[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 6 رای - 3.33 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بهارانه ...
نویسنده پیام
حمید هامون آفلاین
مرد آرام!
***

ارسال ها: 122
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۰/۴/۳
اعتبار: 51


تشکرها : 9428
( 2163 تشکر در 56 ارسال )
شماره ارسال: #35
RE: بهارانه ...

عید بیشتر از اینکه برای آدم بزرگا باشه (که بیشترش دوندگی دارنو خرید و تمیز کاری و خستگی)، واسه بچه هاست.گرفتن هدیه و عیدی و تعطیلی و تعطیلی.چه عشقی می کنن این چند روز تعطیلی و چه عذابی می کشن شب سیزده به در اون بچه محصلایی که تکالیف عیدشون نصفه نیمه هست و روز بعدش باید برن مدرسه.کلا سنت شیرین هدیه هر زمانی و به هر مناسبتی که باشه دلنشین و خاطره انگیزه.(رسم شیرین بهاریه نویسی) هم جوری که مشابهش کمتر نوشته شده باشه هم هر سال سخت تر از قبل میشه! پس ما هم دل به دریا می زنیمو از کادوهایی که در ادوار مختلف زندگیمون از طفولیت تا بزرگیت!!! به مناسبتهای مختلف اعم از عید و غیر عید گرفته ایم یاد می کنیم تا شاید رفقا هم اون دوران خوش براشون تداعی شه.ببخشید که زیاد به عید و نوروز ربط ندارن ...

1)تو سن 4-5 سالگی،بابام یه کیت تی وی گیم برام خریدو خودش مونتاژش کرد و وصلش کرد به تلویزیون.منم هاج و واج که اینا چیه که تلویزیون ما داره نشون می ده.بابا توضیح داد که این بازیه تنیسه و اون یکی اسکواشه.یه خط بجای بازیکن و یه نقطه بجای توپ.چقدر لذت داشت بازی کردن باهاش.حتی بعدش که آتاری و کامپیوتر داشتم به این اندازه از بازیاشون لذت نبردم.

2)تو همون سن و سال بابا دو سه تا لطف دیگه در حق پسر یکی یه دونه اش کرد که هنوز یاد آقا زاده اش موندن : یه ست اسباب بازی برام خرید مربوط به دزدای دریایی.چه چیزایی داشت! : کشتی بادبانی، دو تا جزیره که هر کدوم یه نخل وسطشون بود با دو تا اسکله، چهار پنج تا عروسک کوچولوی دزد دریایی از اون تخم مرغ مانندهای که وقتی می خوابوندیشون هم به حالت اولیه شون بر می گشتن. اما عزیزتریناشون این دو تا بودن : یه نقشه گنج کوچولو و خود صندوق گنج که چقدر دوست داشتنی بودن و مارو از همون زمان، عاشق پیدا کردن گنجو کشتیو جزیره کردن.از این ست فقط کشتیه هنوز مونده.چقدر دلم برای اون نقشه گنج و صندوقه تنگ شده خدا...

3)لطف دیگه بابا در حق آقازاده اش، یه مدل کوچک از یه خودروی مزدا بود که با برق کار می کرد و تمام قطعاتشو حتی ریز وسایل موتورشو خودت باید مونتاژ می کردی و طبق معمول زحمتشو بابا می کشید.خداییش می بینین که ما چه اسباب بازی هایی داشتیم و بچه های امروزی چی؟ الانه دیگه نه پدر و مادرا حوصله دارن و بچه ها هم با بودن تبلت و پلی استیشن دیگه به این چیزا نگاهم نمی کنن...

4)محبت دیگه پدر به عزیز دردونش، یه ست ابزار کوچولو بود با چه کیفیتی: انبردست و گیره و انبر قفلی و سیم چین و غیره.یعنی عین نمونه ی واقعی کار می کردن! چقدر هم خوشکل بودن به خدا!.چند سال پیش نمونه پلاستیکیشو تو یه اسباب بازی فروشی دیدم که آدمو از هر چی ابزاره بیزار می کرد.قدیما جنس چی بود و الانه چی...

5) این یکی دیگه خیلی با حاله : تو همون سن سالا اولین زیارت ما از فیلم گنج قارون همون و عاشق فردین و مرامو بزن بهادریش شدن همون.از بابام پرسیدم مگه این بابا چکار کرده که اینقده قلدره! بابا گفت که ورزشکار بوده.کشتی گیر.منم عاشق کشتی شدم و پیله به بابا که باید برام تشک کشتی بگیری!!!(حالا یکی نبود بگه آدم عاقل، چرا نمیری کلاس ورزش!).اینقدر حرفمو تکرار کردم تا بابا گفت باشه.یه تشک خواب معمولی برام گرفتنو دهنمو بستن! منم روی همون ورزش می کردمو و با بچه ها سر شاخ می شدم!!

6)اینو دقیق یادمه تو ایام عید بود.اوایل دهه شصت : 3-4 تا کتاب تن تن انتشارات یونیور سال که هنوز ممنوع نشده بود: جواهرات کاستافیوره و تن تن در تبت و عصای اسرارآمیز و گل آبی.همین کتابا عاشق تن تن و (به خصوص) کاپیتان هادوکم کرد و وادارم کرد که پس از چند سال که مجددا اجازه تجدید چاپ این کتابا (مسلما با سانس.و.ر!) داده شد، همه سری کتابا رو تهیه کردم و لذت بردم...

سرتونو درد نیارم.اگه قرار به یاد آوری خاطرات شیرین کودکی باشه همین چند موردم کفایت می کنن.فقط اینم بگم که هنوزم یه وقتایی هدیه از طرف اعضای خونواده غافلگیرم می کنه.آخرینشو همسرم چند روز پیش به مناسبت تولدم بهم داد : جلد سوم فیلمشناخت ایران عباس بهارلو از سال 72 تا 82 که با تیراژ محدود 500 جلدیش، امیدی به تهیه اش نداشتم و مهربان همسر که از علایق ما به خوبی آگاهه، با این کادوی ارزشمند به شدت غافلگیرم کرد که بسیار ازش سپاسگزارم...

امسال هم مثل سالهای قبل بهترینها را برای دوستان عزیز هم کافه ای از خداوند بزرگ خواستارم.هر چند که امسال هم چند تا از بهترین دوستان کافه کم فروغ شدند (به خصوص جای خالی دزیره ی گرامی که پای ثابت بهاریه نویسی بود به شدت احساس میشه...) اما همیشه چشم امید ما به دوستان تازه است و :

پرستوی من تویی ...

می آیی

بهار می شوم ...!

می روی

پاییزم...

عادت کوچ را فراموش کن

بیا و نرو

بیا و به من کوچ کن و

فصل مرا بهار باش تا همیشه ...


عید همگی عزیزان مبارک.

با احترام : حمید هامون

یا حق...


من غرقِ غرق زاده شدم
دریا به قدر خاطره هایم عمیق بود
۱۳۹۳/۱/۱ عصر ۰۷:۲۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, ژان والژان, پرشیا, سی.سی. باکستر, کنتس پابرهنه, خانم لمپرت, Classic, برو بیکر, سروان رنو, بانو, مگی گربه, پیرمرد, رضا خوشنویس, Memento, جروشا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
بهارانه ... - Classic - ۱۳۸۸/۱۲/۲۹, صبح ۰۹:۱۵
RE: بهارانه ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱/۸, عصر ۰۷:۰۳
RE: بهارانه ... - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱/۱۴, عصر ۱۱:۲۴
RE: بهارانه ... - Classic - ۱۳۸۹/۱/۲۱, صبح ۱۰:۲۲
RE: بهارانه ... - دلشدگان - ۱۳۸۹/۱/۲۱, صبح ۰۸:۴۹
RE: بهارانه ... - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۱/۲۱, صبح ۱۰:۳۲
RE: بهارانه ... - منصور - ۱۳۹۰/۱/۶, صبح ۰۸:۵۰
یه بهار قشنگ تر... - بانو - ۱۳۹۰/۱/۶, عصر ۰۷:۲۱
RE: بهارانه ... - دلشدگان - ۱۳۹۰/۱/۱۶, عصر ۰۵:۰۸
RE: بهارانه ... - دزیره - ۱۳۹۰/۱/۲۰, صبح ۰۱:۳۷
RE: بهارانه ... - حمید هامون - ۱۳۹۰/۱۲/۲۵, عصر ۰۸:۳۰
RE: بهارانه ... - دزیره - ۱۳۹۰/۱۲/۲۷, عصر ۰۲:۲۹
بهارانه ... - بانو - ۱۳۹۰/۱۲/۲۸, عصر ۱۰:۵۸
RE: بهارانه ... - Papillon - ۱۳۹۰/۱۲/۲۹, صبح ۱۲:۱۱
RE: بهارانه ... - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۱۲/۲۹, صبح ۱۰:۵۷
RE: بهارانه ... - دلشدگان - ۱۳۹۰/۱۲/۲۹, عصر ۰۵:۵۷
RE: بهارانه ... - KESSLER - ۱۳۹۱/۱/۲, عصر ۰۷:۰۰
RE: بهارانه ... - راتسو ریــزو - ۱۳۹۱/۱/۲, عصر ۱۱:۱۰
RE: بهارانه ... - دزیره - ۱۳۹۱/۱۲/۲۷, صبح ۰۹:۴۰
بهارانه ... - بانو - ۱۳۹۱/۱۲/۲۸, صبح ۱۰:۱۶
RE: بهارانه ... - جو گیلیس - ۱۳۹۱/۱۲/۲۹, عصر ۰۳:۰۸
RE: بهارانه ... - حمید هامون - ۱۳۹۱/۱۲/۲۹, عصر ۰۶:۰۶
RE: بهارانه ... - پرشیا - ۱۳۹۱/۱۲/۲۹, عصر ۱۱:۵۹
RE: بهارانه ... - دلشدگان - ۱۳۹۱/۱۲/۳۰, عصر ۰۱:۴۲
RE: بهارانه ... - دن ویتو کورلئونه - ۱۳۹۲/۱/۱, صبح ۱۲:۴۲
RE: بهارانه ... - Classic - ۱۳۹۲/۱/۱, صبح ۰۹:۵۵
RE: بهارانه ... - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۱/۱, عصر ۰۲:۰۵
بهارانه ... - بانو - ۱۳۹۳/۱/۱, عصر ۱۲:۵۸
RE: بهارانه ... - حمید هامون - ۱۳۹۳/۱/۱ عصر ۰۷:۲۶
RE: بهارانه ... - Joe Bradley - ۱۳۹۳/۱/۲, صبح ۰۱:۵۱
RE: بهارانه ... - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۱/۲, صبح ۱۱:۵۹
بهارانه 93 - برت گوردون - ۱۳۹۳/۱/۲, عصر ۰۷:۰۳
RE: بهارانه ... - Joe Bradley - ۱۳۹۳/۱/۷, عصر ۰۱:۰۲
بهارانه ! - BATMAN - ۱۳۹۴/۱/۱, صبح ۰۲:۵۳
RE: بهارانه ... - Joe Bradley - ۱۳۹۴/۱/۱, صبح ۰۴:۲۹
RE: بهارانه ... - ژان والژان - ۱۳۹۴/۱/۲, صبح ۰۷:۰۱
RE: بهارانه ... - بانو - ۱۳۹۴/۱/۷, صبح ۱۱:۱۸
RE: بهارانه ... - بانو الیزا - ۱۳۹۴/۱۲/۲۷, صبح ۰۷:۰۶
جاری ام از عشق! - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۴/۱۲/۲۷, عصر ۰۸:۳۱
آغاز سال 1395 - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۵/۱/۱, عصر ۰۷:۲۳
RE: بهارانه ... - Joe Bradley - ۱۳۹۵/۱/۳, عصر ۰۸:۵۲
RE: بهارانه ... - جروشا - ۱۳۹۵/۱/۸, عصر ۱۱:۴۵
RE: بهارانه ... - Classic - ۱۳۹۶/۱/۱, عصر ۱۲:۲۵
RE: بهارانه ... - Joe Bradley - ۱۳۹۶/۱/۷, عصر ۱۱:۳۴
RE: بهارانه ... - Classic - ۱۳۹۶/۱۲/۲۹, عصر ۱۱:۰۲
RE: بهارانه ... - مراد بیگ - ۱۳۹۸/۱/۱, صبح ۰۳:۳۸
RE: بهارانه ... - مراد بیگ - ۱۳۹۹/۱/۱, صبح ۱۱:۳۱
RE: بهارانه ... - سروان رنو - ۱۳۹۹/۱/۱۵, عصر ۰۲:۲۱
RE: بهارانه ... - مراد بیگ - ۱۳۹۹/۱۲/۳۰, عصر ۰۹:۰۶
بهار غم انگیز - مراد بیگ - ۱۴۰۰/۱۲/۲۹, عصر ۰۹:۳۹
بهارانه ... - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۰/۱/۲, صبح ۰۲:۰۱
بهار آمد ...بهار آمد - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۱۲/۲۴, صبح ۱۱:۱۰
RE: بهار آمد ...بهار آمد - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۰/۱۲/۲۴, عصر ۱۲:۵۳