[-]
جعبه پيام
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
پندهای روزگار
نویسنده پیام
پیرمرد آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 253
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۶/۶
اعتبار: 55


تشکرها : 6321
( 4663 تشکر در 174 ارسال )
شماره ارسال: #2
پندهای روزگار

« آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند

این جمله خلاصه ای دردناک از فاجعۀ حملۀ مغول است. آنها آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند، امّا اجداد ما چه کردند؟ یقیناً شکست مفتضحانۀ مردم ما از مغولان که ددمنش ترین قوم عالم بودند، سیاه ترین برگ تاریخ ماست. شکستی که نه تنها ناشی از بی کفایتی حاکمان بود بلکه از بی آرمانی و کوته بینی یک ملت از هم گسیخته نشأت می گرفت.

[تصویر: 1444925867_5616_05119fbb45.gif]

منبع تصویر

هنوز انگیزۀ حملۀ چنگیز به ایران در هاله ای از ابهام است، که پرداختن به آن خود کتابی چند صد صفحه ای خواهد شد. امّا انگیزه و محرّک او هر چه بود، در نتیجۀ آن برای ما تأثیری نداشت. واسیلی یانچویتسکی مشهور به واسیلی یان، مورّخ و نویسندۀ شهیر روس تا حدّی جوانب این فاجعه را در کتاب "چنگیز خان" به طور مدوّن به تصویر کشیده است. البتّه جنبه های داستانی و شخصیّت های ساختگی آن مدّ نظر من نیست بلکه زمینۀ تاریخی آن مورد توجّه است.

[تصویر: 1444926150_5616_2e54bf0181.jpg]

واسیلی یان (1875-1954 میلادی)

مغولستان امروز هم حدود 2 میلیون نفر جمعیّت دارد و در آن روزگار، چنگیز با سپاهی 120 هزار نفری به ماوراءالنهر که 400 هزار سپاه زبده و آماده دارد، می تازد و چون سلطان محمّد خوارزمشاه سپاهش را به 20 گروه 20 هزار نفره تقسیم و در 20 نقطه مستقر کرده است، هر گروه بطور جداگانه از وحشت سپاه مغول تسلیم می شود و چون چنگیز چنین زبونی را می بیند، برای فتح خراسان تنها 10 هزار نفر گسیل می کند و نیشابوری که جمعیتش تا 1.5 میلیون نفر نیز برآورد شده است، به سادگی به خاک و خون کشیده می شود. و این 10 هزار سفّاک تا دروازه های مسکو با تلفاتی اندک پیش می روند و در راه تنها یکی دو شهر ایران که از نظر عقاید مذهبی قدری قوی تر بودند مقاومت می کنند و پاسخ ایستادگیشان را با ویرانی شهرهایشان و قتل عامشان می گیرند.

گفته ها و حکایات ادیبان هر دوره از تاریخ 1400 سالۀ ادبیات دری، مبیّن عقاید، نگرش، جهان بینی و اهداف مردم آن دورۀ خاصّ است. شاید این کلام قدری بر همۀ ما ثقیل باشد، امّا با مطالعۀ آثار مشهورترین شاعران و ادیبان آن دوران، بسادگی به این واقعیّت پی می بریم. اختلاف عقاید مذهبی و گاهی فکری و خونریزی برای مفاهیمی چون جبر و اختیار (اشاعره و قرمطیان) و حتی کمک گیری از دشمن مغول برای نابودی یکدیگر، و پرداختن به داستانهای مبتذل و مهمل توسّط بعضی از ادبا و حکما؟! مقارن با حملۀ مغول، نشان از پرداختن مردم و عقلای جامعه به اموری بیهوده و بی تفاوتی منفی به دنیا و بی اهمیتی آحاد جامعه به مسائل مهم روز و سرنوشت خود و دیگران دارد. جوابی که یکی از عرفای نام آشنا و مشهور به برادر کشته ای که در سوگ برادر می نالیده، می دهد، بسیار تأمّل برانگیز و عجیب است:"اندوهگین مباش که برادرت از نشئه ای به نشئه ای بالاتر رفته است."؟؟؟!!! یعنی در برابر دشمن هیچ نباید کرد که هیچ، بایستی برای لطفی که از نشئه به نشئه کردن ما به ما می نماید، سپاسگزار هم بود؟ بسیار مضحک است که در بحبوحۀ حملۀ مغول، برخی متدیّنان برای جهاد به جای رویارویی با مغول به جنگ کافر روم که در آن دوران قلمرویش تنها محدود به قسطنطنیه (استانبول امروزی) و قصبۀ اطراف آن می شده، می رفته اند. چنگیزی که به سادگی از سلطان فاطمی مصر شکست می خورد و در بازگشت به مغولستان از ترس جلال الدّین خوارزمشاه که در هند بوده، راهش را دو برابر طولانی تر می کند، مگر چقدر مخوف بوده است؟ چرا ایرانی حاضر بوده اسلحه اش را زمین بگذارد تا جانش با خفّت و خواری حفظ شود، اما نه جان که مال و ناموسش را هم از دست می داده است؟ چرا سپاهیان حشر که بردگان به اسارت گرفته شده از هر شهر خوارزم بودند، شمشیر در دست چون رمه ای توسط چند صد مغول تا شهر بعدی رانده می شدند و در آنجا در برابر آب داغ و قیر مذاب و آتش مدافعان شهر بعدی کشته می شدند تا راه را برای سپاه مغول باز کنند، امّا شمشیر آختۀ خود را بر علیه مغول به کار نمی گرفتند؟ 

اختلاف ها، تنگ نظری ها، خودخواهی ها، قدرت طلبی ها، دنیا دوستی، فساد فکری و اخلاقی،... و بویژه ترس که برادر مرگ است، برخی از عواملی است که خلقی را چند قرن به حضیض ذلّت می کشاند. 

  ايرانی به سر کن خواب مستی

  بر هم زن بساط خود پرستی

  که چشم جهانی سوی تو باشد

  چه از پا نشستی

  در اين شب سـپيده تا دميده

  تيره شب به خون در کشيده

  اميد چه داری از اين شب

  که در خون کشيده سپيده

  تيغ برکش آذر فشان

  نغمه‌ها را تندری کن

  در دل شب رخ برفروز

  کار مهر خاوری کن

  از درون سياهی برون تاز

  پرچم روشنايی برافروز

  تا جهانی از تباهی وا رهانی

  نيمه شب را، تيغ بر دل، برنشانی

  با خواری در روزگار، ننگ باشد زندگانی

  مرگ به، تا چنين زندگانی

  ای مبارز، ای مجاهد، ای برادر

  دل يکی کن، ره يکی کن، بار ديگر

  راه بگشا سوی شهر روشنی‌ها

  روزگار تيرگی‌ها بر سر آور 

۱۳۹۴/۷/۲۴ صبح ۱۲:۲۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Memento, خانم لمپرت, لبخند ساوانا, سروان رنو, لو هارپر, واتسون, حمید هامون, Keyser, rahgozar_bineshan, فورست, پیر چنگی, هانا اشمیت, زرد ابری, اسپونز, کنتس پابرهنه, نوبادی, سناتور, BATMAN, Classic, مگی گربه, ژیگا ورتوف, جروشا, آلبرت کمپیون, بوچ کسیدی, EDWIN, باربوسا, کلانتر چانس
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
پندهای روزگار - پیرمرد - ۱۳۹۴/۷/۷, عصر ۰۹:۲۰
پندهای روزگار - پیرمرد - ۱۳۹۴/۸/۸, عصر ۰۳:۳۲
RE: پندهای روزگار - خانم لمپرت - ۱۳۹۴/۱۱/۲۸, عصر ۰۷:۵۸
RE: پندهای روزگار - سروان رنو - ۱۳۹۵/۳/۱۰, عصر ۰۴:۱۷
RE: پندهای روزگار - پرنسس آنا - ۱۳۹۶/۵/۱۶, عصر ۰۴:۰۰
RE: پندهای روزگار - سروان رنو - ۱۳۹۶/۶/۲۵, عصر ۱۰:۳۷
RE: پندهای روزگار - پروفسور - ۱۳۹۹/۵/۲, صبح ۱۰:۵۷
دختران رادیوم - سروان رنو - ۱۴۰۲/۱۲/۲۵, عصر ۰۷:۰۰