"اگر همسران ما، ما را در اين وضع مي ديدند! اميدوارم وضع آنان در اردوگاهشان بهتر از ما باشد و از بلايي که به سر ما مي آيد خبر نداشته باشند".
سخنان رفيقم مرا به ياد همسرم انداخت. در حاليکه کيلومترها مسافت را روي يخها سکندري مي خورديم، بارها از يکديگر به عنوان حايل استفاده مي کرديم، يکديگر را از روي زمين بلند مي کرديم و به پيش مي رانديم، افتان و خيزان در حرکت بوديم، بدون اينکه سخني بگوييم. اما هر دو مي دانستيم، که هر يک به همسر خود مي انديشد.
انديشه اي در من شکفت: براي نخستين بار در زندگي ام حقيقتي را که شعراي بسياري به شکل ترانه سروده اند و انديشمندان بسيار نيز آنرا به عنوان حکمت نهايي بيان داشته اند، ديدم. اين حقيقت، که عشق عالي ترين و نهايي ترين هدفي است که بشر در آرزوي آنست.
و در اينجا بود که به معناي بزرگترين رازي که شعر بشر و انديشه و باور بشر بايد آشکار سازد، دست يافتم، رهايي بشر از راه عشق و در عشق است.
پي بردم که چگونه بشري که ديگر همه چيزش را در اين جهان از دست داده، هنوز مي تواند به خوشبختي و عشق بينديشد، ولو براي لحظه اي کوتاه، به معشوقش مي انديشد. بشر در شرايطي که خلا کامل را تجربه مي کند و نمي تواند نيازهاي دروني اش را به شکل عمل مثبتي ابراز نمايد تنها کاري که از او بر مي آيد اينست که در حاليکه رنجهايش را به شيوه اي راستين و شرافتمندانه تحمل مي کند، مي تواند از راه انديشيدن به معشوق و تجسم خاطرات شرافتمندانه عاشقانه اي که از معشوقش دارد خود را خشنود گرداند. براي نخستين بار در زندگي ام بود که به معناي اين واژه ها پي بردم. "فرشتگان در انديشه هاي شکوهمند ابدي و بي پايان غرقند."
![[تصویر: 1380055239_4095_aafac3bc2a.jpg]](http://cafeclassic5.ir/imgup/4095/1380055239_4095_aafac3bc2a.jpg)
انسان در جستجوی معنا (جستجوی انسان برای معنا)
دکتر ویکتور فرانکل
دکتر ویکتور فرانکل یک روانشناس اتریشی است که تجربیات و خاطرات خود از دوران اسارت در آشویتس را به تحریر در آورده است. او متولد 1905 در وین است.بین سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۳۸ فرانکل در بیمارستان روانی وین به عنوان رئیس بخش خودکشی زنان مشغول به کار شد و در سال ۱۹۳۸ که آلمان به اتریش حمله کرد، او به طور خصوصی کارش را به عنوان عصبشناس و روانپزشک شروع کرده بود.او در ۱۹۴۹ از دو دانشگاه وین و آدیتشنالی موفق به گرفتن درجهٔ دکترای اعصاب و روان شد. در ضمن او از ۱۲۰ دانشگاه در سراسر جهان دکترای افتخاری گرفت.
فرانکل به علت یهودی بودن در سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ به وسیله نازیها ابتدا در آشویتس و سپس در اردوگاه کار اجباری داخاو زندانی شد. تجارب او در این اردوگاهها موجب شد مکتب جدیدی را در روانشناسی بنیانگذاری کند که معنا درمانی یا لوگوتراپی نامیده میشود.
او پس از پایان جنگ دوم جهانی ریاست بخش اعصاب بیمارستانی در وین را به عهده گرفت و به مقام استادی دانشگاه در رشتهٔ عصبشناسی و روانپزشکی نایل آمد. در سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳ استاد داشنگاه بیناللملی سن دیهگو بود و نظریه معنا درمانیاش در میان روانشناسان و روانپزشکان پیروان زیادی دارد.
ایشان مبدع نظریه معنا درمانی (Logotherapy) بودند.
اصول اولیۀ معنادرمانی به شکل زیر تعریف میشوند:
زندگی تحت هر شرایطی واجد معنا است. حتی مصیبت بارترین نوع آن.
محرک اصلی ما در زندگی، میل و نیتمان برای پیدا کردن معنی آن است.
ما این آزادی را داریم که معنی آنچه انجام میدهیم و آنچه تجربه میکنیم، و یا حداقل آنچه که در جایگاه خودمان در یک موقعیت رنج آور و تغییرناپذیر با آن روبرو می شویم، بیابیم.
![[تصویر: 1380055262_4095_eff0631ba6.jpg]](http://cafeclassic5.ir/imgup/4095/1380055262_4095_eff0631ba6.jpg)
بیش از ۹ میلیون نسخه از این کتاب تأثیرگذار تا زمان مرگ ویکتور فرانکل در سال ۱۹۹۷ در آمریکا فروخته شد، به ۲۴ زبان زندهٔ دنیا ترجمه شد و ۷۳ بار تجدید چاپ شد.