[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> کارتون زیبای "هاکلبری فین" دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45474
» <BATMAN> سریال Slasher فصل اولو دیدم و خوشم اومد ، خونریزی الکی نداره ، ببشتر جنایی و معماییه https://s8.uupload.ir/files/slasher_d89c.jpg
» <BATMANhttps://rooziato.com/1402490975/10-best-...-tv-shows/
» <BATMAN> سلام شارینگهام عزیز، با اجازه شما بله!
» <شارینگهام> سلام بتمن جان، گشت شبانه ات آغاز شده؟
» <BATMAN> شب بخیر https://s8.uupload.ir/files/the_batman_hpv2.jpg
» <اکتورز> مجیدی ، کیا رستمی ، پوراحمد و ... نقش بچەها در فیلمهایشان بسیار پررنگ بودە و این بیشتر بە دلیل دور زدن سانسور بودە
» <اکتورز> همەی وجودم درد گرفت
» <اکتورز> ویدیوای از صحبتهای جیم جارموش در مورد کیارستمی دیدم و نظر ایشان این بود کە کیارستمی برای دور زدن سانسور از کودکان در فیلمهایش بهرە میگرفتە
» <سروان رنو> تلگرام یا فروم ؟ مساله این است ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45464
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خبرنگاران نامدار سینمای کلاسیک
نویسنده پیام
برو بیکر آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 355
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۸/۲۲
اعتبار: 37


تشکرها : 3248
( 6973 تشکر در 203 ارسال )
شماره ارسال: #2
RE: خبرنگاران نامدار سینمای کلاسیک

با هر طلوع می میریم

کارگردان: ویلیام کایلی

نام خبرنگار: فرانک راس

نام  اصلی هنرپیشه خبرنگار: جیمز کاگنی

صدا پیشه نقش خبرنگار : منوچهر اسماعیلی

سال ساخت: 1939

فرانک راس خبرنگار سمج و شجاعی بود. جنس شخصیت او از جنس همان خبرنگارانی بود که در سینمای کلاسیک شاخص بودند. او یک خبرنگار واقعی و آرمانگرا بود و  مانند هر آرمانگرای دیگری تاوان سختی را نیز متحمل گردید.

فرانک و روزنامه اش با اطلاعاتی که داشتند برای جسی هانلی که خود را برای انتخابات فرمانداری آماده می کند غیر قابل تحمل شده بودند بنابراین حذف او در دستور کار او و دار و دسته اش  قرار می گیرد. فرانک با یک صحنه سازی و شهادت دروغ به جرم قتل سه نفر حین رانندگی با مستی راهی زندان می شود. آشنایی او با گانگستری بنام هود استیسی با بازی جورج رافت در زندان تحولی در زندگی او ایجاد می کند.

استیسی با کمک فرانک  و دوستان روزنامه نگارش با یک نقشه  قبلی از زندان فرار می کند و استیسی نیز به او قول می دهد پس از فرار از زندان به سراغ کسانی برود که با پاپوش درست کردن برای او باعث گرفتاریش شده اند. اما استیسی پس از فرار از زندان فرانک را فراموش می کند. دوست دختر فرانک به سراغ استیسی می رود و به او یادآوری می کند که فرانک بخاطر مشارکت در فرار او شرایط بدی را در زندان سپری می کند.

   

استیسی که نماد بارز یک گانگستر حرفه ای می باشد دچار عذاب وجدان می باشد و تصمیم می گیرد به قول خود وفا کند. او پس از پیگیری موضوع در می یابد یکی از کسانیکه باعث گرفتاری فرانک شده است اکنون در زندان است لذا او مجددا خود را به زندان معرفی می کند و سرانجام موفق می شود در زندان هنگام شورش زندانیان برای فرار قبل از مرگ خود از فرد مورد نظر در حضور رئیس زندان آقای آرمسترانگ (با بازی جورج بنکرافت ) اعتراف بگیرد تا فرانک از مخمصه رهایی یابد.

با هر طلوع می میریم یکی از فیلمهای زندان محور است با چاشنی گانگستر مآبانه. مانند بسیاری ار فیلمهای سینمای کلاسیک که با سوژه زندان ساخته شده اند بسیاری از سکانسهای فیلم در زندان اتفاق می افتد. بار اصلی فیلم بر دوش فرانکِ خبرنگار و استیسیِ گانگستر می باشد.

فیلم در ارائه پیام خود دچار شلختگی می شود. زیرا مخاطب در پردازش شخصیت خبرنگار بارها دچار تردید می شود. نمی داند او را باید یک خبرنگار شجاع و مبارز خطاب کند یا خیر؟ زیرا علیرغم آنکه بشدت بر آرمانهای خود استوار است و فرد محکمی بنظر می آید اما رفتارهایی از او می بینیم که غیر قابل باور است. کارگردان سعی می کند این پیام را به بیننده خود القا نماید که مردان سرسخت هم در مقابل ناملایمات زندگی می توانند تغییر روش دهند. همانطور که فرانک در 5 ماه زندان انفرادی ابراز می کند دیگر نمی خواهد یک انسان درستکار باشد و تصمیم گرفته است مانند تبهکاران رفتار کند.

   

از طرفی او 5 ماه زندان انفرادی را تحمل می کند اما هرگز با رئیس زندان همکاری نمی کند و حاضر نمی شود استیسی را لو دهد و بگوید در نقشه فرار او دست داشته است. زیرا او امیدوار است که استیسی در بیرون از زندان در حال یافتن کسانی است که برای او پاپوش درست کرده اند. غافل از اینکه در قانون استیسی آدمهای بامرام وجود ندارند و او فکر می کند که فرانک قطعا در بازجویی های سخت زندان او را لو داده است.

اما نیمه دوم فیلم همه شخصیتها زیر و رو و متحول می شوند. استیسی تحت تاثیر حرفهای دوست دختر فرانک قرار می گیرد و از وقتی می فهمد فرانک 5 ماه را در انفرادی زندان سپری نموده است اما او را لو نداده است وجدانش بیدار می شود و تبدیل به یک گانگستر خوب می شود و در می یابد انسانهایی هم وجود دارند که بر آرمانهای خود استوار باشند لذا او  تا آنجا پیش می رود که برای نجات فرانک تصمیم می گیرد دوباره به زندان برگردد.

در این فیلم بنظر من شخصیت استیسی به مراتب بهتر پرداخته گردیده شده تا شخصیت فرانک. سکانس تقاضای عفو مشروط برای فرانک از سکانسهایی می باشد که یک بعد چند شخصیتی به فرانک داده می شود. زیرا فرانک که نزد مخاطب یک خبرنگار شجاع و مغرور معرفی شده است وقتی با مخالفت هیئت با عفو مشروطش مواجه می شود ابتدا بشدت پرخاش می کند ، در واقع این همانچیزیست که از این خبرنگار مبارز انتظار داریم اما بلافاصله پشیمانی و گریه های معروف با تغییر میمیک صورت کاگنی ناگهان شخصیت فرانک تغییر می کند.

   

یکی از انتقاداتی که بشدت به فیلم وارد می باشد و اغلب دوستاران سینمای کلاسیک در اولین برداشت خود از این فیلم به آن اذعان دارند عدم تطبیق پذیری شخصیت یک خبرنگار شجاع با ویژگیهای بازی کاگنی می باشد. جیمز کاگنی ذاتا یک گانگستر است. هرچند بنظر من از ویژگیهای یک هنرپیشه خوب آنست که بتواند هر نوع نقشی را بازی کند اما چهره برخی از هنرپیشه ها برای هر نقشی مناسب نمی باشد. از جیمز کاگنی همانقدر انتظار می رود که از فردین برای بازی در نقش یک بدمن انتظار نمی رود.

جیمز کاگنی و هنرپیشه نقش مقابلش جورج رافت در نقش استیسی فیلمهای مشترک زیادی با هم داشته اند. بنظر بنده اگر کارگردان نقش این دو نفر را با هم عوض می کرد فیلم به مراتب جذابتر بنظر می رسید ( این یک نظر کاملا شخصی می باشد) بعبارتی جورج رافت برای نقش فرانک در قامت یک خبرنگار به مراتب باور پذیرتر بنظر می آمد و جیمز کاگنی نیز می توانست نقش استیسی را بازی کند تا همچنان گانگستر معروف و خوش چهره سینمای کلاسیک باقی بماند.

   

مطابق معمول بعد از جمع بندی مطالبم و ابراز نظرهای شخصی خود در خصوص این فیلم گشت و گزاری در وب نمودم و بجز نقد مسعود خان فراستی نقد دیگری از سوی منتقدین نیافتم. باور ناپذیری شخصیت کاگنی در قامت یک خبرنگار درست موضوعی بود که استاد نیز بر آن پافشاری نموده اند و اگر چه هرگز بنده نوشته های خود را در حد و قامت نوشته های استاد نمی دانم و قصد مقایسه آنرا نیز ندارم اما صادقانه خدمت دوستان عرض کنم این وجه اشتراک با نقد استاد کاملا اتفاقی می باشد و هرگز قصد نسخه برداری از نوشته های بزرگان را نداشته ام.

فیلم با جمله زیبایی از سوی استیسی خطاب به فرانک در هنگام مرگ به پایان می رسد. در سینمای کلاسیک گانگسترها معمولا همانقدر جذاب هستند که جاهلان فیلمفارسی در سینمای ایران جذابند. بویژه آنکه در پایان فیلم یک گانگستر از گذشته خود ابراز پشیمانی نیز بکند. همانطور که خود جیمز کاگنی در فیلم فرشتگان آلوده صورت هرگز بعنوان یک گانگستر مورد تنفر قرار نمی گیرد و در پایان فیلم حتی محبوبیت نیز کسب می کند.

در فیلم با هر طلوع می میریم نیز استیسی بعد از وفا کردن به قول خود و کمک به فرانک برای تبرئه او از زندان در هنگام مرگ از گذشته خود پشیمان است و خطاب به فرانک می گوید بقیه عمر منو تو زندگی کن. فرماندار جسی هایلی نیز بخاطر جرایم مرتکب شده تحت تعقیب قرار می گیرد. فرانک راس را می توان یکی از خبرنگاران شاخص سینمای کلاسیک دانست.

   

۱۳۹۴/۴/۲۴ عصر ۰۵:۵۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ویگو مورتنسن, هایدی, Kurt Steiner, حمید هامون, زینال بندری, اسکورپان شیردل, Classic, پیرمرد, فیلیپ ژربیه, خانم لمپرت, هانا اشمیت, سرهنگ آلن فاکنر, BATMAN, ژان والژان, مگی گربه, منصور, سروان رنو, بولیت, Princess Anne, سناتور, برت گوردون, شیخ حسن جوری, ایرج, rahgozar_bineshan, کارآگاه علوی
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع