[-]
جعبه پيام
» <کنتس پابرهنه> از دوستان کافه کسی ساکن اصفهان هست آیا؟
» <BATMAN> اکتورز عزیز خوب یادمه
» <اکتورز> اینجا یە توضیحاتی دادم https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=445&pid=4614
» <اکتورز> BATMAN جان ، یادمە سالها پیش هم این ماهی رو پیشنهاد دادە بودی ولی هیچ وقت گنجاندە نشد
» <BATMAN> منظورت آبه برکه (آبگیر) ست یا آب برگه (میوه) ؟
» <شارینگهام> درود ، کی آب برگه می خورده؟
» <آرلینگتون> ای وای . آبعلیه نمکی سرد با یخ فراوان . دهنم آب افتاد نصفه شبی .سریال بوی ریحون یادتونه ؟ قاسم کولا . دوغ خنک میفروخت تو یزد .
» <BATMAN> آرلینگتون عزیز مچکر از لطفت/ منم زیاد اهل نوشابه های شیرین و انرژی زا نیستم ولی گاهی اوقات هوسی امتحان میکنم / موافقم دوغ مخصوصا آبعلی خیلی خوبه!
» <آرلینگتون> بتمن عزیز و مهربان . در رگ های من به جای خون دوغه . من فقط وفقط به جز آب ، دوغ میخورم از کودکی . همین الان ولی خریدم گفتم از پیشنهاد شما نباید گذشت . نگم براتون بقیه شو
» <BATMANhttps://s6.uupload.ir/files/cafeclassic_yhzh.png[تصویر: 6576567_b1ro.png]
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 8 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )
نویسنده پیام
رزا آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 227
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲۹
اعتبار: 52


تشکرها : 5834
( 3566 تشکر در 142 ارسال )
شماره ارسال: #33
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )

مستر بین و ماه محرم

با عرض تشکر و کسب اجازه از تمام اساتید محترم کافه که خاطرات شیرین و زیباشون رو به اشتراک گذاشتند.mmmm:

علاقه من به فیلمهای خارجی از دوره ای شکل گرفت که مشهوره به دوره پادشاهی موتورسواران بی باک. همینطور که اطلاع دارید، این موتورسواران بی باک، با حمل نوارهای ویدئویی که در آن زمان به اسم نوار بزرگ و نوار کوچک نامیده میشدند، سینمای روز دنیا رو به خانه های مردم منتقل میکردند. فعالیت این موتورسواران در کوچه ما، در فصل تابستان رونق بیشتری میگرفت. بطوری که با شنیدن صدای موتور، تمام علاقمندان و مشتاقان بیصبر یا سر از درب خانه ها بیرون می آورند یا یکی از بچه های کوچکشون رو میفرستادند لب پنجره تا ببینند موادشون رسیده یا نه.zzzz: تعدادی از همسایه ها که دستگاه پخش ویدئوی یکسانی داشتند، فیلمها رو باهم مبادله میکردند. در نتیجه تا زمانی که موتورسوار برگرده و بخواد سهمیه هر خانواده رو بده زمان خیلی کمی برای دیدن هر فیلم باقی میموند. من یه دوستی داشتم که وقتی خانواده مینشستند تا فیلمی رو ببینند از موقعیت سوق الجیشی اتاقش استفاده میکرد و از سوراخ قفل در اتاقش تمام فیلمها رو میدیده. در خانه ما دیدن فیلم آزاد بود. چون اکثرا فیلمهای مجاز! به خانه ما راه میافت و همه باهم فیلم رو میدیدیم.

قرارهای دیدار من و دوستان با برنامه کودک تنظیم میشد. یعنی هر وقت برنامه کودک نوبت صبح یا نوبت عصر تموم میشد ما به خانه همدیگه میرفتیم و بازی میکردم. همین دوستم یه روزی ماجرای فیلم دیدنش رو برامون تعریف کرد. کم کم حس کنجکاوی باعث شد که ما در قرارهایمان که بیشتر صرف خاله بازی یا بازیهای فکری و آتاری و ...میشد به دیدن فیلم بپردازیم. بخاطر عجله ای که برای دیدن فیلمها داشتیم هر روز ظرف دوساعت حدود ده یازده تا فیلم میدیدیم. به این ترتیب که هرکس نوارهای خودشو می آورد و شروع به تعریف فیلمهائی که دیده بود میکرد(اونم با دور تند) و صحنه های مهم و دیدنی فیلم رو نشون میداد. (دقیقا مثل کنفرانس) البته در خلال فیلم تعریف کردن، بسیاری از تخلیات کودکانه هم به دادمان میرسید و حتی فیلمها رو به خوبی دوبله میکردیم و گاهی صداهای انفجار و باز شدن در و پنجره و طوفان رو خودمون میساختیم تا در وقت کمی که داریم بتونیم فیلمهای بیشتری رو ببینیم. این اعتیاد ما به دیدن فیلمهای بیشتر و بیشتر هر روز شدیدتر و شدیدتر میشد تا اینکه ماه محرم رسید و بعضی خانواده های مومن، اجاره فیلمها رو بر خودشون حرام کردند. اما همچنان خانواده این دوستمان بخاطر قدرت و صلابت پدر خانواده و مقاومتش در مقابل مادر خانواده اجاره فیلمها رو ادامه دادند.

یه روزی دوستم بهم گفت که یه فیلم کمدی دارند که اگه کوچکترین صحنه ای از فیلم رو ببینی حسابی میخندی ولی مادرم حتی به پدرم هم حرام کرده که این فیلم رو ماه محرم ببینه. این فیلم شامل داستانهای مستر بین بود که اون زمان خیلی گل کرده بود. من بهش گفتم که اگه فیلم رو ببینیم و نخندیم گناه نخواهد بود. دوستم گفت: باشه. باید امتحان بشی. ظاهرا پدر خانواده فیلم رو مخفی کرده بود و هر وقت مادر خونه نبوده صحنه هایی رو دیده بود و دوستم هم از سوراخ قفل در، همه رو مشاهده کرده بوده. دوستم که محل اختفا رو میدونست رفت و فیلم رو آورد. بهم گفت که چون هر دومون از دندانپزشکی بدمون میاد برای اینکه کمتر بخندیم اول اون صحنه رو ببینیم و اگه تونستیم تحمل کنیم و نخندیم میتونیم بقیه اشو تماشا کنیم. 

مستر بین، پیش دندانپزشک میرود یا چگونه ما به گناه آلوده شدیم

واقعا لحظات سختی بود. شکنجه از این بالاتر که فیلمی خنده دار ببینی و کسی مرتب شکلک دربیاره و تو محکوم باشی به نخندیدن. tajob2هر دومون سرخ شده بودیم. نمیتونستیم تماشا نکنیم و در عین حال نخندیم. تا اینکه بالاخره هر دومون تو آزمایش مشکلمون شکست خوردیم. ولی هیچ کس دوست نداشت ویدئو رو خاموش کنه. فقط نشستیم و یواشکی خندیدیم و خندیدیم و خندیدیم. وقتی تموم شد احساس عذاب وجدان بدی داشتیم. باهم رفتیم و دهنمونو آب کشیدیم. تازه دوستم میخواست نوار ویدئوی مستر بین رو هم آب بکشه که من نذاشتم.:D

الان که یادش می افتم حسابی خنده ام میگیره هم به مستربین، هم به خودمان، هم به ایمانمون، هم به صدای موتور که  گاهی وقتا میشنویم ولی از موتورسوار متخصص فیلم خبری نیست. واقعا یادش بخیر.ashk


گاهی ارزش واقعی یک لحظه را، تا زمانی که به یک خـاطره تبدیل شود، نمی‌فهمیم . .
۱۳۹۰/۱۰/۲ صبح ۱۱:۳۸
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بانو, پایک بیشاپ, گرتا, دن ویتو کورلئونه, زاپاتا, پدرام, ترومن بروینک, پاشنه طلا, اسکارلت اُهارا, ممل آمریکایی, سروان رنو, الیشا, الیور, دزیره, حمید هامون, Papillon, دلشدگان, KESSLER, زرد ابری, سی.سی. باکستر, ژان والژان, سناتور, مگی گربه, BATMAN, Kassandra, فورست, ادی فلسون, کاپیتان اسکای, Achilles, oceanic, سارا, مکس دی وینتر, هایدی, Memento, آلبرت کمپیون, Classic, خانم لمپرت, ریچارد, پیرمرد
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره ) - رزا - ۱۳۹۰/۱۰/۲ صبح ۱۱:۳۸