با تشکر از دوست عزیزمون جناب رامین - جلیلوند عزیز ...
شاه اسماعیل در فولکلور مردم آذربایجان نیز حضور دارد و در آثار ادبی آذربایجان ، داستانها و اشعار فراوانی به نام او ثبت است . وجوه شخصیت دوگانه شاه اسماعیل ، یعنی ذوق هنری و روح سلحشوری ، در ترکیبی حماسی ، از شاه اسماعیل چهره ای آنچنان محبوب ساخته است که افسانه و خاطره و شعر او در ترانه ها و آهنگ های ((عاشیق ها )) بازتاب وسیعی یافته است .
در (( داستان شاه اسماعیل )) که از طریق عاشیق ها سینه به سینه نقل شده آرزوهای مردم مبنی بر داشتن یک حاکم عادل انعکاس وسیعی پیدا کرده و به همین جهت این داستان در ردیف یکی از محبوبترین داستانهای مردم آذربایجان قرار گرفته است .
شاه اسماعیل به دلیل حاکم و شاعر بودنش در توسعه و تکامل تاریخ و تمدن سرزمین خویش نقشی مهم ایفا کرده و به علت هنرمند بودنش از طرف دیگر هنرمندان و بویژه ((عاشیق ها )) به شدت استقبال شده است . شاه اسماعیل به عنوان یک شاعر تغزلی ، دارای طبعی بلند و عالی بوده و (( بایاتی ها )) و شعرهای عاشقی زیبایی دارد و شعرهایی را که با وزن هجایی ساخته ، با همه خواسته های شعر عاشقی هماهنگی دارد .
تصویر شاه اسماعیل اول بازسازی شده از تصویر مندرج در لغت نامه دهخدا
استاد دکتر صفا در کتاب ارزشمندشان (( تاریخ ادبیات در ایران )) می نویسند :
(( شاه اسماعیل صفوی خود از شاعران خوب به زیبان فارسی و ترکی بوده و (( خطایی )) تخلص می کرده است و حدود 1400 بیت شعر از ایشان ثبت شده و وجود دارد . ))
اینک تخمیس زیبا و استادانه ای که شاه اسماعیل از غزل حافظ کرده است :
(( تو آن گلی که خراب تو گلعذارانند
اسیر بند کمند تو شهسوارانند
به بند دانه و دامت چو من هزارانند
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب بادهٔ لعل تو هوشیارانند
تو با کرشمه و ناز و گدا به عجز و نیاز
کنون که صاحب حُسنی به حُسن خویش بناز
تو را رقیب و مرا شد سرشک محرم راز
تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز
وگرنه عاشق و معشوق رازدارانند
رسید موسم گل، عیش و کامرانی کن
گذشت عمر، گرانی مکن روانی کن
خلاف زاهد مکار تا توانی کن
در آب میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه آنجا سیاهکارانند
سپاه خال و خطتت میکنند غارت دین
نشسته ابرو و چشمت ز گوشهها به کمین
کشیده صف ز خطا تا به روم لشکر چین
گذر بکن چو صبا بر بنفشهزار و ببین
که از تطاول زلفت چه سوگوارانند
چو آفتاب رُخت نیست ماه در خاور
نهاده پیش قدت سرو سرکشی از سر
ندیده دیده چو روی تو ای پریپیکر
به زیر زلف دو تا چون نگه کنی بنگر
که از یمین و یسارت چه بیقرارانند
ببین که مردم چشمت چو آهوی صیاد
ز خال دانه ز زنجیر زلف دام نهاد
ز خال و دانه خطایی چنین به دام افتاد
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد که
بستگان کمند تو رستگارانند ... ))
.................................................
اما یکی از بازی های جالب روزگار :
شاه اسماعیل پیشوای صفویان و سلطان سلیم شاه عثمانی دو حاکم رودر رو در جنگ چالداران ، هر دو دارای ذوق و قریحه شاعری قابل توجهی بوده اند ...
با اینکه شاه اسماعیل پادشاه ایران بود و به اعتقاد بسیاری حکومت ملی را درایران مستقر ساخت اما زبان تکلم خود او و زبان رسمی دربارش ترکی بود و بیشتر اشعار خود را به لهجه ترکی سرائیده است اما سلطان سلیم پادشاه عثمانی و رقیب وی زبان فارسی را برای سرودن اشعار خویش برگزیده بوده و از وی اشعار فراوانی به زبان فارسی باقی مانده است .
پروفسور مینورسکی در باب علت این کار به انگیزه های متفاوت این دو اشاره می کند :
(( هدف آن دو به کلی با یکدیگر متفاوت بوده است . در عین آنکه سلطان سلیم برای دل شعر می سرود ، شاه اسماعیل قصدش تامین حمایت قبایل ترکمن بود و بهمین دلیل زبان شعر وی اغلب ترکی بوده است .))
از غزل های سلطان سلیم که به ((سلیم )) و گاهی (( سلیمی )) تخلص می کرده ، به نمونه ای اشاره می شود تا دوستان با حس و حال شعر وی آشنایی یابند :
(( در عاشقی دو دیده من چون گریستند خوبان خجل شدند و همه خون گریستند
از غم بسوختند چو دیدند حال من آنان که بر ملامت مجنون گریستند
در خنده خواندند بتان نامه ام ولی آگاه چون شدند زمضمون گریستند
بر درد من ز زخم رقیبان سنگدل از دوستان زیاده چو جیحون گریستند
در فکرم ای سلیم که چون گشت حالشان آنها که دور از آن لب میگون گریستند ...))