[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فیلمهای متشابه
نویسنده پیام
برو بیکر آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 355
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۸/۲۲
اعتبار: 37


تشکرها : 3248
( 6973 تشکر در 203 ارسال )
شماره ارسال: #7
RE: فیلمهای متشابه

می خواهم زنده بمانم

کارگردان : ایرج قادری

هنرپیشگان اصلی : فاطمه گودرزی - فرامرز قریبیان 

سال تولید : 1374

می خواهم زنده بمانم

کارگردان : رابرت وایز

هنرپیشگان اصلی: سوزان هیوارد

سال ساخت : 1958

ایرج قادری یکی از کارگردانان صاحب سبک در سینمای سنتی ایران می باشد. شاید فیلمهایش مطابق سلیقه بعضیها نباشد اما او مخاطب خود را درست شناسایی کرده بود و فیلمهایش مطابق سلیقه آنان بود. او سینما را همانطور می شناخت که زندگی خود را می شناخت. در فیلمهایش گاها نسخه برداری و کپی برداری از روی آثار بزرگ سینما دیده می شود اما او با مهارت تمام این نسخه برداری را کاملا ایرانی ارائه می داد.

می خواهم زنده بمانم بازگشت مجددا ایرج قادری بود از حصر خانگی و اجباری او از سینما. بازگشت باشکوهی بود و در این بازگشت او فیلمی را روانه گیشه نمود که متفاوت با سایر فیلمهای آنروزها بود. می خواهم زنده بمانم ملغمه ای از یک واقعیت جنایی و یک فیلم هالیوودی به همین نام بود. با می خواهم زنده بمانم رابرت وایز قطعا همه دوستان آشنایی دارند اما برای می خواهم زنده بمانم ایرج قادری حرف های گفتنی بسیار می باشد. در واقع این فیلم از یک پرونده جنجالی در دهه شصت تاثیر می گیرد و ایرج قادری به زیبایی تمام توانست این ماجرا را به گونه ای پیش ببرد تا فینال فیلم از فیلم همنام خود متاثر گردد. برای روشن شدن موضوع ابتدا به پرونده واقعی یک موضوع جنجالی می پردازم که در دهه شصت برای همنسلان من که دوران بلوغ خود را در آن دهه می گذراندند به یک تراژدی تلخ تبدیل گردیده بود. یادآوری این ماجرای جنایی بعنوان مقدمه این پست حالا تبدیل به یک نوستالوژی جنایی گردیده است:

در خرداد ماه سال 1363 پلیس در جریان مرگ نوجوان 12 ساله ای بنام پدرام تجریشی که در حمام خانه خود با ضربات چاقو دست به خودکشی زده بود قرار می گیرد. پدرام تجریشی پس از جدایی پدر از مادرش با پدر و نامادری خود خانم مریم شهمیرزادی زندگی می کرد. تلاشهای مریم شهمیرزادی برای گرفتن چاقو از دست پدرام افاقه نکرد و پدرام در مقابل چشمان نامادری خود به زندگی خاتمه می دهد .خودکشی پدرام تایید می گردد و همه چیز برای این نوجوان 12 ساله به پایان می رسد. اما چهل روز بعد با شکایت مادر اصلی پدرام جنجالی ترین پرونده دهه شصت در دادگاه شکل میگیرد. جسد پدرام پس از نبش قبر از سوی پزشک قانونی مورد کالبد شکافی قرار میگیرد و در آن ضربه هایی از پشت مورد تایید قرار میگیرد تا مرگ پدرام ابعاد پیچیده تری بخود بگیرد.

نامادری پدرام اکنون اصلی ترین متهم این پرونده قلمداد میگردد و روانه زندان می شود و نهایتا قتل پدارم تجریشی توسط نامادری تایید و او محکوم به اعدام می گردد. حکم اعدام مریم شهمیرزادی اما مورد تایید دیوانعالی کشور قرار نمی گیرد مضافا اینکه او از پدر پدرام باردار نیز می گردد. سالها طول می کشد تا اثبات گردد پزشک قانونی گزارشش اشتباه بوده و ضربه پشت بدن پدرام ناشی از چاقو نبوده است بلکه ناشی از برخورد او با شومینه بوده که هنگام ممانعت نامادری از خودکشی پدرام پیش آمده است.

همچنین رو گردیدن دفتر خاطرات پدرام که او در آن نوشته بود روزی به زندگی خود پایان خواهد داد  کمک بزرگی در تبرئه خانم مریم شهمیرزادی می کند. پرونده مختومه میگردد و خانم مریم شهمیرزادی از رندان آزاد میگردد. آنها سالها بعد از ایران مهاجرت کردند . او اکنون با فرزند خود علی تجریشی و همسرش احمد تجریشی در آمریکا زندگی میکنند.

 

موضوع مرگ پدرام آنقدر جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده بود که نظر هر فیلمسازی را برای روایت آن بر پرده های سینما به خود جلب می نمود. اما اولین کسی که بطور جدی وارد موضوع گردید رسول صدر عاملی بود. او که در آنزمان به حرفه روزنامه نگاری و خبرنگاری نیز علاقمند بود و حتی مدتی سرپرستی سرویس حوادث روزنامه اطلاعات را در دست داشت  مرتبا جریان دادگاههای پدرام را پیگیری می نمود و با فیلمبرداری برخی از جلسات دادگاه نهایتا موفق به ساخت یک مستند 16 میلیمتری از این واقعه میگردد، مستندی که هیچگاه به نمایش در نیامد.

اما رسول صدر عاملی فیلمنامه ای با محوریت این موضوع می نویسد و بسیار نیز علاقمند بود تا خودش روایت مرگ پدرام را بسازد. این موضوع سالها در کش و قوس بود و رسول صدر عاملی بجای روایت مرگ پدرام تجریشی گلهای داوودی و پاییزان را می سازد. ایرج قادری پس از حدود یک دهه خانه نشینی سرانجام موفق به اخذ تائید وزارت ارشاد می گردد تا دوباره به سینما بازگردد.

همه بدنبال آن بودند تا ایرج قادری بازگشت باشکوهی به سینما داشته باشد لذا صدر عاملی حاضر می شود فیلمنامه خود را به او واگذار کند. ایرج قادری بسیار مشکل پسند شده بود و دوست داشت فیلمی بسازد تا ضمن سازگاری با روحیاتش بتواند توانایی های خود را نیز پس از سیزده سال انزوا به رخ اهالی سینما بکشد. بنابر این فیلمنامه رسول صدر عاملی مورد بازبینی قرار میگیرد و از دل آن فیلمی بنام اما من شما را دوست داشتم متولد می گردد. اما نهایتا این فریدون جیرانی بود تا با پرداخت نهایی خود سناریوی فیلم می خواهم زنده بمانم را تدوین نماید.

حالا فیلمنامه ای در اختیار ایرج قادری فرار می گیرد که با هر بار پرداخت آرام آرام از واقعیت فاصله می گرفت و پرونده پدرام تجریشی تنها در ساختار فیلم قرار میگیرد و بهانه ای می شود برای ساختن فیلم می خواهم زنده بمانم. با توجه به حساسیتی که روی ایرج قادری بود او برای اینکه از سوی دستگاههای قضایی مورد مواخذه قرار نگیرد با هوشمندی تمام ، زمان واقعه فیلم خود را به پیش از انقلاب می برد.

اما در نیمه دوم فیلم شاهد هستیم که فیلم از روی واقعه مرگ پدرام تجریشی به ساخته رابرت وایز تغییر مسیر می دهد. دلهره ها و هراسهای ناشی از اعدام باربارا گراهام به زیبایی تمام به اعدام فرنگیس منتقل می شود اما با یک الگوی کاملا ایرانی. مضافا اینکه هم باربارا و هم فرنگیس در شرایط تقریبا مشابهی محکوم به اعدام می گردند. ضمنا هر دو نیز یک فرزند خردسال هم دارند. قرار بود سرنوشت فرنگیس درست مانند باربارا رغم بخورد تا مخاطب در اندوه مرگ یک بیگناه سالن سینما را ترک نماید.

اما ایرج قادری بزرگتر از آنی بود که برای مطرح کردن خود یا هر چیز دیگری سرنوشت غم انگیزی برای پایان فیلمش رغم بزند. او ایرانی بود و هموطنان خود را خوب می شناخت. او  بخوبی دریافته بود که هموطنانش پس از تحمل هشت سال جنگ تحمیلی و محروم بودن از شادیهای متداول خسته تر از تماشاچیان بی غم آمریکایی هستند تا بتوانند ملایمات روحی ناشی از مرگ یک بیگناه را هرچند غیر واقعی اما بر پرده سینما تحمل کنند.

لذا او به سلیقه خود آخرین ثانیه های فیلمش را تغییر می دهد و در حالیکه قرار بود حکم بیگناهی فرنگیس دقایقی بعد از مرگش به زندان برسد اما تماشاگران با دیدن حرکت انگشت دست فرنگیس پس از تلاش پزشکان برای احیای او در پای چوبه دار در می یابند که فرنگیس مانند باربارا بیگناه اعدام نمی گردد و نهایتا بسیار راضی و خرسند صندلیهای سالن سینما را ترک می کنند.

می خواهم زنده بمانم ایرج قادری هرگز یک فیلم تقلیدی محض از روی فیلم همنام خود نمی باشد اما باید اذعان داشت کارگردان در برخی از سکانسها (بویژه سکانسهای پایانی ) از فیلم اصلی تاثیر گرفته است اما این تاثیر آنقدر مبتکرانه می باشد که چیزی از ارزشهای این فیلم کم نمی کند. ایرج قادری حتی برای استقلال فیلم خود و جدا کردن فیلمش از پرونده پدرام تجریشی دست به ابتکارات زیادی میزند و تا حدودی هم موفق می شود، زیرا انصافا بسیاری از تماشاگران که پیش از دیدن فیلم تحت تاثیر فضای منفی برخی از رسانه ها قرار گرفته بودند هنگام دیدن فیلم پرونده پدرام تجریشی را فراموش می کردند و کاملا تحت تاثیر روند متفاوت داستان قرار می گرفتند.

فاطمه گودرزی در برنامه هفت در خصوص اینکه ایرج قادری دوست داشت فیلمش مستقل از هر واقعه و یا فیلم مشابه دیگری ساخته شود نقل می کند وقتی به دفتر هدایت فیلم می رود برای اینکه بتواند با نقش نامادری ارتباط برقرار کند تقاضا می کند تا فیلم مستند رسول صدر عاملی را که از دادگاه پدرام تجریشی ساخته بود را ببیند تا بتواند با روحیات مریم شهمیرزادی آشنا شود ، این تقاضا مورد قبول ایرج قادری قرار نمی گیرد و او از فاطمه گودرزی می خواهد تا خودش یک شخصیت جدیدی را خلق نماید.

این ویژگیهای ایرج قادری انصافا تحسین برانگیز است ، بنظر من او علیرغم اینکه برخی از فیلمهایش تحت تاثیر فیلمهای دیگری قرار می گیرد اما  با مهارت تمام ماحصل کار خود را بسیار جذاب تدوین می نماید. بنده نیز مانند سرکار خانم لمپرت اعتراف می کنم وقتی فیلم بیقرار او را برای اولین بار در دوران نوجوانی دیدم فارغ از اینکه فیلم او دارای مشابه خارجی می باشد بشدت تحت تاثیر همان سکانس معروفی که در آن فخری خوروش از دخترش درخواست می کند برای آخرین بار مانند دوران کودکی او را در آغوش بگیرد قرار گرفتم و اشکم سرازیر گردید و این بنظر من یعنی موفقیت یک کارگردان در خلق یک اثر ، هر چند آن اثر از روی اثر دیگری ساخته شده باشد اما کارگردان آنقدر مهارت داشته است تا بتواند علیرغم الگوبرداری مخاطبش را تحت تاثیر قرار دهد.

اما در مجموع آنان که ماجرای پرونده پدرام تجریشی را در دهه شصت دنبال می کردند و آنانکه فیلم می خواهم زنده بمانم رابرت وایز را دیده اند بخوبی می توانند به این موضوع واقف گردند که ایرج قادری فیلمش خواسته یا ناخواسته متاثر از این دو موضوع شکل می گیرد اما مهارتهای او و دامنه شناختش از سلیقه ایرانیان باعث می گردد تا نتیجه کار بسیار زیبا و ماندگار شود و زمینه ساز بازگشت با شکوه او به سینما گردد و داغ دوستدارانش را بخاطر 13 سال خانه نشینی و محروم شدن مردم از دیدن فیلمهایی که او می توانست در این سالها بسازد  تازه می نماید. داغی که او پس فقدانش در اردیبهشت 91 اکنون بیش از هر زمانی مشهود گردیده است.

قطعا نسلهای آینده با دیدن آثار قدیمی او بیش از نسل فعلی به او علاقمند می گردد. زیرا اطمینان دارم کارگردانان فعلی هرگز نخواهند توانست با سبک او فیلمهایی نظیر تاراج - بت - بی حجاب - بیقرار - دادا - برزخیها و می خواهم زنده بمانم را بسازد ، هرچند برخی از اهالی سینما بسیاری از آثار او را سبک و حتی گاها مبتذل می نامند اما باید به سلیقه مردم احترام گذاشت زیرا همین فیلمهایی که از نظر برخی از منتقدان سبک و فاقد محتوا می باشد برای بسیاری از مردم جذاب و زیبا می باشد.

۱۳۹۴/۳/۱ عصر ۰۷:۳۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : حمید هامون, Princess Anne, Kurt Steiner, دکــس, ژان والژان, زینال بندری, هایدی, BATMAN, Jacques Clouseau, سرهنگ آلن فاکنر, نایب تیمور خان, بولیت, اسکورپان شیردل, منصور, Classic, ایرج, سروان رنو, rahgozar_bineshan, شیخ حسن جوری, مگی گربه, هانا اشمیت, سارا, کارآگاه علوی, اشپیلمن, بانو, گروهبان گارسیا, Memento, واتسون, زبل خان, ژنرال
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
فیلمهای متشابه - برو بیکر - ۱۳۹۴/۲/۱۴, عصر ۰۷:۱۸
RE: فیلمهای متشابه - برو بیکر - ۱۳۹۴/۲/۱۵, عصر ۰۷:۳۷
RE: فیلمهای متشابه - دکــس - ۱۳۹۴/۲/۲۰, عصر ۰۳:۴۳
RE: فیلمهای متشابه - برو بیکر - ۱۳۹۴/۳/۱ عصر ۰۷:۳۲
RE: فیلمهای متشابه - زاپاتا - ۱۳۹۴/۳/۹, عصر ۰۹:۰۶
RE: فیلمهای متشابه - زینال بندری - ۱۳۹۴/۳/۹, عصر ۱۱:۰۵
RE: فیلمهای متشابه - Memento - ۱۳۹۴/۴/۲۰, عصر ۰۷:۵۰
RE: فیلمهای متشابه - Memento - ۱۳۹۴/۴/۳۱, صبح ۰۱:۵۱
RE: فیلمهای متشابه - Memento - ۱۳۹۴/۵/۶, صبح ۱۲:۱۸
RE: فیلمهای متشابه - دکــس - ۱۳۹۴/۵/۶, صبح ۰۷:۰۷
RE: فیلمهای متشابه - خانم لمپرت - ۱۳۹۴/۸/۳۰, عصر ۰۶:۴۷
RE: فیلمهای متشابه - Memento - ۱۳۹۴/۹/۵, عصر ۰۱:۱۲
RE: فیلمهای متشابه - زبل خان - ۱۳۹۴/۹/۶, عصر ۰۹:۱۴
RE: فیلمهای متشابه - بانو الیزا - ۱۳۹۴/۹/۱۵, صبح ۱۱:۲۸
RE: فیلمهای متشابه - خانم لمپرت - ۱۳۹۴/۱۲/۵, عصر ۰۸:۰۷
RE: فیلمهای متشابه - لوک مک گرگور - ۱۳۹۶/۱۱/۱۷, عصر ۰۹:۵۳