مبحث تنظیم در قسمت پس از انقلاب را با هنرمندی آغاز می کنم که یک دنیا شور است و ذوق و احساس.... هنرمندی کاربلد که سالهاست بی کوچکترین حاشیه ای آفریده است، از یکنواختی گریزان بوده و تجربۀ انواع آثار، جزیی از کارنامۀ هنری اوست.
داریوش تقی پور (اَوِستا)
متولد بیست و هشتم اردیبهشت ماه هزار و سیصد و پنجاه و یک، شهر شیراز. شهر شعر و ادب و هنر.
در نوجوانی (12 سالگی) نقاشی و خوشنویسی را آغاز می کند. حضور در کلاسهای انجمن خوشنویسان سبب می شود تا صدای پیانو از طبقۀ بالا، توجهش را جلب کند... کنجکاوی سبب می شود تا برای شناختن این ساز، در سال 68 وارد کلاسهای جناب "علی آزاد" شود و ایشان یگانه و تنها استاد پیانویی بودند که او تجربه کرد. بعد از دو سال گذراندن دوره (از سطح ابتدایی تا سطح نیمه حرفه ای)، بلافاصله به ارکستر مجلسی فارس می پیوندد.
نوزده ساله بود که رسیتال پیانویی را در دانشگاه شیراز برگزار می کند و از اینجا به بعد در خلال سالهای 71 تا 74 برای اجرای چندین برنامه با ارکستر مجلسی فارس همکاری می کند. گفته بود: " آن روزها اصلا کسی تصور نمی کرد که بشود ساز «درام» را به روی صحنه برد. من آن موقع یک درام خریده بودم که برای حمل و نقل آن مجوز گرفته بودیم و با آن مجوز ساز را جابجا می کردیم. فقط اجرای برنامه های مناسبتی را به ما پیشنهاد می دادند. اما در چنین شرایطی توانستیم کنسرتی را با گروه کر بانوان اجرا کنیم. چندسالی با این ارکستر کار کردم و در سال ۷۵ به تهران آمدم."
برای برگزاری کنسرت (صدای دریا) در دانشگاه شیراز، که آهنگسازی و تنظیم ارکستر را بعهده داشت، در اردیبهشت 74، در اوج ممنوعیت اجرای موسیقی، با دیگر هم عقیده هایشان جنگی سه ساله را با مسئولین هنر آن موقع به راه می اندازند، تنها برای به روی صحنه بردن سازهایی نظیر گیتار (الکتریک و باس)، یا درامز.... اما موفق شد و این عمل آغازگر سایر اجراهای صحنه ای بود برای هنرمندانی که می خواستند نفس بکشند و فعالیت کنند.... شیراز، شهر عجیبیست... به خاطر دارم نخستین تلاشها برای اجرای صحنه ای موسیقی سنتی پس از انقلاب را که توسط شادروان رضوی سروستانی، در دل همین شهر شکل گرفت و به نتیجه رسید.
بعد از کنسرت "صدای دریا" تصمیم می گیرد صدای دریای دومی را نیز روی صحنه ببرد، داریوش تقی پور که در این سالها از طریق تلفن با مرحوم بیات در ارتباط بود، تصمیم خود مبنی بر استفاده از صدایی نو را که خاص خود خواننده باشد و نه تقلید، با ایشان در میان می گذارد و اتفاقی بسیار خوب رخ می دهد. بابک بیات، (مانی رهنما) را به او معرفی می کند. صدای رهنما روی یکی از قطعات تست می شود و پس از تایید، جرقۀ نخستین همکاری زده می شود. پای چندین اثر به میان می آید، از جمله ترانه ای که در آلبومی گروهی (با چند آهنگساز و خوانندۀ دیگر) به نام ((ایران من)) که به مناسبت ورود ایران به جام جهانی 1998 شکل گرفت و به بازار آمد. و سپس شعرهایی توسط رهنما پیشنهاد شده و با انتخاب تقی پور طرح اولیۀ آثار آماده می شود. به مدت سه سال در زیرزمینی در خیابان علامه طباطبائی با یکدیگر کار کردند که نتیجه آلبومهای آخرین غزل و بغض بودند که در سال 78 منتشر شدند. پیش از انتشار آلبوم آخرین غزل، در سال 77، به یمن برنامه ای ارزشمند به نام جشنوارۀ موسیقی پاپ (که نخستین و شاید تنها دورۀ برگزاری آن بود)، آخرین غزل روی صحنه نیز می رود و سبب معرفی این دو هنرمند می شود. حاصل این سالهای همکاری و تلاش و تمرین مشترک، در آن جشنواره، برای مانی رهنما کسب ستارۀ طلایی بهترین خواننده پاپ بود و داریوش تقی پور که در سال 76 آلبومی به نام (شوکا) و با صدای مهرداد شهسوارزاده را نیز ساخته بود، (اثری که نخستین آلبوم با مجوز پاپ ادارۀ ارشاد محسوب می شد)، در این جشنواره لوح درخشش بهترین آهنگسازی و تنظیم را دریافت نمود... افسوس که چنین جشنواره ای تکرار نشد تا به بازشناسی هرچه بیشتر سره ها از ناسره های پاپ بیانجامد.
گفته شد از آشنایی ایشان با مرحوم بیات، در خلال سالهای 75 تا 78، به پیشنهاد ایشان و با پذیرش مرحوم بیات، چند همکاری مشترک شکل گرفت که هم در حیطۀ موسیقی فیلم بودند و هم در حیطۀ آثار با کلام. اوستا از این دوران همکاری تحت عنوان "همکاری خوشایند دوطرفه" یاد می کند که برای او تجربۀ همکاری و آشنایی با نوازندگان و استودیوهای ضبط موسیقی را به همراه داشت و برای بیات، زمان بیشتر برای پذیرش سفارش ساخت موسیقی بیشتر.
این کارهای مشترک، با تنظیم چند ترانه و نیز موسیقی فیلم ((سرزمین خورشید)) و بعدها ((طوفان)) آغاز و با سریال ((پهلوانان نمی میرند)) پایان گرفت. موسیقی داریوش تقی پور و مرحوم بیات، به موازات هم بودند و از قالب همکاری خارج نشدند. اَوِستا نوشته بود: "(بابک بیات) اعتقاد داشت روش فکر موسیقایی من با او، موازی هم هستند و نه در ادامۀ هم . در نتیجه آموزش او برای من مفید نخواهد بود.(گرچه او هیچگاه هنرجویی هم نداشت)..." کم کم از هم جدا شدند و هرکدام با سبک خود ادامه داد... سالها بعد که باز یکدیگر را دیدند، به تعبیر مرحوم بیات قرار بود "دوباره مثل سالهای 75 تا 78، کنار هم با صداها بازی کنند...." که دوباره اثری ارزشمند نظیر "سرزمین خورشید" خلق شود، دوباره موسیقی متنی به یادماندنی همچون "پهلوانان نمی میرند" شکل بگیرد اما افسوس که زمان مهلت نداد و بیات از دنیا رفت....
برگردیم به کارنامۀ مستقل داریوش تقی پور و سال 77، موسیقی متن سریال تلویزیونی "فردا دیر است" به کارگردانی حسن فتحی که تیتراژ بسیار موفق آن "آخرین فرصت" با این مطلع (با شروع قصه ها، زیر این چرخ کبود، توی این تنگ غروب، یکی بود هیچکی نبود) با صدای قاسم افشار و محمد آزرم، از محبوبیتی بسیار بالا برخوردار گشت و همچنان از بهترین آثار خواننده ایست که چندان در حفظ جایگاه کسب شده اش در این ترانه، نکوشید.
وقتی فکر می کنم که در فاصلۀ سالهای 76 تا 78 چه مجموعه ای گسترده و متنوع از آثار داریوش تقی پور ساخته و تنظیم شده اند، نمی توانم زبان به تحسین هنرمندی نگشایم که در این سالها 25 تا 27 ساله بوده است و چنین پیشرفت شگرفی را جز به دلیل دانش، ذوق و هوش بالای ایشان نمی دانم.
در سال 80، در جریان کنسرتی در فضای باز نمایشگاه، با مانی رهنما، گلچینی از آثار دو آلبوم بغض و آخرین غزل را به روی صحنه بردند. اتفاقی نو که در این کنسرت رخ داد، اجرای قطعاتی با همراهی صرفا ساز پیانو و آواز رهنما بود که در پاپ آن دوره نمونۀ مشابهی نداشت. این مجموعه قطعات که تحت عنوان "شکنجه گر" طراحی و ساخته شده اند، از جمله آثار داریوش تقی پور هستند که در خلال سالهای 78 تا 83 روی تالیف، تصحیح و تکمیل آنها زمان گذاشته و متاسفانه هنوز موفق به انتشار آن نشده است.
او کار طراحی، آهنگسازی و تنظیم موسیقی را همچنان ادامه داد تا در سال 82، مجددا برای اجرایی به همراهی ارکستر بزرگ در سالن همایشهای میلاد روی صحنه برود. اجرایی با جمعی از بهترین نوازندگان ایران، با اشعاری فکر شده و صدای مانی رهنما. مجموعه ای کامل و تحسین برانگیز. ماجرای این کنسرت و اتفاقاتی که برای فیلم این اجرا رخ داد، به یکی از خاطرات تلخ اوستا بدل گشت که در گفتگویی در پاسخ پرسش خبرنگار که (چرا هنرمندان برای اجرای درست قانون مولفین و مصنفین به دولت فشار نمی آورند؟) به آن اشاره می کند:
" مرا مجبور کردید که خاطرات خوبی را برای شما تعریف کنم. ما کنسرتی در سالن میلاد برگزار کردیم. ارکستر بزرگ، چندین ماه تمرین و فعالیت و زحمات بسیار. من تیمی را جمع کردم که جمع کردن این آدم ها کنار یکدیگر بسیار سخت است و به شهادت دوستانی که آنجا بودند یکی از نادرترین کنسرت هایی بود که برگزار شد. چه به لحاظ اجرا ، چه به لحاظ ترانه ها، تنظیم و غیره. من خیلی به فیلم این کنسرت چشم امید داشتم. تمام فکر من این بود که ما فیلم این کنسرت را با کیفیت تصویر و صدای عالی به دست مردم برسانیم. طبق معمول تهیه کننده بعد از پایان کار ناپدید شد و پول عده ای از جمله من و فیلمبردار کنسرت را پرداخت نکرد.
فیلمبردار رفت و فیلم این کنسرت را فروخت. از آنجایی که فیلم کنسرت ما در فضای باز نمایشگاه بین المللی نیز به طور غیرقانونی تکثیر شده بود و من نمی خواستم این قضیه برای این کنسرت تکرار شود، به وزارت ارشاد نامه نوشتم که با من تسویه حساب نشده و این فیلم اجازه فروش ندارد، در ضمن برخی از آهنگ ها متعلق به آلبوم بعدی من است و اصلا ایشان اجازه فیلمبرداری نداشتند که در قرارداد نیز این موضوع را قید کرده بودیم. با توجه به اینکه این نامه در مرکز موسیقی وزارت محترم ارشاد بود، آقای فیلمبردار توانست مجوز پخش فیلم را بگیرد. نام صاحبان آثار در فیلم نوشته نشده بود، تصاویر من تا حد ممکن حذف شده بود و فیلم به شکل بسیار ناشیانه ای در حد مجالس عروسی ویرایش شده بود. آقای فیلمبردار این فیلم را به شرکتی برای پخش فروخته بود و آن شرکت هم به سادگی اجازه پخش گرفته بود. ما به معاونت سمعی – بصری ارشاد هم نامه نوشتیم. آنها می گفتند که مرکز موسیقی مجوز صادر کرده و مرکز موسیقی معاونت سمعی – بصری را عامل اصلی می دانست. هیچ کس جواب ما را نداد.... "
بخشهایی کوتاه از این فیلم در حال حاضر در سایت شخصی جناب تقی پور قرار دارد که بیش از پیش حسرت دیدار آن را بر دل بیننده می گذارد و ای کاش فضای موسیقی ما کمی به وادی امن خویش نزدیک می گشت......
ویدئوهای :
ترانۀ بغض با ارکستر بزرگ - ترانۀ شهرزاد
و ... به سالهای 84 می رسیم. داریوش تقی پور به دعوت شرکت Brave New Work برای ساخت موسیقی متن Strip Mind راهی آلمان می شود. فیلمی ساختۀ Frank Geiger. ایشان از طریق محمد فرخ منش، یکی از شرکای اصلی این کمپانی، متوجه می شوند که امکان ساخت موسیقی برای فیلمهای خارجی برایشان وجود دارد. لذا بر روی آنونس یکی از فیلمهای این کمپانی طرحی زده و موفق می شوند نظر مساعد آنها را جلب کنند. از این به بعد مسیر فعالیت هنری ایشان دچار تحولی شگرف در نگرش و سبک آثار می گردد. بعد از سفر به آلمان، در کنار ادامۀ همکاری با کمپانی Brave Net Work و ساخته موسیقی متن "مینای شهر خاموش" به کارگردانی امیر شهاب رضویان ( که موفق شد در سال 85 نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن در بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر و همچنین در سال 86 نامزد تندیس بهترین آهنگساز در یازدهمین جشن خانۀ سینما گردد) ، کاری با کلام نیز به زبان انگلیسی در آلمان ساخت که خواننده ای به نام کاترینا آنرا اجرا نمود و نشان از توانایی موسیقی وی در برقراری ارتباط با فضای موسیقی غرب بود.
(با امیر شهاب رضویان در استودیو پاپ - موسیقی متن فیلم مینای شهر خاموش)
همکاری تقی پور و این کمپانی، در فیلمهای بعدی نظیر "محور شرارت" به کارگردانی محمد فرخ منش، و نیز فیلم مستند "برداشت عکس" که درمورد موضوعات اجتماعی ایران بود، ادامه یافت.
در کشور آلمان، تقی پور توانست فضای موسیقی دلخواهش را تجربه کند، پس دست به تاسیس گروه راک (آنگرامانیو) زد که بعدها به زودیاک و سپس پارتیکلز تغییر نام داد.
در کنار این گروه بود که ایشان به تلفیق موسیقی شرق و غرب پرداخت، سازهایی نظیر نی، دف، تنبور و سه تار را وارد آثار با فضای راک نمود و تحولی بی سابقه را در کارنامۀ نه تنها خویش، که برای سازهای ایرانی در غرب موجب گشت. زمانی که مشغول جستجو در خصوص این دسته آثار جناب تقی پور بودم، به شکل غیرمنتظره ای وارد فارومی موسیقی مربوط به موسیقی راک شدم، شخصی بخشی از یکی از کارهای پارتیکلز را که با نوای تنبور آغاز می شود، قرار داده بود، در قسمت نظرات که همه به زبان انگلیسی بودند، جمله ای مرا مدهوش کرد: ( این چه صدایییه؟ خدای من! تا حالا یه همچین سازی رو نشنیده بودم! کسی اسم این ساز رو بلده؟ مال کدوم کشوره؟! ) خواندن این جملات احساسی بسیار خوب به من بخشید.... هنرمندان موسیقی سنتی ما، بارها تلاش کرده اند تا بابرگزاری کنسرتهای اصیل در کشورهای بیگانه به معرفی فضای موسیقی اصیل و سازهای مورد استفاده در آن بپردازند، اما زمانیکه این اجراها با نام موسیقی سنتی ایران روی صحنه می رود، نمی توان انتظار داشت سالنی چند هزار نفره در کشوری به تصرف مشتاقان موسیقی ایرانی (با کلام و تم مطلقا ایرانی) در بیاید. مخاطبان خاص خود را دارد و تعدادشان در مقایسه با جمعیت کل آن شهر یا کشور، عددی چشمگیر نیست. اما وقتی به نام راک، که سبکی مطلقا غربیست و بالطبع مخاطب بسیار نیز دارد، اثری ساخته و ارائه شود که در آن به نرمی و به تدریج از سازهایی ایرانی استفاده گردد؛ می توان امیدوار بود که تداوم این راه بتواند نقش موثری در معرفی سازهای ایرانی به طیف گسترده تری از شنوندگان غیر ایرانی زبان بازی نماید. راهی که ایشان آغاز نموده اند هم در تغییر سبک و لهجۀ موسیقی خودشان موثر بوده و هم در معرفی سازهای اصیل ایران به مردم سایر ملل...
و این سفر آلمان و تجربۀ کار در فضای موسیقی غرب، منجر به تغییر سبک آهنگسازی و نیز نوازندگی پیانوی ایشان گشت. سبکی منحصر به فرد که تلفیقیست از موسیقی راک، پاپ، جز، کلاسیک که در کارهای اخیرشان به وفور به گوش می رسد. موسیقی متفکری که بدون زیرساختهای علمی و هدفمند ساخته نمی شود و هر لحظه در حال تکامل و نو شدن است...
منتخبی از آثار داریوش تقی پور:
1- آلبوم شوکا (سال 1376)
(زمستان 1376 - استودیو پاپ - ضبط آلبوم شوکا به همراه زنده یاد محسن کلهر و دلشورۀ مجوز آلبومی که قرار بود نخستین باشد....)
متاسفانه از انتشار این آلبوم سالهاست که می گذرد و مجددا منتشر نگردید اما بعدها مهرداد شهسوارزاده ترانۀ شوکا را در آلبومی دیگر منتشر کرد و از این طریق به گوش مخاطب رسید. اصولا داریوش تقی پور، خالق اورتورهای قدرتمند و منحصر به فرد است. آهنگساز، در این نخستین پاپ رسمی پس از انقلاب، زمانیکه تنها 25 سال سن داشته است، دانش و قدرت ارکستراسیون خود را به نمایش گذاشته است. قطعه با صدای پیانو و ویولون سل آغاز شده و در ثانیۀ سی امِ اثر، با همراهی ویولون ها، فضا عمقی تازه می یابد. پس از یک دقیقه، سکوت برقرار شده و ناگهان با همراهی گیتار، درامز و حضور دوبارۀ ارکستر سازهای زهی، قطعه انرژی دوباره ای یافته و استفادۀ به جا از تکنیک گلیساندو روی ساز پیانو، فضا را رویایی می سازد... و ناگهان در زمان 1:45 صدای خواننده در اوج خودنمایی سازها و صداها، به میان اثر فراخوانده می شود... "شوکا، ببین! " سکوت و دوباره، همراهی سازها و ادامۀ ترانه... "امروز من تنهاتر از بادم، پیچیده در تنهایی شب، حجم فریادم..." ... تا پایان تراک، احساس خوشایند ویولون ها، پیانو، کلام روان شاعر دست حواس را می گیرد و با خویش همراه می کند.
لینک ترانۀ شوکا
2- آلبوم بغض (انتشار در سال 78)
این آلبوم که به یادبود واروژان فقید، یکی از اعجوبه های هنر تنظیم ایران، ساخته شده است، گلچینی است از بهترین آثار داریوش تقی پور در فضایی خاص و تاثیرگذار. دو تراک از مانی رهنما در این آلبوم به نامهای پاییز و بغض وجود دارد که هر کدام بسیار قدرتمند محسوب می شوند. در قطعۀ بغض، که فضایی راک دارد، مجددا اورتوری طولانی شامل ارکستر زهی (ویولون و ویولون سل)، درامز و گیتار الکتریک به گوش می خورد که برای هر کدام تنها چند میزان نت نوشته شده و ناگهان با ورود گیتارهای الکتریک و لید گیتار فضا تغییر پیدا می کند، همچنان درامز به شکل مقطع، در لایۀ زیرین کار شنیده می شود و از حوالی دقیقۀ دوم است که مجددا ارکستر زهی به کار اضافه می شوند و پس از 2دقیقه و 50 ثانیه موسیقی بسیار زیبا و موثر، صدای خواننده با کلام الف.سرفراز وارد قطعه می گردد. معتقدم اینگونه تنظیمهای تقی پور که ذهن را با موسیقی خالی مواجه می سازد و پس از زمانی کافی و مناسب، کلام را با مخاطب روبرو می سازد، بسیار در همراه سازی فکری و روحی شنونده با تفکر کار، موفق است. پس از 2 دقیقه موسیقی با کلام، دوباره وکال حذف شده و فضا با گیتارهای الکتریک و ارکستر زهی رنگ آمیزی می شود، درامز قطعه را به اوج می رساند و رهنما نیز در گام بالا، می خواند که "وقتی که بغض من شکست، از زخم تیغ نارفیق، تنها تو بودی در دلم، ای با من و شبم رفیق..." همراهی گیتار الکتریک و احساس فضای عمیق راک، اثری را تقدیم مخاطب می سازد که سابقۀ مشابهی در ذهن مخاطب پاپ پس از انقلاب نداشته است. این ارکستراسیون زهی، تسلط داریوش تقی پور به سازهای خانوادۀ ویولون را به نمایش می گذارد، اکثر تنظیم کنندگان پاپ این دوران، از عهدۀ انجام چنین آرانژمانهایی بر نمی آیند، لذا قید کار با ساز آکوستیک را به راحتی می زنند.... سایر قطعات این آلبوم با صدای آقایان قاسم افشار، محمدرضا صادقی و حمید خندان هستند که هر کدام نیز به نوبۀ خود به یادماندنی و ارزنده اند...
لینکهای برخی قطعات این آلبوم : افسوس که کیفیت نسخۀ الکترونیکی که از این آثار موجود است آنچنان مطلوب نیست که برای دوستان آپلود کنم، اما محض آشنایی چند تراک پاییز و بغض با صدای مانی رهنما و نیز آخرین فرصت با صدای قاسم افشار و همچنین نامه با اجرای مشترک حمید خندان و مانی رهنما را برای دوستان قرار می دهم.
3- آلبوم آخرین غزل (سال 1378)
(سال 1378 - استودیو صبا - در کنار استاد احمدرضا احمدی و نیز استاد بیژن بیژنی)
بدون شک با این آلبوم، یک شاهکار بی سابقه در پاپ پس از انقلاب متولد می شود. همه چیز در حد اعلای خود، نوازندگان برجسته ای همچون آندره آرزومانیان (پیانو)، بابک ریاحی پور(گیتار باس)، عین اله کیوان شکوه(درامز)، ناصر رحیمی(فلوت) و یا حضور سودابه شمس در گروه کُر. حضور استاد احمدرضا احمدی برای دکلمۀ اشعار، صدای فرم گرفتۀ مانی رهنما که همگی در خدمت موسیقی فاخر داریوش تقی پور هستند، هنرمندی که در اوج آگاهی، برای همۀ سازها نت نوشته است و هیچ تصمیم و انتخابی را به نوازنده (هرچند قدر قدرت هم باشد) واگذار نکرده است. ترانه ها از فریبرز روزبه، پیام پارسا، محمد آزرم، مرحوم شهرام دانش وشهرام شمس پور می باشند. سمت الف این کاست، سه ترانۀ (آخرین غزل) ، (شاهپر)، (خوابِ من) و در سمت ب آلبوم، قطعات (حرمت)، (شهرزاد)، (زمستان) و (بیراهه) چیده شده اند. در این اثر، اتفاق جدید کم نمی افتد! یادم است وقتی برای نخستین بار اورتور اولین قطعه یعنی (آخرین غزل) را می شنیدم، در زمان 2:48 گروه کر با صدای سوپرانو، چند نت را زمزمه کردند، به عادت متداول سایر کارهای پاپ، زمان گرفتم تا ببینم دوباره کی و در چه لحظه ای همین چند نت را می شنوم، زمان گذشت، اورتور ادامه پیدا کرد اما دوباره چنین صدایی را نشنیدم، نوار را عقب کشیدم و دوباره شنیدم... نه، تکرار نشد! به آفریننده ای چنین خلاق که از هرگونه تقلید و مشابه سازی و تکرارهای سطحی و دم دستی پرهیز می کرد آفرین گفتم و با لذتی وصف ناشدنی سایر تراکها را نیز به همین شکل دنبال کردم..... و شاید شاید شاید، همین چند نت کوتاه بودند که مرا با دنیای خاص داریوش تقی پور آشنا کردند! چند نت سوپرانوی گروه کُر که می آمدند، رنگ آمیزی می کردند و غیب می شدند....
قطعۀ (خواب من) در صدابرداری نیز اتفاقی نو بود... برای آلبومی که روی نوار کاست ضبط شده و قرار است ماکزیمم با ضبط صوتهای دو باندۀ سالهای 78 پخش شود، شنیدن صدایی که مدام از یک باند به باند دیگر سوئیچ می کند عجیب و نوآورانه است. هربار که آنرا با هدفن و واکمن می شنیدم، واقعا سیر یک منحنی سینوسی را در ذهنم احساس می کردم و این ابتکار را در عرصۀ باندسازی ارزشمند می دانم.
و یکی از بهترین قطعات این آلبوم، ترانۀ (حرمت) است که باز با اورتوری طولانی (در حدود دو دقیقه) و با ریتم 2/4 آغاز می شود، و پس از آغاز کلام، افزایش لایه ها با پیانو و فلوت، در دقیقۀ سوم، ناگهان ریتم خردتر می شود و فضا اکتیوتر شده و به تناسب آن پرکاشن و گیتار نیز به شکل پررنگ تری در لایه های کار نقش می یابند. نقش سازهای بادی برنجی نیز موثرتر می شود و اثری پر ساز اما غیر شلوغ، که در آن هر ساز تنها به اندازۀ چند میزان و حتی گاهی یک نت سیاه ! نقش می یابد و به سادگی کنار می رود و سازبعدی رخ می نماید. اما این ترانه حتی تا پایان نیز از اتفاقات خاص بی بهره نمی ماند، آنچنان که در چند میزان پایانی کار، ناگهان فضای اولیه، تغییر رنگ داده و قابی سرشار از امید و روشنایی را مقابل روی مخاطب ترسیم می سازد. برای اینچنین ارکستراسیون زیبا و پخته ای می توان بسیار نوشت، مَخلَصِ کلام اینکه، آخرین غزل، اتفاقی بسیار ستودنی بوده و هست و ای کاش مخاطب قدر مولف این آلبوم را بداند.
لینک ترانه های شاهپر - حرمت
4- تنظیم دو قطعه در آلبوم تموم شد ترانه (سال انتشار 82)
آلبوم تموم شد ترانه با ملودیهای مرحوم بیات و تنظیم چند هنرمند جوان شکل گرفته است. بابک رهنما، بهرام دهقانیار،بامداد بیات و مهران خلیلی به همراه داریوش تقی پور ترانه هارا تنظیم نموده اند. می توان متوسط سطح کیفی آثار این آلبوم را به شکل قابل قبولی بالا دانست. دو ترانۀ بسیار دوست داشتنی و دلنشین این آلبوم با اشعار اهورا ایمان، یعنی "زنگی و رومی" و "تموم شد ترانه" از آثار تقی پور هستند. اینبار طول اورتورها کوتاه تر شده اما استفاده از گروه کر، صداهای الکترونیک و مجددا ارکستراسیون قدرتمند زهی، از مشخصه های بارز این کارهاست.
یکی از نکاتی که در مجموعه کارهای داریوش تقی پور توجه مرا به خود جلب کرد، دادن اختیار رها سازی صدا به خواننده است، مثلا در قطعۀ (تموم شد ترانه) در دقیقه 2:44، در مصرع (رو پیشونیِ شب، ستاره بذاری) ، خواننده تا جایی که می تواند و صدا از رمق نیفتاده است، کلمۀ (بذاری) را ادامه می دهد تا با یک فید زیبا در لابلای سازها گم می شود.... داشتن چنین اختیاری برای خوانندگان قدرتمند یک امتیاز بزرگ محسوب می شود، کارهای بسیاری را شنیده ام که این عدم تناسب در تفکر خواننده و تنظیم کننده منجر به فاجعه ای شده است، فرض بفرمائید خواننده هنوز نفس دارد و این نفس مثلا از دو میزان کشش پیش بینی شده توسط تنظیم کننده بیشتر است ولی خواننده این امر را رعایت نمی کند، میزان به انتها رسیده و او مجبور است به هر شکل این کشش را قطع کند، سکته ای وحشتناک در صدا روی می دهد، مثل خوشنویسی که برای نوشتن حرفی کشیده نظیر سین، طول استاندارد را درنظر نداشته و حال مجبور است چون حرف کشیده باید هفت نقطه باشد، به هر جان کندنی است، حرف سین را تمام کند، قوس کشیدۀ مطلوب شکل نگرفته و با کلفتی چشم آزاری به قوس انتهای سین ختم شده است! چنین اتفاقی در آثار تقی پور به چشم نمی خورد، چرا که او مهارت و توانایی خواننده ای که مشغول همکاری با اوست را به خوبی می شناسد و برای دقیقا "همین صداست" که نوشته است.
لینک ترانه های زنگی و رومی - تموم شد ترانه
5- آثاری به موازات کلام شاعر یا نویسنده...
پیش از این نیز اوستا با انتخاب اشعار آثارش، اثبات کرده بود که شعر را خوب می شناسد و به این شیوه یکدستی کارهایش را نیز از لحاظ محتوا و تفکر کلامی، حفظ کرده بود. اینک با قرار دادن موسیقی برروی برخی از آثار نظم و نثر ادبیات، ذوق خود را به نمایش می گذارد. دکلمۀ کامل کتاب مسافر نوشتۀ مرحوم سپهری با موسیقی و صدای اوستا، درک بالای او از مفهوم شعر را به نمایش می گذارد، فراز و فرودها، تصویر سازی های بدیع و رنگ آمیزی صدا بر اساس بافت شعر، از خصوصیات بارز این قطعه موسیقی سی دقیقه ایست که گرفتار تکرار و یکنواختی فضا نمی شود.
و بعد، ساخت ده قطعه موسیقی برای (داستانهایی برعکس) نوشتۀ لیلا صادقی، در توضیح این نوع کار چنین گفته می شود که : (( "داستانهایی برعکس"، اثری است که از سی و دو حرف الفبا، سی و دو عكس از جاوید رمضانی و ده قطعه موسیقی از داریوش تقی پور ساخته شده که به همراه حركت، صدا و تصویر، از طریق لینكهای متعدد با یکدیگر در رابطه قرار میگیرند. این اثر با چند رسانه به داستانگویی میپردازد: واژه، تصویر و موسیقی. حرکت، رنگ، صدا و افکتهای صوتی هم در نقل این داستان نقش دارند. حروف الفبا، قهرمانان اصلی این داستان هستند. خوانندۀ این "داستانهای الفبایی"، خود با کلیک کردن روی این و آن لینک، در بارۀ نحوۀ ادامه یا خاتمۀ داستان و نوع آن تصمیم میگیرد. ))
لینک دکلمۀ کتاب مسافر
6- تجربه ای نو به نام خوانندگی
اوستا در سال 89 عرصۀ خوانندگی را نیز با ترانۀ سیگار، سرودۀ باران تفرشی تجربه کرده است. رنگ صدای اوبسیار لطیف و دوست داشتنیست و متناسب این قسم کار با سرعت متوسط و کمتر اکتیو. موسیقی ترانۀ سیگار بسیار دلنشین است، اما ترانۀ کار متاسفانه به ملغمه ای از لغات روشنفکرانه شبیه است تا کلامی متفاوت، نگاهی که اینروزها بر قشر ترانه سرایان مونث ایران حاکم شده و همه را دچار تب فروغ زدگی ساخته است. داشتن هرکدام از این لغات (سهراب-ترانه-فروغ- قهوه-میز-سیگار-دود) به تنهایی برای بیان تفکر متفاوت و شعار روشنفکری کافیست، حال جمیع این کلمات در یک ترانه..... صادقانه می گویم کاش شعر را شاعری غیر مونث سروده بود تا این موسیقی و صدا با کلامی هم رتبۀ خویش همراه می شدند.
لینک ترانۀ سیگار
7- کارهایی که بصورت تک شنیده شدند اما در آلبومی وارد نشدند
از این دست ترانه ها می توان به قطعۀ (می رسم) با صدای مانی رهنما اشاره کرد که هم از لحاظ ملودی و هم تنظیم، بسیار زیباست و همچنین قطعاتی با صدای راشا که برروی برخی از این آثار کلیپهای مناسبی نیز قرار داده شده است. ترانۀ (می رسم) سرودۀ افشین مقدم بوده و زیر صدای سوپرانوی کار، رویا عمیدی می باشد.
لینک ترانۀ می رسم
8- و.... آلبومهایی که هنوز منتشر نشده اند.
متاسفانه داریوش تقی پور نیز همچون بسیاری از هنرمندان متعهد عرصۀ موسیقی، با مشکلات مجوز نشر و همچنین شرکتهای منتشر کنندۀ آثار مواجه است. آثاری که ساخته شده اما هنوز وارد بازار نشده اند. از جمله (شکنجه گر) با صدای مانی رهنما که به آن اشاره شد و به دلیل عدم کسب مجوز همچنان منتظر انتشار است. آلبومی دیگر تحت عنوان (عاشقانه) که قرار است برروی اشعار اهورا ایمان و با شعرخوانی امین زندگانی و صدای خواننده ای که البته هنوز انتخاب نشده است، ضبط و منتشر شود. و اثری بدون کلام تحت عنوان (آّبی اوستا) که به آهنگسازی و نوازندگی پیانوی خود ایشان ساخته و ضبط شده و با وجود آنکه آمادۀ انتشار است، هنوز شرکتی مناسب این کار نیافته و منتشر نگردیده است. آبی اوستا آنگونه که از تعاریف بر می آید اثری خواهد بود با سبکی جدید در نواختن که تلفیقی از موسیقی جز، پاپ و کلاسیک، و با برداشتی از ملودیهای قدیم ایرانی که البته در برخی قطعات از ملودی های به روز و پاپ نیز استفاده کرده است.
*******************************************************
ختم کلام را کنسرتی قرار می دهم که هفتۀ گذشته پوسترش را نیز در سایت گذاشته بودم.
در نوزدهم این ماه، تالار ایوان شمس، شاهد همکاری دوبارۀ دوهنرمند ارزندۀ عرصۀ پاپ بود. مانی رهنما و داریوش تقی پور که پس از ده سال دوری به صحنه بازمی گشت؛ دوباره برای دوستدارانشان کاری تازه را مهیا کرده بودند. آنقدر خواندن این عنوان برایم جذاب و هیجان انگیز بود که بدون لحظه ای فوت وقت، بلیت کنسرت را رزرو کردم و راهی تهران شدم.... بماند که به لطف آقای م.الف مدیر اجرایی برنامه که بلیتهای بنده را در شرکت مربوطه فراموش کرده بودند، دچار چه دلهرۀ عذاب آوری شدم و با صحنه ای کمدی-تراژدی به مدت 20 دقیقه پشت درب سالن ایستادم تا خودشان مرحمت نموده و مرا به سالن راهنمایی کردند! البته این مزاح بود و باعث تبدیل این اتفاق به خاطره ای بانمک از لحظه های آغازین این اجرا شد.
داریوش تقی پور و مانی رهنما روی صحنه آمدند، صحنه ای با نورهای کم و رنگهایی بسیار آرامش بخش... یک پیانوی مشکی و کیبورد که سمت راست سن بودند و صندلی خواننده در سمت چپ... طبق توضیحات خواننده، قرار نبود اثری مشابه سایر کنسرتها بشنویم، برای شنیدن مشابه نیز نیامده بودم! داریوش تقی پور پشت پیانو نشسته بود، پس خودم را برای شنیدن هرگونه جواب آوازی آماده می کنم... برای منی که تقریبا تمامی آثار مشترک آقایان رهنما و تقی پور را شنیده ام، به قدری این اجرا دوست داشتنی و نو بود که حد و حساب نداشت. در سالهای دورتر، لحن آواز و جواب ساز، در قالب پاپ بود اما اینبار، مقدمۀ کار که با سبک جز آغاز می شد، نمی توانستی پیش بینی کنی چه کلامی قرار است روی این موسیقی قرار بگیرد و یا این اجرای مجدد کدامین اثر مشترک این دو هنرمند خواهد بود. پاسخهای تقی پور که همگی بصورت بداهه و در لحظه می آمدند، قدرت پیش بینی را از مخاطب سلب کرده بود. رهنما گرم و صمیمی بود، شوخیهایی زیبا را در میان توضیحاتش می گنجاند که حضار را به خنده وامیداشت و به همدلی هرچه بیشتر مخاطب و هنرمند منجر می شد. حضار در نهایت سکوت و متانت در جای خود نشسته بودند و به موقع تشویق می کردند و مخل تمرکز هنرمندان نبودند. شاید در کل این سالن، یک یا دو طفل خردسال به چشم می خورد که آنها نیز کاملا در سکوت و با آرامش مشغول تماشا بودند که این نشان از فرهنگ بالای حضار و محیط غنی پرورش این اطفال داشت. نورها می رفتند و می آمدند و بازتابی جادویی در چهرۀ دو هنرمند داشتند، همه چیز برای همراهی دلها در بهترین سطح ممکنه بود... ترانه ها، از آثار سابق رهنما آغاز می شدند و بدون اتمام کامل شعر، ناگهان با گریزی نرم از یک ترانه به ترانۀ بعدی وارد می شد. چقدر لذتبخش بود وقتی که اثری از آلبوم کجا به خنده می رسیم زنده یاد آرزومانیان (باید دیوونگیهامو ببخشی) را اینبار با صدای ساز و تکنیکهای داریوش تقی پور می شنوم. آنقدر متفاوت است که هرگونه مقایسه ای خطاست، آن سبکی دیگر است و این سبکی دیگر.... دوست داشتنی بود و به یاد ماندنی...
در پایان هنرمندانی را دیدم که با احساس وظیفه، حمایت از هنرمندان بی بضاعت، در سالن حضور داشتند و مورد تشویق و استقبال دوستداران هنر قرار گرفتند، دکتر چراغعلی(آهنگساز)، عبدالجبار کاکایی(شاعر و ترانه سرا)، گلاب آدینه (هنرمند سینما و تئاتر)، و همچنین تنی چند از خوانندگان نسل نو (امیر کهکشان و مجید صفدری) از این دست هنرمندان بودند...
امید که تا حضور بعدی اوستا روی صحنه، انتظار طولانی نباشد...
******************************************************************
برای این هنرمند گرامی، مردمی و آگاه، احترامی فراوان قائلم. از خداوند بزرگ برایشان آرزوی بهترین اتفاقات را دارم و امیدوارم همچنان بیافرینند و دیگر شاهد دوریشان از صحنه نباشیم...
بامهر... بانو