[-]
جعبه پيام
» <BATMAN> تیپ و استایل کانی نیلسن مثل قسمت اول عالیه، در واقع من خوشم اومد
» <BATMAN> این دقیقا چیه؟ https://s8.uupload.ir/files/rtrtrt_rlna.jpg
» <BATMAN> گلادیاتور 2 اصلا در حد و اندازه قسمت قبلی نیست/ در واقع بازسازی نسخه اوله اما دهها پله پایینتر/ بیش از اندازه هم تخیلی شده
» <BATMAN> موافقم! شرورترین شخصیت دیزنیه به نظرم , چون به برادر خودش رحم نکرد و حتی میخواست برادر زادشم بکشه!
» <کنتس پابرهنه> بتمن جان اسکار حقش بود، من کم از دستش حرص نخوردم.
» <مراد بیگ> جناب Dude تشکر مرا بابت پیام های محبت آمیزتان در بخش دایرکت و معرفی آن دو سایت جامع موسیقی پذیرا باشید ، بسیار به کارم خواهند آمد .
» <BATMAN> در مقابل اسکار نگون بخت طعمه کفتارها میشه
» <BATMAN> البته شیرخان فرار میکنه و بعدش بارون میگیره، بنابراین آتیش دمش خاموش میشه و زنده میمونه! تو این کلیپ تعمدا یه پایان من درآوردی رو نمایش میده!
» <BATMAN> مقایسه شیرخان و اسکار با موسیقی متال https://www.aparat.com/v/ph84r
» <BATMAN> پیشنهاد میشه/ داستان فیلم از ابتدا تا انتها با تعلیق همراهه https://www.f2medi.ir/20171/juror-2-2024/
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 4 رای - 2.75 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آپارات خونه ( فیلم هفته : گلادیاتور 2)
نویسنده پیام
دزیره آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 196
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۴
اعتبار: 33


تشکرها : 3112
( 2472 تشکر در 103 ارسال )
شماره ارسال: #21
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! )

پدر خوانده فیلم مردانه ای است.همه چیز در ان مردانه است و غالب مردان عاشق ان اند.دن کورلئونه مظهر مرد قدرتمند است.

ولی ایا کم بوده اند فیلمهایی که در ان مردان قدرتمند وجود داشته اند؟

پس راز جذابیت پدر خوانده در چیست؟

دن کورلئونه پایبند خانواده است.هیچ چیز برایش از خانواده مهم تر نیست.به فرزندان ونوه هایش عشق می ورزد و از این که دائم دور وبرش پرسه بزنند لذت میبرد وهمین است که میتواند مخاطبان خسته از قدرتمندان بوالهوس که اطرافشان پر است از زنان جورواجور،را شیفته خود کند.

دن کورلئونه عدالت محور هم هست.انجا که قانون امریکایی کاری برای اجرای عدالت پیش نمیبرد ،خود دست به کار میشود واینجاست که مخاطب از خشونتها زیاد ناراحت نمیشود زیرا حس میکند عدالت اجرا می شود،عدالت باید اجرا شود.

از ایراداتی که منتقدان به فیلنامه این فیلم و کلا نوشته های ماریو پوزو گرفته اند این است که زنان داستان های او در حاشیه اند.داستانهای دیگرش را نمیدانم،اما در پدر خوانده معتقدندزنان نهایتا همسران خوب،مادران نمونه واشپزهای قابلی هستند.

ایا اگر زنان داستان چپ وراست به همسرانشان خیانت میکردند یا اسلحه به کمر می بستند و در کشت و کشتارها شرکت میکردندو مثل ان چه دراغلب دیگر فیلمها اتفاق می افتد مثلا نقشهای اساسی تری ایفا میکردند!!! ان وقت پدر خوانده این پدرخوانده می شد؟ اصلا خانواده ای پابر جا می ماند که دن کورلئونه بدان عشق بورزد؟ مگر نه این که از سکانس های خوب این فیلم،عکس انداختن خانواده در عروسی و غسل تعمید در کلیسا میدانیم.خانواده در کنار هم.(والبته قدرت مرد خانواده در اولی دن کورلئونه که اجازه عکس انداختن نداد ودومی مایکل بابرنامه ریزی قتلها).

همسر دن کورلئونه در عروسی دخترش از دوست داشتنی ترین زنانی است که من در فیلمها دیده ام.


] استعداد بزرگ بدون اراده بزرگ وجود ندارد . بالزاک
۱۳۸۹/۱۱/۲۴ عصر ۰۴:۰۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ژان والژان, اسکورپان شیردل, سروان رنو, دن ویتو کورلئونه, Classic, همشهری_میثاق, خانم لمپرت, ژنرال, باربوسا, کلانتر چانس, ترنچ موزر
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,190
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 85


تشکرها : 11737
( 19655 تشکر در 1648 ارسال )
شماره ارسال: #22
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! )

(۱۳۸۹/۱۱/۲۴ عصر ۰۴:۰۲)دزیره نوشته شده:  

 

همسر دن کورلئونه در عروسی دخترش از دوست داشتنی ترین زنانی است که من در فیلمها دیده ام.

تا حالا به این فکر کردین که همسر دون کارلئونه چقدر شبیه مادران ایرانی است ! ( از نظر رفتار و حتی شکل ظاهری ) .  خود دون کارلئونه هم کمی ( نه بیشتر ) آدم را یاد پدرسالار ( سریالی که توش آقای کشاورز بازی می کرد ) می اندازه. فردی که دوست داره تمام امور خانواده و حتی فراتر از اونو تحت کنترل داشته باشه و همه امور مرتب باشه. احساس مسئولیت فراوان در قبال همه اطرافیان. همین باعث میشه که با اینکه دون در برخی مواقع یک انسان بی رحم است اما باز هم ما دلمان برایش می سوزد چون می بینیم که اون قدرت را برای خودش نمی خواد بلکه می خواد از این راه مشکلات دیگران را حل کنه.


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۱۱/۲۵ صبح ۱۲:۲۹
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دزیره, دن ویتو کورلئونه, ژان والژان, Classic, باربوسا, کلانتر چانس, ترنچ موزر
راتسو ریــزو آفلاین
پیانیست کافـه
***

ارسال ها: 107
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۲۶
اعتبار: 26


تشکرها : 977
( 1568 تشکر در 39 ارسال )
شماره ارسال: #23
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! )

میگن فیلم خوب فیلمی هست که با همون سکانس اولش شما رو زمین گیر کنه و اولین سکانس پدرخوانده همچین سکانسیه. بوناسه را روبروی پدرخوانده نشسته و التماس می کنه و در برابر عجز و ناله و اضطراب بوناسه را، دون کورلئونه خیلی آروم فقط با گوشها و موهاش بازی میکنه. صحنه از پشت سر دون کورلئونه گرفته شده. آرامش عجیب دون و همین طور آرامش اتاق، عجیب ترسناکه. حالا همه اینها منهای میزانسن، تاریکی صحنه، حضور براندو و دووال و بقیه ستاره های حاضر در اون صحنه، موسیقی اعجاب انگیز نینو روتا و فیلم برداری معرکه گوردون ویلیس هست. اینجاست که پدرخوانده در کمال آرامش میگه: چرا رفتی پیش پلیس، چرا اول نیومدی پیش من ؟

این دیالوگ خلاصه و چکیده زندگی دون کورلئونه و روش کار پدرخوانده و وارثین اونه. تمامی داستانی که کاپولا قراره برامون تعریف کنه.

و در ادامه

بوناسه را: .... چقدر تقدیم کنم؟

دون کورلئونه: بوناسه را، بوناسه را، من چه کار کردم که این قدر بهم بی احترامی میکنی؟ اگه دوستی منو خواسته بودی، اون آشغالایی که اون بلا رو سر دخترت آوردن الان عذاب می کشیدن. اگه آدم شریفی مثل تو دشمن پیدا می کرد، دشمن من می شد. اون وقت مجبور می شدم حقتو بگیرم.

بوناسه را: دوستم باشید، پدرخوانده.

به نظر من شاید پدرخوانده یکی از بزرگترین فیلم ها ( شاید اگه بگم بزرگترین به جان فورد کبیر بی احترامی بشه ) در حفظ حرمت و پاسداشت ارزش های خانوادگی باشه.



فایل های ضمیمه بند انگشتی
           

تکرار می کرد: نمی شود کاری اش کرد... نمی شود کاری اش کرد...
خیلی خنده ام گرفت، انگار چیزی هست که بشود کاری اش کرد
. زندگی در پیش رو - رومن گاری
۱۳۸۹/۱۱/۳۰ عصر ۰۵:۰۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دزیره, اسکورپان شیردل, دن ویتو کورلئونه, Classic, سروان رنو, حمید هامون, ژنرال, باربوسا, کلانتر چانس, ترنچ موزر
دن ویتو کورلئونه آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 1,074
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۱۰
اعتبار: 53


تشکرها : 1834
( 10962 تشکر در 272 ارسال )
شماره ارسال: #24
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! )

به راستی فیلم زیباییست ... هیچ چیز در آن تصادفی نیست و هیچ ماجرایی در آن به حال خود رها نشده ... داستانی قوی با فیلم نامه ای کار شده ... بازیگرانی در حد کمال ... دکور ، طراحی صحنه و لباس ها  همه باور پذیر و موسیقیی که تا اعماق وجود ادمی رسوخ می کند و اصلا پس از تماشای فیلم قسمتی از وجود شخص می شود ... همه و همه اینها دست به دست هم می دهند و پدید می آورند شاهکاری را که (( پدرخوانده )) می نامیمش ...

فیلم زیبای پدرخوانده خیلی روانشناسانه شخصیت ها و دیدگاه های کاراکتر ها را در دل ماجراهایش تحلیل می کند ...

شخصیت دون ویتو کورلئونه دارای خصوصیات مهمیست که به نظر من برای اداره کردن یک مجموعه به نحو احسن بسیار مهم است و در عین حال متفاوت از روش و دیدگاه پسرش مایکل است که پس از بازنشستگی او اداره خانواده را بر عهده می گیرد ...

دون ویتو در عین حال که تصمیم نهایی را شخصا اتخاذ می کند اما به خرد جمعی اعتقاد دارد ...

در هنگام تصمیم گیری ها از حضور فرزندان و متفکران خانواده و نفرات اصلی اجرایی خانواده ( سانی و فردو ، تام هیگان ، کلمنزو و سالتسیو ,) سود می برد و حداقل فایده این نحوه اداره کردن مجموعه این است که همگی احساس می کنند تصمیم گرفته شده بهترین  انتخاب  ممکنه است و هر یک به نحوی در اداره خانواده سهمی داشته اند ...

و این در حالیست که مایکل بیشتر بر هوش خودش متکی است و تصورش بر این است که خود اوست که بهترین تصمیم ها را می تواند اتخاذ کند ...

 هنگامیکه مایکل در آستانه جانشینی پدر ، وکیل و مشاور خانواده ((تام هیگان )) را کنار می گذارد (و  من بالشخصه چقدر از کاراکتر تام هیگان با بازی به نظر من ماندگار جناب اقای رابرت دووال ، خوشم می آید ) متوجه می شویم که مایکل کسی نیست که بتواند بهتر فکر کردن دیگران را تحمل کند و باز به یاد بیاوریم که دون ویتو هم این را فهمیده بود و در هنگام دلجویی از تام هیگان می گوید که این پیشنهاد خودش بوده ولی ما می توانیم بفهمیم که از ته دل راضی به این تصمیم نبوده و اگر هم این مورد را پذیربفته برای پیشگیری از مشکلاتی بوده که تضاد دیدگاه های مایکل با دیگر متفکران خانواده بعدها ممکن بوده ایجاد کند ...

و به یاد داشته باشیم که اگر سانی پسر بزرگتر دون ویتو جانشین پدر شده بود تا چه حد به در کنار داشتن مشاوری امین مثل ((تام هیگان )) محتاج می بود ... اصلا در همان چند روز بلاتکلیفی خانواده پس از سوء قصد به دون ویتو ، این تام هیگان است که سانی را از اتخاذ تصمیم های احساساتگرایانه  برحذر می دارد تا بحران ها فروکش کنند ... هنوز این دیالوگ سانی خطاب به تام هیگان برایم  جالب است : (( فقط یک کاری بکن که برنده بشیم ...! ))

البته فکر میکنم همه ما قبول داشته باشیم دادن آزادی عمل مناسب به زیر دستان و مشاورین از سوی دون ویتو کورلئونه  موجب اخذ نتایج درخشان و موفقیت های خانواده بود ... ایده درخشان همجواری شبانه سر اسب ششصد هزار دلاری با آن دم کلفت هالیوودی در رختخواب ! و جواب دهی کاملا موفقیت آمیز ! از دل همین اعتماد ها و آزادی عمل ها بر می آمد ...

احساس مسئولیت ویتو کورلئونه در قبال همه دور و بری هایش ترکیبی است از اقتدار اما آمیخته به محبت ... اما مایکل متاسفانه بخش دوم یعنی محبت را چندان ضروری نمی یابد و مشکل از همینجاست که گریبانگیر مایکل و مجموعه تحت کنترلش می شود ...

به حالت صحبت کردن دون ویتو با جانی فانتین دقت کنید وقتی از رفتار عاجزانه اش برآشفته می شود و او را نصیحت می کند که بیشتر خویشتندار باشد ... پدرانه و با محبت به چهره مغمومش نگاهی می اندازد و با تاسف می گوید :(( تو آینه یه نگاهی به خودت بنداز ! چقدر بد شدی ! برو و یه استراحتی بکن و حل کردن این مشکل رو بزار به عهده من . پیشنهادی بهش میدم که نتونه رد بکنه !)) و من فکر می کنم جان فانتین به معنی واقعی کلمه می فهمد که دون ویتو چقدر دوستش دارد و وجودش برای او تا چه حد مهم است ...

یا به یاد بیاوریم که از بوالهوسی سانی پسر بزرگش خبردار است اما به رویش نمی آورد و به صورت غیر مستقیم به او نیز حرفهایش را می رساند وقتی به جانی فانتین می گوید : (( وقت صرف خانوادت می کنی ؟ خوبه ! چون مردی که وقت برای خانوادش صرف نکنه یه مرد واقعی نیست ...))

با هم به قصل ابتدایی فیلم رجعتی داشته باشیم که (( لوکا براتسی )) تا چه حد جدی در پشت در و به انتظار پذیرش از سوی دون ویتو کورلئونه دارد دیالوگهایی را از روی برگه می خواند و تمرین می کند تا در پیشگاه دون ویتو کورلئونه آنگونه که فکر می کند صحیح است صحبت کرده و از او بابت دعوت شدن به جشن عروسی دخترش تشکر کند !

به یاد داشته باشیم که دون ویتو پس از حل مشکلات بونا سرا و شیرینی پزی که آرزو دارد شاگرد و داماد آینده اش که به سربازی فراخوانده شده در کنار خانواده باقی بماند ، برای رهایی از کارها و ملحق شدن به عروسی و فرزندان بی تاب است و می پرسد : (( دیگه کسی نمونده ؟))

و تام هیگان می گوید که فقط یک نفر : لوکابراتسی که می خواهد دون را ملاقات کند و وقتی دون می پرسد : (( این خیلی ضروریه ؟)) و تام هیگان می گوید که (( میخواد حضورا بابت دعوت به جشن عروسی تشکر کنه ! انتظار نداشته برای جشن دعوت بشه ...)) و تامل دون ویتو برای ملاقات با لوکابراتسی ... که مطمئن هستیم اگر مایکل بود این کار را نمی کرد ...

و فایده همین نکته سنجی ها و محبت های دون ویتو همین می شود که به هنگام سوء قصد به جان دون ویتو همه معتقدند ممکن است بشود پسران دون ویتو را آرام کرد اما کسی نخواهد توانست جلوی لوکا براتسی را بگیرد ...

و پذیرش ماموریت مرگبار ((لوکا براتسی )) هم خود حکایتیست ... به یاد بیاوریم که در اجابت امر دون ویتو کورلئونه مبنی بر نقوذ به سیستم بارزینی طی  اماده شدنی شبیه به مراسمی آیینی و با مرتب کردن لباس و ظاهرش در پی فرمان مرشدش همانند مریدی مخلص به استقبال خطر می رود و بدون درنگ جان بر سر این کار می گذارد ...

نتیجه همین است ... در دوران ویتو کورلئونه بحران ها اجتناب ناپذیر و در کمین هستند و به قول خود فیلم هر ده تا پانزده سال باید خونهایی ریخته شود اما مهم این است که مجموعه عوامل دست اندرکار خانواده کورلئونه از دل این خطرها که بسیار هم جدی هستند و حتی حمایت قانون و عواملش را نیز در قالب سروان پلیسی رشوه گیر و فاسد در کنار دارند نمی توانند شیرازه خانواده را از هم بپاشانند ...

مایکل هرچند ساختار بیرونی خانواده را استحکام می بخشد و با اتخاذ تصمیم هایی مهم خانواده را به ظاهر به جلو سوق می دهد اما خود بهتر از هر کس می داند که از درون و دل خانواده تهی بودن و خالی شدنی دشوار را هم با خانواده همراه می سازد ... سوء قصدهایی در خود محدوده خانواده ... جدایی تک تک افراد  خانواده و نزدیکان و دور شدنشان از او ... خیانت های افراد تا دیروز مطمئن خانواده و ... همه و همه باعث می شوند باور کنیم که مایکل ((آدم درست و حسابی )) ، (( قهرمان جنگ و دارای مدال )) ، باهوش و سریع الانتقال و جسور در نهایت جانشین مناسبی برای دون ویتو کورلئونه نیست ... دون ویتوئی که بعدها متوجه می شویم به دلخواه خودش به این راه و اداره کردن خانواده ای تبهکار نیامده تا عدالت را اعطا کند وقتی که مردم امیدشان را از پلیس می برند و ناامید میشوند در احقاق حق ... او که در برحه ای بخصوص تنها کسی است که جرات می کند در برابر باج خواهی های آدمی زورگو بایستد و با نابود کردنش ، خودش و جامعه ای را از شر وجود موجودی آنچنانی رهایی بخشد... همین می شود که مردم و پیرامونیانش به دورش حلقه می زنند و از او حل مشکلاتی را طلب می کنند که در حالت عادی و ظاهری برایشان راه کار دلخواه وجود ندارد ...

و البته باز می فهمیم که دون ویتو کورلئونه به هیج وجه به خشونت گرایی زیاد معتقد نیست ... دیالوگش با تام هیگان خود بر این مدعا سند است آنگاه که فرمان رسیدگی به دادخواهی ((بونا سرا )) را صادر می کند : (( یه دو نفر رو بفرست دنبال کارش رو بگیرن ... در انتخابشون دقت کن که به کارشون وارد باشن ! نمیخوام کسی کشته بشه ! همونطور که گقت کمی اونها رو گوشمالی بدن و ادب کنن ! ))

 و به یاد می اوریم در مکتب مایکل اما (کمی گوشمالی و ادب )) آنچنان جایگاهی ندارد و اولین اشتباه با روش حذف فرد خاطی باید آخرین اشتباه باشد !

اما با همه این اوصاف می توانیم بفهمیم که دون ویتو کورلئونه هم البته کاملا (( آگاهانه )) اشتباهات و نقاط ضعفی داشته و خود به آن اذعان دارد :

(( متاسفانه من نتونستن بچه هامو جوری تربیت کنم که اونجایی که باید ساکت باشن ، حرف نزنن ...)) و همه ما می فهمیم که تا چه اندازه اینگونه مسائل به گونه ای حیاتی مهمند ... همان 2 کلمه حرف خارج شده از میان لبان ((سانی )) موجب میشود که ((سولاتسو )) بفهمد با از میان برداشتن دون ویتو کورلئونه می توان با حانشین وی یعنی ((سانی علاقمند به سود بیشتر و بدون توجه به عامل ایجاد سود !)) به خوبی کنار آمد ... و نتیج همان 2 کلمه می شود بحرانی بزرگ برای خاندان کورلئونه که با سوء قصد به حان پدرخوانده و تهدید به از هم پاشیدگی نظام خانواده همراه می شود ...

دون ویتو کورلئونه به خوبی ضرورت سختگیری به اطرافیان را همانند مایکل درک می کند اما دلش آگاهانه و عامدانه به این روش رضا نمی دهد و البته پای عوارضش نیز می ایستد ... بر بالای جسد ((سانی )) به مانند پدری کمر شکسته می گرید ... می فهمد که خانواده با مایکل چه آینده ای در پیش رو دارد اما به قضا و قدر تسلیم میشود و خانواده را به مایکل می سپارد در حالیکه می گوید : (( من این رو برای سانی میخواستم و نه برای تو ... تو باید اون بالا بالاها قرار می گرفتی و باید کسی می بودی که سر نخ ها رو به دست می داشتی ... ))

دون ویتو کورلئونه در این شاهکار سینمایی نشان می دهد که تنها یک نقطه ضعف دارد و آن ((مهر پدری)) است و البته باید گفت که اگر به واقع هم این یک نقطه ضعف برای او باشد چه خوشایند است که همه ما با دیدن این فیلم او را به خاطر همین نقطه ضعفش بیش از هر چیز تایید و تحسین می کنیم ...


من با این حرفی که می زنید کاملا مخالفم . ولی حاضرم جانم را بدهم تا شما حق داشته باشید این حرف را بزنید ... ولتر
۱۳۸۹/۱۲/۲ عصر ۰۶:۵۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, واترلو, راتسو ریــزو, Classic, همشهری_میثاق, سروان رنو, دزیره, بانو, ژان والژان, Papillon, حمید هامون, ژنرال, باربوسا, کلانتر چانس, ترنچ موزر
واترلو آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 318
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۷/۱
اعتبار: 43


تشکرها : 744
( 2647 تشکر در 228 ارسال )
شماره ارسال: #25
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! )

(۱۳۸۹/۱۱/۲۴ عصر ۰۴:۰۲)دزیره نوشته شده:  

از ایراداتی که منتقدان به فیلنامه این فیلم و کلا نوشته های ماریو پوزو گرفته اند این است که زنان داستان های او در حاشیه اند.داستانهای دیگرش را نمیدانم،اما در پدر خوانده معتقدندزنان نهایتا همسران خوب،مادران نمونه واشپزهای قابلی هستند.

سه کشوری که بیشتر پایند به ارتباطات خانوادگی هستند ایتالیا ، ژاپن و ایران است.

اصولاً اگر منتقدین احتمالاً  اون هم از نوع آمریکایی چنین ایرادی از فیلم گرفتند شناختی از فرهنگ روابط خانوادگی در ایتالیا و مافیا ایتالیا نداشته اند.

زنان دقیقاً در حاشیه ، همسران خوب ، مادران نمونه واشپزهای قابلی هستند.

مافیا در فرهنگ ایتالیایی در حالت عام هیچوقت به فرزندان و زنان کاری نداشته  و اگر کسی این کار رو کرده از سوی گروهای رقیب همیشه مورد تعقیب و تنبیه بوده اما مواردی هم بوده که به صورت گروهی خانواده ای رو سربه نیست کرده باشند.

بنابراین کلاً مافیا یه فرهنگ مردانه است و هیجوقت در اروپا شاهد گنگستر زن نبودیم

اما در فرهنگ آمریکایی از اونجایی که زنان با مردان برابرند بنابراین از دوران گنگسترها هم شاهد جنایتکاران مونث بودیم که به شهرت کسانی چون دلینجر و کاپون رسیدند.

در فرهنگ مافیای آمریکایی  godmother  هم داریم اما در ایتالیا این اصطلاح در دهه 90 مد شد وقتی که پلیس ایتالیا اکثر مردان گروه های مافیایی رو دستگیر کرد به علت کمبود مرد این زنان خانواده بودند که تشکیلات رو اداره می کردند و در مواردی هم با هم درگیر شدند.


من یعنی فرانسه ، فرانسه یعنی من
۱۳۸۹/۱۲/۲ عصر ۰۷:۵۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Classic, دن ویتو کورلئونه, اسکورپان شیردل, منصور, soheil, سروان رنو, دزیره, راتسو ریــزو, بانو, دلشدگان, ژان والژان, Sweepsyicew, Papillon, حمید هامون, ژنرال, باربوسا, کلانتر چانس, ترنچ موزر
منصور آفلاین
آخرین تلالو شفق
*

ارسال ها: 501
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۱۷
اعتبار: 77


تشکرها : 395
( 8083 تشکر در 310 ارسال )
شماره ارسال: #26
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! )

(۱۳۸۹/۱۱/۲۴ عصر ۰۴:۰۲)دزیره نوشته شده:    راز جذابیت پدر خوانده در چیست؟

با دیدن شخصیتی بزرگ یا دست نیافتنی (چه از لحاظ زیبائی ، چه از لحاظ قدرت و چه پست و مقام) اولین چیزی که به ذهن همه ما میرسد آنست که این شخص با بقیه فرق دارد (با من فرق دارد با تو فرق دارد با ما فرق دارد)... درحالیکه اینطور نیست. چرا اینطور نیست؟ عرض میکنم...

مثال کوچکی میزنم : گاهی شما با چنین افرادی خواسته یا ناخواسته دم خور شده اید. شاید یک شب مهمان آنها بوده باشید. شاید حتی با آن زن فوق العاده زیبا که زمانی فکر میکردید این شخص فوق بشری است حتی ازدواج هم کرده باشید و یا شاید زیر دست همان مدیر مقتدر مشغول بکار شده باشید... آنچه شما را بعد از ارتباطات کوتاه یا دراز مدت با اینگونه افراد به فکر فرو می برد این بوده است که : عجب!! این که عین خود منه، این که عین همه ماست... مثل ما خوشحال میشود ، عصبانی میشود ، گریه میکند،حساس است، غصه دار است، می خندد و و و ... " گاهی ما انسانها فراموش میکنیم که همه ما عین همیم. ظاهرها مختلف است اما عمق وجودی خواسته ها و ناخواسته های همه ما کاملا یکی است" آنچه مرا عصبانی میکند شما را هم عصبی میکند پس آن چیز بد است چه در نظر من چه در نظر تو چه در نظر همه انسانها. انسانی نیست که دروغ را خوب بداند،قتل کردن را خوب بشمارد،دزدی را کاری زیبا فرض کند، زنا را کاری قشنگ بداند (چون زنا در اصل معنی تجاوز را دارد تجاوز به آنچه مال تو نیست و متعلق به دیگری است. شکل ساده تجاوز همان دزدی است و در شکلهای پیچیده تر به چنین اشکالی در می آید)... به همیبن دلیل است که عده ای اخلاقیات را در جوامع بشری ثابت فرض میکنند (که البته از نظر من همه ی مصادیق اخلاقیات چنین نیست و در طول زمان مثبت و منفی میشود ، یعنی در زمانی خوب است و زمانی دیگر نه)... آنچه موجب وضع قوانین یکسان (مانند منشور حقوق بشر) در بین جوامع بشری میشود یکسان بودن خلق و خوی همه ماست. اینکه یکی جانی میشود و یکی عبد صالح خدا دلیل بر اختلاف در ذات نیست چون همان شخص قاتل یا زناکار موقع ارتکاب جرم میداند که کارش درست نیست اما لذتی که می برد او را از عدم انجام برحذر میدارد. یک دزد هرگز در انظار دزدی نمیکند چون میداند که کارش موجب اعتراض دیگران میشود. او میداند. همه ما میدانیم که چه کارهائی زشت است و چه کارهائی زیبا...

فیلمی مثل پدرخوانده انگشت روی این نکته میگذارد که : کسانی که ما در ذهن خود از آنها یک فوق بشر ساخته ایم در واقع عین خود ما هستند، بسته و بستگان دارند ، گریه میکنند ، به انتقام فکر میکنند ، عصبانی میشوند ، گاهی بچه ی خردسال آنها از آنها حرف شنوی ندارد، تحقیر میشوند ، عشق می ورزند و و و ... دیدن زندگی خصوصی یک انسان که ظاهرش فوق تصور است لذتبخش است. گوئی با یک دوربین مخفی به شکار لحظات زندگی آنها رفته ایم... شاید در ذهن ما گاهی این حقیقت شکل گرفته باشد که یک گنگستر فقط کارش اینست که در خیابان (الله بختکی) اسلحه را از غلاف بکشد و ماشه را فشار دهد و چندنفر را به خاک و خون کشد. همین. اما فیلمی مثل پدرخوانده بخوبی (تاکید میکنم بخوبی) نشان میدهد که هرگز اینطور نیست.پشت سر هر کشتاری ، هدفی و خواسته ای و بهانه ای و علتی نهفته است. در پس هر معلولی علتی هست و اوج این علتهاست که شخص را در نهایت از کوره بدر می برد تا بالاخره کاری کند و این لحظه زمانی است که او به اینکه ماهیت اینکار خوب است یا بد دیگر نمی اندیشد. ما کشتن را بد میدانیم اما کشتن کسی که خائن است ، خود او قاتل است ، همسر بیگناه تو را با بمب گذاری کشته است عین اجرای عدالت. دزدی بد است اما دزدیدن از یک دزد که تمام زندگیش از راه دزدی سروسامان داده و دادن این مال به صاحبانشان کاری پسندیده است... و تماشگر از شرح و بسط وقابع در جهت رسیدن به یک هدف لذت می برد. ما از کشتن بیزاریم اما وقتی آل پاچینو در نهایت تک تک سران مافیا را می کشد، از فرط لذت در پوست خود نمی گنجیم چرا؟ چون فیلم بخوبی(بازهم تاکید میکنم بخوبی) توجیه میکند که در پس این کشتارها چه عالم بزرگی نهفته است... (تفاوت فیلم خوب با بد، شکل پرداختن و شکل توجیه خواسته های بشری است . زمانی در همین تالار درخصوص فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته این نکات را به روایتی دیگر گفتم که آن فیلم هم به نوعی دیگر از پس فراز و فرودهای ذات یک انسان چگونه برآمده است... و کوتاه سخن اینکه : فیلمی ما را مجذوب یا مبهوت میکند که پاسخی قانع کننده یا فراتر از خواسته های ما به خواسته های ما  بدهد... و در تاریخ سینما چنین فیلمهائی کم نیستند)

۱۳۸۹/۱۲/۳ صبح ۰۹:۱۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دن ویتو کورلئونه, FONDA, سروان رنو, دزیره, راتسو ریــزو, بانو, Classic, اسکورپان شیردل, ژان والژان, Papillon, جو گیلیس, هایدی, ژنرال, باربوسا, کلانتر چانس, ترنچ موزر
راتسو ریــزو آفلاین
پیانیست کافـه
***

ارسال ها: 107
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۲۶
اعتبار: 26


تشکرها : 977
( 1568 تشکر در 39 ارسال )
شماره ارسال: #27
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! )

از راتسو ریــزوی بیمار به سروان رنوی بیـدار !

اگه فیلم جدیدی معرفی کنید در خدمتگزاری حاضریم.

با تشکر


تکرار می کرد: نمی شود کاری اش کرد... نمی شود کاری اش کرد...
خیلی خنده ام گرفت، انگار چیزی هست که بشود کاری اش کرد
. زندگی در پیش رو - رومن گاری
۱۳۸۹/۱۲/۱۱ صبح ۱۲:۳۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : باربوسا, ترنچ موزر
Classic آفلاین
صاحب کافه
*********

ارسال ها: 793
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۷
اعتبار: 47


تشکرها : 6944
( 6104 تشکر در 447 ارسال )
شماره ارسال: #28
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! )

(۱۳۸۹/۱۲/۱۱ صبح ۱۲:۳۴)راتسو ریــزو نوشته شده:  

اگه فیلم جدیدی معرفی کنید در خدمتگزاری حاضریم.

هنوز جای زیادی برای بحث در مورد پدرخوانده هست و برخی از دوستان کافه هنوز در مورد آن مطلبی ننوشته اند. تا اطلاع ثانوی در خدمت دُن کارلئونه و خانواده محترمشان خواهیم بود !

* * *

به نظر من یکی از کاراکترهای مظلوم این فیلم ، شخصیت لوکا براتسی است. فردی که ما فقط در چند سکانس کوتاه او را می بینیم :

1- اولین بار در حیاط خانه دُن کارلئونه که مشغول تمرین جمله تبریک عروسی به پدرخوانده است. همانجاست که مایکل در همانجا او را به نامزدش معرفی می کند. اولین بار اینجاست که شخصیت جالب او برای ما شناخته می شود که تا حدودی هم بچگانه و مهربان است.

2- با همراهی تام ( وکیل خانواده ) او به اتاق دن کارلئونه هدایت می شود تا جمله تبریک خود را به او بگوید. با اینکه او اینهمه تمرین کرده اما گفتارش تحت تاثیر جیغ و داد بچه ها قرار می گیرد و دن کارلئونه حواسش زیاد به او جلب نمی شود و این موضوع  ترحم تماشاگر را بر می انگیزد.

3- در سکانسی بسیار کوتاه ، او توسط پدرخوانده احضار می شود تا به دیدن یک گانگستر تُرکِ مشکوک و خطرناک برود. او بدون کوچک ترین سوالی اطاعت می کند و بلند می شود می رود .

4- او را در آپارتمانش می بینیم که در حال پوشیدن جلیقه ضد گلوله است و هفت تیرش را مرتب می کند. صدای گرامافون در پشت زمینه به گوش می رسد و نوید یک اتفاق در آینده را می دهد.

5- لوکا براتسی به سر قرار می رود اما از بدشانسی جلیقه ضد گلوله اصلا به کارش نمی آید ! چون او را با سیمی بر گردن ، از پشت ( به نامردی ) خفه می کنند. حتی به او فرصت نمی دهند که دست و پا بزند چون دستش را بوسیله کارد به میز میخکوب کرده اند.

6- قاتلان ،  مقداری ماهی را در جلیقه لوکا می گذارند و آنرا برای منزل پدرخوانده می فرستند. کـِلِمنزو ی کارکشته می گوید که این یک پیام سیسیلی است : " لوکا براتسی الان پیش ماهی ها خوابیده  ! " . این پایان کار این شخصیت در پدرخوانده است. شخصیتی که افراد خانواده دن کارلئونه حساب ویژه ای روی او باز کرده بودند. با آن هیبت و هیکل درشت ، سابقه درخشان انجام ماموریت های مشکل ، و مجهز به جلیقه ضد گلوله که در آن زمان فقط تعداد انگشت شماری در جهان چنین ابزاری را دارا بودند.


اینهمه کافه توی دنیا هست , اونوقت شما درست اومدین به کافه ی ما
۱۳۸۹/۱۲/۱۷ صبح ۱۲:۲۲
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, سناتور, سروان رنو, ژان والژان, باربوسا, کلانتر چانس, ترنچ موزر
همشهری_میثاق آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 71
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۶/۱۵
اعتبار: 7


تشکرها : 295
( 444 تشکر در 46 ارسال )
شماره ارسال: #29
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! )

(۱۳۸۹/۱۲/۱۷ صبح ۱۲:۲۲)IranClassic نوشته شده:  

قاتلان ،  مقداری ماهی را در جلیقه لوکا می گذارند و آنرا برای منزل پدرخوانده می فرستند. کـِلِمنزو ی کارکشته می گوید که این یک پیام سیسیلی است : " لوکا براتسی الان پیش ماهی ها خوابیده  ! " . این پایان کار این شخصیت در پدرخوانده است. شخصیتی که افراد خانواده دن کارلئونه حساب ویژه ای روی او باز کرده بودند. با آن هیبت و هیکل درشت ، سابقه درخشان انجام ماموریت های مشکل ، و مجهز به جلیقه ضد گلوله که در آن زمان فقط تعداد انگشت شماری در جهان چنین ابزاری را دارا بودند.

به نظر من این از کلّه پوکی و بی سیاستی خود لوکا بود.

 حالا که صحبت از آدمای کلّه پوک در این فیلم شد شد،با اجازه منم بد نمیبینم به نکته ای در این فیلم اشاره کنم:

سانی هم مانند لوکا،فردی بسیار کلّه شق،قلدر و در عین حال بی سیاست است بلکه فقط زور داره؛فکر میکنه که با زور میتونه روی همه رو کم کنه و همه مشکلات رو حل کنه!!نمونش اونجایی که شوهر خواهرش رو در خیابون جلوی مردم به قصد کشت کتک میزد،هر چند که با کلّی اصرار خود خواهرش هم منصرف نشد!شاید هم همین خصوصیت یا در واقع نقطه ی ضعفش بود که باعث به تله افتادن و در نهایت،کشته شدنش شد.

و امّا شخصیّت پیچیده ی مایکل کورلئونه:مایکل بر خلاف برادرش فردی درونگراست.او در عین آرام بودن یک چیزی تو خونش جریان داره،چیزیکه از پدرش به ارث برده که این همون کرم سیاسته!به طوریکه حتّی کسی فکر هم نمیکرد که مایکل آدم به اون آرومی بتونه روزی به جای پدرش بشینه!و در اصل همین آروم بودن اونه که نشون میده اون یه چیزی در وجودش هست؛چیزی که در شخصیت کودکی و جوانی ویتو کورلئونه در "پدرخوانده 2"میدیدیم.حتّی در نصیحتها به زیر دستهاشون هم دیالوگهای مشترکی دارند،مثل: "هیچ وقت در خانوادت طرف کس دیگه رو نگیر" یا در جایی دیگر:"من پیشنهادی میکنم که اون نمیتونه رد کنه" و در جای دیگه:"همیشه با دوستانت نزدیک باش و با دشمنانت نزدیکتر" و از این قبیل ... 

ویتو کورلئونه هم در حالی که انسان بسیار آرامی بود امّا روحیه ای از انتقام جویی و پاک کردن جامعه از آلودگی به طور ناخودآگاه و کاملاً ذاتی به شدّت در وجودش موج میزد که شاید بخشی از آن به خاطرات کودکی اش برمیگردد.چه بسا همین خصوصیت او بود که به او جرأت داد تا خانواده و باندی برای خودش تشکیل دهد و برای اهداف بزرگترش عدّه ای را در زیر سلطه و در کنار خود جمع آوری کند.


زندگی کوتاه است و فانی،امّا هنر طولانی و ماندگار...
سقراط
۱۳۸۹/۱۲/۱۸ صبح ۱۲:۰۶
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, اسکورپان شیردل, دزیره, Classic, ژان والژان, Papillon, ژنرال, باربوسا, کلانتر چانس, ترنچ موزر
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,190
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 85


تشکرها : 11737
( 19655 تشکر در 1648 ارسال )
شماره ارسال: #30
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! )

آره . سانی خیلی شبیه بچه غیرتی های شرقی خودمون بود. زود از کوره در می رفت بیچاره. آخرش هم جونش رو به خاطر اون خواهر زشت اش از دست داد.  لحظه ترور سانی در  عوارضی بزرگراه فراموش نشدنیه. ( و از نظر من در مقام دوم بعد از صحنه تیرباران شدن بانی و کلاید ) . راستی حواستون به خواهر سانی ( دختر دون کارلئونه ) بود ؟  زشت بود. فقط یکی مثل پدرخوانده می تونست دخترش رو طوری به داماد بده که اون نتونه رد کنه :haha::.

... ..


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۱۲/۱۸ صبح ۱۲:۲۰
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : همشهری_میثاق, Classic, ژان والژان, Sweepsyicew, BATMAN, بانو الیزا, هیس هیس, باربوسا, کلانتر چانس, ترنچ موزر
Classic آفلاین
صاحب کافه
*********

ارسال ها: 793
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۷
اعتبار: 47


تشکرها : 6944
( 6104 تشکر در 447 ارسال )
شماره ارسال: #31
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! )

(۱۳۸۹/۱۲/۱۸ صبح ۱۲:۰۶)همشهری_میثاق نوشته شده:  

به نظر من این از کلّه پوکی و بی سیاستی خود لوکا بود.... سانی هم مانند لوکا،فردی بسیار کلّه شق،قلدر و در عین حال بی سیاست است ...

درست است. البته در سوی دیگر شخصیت ها ، کــلمنزو را داریم که یکی از کارآمدترین مهره های پدرخوانده است. با اینکه به دلیل هیکل بزرگ اش فـِرز نیست اما آرامش و هوشمندی زیادی هنگام انجام ماموریت ها از خود نشان می دهد. توصیه هایی که به مایکل می کند ( باندپیچی کردن ماشه هفت تیر ، انداختن هفت تیر در محل جنایت و ... ) خونسردی اش هنگام کشتن یکی از افراد مورد غضب سانی در حاشیه شهر . او حتی شم سیاسی خوبی هم دارد و به مایکل می گوید:  همان طور که باید جلو هیتلر را در مونیخ می گرفتند تا کار به جنگ جهانی نکشد ، ما هم باید همان اول جلو قدرت گرفتن سایر خانواده های را می گرفتیم تا کار به این درگیری ها نکشد.

در فیلم پدرخوانده ثابت می شود که دیگر کار گانگسترهای صرفا خشن مانند لوکا و سانی تمام شده است . حالا تنها گانگسترهایی زنده می مانند که مثل کلمنزو ، مایکل و یا تام ، تدبیر و فکر را چاشنی کار خود کرده باشند. اما حتی ممکن است با وجود تدبیر ، باز به مانند تـِسیو ی نگون بخت بازی بخورید و نابود شوید ، هر چند مایکل کارلئونه را از ته دل دوست داشته باشید . به هر حال ، کار در دنیای گانگستری قواعد خاص خودش را دارد که باید تابع آن بود . بر اساس این قواعد ، خیانت به پدرخوانده گناهی نابخشودنی است حتی اگر فـِردو ، برادر پدرخوانده باشید .

 ..  ..


اینهمه کافه توی دنیا هست , اونوقت شما درست اومدین به کافه ی ما
۱۳۸۹/۱۲/۲۰ عصر ۰۹:۱۴
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, ژان والژان, سروان رنو, همشهری_میثاق, دن ویتو کورلئونه, BATMAN, بانو الیزا, باربوسا, کلانتر چانس, ترنچ موزر
کاپیتان اسکای آفلاین
کاپیتان
*

ارسال ها: 355
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۰/۴/۳۱
اعتبار: 49


تشکرها : 1957
( 4271 تشکر در 288 ارسال )
شماره ارسال: #32
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! )

یکی از سکانس های مهم پدر خوانده ی یک، سکانس بیمارستان است که به عنوان

"سواد دیدن و دیدن پدر خوانده"

آن را به نقد کشیده ام.

این سکانس از معدود سکانس های نغز سینماست.

برای دیدن در بخش "سکانس های به یاد ماندنی"  کلیک کنید


ارادتمند: کاپیتان اسکای
۱۳۹۰/۵/۱ عصر ۰۲:۰۹
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Papillon, ژان والژان, سروان رنو, خانم لمپرت, حمید هامون, بانو الیزا, باربوسا, مارک واتنی, کلانتر چانس, ترنچ موزر
بانو الیزا آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 106
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۷/۷
اعتبار: 19


تشکرها : 826
( 1118 تشکر در 94 ارسال )
شماره ارسال: #33
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! )

چیزی که پدر خوانده رو ، پدر خوانده کرد : شخصیت و ویژگیهای فردی دون کورلئونه بود که در عین این که خلافکاری قدرتمند بود ، فردی با درایت بود که در حساس ترین لحظات بهترین تصمیم ها رو می گرفت و همین امر بود که باعث شده بود بقیه خانواده های مافیایی به شدت تمایل داشتند که به هر طریق ممکن با این خانواده معامله کنند و ارتباطات کاری و خانوادگی با اونها داشته باشند.

87

نکته ی دیگه ای که دون کورلئونه رو به عنوان یک پدر بسیار قابل احترام برای ما معرفی کرد این بود که به شدت اهل خانواده بود و بارها نشون داد که خانواده و فرزندان برای اون از همه چیز مهمتره

دون کورلئونه : مردی که وقت صرف خانوادش نکنه یه مرد واقعی نیست.

دون کورلئونه : هی سانی چت شده؟ هرگز به افرادی غیر از خانوادت نگو چه نظری داری!

دون کورلئونه : من یه آدم خرافاتی هستم . اگه اتفاقی برای پسرم بیفته ، مثلا اگه یه مامور پلیس اونو بکشه یا اونو صاعقه بزنه ، یه عده از حاضرین اینجا رو مقصر می دونمو اون وقته که گذشت نمی کنم.

دون کورلئونه در قبال امتناع کارگردان هالیوود از به کار گرفتن فرزندش سانی خشونت عجیبی به خرج میده و با قراردادن سر اسب مورد علاق ی اون کارگردان در بستر خوابش باعث مرگ اون شخص نمیشه ولی چنان ترس عجیبی طرف رو فرا می گیره که خواسته ی دون رو بدن هیچ چشمداشتی قبول میکنه .

مرگ فجیع سانی پسر بزرگ و تکیه گاه واقعی دون هم بجای اینکه موجب از هم پاشیدن خانواده ی کورلئون بشه با درایت وصف ناپذیری که دون به خرج میده ، زمینه ی صلح و امنیت برای سایر اعضای خانواده و قدرت گرفتن دوباره و سرانجام نابودی سران خانواده ها میشه .

65

دون در روزهای پایانی عمر خودش با هشدارها ی جدی به مایکل ، ازاون یک پدرخوانده ی جدید بسیار قوی و کارآمد میسازه که دوست و دشمن رو بشناسه و اقتدار خانواده رو بیش از پیش حفظ کنه


هرگز فالگیر نبودم
فقط خواستم دستت را بگیرم
۱۳۹۴/۸/۱۳ عصر ۰۲:۰۰
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : خانم لمپرت, پیرمرد, حمید هامون, لو هارپر, Memento, سروان رنو, BATMAN, باربوسا, کلانتر چانس, مارک واتنی, ترنچ موزر
بانو الیزا آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 106
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۷/۷
اعتبار: 19


تشکرها : 826
( 1118 تشکر در 94 ارسال )
شماره ارسال: #34
RE: آپارات خونه آلفردو ( فیلم هفته : پدرخوانده !! )

(۱۳۸۹/۱۲/۱۸ صبح ۱۲:۰۶)همشهری_میثاق نوشته شده:  

سانی هم مانند لوکا،فردی بسیار کلّه شق،قلدر و در عین حال بی سیاست است بلکه فقط زور داره؛فکر میکنه که با زور میتونه روی همه رو کم کنه و همه مشکلات رو حل کنه!!نمونش اونجایی که شوهر خواهرش رو در خیابون جلوی مردم به قصد کشت کتک میزد،هر چند که با کلّی اصرار خود خواهرش هم منصرف نشد!شاید هم همین خصوصیت یا در واقع نقطه ی ضعفش بود که باعث به تله افتادن و در نهایت،کشته شدنش شد.

و امّا شخصیّت پیچیده ی مایکل کورلئونه:مایکل بر خلاف برادرش فردی درونگراست.او در عین آرام بودن یک چیزی تو خونش جریان داره،چیزیکه از پدرش به ارث برده که این همون کرم سیاسته!به طوریکه حتّی کسی فکر هم نمیکرد که مایکل آدم به اون آرومی بتونه روزی به جای پدرش بشینه!و در اصل همین آروم بودن اونه که نشون میده اون یه چیزی در وجودش هست؛چیزی که در شخصیت کودکی و جوانی ویتو کورلئونه در "پدرخوانده 2"میدیدیم.حتّی در نصیحتها به زیر دستهاشون هم دیالوگهای مشترکی دارند،مثل: "هیچ وقت در خانوادت طرف کس دیگه رو نگیر" یا در جایی دیگر:"من پیشنهادی میکنم که اون نمیتونه رد کنه" و در جای دیگه:"همیشه با دوستانت نزدیک باش و با دشمنانت نزدیکتر" و از این قبیل ... 

...

ویتو کورلئونه هم در حالی که انسان بسیار آرامی بود امّا روحیه ای از انتقام جویی و پاک کردن جامعه از آلودگی به طور ناخودآگاه و کاملاً ذاتی به شدّت در وجودش موج میزد که شاید بخشی از آن به خاطرات کودکی اش برمیگردد.چه بسا همین خصوصیت او بود که به او جرأت داد تا خانواده و باندی برای خودش تشکیل دهد و برای اهداف بزرگترش عدّه ای را در زیر سلطه و در کنار خود جمع آوری کند.

شاید اصلا همین ویژگی متفاوت مایکل و سانی باعث شد در ادامه ببینیم مایکل شخص مناسب تری بود برای جانشینی پدر

چون اگه سانی به این روش می خواست بعد از پدر خانواده رو اداره کنه خیلی زود همه چیزو از دست می داد


هرگز فالگیر نبودم
فقط خواستم دستت را بگیرم
۱۳۹۴/۸/۱۶ صبح ۰۹:۴۴
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : باربوسا, سروان رنو, کلانتر چانس, پرنسس آنا, مارک واتنی, ترنچ موزر
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,190
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 85


تشکرها : 11737
( 19655 تشکر در 1648 ارسال )
شماره ارسال: #35
Video فیلم گلادیاتور 2 - Gladiator 2

بالاخره نسخه دوم فیلم گلادیاتور  اکران شد.

گلادیاتور در زمان خودش با هنرنمایی راسل کرو و خواکین فونیکس حسابی سر و صدا به پا کرد و امروزه دیگر از کلاسیک های ماندگار محسوب می شود. نسخه ی یک پر از تک سکانس های زیبا بود با پایانی زیبا.

امیدواریم که ریدلی اسکات به خاطره خوبمان از گلادیاتور گند نزده باشد ! البته هر چه باشد  در هیاهوی فیلم های مارول و تین ایجری یک اتفاق خوب است.

دوستانی که می توانند , این هفته فیلم را تماشا کنند تا اینجا درباره آن گپ بزنیم. eeiikk

مواظب باشید نسخه ناقص را دانلود نکنید چون نسخه اصلی باید 2 ساعت و 28 دقیقه باشد.

https://www.imdb.com/title/tt9218128/


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۴۰۳/۹/۴ عصر ۰۸:۵۳
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Emiliano, کلانتر چانس, کنتس پابرهنه, پرنسس آنا, رابرت, مارک واتنی, BATMAN, Dude, rahgozar_bineshan, ترنچ موزر, آلبرت کمپیون, oceanic, Classic
Dude آفلاین
مشتری کافه
***

ارسال ها: 158
تاریخ ثبت نام: ۱۴۰۰/۱۰/۲
اعتبار: 24


تشکرها : 895
( 1464 تشکر در 157 ارسال )
شماره ارسال: #36
RE: فیلم گلادیاتور 2 - Gladiator 2

(۱۴۰۳/۹/۴ عصر ۰۸:۵۳)سروان رنو نوشته شده:  

بالاخره نسخه دوم فیلم گلادیاتور  اکران شد.

گلادیاتور در زمان خودش با هنرنمایی راسل کرو و خواکین فونیکس حسابی سر و صدا به پا کرد و امروزه دیگر از کلاسیک های ماندگار محسوب می شود. نسخه ی یک پر از تک سکانس های زیبا بود با پایانی زیبا.

امیدواریم که ریدلی اسکات به خاطره خوبمان از گلادیاتور گند نزده باشد ! البته هر چه باشد  در هیاهوی فیلم های مارول و تین ایجری یک اتفاق خوب است.

دوستانی که می توانند , این هفته فیلم را تماشا کنند تا اینجا درباره آن گپ بزنیم. eeiikk

مواظب باشید نسخه ناقص را دانلود نکنید چون نسخه اصلی باید 2 ساعت و 28 دقیقه باشد.

https://www.imdb.com/title/tt9218128/

هرچند گفتن این سخن را باورناپذیر نمی‌دانستم، اما چه چاره که حقیقت را پرده‌در باید گفت: اگر این دو امپراتور به‌جای این هیبت، به هیئت شاه و ملکه ظاهر می‌شدند، شاید جرعه‌ای از شراب واقع‌گرایی در جام این داستان ریخته می‌شد و شعور تماشاگر را به این‌سان به زنجیر تمسخر نمی‌بستند. لباس‌هایی چنین نامأنوس و فضایی چنین غریب، صحنه‌های نبرد و جلوه‌های بصری، گرچه رنگ و لعابی داشت که، دل شیفتگان ۳۰۰ را شاد می‌کرد، اما مرا به یاد تابلویی از غرور بی‌پایه تمدن غرب انداخت؛ روم و یونان را چنان بر تخت اقتدار و شکوه نشانده‌اند که گویی هر چه در سوی دیگر جهان است، بادیه‌ای بی‌آب و علف بوده است. این غلو و تمثیل‌های سنگین از قدرت، معده را به هم می‌پیچاند.  همه تمدن غرب را می‌ستاید و همه را نور و خرد می‌پندارد، وبا هر ستایش، نیشی نیز به ساحت دیگر فرهنگ‌ها می‌زند.

با قهرمانان فیلم نخست،  می‌شد  هم‌داستان شد؛ گویی از قصه‌سرایان قدیم برآمده بودند و با دمی گرم در میانمان می‌زیستند. و با تمام نقصان‌ها، شمایلی انسانی داشتند؛ دل و جانی داشتند که می‌شد با آن‌ها همدل شد و گام به گام، در فراز و نشیب زندگی‌شان شریک بود. اما اینک، این‌جا ماجرا گویی زاییده‌ی خواب شبی آشوب‌ناک است! در این ترکیب آشفته از نبرد و دسیسه، قهرمانان چون اشباحی بی‌روح بر پرده می‌لغزند؛ شخصیت‌هایی تخت و بی‌جان که نه شوری برمی‌انگیزند و نه قصه‌شان ما را به پی جستن فرا می‌خواند. هیچ انسانی نیست که بخواهی او را درک کنی، با او بخندی یا حتی بر او خشم بگیری.

زنجیره‌ای از تکرارهای بی‌سرانجام ودایره‌ تسلسل از آغاز تا انجام، : جنگ و جدالی بیهوده، توطئه‌ای چون سایه‌ای گذرا، صحنه‌ای دراماتیک که زودتر از آنچه به دل بنشیند، فراموش می‌شود. و بازگشت به همان آغاز بی‌حاصل. گویی سازندگان این روایت، خود نیز نمی‌دانستند قهرمانشان کیست و رسالتش چیست.  این حلقه‌ی تکرار،  چیزی جز حس پوچی و بیهودگی برایم به ارمغان نداشت.

پس بگذارید با زبانی استعاری بگویم: این فیلم، کاسه‌ای پر از رنگ‌های روشن و فاخر است که بر دیوار انداخته باشند. هرچند رنگ‌ها باشکوهند، اما هیچ تصویر، هیچ داستان و هیچ حس مشترکی از آن برنمی‌خیزد. به قول حافظ:

"هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق،"

اما این روایت، هرگز زنده نبود که بتواند بمیرد!

هرچند دل به طاق آرزو نبسته و کشتی امید را به ساحل انتظاری بلند پهلو ندادذه بودم. و دل همچون عابری بی‌قرار، از این مسیر عبور کرد بی‌آنکه خم بر ابروی شوق آورد یا درنگی بر ایستگاه انتظار گزارد.، فیلم را به این سخن وداع می‌گویم:

"دل اگر تو شکستیش، بازش خر،"

که این دل، دیگر با این سینمای 2024 صلح نخواهد کرد!

۱۴۰۳/۹/۱۳ عصر ۱۰:۲۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کنتس پابرهنه, سروان رنو, مارک واتنی, Classic, مراد بیگ
ارسال پاسخ