درود بر همه دوستان
در خصوص جنگ جهانی دوم، دوستان اندیشمندی در این جستار مطالب بسیار آموزنده ای نوشتند که از آن ها بسیار بهره بردم، بویژه میبایست از جناب Von Werra و همچنین سروان رنو عزیز تشکر کنم که بسیار مستند و دقیق سخن گفتند.
شوربختانه در دنیای کنونی بسیاری از روی تعصب این موضوع را تحلیل میکنند. برخی به طرفداری از آلمان سعی در شستن جنایات و اشتباهات نازی ها دارند و دسته دیگر همین اعتقادات را در خصوص جبهه مقابل دارند.
به هر حال فراموش نکنیم که جنایتکار، جنایتکار است و پیروز یا مغلوب بودن در نفس جنایت تاثیری نباید داشته باشد(که متاسفانه بسیار دارد!!!).
بگذریم، نظرتان چیست که به زمینه های آغاز چنین رخداد حیرت انگیز و ویرانگری نیز بنگریم؟ اجازه دهید من از پایان جنگ جهانی اول و پیمان ورسای سخن بگویم و البته خودم بر این اعتقادم که این پیمان به قدری یک طرفه بود که نقش آن در آغاز جنگ جهانی دوم انکارناپذیر است.


این پیمان در پایان جنگ جهانی اول، در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۹ میلادی در کاخ بسیار زیبای ورسای (واقع در شهر ورسای در 17 کیلومتری جنوب غرب پاریس) منعقد شد. سختترین قسمت این معاهده در مورد آلمان بود. متفقین این کشور را به خاطر شروع جنگ مقصر شناختند و در این معاهده در قبال صلح، از آن غرامت جنگی و سرزمین مطالبه کردند.
جمهوری وایمار، دولتی که پس از فرار ویلهلم دوم، امپراطور آلمان در این کشور تشکیل شده بود به ناچار برای انعقاد صلح با متفقین این پیمان را امضا کرد.
طبق این پیمان، مردم آلمان به خاطر شروع جنگ مقصر شناخته شدند و باید غرامتی حدود صد میلیارد دلار (در آن زمان) میپرداختند. همچنین معاهده اندازهٔ ارتش آلمان را به صد هزار نفر کاهش داد، تمام زیردریاییها و ناوهای قدرتمند جنگی (بجز شش فروند) آلمان به متفقین تحویل داده شد و آلمان دیگر حق ساخت هواپیما و تانک و دیگر جنگ افزار تهاجمی را نداشت.
به جز آن ٬ مستعمرات آلمان در آفریقا، چین و حوزهٔ اقیانوس آرام، گرفته شد. ایالات آلزاس و لورن آلمان که زمانی به فرانسه تعلق داشتند به این کشور باز پس داده شدند و اراضی وسیعی از آلمان به لهستان واگذار شد. و از همه مهم تر راینلاند-فالتز، اراضی حاصلخیز غرب رود راین برای ۵۰ سال به متفقین سپرده شد. بسیاری از این نواحی، نواحی حاصلخیز، کانه خیز و صنعتی آلمان بود.
( شرح بیشتر این موارد را متیوانید در کتاب بسیار زیبای دانشنامه سیاسی نوشته داریوش آشوری، مطالب را به تفصیل مطالعه فرمایید.)
این قرارداد به قدری تحقیر آمیز و یکجانبه نگاشته شده بود که احمد نقیب زاده در کتاب تحولات روابط بینالملل آن را اینگونه توصیف میکند:
آلمان که جزو کشورهائی بود که از معاهده صلح ورسای و تحمیل غرامت بوسیله فاتحین سخت خشمگین بودند اینک میرفت تا با بسیج نیروهای داخلی زنجیرههای نظام موجود بین الملل را از هر گسیخته و پاسخی به هم بیانصافیهای فاتحین بدهد.
به قول ماکس وبر "یک ملت میتواند خسارت مادی را بپذیرد ولی نمیتواند تحقیر را تحمل کند".
غرامات سنگین، اشغال ناحیه روهر، دالان دانتزیک، ماده 231 معاهده صلح ورسای، تحدید تسیلحات ... مسائلی بودند که هر آلمانی را به صورت بمبی آماده انفجار درآورده بود.

پیامدهای اقتصادی این معاهده بر کشور آلمان را لیتل فیلد در کتاب تاریخ اروپا اینگونه تعبیر میکند:
برآورد شده است که در نتیجه این معاهده آلمان 5/3 درصد از سرزمین، 13 درصد از توانمندی تولید اقتصادی و 10 درصد جمعیت خود را از دست داد. زیانهایی که معاهده ورسای به اقتصاد آلمان وارد آورد عبارت است از از بین رفتن:
1- یک هشتم مساحت و در حدود یک دهم نفوس آن کشور.
2- دو ثلث معادن آهن، نصف معادن زغالسنگ، سه چهارم معادن روی، نصف معادن سرب و تقریباً تمامی معادن پطاس آن کشور.
3- تقریبا تمام سرمایهگذاریهای خارجی آلمان که بالغ بر یک دهم کل ثروت آن کشور میشود.
4- یک ششم محصول کشاورزی و یک دهم کارخانههای صنعتی آن.
ویکی پدیای فارسی، خسارات وارده به آلمان را اینگونه ارزیابی میکند:
با وجود این قرارداد آلمان ۵۵ درصد از منابع سنگ آهن ۴۵ درصد از منابع زغال سنگ ۷۵ درصد از منابع روی و ۵۷ درصد از منابع سرب خود را از دست داد
به هر حال این قرارداد و آن صلح تحمیلی، هر چند منجر به وارد آمدن خسارات بسیار به آلمان شد، اما نتوانست مانع از قدرت گیری مجدد آلمان و آغاز جنگی دیگر باشد و بیش از هر چیز منجر به رشد روح انتقام جویی و تحریک اصول میهن پرستانه و تشکیل احزاب تندرو و رشد فاشیسم نمود.