[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 9 رای - 3.67 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
زنان افسانه ای تاریخ سینما
نویسنده پیام
بولیت آفلاین
آنها از تاریکی آمده اند
***

ارسال ها: 131
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۶/۶
اعتبار: 15


تشکرها : 620
( 1338 تشکر در 44 ارسال )
شماره ارسال: #84
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما

Woman In Darkness 2                                                      زنی در تاریکی   2

 بخش دوم و پایانی

«گرتا گاربو» که با اسم اصلی «گرتا گوستاوسون» در استکهلم بدنیا آمد و در طی سالهای قبل از جنگ جهانی دوم یکی از درخشانترین ستارگان هالیوود محسوب میشد. در این مقاله خانم «سیمون فلیت» که دوست دیرین «گاربو» بشمار میرود درباره زندگی خصوصی این زن گفتگو میکند...

ببینیم چگونه میتوان پس از سالهاافتخار و روشنایی در ظلمت و تاریکی زیست و «فراموش شده» زندگی کرد؟

الان باز خاطره نخستین سفر او به «ویلشایر» در مغز من زنده شده است؛در همان وقت بود که من ضمن ملاقات خود با او متوجه قدرت «دید» شگرف او و علاقه ای که نسبت به گردش های طویل پیاده از خود نشان میداد شدم.

یادم هست که وقتی می خندید و زیاد هم می خندید سرش را به نحو دلنشینی بعقب خم میکرد ، عصر همانروز کت پوستی خانم میزبانش را بعاریه گرفت و در تمام مدت اقامتش در «ویلشایر» این کت را همیشه با خود بهمراه داشت.

روز ورودش به این ناحیه فقط یک جفت کفش آنهم کفش باله با خود آورده بود و آنرا تا روز اخر بپا داشت و حتی در مزارع شخم زده نیز با همین کفش ها آمد و رفت می کرد و وقتیکه بالاخره این کفش ها فرسوده شد و از بین رفت برای خرید یک جفت کفش با دوام عازم «سالیسبوری» گردیدو در جستجوی جنس مورد پسند خود تمام مغازه ها و حتی بازار را زیر پا گذرانید تا بالاخره آنچه را که میخواست با قیمت مناسب پیدا کرد...

این نکات که هراس وی را از دنیا و مادیات نشان میداد بیش از خود وی  باعث عذاب آنهایی میشد که در اطراف او متوجه او متوجه این حقیقت دردناک میگشتند.

این اواخر « گاربو» بار دیگری سفری به «ویلشایر» کرد ، در این دیدار مجدد وی رنج سفر را بقصد تماشای باله بخود هموار کرده بود ؛ وقتیکه باو گفتند سفر قبلی وی ضمن انتخابات عمومی انگلستان صورت گرفته بوده است باور نمیکرد ، بعد از اینک از این مطلب مطمئن شد بما گفت:

«زمان چه زود میگذرد ؛ حوادث و جریانهای معمولی بنحوی زمان را اشغال کرده اند که برای وقوع حادثه های غیر عادیدیگر هیچ محل و فرصتی باقی نمانده است همین «صبح از خواب بیدار شدن» ها  هم خودش وقت میگیرد ... بهتر نبود اگر آدم میتوانست با همان سر و روی کثیف به خیابان برود؟»

بعد برقی درخشان در چشمهایش درخشید.

[تصویر: 1384866287_4321_0dd2ec290d.jpg]

«باید اقرار کنم که خود من بعضی روزها ریش نتراشیده به خیابان میروم!»

بدنبال این حرف خنده مفصلی  سر داد و این احساس در من ایجاد شد که وی بخود می خندد بعد جمله ای ادا کرد که ضمن آن یک غلط دستوری وجود داشت؛ یکی از اطرافیان او را متوجه اشتباه خویش کرد ؛ «گاربو»  پس از اندکی مکث بآرامی گفت :

من هنوز بلد نیستم بخوبی انگلیسی حرف بزنم. مفهموم ضمنی این این کلام را  همه بخوبی دریافتند:

دیگر دلم نمی خواهد به این زبان تکلم کنم.

زنی که  دنیای عصر خویش را بآن وضع بی سابقه و عجیب مسحور کرده بود اینک جزو یکی از افسانه های فراموش شده زمان، زندگی تهی و تیره ای را میگذراند.zzzz:

[تصویر: 1384866411_4321_ea82a132c0.jpg]

«کامیل»،«گراند هتل»،«ماتاهاری؛ملکه کریستین؛مکافات گوستاوبرلینک و نینوچکا» اینک جزو آثار جاودان سینمای آمریکا در آمده اند اما زنی که باین آثار جان بخشید پس از اتمام آخرین فیلم خود «زن دو چهره» در سال 1941 برای همیشه سینما را ترک گفت و در سایه فرو خزید .

زندگی او بالطبع از حسرت و ناکامی خالی نیست و گرچه خود او بدقت می کوشد تا در رفتار و سکناتش چیزی از این درد عمیق مشهور نگردد ، ولی جسته و گریخته میتوان دریافت که یاد گذشته تا چه حد مایه رنج و عذاب اوست......

آنروز که با او در باغ خانم میزبانمان قدم می زدیم یکدفعه و بی مقدمه چهره اش را در لابلای گل دیر شکوفای «ماگنولیا» فرو برد و در حالیکه صدایش اندکی میلرزید آهسته گفت:

- چه بوی شومی دارد...

در آنوقت مسلما یاد دسته گلهایی که یک زمان بیدریغ نثارش گشته بود بر روح وی سنگینی می کرد.

طی برخوردهایمان من با گاربو از هر دری صحبت کردم. یکبار موضوع گفتگوی ما یکی از دسیسه های بزرگ تاریخ انگلستان بود که در آن گروهی قصد انهدام پارلمان و از بین بردن نمایندگان مجلس را داشتند.

«گاربو» با تعمق و شمرده گفت: تا وقتیکه انسانها بدون اطلاع از خباثت عمل خود مرتکب گناه میشوند دنیا هرگز از دردسر و رنج فارغ نخواهد زیست.

بار دیگر ضمن صحبت اظهار داشت:

اختراعات جدید واقعا مفید و جالب است ، اما واقعا این اختراعات بخوشبختی یک فرد مجزای بشر کمکی کرده است؟shakkk!

نمیدانم این زن در نظر خود تا چه حد صائب است ولی مسلن اینستکه اگر سینما را بین اختراعات جدید و « گاربو» را از میان هنرمندان عصر گذشته در نظر بگیریم جواب بنظر من مثبت است ؛ یک وقت سینما این معجزه عصر جدید او را در خوشبختی و عظمت باوجی رسانده بود که هرگز تصورش برای هیچ کس امکان نداشت.

امروز زنی که در خیابان با کفش مندرس و جوراب ساقه کوتاه کثیف رفت و آمد می کند بزیبایی گذشته خویش حسرت میخورد در حالیکه شاید خود نمیداند که جاذبه پخته و رسیده کنونی او و شخصیتی که امروز پس از عمری تجربه احراز کرده است از هر وقت برجسته تر ، عمیقتر و قابل ملاحظه تر است و این ستاره دور و رنگ پریده که اینک آسمان زیبایی و شکوه را به نورسیدگان واگذاشته است هرگز در پرتو زودگذر این مهتاب های فروزنده و ستارگان درخشان از خاطره ها محو نخواهد گردید.

[تصویر: 1384866728_4321_9074e195e2.jpg]

mmmm:



نامت را زمزمه می کنم ...تو پشت بهار خوابیدی. بیدار که شدی...........چه زمستانیم من!!!!!!!!
۱۳۹۲/۸/۲۸ عصر ۰۴:۴۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, Blanche, ژان والژان, پرشیا, BATMAN, بانو, حمید هامون, ملانى, خانم لمپرت, مگی گربه, Classic, ریچارد, هانا اشمیت, Kathy Day, جروشا, سارا, تارا, واتسون, لو هارپر
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
زنان افسانه ای تاریخ سینما - Classic - ۱۳۸۸/۵/۲۰, صبح ۰۱:۰۴
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Savezva - ۱۳۸۸/۵/۲۴, عصر ۰۱:۰۶
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Classic - ۱۳۸۸/۱۱/۲۵, صبح ۰۱:۱۲
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Negar - ۱۳۸۸/۱۱/۲۹, صبح ۰۱:۵۰
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Classic - ۱۳۸۸/۱۱/۲۹, صبح ۱۱:۵۳
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Negar - ۱۳۸۸/۱۲/۱۴, عصر ۱۱:۳۳
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Classic - ۱۳۸۹/۶/۱۴, عصر ۱۱:۱۹
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - دزیره - ۱۳۸۹/۱۰/۱۵, صبح ۱۰:۲۵
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - seyed - ۱۳۹۰/۱/۴, صبح ۱۰:۱۴
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Blanche - ۱۳۹۰/۴/۲۹, عصر ۰۶:۳۴
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Classic - ۱۳۹۰/۴/۲۹, عصر ۱۱:۳۵
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - گرتا - ۱۳۹۰/۴/۳۰, صبح ۱۰:۴۵
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Blanche - ۱۳۹۰/۴/۳۱, عصر ۰۷:۰۷
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - FONDA - ۱۳۹۰/۴/۳۱, عصر ۰۷:۳۸
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - گرتا - ۱۳۹۰/۴/۲۹, عصر ۰۹:۲۵
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - california - ۱۳۹۰/۱۱/۱۶, عصر ۰۸:۴۳
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - california - ۱۳۹۰/۱۱/۱۸, صبح ۰۸:۵۴
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - رزا - ۱۳۹۱/۸/۱۱, عصر ۰۷:۵۰
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - رزا - ۱۳۹۱/۸/۳۰, عصر ۰۷:۵۵
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰, صبح ۰۱:۱۳
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳, عصر ۱۰:۴۸
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳, عصر ۱۱:۵۶
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴, صبح ۱۲:۴۱
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - بولیت - ۱۳۹۲/۸/۲۸ عصر ۰۴:۴۲
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Blanche - ۱۳۹۲/۸/۲۸, عصر ۰۸:۰۴
RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Memento - ۱۳۹۴/۴/۲۹, عصر ۰۴:۰۷
[split] سینما و رقص - Memento - ۱۳۹۴/۵/۷, عصر ۰۹:۰۹