت حرکت میکند ( یک میلیارد و 46 میلیون کیلومتر در ساعت) با یک سال زمینی برابری میکند. نظریات هاوکینگ گاهی بچگانه است (مثلا میگوید زمان بعد چهارم است. و بعد مثال میزند که اگر روزی زمین با ماشین در یک خط حرکت کنید یا دور میزنید مثالهائی از سه بعد اصلی و وقتی روی جاده ای کوهستانی بالا میروید مثالی از بعد چهارم است... که مثالی واقعا لوده است و یا مثالی که در مورد سفینه گفته شد (650 میلیون مایل در ساعت یعنی دقیقا سرعت نور در ثانیه) اشتباه هاوکینگ و حتی انیشتین اینست که حداکثر سرعت ممکن در جهان را سرعت نور میدانند و حتی حاضر نیستند به سرعتهای بالاتر با ضریبی از آن فکرکنند که بتواند ضریب کُند سپری شدن زمان را همزمان با افزایش آن ضریب افزایش دهد. از کجا معلوم در سرعت نور ، یک سال معادل یک روز است؟ شاید معادل یک ماه باشد ، شاید معادل 11 ماه باشد، شاید هم معادل یک دقیقه باشد. اینکه یک دانشمند در یک مثال با قاطعیت عدد و رقم بدهد کاری نیست که حتی انیشتین کرده باشد. اعداد و ارقام در بوته آزمایش بدست می آیند و دسترسی به سرعت نور چیزی نیست که شاید تا سالها بتوان آنرا در بوته آزمایش قرار داد ). یکی از دانشمندان یکبار از هاوکینگ چنین پرسید: شما و انیشتین اعتقاد دارید نهایت سرعت در جهان سرعت نور است و از آن سرعت ، سرعتی بالاتر وجود ندارد. فرض کنید سفینه ای با سرعت نور در حال حرکت است و کودکی داخل است. اگر این کودک در مسیر حرکت سفینه بدود آیا رکورد سرعت نور (حتی چند متر بر ثانیه) شکسته نخواهد شد؟ ... و هاوگینک گفت : نه. چون آن کودک نمیتواند آنچنانکه روی زمین میدود با همان سرعت در آنجا بدود و حرکت او آهسته خواهد بود. و سوال اینجاست اگر آهسته هم بدود آیا باز هم سرعت نور شکسته نخواهد شد؟ و واقعا این توجیهات بچگانه در کجای علم و ثبوت قرار دارد و اگر ما با سرعت نور حرکت کنیم و قرار باشد زمان بر ما کُند بگذرد چرا باید سایر حرکات هم کند سپری شود و این چه توجیه مسخره ایست. بدیهی است این دانشمندان هنوز خود در درک مفاهیم زمان و مکان بسیار عاجزند

در نظریه کرم چاله ها گفته میشود : ابعادی کوچکتر از مولکول و اتم ابعادی هست که آنرا فوم کوانتومی میشود نامید.آنجا جائی است که کرم چاله ها وجود دارند. تونلهای بسیار ریزی که زمان و مکان در داخل آنها دائما در حال تغییر است.این دانشمندان میگویند چون این ذرات ریز هستند و امکان عبور انسان از آنها نیست بنابراین انسان نمیتواند از مرزهای زمان بگذرد. آنها ادعا میکنند اگر انسان بتواند ابعاد این ذرات را بزرگتر کند که انسان یا سفینه ها قادر به عبور از آن باشند قواعد مکان و زمان را میتواند در آنجا متحول و متغیر دید... در کنار این ایده ، هاوکینگ ، سیاه چاله ها را بخش دیگری از کاینات میداند که مفهوم زمان در داخل آن مشابه قوانین زمینی نیست. که بنظر صحیح تر از نظریه کرم چاله هاست (هرچند بنیان این نظریه خود کرم چاله هاست). در واقع هاوکینگ اعتقاد دارد وقتی الکترونهای یک مولکول جدا میشوند و فضاهای خالی متعددی در جسم ایجاد میشود که اثراتش در محیطی بنام سیاه چاله جا میماند فضای کلی همان کرم چاله ها گسترده تر میشود و یک کرم چاله بزرگتر که قابل فهمتر ، قابل آزمایش تر و ملموس تر است بوجود می آید که هیچ جسمی نمیتواند از داخل آن بگذرد و اگر بگذرد به شکلی محو میشود که یا از هم متلاشی میگردد و یا به زمانی دیگر منتقل خواهد شد.

۱۳۹۴/۵/۱۷ عصر ۱۲:۲۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : برت گوردون, Memento, هایدی, Classic, فرانکنشتاین, خانم لمپرت, مگی گربه, واتسون, جیسون بورن, بولیت, سروان رنو, حمید هامون, BATMAN, جولیانو جما, پیرمرد, گروهبان گارسیا, پیر چنگی, SuperMan, تارا, زبل خان, باربوسا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
سینمای علمی، تخیلی و فانتزی - Memento - ۱۳۹۴/۵/۱۱, عصر ۱۰:۰۰
RE: سینمای علمی، تخیلی و فانتزی - منصور - ۱۳۹۴/۵/۱۷ عصر ۱۲:۲۹
RE: سینمای علمی، تخیلی و فانتزی - تارا - ۱۳۹۴/۱۱/۱۰, صبح ۱۲:۵۱
RE: سینمای علمی، تخیلی و فانتزی - Memento - ۱۳۹۴/۱۱/۲۵, عصر ۰۶:۵۴
RE: سینمای علمی، تخیلی و فانتزی - تارا - ۱۳۹۴/۱۱/۳۰, عصر ۰۳:۱۴