[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 5 رای - 4.2 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بهترین سکانس یک کارگردان از نظر دوستان
نویسنده پیام
بانو آفلاین
مدیر داخلی
*****

ارسال ها: 197
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۵/۳۱
اعتبار: 63


تشکرها : 7909
( 3540 تشکر در 125 ارسال )
شماره ارسال: #6
بهترین سکانس یک کارگردان از نظر دوستان

موضوع فیلم ضیافت درنوع خود به اندازۀ کافی جذاب است، یادش بخیر، سالهای 74-75 شبیه یکجور موج عجیب، این قرار و مدار 10 سال بعد، 20 سال بعد، از دبیرستانی به دبیرستان دیگر سرایت می کرد... مشهورترینشان در نسل ما قرار 88/8/8 بود ....

و ... به همۀ این جذابیتها اضافه کنیم دیالوگهای خاص کیمیایی را...

********************************************************

بعد از فارغ التحصیلی بچه ها از دبیرستان بدر، 7 همکلاس، دسته جمعی به کافۀ ماطاووس هجوم می برند، با وجود ممنوعیت فروش مشروب به نوجوانان، ماطاووس راضی می شود و فضایی بسیار رویایی شکل می گیرد. این سکانس را بطور کامل از فیلمنامه نقل می کنم:

داخلی-کافه ماطاووس

جواد کتش را در می آورد.

جواد: خیلی خب بچه ها، بسه دیگه، حرف بی حرف، ماطا بچین، منم کمک.

بچه ها با سر و صدا میز و صندلی ها را مرتب می کنند، جواد، ماست و بقیۀ مخلفات را روی میز می آورد.

جواد: ماطا، اون رادیو رو روشن کن دیگه جون من!

ماطا رادیو را روشن می کند، ترانه ای قدیمی* پخش می شود. هفت رفیق دور میز آرام گوش به ترانه سپرده اند، شهباز به حرف می آید.

شهباز: می دونین چیه بچه ها، نه فیزیک در آینده به دردمون می خوره، نه شیمی، نه جغرافی، نه جبر، نه هندسه، نه ریاضیات. فقط درس، درسه که به درد ما می خوره.

جواد پوزخند می زند.

جواد: خب درس یعنی چی؟

ناگهان جدی می شود و رو به بقیۀ بچه ها می کند.

جواد: بچه ها ساکت، ساکت می خوام یه چیزی بگم. من می خوام تو همین محل بمونم، تو همین محل هم معلم بشم. تکون هم از این خونۀ بابایی نمی خورم.

اسی: تکونت می دن. به خیالت همینجوری می مونه؟! (با انگشت نشان می دهد.) جوونی اینقدر، وسط عمری اینقدر، آخر عمری...

جواد: چی رو؟

اسی: تکون.

اسی: امان از پیری، پیری خوبش خوبه، ولی پیری الکی خیلی بده.

عبد: با اجازۀ علی آقا و آقا رضا دو تا دیگه.

علی: دوتا دیگه چی تربچه زاغی؟

عبد: بابا یه دفعه س، دور هم هستیم دیگه.

علی: قرارمون بود حرفهای هم رو بفهمیم، نه؟

رامین: دستخوش علی آقا، یعنی حرفهای هم رو نمی فهمیم؟

رضا: خب بابا جون، قرارمون بود دیگه؟ من و علی آقا اینقدر دوستتون داریم که الان اینجاییم. همون حال اولمون بهتر نبود علی؟

علی: راست می گه دیگه.

رامین: خیال کردین ما نمی دونیم. من که قبول شدم دلم گرفته. شما برای ما اومدین اینجا، شما هم دلتون گرفته. خانوادۀ قدیمی، مذهبی، تهرونی، علی آقاش اینجا چیکار می کنه؟ آقا فتح الله، کاشیکار، علم کش محله، آقا رضاش اینجا چیکار می کنه؟ ما عقلمون می رسه وقتی می گین حساب امشب با منه یعنی چی...

شهباز: حوصلۀ بی پولی و بی کسی رو ندارم.

علی: پولداری که واست بی کسی صاف و صوف نمی کنه مومن. اون کسی که واست کس باشه اینور بی پولیته. اصلا خود پولداریه که برات کس نمی ذاره، اون کسی که رفیق پولداریت باشه نا کسه.

اسی: من که ورزشو ول نمی کنم.

جواد: (با تمسخر) تا قهرمانی؟

اسی: نه تا باشگاهی.

شهباز: روزا می زنم به کار، شبا درس.

علی: اینقدر از خودتون و پولدار شدن نگین، من که نخوردم، خوردم؟ هان، ببینید، یه چیزی می گم نه نیارین، اما آرۀ الکی هم نیارین. یه سال و روز و ساعتی رو قرار می ذاریم هرکی هرچی شده، چه اونی که بارش بار شده چه اونی که بارش افتاده که خدا کنه همۀ ما کار درست بیاییم، خلاصه یه دفعه دیگه دور هم جمع بشیم، آره، هان؟

عبد لبخندی از سر رضایت می زند.

رضا: من که نخوردم علی، اما به دم و دلت صلوات. ببین کجا دلم می لرزه، چه قراری.

عبد: حواس ماهم هست. علی آقا حساب ماطاووسو می کنه، اما خودش نمی خوره، قرار درس شبو و دیدن رخ یار واسه دورترا میذاره، بعد حواسشم پی عشق حالاته که نکنه تموم بشه. تموم بشه بعد نفهمه بار کی بار شده، بار کی افتاده، به مام که می گی زاغی تربچه (اشک در چشم دارد.)

شهباز: سرم داره از ندیدن شما چرخ بر می داره، فکر اینکه همدیگه رو دیگه نبینیم.

علی آهی می کشد.

علی: هرکی می آد دستاشو بگذاره روی دست من (دست دراز می کند)

عبد دست روی دست علی می گذارد.

عبد: عجب دستی!

رضا دست می گذارد.

رضا: دست منم لای دست شما.

شهباز: می دونین بچه ها، سخته، همین حالا فکراتونو بکنین. هرکی نه ته دلش اومد دستشو بکشه، که اگه حالا بکشه، بهتر از اینه که نیاد و زیر و رو بکشه.

دوربین به دور میز و بچه ها می چرخد.

علی، رضا، عبد، شهباز، هر هفت نفر می گریند.

-          دو سال دیگه، همین موقع، همین جا، هان.

-          می تونیم بگیم سه سال.

-          هفت سال دیگه....

 دوربین به طرف ماطاووس می رود که پشت پیشخوان ایستاده و با بغض به این قرار می نگرد....

-------------------------------------------------------------------

----------------------------------------------------------------------------------


* ترانۀ سنگ قبر آرزو (آسمان چشم او آیینۀ کیست / آنکه چون آیینه با من روبرو بود...) با صدای آرتوش پخش می شود.

بامهر... بانو


مریم هروی
۱۳۹۰/۷/۲۹ عصر ۰۶:۳۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : راتسو ریــزو, میثم, ترومن بروینک, حمید هامون, دن ویتو کورلئونه, ژان والژان, پدرام, دزیره, گرتا, الیور, مگی گربه, الیشا, چارلز کین, آماندا, باربوسا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
بهترین سکانس یک کارگردان از نظر دوستان - بانو - ۱۳۹۰/۷/۲۹ عصر ۰۶:۳۴