اسکورپان شیردل
ناظر انجمن
ارسال ها: 512
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۱
اعتبار: 50
تشکرها : 5286
( 6629 تشکر در 287 ارسال )
|
RE: و اما عشق... علی حاتمی چند خط انتهایی فیلمنامه ی علی حاتمی که چگونگی مرگ تختی را بازگو میکند ( در همان شماره ی مجله ی مورد اشاره ی جناب منصور ، فیلمنامه ی اصلی و کامل جهان پهلوان تختی منتشر شده است و به نظر من اگر ساخته میشد یکی از شاهکارهای سینمای ایران شکل می گرفت. حیف که مرگ به زنده یاد علی حاتمی فرصت نداد و فیلم به آن شکل مثله شده و افتضاح ساخته شد.) :
. . .
جهان پهلوان: من تختی هستم. یه آقایی به خونه من تلفن کرده...
صدای تلفن: من بودم آقا، دست شما رو میبوسم. من عنصری هستم. کار هنری میکنم.
جهان پهلوان: موفق باشید، امری با من داشتید؟
صدای تلفن: یه عرض مختصر. ما یک فیلم تبلیغاتی داریم برای تبلیغ تیغ ریش تراشی. خواستم شما نقش اول اونو بازی کنید. پلان درشتی از صورت شماست که یک دست زیبای زنانه به اون دست میکشه و شما این شعر ریتمیک رو میخونید. اجازه بدید شعرو پخش کنم:
صدای زدن دکمه ضبط صوت. ضرب نواخته میشود. بعد یک صدای نتراشیده نخراشیده میگوید.
صدا: رو صورتم مورچه بیاد لیز میخوره. ریشام هر روز دو دست تیغ تیز میخوره.
ضبط صوت خاموش می شود. صدا ادامه می دهد
صدای تلفن: جالبه، نه؟ واقعا با مزهاس قبول میکنید؟
جهان پهلوان: نخیر آقا. بنده اهل این کارا نیستم.
صدا: اجازه بدید بگم تا صد هزار تومان اسپانسر حاضره به شما برای این چند ثانیه بده.
جهان پهلوان: خیر آقا. انگار شما عقل و بار درست و حسابی ندارین
صدا: صد هزار تومان به راحتی میتونه همه مشکلات شما رو حل کنه.
جهان پهلوان: مشکلات منو پول حل نمیکنه.
صدا: به هر حال بازی کردن در این فیلم تبلیغاتی همه مشکلات شما رو حل میکنه. مشکلاتی که در چند روزه اخیر دارید. پذیرفتن این کار در حقیقت تنها راه ازادی شماست. تحمل چند لحظه رفتار مبتذل به یک عمر زندگی کردن میارزه. شما هنوز 36 سال دارید. نصف عمرتون فرصت دارید. حتی میتونید اعلامیهها رو به هزینه خودتون چاپ کنید و پخش کنید. به هر تقدیر هر وقت تغییر عقیده دادید و خواستید ظرف این چند روز به ساز ما برقصید آن هم فقط برای چند ثانیه بیایید جلوی پنجره اتاق، پنجره را باز کنید و یک نفس عمیق بکشید. ما با دوربین شما رو زیر نظر داریم.
تلفن قطع میشود. جهان پهلوان با تعجب گوشی را میگذارد. کاغذی از زیر در به داخل فرستاده میشود. جهان پهلوان کاغذ را باز میکند. این متن روی آن نوشته شده است:
" این نامه را به خط خودتان بنویسید: "حضور مبارک آقای دادستان، این ورقه وصیت نامه اینجانب است. تمنایی که از جنابعالی دارم این است که اولا مهریه زنم هر چه هست بدهید. بیشتر راضی نیستم. ثانیا از هیچ کس گله و شکایت و ناراحتی ندارم. خودم این تصمیم را گرفتم و احدی در کار من دخالت ندارد. غلامرضا تختی 46/11/16"
برای خودکشی قرص داخل کشوی میز است و آب از دست شویی بردارید. لیوان کنار شیر آب است."
جهان پهلوان به طرف میز میرود. لوله قرص را برمیدارد و کف دستش میریزد. دوباره در قوطی خالی میکند. به طرف توالت میرود که لوله را بیندازد. آب باز است. لیوان آب را پر میکند و آب میخورد. میآید طرف پنجره شیشه را پرت کند. متوجه میشود ممکن است ماموران را به اشتباه بیندازد. پنجره را به سرعت میبندد. تلفن زنگ میزند. گوشی را بر میدارد. صدای قبلی است.
صدا: آیا تغییر عقیده دادهاید یا ما دست به آن عمل بزنیم که آبروی هرچه پهلوان است بر باد برود؟
جهان پهلوان در دهنی تلفن تف میاندازد. مینشیند روبه روی آینه به خودش، قرصها و شیرآب باز نگاه میکند.
جهان پهلوان روی تشک خودش را مشاهده میکند. با خودش در حال کشتی گرفتن است. خودش را به پل برده و در لحظات جان فرسای مقاومت مرگبار است. در این لحظه برق اتاق قطع میشود. تاریکی و سکوت حاکم است. پس از مدتی صدای باز شدن شدید پنجره شنیده میشود و صدای گذاشتن چند نردبان و بالا آمدن چندین نفر...
به تماشای ورزش زورخانهای مشغول است و تنهاش تا نیمه از سوراخ نورگیر بیرون آمده و به طرف پایین آویزان است. برای آخرین بار میل منقش به پرچم ایران به طرفش میآید. میل را میگیرد و میخواهد نگه دارد اما موفق نمیشود. پدرش پشت سرش در عبای سفیدی ظاهر شده و پایش را نگه داشته تا مانع سقوط او شود. ولی جهان پهلوان با میل منقش به پرچم ایران به کف گود سقوط میکند و درهم میشکند و غرقه به خون میشود.
چند مامور کلانتری در اتاق شماره 23 باز میکنند و داخل میشوند. جسد تختی روی تخت افتاده و شیشه قرص طرف دیگر. شیر آب باز است. پاسبانی آن را میبندد. وصیت نامه به خط جهان پهلوان روی میز قرار دارد.
مامور دادستانی: خودکشی کرده.
عارفی دف زنان وارد میشود و دور گود کنار بدن خونین و پاره و شکسته جهان پهلوان میچرخد و اشعار عارفانه میخواند.
عارف: گرد مرد رهی میان خون باید رفت...
خسرو نظافت دوست کشتی گیر قدیمی که قرار بود ایفاگر نقش تختی در فیلم مرحوم حاتمی باشد
طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آنگاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بیدرنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفتهای، لزومی هم ندارد به هدف خود برسی {گوست داگ؛سلوک سامورایی}
| |
۱۳۹۳/۲/۲۵ عصر ۱۲:۳۷ | |
تشکر شده توسط : |
پرشیا, اسکارلت اُهارا, برو بیکر, خانم لمپرت, BATMAN, زبل خان, بانو, جیسون بورن, Classic, ایرج, سرهنگ آلن فاکنر, مگی گربه, ژان والژان, سروان رنو, زرد ابری, Kurt Steiner, مکس دی وینتر, کاپیتان اسکای, ریچارد |