سلام به همه دوستان..
بنده به علت اینکه قبلا به عنوان مدیر بخش موسیقی کلاسیک سایت نت آهنگ در مبحثی با همین عنوان در سایت مذکور شرکت کرده بودم و به علت اینکه وقت بسیاری برای توضیحاتم گذاشته بودم دلم نیومد پستم رو با اصلاحاتی اینجا نگذارم..
با توجه به طولانی بودن توضیحاتم مطالبم رو در دو پست ارائه میدم.
امیدوارم که مورد پسند واقع بشه ..
از نظر من انتخاب موسیقی های مورد علاقه چند ویژگی مثبت داره که مهمترینشون ایجاد و جریان یافتن بحث درباره موسیقی هستش..
امیدوارم به کمک دوستان و کاربران عزیز این ایده بتونه به صورت شایسته رشد کنه.
متاسفانه عدم پرداخت صحیح و علمی و فنی درباره موسیقی مسئله ای بوده که همواره باعث نقطه ضعف در تاریخ موسیقی ما شده..
نیچه میگه : (( زندگی بدون موسیقی اشتباهی بزرگ بوده است )) قطعا و بدون شک باید گفت موسیقی به علت برقراری مستقیم و بدون واسطه احساسات (فارغ از بیان کلمات و بیان تصویری) تاثیر گذار ترین نوع هنر دربرخورد با عواطف بشریه..
من تقریبا همه نوع موسیقی رو گوش دادم و بسیاری از موسیقی ها فارغ از حاشیه سازی در بطنشون دارای آثاری تاثیر گذار بودن (چه از لحاظ فنی و چه احساسی)..
برخی از آثار متال رو باید گفت آثاری سنگین و قدرتمند بودن .
آثار موسیقی جز , آثاری که بروز احساسی بسیار آزاد و سیال داره بسیار سبک بدیع و غنی هستش.
حتی در موسیقی پاپ آثاری قابل تامل و قدرتمند وجود داره..
موسیقی سنتی ایران دارای ابعاد وسیع احساس و فنی هستش و آثاری قابل ملاحظه داره.
باید گفت که انکار یک سبک در موسیقی کاری کوته فکرانه و نشانه خامی و کمی دانش و تعصب فکری در نظر و دیدگاه فردیه..
همونطور که مولوی میفرماید :
سخت گیری و تعصب خامی است / تا جنینی کار خون آشامی است
لیست من تماما شامل آثار موسیقی کلاسیک میشه نه به علت تعصب خاطرم بلکه واقعا آثاری که با روح و فکر و دانشم هماهنگ و همگام بودن این آثار عظیم بشری بودن و برخورد من درباب موسیقی مورد علاقه, موسیقی کلاسیک بوده و هست و خواهد بود.
و باید بگم آشنایی دقیق و فنی من با موسیقی کلاسیک دنیا رو از دریچه ای بسیار بدیع و عظیم تر به من نشون داد !
اما ابتدای امر با توجه به اینکه همیشه در مفهوم علمی و صحیح موسیقی کلاسیک اشتباه صورت میگیره باید پرسید که موسیقی کلاسیک چیست ؟
جواب اینه که موسیقی کلاسیک عبارت است از موسیقی دقیق که آهنگساز تمام نکات فنی اعم از پارتیتور نویسی و نوع ساز و تمپو و گام رو مشخص میکنه و نوازنده و رهبر ارکستر موظف به رعایت دقیقشونه..
شما در موسیقی پاپ میتونید آهنگ معروف moon river هنری منچینی رو با پیانو گیتار و ویولون بزنید و با قاطعیت بگید که من آهنگ moon river رو نواختم !
اما شما نمیتونید سمفونی نهم بتهوون رو با یک پیانو بزنید و بگید سمفونی نهم بتهوون رو نواختم !
برای نواختن سمفونی نهم بهتوون نیاز به سابت سولی , گروه کر میکس شده , پیکولو , دو فلوت, دو ابوا , دو کلارینت بی بمل , دو باسون , یک کنتر باسون , چهار هورن در ای بمول , 2 ترومپت, 3 ترومبون , یک تیمپانی , سیمبالس , تریناگل , یک درام باس و یک ارکستر زهی شامل نوازندگان ویولن ویولا و ویلون سل دارید..
هنگامیکه تمامی سازهای فوق بر اساس پارتیتور مخصوص خودشون و در گام مشخص شده (دی مینور) با چهار تمپوی مشخص شده چهار موومان رو به طور کامل نواختند شما میتونید بگید سمفونی نهم رو شنیدید و یا رهبری کردید !
پس همونطور که اشاره شد موسیقی کلاسیک موسیقی دقیق که اهداف آهنگساز رو دنبال میکنه.
اما چرا موسیقی کلاسیک ؟ به همون علت که باید غذای لذیذ خورد . موسیقی خوراک روح هست و این خوراک باید نوش جان باشه نه نیش جان.
موسیقی کلاسیک حواس ما رو به تحرک وا میداره و ذهن رو به فعالیت میکشونه..
آزمایشات علمی که بر روی موسیقی آهنگسازانی همچون باخ بتهوون برامس موزارت اشتراوس و مالر صورت گرفته نشون داده مخاطبان رو از استرس خالی میکنن و قدرت افزایش بازجذب مغزی رو به طور موثری افزایش میده !
همینطور این مطالعات نشون داده در کودکان تازه متولد شده موسیقی کلاسیک تونسته فعالیت مغذیشون رو به حد متعادل برسونه بقیه موسیقی های مورد آزمایش گرفته فاقد این تاثیر گذاری بودن !
همینطور تحقیقات در سال 2004 در دانشگاه سن دیگو نشون داده شنیدن آثار باخ بتهوون و برامس به مدت سی دقیقه هیجانات قلبی و فشار قلب رو در موقعیت های استرس زا تا بیش از 40 درصد کاهش داده .
منابع :
http://www.wqxr.org/#!/story/169724-...ic-and-health/
http://www.psmag.com/navigation/heal...ressant-20226/
http://www.parenting.com/article/hea...efits-of-music
http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC2625750/
این تحقیقات تعداد بسیار زیادی هستن که با جستجوی ساده در اینتنت میتونید به تعداد عظیم تریشون برسید.
درباره بررسی مسائل فنی و تکنیکی موسیقی کلاسیک هم صحبتهای زیادی هست که در صورت پرداختن بهش صحبتهام بسیار طولانی میشه و بهتره که این صحبتها در تاپیکی جداگانه مورد بررسی قرار بگیرن.
بعد از تمامی صحبتها باید بگم که انتخاب ده اثر کاری مشکل بود و من هم ترجیح دادم صرفا سلیقه و علاقه خودم رو اعمال کنم و تمامی لیست من هم قطعات کلاسیک هستند و خواهند بود..
سعی کردم برای هرگزینه از ده انتخابم گفتار هایی از بزرگان موسیقی درباره اون اثر و یا آهنگساز اون اثر ارائه بدم تا بتونه باعث جذابیت بیشتر بشه و امیدوارم مورد پسند واقع بشه.
و نکته بعدی اینکه با توجه به اینکه تحلیل و بررسی تکنیکی آثار موسیقی کاری مشکل و واقعا طاقت فرساست سعی کردم که هر قطعه رو تا اونجایی که مقدوره از منظر فنی و علم موسیقیایی هم تحلیل کنم و در این راه علاوه بر دانسته های خودم از کتابهای cles de la muisque musical maslcrpicces که با عنوان آثار کلیدی موسیقی اثر گی للون و توسط مترجم توانا آقای دکتر محمد مجلسی ترجمه شدن و همینطور کتاب راهنمای جامع موسیقی کلاسیک آکسفوردA Companion to Classical Music که توسط رضا رضایی ترجمه بسیار جامعی شدن بهره فراوان بردم.
امیدوارم که این نوشتار مورد پسند عزیزان قرار بگیره.
خوب بهتره بپردازم به اصل مطلب و ده اثر منتخب که قطعا از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است!
1 . Beethoven : Missa Solemnis In D major op.123
میسا سولمنیس در دی ماژور اپوس 123 اثر لودویگ بتهوون
((بتهوون بزرگترین آهنگساز است و پس از او هیچکس)) گوستاو مالر
((بتهوون بزرگترین آهنگسازان است)) جاکومو روسینی
یکی از آخرین آثار زندگی دردناک و تراژیک وار بتهوون میسا سولمنیس در دی ماژوره اثری که در کنار مس در بی مینور باخ بزرگترین آثار کرال تاریخ موسیقی و قطعا از برترین آثار تاریخ موسیقی هستن..
اثری برای یادبود وحدت و توحید الهی و سپاس از لطف بیکران خداوند , با آوای هارمونی هایی به شدت گرم !
میسا سولمنیس اگرچه شهرت سمفونی ها و سوناتها و یا کوارتت ها و باگاتلهای بتهوون رو نداره اما اثر مورد علاقه موسیقیایی خودش بود و اون رو ((کار زار یک عمر موسیقی)) خطاب میکرد.
باید گفت که بررسی فنی و احساسی این اثر عظیم انسان رو عمیقا به اسارت در میاره و به بالندگی احساس و روح می انجامه..
این اثر همچون آخرین آثار بتهوون در دورانی که کاملا کر شده بود و قدرت شنواییش رو تماما از دست داده بود نوشته شد.
باید گفت که از تضادهای پر معنای تاریخه که فردی که فاقد قدرت شنواییه برخی از عظیم ترین آثار موسیقی رو خلق کرده !
اثر میسا سولمنیس قرار بود تا سال 1820 به منظور اسقفی اعظم رادولف آرشیدوک ارائه بشه اما با توجه به نگاه ویژه بتهوون به این اثر و با وجود تمام شدن مراسم مذکور بتهوون اثر رو تا سه سال بعد به رشته تحریر در اورد.
نوشتن این اثر نزدیک به شش سال زمان برد از 1817 تا 1823 , بتهوون تمامی وقت خودش رو برای تکمیل و پاکنویسی اثر به کار برد.
تجربه شگفت انگیز من از شنیدن این اثر عظیم و شگفت انگیز غیر قابل توصیفه و باید بگم که شاید پرواز روح عبارت مناسبی باشه.
همونطور که قبلا هم اشاره کردم زندگی شخصی بتهوون زندگی به شدت سخت و طاقت فرسا بود.
لویس لاکوود استاد موسیقی هاروارد آمریکا و یکی از بزرگترین منتقدان موسیقی در قید حیات موسیقی یکی از بهترین زندگی نامه های بتهوون رو بر اساس تجزیه و تحلیل آثار نوشته.
لاکوود درد و رنج را بخش اساسی زندگی بتهوون توصیف میکنه و بیان میکنه هرچه تازیانه روزگار سهمگین و عذاب آور تر شده آهنگها و آثار بتهوون عظیم تر و زیباتر شده اند.
لاکوود میپرسه که هر اثر عظیم موسیقی در چه شرایطی پدید میاد ؟
لاکوود بر عکس روش مرسوم زندگی نامه نویسی همونطور که امینی نجفی میگه به جای اینکه از زندگی بتهوون پی به بررسی آثارش برسه , از آثار بتهوون پی به زندگیش میبره و به این سوال جواب میده !
لویس لاکوود تاکید میکنه که بتههون در زندگی به واقع فردی پاک و شرافت مند بود و خودش رو در قبال و بشریت و در جامعه ای که در اون زندگی میکرده مسئول میشناخته.
بتهوون در پایان زندگیش کاملا نا شنوا شد , بیناییش دچار تار بینی شد , از سن 23 سالگی دچار زخم معده شدید شد , پدرش فردی دائم الخمر بود و پسرش رو از سن 9 سالگی وادار به کار کردن کرد و تمامی بستگانش رو در جوانی از دست داد , بتهوون تا پایان عمر با وجود شهرت عظیم برای برآوری نیاز های مالی و معیشتیش مشکلات شدید داشت!
اما بتهوون انسان آرمانگرایی بود از جامعه ای زیر دربار کلیسا دلیرانه از انقلاب کبیر فرانسه پشتیبانی میکرد.
بتهوون در بین اساطیر یونانی بسیار به ((پرومته))عشق میورزید. پرومته شعله شادی و امید را از درگاه خدایان دزدید و به آدمیان اهدا کرد , در این میان اما قسمت او رنج و تنهایی و درد بیکران بود !
اما در نهایت خود بتهوون تبدیل به پرومته میشه و البته نه در دنیای اساطیر که در دنیای وقعی و تاریخ توصیفی و شفاهی..
بررسی تکنیکی :
بتهوون در این مس بزرگ به طرح مس کلاسیک پایبند میمونه که شامل ئنج موومان به نام های
1. Kyrie
2. Gloria
3. Credo
4. Sanctus
5. Agnus Dei
قسمت مناجات (کایری) اثر بسیار عظیم و با شکوه (با یاد آوری عظمت پروردگار) در گام دی ماژور شروع میشه (برای اولین بار یک مس با این گام شروع میرسه چون این گام گامی مشکل برای پرداخت مس هستش).
مناجات سه بار توسط گروه کر (به نشانه مردم) اجرا میشه و سه بار توسط سولو (به نماد روحانیون) جواب داده میشه.
اجرای موومان اول یک احساس عاطفی موجی به موسیقی میده صدا زیر و بم میشه و حالتی متورم ایجاد میکنه .
کریسته آیه دوم مناجات بسیار سنتی تر از اول اجرا میشه (میزان دو سوم در برابر چهار چهارم) متن ابتدا به تکنوازی واگذار میشه و همینطور استفاده قابل توجه از کلید بی بمل اشاره ای بر توحید الهی داره.
شکوفایی و شروع گلوریا به عنوان یک شعار مذهبی برای اجرای کر بیشتر مشهود میشه. و این موومان با استفاده از رنگ آمیزی متن اثر و البته اضافه کردن موسیقی جدی به عنوان اهمیت متن از تمپو سریع و خشن آرام آرم پایین میاد.
در موومان کردو بتهوون اثر رو با یک تم بسیار زیبا و به یاد موندنی شروع میکنه و در اون چند تن پشت سر هم و به ترتیب پشتوانه آواز رو میگیرن و هر کدوم قسمتی از گروه کر رو به رهبری میگیرن.
در موومان چهارم موسیقی باز به کلیم دی ماژور بر میگرده و اثر حالت خوشبینانه و متینانه ای پیدا میکنه (این وضعیت با استفاده دقیق و سنجیده از سازهای خوش صدا مثل ابوا و و یلولن شکل میگیره) و حالتی آداجیو وار و آرامش بخش ایجاد میکنه.
در موومان آخر اثر به کلید بی مینور تغییر پیدا میکنه و مفهوم ((همه چیز برای صلح)) با روشی سمفونیک بار به وسیله موسیقی عظیم با کمک تیمپاتی وترومبون معنا پیدا میکنه.
2. Bach : Mass In B Minor BWV 232
مس در بی مینور اثر یوهان سباستین باخ
((نه یک جویبار که یک اقیانوس !)) بتهوون (باخ در زبان آلمانی به معنای جویبار هستش)
(( باخ , پدر و ما فرزندان او هستیم)) موزارت
((باخ آغاز و پایانی بر موسیقی است)) ماکس رگر
((موسیقی همانقدر به باخ مدیون است که یک دین به پیامبر اش )) روبرت شومان
(( آه ای فرزندان شمال , کسانی که در دامن باخ پرورش یافته اید , چقدر به شما غبطه میخورم)) جوزپه وردی
(( بتهوون معجزه موسیقی و باخ معجزه خداست)) روسینی
(( در برابر موسیقی او ساکت شدن را یاد گرفته ام)) آلبرت انیشتین
یکی از معروفترین گفتار های باقی مانده از باخ این جمله هست :
(( هدف و غایت موسیقی نباید چیزی باشد جز تجلیل از خداوند و طراوت بخشی به جان آدمی))
باید گفت که مس در بی مینور این اثرعظیم و میراث وار بشری به حق نماینده تام و کمال سخن بالاست.
باخ برای تکمیل این اثر ستگرش نزدیک به 35 سال زمان خرج کرد (از سال 1714 تا 1749) و اثر در آخرین سال زندگی باخ به پایان رسید و جزو یکی از آخرین کارهای باقی موندشه
مس در بی مینور باخ از عظیم ترین آثار موسیقیایی تاریخ , اثری که در تار و پودش به جز خدا چیزی به چشم نمیخوره و همت و توانش برای اثبات خداست (راجر فری میگفت مس در بی مینور باخ مرا مجاب کرد که به خدا ایمان بیاورم).
این اثر عظیم تا سال 1859 اجرای کامل نشد اما خاکستر باخ در اوایل قرن نوزدهم همچون ققنوسی پر کشید و تا به حال هیچ گاه خاموش نشد.
باید گفت که موسیقی باخ در عین تواضع و خاکسپاری از متعالی ترین و پیچیده ترین آثار موسیقی هستند (در این باره در معرفی هنور فوگ صحبت زیادی خواهم کرد.)
سبک پرداخات مس باخ نشانه درک عمیق از پیشروی هارمونیک و هماهنگی صدای انسان و سازهای بادی و زهی است.
خود باخ علاوه بر اینکه بزرگترین نوازنده ارگ و کلاوسن زمان خودش بود یکی از متبحرترین نوازندگان ویولا و ویولون و ویلویون سل هم بود و خواننده بسیار متبحر و خوش صدا هم بود. (شاید به همین علته که تقریبا بر هرکدوم از این سازها شاهکار های بلامنازع خلق کرده)
اثر شامل چهار موومان :
1. Kyrie and Gloria
2. Credo
3. Sanctus
4. Osanna, Benedictus, Agnus Dei and Dona Nobis Pacem
تقسیم میشه.
مس بی مینور برای ارکستر و کر دوبل اثر عظیمیه که مخلوطی از کرال های لوتری و آریا های ترجیع بند و آریا های اپرایی هستش.
و تمامی این امکانات در حد کمالشون استفاده میشن.
3. beethoven : Symphony No 9 in D minor op 125
سمفونی نهم بتهوون در دی مینور اوپوس 125
((بتهوون در سمفونی نهمش ما را بر فراز جهان میبرد و همه چیز را نشان میدهد نه با قدرت کلمات که با قدرت موسیقی , پیش از این فکر میکردم این قدرت ار انحصار ادبیات است)) فریدریش نیچه
((آنان که دنبال مانفیست برای سوسیالیست هستند , من سمفونی نهم بتهوون را میشناسم !)) کارل مارکس
((روزی که بشر سمفونی نهم را آیین رفتاری خود قرار دهد آن روز بتهوون جایگاه حقیقی خود را یافتهاست)) انگلس
((سمفونی نهم بتهوون به طور آزار دهنده ای به موسیقی و تاریخ موسیقی فشار می آورد)) دبوسی
بتهوون از منظر اجتماعی و فردی انسانی انقلابی بود و از این منظر که به هنرمند شکلی مستقل داد نه تنها تاریخ موسیقی رو برای همیشه تغییر داد بلکه تاریخ هنر رو دستخوش تغییر کرد.
تا پیش از بتهوون تمامی آهنگسازان (از باخ هندل تا هایدن و موتسارت) هنرمندانی بودن که در خدمت سیستم دولتی و کنتها کار میکردند (این افراد استخدام نهاد های مذهبی و دولتی میشدند و حقوق دریافت میکردند)
این موضوع حتی در هنر های دیگه مثل ادبیات و به خصوص شعر نویسی در اروپا بسیار رایج بود.
بتهوون اما در جایی که موتسارت رو برای دریافت استقلال راه ندارند در را با لگد کوفت و باز کرد !
بتهوون تا آخر عمر به صورت مستقل کار کرد و هیچ گاه زیر پوشش هیچ نهادی گام نگذاشت و آثارش رو صرفا برای انتشار و یا فروش و نجیب زادگان در دسترس قرار میداد.
به همین علت بتهوون تا پایان عمر در فشار های معیشتی بود و حقوقش هیچ گاه کفاف زندگیش رو نمیداد (حتی هزینه کفن و دفنش رو یکی از کنت های روسی پرداخت کرد)
بتهوون هیچ گاه به اشراف احترام نمیگذاشت و در جامعه ای که کلاه برداشتن و تعظیم کردن به اشراف و نجیب زادگان امری رایج و هنجاری تلقی میشده هیچ گاه چنین کاری نمیکرد.
به گوته میگفت بین اشراف زادگان و مردم تفاوتی نمیبینم.
آثار عظیم بتهوون آثاری کاملا اجتماعی و سیاسی بوده و هستن (علت صحبت معروف مارکس به همین علت بود)
این اقدامات در قرن هیجدهم اتریش اقدامات هنجار شکنانه و انقلابی محسوب میشدن.
باید گفت که هیچ اثری در تاریخ موسیقی به اندازه سمفونی نهم درگیر سیاست و اجتماع نیست نه به این علت که مانیفیست کمونیستها بود و یا سرود اتحادیه اروپاست و نه حتی اینکه اولین و تنها اثر موسیقیایی است که جزو میراث جهانی یونسکو قرار گرفت!
در مقابل سمفونی نهم باید تعظیم کرد !
بتهوون که نزدیک به 12 سال وقت برای تکمیل این اثر عظیم خودش بر پایه مفهوم عظیم ((برابری انسانها)) وقت گذاشت (در حالی که در هشت سال پایانی تماما کر بود) اثری به یادگار گذاشت که باید انگشت به دهان موند...
از سال 1824 که این سمفونی اجرا شد تا کنون که 187 سال از آن سال میگذره احدی از منتقدان موسیقی در هیچ دوره نتونستن ذره ای خورده از این اثر سترگ بگیرن و البته حق هم چنینه چرا که مثلا موومان اول با اون کیفیت دشوار و لغزان و باس کروماتیک و ناله های هراس انگیز نتیجه ای فلج کننده بر جای میگذاره...
اینکه چطور فردی کر این چنین جهانی پر از اصوات رو به مبارزه دعوت میکنه سوالیست که هیچ وقت جواب داده نمیشه...
"علیرغم پیام انسانی والا و عظمت قسمت آخر، عمیقترین احساسات بشری با ابعاد مختلف در سه قسمت ارکستری آمده است بهخصوص در قسمت اول سمفونی، این قسمتها از مرز زمان و مکان میگذرند و انسان را به دنیای کائنات همراه با درام زندگی بشر میکشانند، این فضا را همانگونه که اشاره شد بهخصوص در قسمت اول حس میکنیم.
خلق آثار بزرگ از نوابغ برمیآید، لیکن در مورد سمفونی نهم بتهون مسئله از نبوغ هم میگذرد و فقط کسانی که الهامات آسمانی دارند موفق به خلق چنین آثاری میشوند."
به هر حال این اثریه که همواره افرادی عظیم رو به گوش دادن و طرفدار شدن فراخونده از فیلسوفانی همچون گوته , هگل , نیچه انگلس و مارکس تا موسیقی دانان بعدی از شوبرت و برامس تا کیج و ویلیام...
با توالی فاصله ی پنجم دسته ی کر ها و ویولن دوم ها و ویولنسل ها در آغاز موومان اول تم اول اندک اندک خود را از اعماق بیرون میکشد و درخشندگی خاصی پیدا میکند و با این موومان که به فرم سونات ساخته شده تغییر و تبدیل ها فراوان است. حتی اکسپئزیسیون هم تکرار میشود و راکسپوزیسیون کاملا تغییر شکل میابد. از شگفتی های اعجاب آور سمفونی نهم تکرار فورتیسیموی میزانهای آغازین در تونالیته ی مینور در قسمت بازگشت است.
تا به حال زیاد گفته شده که با استفاده از کر بتهوون ابتکار جدیدی در بنای سمفونی به کار بسته اما متاسفانه به مهمترین اتفاقی که در این قسمت افتاده بی توجهی شده.
کار بزرگ بتهوون در اینجا به کارگیری تم های چهار موومان گوناگون در خود موومان چهارمه این موضوع یکی از نقاط عطف در تاریخ فرم های موسیقیه و در حقیقت پایه ای برای ساختار شکنی بود که قرار بوده دو قرن بعد از بتهوون اتفاق بیوفته (سمفونی وبرن)
4. Bach : Art Of Fuge BWV 1080
هنر فوگ اثر یوهان سباستین باخ
(( هیچ کاری نمیکنم تنها ورژن پاریسی آثار باخ را ارائه میدهم)) فردریک شوپن
(( نمیدانم از نظر علمی قابل قبول است یا نه اما وقتی هنر فوگ باخ را میشنوم احساس میکنم سلولهای مغزم دوباره متولد میشوند)) دیوید فینکل
فوگ قطعا از مشکل ترین , پیچیده ترین و جدی ترین فرم های موسیقی است.
فرمی که توانایی زیادی در بیان افکار فلسفی داره و تمامی آهنگسازان بزرگ به علت عظمت این فرم در آخرین کارهای زندگیشون رو به فوگ نویسی میارن (موزارت در موومان پایانی سمفونی ژوپیترش , بتهوون در سونات هامر کلاویر و آخرین کوارتت های زهیش , برامس در آواز های جدیش)
فوگ با یک سوژه شروع میشه و این کار رو به عهده اولین صدا میگذارهو بعد از اون نوبت به صدای دوم میرسه و به سوژه جواب میده اما سلوک اولین صدا با این جواب تغییر میکنهو کنتر سوژه ای رو در میون میزاره که این کنتر سوژه با اون جواب همراهی میکنه. و به طور خلاصه باید گفت فوگ با سوژه خودش تغییر شکلهای بعدی رو تلفیق و ترکیب میکنه و در این تغییر شکلها تمام توان ایمتاسیون کنترپوانیک رو به کار میگیره.
فوگ با باخ به اوج کمال خودش میرسه و حتی بزرگترین آهنگسازان بعدی هیچ چیزی بر آثار فوگ باخ اضافه نمیکنن و تمام قواعد فوگ نویسی و ایمیتاسیون از باخ اخذ شده .
هنر فوگ باخ به حق یکی از اعجاب انگیزیترین آثاریه که در پهنه خیال انسان میگنجه.
هنر فوگ باخ مجموعه رشته ایه از واریاسون های کنترپوانیک که به دشواری و دقت از ابتدای سوژه اصلی در دی مینور به سادگی و در عین حال با وسعتی شگرف انواعی از فرم ها رو در خودش جا میده.
اول فوگ های ساده با چهار صدا شروع میشن که سومین و چهارمین فوگ سوژه رو با حرکت معکوس نشون میدن.
گروه دوم سه کنتر فوگ رو معرفی میکنه که با نظم و ترتیب پیچیده خودش انوع گوناگونی از عجیب ترین ترکیبات ریتمیک رو در بر دارن.
فوگهای 8 9 10 و 11 در گروه سوم جمع شدن که سوژه ابتدایی مبنای آنها به واریاسونهایی از تم اصلی منتهی میشن .
جالب اینکه سه زوج فوگ آخر در آیینه لقب گرفتن چرا که فوگ دوم از هرکدوم اونها به صورت واژگون و معکوس دقیقا برعکس فاصله های فوگ اول هستند و به قول گوستاو لئونهاردت ((در مورد فوگ دیگر چیزی نیست که در این اثر نگفته شده باشد و به کمال خود نرسیده باشد))
هنر فوگ در طی سالهای 1745 تا 1750 نوشته شده و جالبتر اینکه باخ به عمد ساز مورد نظر رو برای این فوگ مشخص نکرده و ریستال بسیار گسترده ی اجرایی رو از ارگ کلاوسن و حتی بعدا در پیانو و کوارتت زهی هم اجرا میشه.
5 . Beethoven : Piano Sonata No. 29 B-flat major op106
پیانو سوناتای شماره 29 در بی فلات ماژور اثر بتهوون (با نام فرعی هامر کلاویر)
((از هیچ چیز به اندازه اجرای هامر کلاوی بتهوون وحشت ندارم)) ویلادیمیر هوروویتس
((شنیدنی ترین ساختار سونات پیانویی سونات هامر کلاویر است)) شارل روزن
آیا غیر از زیبایی چیزی میتواند در هنر بگنجد ؟
سوالی که دموکریتوس فیلسوف مشهور یونانی میپرسه قرنها بعد توسط بتهوون جواب میگیره .
سونات پیانویی که به نام خود پیانو زینت شده (هامر کلاویر به معنای پیانو در آلمانی هستش) اثری است که به جای اینکه برای پیانو باشه بر ضد پیانو هست.
هامرکلاویه بتهوون برخی از بغرنج ترین نواهای پیانو رو در خودش جای داده و با درون مایه تضاد ذاتی بشری به جنگ با طرح نشاط آور و عاشقانه طرح سونات کلاسیک میره ! (به استثنای موومان سوم اثر)
هامر کلاویرکه مدت اجراش بسیار بیش از اندازه معموله (سه ربع ساعت) هم از نظر فشردگی و تراکم و دشواری اجرا و هم از نظر کیفیت ساخت و محتوا ارزش و اعتباری شگرف داره.
موومان های سونات به صورت بی قیدی به هم پیوند و یگانگی دارن موومان دوم تنها یک اسکرتسوی کوتاهه که از نظر تغییرات طنین شگفت آوری داره و موومان سوم که به اعتقاد آندره بوکورشیلف ((زیباترین موومان آهسته ایست که در جهان آفریده شده))
فوگ پایانی اثر در حالی که به صورت کنترپوانیک شکل میگیره مواد و سوژه های به صورت نا مشخص شکل میگیرن (چیزی که نیازمند توانایی عظیم در آهنگسازیست)
سونات 29 بتهوون در طی سالهای 1817 تا 1819 نوشته شده.
بتهوون بعد از نوشتنش به دوستانش گفت ((حال احساس میکنم آهنگسازی را یاد گرفتم))
آخرین سوناتهای پیانویی بتهووناز قلل بلا منازع تاریخ موسیقی اند.
6 . Bach : Partita for Violin No. 2 in D minor BWV 1004
پارتیتا برای ویلون شماره دو برای ویولون تنها اثر یوهان سباستین باخ
((بزرگترین اثری که برای ویولون سولو وجود دارن شاکن باخ است)) یهودی منوهین
((شاکن باخ نه تنها یکی از بزرگترین قطعات موسیقی است که تا به حال نوشته شده , بلکه یکی از عظیم ترین سازه های بشری است)) جاشوا بل
در بین آثار ویولونی تاریخ موسیقی هیچ اثری به اندازه موومان پایانی پارتیتا شماره دو برای ویولون باخ تا به این حد ستایش نشده.
تمامی پنج موومان پارتیتا (که بر خلاف طرح سنتی به جای چهار موومان پنج موومان داره) تاثیر گذار زیبا و بی نهایت عظیم و پر احساس هستند.
پارتیتا شماره 2 در طی سالهای 1717 تا 1723 به یاد همسر از دست رفته باخ (ماریا باربارا باخ) نوشته شده.
موومان پایانی اثر به قول ژان ژاک سولی برجسته ترین اثری است که برای ویلون نوشته شده است.
این شاکون طولانی (که شامل 275 میزانه) به تعبیر رولان دوکانده باعث شده که ویولون با آکورد های شکسته سه صدایی و چهار صدایی در لغزش گریزان این احساس رو به وجود بیاره که نوای چند ساز رو یک جا داره.
شاکون باخ مجموعه عظیمی از واریاسون هاست که بر سلول تماتیکی متشکل از تنها چهار نت قرار دارن و مداما تغییر میکنن.
ایجاد پولیفونی در پارتیتا باخ با استفاده از آرپژ های سریع و نواختن روی دو و یا سه سیم ایجاد میشه.
7. Felix Mendelssohn : Violin Concerto in E minor, Op. 64
ویولون کنسرتو در ای مینور اوپوس 64 اثر فلیکس مندلسون
(( ویولون کنسرتوی مندلسون روح ویولون را در کنسرت به نمایش میگذارد)) جوزف یوآخیم
ویولن کنسرتوی مندلسون به حق یکی از شاهکار های فرم کنسرتوست و نمایش احساسات در قبال تعدیل طرح کنسرتو باعث تعادلی شگرف در لحن اثر میشه.
در این کنسرتو هر سه موومان بی وقفه جایگزین یکدیگه میشن , ویولون نوای رزمی پر قدرتی رو ارائه میده و به خصلت غنایی ارکستر حمله ور میشه و بعد سازها موتیف تکنوازی بی پروا تری رو ارائه میدن و کمی بعد فلوتها و کلارینت ها ملودی دیگه ای رو فراتر از نقطه توقفی که ویولن بر روی سیم سل دست راست عرضه میکنه مینوازن.
بسط و گسترش تم اصلی و موتیف فرعی به کدانس متمم منجر میشه که با واریاسون موتیف فرعی کار به پایان میرسه.
اثر کنسرتویی مندلسون به حدی ظریف رمانس واره که شاید نمونش رو تنها در رمانس های بی گفتار پیانو بشه پیدا کرد.
مندلسون این اثر رودر طی سالهای 1838 تا 1844 تکمیل کرد و یکی از آخرین کارهای قبل از وفاتش هست.
8. Gustav Mahler : Symphony No 5
سمفونی شماره پنج اثر گوستاو مالر
((با شنیدن سمفونی پنجم مالر زمان را از یاد میبرید)) هربرت فون کارایان
این سمفونی بزرگ و تراژدی وار مالر اثر محبوب من در بین آثار این آهنگساز بزرگ بوده.
قدرت بیان و شدت طوفانی بروز احساسی در کارهای مالر به حدی زیاده که حتی در سنت رمانتیک هم نمیگنجه و موسیقی دانان مالر و بروکنر رو در رده نئو رمانتیک ها قرار میدند.
مالر زندگی اندوه واری داشته و با وجود علاقه زیاد به فرزند , سه تا از فرزندانش در کودکی بر اثر عفونت خونی فوت میکنند , یکی از فرزندانش خود کشی میکنه و آخرین فرزندش هم در نوجوانی به علت تومور مغزی فوت میکنه.
مالر در موسیقی پناهگاهی برای التیام دردهاش پیدا میکنه و به همین علت موسیقی مالر موسیقی ((بر لبه پرتگاه)) توصیف شده.
سمفونی پنجم مالر سیری از تراژدی به پیروزیست موومان اول مارش عزاییه که صداهای محزون و شوم معرفی میشه و دو تریو در اون وقفه میندازه موومان دوم موسیقی با حرارت داره که آوردگاهش به رازی ناگشوده ختم میشه
موومان سوم که حکایت از رقص ستارگان میکنه با چند پاساژ پیتزیتاکوی سازهای زهی حال و هوای گرگ و میش وار به اثر میده.
موومان چهارم که یکی از برجسته ترین آداجیو های تاریخ موسیقیه ستایشی عمیق از هارپ و سازهای زهیه پارتیتور آداجیو به واسطه یک نامه عاشقانه و پر سوز عمل میکنه.
موومان پنجم تم موومان چهارم رو در فینالی درخشان و با شکوه تشدید میکنه.
اثر در طی اوایل سال 1901 تا اواخر سال 1902 نوشته میشه.
9. Maurice Ravel: La valse, poème chorégraphique pour orchestre
لا والس موریس راول
((موریس راول دقیق ترین ساعت سازان سویسی در موسیقی است!)) ایگور استراوینسکی
راول از سالهای 1902 طرح هایی برای نوشتن یک والس برای بزرگداشت والسهای وینی و بخصوص مقام شامخ یوهان اشتراوس داشته اما جنگ جهانی اول اتفاق میوفته و راول به عنوان سرباز به جبهه فرستاده میشه.
راول که دارای احساسات شاعرانه و ظریف بوده کشته شدن و از بین رفتن و خشونت جنگ تاثیری عمیق برش میزاره و بعد از جنگ این اثر به وجود میاد که قطعا از برجسته ترین آثار سه ضربی والس به شمار میاد.
لا والس راول بیانیه ای شدید الحن و تیره بر علیه جنگ میشه.
والس راول در حقیقت زنجیره ای از والس هاست که از تم اولیه و بسیار با شکوه اولیه سر چشمه میگیره.
این والسها از یک طرف با یک کرشندوی پر وسعت به همدیگر متصل میشن و از طرف دیگه هر کوشش به تم اولیه پیوند برقرار میکنه اما در این پوئم رقصان بر خلاف پوئم سمفونی های سنتی که بر اساس شعر به وجود میان بر اساس موضوعی مرتبط با خود موسیقی به وجود میان.
10. Rachmaninoff :Piano Concerto No.2 In C minor op.18
پیانو کنسرتوی شماره دو در سی مینور اوپوس 18 اثر سرگئی راخمانینوف
پیانو کنسرتوی شماره 2 راخمانینف اثری بوده که از اوایل سال 1900 تا اواخر سال 1901 نوشتنش طول کشیده (نزدیک به دو سال کار مداوم)...
این اثر بعد از یک دوره بیماری شدید روحی راخمانینف به خاطر اجرای فاجعه بار سمفونی اولش نوشته شد و در همون برهه و با اولین اجرای موومان سومش بسیار معروف شد و نزد منتقدان هم طرفداران سرسختی پیدا کرد...
این اثر واقعا بازگشت به شکوه گذشتست (در اواخر قرن نوزده با ورود دبوسی و شونبرگ فضای موسیقی فضایی کاملا مدرن شده بود) راخمانینف اما با ارائه این اثر روح گذشته لطیف رمانتیک رو به عرصه گذشت...
برش این اثر حتی از الگو هاش مثل پیانو کنسرتوی شوپن و چایکوفسکی هم سنتی تره...
هر سه موومان دارای ظرافت های خاص خودشون هستند به خصوص در خصوص دیالوگ بین پیانو و ارکستر...
هشت تم سنگین اولیه موومان اول رو معرفی میکنه که با مارشی جذاب پیگیری میشه همینطور تم معروف میانه موومان بسیار با شکوهه..
تم دوم یکی از آرامش بخشترین آثار پیانویی هست و حتی در لیست چهل اثر آرامش بخش واریاسون آرتیست قرار گرفته...
اما برگ برنده این اثر در تم بسیار معروف و تلخ موومان سوم نهان شده تمی به شدت تاثیر گذار که تلخی و ناراحتیش با ضربه های محکم پیانو به نشانه امید کمتر میشه و البته پایانی با شکوه برای موومان آخر که نشانه پیروزی عشق و امیده...
پیانو کنسرتو شماره 2 راخمانینف یکی از شاهکار های بلامنازع آثار پیانویی هستش که با وجود صد سال از عرضش بیش از صدها اجرای مختلف داشته که در نوع خودش کم نظیره...