[-]
جعبه پيام
» <اکتورزhttp://cafeclassic5.ir/showthread.php?ti...4#pid45094
» <اکتورز> فردی گرامی ( مورچەی سیاە ) تا جایی کە من بدانم کارهای فلکلور خالقشان خیلی مشخص نیست و نهایت بشود کسی کە بازنوازی کردە را کشف کرد
» <اکتورز> سپاس دوست عزیز
» <Emiliano> «اکتورز» عزیز، خیلی لطف فرمودی. دم شما گرم. عالی بود.
» <اکتورز> راستش جناب امیلیانو بندە هم صرفا جهت فضولی از اینستای پسرم استفادە میکنم وگرنە خیلی وقتە بوسیدم گذاشتم کنار
» <اکتورز> تقدیم امیلیانوی عزیز https://www.namasha.com/v/1w6A38yZ
» <رابرت> "آن مرد ده سال دیرتر آمد و زود رفت..." در خاطرات سودا زده من http://cafeclassic5.ir/showthread.php?ti...6#pid45086
» <Dude> می دانستم که، چنین فیلمی از تلویزیون پخش شده بود. ولی هیچ علاقه ای به دوباره دیدنش نداشتم، حیف! وانتظار دیدن داگلاس را هم نداشتم. Running 1979
» <Emiliano> امّا اگه لطف کنید، لینک اون ارسالهٔ ایشون رو اینجا بذارید، بدون سوار کردن این عپ، می‌شه تماشا یا ذخیره‌ش کرد. زحمتشو می‌کشید؟
» <Emiliano> درود «آکتورز» عزیز. من ماه‌هاست «اینستاگرام» رو از گوشیم پیاده کرده‌م و دوسم ندارم دوباره برم سمتش.
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 2 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات سودا زده من
نویسنده پیام
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 206
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 956
( 1552 تشکر در 204 ارسال )
شماره ارسال: #61
RE: سلیقه نیز در تقسیم‌بندی ژانر، نقش دارد

(۱۴۰۲/۷/۱۴ عصر ۰۲:۲۵)رابرت نوشته شده:  

(۱۴۰۲/۷/۱۴ صبح ۱۱:۴۷)لوک مک گرگور نوشته شده:  

من فکر می کنم تقسیم بندی ژانرها تا حدی سلیقه ای هم هست. به طور مثال من داستان های ژول ورن را بیشتر ماجرایی و تا حدی رازآلود می دانم تا علمی تخیلی. بعضی از داستان های وی مانند ناخدای پانزده ساله، گمشدگان اقیانوس, دیوار چین و جنگل های تاریک آمازون که فاقد جنبه های تخیلی هستند. داستانی به مانند جزیره اسرارآمیز نیز در ابتدا به فرار گروه از جنگ داخلی آمریکا و سپس تلاش برای بقا در جزیره می پردازد و تنها اواخر داستان است که با وجه علمی تخیلی اثر آشنا می شویم. البته من منکر نیستم که ژول ورن نویسنده آثار علمی تخیلی هم هست اما معتقدم که وجه ماجراجویانه آثاراش بر آن می چربد. نکته جالب اینکه من برخلاف اکثر مردم فیلم اولین خون را ماجراجویانه حساب نمی کنم. معتقدم صرفا به خاطر اینکه داستان در جنگل می گذرد، برای ماجرایی خواندش کافی نیست و فیلم پیچ و قوس های لازمه این ژانر را ندارد.

با عرض سلام خدمت همه بزرگواران و مخصوصاً جناب لوک مک گرگور عزیز؛

فرمایش جناب لوک مک گرگور درمورد نقش سلیقه در تقسیم بندی ژانر تا حدود زیادی صحیح و متین است؛ البته این عامل نسبی بوده و ممکن است درمورد بعضی آثار بیشتر صدق کند و درمورد بعضی دیگر، کمتر. مثلاً به گواه بیشتر بینندگان و کارشناسان، ژانر غالب فیلم ۲۰۰۱، اودیسه فضایی "علمی-تخیلی" است؛ اما درمورد مثلاً فیلم اولین خون، اختلاف نظر وجود دارد. همان طور که قبلاً عرض کردم، معمولاً یک فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی، تلفیقی از چند ژانر است که بسته به تعریف و نمادها، یکی از ژانرها غالب می‌شود.

شناخت نمادهای ژانر و تعریف هر کدام، بحث‌های متعدد و بسیار جالبی دارد که شاید مناسب این جستار نباشد؛ اما کتاب‌ها و مقالات مناسب و خواندنی در این زمینه وجود دارد که نیاز علاقمندان را برطرف خواهد کرد.

به عنوان نمونه (به صورت بسیار موجز و مختصر) در ژانر "وسترن" با موارد زیر مواجه می‌شویم:

قهرمان تنهای فیلم که معمولاً او را با نام کابوی می‌شناسیم سفر خود را از مبدایی آغاز کرده و تا رسیدن به مقصد خود، با ضد قهرمان‌های انسانی و طبیعی روبرو می‌شود. او با مهارت و پشتکار خود، یک‌یک موانع را پشت سر می‌گذارد. کابوی‌ها معمولاً لباس، کلاه و شمایل خاصی دارند و در استفاده از هفت‌تیر، کمند و اسب‌سواری بسیار زبده‌اند. آنها بر اسب‌های هموار سوار هستند و معمولاً از شرق آمده و در انتها به سوی غرب حرکت می‌کنند.

اتفاقاً یکی از شاخص‌ترین این کابوی‌ها در یک سریال تلویزیونی، جناب لوک مک گرگور در فصل اول مرد رودخانه برفی (The Man from Snowy River) تولید سال ۱۹۹۳ استرالیاست که تمام مؤلفه‌های یک کابوی را دارد و البته مرگ زود هنگام او، از جذابیت داستان کاست.

اما ژول ورن آثار متعدد و ارزشمندی دارد که همگی بسیار مهیج و خواندنی هستند. بعضی آثاری از ژول ورن که تا به حال فیلم، سریال و انیمیشن‌های زیادی از روی آنها ساخته شده و در زیرمجموعه ژانر "علمی-تخیلی- قرار می‌گیرند، عبارتند از: سفر به ماه، شکار شهاب، جزیره اسرارآمیز، بیست هزار فرسنگ زیر دریا، سفر به مرکز زمین و ... که منظور من، این نوع آثار ژول ورن بوده است.

اما فیلم اولین خون (First Blood) به کارگردانی تد کاچف و بازی سیلوستر استالونه محصول سال ۱۹۸۲ آمریکا -که در چند نوشته از آن مثال آورده‌ام- دارای چند ویژگی بارز در فیلمنامه‌نویسی است و به همین خاطر به عنوان یکی از فیلمنامه‌های عیار و آموزشی در کلاس‌های پایه، تدریس می‌شود:

اول- پرداخت عینی و ملموس شخصیت‌های پروتاگونیست (قهرمان) و آنتاگونیست (ضد قهرمان) و شخصیت‌های خاکستری

دوم- رعایت کامل الگوی آغاز داستان و استفاده کلاسیک از عوامل گره‌افکنی، بحران، گره‌گشایی و وجود انواع چالش‌های انسانی و غیر انسانی

به هر حال امیدوارم مطالبی که طی چند نوشتار قبلی و به صورت فشرده تقدیم کردم، مفید بوده باشد. ان‌شاءالله آخرین نوشته درمورد تعارضات من با استفاده غیر استاندارد از کلمه "ژانر" فردا تقدیم حضورتان خواهد شد.     

دوباره از توضیحات ارزشمندتان متشکرم جناب رابرت. اتفاقاً بحث ژانر همیشه از مباحث مورد علاقه من بوده و من سالها درباره آن اندیشه، تحقیق و تفحص کرده و اتفاقا هر چقدر که بیشتر درگیرش شده ام، گمراه تر گشته ام! چرا که این مبحث به اندازه اقیانوسی بیکران پهناور است.

تنها به یک مثال کوچک بسنده می کنم. به طور مثال فیلم متخصص و یا همان مکانیک محصول سال ۱۹۷۲ از آثار مورد علاقه ام بوده و هست و هر یک مدت حداقل باید دوباره بخشهایی از آن را تماشا کنم. با این وجود همیشه در قرار دادن این اثر در یک ژانر غالب دچار مشکل شده ام! آیا ژانر غالبش اکشن است؟ فکر نمی کنم. چرا که دست کم نیمه اول فیلم بسیار آرام است و بخشی از آن نیز به مطالعه شخصیت(Character Study) و همچنین روابط متقابل دو نقش اصلی می گذرد. آیا درام است؟ باز هم نه. فیلم به مرز درام می رسد اما نه آنقدر که بتواند ژانر درام را در خود بگیرد، چه برسد به اینکه ژانر غالبش باشد. آیا تریلر است؟ خب تعلیق در بخش های زیادی از فیلم موج می زند اما باز هم نمی توانم بگویم ژانر اصلی است. فیلم قطعا جنایی هم هست ولی با این اختلاط ژانری که به خود دیده، باز هم راحت نیستم که بگویم سبک اصلی آن جنایی است. خلاصه ژانر مبحث شیرین اما گیج کننده ای است!


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۴۰۲/۷/۱۴ عصر ۰۶:۵۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دون دیه‌گو دلاوگا, کوئیک, Emiliano, رابرت, مارک واتنی, سروان رنو, rahgozar_bineshan, مورفیوس, شارینگهام, BATMAN, مموله
رابرت آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 99
تاریخ ثبت نام: ۱۴۰۰/۶/۲۰
اعتبار: 23


تشکرها : 1084
( 1282 تشکر در 99 ارسال )
شماره ارسال: #62
ژانر "دفاع مقدس"

(۱۴۰۲/۷/۲ صبح ۱۱:۱۲)رابرت نوشته شده:  

بیشتر ارائه‌دهندگان طرح و فیلمنامه، حتی به ژانر اثر خود فکر نکرده و معتقد بودند، بعد از نوشتن کامل آن، ژانرش خود به خود معلوم خواهد شد!!!

نکته تأسف‌بارتر اینکه حتی در بسیاری از سایت‌های اینترنتی ژانر، موضوع و قالب را با هم اشتباه گرفته و تقسیم‌بندی‌های غیر استانداردی مثل ژانر بر اساس نوع ساخت دارند! (مثلاً سینمایی، انیمیشن و ...)

ان‌شاءالله در چند پست بعدی بر روی مبحث ژانر متمرکز شده و درمورد چهار ژانری که ذهن من با آنها تعارض جدی دارد، مطالبی را تقدیم خواهم کرد. یکی در سطح جهانی و سه مورد بعدی در ایران...

ترکیب کلمات ژانر و "دفاع مقدس" هم یکی دیگر از آن عبارات غیراستاندارد و غیرمعمول است که صرفاً به خاطر صفتی ایدئولوژیک به وجود آمده و مثل خیلی تعبیرات دیگر معلوم نیست اول بار توسط چه کسی به کار رفته است؟!shakkk!

به عقیده نگارنده، اصل عبارتِ دفاع مقدس ناصحیح و مصادره به نفع خود است و اصلاً تضاد مفهومی دارد؛ چرا که مگر می‌شود در کشوری دفاع از میهن، کشور، مرزهای جغرافیایی، مردم و خانواده "نامقدس" و یا "بی‌ارزش" باشد؟!!!

به هر حال در بسیاری موارد توجیهاتی درمورد تفاوت ژانر "جنگی" با دفاع مقدس دیده و شنیده می‌شود که به عقیده اینجانب چیزی جز توجیه بیهوده و غیرمنطقی نیست.

به هر حال از همان نخستین روزهای حمله عراق به ایران، فیلم‌ها و اندکی بعد سریال‌های متعدد و گاه قابل توجهی ساخته شدند که گوشه‌ای از وقایع تلخ مربوط به این تجاوز را به تصویر می‌کشیدند.

 

نمایش تهاجم و حمله یک کشور به کشور دیگر و جنایات رخ داده تنها به ایران اختصاص ندارد؛ چنانچه در بسیاری از کشورها، فیلم‌های مطرح، زیبا و اتفاقاً با رویکردی لطیف و انسانی در ژانر "جنگی" ساخته و به نمایش درآمده‌اند.

داستان‌های آثار ژانر "جنگی" قدمتی به تاریخ بشر دارند. از همان اولین حملات یک قبیله به قبیله دیگر تا کشورگشایی امپراطوری‌های باستان. از جنگ‌های جهانی اول و دوم تا جنگ ویتنام، افغانستان و جنگ عراق با ایران.

به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم در شکل استاندارد و بین‌المللی تمام این فیلم‌ها زیرمجموعه ژانر "جنگی" هستند و لاغیر!


يا رادَّ ما قَدْ فات... (ای برگرداننده آنچه از دست رفته است...)
۱۴۰۲/۷/۱۵ عصر ۰۵:۳۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : شارینگهام, مارک واتنی, لوک مک گرگور, کوئیک, سروان رنو, Emiliano, مراد بیگ, مموله, مورفیوس, دون دیه‌گو دلاوگا, rahgozar_bineshan, BATMAN, Helcules
رابرت آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 99
تاریخ ثبت نام: ۱۴۰۰/۶/۲۰
اعتبار: 23


تشکرها : 1084
( 1282 تشکر در 99 ارسال )
شماره ارسال: #63
آنها چگونه آن شدند؟!*

(۱۴۰۰/۹/۸ صبح ۰۱:۲۶)رابرت نوشته شده:  

در پست‌های قبل به عرض رساندم که:

در بهمن ۱۳۷۴ با امید، انگیزه و اشتیاق فراوان، مشغول تحصیل در رشته تولید (گرایش برنامه‌سازی تلویزیونی) دانشکده صدا و سیما شدم.

پس از پایان تحصیلات، با عنوان رسمی کارگردان -و البته با شغل‌های متفاوت کارگردانی، تصویربرداری، تدوین و نویسندگی- در واحدهای مختلف معاونت‌های سیاسی، استان‌ها و سیما فعالیت کردم.

به طور خلاصه طی این سال‌ها در هر سه بخش اصلی تولید، تأمین و پخش برنامه تلویزیون تجربه کسب کردم و در شوراهای مختلف عضویت داشتم.

همیشه مقایسه اوضاع نظم، ترتیب، رعایت امور اداری-تشریفاتی و بوروکراسی بین ما و کشورهای مترقی، باعث افسوس و حتی خشم من بوده است!

مخصوصاً در دوره اشتغال در صدا و سیما، حضور در جلسات متعددِ بیهوده و وقت‌گیر ما را از انجام امور روزانه تخصصی و وظیفه سازمانی بازمی‌داشت. (در پست‌های ۳۵، ۳۶، ۳۷ و ۳۸ همین تایپیک به نمونه‌هایی از جلسات بیهوده و پر هزینه پرداخته‌ام.) این در حالیست که شرکت‌های خارجی، اهمیت فراوانی برای وقت قائل بودند، تا آن حد که برنامه ملاقات با آنها بر اساس دقیقه تنظیم می‌شد و اصولا اهل شرکت در جلسات بیهوده و غیرکاربردی نبودند.

به دوستان خواننده توصیه می‌کنم حتما نوشتار کوتاه جناب دکتر محمد فاضلی را در خصوص جلسات بیهوده بخوانند که یکی از مشکلات بزرگ ادارات و سازمان‌ها و مانع پیشرفت جامعه ماست. (اینجا)

در ادامه، بیشتر به مقایسه نوع برخورد بعضی شرکت‌ها و کمپانی‌های خارجی با شرکت‌ها و افراد حقیقی و حقوقی دیگر می‌پردازم.

اول بگویم که خوشبختانه یا متأسفانه، شرکت‌های مستقر در کشورهای عربی و ترکیه، بیشتر حالت واسطه و کار چاق‌کن! داشته و از تحریم جمهوری اسلامی، بهره‌برداری می‌کردند. آنها سال‌ها با ادعای داشتن رایت خاورمیانه (Middele East) آثار سینمایی هالیوود، مبالغی را از سیمای جمهوری اسلامی دریافت کرده و بعدتر معلوم می‌شد که این عمل آنها غیر قانونی بوده و در واقع قلابی بوده‌اند! در مجموع سیستم اداری و نظم و ترتیب شرکت‌های ترکیه‌ای، بعضی از کشورهای آفریقایی و بیشتر شرکت‌های عربی، اگر بدتر از مسئولان تلویزیون ایران نبود، بهتر هم نبود!

اما درمورد کمپانی‌های اروپایی و آسیای دور، داستان کاملاً متفاوت بود. در آن دوره، خرید فیلم‌ها و سریال‌های کره‌ای رشد چشمگیری یافته و ما شاهد نوع مراوادات سیستماتیک، رفتار مؤدبانه -اما منظم- آنها بودیم. دوستانی که قبل از ما بیشتر با ژاپنی‌ها مراوده داشتند، حتی نظم و انضباط ژاپنی‌ها را بیشتر از همتایان کره‌ای ارزیابی می‌کردند!

به هر حال، شرکت‌های کره‌ای، ژاپنی و اروپایی (حتی اروپای شرقی در دوران اوج مکتب زاگرب)** اهمیت فراوانی برای وقت‌شناسی و حضور به موقع بر سر قرارهای کاری قائل بودند. تبلیغات فراوانی روی آثارشان داشتند که در قالب کاتالوگ، فلایر، پوستر و تیزر به مراجعه‌کنندگان ارائه می‌کردند. اطلاعات برنامه‌ها به شکلی ساده و زبان انگلیسی تنظیم شده و معمولاً نرخ فروش برنامه به صورت دقیقه‌ای -و نه برنامه‌ای- محاسبه می‌شد. (مثلاً برای مجموعه انیمیشن بیست و شش قسمتی که هر قسمت آن ۶ دقیقه بود، نرخ مبنایی ۱۵۶ دقیقه ملاک ارزش‌گذاری قیمت بود.)

نمونه‌هایی از چند فلایر تبلیغاتی آثار ژاپنی و اروپایی که شخصاً و قبل از انداختن در سطل زباله! یافته و اسکن کرده‌ام 

اما نحوه حضور و خرید آثار توسط سیمای جمهوری اسلامی به خاطر تحریم‌ها و نیز سیستم اداری ابلهانه و پر اشکال، چرخه خرید و پرداخت مبالغ قرارداد را طولانی کرده و غالباً نارضایتی طرف خارجی را به دنبال داشت. برنامه‌ها توسط کارشناسان اداره کل تأمین برنامه‌های خارجی سیما و مطابق با ضوابط بعضاً عجیب و غریب تلویزیون بازبینی شده و پس از قبولی در دستور خرید قرار می‌گرفتند؛ اما مضحک‌ترین بخش این بود که کار پرداخت نهایی و خرید توسط اداره‌ای به نام امور کالا انجام می‌شد که عملاً واحدی فیزیکی و سخت‌افزاری بود و سایر خریدهای سازمانی را نیز انجام می‌داد!

اما در آن سال‌ها (۱۳۸۳ تا ۱۳۹۰) چند مورد برای من بسیار قابل توجه و البته عبرت‌آموز بود.

اول اینکه با با وجود اختصاص ساختمانی جداگانه به اداره کل تأمین برنامه خارجی و مراجعه روزانه افراد مختلف از کشورهای گوناگون، هیچ سرویس بهداشتی فرنگی در ساختمان وجود نداشت و شخصاً عذاب و تعجب مهمانان خارجی را هنگام خروج از سرویس بهداشتی در صورت‌شان می‌دیدم. از آن بدتر، حال نظافت‌چی ساختمان بود که ناچار بود همواره با وسایل و ابزار کار، گوش به زنگ و چشم به درِ سرویس‌ها باشد تا اثری از حضور خارجی‌ها در سرویس‌ها باقی نگذارد!!!cccc:

نظافت‌چی نگون‌بخت از رییس سازمان تا مدیر کل فعلی و قبلی و حتی کارگران و بناهای سازنده ساختمان را به فحش و ناسزا می‌بست و از حواله هیچ نسبتی به پدر، مادر، خواهر، برادر و کلیه اقوام سببی و نسبی آنها دریغ نمی‌کرد!

دوم اینکه در آن سال‌ها، معمولاً بازار فیلم بین‌المللی ایران در ایام جشنواره فجر برگزار می‌شد و البته به دلیل ساختار حکومتی تلویزیون ایران، بزرگترین و اصلی‌ترین خریدار آثار مختلف خارجی، اداره کل تأمین برنامه خارجی سیما بود. در طول این مدت، دیدارهای متعددی بین مسئولان اداره کل و طرف‌های خارجی برگزار شده و خریدهای زیادی انجام می‌شد. در روزهای پایانی بازار فیلم، اداره کل رستوران بزرگ و مجللی را در شمال شهر رزرو نموده و با انواع کباب‌ها، خورشت‌ها، چلوها و دسرها از مهمانان پذیرایی کرده و در خاتمه این ضیافت باشکوه! هدایای نفیسی به حاضران تقدیم می‌شد! اما تا آن جا که در خاطر دارم، طرف‌های خارجی در بازارهای فیلم و یا دیدارهای دو جانبه در کشور خودشان بسیار ساده از طرف ایرانی یا هر مراجعه‌کننده دیگر پذایرایی کرده و با نوشیدنی مثل قهوه، سر و ته قضیه را هم می‌آوردند. همچنین غالباً از دادن هدیه خبری نبود و گاه این عمل را مصداق بارز ردّ و بدل کردن رشوه فرض می‌کردند! مگر شرکت‌هایی که برنامه‌های ضعیفی داشتند و ناچار برای ردّ کردن آنها شیوه چرب کردن سبیل مشتری را پیش می‌گرفتند.

سوم اینکه بیشتر شرکت‌های اروپایی و آسیای دور در قبال محصولات و قراردادشان، احساس مسئولیت زیادی داشتند تا آن حد که اگر نسخه‌های خود را ترمیم کرده و یا به خاطر پیشرفت تکنولوژی، کپی بهتری به دست می‌آوردند به خریداران اطلاع داده و نسخه جدید را در اختیارشان می‌گذاشتند.

اگر عمری بود در نوشته بعدی، به نمونه‌هایی درمورد بند سوم اشاره خواهم کرد.   

-------------------------------------

* اشاره به کتاب "ما چگونه ما شدیم"، نوشته آقای صادق زیباکلام

** مکتب زاگرب: در دهه ۱۹۵۰ میلادی، هنرمندان کشور یوگسلاویِ سابق با ابداعات خود، باعث خلق و تولید انیمیشن با هزینه‌های کمتر نسبت به آمریکا شدند. این فرآیند به سرعت به کشورهای هم‌جوار در اروپای شرقی رسید و مجارستان، لهستان، چکسلواکی سابق و ... انیمیشن‌های زیبا و ماندنی متعددی خلق کردند. بسیاری از انیمیشن‌های تک قسمتی و دنباله‌دار که در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ خورشیدی از تلویزیون ایران پخش می‌شدند، توسط هنرمندان این مکتب و در اروپای شرقی تولید شده‌اند. از معروف‌ترین آثار این مکتب می‌توان به نمونه‌های دو بعدی و استاپ موشن همچون: پت و مت، مداد جادو، لولک و بولک، کیسه سیب، ووک، لوله‌ پاک‌کن، خرگوش و خارپشت، بالانل و میونل، سه بچه خرس عروسکی، مول، بالتازار، دکتر بوبو، پسر مبتکر ‌و ... اشاره کرد.


يا رادَّ ما قَدْ فات... (ای برگرداننده آنچه از دست رفته است...)
۱۴۰۲/۹/۴ عصر ۰۲:۳۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Classic, مورچه سیاه, ترنچ موزر, مموله, سروان رنو, کوئیک, مارک واتنی, rahgozar_bineshan, Emiliano, مراد بیگ, Dude, دون دیه‌گو دلاوگا, مورفیوس, Helcules
رابرت آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 99
تاریخ ثبت نام: ۱۴۰۰/۶/۲۰
اعتبار: 23


تشکرها : 1084
( 1282 تشکر در 99 ارسال )
شماره ارسال: #64
مشتری مداری

(۱۴۰۲/۹/۴ عصر ۰۲:۳۰)رابرت نوشته شده:  

سوم اینکه بیشتر شرکت‌های اروپایی و آسیای دور در قبال محصولات و قراردادشان، احساس مسئولیت زیادی داشتند تا آن حد که اگر نسخه‌های خود را ترمیم کرده و یا به خاطر پیشرفت تکنولوژی، کپی بهتری به دست می‌آوردند به خریداران اطلاع داده و نسخه جدید را در اختیارشان می‌گذاشتند.

نیپون یکی از مهم‌ترین شرکت‌هایی بود که تلویزیون ایران در دهه ۶۰ خورشیدی با مسئولان آن قراردادهای متعددی بسته و بسیاری از انیمیشن‌های خاطره‌ساز پخش شده از تلویزیون در آن دوران، تولید این شرکت ژاپنی بودند.

(پیش‌تر و در اینجا مطالب مختصر و دو تصویر اسکن شده از شخصیت‌های کارتونی شرکت نیپون را تقدیم دوستان کرده‌ام.)

به یاد دارم که در اوایل دهه ۹۰ خورشیدی، این شرکت ژاپنی اقدام به ارسال نسخه‌های کیفیت بالای آثار فروخته شده به تلویزیون ایران کرد. انیمیشن‌هایی که با عناوین زیر از برنامه‌های کودک شبکه ۱ و ۲ وقت در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ پخش شده بودند: ماجراهای پینوکیو، هایدی، مهاجران، بچه‌های آلپ، دور دنیا در هشتاد روز، بچه‌های مدرسه والت، نیکو، بچه‌های کوه تاراک، آن شرلی، خانواده دکتر ارنست، باخانمان، ماجراهای سندباد، دهکده حیوانات، ماجراهای تام، رامکال، حنا دختری در مزرعه، بابا لنگ دراز، سنجاب کوچولو (بنر)، زنان کوچک و ...

انیمیشن‌های تولیدی نیپون از ابتدا تا سال ۲۰۰۴ میلادی*

البته همان طور که در تصاویر فلایرهای بالا مشخص است، عملاً آخرین محصولی که توسط تلویزیون دولتی ایران از نیپون خریداری شده است، بابا لنگ دراز محصول سال ۱۹۹۰ بوده و پس از آن انیمیشن دیگری از این شرکت ژاپنی خریداری نشده است.

نسخه‌های کیفیت بالاتر، معمولاً رنگ، نور و کنتراست بهتر و تصویر واضح‌تر دارند. این نسخه‌ها پس از سینک مجدد دوبله‌های قدیمی روی تصاویر جدید، در اختیار شبکه پویا و سپس آرشیو مرکزی قرار گرفته و مجدداً پخش شدند.

اما از میان شرکت‌های توزیع‌کننده آثار مکتب زاگرب، تبلیغات نسخه ری‌مستر شده انیمیشن بالتازار را به یاد می‌آورم که به خوبی تفاوت بین نسخه (کپی) جدید با نسخه‌های قدیمی را نشان می‌داد.

از آنجا که دریافت ایمیل درمورد انیمیشن بالتازار با آخرین روزهای حضور من در اداره کل تأمین برنامه خارجی، مصادف بود از سرنوشت دریافت یا عدم دریافت نسخه بهتر مطلع نیستم.

در مجموع تعهدپذیری بسیاری از شرکت‌های توزیع آثار سینمایی و تلویزیونی قابل توجه بوده و البته در دنیای تجارت، باعث بقا و رشد فروش است.**


نمونه‌ای از ویدئوی مقایسه کیفیت نسخه‌های قدیمی و جدید بالتازار (تفاوت دو نسخه از ثانیه ۵۲ ببشتر مشهود است.)

------------------------------------

* تصاویر با کیفیت بالا اسکن شده‌اند تا دوستانی که مایل هستند، آنها را ذخیره کنند. 

** همچنین بعضی کمپانی‌های تخصصیِ اصلاح فیلم‌های قدیمی که در فرانسه مستقر بودند، اقدام به بازسازی آثار تاریخ سینما (همچون فیلم‌های چارلی چاپلین، باستر کیتون، لورل و هاردی، هارولوید و ...) کرده و البته در ازای ارسال آنها خواستار دریافت پول بودند. موضوعی که مثلاً درمورد آثار چاپلین با شکایت خانواده و صاحبان حقوق او پیگیری شده و در سطح بین‌المللی هم تبعاتی برای شرکت فرانسوی داشت!  


يا رادَّ ما قَدْ فات... (ای برگرداننده آنچه از دست رفته است...)
۱۴۰۲/۹/۸ عصر ۰۱:۴۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مراد بیگ, سروان رنو, Emiliano, لوک مک گرگور, Dude, کوئیک, Classic, دون دیه‌گو دلاوگا, مارک واتنی, مورفیوس, rahgozar_bineshan, مموله, Helcules
رابرت آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 99
تاریخ ثبت نام: ۱۴۰۰/۶/۲۰
اعتبار: 23


تشکرها : 1084
( 1282 تشکر در 99 ارسال )
شماره ارسال: #65
آن مرد ده سال دیرتر آمد و زود رفت...

(۱۴۰۰/۹/۸ صبح ۰۱:۲۶)رابرت نوشته شده:  

در پست‌های قبل به عرض رساندم که:

در بهمن ۱۳۷۴ با امید، انگیزه و اشتیاق فراوان، مشغول تحصیل در رشته تولید (گرایش برنامه‌سازی تلویزیونی) دانشکده صدا و سیما شدم.

پس از پایان تحصیلات، با عنوان رسمی کارگردان -و البته با شغل‌های متفاوت کارگردانی، تصویربرداری، تدوین و نویسندگی- در واحدهای مختلف معاونت‌های سیاسی، استان‌ها و سیما فعالیت کردم.

به طور خلاصه طی این سال‌ها در هر سه بخش اصلی تولید، تأمین و پخش برنامه تلویزیون تجربه کسب کردم و در شوراهای مختلف عضویت داشتم.

شورای طرح و برنامه اداره کل مهندسی و مدیریت پیام مرکز بودجه

شبکه سه سیما

نمایندگی پوشاک بچه­گانه غنچه در کرج

مرکز سیمای استان­ها

پخش سیمای البرز

مرکز سیمای استان­ها

اداره کل تأمین برنامه­های خارجی سیما

پخش شبکة جام جم

اداره کل تأمین برنامه­های خارجی سیما

اداره کل سیمای استان­ها

پخش اخبار سیما

واحد آموزش معاونت سیما

امروز هجدهمین سالگرد درگذشت جناب منوچهر نوذری است. هنرمند یگانه و بی‌بدیلِ کاشانی‌الاصل زاده قزوین که مانند بسیاری دیگر از بزرگان این مملکت، قدر ندید و ما مردمان سال‌ها از هنرش بی‌بهره ماندیم...

از بد روزگار، تنها برخورد نزدیک من با ایشان در یک مراسم عمومی بوده است؛ اما در آخرین روزهای زندگی‌اش من که تدوینگر بخش اخبار بامدادی شبکه یک سیما بودم، با تصاویری تلخ از او مواجه شدم. خبرنگار محترم به بیمارستان رفته و همان ساعات ابتدایی روز از جناب نوذری تصویر گرفته و به اصطلاح گزارش تهیه کرده بود. جناب نوذری دچار مشکلات حاد کلیوی و ریه شده و بیماری دیابت نیز بر وخامت حالش افزوده بود. خلاصه اینکه اصلاً خبرهای خوبی از روند درمان ایشان به گوش نمی‌رسید.

خبرنگار خندان که گویی قاره جدیدی را فتح کرده، سعی داشت تصاویرش را به عنوان سوژه داغ خبری در همان بخش بچپاند و حسابی سرگرم لابی با دبیران خبر تحریریه بود. سردبیرِ وقت اما؛ با یک موضع اخلاقی جلوی پخش این تصاویر را گرفت و لیچار بار خبرنگار مربوطه کرد. موضع آن سردبیر بسیار اخلاقی و عبرت آموز بود:

- مرد حسابی این بنده خدا تا همین پریروزها برای خودش کیا بیایی داشته؛ همیشه خوش‌تیپ و خندان جلوی مردم ظاهر می‌شده؛ حالا چه نیازه تصویرش توی ناخوشی رو نشون بدیم؟

آن سردبیر راست می‌گفت. مرحوم نوذری همیشه و همه جا خوش‌تیپ، خوش‌پوش، با کت و شلوار مرتب و رسمی، موهای شانه کرده و سبییل آن کادر شده ظاهر می‌شد و حالا در این تصاویر فقط درد و درد و درد در چهره‌اش هویدا بود.

***

نسل ما مرحوم نوذری را بیشتر با صبح جمعه با شما، مسابقه هفته، صندلی داغ و برنامه‌های طنز شبانه‌ای چون جدی نگیرید به خاطر می‌آورند. من اما اجراهای مشترک نمایشی او با علی رضا جاویدنیا را در پنج‌شنبه شب‌ها بسیار دوست می‌داشتم: برنامه راه شب؛ یکی به نقش آقا کمال و دیگری آقا جلال.

همین طور شنیدن صدای او در آغاز سریال هزار دستان به عنوان راوی "آنچه گذشت" برایم مسحور کننده بود و دیدن فیلم‌ها و سریال‌های قدیمی که او در آنها به جای شخصیت‌ها سخن گفته است، مفرح و پر خاطره... (از گویندگی به جای جک لمون و تیپ‌سازی در انیمیشن دانلد داک تا گویندگی به جای گربه آوازه خوان)

از ویژگی‌های کم‌نظیر مرحوم نوذری، اجراهای بدون تپق و لکنت او بود که اکنون در بین سایر گویندگان و مجریان، چنین تسلطی را به یاد نمی‌آورم.

به عقیده من مسابقه هفته اتفاقی بی‌نظیر در تلویزیون آن سال‌ها بود:

- اجرای فوق‌العاده مرحوم نوذری و سؤال از ۱۵ شرکت‌کننده که صرفاً به اطلاعات عمومی خود تکیه کرده و در صورت گفتن پاسخ صحیح، دیگری را به رقابت می‌طلبیدند.

- جمله معروف "از کی بپرسم؟" مرحوم نوذری در کنار حاضر جوابی‌ها و متلک‌های به جایش و البته بعضی وقت‌ها از کوره در رفتنش به خاطر خنگ‌بازی شرکت کننده‌ها و کل‌کل کردن او با آنهایی که قصد حاضر جوابی به او را داشتند!khhnddh

مرحوم نوذری و اجرای مسابقه هفته

ترکیب مسابقه هفته بسیار هوشمندانه طراحی و چیده شده بود:

- اجرای استادانه مرحوم نوذری

 - تیتراژ  و موسیقی جذاب

- طراحی صحنه و نور حرفه‌ای

- و مخصوصاً قسمت پایانی هر مسابقه که با حضور سه نفر برتر در مرحله نهایی و با نمایش سکانسی از فیلم‌های قدیمی و غالباً کلاسیک سینما و سؤال‌های مربوط به آن شروع شده و سرنوشت برنده را معلوم می‌کرد.

***

در برنامه رادیویی معروف آن سال‌ها، مرحوم نوذری نقش کلیدی و بسیار مهمی داشت. در واقع او یکی از ارکان و عوامل جذابیت صبح جمعه با شما بود و چه حیف که مخاطب ایرانی سال‌های سال از وجود او محروم شده بود! مرحوم نوذری مثل خیلی هنرمندان دیگر (اینجا) از سال ۵۷ به خاطر حرف و حدیث‌های بدخواهان و قوانین نانوشته، ممنوع‌الکار شده و امکان حضور در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی را نداشت.

مرحوم منوچهر نوذری در دهه‌های دورتر

او از همان دوره پهلوی مخالفین زیادی داشت و احتمالاً حسادت یکی از آنها کافی بود تا انگ ساواکی بودن، او را از عرصه فعالیت دور کند. اتهامی که باعث دوری ۱۰ ساله مرحوم نوذری از رادیو و تلویزیون تا سال ۱۳۶۷ شد.

***

ز حق توفیق خدمت خواستم، دل گفت پنهانی

چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی*

از سال ۱۳۶۷ به همت احمد شیشه‌گران و سعید توکل، زنده‌یاد منوچهر نوذری به صبح جمعه با شما آمد و حضور او باعث به اوج رسیدن برنامه و استقبال هنرمندان پر شمار دیگر از شرکت در این برنامه و همچنین شادی مضاعف شنونده‌ها شد. شاید برای نسل امروز، شوخی‌ها و آیتم‌های نمایشی آن دوران، جذابیت چندانی نداشته باشند؛ اما من معتقدم هر چیزی را باید در ظرف زمانی خاص خودش سنجید و در ظرف زمانی سال‌های پایانی دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، صبح جمعه با شما یکی از بهترین‌ها بود.

از راست: احمد شیشه‌گران، سعید توکل، منوچهر نوذری، ؟، علی‌رضا جاویدنیا

در اعتقادات اسلامی باقیات الصالحات را به عنوان اثر خدمت عام‌المنفعه‌ای می‌دانند که پس از مرگ متوفی، خیرش به همه می‌رسد و البته نمونه‌های آن را احداث مدرسه و بیمارستان و ... می‌دانند. اما من معتقدم علاوه بر اینها، باقی گذاشتن خاطره خوب از بزرگترین باقیات الصالحات است. اینکه وقتی صدا و تصویر کسی را ببینند، به خیر و نیکی از او یاد کرده و برایش طلب رحمت کنند.

پیش از این جناب Emiliano آیتم‌های پر شماری از صبح جمعه با شما را در اختیارمان گذاشته‌اند. شخصاً همه را روی حافظه فلش دانلود کرده و هنگام استفاده از اتومبیل گوش می‌کنم. نقش‌های تیپیکال مرحوم نوذری در این برنامه، پر شمار و غالباً جذاب هستند؛ اما یکی از قسمت‌هایی که مورد علاقه من بوده و نشان‌دهنده تسلط بی‌چون و چرای جناب نوذری می‌باشد، اجرای انواع مسابقات در کنار سرکار خانم پریچهر بهروان است.

+ برای نمونه یکی از این مسابقه‌ها را در اینجا بشنوید.

+ خواندن خاطرات کوتاه و کمتر بیان‌ شده درمورد مرحوم نوذری به قلم محمد باقر رضایی مفید و جذاب خواهد بود. (اینجا)

+ پنج سال پیش مراد بیگ عزیز، ویژه برنامه چهل تیکه درمورد مرحوم نوذری را در صفحه آپارات خود بارگذاری کرده‌اند که لینک آن در کافه اینجاست.

+ علاقمندان تیپ‌سازی مرحوم منوچهر نوذری می‌توانند، چند انیمیشن دانلد داک را که جناب دون دیه‌گو دلاوگا زحمت تهیه نسخه دیجیتال‌شان را کشیده‌اند، در اینجا ببینند.

+ و مطلبی که جناب شارینگهام به مناسبت دوازدهمین سالگرد درگذشت جناب نوذری تنظیم کرده‌اند.

***

به هر حال شیفت بامدادی من در آن روزهای میانی آذر ۱۳۸۴ به پایان رسید و به خانه رفتم؛ اما ظاهراً زور آن سردبیر اخلاق‌مدار به مسئولان رده بالاتر نرسیده و تصاویر پر درد و رنج جناب منوچهر نوذری در بخش‌های مختلف شامگاهی اخبار روی آنتن رفته بود. تصویر درد کشیدن مردی ۶۹ ساله که همیشه خوش‌پوش بود و بهترین توفیقش را نشاندن خنده بر لبان مردم می‌دانست. او چند روز بعد بدون آنکه دیگر لبخندی بزند، درگذشت. هنرمندی که به خاطر یک دهه گوشه‌نشینی اجباری، خوش‌قلبی، سادگی و اعتماد بی‌حد به دیگران، چهره‌اش بسیار شکسته‌تر از سن واقعی به نظر می‌آمد و حتی چند ماهی پشت میله‌های زندان رفت! هنرمند بی‌نظیری که پس از رفتنش، هیچ کس نتوانست جای خالی او را پر کند...

-------------------------------- 

* قسمتی از شعر "توفیق خدمت" سروده آقای علی ناظریان که مطلع شروع برنامه "صبح جمعه با شما" بود.


يا رادَّ ما قَدْ فات... (ای برگرداننده آنچه از دست رفته است...)
۱۴۰۲/۹/۱۶ صبح ۰۶:۳۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : آلبرت کمپیون, سروان رنو, مارک واتنی, Dude, مموله, Classic, Emiliano, کوئیک, mr.anderson, اکتورز, دون دیه‌گو دلاوگا, rahgozar_bineshan, Helcules, مراد بیگ
ارسال پاسخ