[-]
جعبه پيام
» <اکتورز> مجیدی ، کیا رستمی ، پوراحمد و ... نقش بچەها در فیلمهایشان بسیار پررنگ بودە و این بیشتر بە دلیل دور زدن سانسور بودە
» <اکتورز> همەی وجودم درد گرفت
» <اکتورز> ویدیوای از صحبتهای جیم جارموش در مورد کیارستمی دیدم و نظر ایشان این بود کە کیارستمی برای دور زدن سانسور از کودکان در فیلمهایش بهرە میگرفتە
» <سروان رنو> تلگرام یا فروم ؟ مساله این است ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45464
» <Dude> سلامت باشید. شده که ازعزیزانی با هم، کمی قدیمی تر از اینها را دیده بودیم، جز خودم همه دردیار باقی اند. خوشحالم هنوز هستند که از آن فیلمها خاطره دارند، با آرزوی سلامتی
» <دون دیه‌گو دلاوگا> سلام و سپاس فراوان "Dude" گرامی. آقا ممنون برای "Orions belte". با معرفی شما، خودم هم خاطره محوی از آن سراغ گرفتم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> پاینده باشید "رابرت" گرامی. سپاس از لطف و پُست‌های ارزشمندتان
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 3 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
راجر ایبرت منتقد محبوب سینمای کلاسیک
نویسنده پیام
Savezva آفلاین
جک لمون
***

ارسال ها: 212
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۵/۱۰
اعتبار: 38


تشکرها : 989
( 2183 تشکر در 179 ارسال )
شماره ارسال: #4
RE: راجر ایبرت منتقد محبوب سینمای کلاسیک

جسارت و واقع گرایی

نقدی بر فیلم  اتوبوسی به نام هوس

از راجر ایبرت

 

    "مارلون براندو" به خاطر بازيش در "اتوبوسی بنام هوس" در سال ۱۹۵۱ به جايزه اسکار نرسيد، چون اين جايزه به خاطر فيلم "ملکه آفريقا" به "همفری بوگارت" تعلق گرفت. با اين وجود بازی "براندو" به نقش "استنلی کوالسکی" قهرمان زمخت، بوگندو و پر از انرژی جنسی "تنسی ويليامز" تأثيرگذارترين الگو بر روی بازيگری مدرن بود. قبل از اينکه "براندو" اين نقش را بازی کند، هنرپيشه های آمريکايی سعی می کردند خوددارانه تر نقش آفرينی کنند. ممکن بود که احساسات خشونت آميز خود را به نمايش بگذارند ولی هميشه موانع وجدانی و عزت نفسشان باعث می شد تا ازنمايشهای بی پروا و خشونت دوری کنند.  "براندو" ازهيچ چيز کم نگذاشت. بعد ازچند سال سبک بازی او تبديل به سبک متداول بازيگری در هاليوود شد. اين فيلم الگويی شد برای جانشينان بعدی "براندو": نامهای بزرگی چون "مونتگمری کليفت"،"جيمزدين"،"جک نيکلسون"و "شون پن".

 "اتوبوسی بنام هوس" که درسال ۱۹۵۱ در سبک فيلمهای واقع گرايانه طبقه بندی می شد، امروزه کاملا صاحب سبک به نظر می رسد و به همين دليل هنوز هم تأثيرگذار است و از منابع الهام فيلمسازان به شمار می رود. بازيگران صاحب سبک اين فيلم و در رأس آنها "مارلون براندو" هميشه ادعا کرده اند که سبک بازيگريشان راهی بوده تا بدان وسيله واقع گرايی را روی صحنه سينما به نمايش بگذارند. ولی در حقيقت سبکشان به يک فوق حقيقت گرايی انجاميد. به يک محتوای عاطفی شديد که تعدادکمی از مردم واقعی برای يک مدت طولانی می توانند به آن دست پيدا کنند.  به طرز راه رفتن "کوالسکی" در داخل آپارتمان کوچکش در محله فرانسويها دقت کنيد. همانطوری که ديالوگها گهگاهی به ما يادآوری می کند، او يک حيوان است، يک تی شرت پاره می پوشد تا عضلات و عرق کردنش را به نمايش بگذارد، سيگار می کشد و حريصانه مشروب می نوشد. رفتارش برای سينماروهای سال ۱۹۵۱ اصلا آقامنشانه به نظر نمی رسد. ( بالعکس "بوگارت" را به عنوان ناخدای چرک و چيلی! قايق رود پيما در "ملکه آفريقا" در نظر بگيريد.او هم قرار است خشن و زمخت به نظر برسد. ولی در زير چرک و روغن و عرق شما می توانيد آقا منشی طبيعی "بوگارت" را ببينيد.)

در عين حال در حرکات "براندو" يک ظرافت گربه وار وجود دارد: او يک مرد است نه کلوخه سنگ! در صحنه ای وقتی در حال دل گرفتن از همسرش "استلا" است، ناخودآگاه يک تکه نخ اضافه را از لباس همسرش بر می دارد. اگر اين صحنه را در ذهنتان نگه داشته و آن را در کنار صحنه معروف کتک زدن "بلانش" بگذاريد، می توانيد به آزادگی و بی قيد و بندی نامحدودی که "براندو" به شخصيت "کوالسکی" داده پی ببريد.

 وقتی "اتوبوسی بنام هوس" برای اولين بار اکران شد، حسابی سر و صدا به راه انداخت. منتقدان فرياد بر آوردند که فيلم غير اخلاقی، قبيح و گناه آلود است. اين ماجرا در حالی اتفاق افتاد که فيلم به اصرار "برادران وارنر" که می خواستند حتما به نمايش دربيايد، از زير تيغ سانسور و مميزی ها با جرح و تعديل اساسی گذشته بود. "اليا کازان" کارگردان فيلم سعی کرد با سانسور فيلم مبارزه کند، اما موفق نشد. سالها اينگونه تصور می شد که قطعه سانسور شده با مدت زمان کوتاهی در حدود ۵ دقيقه گم شده باشد، اما در نسخه بازسازی شده در سال ۱۹۹۳ آن ۵ دقيقه سانسور شده هم به فيلم اضافه شد و حالا می توانيم پی ببريم که فيلم چقدر جسورانه و بی پروا ساخته شده است.

قطعه سانسور شده ديالوگی بود که به بی قيدی جنسی "بلانش دوبوا" در روابط جنسی با پسرها اشاره می کرد. همچنين قسمتهايی از آخرين کتکهايی بود که "بلانش" از جانب "استنلی" می خورد. برخی صحنه ها نيز زيرکانه سانسور شده بودند. برای مثال به صحنه ای نگاه کنيد که "استنلی" در خيابان بيرون آپارتمانش ايستاده و فرياد می زند: "استلا"!، در نسخه سانسور شده "استلا" داخل آپارتمان از جا بلند شده ـ درنگ کرده و سپس شروع به پايين رفتن از پله ها می کند. به "استنلی" نگاه کرده و دوباره به پايين رفتن ادامه می دهد و بعد همديگر را در آغوش می گيرند. در نسخه اصلی يکی دو تفاوت اصلی وجود دارد اما همين تفاوتها معانی را کاملا عوض می کند. کل رفتار استلا متفاوت به نظر می رسد و در واقع اين طور است که او از لحاظ جنسی تحريک شده است: داخل آپارتمان خيلی واضح تر نسبت به صدای شوهرش عکس العمل نشان می دهد، روی پله ها در حاليکه در حال پايين آمدن است چند کلوز آپ از صورتش گرفته شده که چيزی جز شهوت محض را نشان نمی دهد. در صحنه به آغوش کشيدن هم در نسخه سانسور شده  اين طور به نظر می رسد که در حال دلداری دادن به شوهرش است اما در نسخه حقيقی اينگونه تصوير شده که او خودش را به "استنلی" تسليم می کند.يکی ديگر از ديالوگهای فيلم که در رابطه با بزن و بشکن شب عروسی است و از جانب "استلا" مطرح می شود نيز سانسور شده است.

 در نسخه سال ۱۹۹۳ نکته های بيشتری به گفتگوهای "بلانش" و پسرک روزنامه فروش اضافه شده که نشان دهنده علاقه شهوانی شديد "بلانش" به اوست. همچنين نکاتی به تعريف "بلانش" ازچگونگی خودکشی شوهر جوانش افزوده شده که نشان می دهد شوهر او يک همجنس گرا بوده و "بلانش" با طعنه ها و متلکهای بيش ازحدش باعث خودکشی او شده است.

با وجود درخشش خيره کننده "براندو"، "اتوبوسی بنام هوس" يک فيلم دسته جمعی است. فيلمی که تمام عوامل آن سنگ تمام گذاشتند. شخصيت "استلا" در نسخه جديد واضح تر و کم ابهامتر به نظر می رسد. به طوری که می توان به آسانی به علاقه او به همسرش پی برد. "بلانش" هم يک زن حشری و البته غمگين است که با توجه به اينکه در حال پا به سن گذاشتن می باشد، مثل يک گل پلاسيده و پژمرده شده است و در نهايت "کارل مالدن" در نقش "ميچ" عاشق دلباخته "بلانش"، يک احمق به تمام معنا به نظر می رسد. چون در آخر ما می دانيم که به چه دليل و با چه کسی قرارهای عاشقانه می گذارد.

 فيلم سياه و سفيد اکران شد همانطوری که اکثر نسخه های سينمايی شده نمايشنامه ها در سال ۱۹۵۱ می شدند. رنگ به لحن فيلم ضربه می زد. باعث می شد تا شخصيتها حقيقی به نظر برسند در حاليکه ما به آنها به همين شکل نيازمنديم: سياه، سفيد و نقره ای! به رنگ سايه هايی که روی رويا ها و احتياجهای تمام شخصيتها سايه انداخته و آنها را پوشانده است. تماشای فيلم شبيه تماشای يکی از تراژدی های شکسپير می ماند. نتيجه همه چيز از قبل مشخص است و شخصيتها در نهايت ظرافت آن کاری را که بايد انجام می دهند.

"براندو" را در نظر بگيريد که وقتی برای اولين بار وارد فيلم می شود چگونه با حواس پرتی سرش را می خاراند! چگونه در آپارتمانش به اين طرف و آن طرف می رود و با بی خيالی همه جا را به هم می زند. انگار که در يک طويله زندگی می کند. بعد هم به صحنه ای نگاه کنيد که او در نهايت ظرافت تکه نخ اضافه ای را با تلنگر از لباس همسرش دور می کند...

ترجمه از پیمان


سفید پوشیده بودم با موی سیاه/ اکنون سیاه جامه ام با موی سفید
۱۳۹۲/۲/۶ صبح ۱۲:۱۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کنتس پابرهنه, پرشیا, رزا, بانو, Classic, حمید هامون, مگی گربه, واتسون, خانم لمپرت, BATMAN
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: راجر ایبرت منتقد محبوب سینمای کلاسیک - Savezva - ۱۳۹۲/۲/۶ صبح ۱۲:۱۴