به دنبال مطلب دوست گرامی منصور بد ندیدم اشاره ای کوتاه به آرایش فالانژ و معنای کلی این واژه داشته باشیم.
در مطالعه روندی تاریخ؛ نخستین بار در سلسله جنگهای ایران و یونان با این آرایش مواجه می شویم... یونانیان به این آرایش نظامی و نحوه چینش سربازان خود بسیار می بالیدند، در سلسله جنگهایی که میان سپاه ایران و مقدونیه (اسکندر) نیز در گرفت اسکندر آرایش سپاه خود را به شکل فالانژ در می آورد. فراموش نشود که مقدونیه بخشی از یونان بوده است. در زمان اسکندر هر فالانژ از 1536 سرباز تشکیل می شد که این سربازان به جوخه های 8 نفری تقسیم می شدند. این جوخه ها تنگ یکدیگر می ایستادند و مجموعه آنها یک مربع و یا مستطیل و حتی گاهی دایره ای بزرگ را شکل میداد. این مجموعه مربعی یا دایره ای همیشه به شکل مجتمع حرکت می کرد، و طوری گام برمی داشتند که آرایش کلی هندسی آنها به هم نریزد. حرکت اجتماعی این گروه موجب می گشت که حریف از هر طرف که بیاید با نیزه و شمشیر روبرو شده و امکان حمله از عقب برای دشمن فراهم نگردد.
جوخه های 8 نفری در کنار هم برای ایجاد مربع یا دایره در دو ستون می ایستادند. دو ستون سرباز هریک مرکب از چهارنفر پشت هم، به شکلی که هر سرباز پشت جنگجوی دیگر قرار می گرفت و وقتی از مقابل این فالانژ مربع یا دایره ای شکل عبور کنیم بدون انقطاع چهار سرباز پشت هم رویت می شود. سرباز جلو مسلح به شمشیر و نیزه کوتاه، سرباز دومی که پشت سرش جای می گرفت نیزه ای بلندتر و نیزه سرباز سوم بلندتر از دومی و نیزه چهارمین سرباز آنقدر بلند بود که درازی آن به 16 قدم (کمی بیش از 5 متر) می رسید.
در زمان جنگ، به دلیل افزایش مرحله ای طول نیزه، در صف مقابل، تمامی این نیزه ها در یک رده قرار می گرفت و هر چهارنفر در یک زمان حمله یا دفاع را انجام می دادند. و درصورت کشته شدن هر سرباز، سرباز بعدی اش جایگزینش می شد. فالانژ مانند قلعه ای با چهار لایه دیوار بود. یک واحد جنگی مخوف مانند خارپشت که از همه جای آن نیزه بیرون زده باشد و تقریبا دور زدن آن غیر ممکن می گردد. این قلعه جنگی مخوف یک ایراد داشت و آن اینکه وقتی که شکافته می شد و سربازان حریف می توانستند یک ضلع مربع را از بین ببرند، به ندرت اتفاق می افتاد که سه ضلع دیگر بتوانند باسرعت خودرا جمع آوری نمایند و به جنگ ادامه دهند، یعنی امکان ترمیم این فالانژ مشکل و بعید به نظر می رسید.
فالانژ را به قلعه ای تشبیه می کنند که تا دیوارهایش پابرجاست، افراد داخل مصونند و مقاومت می کنند اما تا دیوار قلعه فرو ریخت، به راحتی کل قلعه اشغال می شود. بهترین شیوه حمله به این دژ جاندار را استفاده از سواره نظام یا ارابه های جنگی می دانستند که تا ممکن بوده میان فالانژها فاصله انداخته تا هریک را جداگانه از میان ببرند. در زمان جنگ با اسکندر، ایرانیها که آرایش یونانیها را خوب می شناختند بارها بر این فالانژ ها و این آرایش نظامی غلبه کردند اما افسوس که در نهایت این سلسه جنگها به فروپاشی سلسله شکوهمند هخامنشی ختم شد... (بهتر است در این تاپیک از جنگهای ایران و یونان و بعد اسکندر مقدونی نیز گفته شود، جنگهایی که در آن دوره به جنگ اول و دوم جهانی خوانده می شدند، این عناوین قرنها بعد برای دو دوره جنگ اول و دوم به کار برده شد حال آنکه سابقه تاریخی آنها مربوط به دوره ایران و یونان بوده است، قصد من در حال حاضر صرفا توضیح یک آرایش مشهور جنگی است نه بیشتر...)
و اما، در جنگ ایران(سپاهیان اشکانی) و روم، ارتش روم که به لژیون معروف بودند (و سربازان این ارتش لژیونر خوانده می شدند)، به فرمان کراسوس به آرایش فالانژ در می آیند که بدلیل سرعت بالاتر ارتش ایران، و همانگونه که منصور گرامی اشاره کردند، حرکات زیگزاگی سواره نظام، این فالانژ به راحتی تخریب و رومیان بازنده نبرد شدند.
ژوستن مورخ رومي در توصيف سلحشوري سواره نظام پارت نوشته است:
«بايد با حيرت و تحسين به مردانگي و دلاوري پارتها نگريست. چه پارتها در اثر رشادت و جنگآوري نه تنها مردماني را كه برايشان سيادت داشتند تابع خويش ساختند بلكه دولت روم را در زماني كه به اوج قدرت خود رسيده و سه مرتبه با بهترين سردارانش به ايران حمله ور شد، شكست دادند و در نتيجه معلوم شد پارتها يگانه مردمي هستند كه نه فقط با روميها برابرند بلكه فاتح لشكر روم به شمار مي آيند».
--------------------------------------------------------
توضیح برخی واژگان:
فالانژ(به یونانی: Φάλαγγα) نام نیروی جنگجویی بود که در یونان باستان و سپس در میان مقدونیان در جنگها به کار گرفته میشد. فالانژها پیادهنظامهایی سنگیناسلحه بودند که از نیزه، ژوبین و جنگافزارهایی همانند آن بهره میبردند و از شیوهٔ آرایش رزمی فالانژ که آرایشی مستطیلگونه بود پیروی میکردند.
فالانژ از واژهٔ یونانی phalangos گرفتهشده که معنای انگشت میدهد و شیوهٔ آرایشی فالانژها هم نمادی از جای گرفتن انگشتهای دست و پا در کنار یکدیگر بود.
فالانژ Falange) Phalange)
این واژه از فالانکس Phalanx یونانی گرفته شده است. در یونان به بخشی از پیاده نظام اطلاق می شود که مرکب از چندین صف بود. صف های فالانکس، تنگاتنگ یکدیگر می رفتند و نیزه های هر صف از نیزه های صف جلو بلندتر بود. در حال حاضر به احزاب فالانژ اسپانیا و لبنان اطلاق می شود. در فرهنگ سیاسی، منظور از فالانژ، گروهی است که به نحو تنگاتنگی به یکدیگر پیوسته شده اند و به تعبیر ابن خلدون، نوعی عصبیت گروهی دارند. همچنین در مورد گروه های راست گرای افراطی به کار می رود که علیه نیروهای مترقی دست به اعمال وحشیانه می زنند.
لژیونر رومی: ارتش روم از سربازانی به نام لژیونر تشکیل میشد. یک لژیونر خیلی ورزیده بود. او میتوانست در یک روز ۳۲ کیلومتر (۲۰ مایل) در حالیکه یک بسته به وزن ۴۰ کیلو گرم حمل میکرد، راه برود. یونیفورم یک لژیوتر او را در نبردها محافظت میکرد، و در عین حال به او امکان میداد که به آسانی حرکت کند.
و یک لینک خوب برای مطالعه : آرایش ارتش اشکانی