[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 7 رای - 4.43 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ایران در گذر تاریخ
نویسنده پیام
دن ویتو کورلئونه آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 1,074
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۱۰
اعتبار: 53


تشکرها : 1834
( 10943 تشکر در 271 ارسال )
شماره ارسال: #15
RE: ایران در گذر تاریخ

سلام بر دوستان ...

در این دوره که (( غم نان )) همچنان درگیر کننده است و هدفمند کردن یارانه ها ! و رایانه ها ! هم افق پیش رو را سخت آمیخته کرده به شفافیت ! فرصت خواندن کتاب کمتر و کمتر می شود متاسفانه !

اصلا چه لزومی دارد آدمی کتاب بخواند ! مگر نه این است که تماشای شبکه  های چندگانه تلویزیونی اطلاعات ما را  به ((شدت)) بالا می برد و هر آنچه را که لازم است ما بدانیم برایمان می آموزد !

اما به هر حال گاهی به زحمت فرصت می یابیم کتابی تورق کنیم از میان بسیار کتاب هایی که باید پیش از مرگ خواند ... این حقیر در این چند وقته حتی در فرصت های 50 ثانیه پشت چراغ قرمز برای مطالعه کتابهایی چند استفاده می کنم و به گمانم بسیاری از دوستان هم اینگونه هستند پس ما چرا از ژاپن و بسیاری از کشورها جلو نمی زنیم !!! خدا می داند ...

یاد بخشی از فیلم زیای آقای ((شلزینگر )) می افتم یعنی  (( دونده ماراتن )) :

در بخشی از فیلم استاد دانشگاه در کلاسی که داستین هافمن در آن درس می خواند می گوید :

وظیفه ما این است که در دانشگاه ، شما فارغ التحصیلان با مدرک دکترا را مثل سوسیس های به هم پیوسته بیرون بدهیم و وقتی این اتفاق بیفتد یعنی پیشرفت !

در آن فیلم  که دیدگاه مزبور مورد انتقاد قرار می گرفت اما به راستی در جامعه امروز ما همان دیدگاه باز هم به (( شدت )) عملیاتی شد و نتیجه ای درخشان حاصل شده : حضور چندین تحصیل کرده در هر خانواده که همگی آنان  روزانه  حتی جمعا یک ساعت مطالعه  ((مفید )) ندارند  ...

بگذریم !

چند روز قبل در یکی از این کتابفروشی های خاص و مهجور میدان انقلاب  کتابی راجع به سرگذشت ((شاه اسماعیل صفوی )) و سرنوشت ایران در دوران وی ما را به خود متوجه کرد و موقع خروج از کتابفروشی با ما همراه شد ! (هر چند از پس سالها رفاقت با آن کتابفروش محترم با این دیدگاهش آشنایم که معتقد است  کتاب تنها مطاعی است که وقتی به راستی خواندنش را آرزومندی ارزشش را دارد که به سرقتش ببری ! اما من هنوز با باور راستین ایشان که ضرر اقتصادی برایش از پی دارد همنظر نشده ام ...)

دوستان مطالعه این کتاب  در عین پرداختن به شخصیت بنیانگزار سلسله صفوی صفحات زیادی را اختصاص می دهد به اوضاع و احوال شرایط آنزمان ایران و اینکه چگونه تفکر و برنامه ریزی عده ای منجر به بال و پر گرفتن این سلسله خاص در ایران شد که هنوز هم از آثار آن دوران حضوری محسوس در این مرز و بوم مشاهده می شود ...

با اطمینان کامل باید درک کرد که علیرغم نبوغ و استعداد خاص خود شاه اسماعیل در سیزده سالگی عوامل و افراد پیرامون که او را از گزند همه حاکمان وقت که در پی نابودیش بودند حفظ کردند و پرورش او را بر عهده گرفتند ، تقشی کاملا با اهمیت داشته اند ...

در دوران درگیری های بازماندگان تیمور با حاکمان پراکنده (( آق قویونلو )) ( با نماد گله گوسفندان سپید ) و ((قرا قویونلو )) ( با نماد گله گوسفندان سیاه) و حکومت های محلی دیگر که در مرکز ایران و جنوب داعیه استقلال داشتند و نیز خطر ازبکان مهاجم و غارتگر در شمال شرق و غول تازه قد علم کرده که تمام اروپا را می لرزاند یعنی حکومت ((عثمانی )) در غرب ، این نوجوان کم سن و سال اما برآمده از دل یک ایدئولوژی و دیدگاه خاص قد علم می کند و با اتخاذ سیاست های خاص و به مدد رسوخ در دل و روح پیروانش که اوامر او را برگرفته از ارتباط او با ائمه و پیشوایان مذهبی به حساب می اوردند و تشکیل نیروی نظامی جانبازی که در اجرای فرامینش لحظه ای درنگ نداشتند (( قزلباش ها )) تمام حکومت های پراکنده را یکی یکی مقهور کرده و حکومتی یکپارچه را در گستره ایران تشکیل می دهد ... در این مورد همانطور که عرض شد شرایط آن زمان بسیار تاثیرگذار بوده ... خستگی مردم از جکومتهای ناپایدار و فصلی که با دست به دست شدن آنها تمام خرج  و مخارج را آنها با پرداخت بیش از 37 نوع مالیات مختلف ! می پرداختند ... نفرت سال های سال و نسل به نسل مردم از ستم هایی که تا مدتی قبل از سوی خلفای عرب بر آنها رفته بوده و نیز در خاطر ماندن دوران سیاه استیلای مغولان و بازماندگانشان همه و همه به  بر آمدن این سلسله و به زیر پرچم آن گرویدن مردم  تاثیر داشت ...

در مورد قزلباش ها و وجه تسمیه انان باید گفت که سران سلسله صفوی خود را به ارتیاط مستقیم با ائمه و امامان  منسوب می کردند و نقل  است که شاه اسماعیل با نقل ارتباط با امیر مومنان در عالم رویا از آن حضرت مورد خطاب واقع شده که صوفیانش را ملبس نماید به کلاهی سرخ رنگ با دوازده چاک و کنگره به نشانه 12 امام ! و از اینرو پیروان متعصب سرخ کلاه این سلسله را ((قرلباش )) می نامیده اند که از طایفه های مختلف بوده اند که نفوذ کلام شاه اسماعیل و دیگر پادشاهان سلسله صفوی بر انها که به نوعی فداییان  و نیروهای گارد انان محسوب میشدند به حدی بوده که در مواردی تاریخ شهادت می دهد که مثلا شاه اسماعیل هنگام دستیابی به دشمنی جسور می فرموده چه کسی از مریدان حاضر است از امر مرشدش پیروی کرده و با خوردن گوشت این ملعون قرب ایزدی و خشنودی مرشد را موجب شود ؟ و بر سر خوردن گوشت ان نگونبخت در بین قزلباشان نزاع میشده ...

اتخاذ تصمیم های جسورانه از سوی سردمداران این جکومت و در راس آنها شاه اسماعیل در آن دوران برای خود حکایتیست : ایجاد نوعی خاص از انشعاب و استقلال مذهبی به صورت ((شیعه گری)) و اعلام کردن آن به عنوان مذهب اصلی در آن دوران اقدامی بسیار متهورانه بود و در نتیجه آن شاه اسماعیل که مفاهیم و  اصطلاحاتی مانند  (( نظر شدگی )) و (( کمر بستگی )) امامان  را برای رسوخ هر چه بیشتر در دل پیروانش ابداع کرد با پیروی از بینش و تفکری حساب شده در آن زمان حکومتی در درون بسیار قدرتمند و یکدست را موجب شد هرچند ایران را در ان هنگام در میان همسایگان قدرتمندش که همگی اهل سنت بودند  و برای نبرد با ایران منافع و دلایل خاص خودشان را داشتند ، تنها و مهجور کرد ... البته در ان زمان و البته بیشتر ، بعدها بود که اروپاییان با این باور که وجود ایرانی قدرتمند در شرق عثمانی از حضور همه نیروهای عثمانی که در آن زمان سخت نیرومندبود  در غرب و مرزهای اروپا جلوگیری خواهد کرد و همین عامل موجب مراودات و تحریکات حکومت ایران توسط اروپائیان میشد ...

سپاه عثمانی به مدد پیشرفت ها و کسب تکنولوژی های روز آن زمان با تجهیز ارتش خود به توپ ها و اسلحه های مدرن و قدرتمن دو با تاسیس سپاهیانی منظم و سخت جنگ آور مانند لشگریانی (( ینی چری )) ، (( ایچ اوغلان )) ، ((عثمانلی )) ، (( استانبول )) و (( چرکس )) و ... که در آن زمان لرزه بر تن تمام سپاهیان اروپا و جهان می انداختند و برای کسب افتخار با هم در حال رقابت هرچه تمامتر هم بوده اند ، برای ایران خطری واقعی بود و در زمان شاه اسماعیل ، شاه عثمانی به نام ((سلطان سلیم )) که به خاطر خلق و خوی دهشتناکش به ((یاووز)) (بی رحم و خونریز) مشهور و ملقب بود به منظور کشورگشایی و با بهانه اختلافات مذهبی که  شیعیان گریزان عثمانی به ایران پناه می بردند و حکومت ایران از بازپس دادن آنها به عثمانیان خودداری می کرد در حالتی غافلگیرانه به ایران حمل کرد در حالیکه ظاهرا با امضای توافقنامه ای خیال شاه اسماعیل را از جنگ با عثمانی راحت کرده بود ...

یورش بیش از 150 هزار  نفر با سپاهیانی آنچنانی که در بالا ذکر آنها رفت در حالی صورت گرفته که شاه اسماعیل در حوالی همدان حضور داشته و به سمت جنوب ایران رهسپار بوده ...

به روایت تاریخ نبرد ((چالداران )) ( در منطقه ای بین مرند و خوی ) شاید بزرگترین نبردی بوده که ایرانیان در آن کاری کرده اند کارستان ...

سد راه سپاه نزدیک به 150 هزار نفری عثمانی فقط با کمتر از 30 هزار سپاه  ...

در این نبرد سپاه عثمانی از 300 عراده توپ بهره می برده که سلطان سلیم فرمان داده بوده عمدا در یک زمان شلیک کنند تا دل سپاهیان ایران را که تا آنزمان چنان توپهایی ندیده بوده اند را از هر چه شهامت  و شجاعت یکجا تخلیه کند !

گلوله های توپ عمدا به جای گلوله های معمولی از چهارپاره ها جایگزین شده بوده که از چهار گلوله کوچکتر متصل با زنجیر به هم متشکل بوده که این چهار پاره ها با افتادن و چرخش در میان لشگریان و سواره نظام تلفات را چندبرابر می کرده ...

سپاهیان ((ینی چری )) سپاهی بوده که از کودکان کم سن و سال اسیرگرفته شده در جنگها تشکیل می شده که آنها را تا 30 سالگی آموزش جنگی می داده اند و تازه در 30 سالگی و وقتی در اوج قدرت و مهارت بوده اند به جنگ اعزام می شده اند ... ایستادگی در مقابل این سپاه ده هزار نفری به نظر غیر ممکن می رسیده ... طبق گزارشات اعضای این سپاه به گونه ای آموزش دیده بودند و قدرت بدنیشان چنان بوده که با هر دو دست و با دو تلوار (( قمه هایی بزرگ و وحشتناک مثل آنچه جلادان برای قطع سر مجرمان استفاده می کرده اند )) همزمان حریفان را از پیش رو بر می داشته اند ...

و در روایات هست که در مقابل آنها موقع تقسیم تجهیزات برای سپاه ایران که با سپاهیان فوق روبرو شوند به برخی بسیار معدود ((شمخال)) (نوعی بسیار ابتدایی از طپانچه !) و برخی فقط شمشیر و برخی فقط نیزه و برخی چوب رسیده بوده !

و اما این نبرد  (( چالداران )) چه شهدا که بر جانگذاشت ... ظاهرا فقط کمتر از 1000 نفر از ایرانیان باقی مانده اند ...

سپاه ایران وقتی جناح چپ و راستش سقوط کرده حتی یکنفر هم در آن دوجناح زنده و سرپا نبوده ... ایران حتی یک اسیر در آن نبرد نداده ...

شاه اسماعیل فرماندهی سپاه را یه 3 نفر به ترتیب مشخص سپرده بوده و خود به عنوان سپاهی ساده در خط مقدم بخشی از سپاه مشغول نبرد بوده ...

این هم حکایتیست ! در گرماگرم نبرد فرمانده اول ( رستم کلاه چرمینه ) به فرمانده دوم (علی محمد همدانی ) امر کرده که چون فرمانده تو هستم فرماندهی لشکر را به تو می سپارم و خود به صحنه نبرد می شتابم ! فرمانده دوم نیز دمی بعد فرماندهی را به فرمانده جانشین و سوم حوالت داده و خود به جناحی که در حال سقوط بوده شتافته و شهید شده ...

و در عین حال یکی از شاهکارهای نظامی تاریخ کل جنگ های جهان در ان نبرد توسط شاه اسماعیل و هفتصد فدایی او شکل گرفته و آن عبارت بوده از ((نابودی توپخانه )) سپاه عثمانی آن هم در حالیکه سپاه 10 هزار نفری مخوف (( ینی چری )) محافظت از آن را درپیش رو داشته ...

با مشاهده تاثیر وحشتناک تویخانه عثمانی ، شاه اسماعیل به سمت فرمانده سپاه می شتابد و می گوید اگرچه فرماندهی را به تو سپرده ام اما ایا هنوز شاه و مرشد تو هستم ؟ و با کسب جواب مثبت هفتصد نفر جانباز از او طلب می کند که دیگر هرگز زنده باز نخواند گشت و تاکید می کند که حتی المکان دارای زن و بچه و بدهکاری و ... نباشند و هرکس اینچنین  نیست عقب برود !

 باشکوه حالتی بوده که حتی یکنفر پا پس نگذاشته و از همان جلوی سپاه هفتصد نفر شمرده شده و برای نبرد اعزام شده اند ...

شاه اسماعیل 350 نفر از آنان را مامور ایجاد شکاف در میان لشگر محافظ نموده و 350 نفر را هم مامور آتش زدن باروت ها و مواد منفجره توپخانه ! 350 نفر اول به دل لشگر دشمن می زنند و چنان جانفشانی و مبارزه ای می کنند که تا بازگشت شاه  اسماعیل و برخی معدود افراد باقیمانده از انفجار توپ ها هنوز مسیر گشوده شده را باز نگاه داشته بوده اند ...

نقل است که سلطان سلیم ناگاه متوجه می شود که توپ ها آتش نمی کنند و  وقتی متوجه می شود که دیگر توپخانه ای در کار نیست وزیر و سپهسالارش را احضار و در همان دم خلع مقام و درجه کرده و به خط مقدم جنگ می فرستدش که اگر لیاقت داشته باشد لااقل به عنوان یک سرباز ساده در جنگ بمیرد !

در پایان نبردی تا این حد قهرمانانه و خونبار با  سوگند دادن شاه اسماعیل که برای حمله ای دوباره و مرگ و پیوستن به دیگر شهدا آماده میشده و استخاره از قرآنی که می گویند به دست خط خود امیر مومنان حضرت علی (ع) نوشته شده بوده و شاه اسماعیل بدان سخت علاقه داشته ، توصیه شیخ شبستری را برای عقب نشینی می پذیرد ... تبریز یه دست عثمانیان می افتد اما در کوتاه مدتی عقب می نشینند چون می دانند با بازگشت شاه اسماعیل به همراهی لشگری که از دیگر نواحی ایران و ایلات و عشایر قهرمان همراهش خواهند بود  حفظ تبریز و خوی و مرند دیگر امکان پذیر نخواهد بود ...

ای کاش در کنار ساخت سریال ها و فیلمهایی که به هزاران چیز به جز ایران می پردازند از نبرد جانفشانانه چالدران نیز فیلمی ساخته می شد ...

شاد باد روان و روح نام آوران بزرگ آن نبرد که جان خود را در جنان نبرد نابرابری فدا کردند... سردارانی چون :

((امیر عبدالباقی )) صدراعظم شاه اسماعیل که در قلب سپاه می جنگیده و هنگامیکه به خاک افتاده محاسن سپیدش از خون سرخرنگ بوده  ...

حسن بیک الله  : سرداری رشید در قلب سپاه با امیر عبدالباقی که تا آن حد رشادت کرده که راویان گفته اند برای از پا انداختنش بیش از 14 تیر و نیزه بر سر و صورتش زده اند ...

خان محمد استاجلو : فرمانده یکی از جناح حای ایران که از ابتدای هجوم عثمانیان جلو آنها را سد نمود و بدون استراحت از اول جنگ تا هنگام شهادت مشفول فرماندهی و جنگ بوده است و ارادت جنگاوران به او چنان زیاد بوده که فرماندهان اول و دوم سپاه پس از شاه اسماعیل افتخار دانسته اند که در کنار او بمیرند ...

رستم کلاه چرمینه : دلاوری از دیار طالش که همانطور که در بالا ذکر شد با دیدن تنگ شدن عرصه بر خان محمد استاجلو فرماندهی را به نفر دوم سچرده و به یاری همرزمش شتافته و در نبرد چنان هنرنمایی کرده که در ان هنگامه و شلوغی خیلی ها به جنگیدنش نگاه می کرده اند ...

علی محمد همدانی : فرمانده دوم که او نیز اط شوق نبرد فرماندهی را به نفر سوم سپرده و به یاری خان محمد استاجلو شتافت و چنان قهرمانانه جنگیده که پس از به خاک افتادنش از شدت خشم سرش را جدا کرده و به اردوی عثمانی برده اند ...

محمد قره باغی : فرمانده جناح دیگر سپاه ایران که وقی آن جناح سپاه ایران سقوط کرده از فرمانده و لشگر ان جناح حتی یکنفر را هم زنده مشاهده نکرده اند ...

سارو بیره (( ساروببره)) : شیر مردی از کردستان که در ابتدای نبرد هیج کس از لشگر عثمانی طاقت نبرد رودر رویش را نیافته و با میزان کردن توپخانه های مجهز به چهارپاره توانسته اند از پای دربیاورندش ...

ابراهیم بیک : بی باک جوانی گمنام که به پاس شجاعت هایش در همان چند روزه جنگ ، در میان آن همه دلاور دارای نام و نشان شد ...

اصلان : سر دسته شیعیان طایفه ((ساری قمیش )) عثمانی که با پذیرش پناهندگی او و طایفه اش از سوی دولت ایران بهانه نبرد با ایران برای سلطان سلیم مهیا شد ... او با رنج و مشقت های بسیار و با چندین بار نبرد بازماندگان طایفه و قبیله اش را به خاک ایران رساند و در جریان نبرد چالداران با جوانان باقیمانده از قبیله اش به جبران لطف ایرانیان جانانه  جنگیدند و به خون غلطیدند ...

دیو سلطان روملو : فرمانده سواره نظام ایران که پس از رشادتهای بسیار در میدان نبرد ، تنها فرمانده از لشگر ایران بود که با شاه اسماعیل زنده ماندند ...

دریغا که سالیان قبل در جریده ای تصویری چاپ شده از مدفن شهدای جنگ چالداران دیده میشد : محل تخلیه نخاله های ساختمانی !

هر چند ظاهرا در چند سال گذشته کمی به آنجا رسیدگی شده ولی خود من با وجود اشتیاق فراوان برای دیدن آن مکان متاسفانه سعادت سفر به آنجا را پیدا نکرده ام که ببینم اوضاع در آن دشت خاطره انگیز که پیکر قهرمانان این سرزمین را در آغوش خود جای داده به چه صورت است ...

با حستجو در دنیای گسترده وب نیز حتی دریغ از مشاهده حتی یک تصویر ...

.....................................................

شاه اسماعیل با وجود چنین رشادت ها و نفوذی که در میان پیروانش برخوردار بوده متاسفانه در بساری موارد خشونت ها و قساوت های بسیاری را هم از خود د رتاریخ ثبت کرده است و این همانطور که در تحلیلی کوچک مربوط به جنگ جهانی دوم نوشته بودم در مواردی که ستیز بر سر مسائل اعتقادی است متاسفانه سابقه ای به قدمت بشر دارد ! ظاهرا در اینگونه موارد جریان منازعات باید به حذف فیزیکی کامل یکی از دو طرف مناقشه ختم شود و خونینترین و دهشتناک ترین صفحات تاریخ معمولا رقم خورده از حریاناتی اینجنینی است ...

در کل ، سردمداران سلسله صفوی و بخصوص بنیانگذار آن در سایه اعتقادات شدیدی که پیروانشان بدانها داشتند و مرشد کامل می نامیدندشان با گرد  آوری جماعتی صوفی حنگاور که در حقانیت بیانات مرشدشان لحظه ای درنگ جایز نمیدانستند  پس از سالیان سال حکومتی یکپارجه و ملی در ایران پدید آوردند و همانطور که در بالا ذکر شد برای نیل به این هدف از ابزارهای مختلف سود بردند و با استفده از شرایط زمانی و مکانی آن دوران با برنامه ریزی های مکتبی و اعتقادی فصلی جدید در این سرزمین رقم زدند که هم دوران پر شکوه  همراه با جانبازی داشت مثل دوران شاه اسماعیل و شاه عباس و هم دوران پسرفت و فروپاشی در اواخر آن سلسله که هنگام ورود افغانیان با شماره تنها ده هزار نفر به اصفهان شاه بی کفایت و خرافه پرست در تدارک احضار طایفه و لشگر جنیّان برای مقابله با لشکر افاغنه بود ...

...................................................................................

در مورد رخدادهای نبرد چالداران نگاه متوجه به کتاب ((شاه جنگ ایرانیان : چالداران )) بوده که حتی اگر دارای شاخ و برگ هم شده باشد بازهم در اصل نبرد و رشادت ها و جانبازی های قهرمانان لشگر ایران و فرماندهانش شکی نمی تواند باشد ...

ای کاش دیگر دوستان هم کمر عزم ببندند و در همین کافه بتوانیم پیگیری های بیشتری در مورد این نبرد و دلاورانش داشته باشیم ... شاید روزی و روزگاری عزیزی از انها استفاده کرده و به عنوان رسالتی ملی و انسانی اثری از این رخداد به صورت فیلم یا انیمیشن و ...  تهیه گردد تا با انتشار آن عموم مردم ایران را با گروهی از قهرمانان این آب و خاک بیش از پیش آشنا گرداند و نیز با گذر از مرزها برای مردمان سایر نقاط جهان  این سوال را مطرح کند که همین جماعت بوده اند از جنس ایرانیان و مردمانی که در فیلم 300 نمایش داده شده ... به گمانم چنین روش هایی برای پاسخگویی به فیلمهایی مثل 300 و اسکندر بسیار مناسبتر و تاثیرگذارتر است تا ایجاد میزگرد ها و برنامه هایی آنچنانی که ((اساتید ))!!! بیایند و به قول مرحوم هملت فقط و فقط و فقط ((حرف )) بزنند ان هم چه تفسیر ها و دیدگاه هایی ...

در دنیای امروز می شود حرفی زد و نظری بیان کرد و منتظر شد تا مخاطبان خودش را از سراسر جهان پیدا کند و همگان هم 300 ساخته انان را به نظاره بنشینند و هم (( سردار بزرگ : آریو برزن )) و (( نبرد جاوید : چالداران ))  نساخته ما را ! و امید داشته باشیم که قضاوت خواهند کرد که کدامیک راست می گوییم ... *

 آه  ... من که نمی دانم ! اما چه صحیح فرموده سقراط رحمه الله علیه :

(( دانستن ، مردن است ...))

در پناه حق ...

...................................

* با عرض احترام خدمت سازندگان آثاری چون  (( چهل سرباز )) منظورم ساخت آثاری از این دست تاثیرگذار ! نمی باشد ...


من با این حرفی که می زنید کاملا مخالفم . ولی حاضرم جانم را بدهم تا شما حق داشته باشید این حرف را بزنید ... ولتر
۱۳۸۹/۱۱/۲۲ عصر ۰۲:۱۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سم اسپید, اسکورپان شیردل, رامین_جلیلوند, بانو, ژان والژان, دزیره, منصور, زبل خان, میثم, حمید هامون, الیشا, dered, هایدی, واتسون
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
ایران در گذر تاریخ - منصور - ۱۳۸۹/۹/۲, صبح ۱۱:۵۹
RE: ایران در گذر تاریخ - دزیره - ۱۳۸۹/۹/۱۰, صبح ۰۱:۰۹
RE: ایران در گذر تاریخ - هری لایم - ۱۳۸۹/۹/۱۰, صبح ۰۱:۳۸
RE: ایران در گذر تاریخ - Classic - ۱۳۸۹/۱۰/۱۵, عصر ۱۱:۵۱
RE: ایران در گذر تاریخ - رامین_جلیلوند - ۱۳۸۹/۱۱/۲۰, صبح ۱۲:۵۳
RE: ایران در گذر تاریخ - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۸۹/۱۱/۲۲ عصر ۰۲:۱۸
RE: ایران در گذر تاریخ - بانو - ۱۳۹۰/۳/۳, عصر ۰۶:۴۹
RE: ایران در گذر تاریخ - منصور - ۱۳۹۰/۳/۲۹, صبح ۰۸:۲۷
RE: ایران در گذر تاریخ - حمید هامون - ۱۳۹۰/۶/۱۳, صبح ۰۶:۳۳
RE: ایران در گذر تاریخ - منصور - ۱۳۹۲/۹/۱۹, عصر ۰۲:۰۵
RE: ایران در گذر تاریخ - اتان ادواردز - ۱۳۹۲/۹/۲۰, صبح ۱۰:۴۶
RE: ایران در گذر تاریخ - منصور - ۱۳۹۲/۹/۲۰, صبح ۱۱:۵۲
RE: ایران در گذر تاریخ - اتان ادواردز - ۱۳۹۲/۹/۲۰, عصر ۱۲:۵۱
RE: ایران در گذر تاریخ - منصور - ۱۳۹۲/۹/۲۰, عصر ۰۱:۰۸
RE: ایران در گذر تاریخ - اتان ادواردز - ۱۳۹۲/۹/۲۰, عصر ۰۱:۱۶
RE: ایران در گذر تاریخ - منصور - ۱۳۹۲/۹/۲۰, عصر ۰۲:۱۱
RE: ایران در گذر تاریخ - اتان ادواردز - ۱۳۹۲/۹/۲۰, عصر ۰۳:۳۵
RE: ایران در گذر تاریخ - منصور - ۱۳۹۲/۹/۲۵, صبح ۱۱:۰۳
RE: ایران در گذر تاریخ - اتان ادواردز - ۱۳۹۲/۹/۲۵, عصر ۰۲:۴۷
RE: ایران در گذر تاریخ - سروان رنو - ۱۳۹۲/۱۱/۱۱, صبح ۰۱:۲۸
RE: ایران در گذر تاریخ - Papillon - ۱۳۹۲/۱۱/۱۲, عصر ۰۱:۰۸
RE: ایران در گذر تاریخ - سروان رنو - ۱۳۹۲/۱۱/۱۲, عصر ۱۰:۵۹
RE: ایران در گذر تاریخ - سروان رنو - ۱۳۹۳/۳/۹, صبح ۱۲:۲۱
RE: ایران در گذر تاریخ - BATMAN - ۱۳۹۳/۳/۱۰, عصر ۰۸:۵۳
RE: ایران در گذر تاریخ - پیرمرد - ۱۳۹۳/۶/۶, عصر ۰۳:۳۹
RE: ایران در گذر تاریخ - پیرمرد - ۱۳۹۳/۶/۸, عصر ۰۲:۵۵
RE: ایران در گذر تاریخ - soheil - ۱۳۹۳/۶/۱۴, عصر ۰۴:۳۳
اسکندر - پیرمرد - ۱۳۹۳/۷/۲۰, عصر ۰۲:۱۱
RE: ایران در گذر تاریخ - پیرمرد - ۱۳۹۳/۶/۱۲, عصر ۰۴:۰۲
سکا - پیرمرد - ۱۳۹۳/۶/۳۱, عصر ۰۳:۳۸
الانان - پیرمرد - ۱۳۹۳/۷/۱۲, عصر ۱۰:۱۹
RE: الانان - منصور - ۱۳۹۳/۷/۲۳, عصر ۰۱:۴۰
RE: الانان - پیرمرد - ۱۳۹۳/۷/۲۳, عصر ۰۲:۵۵
RE: ایران در گذر تاریخ - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۳/۸/۱۰, عصر ۰۲:۵۷
خلج - پیرمرد - ۱۳۹۳/۸/۱۴, عصر ۰۷:۲۵
لک - پیرمرد - ۱۳۹۳/۹/۳۰, عصر ۰۸:۵۲
RE: ایران در گذر تاریخ - سروان رنو - ۱۳۹۳/۱۰/۵, عصر ۰۳:۲۷
RE: ایران در گذر تاریخ - زرد ابری - ۱۳۹۳/۱۰/۱۱, عصر ۰۹:۵۸
کرد - پیرمرد - ۱۳۹۳/۱۱/۹, عصر ۰۷:۵۸
RE: ایران در گذر تاریخ - سروان رنو - ۱۳۹۳/۱۱/۱۲, عصر ۱۱:۳۹
RE: ایران در گذر تاریخ - پیرمرد - ۱۳۹۳/۱۱/۱۳, عصر ۰۳:۱۱
RE: ایران در گذر تاریخ - ژیگا ورتوف - ۱۳۹۴/۳/۲۵, عصر ۱۲:۴۳
RE: ایران در گذر تاریخ - منصور - ۱۳۹۴/۳/۲۶, صبح ۰۸:۰۹
RE: ایران در گذر تاریخ - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۴/۳/۲۶, عصر ۰۱:۳۰
RE: ایران در گذر تاریخ - ژیگا ورتوف - ۱۳۹۴/۳/۲۶, عصر ۱۱:۰۵
RE: ایران در گذر تاریخ - ژیگا ورتوف - ۱۳۹۴/۳/۲۷, صبح ۰۹:۴۶
RE: ایران در گذر تاریخ - سروان رنو - ۱۳۹۴/۶/۱۳, صبح ۱۱:۰۹
RE: ایران در گذر تاریخ - سروان رنو - ۱۳۹۴/۳/۲۸, صبح ۰۸:۵۷
RE: ایران در گذر تاریخ - ژیگا ورتوف - ۱۳۹۴/۳/۲۸, عصر ۱۲:۱۲
RE: ایران در گذر تاریخ - زبل خان - ۱۳۹۴/۳/۳۰, صبح ۱۱:۳۶
RE: ایران در گذر تاریخ - سروان رنو - ۱۳۹۴/۴/۱, عصر ۰۵:۲۲
RE: ایران در گذر تاریخ - واتسون - ۱۳۹۴/۵/۴, عصر ۱۲:۳۰
RE: ایران در گذر تاریخ - واتسون - ۱۳۹۴/۵/۱۲, صبح ۱۱:۱۹
RE: ایران در گذر تاریخ - واتسون - ۱۳۹۴/۵/۳۱, عصر ۱۲:۴۳
RE: ایران در گذر تاریخ - Classic - ۱۳۹۴/۶/۲, عصر ۱۲:۱۳
RE: ایران در گذر تاریخ - واتسون - ۱۳۹۴/۶/۱۴, عصر ۰۱:۴۳
RE: ایران در گذر تاریخ - آمادئوس - ۱۳۹۴/۱۱/۱۸, صبح ۰۳:۴۹
RE: ایران در گذر تاریخ - سروان رنو - ۱۳۹۴/۱۱/۱۸, عصر ۱۱:۳۸
RE: ایران در گذر تاریخ - جیمز باند - ۱۳۹۴/۱۱/۲۲, صبح ۱۰:۵۹
RE: ایران در گذر تاریخ - سروان رنو - ۱۳۹۴/۱۱/۲۳, عصر ۰۶:۴۷
RE: ایران در گذر تاریخ - ناصر - ۱۳۹۶/۶/۳, عصر ۰۶:۵۲
RE: ایران در گذر تاریخ - سروان رنو - ۱۳۹۶/۶/۵, عصر ۰۹:۱۰
RE: تاریخ جنگ های کلاسیک - بانو - ۱۳۸۹/۹/۲, عصر ۰۷:۲۲
RE: تاریخ جنگ های کلاسیک - هری لایم - ۱۳۸۹/۹/۲, عصر ۱۱:۳۷
RE: تاریخ جنگ های کلاسیک - بانو - ۱۳۹۰/۶/۱۱, عصر ۰۲:۳۴
RE: ایران در گذر اساطیر - بانو - ۱۳۹۰/۶/۱۱, عصر ۰۹:۳۱
[split] ایران در گذر تاریخ - سروان رنو - ۱۳۹۴/۱۰/۲۰, عصر ۱۱:۲۷
RE: ایران در گذر تاریخ - آقاحسینی - ۱۳۹۴/۱۰/۲۱, صبح ۰۸:۳۰
RE: ایران در گذر تاریخ - سروان رنو - ۱۳۹۴/۱۰/۲۵, عصر ۰۸:۴۵
RE: ایران در گذر تاریخ - جیمز باند - ۱۳۹۴/۱۱/۲۱, عصر ۰۵:۴۱
RE: ایران در گذر تاریخ - قلی خان - ۱۳۹۴/۱۱/۲۲, صبح ۱۲:۲۱
RE: ایران در گذر تاریخ - سروان رنو - ۱۳۹۴/۱۱/۲۳, صبح ۰۱:۰۶
RE: ایران در گذر تاریخ - قلی خان - ۱۳۹۴/۱۱/۲۳, صبح ۱۰:۰۵
RE: ایران در گذر تاریخ - قلی خان - ۱۳۹۴/۱۱/۲۵, عصر ۰۷:۱۷