[-]
جعبه پيام
» <Emiliano> ممنونم جناب «رابرت» عزیز.
» <رابرت> با تشکر از محبت Emiliano عزیز، مرگ «میتسو» در قسمت ۲۱ سریال «داستان زندگی» اتفاق می‌افتد. https://telewebion.com/episode/0x1b6ed80
» <Emiliano> کسی خاطرش هست در کدوم قسمت از «داستان زندگی» («هانیکو») «میتسو»، خواهر «هانیکو»، فوت می‌کرد؟ قسمت بسیار زیبا و تأثیرگذاری بود.
» <Emiliano> با تشکّر از دوستان عزیز؛ به ویژه، «رابرت» گرامی، من هم یه سؤال داشتم:
» <رابرت> توضیحی کوتاه درمورد سریال سال های دور از خانه و سؤال جناب آدمیرال گلوبال عزیز https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=436&pid=4577
» <سروان رنو> بار اول که هفته ای پخش می کردن حدود 45 دقیقه بود , هر 3 یا 4 قسمت رو یکجا پخش می کردن. فکر کنم شبها حدود 9 یا 10 شب بود و دو سالی طول کشید
» <آدمیرال گلوبال> یه سوال ذهن منو درگیر کرده سریال اوشین سالهای دور از خانه حدود 300 قست 15 دقیقه ای هستش.. هفته ای یکبار پخش میشده...از کدوم شبکه و چه ساعتی و چند سال پخشش طول کشیده؟
» <آرام> کشف دوتا اهنگ ناشناس برنامه نما https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=493&pid=4574
» <BATMAN> نقد و امتیازات فیلم https://www.filimo.com/shot/188109/%D9%8...https://www.filimo.com/shot/188109/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%84%D9%86%DA%AF-%D8%AF%D8%B1%D8
» <BATMANhttps://s8.uupload.ir/files/trtrt_6wy.jpg
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 9 رای - 4.22 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
و اما عشق... علی حاتمی
نویسنده پیام
بانو آفلاین
مدیر داخلی
*****

ارسال ها: 197
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۵/۳۱
اعتبار: 63


تشکرها : 7909
( 3541 تشکر در 126 ارسال )
شماره ارسال: #1
Rainbow و اما عشق... علی حاتمی

امروز سالروز تولد شماست ...ایرانی ترین کارگردان ایران.

امروز حتی در تقویم سینمایی مجله فیلم هم ثبت نشده است.... نمی دانم گریه کنم یا بخندم.

برای امثال خودم که سینمای ایران را به یمن وجود ایشان شناختیم و یا به حال شهرکی که با زحمات ایشان جان گرفت و نام غزالی را بر پیشانی نهاد...

نمی دانم... دلتنگ جملات وزین اویم که از هر دهانی خارج می شد باعث جلای بازی نابازیگرترینها می گشت و همه را ادیب می کرد. بقال، نجار، پینه دوز حتی قاتل را... یاد سطری از سپهری افتادم "پدرم وقتی مرد، پاسبانها همه شاعر بودند.... " نکند این فصل شاعری همه حتی پاسبانها از تاریخ مملکت ما شسته شده باشد که به یاد کسی نمانده است....؟ خشن ترین های پرده، مقابل دوربین او شاعر می شدند.... قیصرش عاشق دخترک بلیط فروش سینما روشن بود و " افعی" نماد پدری می شد بازگشته از سفر...تسلای قلب مادر و برادر کوچکتر...

نمی دانم مثل همیشه باید فیلم نگاریش را بیاورم یا نه...دست و دلم به نوشتن سرد و کتابگونه نمی رود....بهتر! شادروان عباسعلی حاتمی، علی حاتمی.... به قول برخی سعدی سینمای ایران و به قول من "عاشق" سینمای ایران... با فصل مرگ مادر گریستیم؛ با شکستن غرور کمال الملک دندانها را از خشم به هم فشردیم، با کودکیهای مجید ظروفچی خندیدیم و با گروه دلشدگانش به هنر مملکتمان بالیدیم...

آخ که بسم الله نستعلیق اول فیلم را کسی مثل او به دل آدم نمی نشاند.... پیش درآمد اصفهان نیداوود را بگو که همه به نام آهنگ هزاردستان می شناسندش!

حسن کچل و دکلمه های ریتمیکش، وای از آن تکه بانمک "نون و پنیر آوردیم دخترتونو بردیم، نون و پنیر ارزونیتون دختر نمی دیم بهتون....!" نمی دانم چه بگویم.... دلتنگ یک سینما رفتن دیگرم تا دوباره با دلی آرام گرفته، با روحی ایرانی و شاید متعلق به گذشتگانم از سینما خارج شوم...

امروز تولد شادروان علی حاتمی است. سینمای ایران بخشی از هنر دیالوگ نویسی خود را مدیون اوست، بسیار کوشیده اند پا جای پای او بگذارند... موفق هم بوده اند، می گویم آهنگ کلام را درست به دست گرفته اند، اما روح اثر آنچنان که باید ایرانی نیست. از یک سفره ساده غذا، دقت و وسواسی که ایشان به خرج می دادند، یافتن جزئیاتی عجیب که حتی گاه پدر و مادر را هم وادار به ابراز شگفتی می کرد که از اینگونه جامها از بچگی دیگر ندیده بودم و یا آقا یادته، مادرتون همیشه قبل از غذا از این پودرهای سفید معده می خورد و ....؟! رادیوی آندریا و یخچال نفتی ! تصنیف فروشی هارا یادته خانوم؟! هجوم خاطرات و تعریف و تعریف و تعریف....

اگر امروز زنده بود....راستی اگر زنده بود چند اثر خوب دیگر تقدیم سینما کرده بود؟ یا اصلا ادامه می داد...؟!  آیا کشاورز و رشیدی و نصیریان و مشایخی اش همچنان سریالهای تلویزیونی را درو می کردند یا شاه بازیگران سینمای فاخر می ماندند...یا انتظامی همچنان ناگهانی تبدیل به سمبل بلامنازع سینمای ایران می شد و دیگر همقطارانش کمرنگ می شدند...؟ هنر حاتمی ساختن محیطی بود که در آن صحافش؛ خطاطش، جواهرفروشش، بی مخهای محلش و یا آژان و مفتشش همه به چشم می آمدند، شاعرانگی قسمت می شد، یکی سیاه نمیشد و دیگری سپید.... بازهم افسوس...

بسیار دوستش داشتم و برایش احترام قائل بودم...چه می گویم... دوست داشتنی بود...برای هر عاشقی...

روحش شاد... هنرش جاودان

با مهر... بانو


مریم هروی
۱۳۸۹/۵/۲۳ عصر ۰۴:۰۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : john doe, محمد, موسيو وردو, Peter Pan, بچه رزماری, سم اسپید, Surrealist, سروان رنو, بهزاد ستوده, رامین_جلیلوند, ایرج, دلشدگان, اسکورپان شیردل, مریم, MunChy, seyed, رائول والش, Savezva, دشمن مردم, 1991, Kassandra, سامورایی, Classic, برنادت, jack regan, رزا, roolplack, ژان والژان, الیور, اهو, الیشا, حمید هامون, کاپیتان اسکای, ترومن بروینک, چارلز کین, دنی براسکو, زاپاتا, آماندا, فورست, رئیس, Oliver, هنری گاندرف, پینک فلوید, برو بیکر, مگی گربه, ریچارد
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,177
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 85


تشکرها : 11641
( 19311 تشکر در 1617 ارسال )
شماره ارسال: #2
RE: و اما عشق... علی حاتمی

بانوی عزیز ، اینقدر زیبا و موجز نوشته اید که آدم نیازی نمی بیند چیزی به آن بیفزاید. واقعا حق مطلب را در مورد علی حاتمی عزیز بجا آورده اید. فیلم های او انگار غبار زمان بر رویشان نمی نشیند و با اینکه دهها بار هزاردستان ،مادر ، کمال الملک و ... دیده ای باز می خواهی بنشینی و تماشا کنید. سکانس ها و دیالوگ های فیلم هایش آدم را سحر و جادو می کند. سبک فیلمسازی حاتمی مخصوص خودش است و به شدت بومی است. همان سینمای مولف و این چیزا که می گویند مصداق ایرانی آن در بالاترین حدش ، سینمای علی حاتمی است. همین بنا نهادن شهرک سینمایی که بانوی عزیز گفت. واقعا در آن زمان با بودجه های ناچیز کارستانی بوده است. اون تیتراژها دلنشین فیلمهاش ... اون آهنگ های ایرانی اصیل ... اون دیالوگ های پر مغز ... آن شخصیت های دوست داشتنی ... و به همه اینها اضافه کنید : به وجود آوردن دختر نازی مثل لیلا حاتمی  :D

علی حاتمی


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۵/۲۳ عصر ۱۰:۰۹
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بهزاد ستوده, موسيو وردو, رامین_جلیلوند, دلشدگان, اسکورپان شیردل, john doe, بانو, Savezva, دشمن مردم, Kassandra, Classic, jack regan, رزا, الیشا, چارلز کین, رئیس, ریچارد
منصور آفلاین
آخرین تلالو شفق
*

ارسال ها: 501
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۱۷
اعتبار: 77


تشکرها : 395
( 8064 تشکر در 307 ارسال )
شماره ارسال: #3
RE: و اما عشق... علی حاتمی

از خود حاتمی بشنوید:

1- خط فارسی از سمت راست شروع میشود بنابراین من کمپوزیسیون خود را بر این اصل هنر ایرانی بنا می نهادم یعنی سنگینی کادر را میذارم به طرف راست (برخلاف غربیها که سنگینی کادرهای سینمائیشان طرف چپ است) این را دقیقا رعایت می کردم. به دقت و همیشه. این فرم کلاسیک و اصلی نمابندی من است (گفتگو با امید روحانی در جستجوی هزار و یک شبهای از دست رفته. ماهنامه فیلم شماره 69 مهر1367)

2- از همان زمانی که نوشتن کارهای نمایشی را شروع کردم در جستجوی زبان خاصی بودم که ویژگیهای زبان ما را داشته باشد. در این جستجو پی بردم که ما برای بیان مقاصدمان در بیشتر اوقات صریح حرف نمی زنیم. در حرفهایمان کنایه وجود دارد یا از امثال و حکم استفاده می کنیم و یا حدیثی از کتابهای مقدس و یا قرآن مجید می آوریم. این لحن حرف زدن کمی شباهت به زبان قصه ها دارد. و میدانید که زبان قصه ها- حتی قصه های بین المللی- شباهت زیادی بهم دارند. بارها اتفاق افتاده که برای اثبات نظرمان از اشعار قدما کمک بگیریم و حتی اگر بخواهیم کاسبکارانه به این موضوع نگاه کنیم می بینیم که حتی دوره گردها هم برای عرضه و فروش کالای خود با لحنی ریتمیک و با قافیه مطاع خود را عرضه می کنند مثل: عسلی طالبی ،عسل طالبی ، طلا گرمک و یا آهای باقلای تازه ، خدا وسیله سازه... ما حتی برای اظهار مقاصد اجتماعی و سیاسی هم از ریتم و قافیه استفاده می کردیم فرضا در گذشته این شعر را ساخته بودند که: نون و پنیر و پونه، قوام گشنمونه و یا برای ظل السلطان که آدم ظالمی بود این شعر را می خواندند: کفشات رو گیوه کردی ، خواهرت رو بیوه کردی(چون شایع بود که او شوهر خواهرش را کشته)... بنابراین چنین زبانی خلق و خوی فرهنگ مردم ماست... (از مقاله گذشته و حال در گفتگوئی با علی حاتمی از ایرج صابری. ماهنامه سینما شماه 6 اسفند 1355)

3- همه حرفهائی که درباره سینمای من میزنند خودم میدانم . که اینها عکسهای تخت خوش پوشی است که من عاشق صحنه آرائی هستم و میزانسن بلد نیستم و پرداخت سینمائی ندارم و از این قبیل... و مقصود از الگو نداشتن همین است که اگر آقای وارن بیتی مثلا در دیک تریسی کاری را میکند فورا می گویند که از پرداخت و دکوپاژ کمیک استریپ استفاده کرده است یا فلانی از جریان سیال ذهن بهره برده است اما به من که میرسد ناگهان می گویند سینما بلد نیستم و مونتاژم فلان طور است و کاسه بشقاب می چینم و غیره ... من نمی توانم قصه ایرانی را با الگو و پرداخت فرنگی بگویم. یعنی منهم فیلمهای موزیکال یا درباره موسیقی در سینمای اروپا و جهان را دیده ام و خیلی هم زیاد دیده ام و با دقت هم دیده ام. اما همه تلاش من در این سالها این بوده که به به زبانی به سبکی برسم که از یک نوع قصه پردازی ایرانی بهره بگیرد. همانطور که قصه حسین کرد شبستری را با رابین هود مقایسه نمی کنید و هزار و یک شب شبیه دن کیشوت نیست من می کوشم به سبکی و نوعی از یک روش قصه گوئی و یافتن پرداختی مناسب و در خور آن روش برسم.از یک ریتم حسی تر و غریزی تر.دیگر در فکر این نیستم که این به زعم آقایان حرکت دارد یا ندارد، میزانسنش در مقایسه با فلان فیلم خارجی که هم من دیده ام هم آنها به درد میخورد یا نمیخورد... (از مقاله امید روحانی ،من قالی می بافم ، ماهنامه فیلم شماره 120 اسفند 1370)

4- من اولین کارگردان ایرانی بودم که قبل از بچه مسلمانهای امروز فیلمی را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کردم و در تمام فیلمهایم جلوه هادی از اعتقادات مذهبی خودم حضور یافت... چیزی که برایم مطرح است اینکه مسئله شروع زبان فیلم با نام و ذکر خدا باشد. مثلا درب مغازه را در اول فیلم سوته دلان که باز می کنیم با بسم الله الرحمن الرحیم است با کلام خداست. حالا مهم نیست که قضیه را چگونه برداشت می کنند اما من مایل بودم و هستم که با نام خدا شروع کنم... (یادهای کودکی و گرایش به ادب عامه در سال 1356)

5- حالا مثل اینکه باید ازین سینما بروم و یا به قول دیالوگ فیلمهایم طعمه دام و صید صیاد شدم یا میشوم و شاید این پایان عشق است و یا آغاز راه و اگر مرگی هست هیچگاه چیز ترسناکی نیست همانطور که در شاهنامه ی ما هم نبوده و یا به همان نحو که من در فیلمهایم مرگ را ترسیم کرده ام- دلشدگان ، مادر...- و من در فیلمهایم پرسوناژهایم را قبل از مرگ تطهیر میکنم. هرچند خداوند عادل است و رحمان و رحیم ... و البته مرگ پایانی برای زندگی نیست. شما غیر ازین فکر میکنید؟ (گفتگوئی با حاتمی در روزهای بیماری.از سید ابراهیم بحرالعلومی 1375)

جداشدم ز شاخه فصل بهار رفتم... (حسن کچل) و او جوان رفت...

(فکر نکنم در این تالار کسی عاشقتر از منصور نسبت به عباسعلی حاتمی وجود داشته باشد. حقیقت دیدگاه من نسبت به حاتمی را با جمله ای از آ سید مرتضای مست (بهروز وثوقی) جلو آینه با آن دیالوگ شورانگیز با دوبله ای حیرت انگیز از چنگیز جلیلوند در فیلم طوقی بیان میکنم که:

این دل لاتوری خودشو باخته دائی ،... راحتت کنم کار آقا مرتضی، افتاده دست یه الف دل ، چی بگم؟ پاک نالونه...)

الف دل من، الفبای ترکیب سینما با فرهنگ ایران ، مرحوم علی حاتمی است

متن کاملتر این صحنه:

این لقمه‌ایه كه تو تو سفره ما گذاشتی. وگر‌نه من كجا و شیراز كجا؟ سرتو درد نیارم دایی. این دل لاتوری خودشو باخته. دایی؟ با توام. پاك آق مرتضی افتاده تو هچل. نه راه پس داره نه راه پششش! دایی مصطفی! هر چی خودمو زدم به اون راه، دله دست‌بردار نشد. صد رحمت به صد تا نیش چاقو. همچی زُق‌زُق می‌كنه... همچی زُق‌زُق می‌كنه كه چار ستون بدنم می‌لرزه. تو مایه‌های نامردیه. نالوطی هیچی سرش نمی‌شه. یك بی‌آبروییه كه دویمیش خودشه. بدجوری خودشو باخته. رسوای علاف. فهمیدی؟ راحتت كنم، كار آقا مرتضی افتاده دست یه الف دل. چی بگم پاك... پاك نالونه. اینارو نخونده بودم.  این دیگه چه رنگشه، حیرونم... یه آدم گنده باهاس بشه نوچه‌ی یه وجب دل. آخه چرا باهاس همچی باشه؟ كی گفته؟ مگه من كیم؟ كی گفته یه جوجه دل بشه اختیاردار آدمیزاد؟ دایی! اینو هم بگم، آدم... آدم  مثلاً من اینو می‌خوام اونو می‌خوام نداره. باهاس دید كه... باهاس دید كه اون صاب‌مرده چی می‌خواد. این... این... این درست نیس دایی... درست نی... دایی، كار از یه جا خرابه. حالا از كجا خرابه، باهاس اون وخت گرفت از اوساكریم پرسید... دختر شیرازی، دل مارو بردی... بردی دل ما، غم ما نخوردی... چی بگم؟ آره... آره... مگه من كیم؟ د درسته، حالیمه. من نه، تو. ..آره، تو... تو كه سرت تو حسابه... چی؟ آره مچلیه... مچلیه... چی میگه چشات دایی؟ چی میگه اون چشات؟ آره، ریتنتنه! آره من سیا شدم... سیا شدم... خیله خب، مگه من، مگه من مگه من كیم؟ چرا به من میگی، مگه من كردم؟ مگه من گفتم؟ مگه من خواستم؟ من كه سرم تو كفترام بود... كفترام... تو.. تو.. تو منو راهی شیراز كردی... تو... دایی تو منو هوایی كردی... كفترام

۱۳۸۹/۵/۲۴ صبح ۱۲:۵۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : موسيو وردو, رامین_جلیلوند, واترلو, بهزاد ستوده, دلشدگان, اسکورپان شیردل, john doe, MunChy, سروان رنو, بانو, محمد, Surrealist, Savezva, دشمن مردم, 1991, Kassandra, سامورایی, Classic, jack regan, رزا, سم اسپید, roolplack, الیشا, ژان والژان, چارلز کین, دنی براسکو, هنری گاندرف, برو بیکر, مگی گربه, هایدی, ریچارد
seyed آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 133
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۲/۸
اعتبار: 14


تشکرها : 241
( 920 تشکر در 86 ارسال )
شماره ارسال: #4
RE: و اما عشق... علی حاتمی

حسن كچل
محصول سازمان سينمائي پيام
نويسنده و كارگردان: علي حاتمي
تهيه كننده: علي عباسي
موسيقي متن: بابك بيات
بازيگران: پرويز صياد، كتايون، صادق بهرامي، نادره، حسن خياط باشي، يدالله شيراندامي، سيروس ابراهيم زاده، حسن رضياني و ثريا بهشتي

طوقي
محصول سييرا فيلم
نويسنده و كارگردان: علي حاتمي
نهيه كننده: مهدي مصيبي
فيلمبردار: مازيار پرتو
موسيقي متن: اسفنديار منفردزاده
بازيگران: بهروز وثوقي، آفرين، ناصر ملك مطيعي، ژاله، نادره، محسن آراسته، شهرزاد، بهمن مفيد، غلامرضا سركوب، حسين گيل و جلال

بابا شمل
محصول سييرا فيلم
نويسنده و كارگردان: علي حاتمي
تهيه كننده: مهدي مصيبي
فيلمبردار: مازيار پرتو
بازيگران: محمدعلي فردين، فروزان، همايون، بهمن مفيد، ثريا بهشتي، غلامرضا سركوب، نادره، مرتضي احمدي و ناصر ملك مطيعي

قلندر
محصول سييرا فيلم
نويسنده و كارگردان: علي حاتمي
تهيه كننده: مهدي مصيبي
فيلمبردار: احمد شيرازي
موسيقي متن: مرتضي حنانه
بازيگران: ناصر ملك مطيعي، فروزان، بهمن مفيد، يدالله شيراندامي، مرتضي احمدي، ژاله، يدي، مهري وداديان، محسن آراسته، فرنگيس فروهر و جهانگير فروهر

خواستگار
محصول گروه آزاد فيلم و سازمان سينمائي پانوراما
نويسنده و كارگردان: علي حاتمي
تهيه كننده: پرويز صياد
فيلمبردار: عليرضا زرين دست
موسيقي متن: اسفنديار منفرد زاده
بازيگران: پرويز صياد، زري خوشكام، جمشيد لايق، جهانگير فروهر، نوذر آزادي، رضا كرم رضائي، عنايت بخشي، مهري وداديان، باقر صحرارودي، صادق بهرامي، ديانا و فرخ لقا هوشمند

ستارخان
محصول گروه آزاد فيلم و شركت سينما تئاتر ركس
نويسنده و كارگردان: علي حاتمي
تهيه كننده: پرويز صياد
فيلمبردار: هوشنگ بهارلو
موسيقي متن: فريدون ناصري
بازيگران: علي نصيريان، عزت الله انتظامي، پرويز صياد، عنايت بخشي، جهانگير فروهر، صادق بهرامي، عبدالعلي همايون، سيروس ابراهيم زاده، محمدعلي سپانلو، محمدباقر صحرارودي و جميله مفيد

سوته دلان
محصول سازمان سينمايي پيام
كارگردان: علي حاتمي
تهيه كننده: علي عباسي
فيلمنامه: علي عباسي
فيلمبردار: هوشنگ بهارلو
موسيقي متن: مركز حفظ و اشاعه موسيقي
بازيگران: بهروز وثوقي، شهره آغداشلو، فخري خوروش، جمشيد مشايخي، جهانگير فروهر، آتش خير، مينو ابريشمي، سعيد نيكپور و سعيد اميرسليماني

حاجي واشنگتن
محصول شبكه اول سيماي جمهوري اسلامي ايران
نويسنده، تهيه كننده و كارگردان: علي حاتمي
فيلمبردار: مهرداد فخيمي
موسيقي متن: محمدرضا لطفي
بازيگران: عزت الله انتظامي، ريچارد هريسون، ماريو دوناتونه، لودويكو دلويويو و راسل كاس

كمال الملك
نويسنده و كارگردان: علي حاتمي
تهيه كننده: حسين غفوري
مدير توليد: محمدمهدي دادگو
فيلمبردار: مهرداد فخيمي
موسيقي متن: فرهاد فخرالديني
بازيگران: جمشيد مشايخي، عزت الله انتظامي، محمدعلي كشاورز، علي نصيريان، داود رشيدي، پرويز پورحسيني، هوشنگ بهشتي، جهانگير فروهر و...


http://www.dvddoub.persianblog.ir
۱۳۸۹/۵/۲۴ عصر ۱۲:۵۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, موسيو وردو, بهزاد ستوده, بانو, john doe, soheil, Savezva, دلشدگان, دشمن مردم, سروان رنو, Kassandra, سامورایی, Classic, jack regan, رزا, سم اسپید, roolplack, اهو, الیشا, ژان والژان, NeaveNistose, دنی براسکو, آماندا, رئیس, هنری گاندرف, برو بیکر, مگی گربه, هایدی, ریچارد
بهزاد ستوده آفلاین
متولد اصفهان
***

ارسال ها: 901
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۶/۶
اعتبار: 39


تشکرها : 2215
( 5893 تشکر در 536 ارسال )
شماره ارسال: #5
RE: و اما عشق... علی حاتمی

مجموعه آثار علي حاتمي، جلد اول

مجموعه آثار علي حاتمي   دوجلد

فيلمنامه هاي سينمايي وتلوزيوني.نمايشنامه ها. آثار اجراانشده

نشر مركز  

1344

1- چل گيس  نمايشنامه

2-حرير و ماهي گير  نمايشنامه

1346

3- جنگل

4- حسن كچل فيلم سينمايي رنگي(استيمن كالر) 103 دقيقه

5- ملك خورشيد  فيلمنامه

1349

6- طوقي  فيلم سينمايي سياه و سفيد 110 دقيقه

1350

7- باباشمل قيلم سينمايي رنگي (استيمن كالر) 116 دقيقه

1351

8- قلندر  فيلم سينمايي  سياه و سفيد 110 دقيقه

9- خواستگار فيلم سينمايي رنگي(استيمن كالر) 95 دقيقه

10 - ستارخان  فيلم سينماييرنگي(استيمن كالر)  98 دقيقه

11- مجموعه قصه هاي مثنوي  سريال تلوزيوني

 سلطان و كنيزك

 خليفه و اعرابي

 قاضي و زن جوحي

 پير جنگلي

 طوطي و بازرگان

 صوفي

1354

12- سلطان صاحبقران سريال تلوزيوني سياه وسفيد 13 قسمت

1356

13- سوته دلان  فيلم سينماييرنگي (استيمن كالر) 111دقيقه

14- شراب سازان  نمايشنامه

15- فوتبال نمايشنامه

16- بيمارستان عشق(هاسپيتال) نمايشنامه

1361

17- حاجي واشنگتن فيلم سينمايي سياه و سفيد 82 دقيقه

1363

18- كمال الملك فيلم سينمايي  رنگي 123 دقيقه

1367

19- جعفرخان از فرنگ برگشته   فيلم سينمايي رنگي 88 دقيقه

20- هزاردستان  سريال تلوزيوني  15 قسمت

1369

21- مادر  فيلم سينمايي رنگي  108 دقيقه

1371

22- دلشدگان  فيلم سينمايي رنگي  91 دقيقه

23- به اتفاق بانو طرح فيلم سينمايي

1375

24- حهان پهلوان تختي   فيلم سينمايي ناتمام

25- خانه آرزو  داستان سريال تلوزيوني 26 قسمت

26- خسرو خوبان   فيلمنامه

27-ملكههاي برفي    طرح فيلمنامه

28-آخرين پامبر   طرح فيلمنامه


هر جا سخن از دوبله است نام "بهزاد ستوده "میدرخشد
۱۳۸۹/۵/۲۴ عصر ۰۳:۵۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : موسيو وردو, seyed, john doe, بانو, اسکورپان شیردل, Savezva, دلشدگان, دشمن مردم, سروان رنو, Kassandra, سامورایی, رائول والش, Classic, jack regan, رزا, سم اسپید, roolplack, اهو, الیشا, ژان والژان, دنی براسکو, رئیس, برو بیکر, مگی گربه, ریچارد
اسکورپان شیردل آفلاین
ناظر انجمن
*****

ارسال ها: 512
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۱
اعتبار: 50


تشکرها : 5286
( 6636 تشکر در 289 ارسال )
شماره ارسال: #6
RE: و اما عشق... علی حاتمی

مثل اینکه قرار است دو فیلم استاد زنده یاد ، در ایام رمضان ، در سینماهای تهران اکران شود.

اینهم لینک این خبر

http://www.fararu.com/vdciyzaw.t1a5r2bcct.html

 خوش به حال آنهایی که مقیم تهرانند.  1


طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آن‌گاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بی‌درنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفته‌ای، لزومی هم ندارد به هدف خود برسی {گوست داگ؛سلوک سامورایی}
۱۳۸۹/۵/۲۵ صبح ۰۴:۰۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بهزاد ستوده, بانو, دلشدگان, دشمن مردم, سامورایی, رائول والش, Kassandra, رزا, اهو, الیشا, رئیس
بچه رزماری آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 110
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۹/۲
اعتبار: 4


تشکرها : 362
( 528 تشکر در 63 ارسال )
شماره ارسال: #7
RE: و اما عشق... علی حاتمی

بهترین و منسجم ترین اثر مرحوم حاتمی / سوته دلان

مهجورترین اثر مرحوم حاتمی / خواستگار

تم مورد علاقه مرحوم حاتمی در اکثر کارهایش / عشقی که به فرجام نمی رسد و تقدیر مانع از عاقبت خوشی  میشود

فیلم های مورد علاقه استاد / شرم , تارزان

از سکانس های زیبای مرحوم حاتمی که نشان از نبوغ استاد داره / گفتگوی مستانه سید مرتضی با آینه در فیلم طوقی و شکوه و عشوه طوبی در مقابل آینه با پنبه زنی که در آن مرحوم حاتمی موفق می شود اروتیسمی کاملا ایرانی بیافریند

بهترین های مرحوم حاتمی :

1-طوقی 1349

2-خواستگار 1351

3-سوته دلان 1356

4-حاجی واشنگتن 1361

5-مادر 1369


اندیشه ها نیرومند تر از ارتش ها هستند
۱۳۸۹/۵/۲۵ عصر ۱۰:۲۲
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رامین_جلیلوند, موسيو وردو, اسکورپان شیردل, دلشدگان, دشمن مردم, سروان رنو, بانو, Kassandra, سامورایی, رائول والش, Classic, رزا, سم اسپید, الیشا, کاپیتان اسکای, هنری گاندرف, برو بیکر, ریچارد
منصور آفلاین
آخرین تلالو شفق
*

ارسال ها: 501
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۱۷
اعتبار: 77


تشکرها : 395
( 8064 تشکر در 307 ارسال )
شماره ارسال: #8
RE: و اما عشق... علی حاتمی

(۱۳۸۹/۵/۲۳ عصر ۰۴:۰۰)بانو نوشته شده:  

امروز سالروز تولد شماست ...ایرانی ترین کارگردان ایران.

امروز حتی در تقویم سینمایی مجله فیلم هم ثبت نشده است.... نمی دانم گریه کنم یا بخندم.

علی حاتمی در 23 مرداد 1323 بدنیا آمد و در 14 آذر 1375 رخت از جهان بربست. تقویم سینمائی ماهنامه فیلم همه ساله در دو قطع حجیم تر و کوچکتر چاپ میشود. معمولا یا تولد یا مرگ هر شخصیت در هر یک از این دو جلد به چاپ میرسد و سال بعد این روند جابجا میگردد. در تقویم کوچکتر سال 1389 وفات و در مجلد بزرگتر تولد وی درج شده است . تولد حاتمی مقارن با تولد ویم وندرس(کارگردان،فیلمنامه نویس و تهیه کننده مشهور آلمانی) و همینطور تولد جیمز هورنر آهنگساز برجسته آمریکائی و تولد آلفرد هیچکاک (کارگردان ،فیلمنامه نویس و تهیه کننده انگلیسی/آمریکائی) است که البته  بعلت عدم تطبیق کامل سال میلادی با شمسی تولد ایندو یک روز عقب یا جلوتر از حاتمی است. مرگ حاتمی نیز مقارن با تولد فریتس لانگ (کارگردان،فیلمنامه نویس و تهیه کننده اتریشی) و تولد اتوپره مینجر(کارگردان و بازیگر اتریشی) و تولد والت دیزنی( انیمیشن ساز و موسس شرکت دیزنی) و تولد الکس نورس(اهنگساز آمریکائی) است... تولد یا مرگ کمتر ستاره ای از آسمان سینمای ایران با تولد و مرگ چنین ستارگانی از سینمای جهان مطابقت داشته است.

------------------------------------------------------------------------------------

آخرین صحنه ها از فیلمنامه جهان پهلوان (نوشته مرحوم حاتمی) که از 27 مهر سال 1375 این فیلم کلید خورد اما هرگز به پایان نرسید. فیلمی که به اقرار مرتضی شایسته تهیه کننده فیلم هزینه 20 فیلم سینمائی را با خود به یدک می کشید و اگر ساخته می شد شاهکاری بود که سینمای ایران هرگز به خواب هم چنین حماسه ای را نمی دید. بخوانید و در مرتبت اول بر رحلت حاتمی اندوه خورید و در مرتبه دوم بر پهلوان زمان ما که (درست برخلاف تختی) مانکن تبلیغات (آنهم از نوع سخیف عربی) میشود اندوه خورید. براستی که قرابت حاتمی با تختی کجا و  قرابت فیلمسازان ما با پهلوانان نان به نرخ روز خور فعلی ما کجا

... جهان پهلوان نمره تلفن را به تلفنچی میدهد و ارتباط برقرار میشود.

جهان پهلوان: من تختی هستم یه آقائی به خونه ما تلفن کرذه...

صدای تلفن: من بودم آقا، دست شما رو می بوسم، من عنصری هستم کار هنری میکنم

جهان پهلوان: موفق باشید ، امری داشتید؟

صدای تلفن: یه عرض مختصر. ما یک فیلم تبلیغاتی داریم برای تبلیغ تیغ ریش تراشی. خواستم شما نقش اول اونو بازی کنید. پلان درشتی از صورت شما که یک دست زیبای زنانه به اون دست میکشه و شما این شعر ریتمیک رو میخونید ... اجازه بدید شعر رو پخش کنم ... (صدای زدن دکمه ضبط صوت. ضرب نواخته میشود. بعد یک صدای نتراشیده ی نخراشیده می گوید: رو صورتم مورچه بیاد لیز میخوره. ریشام هر روز دو دست تیغ تیز می خوره. ضبط صوت خاموش میشود صدا ادامه میدهد:  )

صدای تلفن : جالبه نه؟ واقعا بامزه س قبول می کنید؟

جهان پهلوان: نخیر آقا. بنده اهل این کارا نیستم

صدا : اجازه بدید بگم تا صد هزار تومن اسپانسر حاضره به شما برای این چند ثانیه بده

جهان پهلوان: خیر آقا. انگار شما عقل و بار درست و حسابی ندارین

صدا : 100 هزار تومن براحتی میتونه همه ی مشکلات شما رو حل کنه

جهان پهلوان : مشکلات منو پول حل نمی کنه ....

تلفن قطع میشود. جهان پهلوان با تعجب گوشی را میگذارد. کاغذی از زیر در به داخل فرستاده میشود. جهان پهلوان کاغذ را باز میکند. این متن روی آن نوشته شده است:  این نامه را به خط خود خودتان بنویسید: حضور مبارک آقای دادستان. این ورقه وصیت نامه ی من است. تمنائی از جنابعالی دارم و آن اینکه اولا مهریه زنم هرچه هست بدهید. بیشتر راضی نیستم. ثانیا از هیچ کس شکایتی و گله و ناراحتیی ندارم. خودم این تصمیم را گرفته ام و احدی در کار من دخالت ندارد. غلامرضا تختی 16/11/46. برای خود کشی شیشه ی قرص داخل کشوی میز است و آب از دستشوئی بردارید. لیوان کنار شیر آب است

جهان پهلوان بطرف میز میرود. لوله قرص را برمیدارد و کف دستش می ریزد. دوباره در قوطی خالی میکند. بطرف توالت میرود که لوله را بیندازد آب باز است.لیوان را پر میکند و آب میخورد. می آید طرف پنجره. شیشه را پرت کند. متوجه میشود ممکن است ماموران را به اشتباه بندازد. پنجره را به سرعت می بندد. تلفن زنگ میزند .گوشی را برمیدارد . صدای قبلی است

صدا: آیا تغییر عقیده داده اید ؟ هان پهلوان یا ما دست به آن عمل بزنیم که آبروی هرچه پهلوان است بر باد برود؟

جهان پهلوان: در دهنی گوشی تف می اندازد. می نشیند. روبروی آینه. به خودش قرص ها و شیر آب نگاه میکند

صحنه دوم : جهان پهلوان روی تشک خودش را مشاهده میکند. باخودش درحال کشتی گرفتن است. خودش را به پل برده و در لحظات جانفرسای مقاومت مرگبار است. در این لحظه برق اتاق قطع میشود. تاریکی و سکوت حاکم است. پس از مدتی صدای باز شدن شدید پنجره شنیده میشود و صدای گذاشتن چند نردبان و بالا آمدن چندین نفر...

صحنه سوم: به تماشای ورزش زورخانه ای مشغول است و تنه اش تا نیمه از سوراخ نورگیر بیرون آمده و به طرف پائین آویزان است. برای آخرین بار میل منقش به پرچم ایران به طرفش می آید. میل را می گیرد و میخواهد نگه دارد اما موفق نمیشود. پدرش پشت سرش در عبای سفیدی ظاهر شده و پایش را نگه داشته تا مانع سقوط او شود. ولی جهان پهلوان با میل منقش به پرچم ایران به گود سقوط میکند و در هم می شکند و غرقه بخون میشود

صحنه چهارم: روز بعد: چند مامور کلانتری درب اتاق شماره 23 را به زور باز میکنند و داخل می شوند. جسد تختی روی تخت افتاده و شیشه قرص طرف دیگر. شیر آب باز است. پاسبانی آنرا می بندد. وصیت نامه به خط جهان پهلوان روی میز قرار دارد

صحنه پنجم: شب: عارفی دف زنان وارد میشود و در کنار گود کنار بدن خونین و پاره و شکسته جهان پهلوان می چرخد و اشعار عارفانه میخواند:

عارف ، گر مرد رهی میان خون باید رفت...

 

۱۳۸۹/۵/۲۶ صبح ۰۱:۱۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, seyed, دلشدگان, Surrealist, بهزاد ستوده, دشمن مردم, سروان رنو, بانو, موسيو وردو, Kassandra, سامورایی, رائول والش, Savezva, Classic, jack regan, رزا, سم اسپید, roolplack, اهو, الیشا, ژان والژان, NeaveNistose, دنی براسکو, Oliver, برو بیکر, مگی گربه, هایدی, ریچارد
اسکورپان شیردل آفلاین
ناظر انجمن
*****

ارسال ها: 512
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۱
اعتبار: 50


تشکرها : 5286
( 6636 تشکر در 289 ارسال )
شماره ارسال: #9
RE: و اما عشق... علی حاتمی

حسن کچل

 

سال ساخت: ۱۳۴۹

كارگردان: علی حاتمی

    فیلمنامه: علی حاتمی

طراح چهره پردازی: ایرج صفدری

    فیلمبردار: نصرت الله كنی

موسیقی: بابك بیات، اسفندیار منفردزاده

    طراح صحنه: حسن پاكنژاد

تهیه كننده: علی عباسی

    عكاس: امیر نادری

طراح لباس: فرشته شفایی

    پخش: سازمان سینمایی پیام

محصول: سازمان سینمایی پیام

دستیار فیلمبردار: نریمان پیرام

مدیر تداركات: علی پروانه، علی اكبری

    صدا گذاری: حسین بدیعی، میرزا گودرزی

میكس: روبیك منصوری

    مدیر دوبلاژ: منوچهر اسماعیلی

لابراتوار: استودیو بدیع

    استودیو صدا گذاری: مهرگان فیلم

آواز: عهدیه، كورس سرهنگ زاده، مهتاب، سوسن، افشین

    شعر: علی حاتمی

آهنگ: بابك بیات، پرویز اتابكی، واروژان، اسفندیار منفردزاده

    چاپ: استودیو بدیع

بازیگران: پرویز صیاد، كتایون، صادق بهرامی، حسن خیاط باشی، حمیده خیرآبادی (نادره)، یدالله شیراندامی، سیروس ابراهیم زاده، حسن رضایی، ثریا بهشتی، منوچهر احمدی، عباس معیری، مژگان، نوبهار، لیدا وهاب زاده

سایر اطلاعات:

گویندگان: نیكو خردمند، ناصر طهماسب، مرتضی احمدی، سیمین سركوب، منوچهر والی‌زاده، ماهرو، حسن‌ خیاط باشی، چنگیز جلیلوند

تنظیم آهنگ: بابك بیات، پرویز اتابكی، واروژان، اسفندیار منفردزاده

با همكاری گروه ملی بالة پارس به رهبری عبدالله ناظمی

نقاش: عباس بلوكی‌فر

آرایش: فیروزه

افكت: روبیك منصوری

ضبط موسیقی: محمد گرجی

پلاك طلای بهترین فیلمنامه (علی حاتمی) در جشنواره فیلم های سینمایی ایران  ۱۳۴۹ - ایران

دومین فیلم برتر در جشنواره فیلم سپاس  ۱۳۵۰ - ایران

 

خلاصه داستان :

حسن كچل به دلیل تنبلی و برای تجربه اندوزی، توسط مادرش از خانه رانده می شود. او در سفرش به باغ پردرخت و مرموزی می رسد و با چل گیس آشنا می شود. به او دل می بندد و تصمیم به شكستن طلسم دیو می گیرد. جنی كه همزاد حسن است، به او می گوید فقط در مقابل شش آرزو و از دست دادن عمر است كه طلسم دیو شكسته می شود. حسن كچل تصمیم می گیرد شاعر شود؛ اما وقتی شاعری را می بیند كه با گفتن شعر برای كالاهای تجاری، خود به تاجری تبدیل شده، از شاعر شدن منصرف می شود و آرزو می كند دوستی داشته باشد تا با او درددل كند؛ اما دوستی كه یكرنگ باشد، نمی یابد. تصمیم می گیرد پهلوان شود، اما وقتی پهلوانی را در گود زورخانه می بیند كه فقط در فكر مسابقه است، از پهلوان شدن هم منصرف می شود و سراغ چل گیس می رود تا از او چاره ای بخواهد. چل گیس می گوید كه برای نجاتش، حسن باید شیشه عمر دیو را بشكند تا آزاد شود. حسن حاضر می شود جانش را به همزاد بدهد تا شیشه عمر دیو را بشكند تا آزاد شود و همزاد می پذیرد. حسن كچل با شكستن شیشه عمر دیو او را به میش تبدیل می كند و چل گیس آزاد می شود. اما همزاد، راضی نمی شود جان حسن كچل را بگیرد و با گفتن «بسم الله» غیب می شود. حسن كچل و چل گیس زندگی تازه ای را شروع می كنند.

 

 

پروازی کودکانه به جهان قصه و تصویر

 

1

·    تازه نفس است و باخود ذخیره ای از تجربه های اندکی را طی نوشتن چند نمایشنامه و اجرای چندتای آن در روی صحنه تئاتر کسب کرده بمیان آورده است.تابحال یازده نمایشنامه نوشته است که در همه این نمایشنامه ها فقط و بیشتر از همه یک نکته برایش مطرح بوده، زبان تئاتری و بعد دو عامل دیگر که عبارت باشد از فرم و کاراکتر نمایشنامه.

"قصدم این بوده که از شکل یک قصه،یک فرم نمایشی بوجود آورم." و قصه های عامیانه ایرانی اساس و ماتریال کار او بوده اند. باز از خود حاتمی بشنویم که:

"من از اجتماع الهام نمیگیرم چون تئاتر رئالیسم نمیتوانم بنویسم و معتقدم تئاتر قصه ای،تئاتر رئالیسم است ..." از اینجاست که پایه کارهای ابتدائی علی حاتمی گذاشته میشود و این عوامل را در خود ذخیره میکند تا بعد در قالب و مدیوم سینما پیاده کند.اما غافل از این نکته که سینما فقط خواستار یک قصه تنها نیست و به خیلی از چیزهای دیگر هم احتیاج دارد. در این مدیوم گسترده و وسیع است که میتوان از یک قصه کوچک ،دنیایی سرشار از خلاقیت و ابداع هنری بوجود آورد.

پس علی حاتمی همانطور که در تئاتر و پیس نویسی ، دل به افسانه ها بسته بود، در سینما هم در اولین مرحله ایجاد یک فیلم ،به سیر خود در این دنیای خیالی ادامه میدهد ؛ اما چگونه؟ قبل از بررسی مختصر دنیای فیلم حسن کچل بهتر است کمی در دنیای کودکانه علی حاتمی سیر کنیم:

حاتمی پس از نیمه کاره گذاشتن دانشکده هنرهای دراماتیک ، به تلویزیون ملی ایران می پیوندد.سری پرشور دارد و در بند دنیای خیالی قهرمانان افسانه ای خودش است. بگفته خودش،اصولا قبل از آنکه "شهر قصه" ای وجود داشته باشد او در "شهر نارنج و ترنج" خود این شیوه نمایشی را عرضه کرده است... در تلویزیون باتفاق جواد طاهری ساختن یک سریال را به نام جنگل آغاز می کند که در اواسط آن ، بنا به عللی کار متوقف میشود. ضمنا در این مدت ، حاتمی دو- سه سناریو برای{فرخ} غفاری و {هژیر} داریوش هم مینویسد که حماسه عشقی شب جمعه از این نوع است.

سرخوردگی از این دستگاه{تلویزیون}، علی حاتمی را به دامان فیلمسازی در خارج از کادر محدود آنجا می اندازد و ازین لحظات به بعد است که پایه های اساسی یک فیلم موزیکال تمام رنگی با نامی چون حسن کچل ریخته میشود. حاتمی که قبلا آنرا برای اجرا در تئاتر نوشته ، با همکاری داود رشیدی در فروردین سال 48 آنرا در تالار 25 شهریور بروی صحنه میآورد.

2

·    " حسن کچل یک پرسوناژ خیلی ایرانی است .آدمی است که نقطه ضعف دارد. هرکاری بخواهد بکند ، باز این مساله توی تمام ارکان زندگیش دخالت می کند. از نظر عشق ، ممکن است زنی عاشق یک مرد کچل نشود و طبعا این موجود ، چون از هیچکس محبتی نمی بیند، پس میتواند عاشق یک آدم خیالی بشود و حتی احتمال اینهم میرود که یک زن بدکاره هم او را مسخره کند..."

بدینگونه نویسنده و کارگردان فیلم، پرسوناژ اول فیلمش را مطرح میسازد و از این روست که حاتمی در این فیلم تمام همّ خود را مصروف پرورش و پرداخت این پرسوناژ کرده ، اما با وجود همه اینها ، حسن کچل نمیتواند تا پایان کار به شیوه خود ادامه بدهد؛ چرا که در پایان،در سکانس قبرستان ناگهان شخصیت او دچار دگرگونی میشود و بعد تازه ای پیدا میکند. داستان اصلی حسن کچل چیزی غیر از این است که حاتمی در فیلم خود ارائه داده است. تنبلی حسن آنقدر زیاد است که "تنور" را برای خوابیدن برمیگزیده و هیچگاه از خانه بیرون نمی آمده است. حسن کچل در غایت سادگی و ساده لوحی است. ازبس دیگران او را مسخره کرده اند،قدرت عرض اندام در مقابل دیگران ندارد. مدام تو فکر فرو میرود و هیچکاری از دستش ساخته نیست. اما پرسوناژی که حاتمی پرداخت کرده و بخیال خودش یک پرسوناژ "درونی" است تقریبا عاری از این خصوصیات است.

گفتیم که حاتمی تمام کوشش خود را مصروف پرداخت این پرسوناژ کرده و از اینرو از نکات دیگر غافل مانده است. البته تنها چیزی که برایش مطرح بوده، نشان دادن این مرد با تمام بی دست وپائی های او بوده و از این روست که فیلمش از آکسیون و تحرک لازمه،تهی است.با این وصف ، قصه افسانه ای حسن کچل با تمام سادگی کودکانه اش، میتواند تماشاگر را جلب کند و اورا تا به آخر در سرنوشت قهرمانان اصلی فیلم شریک سازد.

شاید بتوان گفت که حسن کچل تنها خصیصه قابل توجه اش این باشد که از نوع سوژه های متعارف و معمولی سایر فیلم های ایرانی ، تهی است و همین نکته تا اندازه ای میتواند برای این فیلم اعتباری کسب کند و بعد عامل دیگری که میتوان اضافه کرد "شعرهای ریتمیک" فیلم است.

3

·    فیلم کلا فضای تئاتری دارد. غیر از سکانس های اول و آخر فیلم که در یک بازارچه و یک قبرستان میگذرد،بقیه پلان ها با یک روال و شیوه تئاتری ساخته و پرداخت شده است.

2 

در سکانس اول، حاتمی  با نشان دادن کاسب های محله و بازارچه قدیمی که بیشتر نمای افسانه ای دارد،خواسته است فضا و محیط داستان فیلم خود را تجسم سازد. در این سکانس ما حسن را می بینیم که پس از جمع کردن سیب ها از کنار رختخواب خود تا بیرون از خانه ، در میان کسبه به گردش می پردازد و با حیرت به تماشای اعمال آنها می ایستد.( در مورد جمع کردن سیب ها نکته ای یادمان آمد. سبد سیب ها دوبار پر و خالی می شود ؛ یعنی یکبار اواسط پله ها سبد پر می شود و بعد کنار در خانه سبد خالی  بی بی را مشاهده میکنیم. نکته دیگر درمورد سیب ها اشاره تلویحی حاتمی است درمورد سکانسی که کتایون و پرویز صیاد در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و کتایون ، اولین گاز سیب را به صیاد می دهد. یعنی قضیه "حوا و آدم" و اینجور قضایا که این مضمون تصویری تا اندازه ای جالب است.)

بعد از سکانس بازارچه ما ناگهان حسن کچل را در برابر در بزرگ یک باغ که چل گیس معشوقه نادیده او در آن توسط یک دیو زندانی شده ،می بینیم که بآواز آن زن گوش فرا میدهد و بعد پایه های عشق در دل او استوار می شود !

شب هنگام وقتی حسن کچل به یک حمام  گرم می رود تا بخوابد، ناگهان همزادش که یک جن است بر او ظاهر میشود. از این لحظات به بعد داستان ادامه پیدا می کند تا جائی که حسن کچل ، شیشه عمر دیو را بزمین می کوبد و چل گیس آزاد میشود و صبح فردای شبی که با او پیمان زناشوئی می بندد ، در قبرستان معهود ، بدنبال همزادش میرود تا جان خود را به او تسلیم نماید.

گفتیم که لحظات سینمائی در این فیلم کافی و بسنده نیست. بدترین پلانهای فیلم، پلانی است که حسن   خیاط باشی در نقش یک شاعر ، جلوی دوربین می ایستد و به شعرخوانی و "واریته بازی"! می پردازد. در این پلان ، کارگردان و فیلمبردار هردو گوئی بخواب رفته اند ، چون گذاشته اند هرچه خیاط باشی دلش میخواهد شعر بخواند! فضا در این قسمت راکد و ساکن است و دوربین هم به خواب رفته. به گمان ما از زائدترین پلانهای فیلم ، همین صحنه است.

از صحنه های زائد دیگر فیلم ، یکی هم وجود آن مردک چینی و دار و دسته زیبارویانش است.در عوض چند مضمون تقریبا جالب در فیلم وجود دارد که تنها مربوط میشود به اصل قصه. یکی از آنها زمانی است که حسن کچل برای پهلوان شدن به یک زورخانه میرود و پهلوان توی گود به او میگوید: "جوان، من پهلوان توی قصه ها نیستم..." از پلانهای شاد فیلم، میتوان از بازی بچه ها با شیشه عمر دیو و تلاش حسن برای بدست آوردن آن ، نام برد و دیگر فرو کردن حسن به درون آب خزینه حمام و مسخره او.

نکته آخری که در این پاراگراف می توان گفت، نشانه عمیق همکاری{نصرت ا...} کَنی با حاتمی است. چه خوب می توان اندازه و وسعت کار عمیق کَنی را به عنوان مدیر فیلمبرداری این فیلم، درک و احساس کرد. کار فیلمبرداری رنگی کَنی از محاسن فیلم به شمار میرود و بعلاوه بخوبی پیداست که نیمی بیشتر از زحمات تهیه این فیلم بر دوش کَنی بوده است.{!}

4

·    در مرحله پایان می پردازیم به بازی هنرپیشه های فیلم. به گمان ما پرویز صیاد در این فیلم تا اندازه ای هرز رفته است. بازی او در دو نقش حسن کچل و جن امتیاز مهمی برای فیلم محسوب نمی شود ، چرا که نیمی از کارها را دوبلور او کرده است. صیاد بیشتر در نقش جن است که خود را می نمایاند.

کتایون تلاش عمده ای برای ارائه کاراکتر یک زن دربند اسارت یک دیو و عاشق حسن کچل نشان نمیدهد و بُعد عدم پرداخت کافی این پرسوناژ توسط حاتمی، او را تا اندازه ای ناشناخته باقی گذاشته است.

 

نظیر این نکته در مورد بی بی مادر حسن که توسط نادره بازی شده صدق پیدا میکند. بی بی را در ابتدا و انتهای فیلم می بینیم و طی این مدت گوئی از دنیای حسن گریخته است. در ثانی مطابق گفته های اول فیلم که بی بی را زنی رختشور و بیچاره معرفی میکند ، ما باید با زنی نزار روبرو شویم که صد البته هیچ اینطور نیست!

ثریا بهشتی طبق معمول با اندام فربه خود(که اینجا زیاد محلی از اعراب ندارد)رخ می نماید. آنهم چه رخ غلیظی! و همینطور حسن خیاط باشی به نقش شاعر و به گمان ما میتوان گفت که صادق بهرامی تا اندازه ای با ریش دلچسب تر از دیگران است. سیروس ابراهیم زاده در نقش یک آرایشگر چینی میآید و میرود و از چینی بودنش،ما فقط راه رفتن او را می بینیم و وجود حسن رضیانی ، بار دیگر بازیگر کفش ملی را بخاطر تماشاگر می آورد!

با این همه ، حسن کچل نشانه تلاش محسوس و اندکی است که نمونه آن مدتی است در سینمای ایران آغاز شده و میرود تا راهی نو برای خود در این آشفته بازار فیلم های بی اثر ایرانی بگشاید. باشد که این تلاش موثر افتد و سینمای واقعی ایران چهره خود را نشان بدهد.

                                                                                                                                                                                                                                             پژمان

 

مجله فیلم و هنر  شماره 280   19 فروردین 1349


طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آن‌گاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بی‌درنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفته‌ای، لزومی هم ندارد به هدف خود برسی {گوست داگ؛سلوک سامورایی}
۱۳۸۹/۵/۲۶ صبح ۰۹:۳۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بهزاد ستوده, منصور, سم اسپید, دشمن مردم, سروان رنو, موسيو وردو, بانو, رامین_جلیلوند, محمد, Surrealist, دلشدگان, Kassandra, سامورایی, رائول والش, Classic, jack regan, رزا, ژان والژان, اهو, الیشا, حمید هامون, دنی براسکو, هنری گاندرف, برو بیکر, مگی گربه, ریچارد
1991 آفلاین
Willi
***

ارسال ها: 39
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲۶
اعتبار: 1


تشکرها : 151
( 201 تشکر در 24 ارسال )
شماره ارسال: #10
RE: و اما عشق... علی حاتمی

  همان بهتر که متولد نمی‌شد! 

علی‌حاتمی! اسطوره‌ی سینمای ایران، بهتر بود که اصلاً به دنیا نمی‌آمد. بعضی از خوب‌ها اصلاً نباید به دنیا بیایند. مایه‌ی دردسر هستند. خنده‌دار است نه! اسطوره‌ایی که همه‌ی سینماگران چه به ریا و چه به حق او را می‌پرستند بهتر بود که اصلاً زندگی نمی‌کرد. خوبی که پای‌دار نباشد بهتر است که اصلاً نباشد. وقتی آدم وسط جایی که همه‌چیز خوب است قرار دارد و کاملاً یه‌هویی همه‌چیز برعکس می‌شود، احساس می‌کند که سرش کلاه رفته! کلاهی گشادتر از کلاه‌فرنگی!

چرا همیشه چیزهایی که باید بمانند میم بسم‌الله تمام نشده غیب‌شان می‌زند؟ حداقل اگر از همان اول نبودند دیگر از غیب شدنشان دلمان آشوب نمی‌شد. اصلاً به چه حقی کسی مثل علی‌حاتمی باید بمیرد؟ چرا باید بمیرد تا اخراجی‌ها آهان‌آهان‌ش به آسمان برود و صدای دامبول‌دومبول بجای نواهای چنان‌وچنین‌یی از سینما بیرون بزند؟ وسط فیلم عده‌ایی خواب هفت‌پادشاه ببینند و عده‌ایی قصه‌ی لیلی‌و‌مجنون برای کناری و فلانی ساز کنند؟ همان بهتر که ما مزه‌ی خوب را نچشیم تا مزه‌های بد به‌مان بد نکند.

من حاتمی را نمی‌شناسم. مضحک آنجاست که زمانی حاتمی را مساوی حاتمی‌کیا شناخته بودم! حتی تا بانو نگفته بود نمی‌دانستم که علی‌حاتمی نه! عباس‌علی‌حاتمی! اما یک چیز را خوب می‌دانم و آن این است که اکبرعبدیِ‌مادر را هیچ‌وقت دیگر ندیدم و یقین دارم که نخواهم دید.

پ.ن: احساس می‌کنم باید یک پاراگراف دیگر اضافه کنم اما نمی‌فهمم آن یک پاراگراف باید چه موضوعی داشته باشد! اگر شما فهمیدید به ما هم بگویید!

۱۳۸۹/۵/۲۷ عصر ۰۹:۴۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : موسيو وردو, اسکورپان شیردل, Surrealist, بانو, Kassandra, سامورایی, سروان رنو, دشمن مردم, jack regan, رزا, اهو, الیشا, ژان والژان, رئیس
رائول والش آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 68
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱۰/۲۱
اعتبار: 13


تشکرها : 270
( 509 تشکر در 33 ارسال )
شماره ارسال: #11
RE: و اما عشق... علی حاتمی

هيچ صحبتي در باره علي حاتمي نمي تواند بدون ذكر ديالوگ نويسي هاي ماندني او كامل باشد. در اينجا نمونه هايي را با هم مرور مي كنيم:

1. سوته دلان (1356):heart:

مجيد ظروفچي (بهروز وثوقي) در اتاق با خرت و پرت هايش ور مي رود و با خود حرف مي زند:

مجيد پنزر خنزره، توپ داغونم نمي كنه، چش شيطون كر، توپ توپم، اين مال و منال مفتي، همچي هلو بر تو گلو گير نيومد، حاصل يه عمر جوب گرديه، آقامون ظروفچي بود، خودمون شديم جوب چي، جوب چي، آقا مجيد ظروفچي جوبچي، هه هه هه ميخ زنگ زده، زنجير زنگ زده، تارزان زنگ زده، ساعت زنگ زده، حواستو ضرب كن ، جمع كن، ساعت زنگ زده ديگه زنگ نمي زنه، چون زنگاشو زده، داداش حبيب، ما داداشيم، از يه خميريم، اما تنورمون عليحده ست، تنور شما عقدي بود مال ما تيغه اي صيغه اي، كله شما ها شد عين نون تافتون گرد و تلمبه قلمبه، كله ما شد عين نون سنگك. خوب شد كه بربري نشديم... آقا مجيد. تافتونيا، اون طرفيا، اون وريا، همونايي كه بعد چله آقات تو رو انداختن تو اين اتاق يه دري، همه ي اين ثروتو ضبط مي كنن.

مجيد به طرف در مي رود و با دست اتاق برادران را نشان مي دهد:

داداش حبيبم يه نفره تو اونا، غربتيا يه لشگرن. جخ سر داداش حبيبم مثل سر اونا تافتونيه، نه سنگكيع با اونا تنيه، با من ناتنيه، با اونا تنيه با من ناتنيه، تن تن تنيه نا تن تنيه، تن تن تني ، نا تن تني، ناتن تني ...دنگ،... ؟آقا مجيد، اگر غربتيا بر گشتن گفتن جوبچي لجن جمع كنه، بگو دامادتون كه دواتچيه، ليقه دوات جمع مي كنه. به هر چي نه بدتر آدم دروغگو دشمن خداست، اي واي كه چقدر دشمن داري خدا دوستاتم كه مائيم، يه مشت عاجز عليل ناقص عقل، كه در حقشون دشمني كردي.

با گفتن اين حرف مجيد به علامت توبه دست راستش را به دهان برده و گاز مي گيرد.

2. حاجي واشنگتن (1361):heart:

حاجي صدر السلطنه اولين سفير ايران در ايالت متحده، در حضور رئيس جمهور امريكا استوار نامه خود را تقديم مي كند.(بازي عزت الله انتظامي و دوبله خودش و تغيير لحن هاي به موقع و عالي از پرده خواني تا نقالي و بحر طويل گويي):

حاجي السلام اي رئيس الروسا، راس رياست، نظري كن ز وفا سوي شه شرق، اعليحضرت سلطان قدر قدرت خاقان، خسرو اسلام پناه، قبله عالم شاه پدر شاه، شهنشاه، برون شاه، درون شاه، قطب اقطاب صفا، مرشد كامل، شيخ واصل، صفتش حضرت ظل اللهي، ناصر دين خدا، روحي ارواح فدا، شاه آلمان شكن و روس برا باد ده، و لندن و پاريس بر انگشت مبارك به جولان، تخت بر تخت به ايوان، مطبق فزون گشته ز كيوان، شاه ما كرده ميل شاهانه، كه سفيري به آمريكا برود چون صبا، فرح افزا، كه ببند به صفا عقد مودت، بگشايد زفا باب تجارت، رسم گردد سفر و سير سياحت، بده بستان عيان بين دو دولت،قرعه فال از قضا اوفتاد بر من كمترين، حسينقلي،

فرخنده باد، فرخنده باد عهد مود ميان ما، گسترده باد، گسترده باد كسب و تجارت ميان ما، پارسال رياستت چهل باشد، دشمن از روي تو خجل باشد،پطر و ناپلئون و خود بيسمارك، همه شرمنده اند بدين درگاه، اقبال قبله عالم و پلتيك مستر پرزيدنت همره شود بي حرف پيش اگر به هم، گيتي به زير بيرق خويش در آورند ايران و آمريك، چشم حسود بتركد، چو سپندي كه در افتد به تشت عرش، الحق رئيس بهشتي مستر پرزيدنت، كيليولند شهريار، دست به دست هم مي دهند دو شهنشاه به اذن الله، حق مبارك كند انشا الله، از خدا مي كنم طلب، الي الابد، موضع دولتين نگه دار، والسلام، اي رئيس خوش ديدار، شد تمام، گل سخن گفتن وزير مختار، والسلام.

حاجي با اتمام سخن خويش حالش خراب مي شود و بي اختيار مي نشيند.

3. هزاردستان (1367) قسمت هفتم:heart:

شعبان استخواني(محمد علي كشاورز) (قبل از پيوستن به كميته مجازات)درسگداني خود مشغول است. مرد نمك فروش با خر خود وارد مي شود پاي خر شكسته و نمك فروش از شعبان مي خواهد تا خلاصش كند:

قبوله، آسوده كسي كه خر نداره، از كاه و جويش خبر نداره. خوب جفتتون داريد از دست هم خلاص مي شيد. آخم نگفن زبون بسته، بسلامتي خرت سقط شد، مصيبت آدميزاد و نداره، روز جزا، حساب و كتاب پس نمي ده. آ بارك الله حالا شدي خر خودتو خرك خودت، توبره و سفره ت شد يكي. جونشو خودت مي كني، نونشم خودت مي خوري. حالا ديگه بسته به خواست خودته كه تو طويله جاگير شي يا زير طاقي، دو خرجه نيستي با اين خرج سنگين. ديگه دست خودته كه خر باشي يا خرك چي.

4. مادر (1369):heart:


مادر(رقيه چهره آزاد) مرگ را به خود نزديك ديده. فرزندان را در خانه پدري گرد هم آورده و مرگ آگاه تدارك روز عزا مي بيند:

سر شام گريه نكنين، غذا رو به مردم زهر نكنين. سماور بزرگ و استكان نعلبكي هم به قدر كفايت داريم، راه نيفتين دوره در و همسايه پي ظرف و ظروف. آبرو داري كنين بچه ها، نه با اسراف. سفره از صفاي ميزبان خرم مي شه نه از مرصع پلو. حرمت زنيت مادرتون رو حفظ كنين. محمد ابراهيم، [گوشت قيمه را] خيلي ريز نكن مادر، انوقت ميگن خورشتشون فقط لپه داره و پياز داغ.

محمد ابراهيم (محمد علي كشاورز): لغز بخونن طعنه رو پهنه مي كنم مي كوبم تو ملاجشون. دكي اينو.

مادر: مي مونه يه حلوا، هديه صاحبان عزا به اهل قبور. اين تنها شيريني ضيافت مرگ، عطر و طعمش دعاست. روغن خوبم تو خونه داريم، زعفرونم هست، اما چربي و شيريني ملاك نيست، اين حرمتيه كه زنده ها به مرده هاشون مي ذارن.

ماه طلعت و ماه منير (فريماه فرجامي و اكرم محمدي)‌ از شنيدن حرفهاي مادر به گريه مي افتند.

مادر: اجرشم نزول صلوات و حمد و قل هوالله ست. فقط دلواپس آردم. خاطر جمع نيستم. مي ترسم مونده باشه.

محمد ابراهيم: آرد هشتر خان مي خرم برات، فرد اعلا، حلوا مي پزم، تر حلوا.

فيلم مادر لحظات كوبنده بسياري دارد كه با چند بار ديدن كهنه نمي شوند مثل:

1. حركت افقي دوربين روي چهره بيماران رواني و توقف روي چهره غلامرضا (اكبر عبدي). به همراه موسيقي ارسلان كامكار.

2. عكس يادگاري گرفتن فرزندان با مادر چندين عكس گرفته مي شود تا فقط دو برادر كه با هم قهر هستند مي مانند. آندو بر اثر علاقه دروني و اصرار عكاس (برادر ناتني) آشتي مي كنند.

3. محمد ابراهيم (محمد رضا كشاورز با دوبله استثنايي منوچهر اسماعيلي) غلامرضا را به بهانه قايم باشك راهي زير زمين مي كند تا او ذبح گوسفند را نبيند. اما او دزدانه به لاشه گوسفند نگاه مي كند و حالش به شدت دگرگون مي شود.

۱۳۸۹/۵/۳۰ عصر ۰۹:۲۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رامین_جلیلوند, john doe, موسيو وردو, سروان رنو, اسکورپان شیردل, دلشدگان, بانو, Classic, Kassandra, دشمن مردم, رزا, سم اسپید, roolplack, ژان والژان, اهو, الیشا, NeaveNistose, دنی براسکو, رئیس, هنری گاندرف, برو بیکر, مگی گربه
اسکورپان شیردل آفلاین
ناظر انجمن
*****

ارسال ها: 512
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۱
اعتبار: 50


تشکرها : 5286
( 6636 تشکر در 289 ارسال )
شماره ارسال: #12
RE: و اما عشق... علی حاتمی

طوقی    فیلم تحسین برانگیز سینمای ایران

 1

كارگردان، فيلم نامه نويس و طراح لباس و صحنه: علي حاتمي

مدير فيلمبرداري و تدوينگر: مازيار پرتو

دستيار فيلمبردار: حسن پژهان

سرپرست گويندگان: چنگيز جليلوند

افه هاي صوتي : حسن مصيبي

موسيقي متن: اسفنديار منفردزاده

چاپ و لابراتوار: استوديو بديع

عكاس: اصغربيچاره

تيتراژ: احمد مسعودي

مدير تداركات: حميد افشار

تهيه كننده: مهدي مصيبي

بازيگران: بهروز وثوقي، ناصر ملك مطيعي، آفرين، ژاله، نادره، شهرزاد، محسن آراسته، جلال پيشواييان، بهمن مفيد، غلام رضا سركوب، حسين گيل، رسولي، نصرتي

مدت زمان: 110 دقيقه

محصول: سييرافيلم

سال نمايش: 23 مهر 1349

 

خلاصه داستان

آسيد مرتضي كبوتر باز (بهروز وثوقي)، كه با مادر نابينايش (ژاله) زندگي مي‌كند، يك كبوتر طوقي مي‌گيرد كه چشم همه‌ي كبوتر بازهاي محل دنبال او است. مادر ، كبوتر طوقي را بديمن مي‌داند و آسيد مرتضي را تشويق مي‌كند كه كبوتر را رها كند. در اين اثنا دايي آسید مصطفي (ناصر ملك مطيعي)، آسيد مرتضي را براي خواستگاري نامزدش طوبي (آفرين) به شيراز مي‌فرستد؛ اما مرتضي و طوبي به هم دل مي‌بندند و ازدواج مي‌كنند. مرتضي همسرش را به كاشان مي‌برد، بي آن كه مادر و دايي اش را از اين موضوع با خبر سازد. مادر مرتضي متوجه‌ي رابطه‌ي آن دو مي‌شود، و موقعي كه پسرش را سرزنش و نفرين مي‌كند مصطفي سر مي‌رسد و از ماجرا با خبر مي‌شود. مصطفي كه نمي‌داند طوبي به عقد مرتضي درآمده است عباس گاري‌چي (غلام رضا سركوب) و جواد خالدار (بهمن مفيد) را، كه با مرتضي خصومت دارند، مأمور كشتن مرتضي مي‌كند. وقتي طوبي حقيقت را به مصطفي مي‌گويد مصطفي از كشتن خواهرزاده اش صرف نظر مي‌كند. عباس كه چشمش دنبال كبوتر طوقي است ناخواسته مرتكب قتل طوبي مي‌شود، و مرتضي پس از كشتن عباس هدف گلوله‌ي امنيه‌اي قرار مي‌گيرد و از پا درمي‌آيد.

 

زمان برای فیلمساز ایرانی ، زمان تلاش بسیار است و کوشش جهت دست یافتن به اوج کسب فضل معنوی و راه یافتن به دنیای خارج . به سینمائی که جهان پسند باشد ، در آن فکر بکار رفته باشد و در آن نشانه هائی از صداقت و صفا باشد . طوقی یکی از فیلمهائی است که میتواند با دارا بودن جنبه های مثبتی در راه ارائه یک سینمای اصیل و واقعی ، به کسب توفیق های چشمگیری نائل شود.

علی حاتمی فیلمسازی که با نخستین کار خود توانست به اوج اشتهار دست یابد و درخشش واقعی خود را نشان دهد ، بر اساس یک درام واقعی زندگی در بدیع ترین نقاط ایران ، به داستان خود رنگ تصویر پاشیده و به قهرمانان روی کاغذ زندگی بخشیده است . داستان ، داستان یک عشق است و یک زندگی. عشقی که در کشاکش نبرد بین گذشته و حال ، جان میگیرد ، رنگ میگیرد و تماشاگر را با خود به عمق احساس می کشاند. بعضی از سکانسهای فیلم آنچنان انبوه از لطافت و زیبائی است و بعضی از سکانسهای آن ، آنچنان از خشونت موج می زند که در کمتر فیلمی به مشاهده آن موفق شده ایم.

فیلم از اصالت ارزشمندی برخوردار است. برای تهیه آن ، "سییرا فیلم" از هیچگونه خرجی مضایقه نکرده است و برای تهیه بعضی از دقایق فیلم ، بودجه ای در حدود یکصدهزار ریال اختصاص داده شده است. کارگردان و فیلمبردار و بازیگران فیلم هرکدام به سهم خویش کوشیده اند که کار خود را از ابتذال بدور نگاهـدارند و تلاش صمیمانه ای بعمل آورده اند که فیلم در حد یک اثر درخشان سینمائی از کار درآید. به همین جهت است که اینک نام طوقی به سر زبانهاست.

گروه بازیگران طوقی را هنرمندانی چون بهروز وثوقی ، آفرین ، ژاله ، بهمن مفید ، سرکوب ، آراسته ، نصرتی و ناصر ملک مطیعی تشکیل میدهند.

علی حاتمی کارگردان فیلم ، برای آنکه اصالت داستان حفظ شود و رنگ ایرانی داشته باشد ، قبل از آغاز فیلمبرداری به کاشان سفر کرد و محل های فیلمبرداری را درنظر گرفت و سپس اکیپی مرکب از 40 هنرپیشه و کارگر فنی ، به مدت یک ماه به کاشان سفر کرده و کلیه صحنه ها را فیلمبرداری کردند.

در فیلم کوشش شده است روال داستان به صورتی حفظ شود و در ضمن کارهای جدیدی به تماشاگر ارائه داده شود. بر خلاف اکثر فیلمهای ایرانی ، داستان فیلم را بر فرض برخورد دو قهرمان در یک میخانه و یا کافه ضربی قرار نداده اند ، بلکه با بودجه ای در حدود 300/000 ريال از مراسم قالی شویان که یک مراسم مذهبی اهالی "مشهد اردهال" است ، فیلمبرداری نموده و برخورد دو بازیگر را در یک چنین صحنه عظیمی قرار داده اند.

امور فیلمبرداری فیلم را مازیار پرتو انجام داده است. فیلمبرداری که با انجام امور فیلمبرداری این فیلم یکی از امیدهای مسلم سینمای ایران جهت کسب جوایز سینمائی امسال است.

برای فیلم طوقی اسفندیار منفردزاده برنده جایزه "سپاس" بهترین آهنگساز سال 1348 ، موزیک متن ساخته است.

مهدی مصیبی مدیر عامل "سییرا فیلم" و تهیه کننده طوقی ، با تهیه این فیلم نشان داد که تهیه کننده ای است که میتوان از او امیدهای بسیار برای تهیه آثار باارزش جهت سینمای  ایران داشت.

طوقی با دارا بودن گروهی از بزرگان سینمای ایران در کنار خود ، فیلمی است که میتواند بار دیگر انبوه بسیاری از علاقمندان سینمای اصیل ایران را به سالنها بکشاند و تحسین آنها را برانگیزد. قرار است طوقی اواخر مهر ماه امسال {1349} به معرض نمایش درآید.

                                                                                                          مجله فیلم و هنر ش 300  دوازدهم شهریور 1349 

                                               



فایل های ضمیمه بند انگشتی
   

طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آن‌گاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بی‌درنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفته‌ای، لزومی هم ندارد به هدف خود برسی {گوست داگ؛سلوک سامورایی}
۱۳۸۹/۶/۴ صبح ۰۶:۳۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بهزاد ستوده, موسيو وردو, بانو, ایرج, دلشدگان, رائول والش, Classic, Kassandra, دشمن مردم, رامین_جلیلوند, محمد, رزا, سم اسپید, اهو, الیشا, حمید هامون, رئیس, برو بیکر, مگی گربه
بانو آفلاین
مدیر داخلی
*****

ارسال ها: 197
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۵/۳۱
اعتبار: 63


تشکرها : 7909
( 3541 تشکر در 126 ارسال )
شماره ارسال: #13
RE: و اما عشق... علی حاتمی

(۱۳۸۹/۵/۲۶ صبح ۰۹:۳۱)اسکورپان شیردل نوشته شده:  حسن کچل / سال ساخت: ۱۳۴۹/ كارگردان: علی حاتمی/    فیلمنامه: علی حاتمی

موسیقی: بابك بیات، اسفندیار منفردزاده

    آواز: عهدیه، كورس سرهنگ زاده، مهتاب، سوسن، افشین/    شعر: علی حاتمی

آهنگ: بابك بیات، پرویز اتابكی، واروژان، اسفندیار منفردزاده

تنظیم آهنگ: بابك بیات، پرویز اتابكی، واروژان، اسفندیار منفردزاده

با همكاری گروه ملی بالة پارس به رهبری عبدالله ناظمی

پلاك طلای بهترین فیلمنامه (علی حاتمی) در جشنواره فیلم های سینمایی ایران  ۱۳۴۹ - ایران

دومین فیلم برتر در جشنواره فیلم سپاس  ۱۳۵۰ - ایران

 مجله فیلم و هنر  شماره 280   19 فروردین 1349

مدتها بود روی این بند از مقاله ای که دوست خوبمان اسکورپان از مجله فیلم و هنر نقل کرده بودند، مشکوک شده بودم...در همه منابع نوشتاری آهنگساز اول این فیلم صرفا با نام "بابک" معرفی شده است... آیا این بابک همان بابک بیات است؟

چرا که در آن زمان دو بابک شهیر و خبره مشغول به فعالیت در زمینه آهنگسازی بوده اند؛ "بابک افشار" و " بابک بیات" ... بگذارید هنوز با شک بنویسم، اگر آهنگساز حسن کچل را بیات نپنداریم، بیات رسما کار آهنگسازی را از 1351 و با فیلم (شیر تو شیر) آغاز می کند. آغاز به فعالیت رسمی بابک افشار نیز در 1349 با فیلم (دزد و پاسبان) است. پس آغاز به فعالیت هر دو(سابقه سینمایی) به نوعی یک اندازه است... و اما صحنه ای از فیلم حسن کچل که مرا باز مردد تر کرد...

طاووس(شهناز تهرانی) در تعریف زندگی خود برای حسن، قطعه ای را به حالتی محزون اجرا می کند. دقیقا در این دهه، روی همین تم، ترانه ای از شکیلا بر روی آهنگی از بابک افشار موجود است. آلبوم آخرین کوکب، آهنگ رویا با این مطلع "عزیز ساکت من، همصدا کو...؟"

خلاصه که شک و تردید آنچنان بالا گرفت که رفتم سراغ منابع اینترنتی، با نهایت تعجب دیدم که سایت سوره سینما نیز آهنگساز حسن کچل را بیات می دانست. وقتی کتاب فیلمشناخت ایران (عباس بهارلو) نیز تنها نظیر تیتراژ فیلم، به نام  "بابک" بسنده می کند و سایت سوره نیز اورا بیات می داند، پس از مجرای موسیقی و محققین آن خطه نیز به موضوع نگاه کردم، با جستجو به چنان مقالۀ پربار و زیبایی از  آقای علیرضا میرعلینقی یکی از محققین زحمتکش این روزگار و عشاق موسیقی برخورد کردم که حیفم آمد آنرا در این تالار قرار ندهم. با آنکه تنها در یک سطر به نام بابک افشار به عنوان آهنگساز حسن کچل اشاره کرده است اما اگر اجازه اظهار عقیده داشته باشم؛ با اندک آشنایی که با سبک و سیاق بیات و افشار داشته باشیم، گمان نکنم تردیدی به جا بماند که آهنگساز حسن کچل جناب بابک افشار بوده اند نه بابک بیات. و اما بقیه مقاله، چقدر دلنشین رویکرد حاتمی را به موسیقی بررسی می کند.... این مقاله تقدیم به دوستداران حاتمی- موسیقی- سینما.

-----------------------------------------------------

4 شنبه، 23 آذر 1384- علیرضا میر علینقی

نگاهی گذرا به نقش موسیقی در فیلمهای زنده یاد علی حاتمی
معناشناسی عناصر تشکیل دهنده در فیلمهای علی حاتمی را هنگامی میتوانیم حس کنیم که به توضیحات خود او توجه کنیم. این توضیحات مصاحبه ها و مقاله های او طی سی و چند سال فیلم سازی آمده و مجموعه ای از آنها در کتابی قطور جمع شده است. با این حال، نویسنده، آن را کافی نمیداند، زیرا گاه در نشریات دهه ۱۳۴۷- ۱۳۵۷ به مقاله های کوتاه و مصاحبه هایی از این فیلمساز بلند آوازه برخورد کرده است که در کتابهای چاپ شده در چند سال اخیر دیده نمیشود.

از اين رو، کتابشناسی آثار قلمی علی حاتمی را هنوز نميتوان کامل دانست. گذشته از اين ها، مصاحبه های تلويزيونی و راديويی او که در آرشيو های دولتی خاک مي خورد را نيز بايد به اين مجموعه مفقودان افزود. علی حاتمی، از آنجا که به خواست و به تصريح خود، از قواعد کلاسيک و شناخته شده فيلم سازی پيروی نميکرده، نحوه کار و زيبايي شناسی خود را توضيح ميدهد. از اين جهت، علی حاتمی، به نوعی کار مدرنيست ها را انجام ميدهد. اشخاصی که بر پايه تست يا قواعد همه گير و پذيرفته شده کار می کنند، نيازی به توضيح ندارند. اما هنرمند متفاوت و هنرمند خارج از اين مدار، خود را توضيح ميدهد.

يکی از قابل استفاده ترين«توضيحات» علی حاتمی درباره کار و زيبايی شناسی خاص خودش، گفتگوی بلندی است که هنگام نمايش سريال «هزاردستان» در ماهنامه فيلم انجام داد. اما در آنجا هم اشاره کمی به موسيقی هست و -اصلا تا جايی که نويسنده اين مقاله ميداند- گفتگوی و يادداشت مستقلی درباره علاقمندی های موسيقايی علی حاتمی در دست نيست. شايد کسی پيدا نشود که در اين زمينه کنجکاوی کند و از او بپرسد؛ حتی نويسنده اين يادداشت که در سال ۱۳۷۰ از لطف و محبت او در کار پژوهش بهره مند شده بود، نيز به فکرش نميرسيد که چنين گفتگويی با چنين محوری ترتيب دهد. در حالی که زنده نام علی حاتمی از اين موضوع استقبال ميکرد. وقتی اين ايده به ذهن رسيد که حاتمی رفته بود. برای هر کاری زمانی ويژه است و ... دريغ!

درباره زندگی موسيقايی علی حاتمی ميتوان چند مقاله بلند نوشت، شايد در حد يک کتاب، که برای سينما دوستان و موسيقی دوستان، ميتواند قابل مطالعه باشد. زندگی موسيقايی او، در بردارنده علاقه های موسيقايی او در دهه های زندگيش، نيز سليقه های او در فيلمهايش است. مسلما اين دو از همديگر جدا نيستند و چه بسا که هر کدام نتواند توضيح دهنده ديگری باشند.

حاتمی ديگر نيست اما خانواده و دوستانيش هستند و ميتوانند از او بگويند و از علاقه های موسيقايی او، نميدانم که آيا با نواختن سازی آشنايی داشت يا نه، اما از فيلمهايش و از ديالوگهايی که نوشته، ميزان آشنايی او با سازهای، دستگاهها و آوازها و هنرمندان بزرگ موسيقی ايرانی را ميتوان حدس زد.
اکنون که پژوهش درباره زندگی موسيقايی اين فيلمساز دلباخته فرهنگ و سنت قاجار، تا اين حد وسيع و نيازمند امکانات است، و با توجه به اندازه در نظر گرفته شده برای مقاله، چاره ای نیست جز اینکه رد پای موسیقی را در سه فیلم شاخص از او پیگیری کنیم. این فیلمها کمابیش در آرشیوهای خصوصی پیدا میشوند، البته با کیفیتهای گوناگون، برای درک بهتر، لازم است که نسخه صاف و روشن و قابل شنودی از آنها داشته باشیم؛ همچنین در این جا از تجزیه و تحلیل فنی و تخصصی در ارتباط با پیوند تصویر و موسیقی صرف نظر شده و منظر کلی تری در نظر گرفته شده است که بتواند خواننده بیشتری داشته باشد.


نمایی از فیلم "حسن کچل"

حسن کچل (1349)

اولین فیلم موزیکال تمام رنگی در سینمای ایران بود که در زمان خود با اکران طولانی و استقبال پرشور روبرو شد و کارگردان جوان(26 ساله) را به شهرت رساند. یکی از منتقدین قدیمی که خود یکی دو فیلم نیز کارگردانی کرده، میگفت که علی حاتمی، اولین فیلم موزیکال ایرانی به معنی واقعی را ساخته، بدون اینکه از نمونه های خارجی –که در سینماهای تهران آنروز فراوان اکران میشدند- تاثیر گرفته باشد. به نظر میرسد که عنصر موسیقی و عنصر صحنه آرایی (دکور) در این فیلم بیشتر مورد توجه بوده تا زیباشناسی تصویری و مونتاژهای مختلف، موسیقی سراسر جاری در فیلم حسن کچل با این که عمدتا از نوع تصنیف و ضربی است، به هیچ عنوان نقش مرسوم و شناخته شده "موسیقی فیلم" را ندارد. فیلم، منظومه ای است از سلیقه های شخصی علی حاتمی در انتخاب تصاویر، قالب بندی ها، دکور و یا دیالوگ هایی که با مهارت هرچه تمامتر آنها را نوشته است. فیلم، سراسر روی دیالوگ هایی می چرخد که همه ضربی و آهنگین هستند؛ و داشتن آنها مهارت و ذوق بسیاری می خواهد. از معاصرین کسی را نمیشناسیم که چنین توانایی و استعدادی داشته باشد. لازمه اینکار، آشنایی عمیق با سنت ضربی خوانی و فرهنگ سنتی ایرانی است که علی حاتمی در آن استاد مسلم بود.

"حسن کچل" ضربی بیشتر بدون ملودی هستند و تاکید آنها روی ریتم است. اجرای دشوار و روان و زیبای آنها را با تنبک استاد زنده یاد امیر بیداریان (1311-1374) میشنویم. گروه باله پارس به سرپرستی استاد عبدالله ناظمی نیز در طراحی رقصهای آن مشارکت داشته است. خوانندگان آن نیز *عهدیه، بدیعی، کورس سرهنگ زاده و مهتاب (؟) بودند. صدای عهدیه را با چهره کتایون (چهل گیس) میشنویم. چهار آهنگساز معروف آن زمان نیز با علی حاتمی در این فیلم مشارکت کرده اند: اسفندیار منفردزاده، واروژان هاخباندیان و بابک افشار ؛ اما چنان که گفته شد، فیلم "حسن کچل" اساسا "موسیقی متن" به معنای شناخته شده آن ندارد. با این حال تصنیفهای کوتاه و بلند و ضربی آن از یاد نرفتنی است. نظیر این تجربه موزیکال را در "بابا شمل" نیز میشنویم اما نه به قدرت "حسن کچل".


سوته دلان

سوته دلان (1356)

فیلمی متفاوت از تمام فیلمهای علی حاتمی و به عقیده نویسنده زیباترین و برازنده ترین فیلم اوست. داستان در فضای تهران جنگ جهانی دوم(1320-1325) و بعد از آن میگذرد. توانایی حاتمی در بازسازی فضاهای تهران آن روزگار، بی بدیل است و شاید آنرا بتوان با "سرب" (به کارگردانی مسعود کیمیایی و طراحی ایرج رامین فر-1367) مقایسه کرد.

این فیلم نیز دارای "موسیقی متن" نیست و در عروض سراسر، انباشته از تکه های کوتاه و بلندی است که سلیقه و زیبایی شناسی خاص حاتمی در صحنه های آن گنجانده است. میدانیم که در فیلمها حاتمی با همه بار نوستالوژیک و علاقه های تاریخ گرایانه نباید به دنبال مستند سازی و بازسازی مطابق با واقعیت گشت. خود او نیز عمدتا" چنین روشی را انتخاب کرده بود و بیشتر دغدغه روایت گری خود را داشت، نه رعایت وسواس های تاریخ نگارانه و یا مستند سازی. "سوته دلان" در فضای تهران شصت سال پیش میگذرد، در حالی که با موسیقی محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان انباشته شده است.

موسیقی ای که در آن زمان (1325-1320) مشابهی نداشت و عمیقا متعلق به زمان خود (1356-1350) بود؛ روایت موسیقایی از نوستالوژی هنری عصر قاجار. با این حال، تکه های انتخابی علی حاتمی روی صحنه ها، خوش نشسته و البته بیشتر شعر و کلام آن قطعات است که حمایت کننده قصه ها و غصه های پرسوناژهای فیلم (وثوقی و آغداشلو) است، نه موسیقی آن. حتی تصنیفی که مجید سه کله (بهروز وثوقی) نسخه کاغذی آن را در دست گرفته و با صدای بلند درکوچه میخواند، متعلق به سالهای دهه 1330 است. بعضی تکه های کوتاه و برشهای سریع و موثر را نیز نمیتوان از یاد برد. از جمله نوای پیانو پیانوی مشیرهمایون شهردار، هنگام برنامه رادیویی ورزش صبحگاهی، که فضای غبار و خراب زندگی مجید را نمایان میکند و اندوه عمیق آن محیط را پررنگ تر نشان دهد.

در تیتراژ فیلم، از گروه موسیقی ملی رادیو و مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ملی تشکر شده است. کار ارکستری مشکاتیان و لطفی با صدای پریسا، روی صحنه های فیلم خوش نشسته و موسیقی و تصویر، هماهنگ عمل میکند.


نمایی از پشت صحنه "دلشدگان"

دلشدگان (1371)

"دلشدگان" تنها فیلم علی حاتمی است که "موسیقی متن" به معنی واقعی و استاندارد را دارد و مدیون حضور یک آهنگساز با استعداد است که فهم کاملی از فیلم و موسیقی فیلم دارد؛ حسین علیزاده، نوازنده تار و سه تار و آشنا به سنت موسیقایی قاجار، در این فیلم ممارست ها و توانایی های خود را نشان داده است. در صحنه هایی، برشهایی کوتاه از تارنوازی به شیوه قاجار میشنویم و در بعضی برشها، لحن و روش علیزاده را، هم در نوازندگی و هم در ارکستر نویسی. تعدادی از شاگردان قدیمی او به عنوان نوازنده و سیاهی لشگر با لباس مخصوص آن دوران در فیلم حاضر شدند؛ از جمله جهانشاه صارمی که از شاگردان قدیم علیزاده و لطفی است و اکنون سرپرست گروه "نهفت" است.

تا از یاد نرفتند باید یاد کنم از علی حاتمی، که به واسطه یک دوست- فهید نبوی- مجموعه کامل صفحات موسیقی دوره قاجاریه خود را روی پنج حلقه نوار کاست برایم ضبط کرد و در اینکار بی بخل و گشاده دست بود. هیچوقت لطف او را فراموش نخواهم کرد؛ زیرا آن صفحات بعد ها بسیار به کار آمدند. در آن زمان، یعنی سیزده سال پیش، شنیدن صفحات عصر قاجار و مقایسه با موسیقی "دلشدگان" که با کلام شیرین یاد فریدون مشیری و صدای پخته محمدرضا شجریان همراه بود، باعث تعجب و حتی دلزدگی شد.

قسمتی از موسیقی فیلم "دلشدگان"

نویسنده انتظار بازسازی فضا و تاریخ و موسیقی و وقایع تاریخ موسیقی عصر قاجار را داشت ولی اصلا هیچ چیز مطابق اصل، بازسازی نشده بود! لباسها، دکورها، قیافه ها و حتی موسیقی ها خیلی شیک تر و نو نوارتر از آنی بود که در عکسها دیده و در صفحه های گرامافون شنیده ایم. در آن زمان نویسنده فکر میکرد که یک سوژه عالی، یعنی وقایع ضبط صفحه گرامافون در سالهای 1293-1298 شمسی، به نفع یک روایتگری فانتزی و شخصی "حرام" شده است. دو نکته نیز شایسته تامل است؛ اول، آوازی که محمدرضا شجریان به تنهایی در فیلم میخواند و انصاف را که از بهترین خوانده های اوست (گویا صبح روزی در کوهستان با هوای بارانی، به کمک یک ضبط صوت دستی آنرا ضبط کرده است) دوم، موقعیت شناسی عالی علیزاده از لحظات مناسبی که تصویر با موسیقی جفت میشود و تاثیر میگذارد.


علی حاتمی در کلاس موسیقی

شجریان در آن فیلم، عمدا" از لب خوانی به شیوه فردین و ایرج خودداری کرد و علیزاده نیز محدوده کار را بر ساخت و ترانه و ضربی قرار نداد، بلکه موسیقی فیلم را به عنوان "هنر" در نظر گرفت و با هوشمندی نوشت و اجرا کرد.

طرح زیبای روی جلد نوار و پوستر فیلم نیز از یادنرفتنی است. زیرا با عناصر موسیقییایی انباشته شده است؛ از جمله یک گرامافون بوقی، نماد موسیقی عصر تجدید در ایران و نماد نوستالوژیک در فیلمهای ایرانی؛ این طرح را زنده یاد مرتضی ممیز کشیده و به فیلم دلشدگان تقدیم کرده بود.

... و ختم سخن
یاد می آورم از یک فیلم کوتاه تلویزیونی که به کوشش دوستم علیرضا مجمع درباره زنده نام، علی حاتمی ساخته شده بود و در ان از تکنوازی سنتور هنرمند ایرانی مقیم آمریکا، داریوش ثقفی استفاده شده بود. مجمع میگفت موسیقی ایرانی و ساز ایرانی روی فیلمهای هیچ کس به خوبی فیلمهای حاتمی "نمی نشیند"

* به خوانندگان فیلم نام سوسن را نیز اضافه کنیم ( ندیمه و یا همخانۀ طاووس) - بانو

بامهر... بانو


مریم هروی
۱۳۸۹/۷/۳۰ عصر ۰۲:۴۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بچه رزماری, john doe, سم اسپید, اسکورپان شیردل, بهزاد ستوده, پایک بیشاپ, رامین_جلیلوند, ایرج, Surrealist, jack regan, دشمن مردم, رائول والش, منصور, سروان رنو, محمد, دلشدگان, Classic, رزا, Kassandra, ژان والژان, الیشا, حمید هامون, رئیس, برو بیکر, مگی گربه
jack regan آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 54
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۲/۴
اعتبار: 6


تشکرها : 158
( 351 تشکر در 30 ارسال )
شماره ارسال: #14
RE: و اما عشق... علی حاتمی

اقا نسخه اصلي دلشدگان رو ميدونين چجوري ميشه گير اورد؟


play it again, Sam
http://www.tcm.com
۱۳۸۹/۸/۱ صبح ۰۷:۱۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا
shahyar آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 2
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۶/۲۰
اعتبار: 0


تشکرها : 5
( 2 تشکر در 0 ارسال )
شماره ارسال: #15
RE: و اما عشق... علی حاتمی

من یه نسخه ی خیلی قدیمی از دلشدگان رو دارم

منظورت کدوم نسخه اس؟


زندگی همان اتفاقی است که خودت موجبش می شوی
۱۳۸۹/۸/۱ صبح ۰۸:۳۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا, الیشا
jack regan آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 54
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۲/۴
اعتبار: 6


تشکرها : 158
( 351 تشکر در 30 ارسال )
شماره ارسال: #16
RE: و اما عشق... علی حاتمی

نسخه اي كه الان تو بازاره مال رسانه هاي تصويريه  يه نسخه VHS هم هست كه از اين نسخه يه ذره كاملتره.يه نسخه هم چند سال پيش از شبكه يك پخش شد كه اي بدك نبود.نسخه اصلي فيلم رو ميخام.اگه يادتون باشه به دلشدگان و ناصر الدين شاه اكتور سينما مجوز پخش نميدادن تا بالاخره بعد از 2-3 سال با جرح و تعديل فراوان سال 71 يا 72 مجوز پخش گرفتن.يعني حتي فيلمي كه تو سينماها هم پخش شد نسخه سانسور شده فيلم اصلي بود.من نسخه اصلي  رو ميخام اگه متوجه شده باشين يه جاهايي از فيلم كه اواز استاد شجريان پخش ميشه تصوير ناگهان از صورت ليلا حاتمي به نقاشي گل و بلبل كات ميشه. جالب اينه كه تو بعضي از وژن ها بعضي اواز ها حذف شده يا جاي اوازها عوض شده.بعضي سكانسهاي مربوط به حضور گروه در پاريس هم حذف شده.cryyy!cccc:cryyy!asabi


play it again, Sam
http://www.tcm.com
۱۳۸۹/۸/۱ عصر ۰۲:۰۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا, Kassandra, رئیس
منصور آفلاین
آخرین تلالو شفق
*

ارسال ها: 501
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۱۷
اعتبار: 77


تشکرها : 395
( 8064 تشکر در 307 ارسال )
شماره ارسال: #17
RE: و اما عشق... علی حاتمی

خانم زری خوشکام که در حال حاضر 63 سال دارد یکی از هنرپیشگان تراز اول دهه 50 بود که اگر حتی میتوانست دو سال پس از نخستین فیلمش در سینما حضوری مستمر داشته باشد بسیار فراتر از خانم فروزانی باشد که از او بعنوان ستاره اول سینمای زن پیش از انقلاب یاد میشود. او در سال 50 در سن 24 سالگی در فیلم کلبه ای آنسوی رودخانه که فیلم چندان مطرحی نبود به سینما کشیده شد.پس از این فیلم پیشنهاد بازی در فیلمهای برهنگی بسوی وی روان شد و او جسته و گریخته از و بدون ابا فیلمها را یکی پس از دیگری بازی کرد. فیلمهائی چون : آدمک ، الکلی ، رشید ، مرد هزار لبخند(همه در سال 1350)

در سال 51 پیشنهاد ازدواج علی حاتمی به خانم خوشکام تمام مطبوعات ایران را حیرتزده کرد. زنی که حتی به ادعای مجله پلی بوی (که تخصصش در چاپ عکسهای برهنگی هنرپیشگان و ورزشکاران تراز اول جهان بود ... و البته هست) عکسهای از وی در این مجله در همان سال به چاپ رسانده بود با کارگردانی جوان و سنتی گرا که صرفا دو فیلم حسن کچل و باباشمل را در سن 27 سالگی کارگردانی کرده بود موجی از انتقاد به راه انداخت... سه ماه تمام ، جستجوی خبرنگاران از این زوج به جائی نرسید (آنها به ماه عسل رفته بودند)... علی حاتمی به محض بازگشت آب پاکی را بر دست همگان ریخت : ادعای چاپ عکس همسرم در مجله پلی بوی جعلی است و منبعد به زری فقط در فیلمهای خودم بازی خواهد کرد...(به اذعان آگاهان امر علی حاتمی و همسرش تمامی نسخ مجله پلی بوی را که عکس زری در آن چاپ شده بودبه محض ورود به تهران یکجا از وارد کننده خریدند تا حتی یک نسخه از آن دست کسی نیفتد)

به رغم اخطار حاتمی ، زری خوشکام یکسال پس از ازدواج مجددا در سه دو فیلم از ساخته های کسانی دیگر غیر از حاتمی شرکت کرد (تپلی ساخته مرحوم رضا میرلوحی و توبه ساخته اسماعیل پور سعید)... اما ظاهرا سرزنش حاتمی کار خودش را کرد و پس از آن خوشکام در فیلم خواستگار و پس از آن در سریال سلطان صاحبقران و پس از انقلاب در بخشهای بسیار کوتاهی از سریال هزاردستان هرسه ساخته ی خود حاتمی ظاهر شد.

تولد تنها فرزند ایندو (لیلا) در سال 51 عملا یکی از عوامل بازدارنده وی از حضوری مستمر در سینما بود)

 

در اواسط دهه 70 این تنها فرزند با علی مصفا (که از خانواده ای اصیل بود : پدرش دکتر مظاهر مصفا شاعر و ادیب و مادرش دکتر امیربانو امیری فیروزکوهی دختر مرحوم امیری فیروزکوهی از شاعران ایران) ازدواج کرد.

زری خوشکام با مرگ حاتمی در بخشی کوتاه از جهان پهلوان تختی بهروز افخمی  بشکلی مستند ظاهر شد. وی در تیتراژ فیلم عشق بعلاوه 2 ساخته رضا کریمی حضور داشت . وی در سال 82 در فیلمی از دامادش علی مصفا با عنوان سیمای زنی در دورست حاضر بود که فیلم چندان مطرحی از کار درنیامد. این فیلم در واقع یک فیلم خانوادگی با حضور لیلا و زری و علی بود). در سال 86 وقتی سینما نیاگارای تهران در آتش سوخت همگان فهمیدند که مالک این سینما زری خوشکام بوده است و وقتی محمد مهدی دادگو (همچون واروژ کریم مسیحی برای هزاردستان) قصد ساخت و تدوینی مستقل از سریال سلطان صاحبقران حاتمی و اکران آن در سینماها را داشت زری خوشکام بشدت مخالفت خود را اعلام و مانع از این کار شد که کسانی دیگر فیلمهای همسرش را بنام خود در سینماها اکران کنند. او در حال حاضر با عشقی وافر به سینما در حال نویسندگی فیلمنامه های سینمائی است و حتی نام خود را با عناوینی مستعار روی فیلمنامه ها می نهد. جالب اینکه در سال 87 زری خوشکام(زهرا حاتمی) از سوی انجمن منتقدان و سینماگران بعنوان جایزه بهترین فیلمنامه نویس سی سال پس از انقلاب (به نیابت از همسرش) دریافت کرد

۱۳۸۹/۸/۲ عصر ۰۱:۳۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پدرام, ایرج, بانو, پایک بیشاپ, محمد, jack regan, دلشدگان, سروان رنو, Classic, اسکورپان شیردل, دشمن مردم, رزا, Kassandra, 1991, سم اسپید, roolplack, اهو, الیشا, ژان والژان, رئیس, برو بیکر, مگی گربه, هایدی
اسکورپان شیردل آفلاین
ناظر انجمن
*****

ارسال ها: 512
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۱
اعتبار: 50


تشکرها : 5286
( 6636 تشکر در 289 ارسال )
شماره ارسال: #18
RE: و اما عشق... علی حاتمی

(۱۳۸۹/۷/۳۰ عصر ۰۲:۴۴)بانو نوشته شده:  

مدتها بود روی این بند از مقاله ای که دوست خوبمان اسکورپان از مجله فیلم و هنر نقل کرده بودند، مشکوک شده بودم...

ضمن تشکر از دقت نظر بانوی گرامی باید عرض کنم که بنده مشخصات کامل فیلم حسن کچل را از یکی از سایتها برداشتم.(الان یادم نیست کدام سایت). زیرا مشخصات فیلم در خود مجله به صورت ناقص چاپ شده بود و فقط اسامی دست اندرکاران اصلی فیلم نوشته شده بود. در مورد موسیقی فیلم نیز در مجلۀ فیلم و هنر ، فقط نوشته شده بود بابک (همانطور که شما اشاره کردید) و در هیچ کجای مقاله نیز نامی از مرحوم بابک بیات نبرده بود. بنابراین نتیجه گیری شما درمورد سازندۀ موسیقی فیلم کاملاً درست است.


طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آن‌گاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بی‌درنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفته‌ای، لزومی هم ندارد به هدف خود برسی {گوست داگ؛سلوک سامورایی}
۱۳۸۹/۸/۴ عصر ۰۳:۰۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بانو, رزا, Kassandra, NeaveNistose, الیشا, رئیس
سم اسپید آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 485
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۱/۸
اعتبار: 52


تشکرها : 2700
( 5531 تشکر در 315 ارسال )
شماره ارسال: #19
RE: و اما عشق... علی حاتمی

ظاهرا داستان موسیقی فیلم حسن کچل با گفته های دوستان کمی پیچیده شد و با توجه به اینکه بانوی گرامی در زمینه موسیقی صاحب نظر هستند، حرفی برای گفتن باقی نمانده است. ظاهرا مشکل ما در بخش دایره المعارف دوبله به موسیقی فیلم هم کشیده شده است. دریغ از یک منبع درست و حسابی!

لیست فیلمشناسی بابک افشار:

حسن کچل (1349)

دزد و پاسبان (1349)

مظفر (1353)

صمد آرتیست می شود (1353)

سازش (1353)

آب (1353)

لیست فیلمشناسی بابک بیات:

غریبه (1351)

سرگروهبان (1351)

شیر تو شیر (1351)

تنها مرد محله (1351)

کیفر (1352)

خورشید در مرداب (1352)

هیاهو (1353)

مسلخ (1353)

برهنه تا ظهر با سرعت (1355)

بت شکن (1355)

تنها حامی (1355)

فریاد زیر آب (1356)

و ...

بابک افشار در زمان ساخت فیلم حسن کچل 36 ساله بود در حالیکه بابک بیات 24 سال داشت و نسبت به ایشان کم تجربه تر بود. با توجه به شناختی که از علی حاتمی، و حساسیت او نسبت به فیلم هایش خصوصا در زمینه موسیقی و دوبله داریم، و نیز موسیقی سنگین و منحصر بفردی که در فیلم حسن کچل بکار گرفته شده است تقریبا حرفی باقی نمی ماند که بابک افشار سازنده موسیقی این فیلم می باشد. کما اینکه بابک افشار از سال ۱۳۳۳ به موسیقی پرداخت و کار حرفه ای خود را با رادیو تلویزیون و سینما در ایران از سال 1340 آغاز کرد و بیش از ۶۰۰ ملودی برای خوانندگانی چون پوران، هایده، رامش، مهستی، گوگوش، لیلا فروهر و شکیلا ساخته و همچنین آهنگهای بسیاری برای ویگن، عارف، ستار و داریوش تنظیم نموده است. ضمن اینکه در بیوگرافی واروژ هاخباندیان (ملقب به واروژان) به نکاتی اشاره شده است که بر این ادعا صحه می گذارد:

در سال ۱۳۴۷ برای اولین بار برای فیلم «جهنم سفید» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان موسیقی نوشت. علاقه‌اش به حیطه موسیقی فیلم باعث شد که این کار را به صورت حرفه‌ای ادامه دهد. در ادامه این تجربیات در فیلم حسن کچل ساختهٔ علی حاتمی (1349) که به عنوان اولین موزیکال سینمای ایران شناخته شده، همراه با بابک افشار، پرویز اتابکی و اسفندیار منفردزاده، موسیقی متن این اثر را خلق کرد. در این فیلم عهدیه، کوروس سرهنگ‌زاده، مهتاب، سوسن و افشین آواز خواندند.

در ضمن اگر دوستان دقت کنند متوجه می شوند که از سال 1351 به بعد بابک بیات دائما در حال ساخت موسیقی فیلم بوده و برای کسی که کار تخصصی اش بوده اصلا منطقی نیست که در سال 1349 موسیقی فیلم ساخته باشه و به یکباره تا سال 1351 متوقف شده باشه.

بابک افشار ساخت موسیقی فیلم را از سال 1349 درست همزمان با فیلم حسن کچل آغاز کرده و برخلاف بابک بیات توقف چند ساله اش بدلیل همکاری با رادیو تلویزیون و خوانندگان مطرح اون موقع بوده.


مشکل من با دنیا این است که او همیشه یک گیلاس از من عقب تر است (هامفری بوگارت)
۱۳۸۹/۸/۴ عصر ۰۴:۵۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دشمن مردم, بانو, رزا, اسکورپان شیردل, Kassandra, الیشا, ژان والژان, ترومن بروینک, دنی براسکو, رئیس, برو بیکر, مگی گربه
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,177
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 85


تشکرها : 11641
( 19311 تشکر در 1617 ارسال )
شماره ارسال: #20
RE: و اما عشق... علی حاتمی

همونطور که دوستان اکثرا می دانند ، سریال هزاردستان در حال پخش است و زمان آن هم نیمه شب و تکرار آن صبح ها از شبکه یک است. پخش های نیمه شب خوبی اش اینست که اکثر فضول ها خواب هستند و چون احتمال گیر دادن متحجران در این ساعات کمتر است ، پس نیازی به سانسورهای بی دلیل نیست. دو شب پیش برای اولین بار نسخه تقریبا کامل هزاردستان را از شبکه یک دیدم . زن رضا خوشنویس که به دلیل بی حجاب بودن در بازپخش های اخیر دیده نمیشد اینبار رخ نمود و مشاهده گردید. حتی برخی جملات به نظرم تازه می آمد. امیدوارم که این رویه ادامه پیدا کند . فقط ای کاش به جای ساعت 1 ، ساعت 12 شب پخش را شروع کنند تا فردا صبح با چشم قرمز سر کار نرویم.


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۸/۹ عصر ۱۱:۱۶
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا, اسکورپان شیردل, دشمن مردم, بانو, Kassandra, 1991, ژان والژان, اهو, الیشا, جو گیلیس, رئیس, پطرکبیر
ارسال پاسخ