[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
» <مارک واتنی> دانلود کارتون قدیمی و نوستالژیک "بامزی" بصورت کامل و دوبله فارسی : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45427
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 2 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سینمای علمی، تخیلی و فانتزی
نویسنده پیام
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3946 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #42
RE: سینمای علمی، تخیلی و فانتزی

Gravity

جــاذبه

.

.

جاذبه بعد از کاباره (1972)، رکورددار بیشترین تعداد اسکار بدون اسکار بهترین فیلم است.

مهم ترین دلیل آن هم فیلم نامه نسبتا معمولی فیلم است در کنار کارگردانی فوق العاده آن!

.

داستان فیلم:

فیلم با یک سکانس-پلان 12 دقیقه ای شروع می شود. سرشار از حرکات فوق العاده دوربین که به خوبی احساس معلق بودن را در تماشاگر ایجاد می کند. تنها وجود همین یک سکانس در فیلم، کافیست تا به کارگردانی کوارون ایمان بیاوریم!

 داستان فیلم، داستان 2 فضانورد (ساندرا بولاک و جورج کلونی) است که در اثر برخورد زباله های فضایی، در فضا رها می شوند.

به نظر من صحنه رهاشدن ساندرا بولاک، زیباترین قسمت فیلم است. دعوت می کنم که یک بار دیگه این صحنه رو ببینید.

http://www.aparat.com/v/AcBhu

جورج کلونی که مجهز به جت پک هست، ساندرا بولاک را به سمت سفینه خود می کشاند اما با دیدن حجم خسارت وارده به سفینه مجبور می شوند به سمت ایستگاه فضایی روسیه حرکت کنند. به دلیل تمام شدن سوخت جت پک، مجبور به یک فرود نامناسب می شود که در پی آن جورج کلونی مجبور(!) به جانفشانی می شود تا ساندرا بولاک بتواند به سفرش به سمت زمین ادامه دهد.

بولاک سفینه را به کار می اندازد ولی به دلیل گیر کردن چتر نجات سفینه مجبور می شود توقف کند که در همین زمان، زباله های فضایی دوباره او را گرفتار می کند... و خساراتی که به این سفینه هم وارد می شود، مانع حرکت آن می گردد. بولاک که ناامید است، قصد خودکشی می کند که با دیدن تصویر ذهنی جورج کلنی، منصرف می شود و از سیستم فرود سفینه به عنوان نیروی پیشران برای حرکت به سمت ایستگاه فضایی چین حرکت می کند.

.

.

بولاک که نه می تواند سفینه را کنترل کند و نه مجهز به جت پک است از یک کپسول آتش نشانی برای رساندن خود به  داخل ایستگاه فضایی استفاده می کند! و اینجاست که سه باره زباله های فضایی برای او مزاحمت ایجاد می کند ولی او به راه خود ادامه می دهد.

«2 تا احتمال بیشتر وجود نداره، یا من سالم می رسم زمین و یک داستان معرکه برای تعریف کردن دارم، یا تا 10 دقیقه دیگه جزغاله میشم... ولی مهم نیست... چون در هر صورت یک سفر معرکه پیش رو دارم.»

و سفینه او در برکه ای فرود می آید!

.

نکات سینمایی:

قبل از اینکه وارد بحث علمی فیلم بشیم چند تا نکته عرض کنم:

.

1) موسیقی متن فیلم بسیار تاثیرگذار است که برنده جایزه اسکار هم شده است... سازنده آن استیون پرایس است که اصلا آهنگساز معروفی نیست و جاذبه جز اولین کارهای اوست.

.

2) کوارون برای آموزش قوانین فیزیکی داستان مقدمه چینی های خیلی خوبی کرده است. در صحنه اول فیلم گرفته که یک پیچ از دست ساندرا بولاک رها می شود و با سرعتی که دارد، حول مرکز ثقلش می چرخد و دور می شود که چند دقیقه بعد همین بلا سر خود ساندرا بولاک می آید. (در اواسط فیلم هم در جایی دوباره رها شدن یک پیچ را می بینیم که همراه با موسیقی زیبای فیلم مخاطب را آماده می کند برای هجوم مجدد زباله های فضایی)

.

.

جای دیگر در صحنه ای که ساندرا می خواهد آتش را خاموش کند، می بینیم که در اثر نیروی عکس العمل کپسول آتس نشانی به سمت عقب پرتاب می شود که بعدا از همین موضوع برای رسیدن به سفینه چینی ها استفاده می کند.

از ابتدای فیلم هم بازی کردن با کابل ها رو می تونیم ببینیم، از کابلی که مزاحم کار ساندرا بولاک می شود گرفته تا فضانورد سومی که سرخوشانه با کابلی که به خود وصل کرده است بازی می کند!

.

3) یکی از صحنه های به یاد ماندنی فیلم، سکانس مشهور به «تولد دوباره» است... جایی که ساندرا بولاک وارد ایستگاه فضایی روسیه می شود و لباس فضانوردی خود را در می آورد و یک لحظه دقیقا مثل یک جنین غوطه ور می شود. بعلاوه کابلی که پشت سر اوست دقیقا تداعی کننده بند ناف است!

توی پشت صحنه های منتشر شده از فیلم خیلی دنبال نحوه ساختن این سکانس گشتم ولی تنها چیزی که پیدا کردم چند لحظه کوتاه بود. به نظر وزن ساندرا بولاک روی یک از پاهای اوست، و حرکات چرخشی که از او می بینیم، صرفا حرکت چرخشی دوربین است.

اینجاست که باز هم به هنر کارگردانی کوارون و بازیگری ساندرا بولاک ایمان می آوریم. بولاک نامزد اسکار بود ولی آنرا به کیت بلانشت واگذار کرد.

.

.

4) نماهایی که از زمین می بینیم بسیار زیبا و واقعی است. [البته واقعی بودنش رو به نقل از یک فضانوردی که فیلم رو نقد کرده بود میگم!]

گویا تنها تفاوتی که وجود دارد در کیفیت بالای آن است، در حالیکه در فضا جزییات زمین با وضوح کمتری دیده می شود. بعلاوه گویا ستاره ها نیز دقیقا درجای خودشان هستند و اگر فیلم رو با دقت ببینید حتی صور فلکی هم قابل تشخیص اند!

ضمن اینکه چیزی که از زمین دیده می شود متناسب با موقعیت فیلم است. به عنوان مثال در اوایل فیلم که موقعیت تحدید آمیز است، روشنایی های شهرها را می بینیم که تداعی کننده آتشفشان است، و یا لحظه ای که ساندرا بولاک از نجات جورج کلونی ناامید می شود، صحنه ای از قطب دیده می شود که بخاطر قالب بودن رنگ سفید حالت بی روحی به تصویر می دهد.

.

.

5) به نظرم کوارون کمی دلرحم فیلم را ساخته است! صحنه ای که ساندرا بولاک در فضای بیکران رها شده است و دیگر جوابی از مخابره کردن پیام نمی گیرد باید بیشتر ادامه پیدا می کرد و ناامیدی و استیصال بیشتری در آن می دیدیم. چنین موقعیتی در یک فیلم بسیار نادر است و به نظرم حیف شد که خیلی زود تموم شد.

همچنین صحنه ای که جورج کلونی از فیلم محو می شود خیلی بی تفاوت ساخته شده است. اینکه با سرعت خیلی کمی از همه چیز دور بشی و نتونی هیچ کاری بکنی خیلی موقعیت دردناکیه... که متاسفانه اصلا به آن پرداخته نشده است. شاید دلیلش این بوده باشد که بعدا قرار بوده جورج کلونی در تصویر ذهنی ساندرا بولاک ظاهر شود ولی به نظرم باز هم اگر وداع با جورج کلونی دردناک تر ساخته می شد تاثیر سکانس بازگشتش هم بیشتر میشد.

ضمن اینکه شاید اگر پایان فیلم هپی عند نبود، فیلم بسیار به یاد ماندنی تر و تاثیرگذار تر میشد. وقتی جمله «ولی مهم نیست... چون در هر صورت یک سفر معرکه پیش رو دارم» گفته شد امیدوار بودم ساندرا بولاک جزغاله بشه! چون در این صورته که اهمیت تلاش کردن بیشتر مشخص میشه. اینکه نتیجه مهم نباشه. اینکه کل فیلم با تمام قوا تلاشت رو بکنی ولی اگر هم موفق نشدی مشکلی نباشه... چون تو تمام تلاشت رو کردی... بشخصه ترجیح می دادم حس فوق العاده ای که در پایان فیلم Mist داشتم باز هم تکرار بشه!

.

نکات علمی:

اما بحث علمی فیلم...

ساده ترین راه برای فکر کردن به فیزیک فیلم، استفاده از قانون پایستگی تکانه خطی است. این قانون را می توان به این شکل بیان کرد:

.

« اگر نیروی خارجی به یک مجموعه وارد نشود، مرکز ثقل آن ثابت می ماند.»

.

البته به علت نسبی بودن «حرکت یکنواخت»، می توان عبارت «ثابت می ماند» را با عبارت «با سرعت ثابت حرکت می کند.» جایگزین کرد...

حال فضانورد، جت پک و گاز درون جت پک را به شکل یک مجموعه در نظر بگیرید. هیچ نیروی خارجی به این مجموعه وارد نمی شود پس باید مرکز ثقل آن ثابت باشد.

.

.

در نتیجه وقتی گاز با سرعت از درون مخزن خارج می شود، فضانورد باید سرعت کمی به جلو حرکت کند. مقدار سرعت باید به گونه ای باشد که میانگین وزنی جرم ها ثابت بماند. یعنی حاصل ضرب جرم فضانورد در فاصله ای که مرکز ثقل خود فضانورد (نقطه قرمز رنگ) تا مکان اولیه دارد برابر است با حاصل ضرب جرم گاز در فاصله گاز تا مکان اولیه.

البته اگر نیرو دقیقا در راستای مرکز ثقل وارد نشود، علاوه بر حرکت خطی، یک حرکت دورانی نیز خواهیم داشت. در واقع گشتاوری که این نیرو وارد می کند، باعث می شود که فضانورد حول مرکز ثقل خودش دوران کند. البته اگر دقت کنید، باز هم نقطه قرمز رنگ روی یک خط راست حرکت می کند ولی خود فضانورد حول آن دوران می کند.

.

.

برای جلوگیری از این حرکت دورانی، گاز خروجی از جت پک، از 4 خروجی متقارن خارج می شود تا برآیند آنها به مرکز ثقل وارد شود. ضمن اینکه می تواند در صورت نیاز با قطع کردن برخی خروجی ها، تغییر مسیر نیر بدهد...

.

حال با همین نکته، بسیاری از اتفاقات فیلم را می توان توجیه کرد.

.

1) وقتی ساندرا بولاک با میله ای که به آن وصل بود می چرخید، جورج کلونی به او گفت خودش را باز کند.

دلیل: وقتی او به میله متصل بود، حول مرکز ثقل مجموعه خودش و میله می چرخید. چون فاصله ساندرا تا مرکز ثقل زیاد بود، با سرعت بسیار زیادی می چرخید، اما بعد از جدا شدن، حول مرکز ثقل خودش می چرخد که به مراتب فشار کمتری به او وارد می شود.

ضمن اینکه احتمال این وجود داشت که اگر در لحظه مناسب کمربند را باز کند، بعد از جدا شدن، سرعت خطی آن هم کمتر شود. چرا که ممکن است سرعتی که در اثر چرخشش ایجاد میشود با سرعت خطی قبلی خنثی شود.

.

2) وقتی جورج کلونی به ساندرا بولاک می رسد، با یک کابل او را به خودش متصل می کند. این کار باعث می شود آنها مرتبا دچار ضربه حاصل از کشش کابل شوند.  به نظر می رسد اگر به جای استفاده از کابل، به هم دیگر می چسبیدند خیلی ساده تر به مقصد می رسیدند.

دلیل: اگر آنها به هم بچسبند، یک جسم صلب محسوب می شوند و همچنین مرکز ثقل مجموعه جابجا می شود. در این صورت با خارج شدن گاز از جت پک، آنها دچار یک دوران ناخواسته می شوند و کنترل مسیر بسیار سخت تر می شود.

.

.

3) یکی از مهم ترین دلایل فرود غیر امن بولاک و کلونی، که نهایتا منجر به مرگ کلونی شد، تمام شدن سوخت جت پک بود. چرا کلونی با وجود کم بودن سوخت جت پک، مدام از آن استفاده می کرد؟

دلیل: بعلت عدم وجود مقاومت هوا، تنها با یک بار استفاده از جت پک می توانستند به سمت ایستگاه فضایی حرکت کنند. اما مسئله اینجاست که میزان اکسیژن ساندرا بولاک رو به اتمام بود. برای همین جورج کلونی مرتبا از جت پک استفاده می کرد تا شتاب بگیرند و با سرعت بیشتری به سمت ایستگاه حرکت کنند.

.

اشکالات علمی:

.

1) شناور شدن اشک

در صحنه ای از فیلم که ساندرا بولاک گریه می کند، می بینیم که اشک های او در فضا شناور است، در صورتی که به علت کشش سطحی بالا، اشک به صورت انسان می چسبد و شناور نمی شود.

البته به نظر خود کوارون هم از این موضوع آگاه بوده است ولی صرفا به خاطر بار دراماتیک فیلم این گونه اشک را به نمایش درآورده است.

.

.

2) صحنه مرگ جورج کلونی

بحث برانگیزترین صحنه فیلم!

این صحنه که یک نفر از یک بلندی در حال سقوط باشد و جان خودش را فدا کند در بسیاری از فیلم ها دیده ایم. ولی در تمام آن ها جاذبه وجود داشته است!!

اما در صحنه مرگ جورج کلونی، جاذبه و در نتیجه نیرویی وجود ندارد که آن ها را به سمت دیگر بکشاند! در واقع بعد از اینکه طناب پای ساندرا بولاک را می کشد باید آن ها به سمت سفینه حرکت کنند.

البته می توان گفت که طناب (به خاطر نحوه پیچیده شدنش) حالت کشسانی پیدا کرده است و کشیده شدن طناب شتاب و به تبع آن نیرو ایجاد کرده است.

.

.

اما دقت کنید که طناب بین ساندرا بولاک و جورج کلونی بسیار کوتاه است و آن ها نسبت به هم سرعت ندارند. پس ساندرا می تواند با یک نیروی بسیار کم جورج کلونی را به سمت خودش بکشد و مانع مرگ او شود! ضمن اینکه جورج کلونی با باز کردن طنابش به سمت دیگر پرتاب نمی شود.

به نظر من تنها حالتی که میشد این ماجرا را از نظر علمی درست کرد این بود که طناب از پای ساندرا بولاک باز می شد و جورج کلونی برای نجات جان او و فدا کردن خودش، او را به سمت سفینه هل می داد و خودش به سمت مقابل پرتاب میشد. که البته کوارون ترجیح داده است کمی با لطافت بیشتری این صحنه را بسازد!

.

3) احتمال وجود برکه

البته این مورد بسیار معاندانه است!

این مورد را به شکل خاص نیل دگراس تایسون (مجری مستند کیهان، ادیسه ای فضازمانی) که علاقه خاصی به انتقادات مغرضانه به فیلم های علمی-تخیلی دارد مطرح کرده است.

مساله این است که احتمال اینکه ساندرا بولاک بعد از فرود وسط یک برکه کوچک بیفتد که بتواند با شنا کردن به ساحل آن برسد تقریبا صفر است!

قاعدتا یا وسط یک اقیانوس می افتد یا وسط خشکی! که باز هم احتمال خشکی خیلی کمتر از اقیانوسه.

البته گفتم که بسیار انتقاد مغرضانه ای است!

.

.

4) جابجایی در فضا به کمک کپسول

این مورد اشکال علمی محسوب نمی شود، بلکه اشکال عملی است!

با وجود اینکه روی کاغذ این امکان وجود دارد، اما گویا این کار بسیار بسیار سخت تر از این است که عملی شود!

بخصوص اینکه اگر محلی که نیرو وارد می شود کمی با مرکز ثقل فاصله داشته باشد، مسیر طی شده واقعا دور از انتظار خواهد بود.

بعلاوه گویا فاصله ایستگاه های فضایی ذکر شده در فیلم بسیار بیشتر از آن است که بتوان با این کارها از یکی به یکی منتقل شد.

بعلاوه یکسان نبودن مدار چرخش آن ها (فاصله از مرکز زمین) و در نتیجه سرعتشان کار سخت تر هم می شود.

.

5) آتش در فضا

این مورد رو بعضی از سایت ها اشکال گرفته اند، اما در یک پستی که یک فضانورد نوشته بود خواندم که آتش در فضا دقیقا به همین شکل نمایش داده شده در فیلم است.

تفاوت اصلی آتش در زمین و در سفینه فضایی (که اکسیژن وجود دارد) در گرانش است.

وقتی گرانش وجود داشته باشد، هوای ناشی از سوخت، که گرم تر از هوای محیط است بخاطر پدیده همرفت به سمت بالا حرکت می کند. به همین دلیل است که شکل شعله شمع به گونه ای است که انگار به سمت بالا کشیده است!

اما وقتی گرانش وجود نداشته باشد، هوای گرم دیگر به سمت بالا حرکت نمی کند و چون هیچ جهتی ارجحیتی ندارد، شعله آتش به شکل کروی دیده می شود.

.

.

علاوه بر شکل، تفاوت دیگری که ایجاد می شود در رنگ شعله است.

در حضور گرانش پدیده همرفت باعث می شود که ماده سوختی، به شکل ناقص (به رنگ زرد) بسوزد. چرا که قبل از اینکه واکنش به شکل کامل صورت بگیرد جریان هوا مانع از ادامه آن می شود. اما بدون گرانش ،واکنش فرصت کافی را برای انجام دارد و به همین دلیل ماده سوختی با شعله آبی می سوزد.

شعله هایی که در فیلم مشاهده می شود کروی شکل هستند اما آبی رنگ نیستند! با توجه به پستی که ذکر شد، احتمالا دلایل دیگری باعث تسریع سوخت و تغییر رنگ آن ها شده است.

.

6) سایر!

خرده اشکالات دیگری هم در جاهای مختلف پیدا کردم که ترجیح دادم اضافه نکنم. مواردی مثل اینکه چرا موهای ساندرا بولاک در فضا معلق نمیشد، یا اینکه چطور ممکن است دو فضانورد بعد از سال ها همکاری هیچ اطلاعاتی از زندگی یکدیگر نداشته باشند و ...

نهایتا باید گفت که دلیلی هم ندارد که همه قوانین فیزیک در فیلم رعایت شود! به نظر می رسد که همین اشکال های ذکر شده هم با آگاهی درون فیلم گنجانده شده است.

با وجود همه اشکال های ذکر شده، این فیلم یکی از غیرتخیلی ترین فیلم های علمی تخیلی ساخته شده است! بخصوص در حوزه فیلم های فضایی...

به استناد همان پست فضانورد ذکر شده، حس ها، نماها و اتفاقات رخ داده در فیلم بسیار شبیه واقعیت است و این یعنی یک تشکر بزرگ به کوارون بدهکاریم که ما را به شکل مجازی در این محیط قرار داده است.

.

.

۱۳۹۵/۲/۲۴ عصر ۰۸:۴۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Princess Anne, زینال بندری, آمادئوس, جروشا, نکسوس, خانم لمپرت, BATMAN, اسکورپان شیردل, سروان رنو, نیومن, دزیره, Classic, حمید هامون, آقاحسینی, دهقان فداکار, تارا, EDWIN, زرد ابری, مراد بیگ, بیلی لو, مکس دی وینتر, Kathy Day, کنتس پابرهنه, کاپیتان اسکای, باربوسا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
سینمای علمی، تخیلی و فانتزی - Memento - ۱۳۹۴/۵/۱۱, عصر ۱۰:۰۰
RE: سینمای علمی، تخیلی و فانتزی - تارا - ۱۳۹۴/۱۱/۱۰, صبح ۱۲:۵۱
RE: سینمای علمی، تخیلی و فانتزی - Memento - ۱۳۹۴/۱۱/۲۵, عصر ۰۶:۵۴
RE: سینمای علمی، تخیلی و فانتزی - تارا - ۱۳۹۴/۱۱/۳۰, عصر ۰۳:۱۴