[-]
جعبه پيام
» <دون دیه‌گو دلاوگا> پاینده باشید "رابرت" گرامی. سپاس از لطف و پُست‌های ارزشمندتان
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 2 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سینمای معنـــاگرا
نویسنده پیام
جو گیلیس آفلاین
فیلمنامه نویس
***

ارسال ها: 107
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۴/۱۷
اعتبار: 24


تشکرها : 726
( 1279 تشکر در 68 ارسال )
شماره ارسال: #3
RE: سینمای معنـــاگرا

نوشته ای در باب سولاریس آندره تارکوفسکی

"سرانجام ، آدمی در چیزها هیچ چیز نمی یابد، جز آنچه که خود در آن نهاده است." نیچه

جهان دوگانه

به نظر زیباترین صدای ممکن در هر متن و هر هنر، آفریدن موقعیتی پرسشگر است. بنابراین چه زیباست سوال و این علامت کوچک (؟). با یک سوال پابه جهان سولاریس می گذاریم. تارکوفسکی در سال 1972 کجای روزگار و سینما ایستاده؟ جواب اولی در یک جمله خلاصه می شود ، حکومت سرسخت کمیته سینمای شوروی و دورانی هولناک که نمونه اش را در ابتدای آینه شاهدش هستیم. از منظر هنر آن دوران به دو نیم تقسیم می شوند: هنرمندانی که در پی بازسازی جهانی هستند که در آن زندگی می کنند و گروهی دیگر که در حال آفرینش دنیای ویژه خود هستند. کمیت نزد گروه نخست است و کیفیت ازآن گروه دوم. به تعبیری می توان هنرمندان گروه دوم را پیامبر و شاعر تصور کرد. "برگمان، تارکوفسکی ، کوروساوا، فلینی، آنتونیونی ، برسون و ..." را می توان جزو این گروه به حساب آورد. تارکوفسکی با جهان بینی شگفت آور و تازه اش در صف پیام آوران شاعر سینما ایستاده است. برای کسی که تنها یک سکانس از فیلم های او را دیده باشد ، این نکته مشخص می شود که تارکوفسکی جزو گروه دوم و البته فیلمسازان کم تماشاگر است. تارکوفسکی از آن دست فیلمسازانی است که می توانی در سینمای او جهان اشیا و معنا را تازه تر ببینی، زیرا او در پی ساختن جهان خود است. جهان تارکوفسکی جهانی است که :

"حقیقت راه خویش را به دل مردمان، عاقبت خواهد گشود."

"از یاد برده ایم که باید با احساس هنر را بپذیریم. "

"آثار هنری برخلاف آثار علمی هیچگونه هدف عملی به هر معنا که باشند در پیش خود ندارد، هنر تنها فرض ایمانی خود را دارد و بس. "

"کسی را در فضای بی پایان نهادن ، او را با آدمیان بی شمار که به او نزدیک می شوند و از او دور می شوند رویارو کردن، آدمی را با تمامی جهان مرتبط ساختن، این است معنای واقعی سینما."

فیلم برگرفته از رمان سولاریس نوشته استانیسلاو لم است که در سال 1961 انتشار یافت. رمان سولاریس یکی از رمان های پرفروش اوست که به 25 زبان زنده دنیا ترجمه شده است. داستان رمان از این قرار است : "کریس کلوین مامور می شود به ایستگاه فضایی در آسمان سولاریس برود تا از بحران موجود در ایستگاه سردر بیاورد. آنها با اقیانوسی مرموز درگیر شده اند که تمام خاطرات و رویای انها را از طریق وجدان عینیت می بخشد. کریس پس از رسیدن به ایستگاه با زن از دست رفته خود، هاری مواجه می شود.

http://cafeclassic4.ir/imgup/3042/1359754850_3042_07d14fdce9.jpg

سولاریس تارکوفسکی از زمین و تماشای طبیعت توسط کریس آغاز می شود و با بازگشت او به خانه پدر و دور شدن دوربین در اعماق آسمان و فضا طوری که خانه و زمین و خاطره در دل اقیانوس چون جزیره ای دیده می شود، ادامه و پایان می یابد. " آگاهی و خاطره " جوهره اصلی رمان استانیسلاو لم و ابته آثار تارکوفسکی است. تارکوفسکی همین وجه را در بزرگنمایی ویژه ای به زبان سینمایی خاصی تبدیل می کند که تا آن روز چنین نگاهی بی نظیر وجود نداشت. در سولاریس هاری بهانه ای است برای محور قرار دادن "خاطره و اگاهی" در کل فیلم. از همین نگاه نقش های فرعی اسنات، گیباریان و سارتوریس هم هریک با درگیری های عمیق فلسفی و حیرت شگفت انگیزشان در برابر پدیده عینی شدن خاطره و وجدان به کمک موضوع اصلی می آیند. شخصیت های تارکوفسکی حتی بعد از چند دهه دوری از زمین در ۀرزوی برگشت به زمین هستند، تارکوفسکی کتابخانه را از نقاشی، مجسمه و کتابهای مصور پر می می کند تا نشان دهد، دانشمندان سعی کرده اند فرهنگ زمینی را با خود به همراه بیاورند، خود کریس هم جعبه مرموزی دارد که در پایان مشخص می شود محتویات آن یک گیاه زنده است. بیدار شدن احساس گناه از طریق عینیت بخشیدن به خاطره ای در گذشته و در نتیجه ،آگاهی انسان از موقعیت خود در واقعیت هستی و درک انسان از مفاهیمی که پیش از این با آنها زیسته است اما به طور روزمره. کریس تنها پس از بازگشت هاری به سفینه است که به حقیقت عشق می رسد. این آگاهی بر حقیقت جز در بیدار شدن احساس گناه رخ نمی دهد. قهرمان تارکوفسکی که در تجربه اش بر روی سولاریس ناچار می شود تا در نظرش درباره اخلاقیات و رفتارهای گذشته اش تجدید نظر کند و این فرصت به او داده می شود که گذشته اش را جبران کند.

اقیانوس شناور مرموزی که قادر بود نیازها، خاطرات و عواطف از دست رفته انسان را که گاه بر وجدان آنها سنگینی می کند را عینیتی دوباره بخشد. توجیهات مختلفی در باب "اقیانوس" سولاریس مطرح می شود از جمله اینکه سعی می کند با دانشمندان ارتباط برقرار کند ، سعی می کند آنها را خوشحال و یا شکنجه کند و یا اینکه صرفا در حال انجام آزمایش است ولی هیچ پاسخ قاطعی مطرح نمی شود.شاید اقیانوس سعی دارد انسان ها را خشنود کند  ولی از درک کامل آنها عاجز است. برای کریس،  هاری را می فرستد، در حالی که پیراهنی به تن دارد که با قیچی از تنش خارج می شود. در بازسازی دوباره هاری، همراه او قیچی هم می فرستد. این تعبیر ممکن است در درک پایان اسرار آمیز و بحث برانگیز فیلم که ظاهرا به زمین بازمی گردد، ما را یاری کند. روزی که کریس خانه پدرش را ترک می کند، چند سند و مدرک را در آتش می سوزاند، باران می بارید و بادکنک کوچکی در آسمان شناور بود. در بازگشت به خانه پس از هفته ها، ماه ها یا حتی سالها نیز آش روشن است، در خانه باران می بارد و بادکنک زرد همچنان وجود دارد. به نظر می رسد آشتی کریس با پدرش در حقیقت در یک "جزیره خاطره" که به وسیله اقیانوس پدید آمده، اتفاق می افند.

پایان های دوپهلو به بخش های فلسفی و معنا، دید عادی به تدام روایی اثر و همچنین شفافیت داستان ، مستلزم این است که مخاطبان داستان درست مانند خالق آن ذهنی پویا داشته باشند. تارکوفسکی چندین بار گفته که برای درک کامل فیلم هایش باید انها را چندبار دید و سولاریس به مدت 165 دقیقه بیننده را بر آن وامیدارد تا تک تک عناصر سمعی و بصری فیلم را مورد بررسی قرار دهد تا بتواند قطعات را درست در کنار هم قرار دهد. به گفته تارکوفسکی : " سولاریس حکایت مردمانی است که در فضا رها شده ند و ناگزیرند که چه بسا بیرون از خلوت خود، دانش بیشتری به دست اورند. جستجوی بی پایان آدمی در پی دانش ، سرچشمه تنش های بسیاری نیز هست. چراکه همواره خود دلهره دائمی، اندوه و ناامیدی می آورد، چرا که حقیقت نهایی هرگز شناختنی نیست. "

http://cafeclassic4.ir/imgup/3042/1359754837_3042_6b7e7702d8.jpg


من بزرگم... این فیلم ها هستند که کوچک می شوند
۱۳۹۱/۱۱/۱۴ صبح ۰۱:۱۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : BATMAN, پرشیا, مگی گربه, رزا, ژان والژان, دزیره, Classic, راتسو ریــزو, حمید هامون, بانو, الیور, jack regan, نوستالژیکا, فورست, اکتورز, خانم لمپرت, برو بیکر, هانا اشمیت, Memento, زرد ابری, ایـده آلـیـسـت, اشپیلمن, باربوسا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
سینمای معنـــاگرا - جو گیلیس - ۱۳۹۱/۱۱/۹, صبح ۱۱:۳۹
RE: سینمای معنـــاگرا - جو گیلیس - ۱۳۹۱/۱۱/۹, عصر ۰۱:۱۳
RE: سینمای معنـــاگرا - جو گیلیس - ۱۳۹۱/۱۱/۱۴ صبح ۰۱:۱۱
RE: سینمای معنـــاگرا - jack regan - ۱۳۹۱/۱۱/۱۶, عصر ۰۹:۱۸
RE: سینمای معنـــاگرا - فورست - ۱۳۹۲/۳/۱, صبح ۱۲:۰۴
RE: سینمای معنـــاگرا - منصور - ۱۳۹۲/۳/۲, صبح ۱۰:۰۳
RE: سینمای معنـــاگرا - فورست - ۱۳۹۲/۳/۱۱, عصر ۰۲:۲۸
RE: سینمای معنـــاگرا - فورست - ۱۳۹۲/۳/۱۴, صبح ۰۳:۵۲
RE: سینمای معنـــاگرا - منصور - ۱۳۹۲/۳/۲۰, صبح ۰۷:۵۳
RE: سینمای معنـــاگرا - Schindler - ۱۳۹۲/۵/۲۲, صبح ۱۰:۵۹
RE: سینمای معنـــاگرا - گاندولف - ۱۳۹۴/۷/۲۵, صبح ۰۲:۲۳
RE: سینمای معنـــاگرا - سروان رنو - ۱۳۹۴/۷/۲۸, صبح ۱۲:۱۸
RE: سینمای معنـــاگرا - اکتورز - ۱۴۰۱/۱۱/۲۹, عصر ۰۴:۴۷