[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> تلگرام یا فروم ؟ مساله این است ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45464
» <Dude> سلامت باشید. شده که ازعزیزانی با هم، کمی قدیمی تر از اینها را دیده بودیم، جز خودم همه دردیار باقی اند. خوشحالم هنوز هستند که از آن فیلمها خاطره دارند، با آرزوی سلامتی
» <دون دیه‌گو دلاوگا> سلام و سپاس فراوان "Dude" گرامی. آقا ممنون برای "Orions belte". با معرفی شما، خودم هم خاطره محوی از آن سراغ گرفتم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> پاینده باشید "رابرت" گرامی. سپاس از لطف و پُست‌های ارزشمندتان
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 3 رای - 4.33 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
یادداشت های روزانه
نویسنده پیام
راتسو ریــزو آفلاین
پیانیست کافـه
***

ارسال ها: 107
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۲۶
اعتبار: 26


تشکرها : 977
( 1565 تشکر در 39 ارسال )
شماره ارسال: #18
RE: یادداشت های روزانه

جمعه 4 اسفند 91

 

در یادداشت قبلی انگار خیلی گرم ماریو باوا و B مووی ها شده بودم، مطلب به یک سرانجام درست و درمان نرسید، می توانید بگویید مگر حالا کی رسیده است که این بار دومش باشد؟

باشد تا زمانی دیگر بیشتر به سینمای رده B و سینمای وحشت ارزان قیمت بپردازم.

اما پرشیای عزیز لطف کردند و بیشتر به سقوط خاندان آشر پرداختند، این فیلم و همچنین اثر آلن پو بزرگ ارزش این را داشت تا بیش از چند خط کوتاهی که من نوشته بودم به آن پرداخته شود. فیلم کورمن در اصل به نام خاندان آشر ساخته شد ولی در بعضی از کشورها با همان نام اصلی سقوط خاندان آشر به اکران درآمد. در 1928 ژان اپستاین فرانسوی هم فیلم صامت و بسیار خوبی به همین نام ساخت که نمی دانم چقدر به متن اصلی وفادار است، می گویند بر اساس دو داستان از آلن پو ساخته شده بوده. در طی سالیان اقتباس های زیادی از این کتاب صورت گرفته که بهترین آنها همین دو فیلم اشاره شده هستند. راستی در فیلم راجر کورمن فیلیپ نامزد مادلین است که این نامزدی بدون اطلاع دادن به رودریک صورت گرفته است. فیلیپ ( ظاهرا" همان راوی که پرشیای عزیز اشاره داشتند ) وارد خانه می شود و مابقی ماجرا ...

 

اما اکثر دوستان قطعا" اسکناس یک میلیون پوندی با بازی گریگوری پک را دیده اند، کارگردان فیلم کسی نیست جز رانلد نیم.

رانلد نیم از کارگردانانی است که از کمپانی کرایتریون خیلی زیاد تحویل گرفته می شود، چندین فیلمش توسط این کمپانی معظم به بهترین شکل ممکن به بازار عرضه شده اند. کارگردانی است که فیلم هایش خیلی از خودش معروف ترند و چه خوب که کسانی هستند که حواسشان به این کارگردانهای مهجور هست. گامبیت یا حرکت حساب شده با بازی شرلی مک لین و مایکل کین، آقای موسی با بازی رابرت میچم، پرونده اودسا با بازی جان وویت، شهاب سنگ با بازی شان کانری و هنری فاندا ( شاید بدترین فیلم نیم )، منبع موثق یا دهانه اسب و نواهای افتخار هر دو با بازی الک گینس و اسکروج با بازی آلبرت فینی در کنار جوانی دوشیزه جین برودی که اسکاری را برای مگی اسمیت به همراه داشت در کنار چند فیلم دیگر کارنامه قابل توجهی برای رانلد نیم دست و پا کرده اند.

اما چند شب قبل فیلم hopscotch یا لی لی اثر رانلد نیم با بازی والتر ماتا و گلندا جکسن محصول 1980 را دیدم.

یک مامور سابق امنیتی قصد دارد کتاب افشاگرانه ای چاپ کند. ماموران زیادی به دنبالش هستند اما او هر بار از سوءقصدها جان سالم به در می برد و وقتی همه فکر می کنند که او دیگر کشته شده کتابش را چاپ می کند. فیلم شیرینی بود با بازی مثل همیشه جذاب والتر ماتا. اگر به دنبال مفاهیم عمیق و آنچنانی نیستید لی لی یکی از برگهای کمتر ورق خورده تاریخ سینماست که ارزش تماشا دارد.


راستی چه موجود جذابی است این والتر ماتا و چقدر بازی خوبی دارد در شیرینی شانس بیلی وایلدر نازنین. انگار فیلم خیلی قبل تر از وایلدر و جک لمون متعلق به خود اوست، واقعا" شاهکاری است. همین طور در گل کاکتوس در کنار اینگرید برگمن، یکی از جذاب ترین زوج های تاریخ سینما را شکل داده بود. مردی که تا دم مرگ بامزه بود.

والتر ماتا را هفته قبل هم در فیلم وسترن جنگجوی سرخپوست اثر آندره د تات در نقش یک مرد خبیث واقعی دیده بودم؛ به قیافه اش نمی خورد که سر سرخپوست ها را مثل آب خوردن ببرد. آندره د تات هم از کسانی بود که فیلم های وسترن رده B شریفی ساخت. در اکثر فیلم هاش راندولف اسکات پای ثابت قهرمانانش بود اما گاهی هم کسانی چون کرک داگلاس چون همین جنگجوی سرخپوست در فیلم هایش بازی می کردند. آثار متوسطی که به تماشاگر احترام می گذاشتند.


یادم باشد از کرک داگلاس بنویسم، از دراکولاها که قول اش داده بودم؛ از مارکو بلوکیو و از همه مهمتر از مایکل چیمینو و دروازه بهشت اش.

از میکی رورک هم باید یادی کرد و از جین فاندا، وقتی که جوان بودند ...

 


اما جولی کریستی نازنین

قطعا" همه او را با دکتر ژیواگو شناخته ایم و بعدها با فارنهایت 451 . بانوی اول سینمای مورد علاقه ام جولی کریستی است. مگر می شود سینما را دوست داشت، فیلم دید اما شیفته جولی کریستی نشد. چقدر آرام است و چه حسی از آرامش به صحنه ها می بخشد. وقتی در واسطه جوزف لوزی بزرگ نامه های عاشقانه اش را پسرکی برای دوست فقیرش با بازی آلن بیتس می برد چه عاشق تنهاییست. وقتی در یکی از فیلم های محبوبم دور از اجتماع خشمگین صد قافله دل را به دنبال خودش می کشد و پیتر فینچ دوست داشتنی را مفتون خود می کند. وقتی در پتولیا یا پچولیا شیطنت می کند و جرج سی اسکات را اغوا می کند. وقتی در کسیدی جوان جان فورد و جک کاردیف با جانی آشنا می شود و وقتی عاشقانه هایش را با درک بوگارد و لارنس هاروی در نازنین جان شله زینگر بازگو می کند و برای همین فیلم اسکار هم می گیرد یا در بیلی دروغگو اثر دیگری از همین کارگردان در قطار منتظر آمدن تام کورتنی ای می نشیند که معلوم است هرگز نخواهد آمد، از بس که احمق است.در مک کیب و خان میلر، شامپو ، بهشت می تواند منتظر بماند، حالا نگاه نکن و ... در عین زمینی بودن چقدر دست نیافتنی به نظر می رسد.

( کسیدی جوان )

( بیلی دروغگو با تام کورتنی )

( نازنین )

( پتولیا / پچولیا )


سالهای ابتدایی کارش را با جان شله زینگر آغاز کرد، کارگردان انگلیسی بزرگی که شاهکارهای ابتدایی اش تا همیشه ماندگار خواهند بود، افسوس که با آغاز دهه 80 افول عجیبی داشت و کم کم در دل سینمای تکنیکی هالیوود گم شد. آخرین فیلم های کارگردان آثاری چون دور از اجتماع خشمگین، بیلی دروغگو، نازنین، دونده ماراتون، یانکی ها، روز ملخ، یک شنبه یک شنبه لعنتی، مادام سوزاتسکا و از همه مهمتر کابوی نیمه شب را هیچ کس به یاد نمی آورد. شله زینگر هر چه نباشد با خلق شخصیت راتسو ریزو حق بزرگی به گردن من دارد!

( عکسی از من و جان وویت در کابوی نیمه شب )


اما از جولی کریستی نازنین می گفتم؛ این روزها هنوز هم حضورش دلپذیر است. چقدر زیباست وقتی در اپیزودی از فیلم نیویورک، دوستت دارم بازی می کند و آن اپیزود را از کل فیلم متفاوت می کند. این چند خط نمی تواند هر آنچه او در طی این سالیان به ما ارزانی داشته بیان کند اما شاید تشکری باشد به پاس این همه سال آرامش در دل نقش های جاودانه...

به پاس یک عمر زیبایی ...

تا بعد ...


تکرار می کرد: نمی شود کاری اش کرد... نمی شود کاری اش کرد...
خیلی خنده ام گرفت، انگار چیزی هست که بشود کاری اش کرد
. زندگی در پیش رو - رومن گاری
۱۳۹۱/۱۲/۴ عصر ۰۱:۴۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مگی گربه, رزا, حمید هامون, پرشیا, اسکورپان شیردل, بانو, سروان رنو, دزیره, پایک بیشاپ, سم اسپید, فورست, کنتس پابرهنه, ژان والژان, واتسون, Memento, Princess Anne, ژنرال
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۱/۹, عصر ۰۸:۱۸
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۱/۱۰, عصر ۱۱:۱۸
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۱/۱۱, عصر ۰۷:۴۶
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲, عصر ۱۱:۱۰
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳, عصر ۰۷:۳۲
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۱/۱۴, عصر ۰۷:۱۱
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۱/۱۵, عصر ۰۷:۴۳
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۱/۱۶, عصر ۰۷:۲۰
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۱/۲۰, عصر ۰۷:۳۸
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۱/۲۱, عصر ۰۹:۵۱
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۱/۲۲, عصر ۰۶:۵۲
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۱/۲۵, عصر ۰۵:۵۱
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۱/۲۷, عصر ۰۲:۴۸
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۱/۲۹, عصر ۰۸:۵۷
RE: برای راتسو ریزو - دزیره - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰, صبح ۰۹:۳۱
RE: یادداشت های روزانه - پرشیا - ۱۳۹۱/۱۲/۴, صبح ۰۳:۵۹
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۲/۴ عصر ۰۱:۴۲
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۲/۱۸, عصر ۰۱:۵۷
RE: یادداشت های روزانه - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱۲/۱۹, عصر ۰۷:۵۱