(۱۳۹۳/۲/۲۹ صبح ۰۱:۱۷)شیخ حسن جوری نوشته شده:
یک سوالی ذهن مرا مشغول ساخته است:
یعنی آیا برای ساختن هر فیلمی در خصوص قهرمانان و یا اندیشمندان این مملکت باید رضایت خانواده های آنان جلب گردد؟ مگر نه آنکه حضرات می فرمایند قهرمانان و اندیشمندان وقتی تبدیل به نماد کشور می شوند دیگر متعلق به خود نیستند؟
این پروسه آیا برای سایر فیلمها رعایت شده است؟ آیا سریالی که اتفاقا اینروزها از شبکه تماشا در خصوص زندگی استاد شهریار در حال پخش است دارای مجوز از خانواده شهریار است؟
ماده 13 و 14 و 15 قوانين وزارت ارشاد اسلامی:
ماده13:حقوق مادی اثرهایی که در نتیجة سفارش پدید میآید تا سی سال از تاریخ پدید آمدن اثر متعلق به سفارش دهنده، است مگر آنکه برای مدت کمتر یا ترتیب محدودتری توافق شده باشد
ماده14:انتقال گیرنده حق پدیدآورنده میتواند تا سی سال پس از واگذاری از این حق استفاده کند مگر اینکه برای مدت کمتر توافق شده باشد.
ماده15:در مورد مواد13و 14 پس از انقضای مدتهای مندرج در آن مواد استفاده از حق مذکور در صورت حیات پدیدآورنده متعلق به خود و در غیر اینصورت تابع ترتیب مقرر در مادة 12 خواهد بود
مطابق با قوانین وزارت ارشاد تا 30 سال از تاریخ پدید آمدن یک اثر (بطور مثال یک فیلمنامه یا فیلم) مولف آن و یا هرشخص حقیقی و یا حقوقی که بشکلی با ذات وجودی اثر نسبتی داشته باشد بعنوان مدعی میتواند درخصوص اثر یا هرگونه تحریف و تبدیل و یا بخشهای مالی اثر اقامه دعوی کند...
در کل دنیا هم چنین قوانینی وجود دارد و صاحب اثر یا وراث آنها به نوعی صاحب امتیاز اثر محسوب میشوند. اثر میتواند کتاب ، نقاشی ، فیلم ، موسیقی و یا هر اثر هنری دیگری باشد.
درخصوص کسب اجازه از خود شخص یا وراث وی که قرار است داستان زندگی وی بشکل فیلم یا سریال ساخته شود مطابق با قانون فوق الذکر خانواده شخص (حتی آخرین بازمانده باقیمانده دودمان وی تا دومین نسل- یعنی فرزندان) میتواند درخصوص تحریفها و یا منابع اقتصادی اثر مدعی گردد. این به آن معنی نیست که رضایت تک تک خانواده وی جلب گردد. و راه فرار کارگردانان ما همین جاست. بطور مثال سریال شهریار را مثلا با کسب یک امضا از یکی از بازماندگان آن مرحوم میسازند و اگر بعدها کس دیگری از بازماندگان مدعی شد به استناد آن امضا ، وقعی به ادعای نفر دوم نمیگذارند.
در مورد سریال شهریار اصولا این سریال یک سریال بی سروته است که در شان شاعری چون شهریار نیست. مرحوم شهریار 30 سال کارمند بانک فلاحتی (کشاورزی) بود. اصولا درآمد و رزق وی از همین محل تامین میشد. کوچکترین اشاره در یک سریال که قرار است بیوگرافی شهریار را بیان کند به این مهم اشاره نشده اما از مریضی یک دوست مسلول ده ها دقیقه داستان سازی میگردد... شخصیت عارف قزوینی شخصیتی بزرگ در تاریخ ایران است. در این سریال ، عارف اشاره میکند که حضور رضاشاه در آن مقطع زمانی به مثابه وجود یک نیاز برای ایران است که غده های چرکین آن زمان توسط وی از ریشه برکنده شود و شهریار در اینخصوص موضعگیری میکند! اینکه ما عقاید و خواسته های خود را از زبان شهریار ، از زبان هر بزرگ دیگر بیان کنیم این یک تحریف تاریخی است. مرحوم شهریار اهل سیاست نبود. گاهی بررای خوشایند کسی شعری گفت اما هیچگاه جانب کسی را در تقابل با دیگری نگرفت. یک عاشق بود. عاشق اهل بیت. عاشق خدا. عاشق قران، عاشق حافظ و عاشق عشقی زمینی که هرگز به آن نرسید. حال آنکه در سریال ، وی را در رودخانه پرتلاطم زد و بندهای سیاسی و در میان سیاستگران و سیاست زدگان می بینیم که حیران است و گاه آنسوئی میدود که کارگردان دوست دارد یا به وی سفارش گردیده... واقعه ای که مرحوم مرعشی نجفی از خواب دیدن علی بن ابیطالب در شبی که وی شعر "علی ای همای رحمت..." را می سروده و خود شهریار اسرار داشت تا قبل از مرگش این راز برملا نشود نیز در سریال گنجانده نشده و اشعاری که ازو نقل میشود مطابق با وقایع عمدتا احساسی یا سیاسی است ولاغیر... بنظر میرسد بازماندگان مرحوم شهریار در خصوص تحریف آشکار زندگی وی در اولین پخش آن تعلل کردند. شاید بخاطر خرسندی از ساخته شدن یک سریال بنام پدر آنقدر خوشحال بودند که نتوانستند به روی خود بیاورند که چقدر تحریف در سریال صورت گرفت و انها غافل بودند... بنظر میرسد درخصوص سریال دکتر قریب کارها با نظارت بسیار بیشتری صورت گرفت. حتی درخصوص زندگی کشوری و شیرودی و بابائی بطور جدی با خانواده های ایشان مشورت شد.
بطور کل ، در ایران چیزی بنام حق کپی رایت وجود ندارد. ایران از اعضای انجمن جهانی کپی رایت نیست . امیر نادری تنگسیر را بدون کسب اجازه از صادق چوبک ساخت و چوبک نه بخاطر کسب اجازه بلکه بخاطر تحریف حتی زبان فیلم انتقادات گزنده ای کرد که بجائی نرسید. کارگردانان ما نه تنها به خودی رحم نکردند بلکه گاه از غریبه ها هم دزدی کردند. مهرجوئی تا توانست دزدی کرد بدون اینکه حتی بشکلی وفادارانه نامی از خالقان اصلی اثر ببرد (پستچی ، دایره مینا ، سارا ، پری که بترتیب توسط وویتسک ، گئورگه بوشنر ، هنریک ایبسن ، دیوید سالینجر نگاشته شده بودند)، کیمیائی غزل را ساخت با الهام از خورخه لوئیس بورخس ، فرزاد موتمن شبهای روشن را از داستایوسکی کش رفت ، محمد رضااعلامی نقطه ضعف را از روی آنتونی ساماراکیس برداشت کرد ، سیف الله داد بازمانده را از روی داستان غسان کنفانی الگو گرفت ، ناصر تقوائی ناخدا خورشید را از اثر ارنست همینگوی به وام گرفت و ... مهم نیست اینها در فیلم خود نام نویسندگان اثر را بردند یا نبردند ، مهم اینست که ریالی بابت حق تالیف به بازماندگان و خالقان اصلی اثر پرداخت نکردند چراکه به لطف همان عدم عضویت در سازمان کپی رایت از هر گزندی در داخل کشور در امان بوده و هستند... وقتی قوانین خود ما جائی در این وادی ندارد چگونه میشود به قوانین آنسوی آبها وفادار ماند؟!