[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
» <مارک واتنی> دانلود کارتون قدیمی و نوستالژیک "بامزی" بصورت کامل و دوبله فارسی : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45427
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خبرنگاران نامدار سینمای کلاسیک
نویسنده پیام
برو بیکر آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 355
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۸/۲۲
اعتبار: 37


تشکرها : 3248
( 6973 تشکر در 203 ارسال )
شماره ارسال: #1
خبرنگاران نامدار سینمای کلاسیک

سلامی دیگر بر دوستان

ابتدا تصمیم داشتم این جستار را یکماه دیگر استارت بزنم و همزمان با 17 مرداد ماه روز خود ساخته خبرنگار در ایران از آن رونمایی کنم، روزیکه بنظر من عزت و احترام ما ایرانیان زیر سوال رفت و بنده نیز یکی از بهترین دوستان دوران نوجوانی خود را در آن روز سیاه در مزار شریف از دست دادم. اما برای آنروز پست دیگری را خدمت دوستان ارائه خواهم داد تا شاید پس از گذشت 17 سال برخی از نقاط سیاه آنروز سخت را برای دوستانیکه در جریان واقعی ماجرا نیستند بازگویی نمایم:

سینمای کلاسیک مملو است از سوژه های ناب و زیبا . قتلهای پیچیده ، گانگسترهای زرنگ ، کلانترهای شجاع ، عشقهای نافرجام ، زندانیهای بیگناه ، سرقت های بزرگ ،اعدامهای مخوف و .......  خبرنگارهای سمج اما جذاب. حرفه خبرنگاری در قرن نوزدهم به واسطه محدود بودن رسانه های خبری جزو یکی از حرفه های جذاب و پر خطر بود. خبرنگاران تاثیر به سزایی در تغییر مسیر جامعه داشتند. این حرفه آنقدر حائز اهمیت بود که در سینمای کلاسیک بارها و بارها فیلمهایی با محوریت خبرنگاران ساخته شد.

حتی در بسیاری از مواقع علیرغم آنکه سوژه و هدف فیلم موضوع دیگری بوده است گاهی حضور کوتاه یک خبرنگار در فیلم چنان تاثیر گذار بود که موجب تغییر مسیر فیلم می گردید. تعداد خبرنگاران مهم و تاثیرگذار در سینما تامل برانگیز است. از آنجا که در حوزه وب و در هیچ سایتی به این معقوله بصورت مستقل پرداخته نشده است به این فکر افتادم تا بکمک دوستان اولین مرجع خبرنگاران سینما را در این سایت ایجاد و اطلاعات مربوط به کلیه خبرنگاران ماندگار در سینمای کلاسیک را جمع آوری نمائیم. هرچند اخیرا احساس می کنم دوستان یا بدلیل مشغله و یا بدلیل یکنواختی و یا به هر دلیل دیگر کمتر در موضوعات مشارکت می کنند ، با اینحال امیدوارم دوستان با مشارکت و اطلاعاتی که دارند این جستار را پربار و کامل نمایند.

فیلم تکخال در حفره

کارگردان : بیلی وایلدر

نام خبر نگار: چاک تیتام

نام اصلی هنرپیشه خبرنگار: کرک داگلاس

صدا پیشه نقش خبرنگار : منوچهر اسماعیلی

سال ساخت : 1952

تکخال در حفره فیلمی ست که کمپانی پارامونت بدون اطلاع بیلی وایلدر قبل از اکران فیلم نامش را به کارناوال بزرگ تغییر میدهد اما فیلم در نمایش های تلویزیونی و انتشار نسخه های ویدئویی آن با نام اصلی تکخال در حفره یا تکخال در آستین منتشر می شود. فیلم تصویریست از دو واقعه تاریخی مشابه که به فاصله بیست سال از یکدیگر بوقوع می پیوندد. کارگری که در سال 1925 در معدن ماسه در اثر زمین لرزه گرفتار می آید و مردی که در سال 1945 در چاهی سقوط می کند.

در هر دو ماجرا هزاران نفر در پی نجات این بخت برگشتگان گرد هم می آیند و در هر دو مورد نیز عملیات نجات ناموفق رغم می خورد. اما در هر دو ماجرا روزنامه ها در تحریک افکار عمومی نقش بسزایی داشتند.

چاک خبرنگاریست که موقعیت خود را در روزنامه ای که سابقا برایش کار میکرد را از دست داده است و حالا در پی اخبار برای روزنامه کوچکی می باشد که برایش کار می کند. او خیلی اتفاقی در جای دورافتاده ای در نیومکزیکو کارگر معدنی بنام لئو را می یابد که در اثر ریزش معدن در حفره ای  حبس شده است و تنها از سوراخ کوچکی می توان با او ارتباط برقرار نمود. چاک از این اتفاق بهترین بهره را برای بدست آوردن یک موقعیت طلایی می برد. چاک موضوع گرفتاری لئو را به یک موضوع عاطفی و ملی تبدیل می کند و با تحریک افکار عمومی مردم بسیاری را از سراسر آمریکا به ان منطقه دورافتاده می کشاند. در حالیکه برای نجات لئو راه کوتاه و آسانتری وجود داشت چاک با طولانی کردن عملیات نجات برای خود و روزنامه اش اعتبار بالایی کسب می کند. طولانی شدن عملیات نجات در نهایت به مرگ لئو می انجامد. کارگر نگون بختی که می توانست با یک عملیات ساده از معدن نجات یابد قربانی خودخواهی و زیاده خواهی یک روزنامه نگار می شود.

قطعا هر بیننده ای که برای اولین بار این فیلم را می بیند یک حس انزجار از خبرنگاران را تجربه می کند. بیلی وایلدر با فیلم تکخال در حفره بوسیله کرک داگلاس در نقش چاک صورت دیگری از خبرنگاران را به مخاطبین نمایش می دهد. کسانیکه در آن سالها این فیلم را دیدند بخوبی دریافتند که خبرنگاران چه قدرتی دارند و چگونه می توانند از احساسات مردم سوء استفاده نمایند.

لئو با حبس شدن در معدن می شود پله ترقی چاک و کلانتر محلی و حتی همسر خود. چاک با تحریک حس خیرخواهانه مردم جمعیت زیادی را به آن محل دورافتاده می کشاند. حالا چاک تبدیل می شود به خبرنگاری که هر روزنامه ای آرزوی داشتن او را داشت. خبرنگاری که دستمزدش می شود روزی هزار دلار. همسر لئو که بالاترین رقم صندوق مغازه بین راهیش 11 دلار بود حالا در روز اول آغار عملیات نجات 140 دلار از محل فروش همبرگر و قهوه دریافت می دارد.

   

پیمانکار محلی می توانست با بازسازی تونل و استفاده از الوار برای مهار ریزش طی 16 ساعت خود را به لئو برساند به دستور چاک و کلانتر خود فروخته از روش دیگری استفاده می کند آنها از یک مته بزرگ و ایجاد سوراخ از بالای صخره استفاده می کنند تا عملیات طولانی تر شود. حالا تمام خبرنگاران روزنامه های بزرگ به انجا می آیند و به تعداد جمعیت روز به روز افزوده می گردد. چاک می شود مرد شماره یک کمپین نجات لئو. همسر لئو و کلانتر و اطرافیانش  بدون اجازه چاک با هیچ خبرنگاری مصاحبه نمی کنند. او با داستان خود به رویاهای خود دست یافته بود اما قوای لئو در آن حفره تنگ و تاریک لحظه به لحظه تحلیل می رفت. چاک تیتام و لئو حالا تبدیل شده بودند به تیتر اول تمام روزنامه ها. مردم هر روز صبح روزنامه ها را میخریدند و مشتاقانه اخبار مربوط به نجات لئو را دنبال می کردند.

در حالیکه بینندگان فیلم در اوج انزجار از خبرنگاران بویژه چاک قرار دارند بیلی وایلدر زیرکانه با تغییر روند فیلم نوک پیکان انزجار را از روی چاک برمی دارد. عفونت در بدن لئو گسترش می یابد و  او را در شرایط بدی قرار می دهد. چاک تصمیم می گیرد تا عملیات حفر سوراخ با مته را متوقف کند و برای تسریع در عملیات نجات به همان روش مهار تونل با الوار روی بیاورد. اولین بارقه های انسانیت در چشمان چاک دیده می شود. او دریافته بود که لئو تا زمان رسیدن مته به حفره زنده نمی ماند لذا او دیگر به پول و شهرت فکر نمی کرد و نجات لئو برایش مهمتر می شود اما پیمانکار می گوید بدلیل ضربه های مته دیواره های تونل بسیار سست شده است و دیگر امکان بازگشایی تونل وجود ندارد و تنها راه نجات لئو ادامه حفر سوراخ با همان مته می باشد.

وجدان خفته چاک بیدار می شود. او خود را در مخمصه ای که برای لئو درست کرده بود مقصر می دانست. این دوگانگی و تردید در سکانس رساندن هدیه لئو به همسرش توسط چاک کاملا برای مخاطب مشهود است. لئو از چاک میخواهد هدیه ای که او برای پنمجمین سالگرد ازدواجش با همسرش را خریده است و در کمد اتاقش پنهان کرده است ، به همسرش بدهد و آنرا بپوشد.

لئوی محبوس در آن حفره فقط به همسرش فکر می کرد و قیافه همسرش را بعد از به تن کردن شالِ  خز دار تجسم می کرد که مانند زنان ثروتمند شده است ، اما همسر لئو به دور از گرفتاری همسرش فقط در فکر جمع کردن دلارهایی ست که از مردم برای دیدن و نجات لئو به آنجا آمده اند. همسر لئو با دیدن شالِ خز پاریسی با اکراه به آن نگاه می کند و از پوشیدن آن امتناع می کند و به چاک می گوید با پولهایی که جمع کرده است از آن بهتر را می تواند بخرد اما چاک به اجبار از او می خواهد آنرا بپوشد زیرا این درخواست لئو می باشد. این موضوع در نهایت موجب درگیری و مجروح شدن چاک می گردد اما این مجروحیت برایش بی اهمیت است ، تنها چیزیکه برای او اهمیت دارد این است که همسر لئو ، آن خز پاریسی را به تن کند.

   

چاک در حال تحول می باشد ، این رفتار برای بینندگان از چاک کمی غیر منتظره می باشد. چنین رفتاری از خبرنگار خودخواه و مغروری که برای اشتهار و ثروت موجب گرفتاری لئو شده است به دور از انتظار بود. حالا آدمهای زیادی از ایالتهای مختلف خود را به آنجا رسانده اند. فروشندگان دوره گرد، چرخ و فلک و ..... سانحه پیش آمده برای لئو حالا برای خیلیها تبدیل به یک موقعیت شده است. همسر لئو دیگر همبرگر و قهوه نمی فروشد ، او در می یابد با گرفتن کمیسیون از فروشندگان دوره گرد و اجازه فروش به آنها پول بیشتر و راحت تری را می تواند دریافت کند. تابلوی ورودیه ماشینها که در روز اول عدد 25 سنت بعنوان ورودیه روی آن درج شده بود حالا به یک دلار (چهار برابر) رسیده بود. برای لئو نفس کشیدن در آن حفره لحظه به لحظه سخت تر می شد بدون آنکه بداند محبوس شدنش در چند قدم آنطرف تر خارج از حفره باعث چه خیر و برکتی شده است.

حال لئو رو به وخامت می رود و دیگر امیدی به زنده ماندن او نیست . لئو از چاک که او را بهترین دوست خود می پندارد می خواهد تا پدر روحانی را برایش به آنجا بیاورد. چاک نیز بلافاصله درخواست لئو را اجابت می کند و پدر روحانی را به معدن می آورد تا لئو بتواند از سوراخی که تنها راه ارتباطی با آن حفره بود ، نزد کشیش اعتراف کند.

لئو می میرد در حالیکه مردم همچنان در بیرون از معدن منتظر بیرون آوردن او هستند. عذاب وجدان چاک را آزار میدهد. او دیگر بفکر روزنامه خود و ارسال تازه ترین خبرها نیست. چاک در حالیکه هنوز از زخم ناشی از درگیری با همسر لئو رنج می کشد بر بلندی می رود و خبر غافلگیرنده ای را به مردم میدهد:  لئو مرد ، در حالیکه مته فقط بیست فوت تا حفره فاصله داشت ، حالا برید خونتون.

   


نمایش تمام می شود و ظرف چند دقیقه همه چیز جمع می شود. جمع شدن چادر بزرگ  در وسط محوطه کنایه از به اتمام رسیدن سیرک می باشد. لحظاتی بعد اطراف معدن درست مثل ابتدای فیلم ساکت و خلوت می شود. رئیس بزرگترین روزنامه نیویورک عصبانی از اقدام چاک او را اخراج می کند. اما چاک خبر مهم دیگری دارد که رئیس روزنامه دیگر حاضر نیست آنرا بشنود. چاک تصمیم گرفته بود به حرفه خبرنگاری خود وفادار بماند و مانند هر خبرنگار با وجدانی واقعیت را به مردم بگوید: لئو نمرده است بلکه کشته شده است. او خوب می دانست که خبرنگاریست که برای رسیدن به شهرت موجب کشته شدن لئو شده است.

   

سکانس پایانی فیلم بسیار هوشمندانه ارائه میگردد. چاک تیتام که حالا هیچ روزنامه ای به او اعتماد نمی کند بهمراه دستیارش به دفتر کوچک روزنامه سابق خود می آید تا واقعیت را به اطلاع مردم برساند. او رئیس روزنامه را صدا میزند و می گوید: میخوای روزی 1000 دلار کاسب بشی؟ من یه خبرنگار روزی 1000 دلاری ام، میتونی منو مجانی داشته باشی!!! لحظاتی پس از گفتن این جمله چاک تیتام در اثر ضعف و خونریزی ناشی از زخم ، نقش بر زمین میگردد .........

چاک تیتام را باید یکی از خبرنگاران معروف سینمای کلاسیک دانست که بیلی وایلدر توانست از او چهره متفاوتی از خبرنگاران را به مردم نشان دهد. فیلم با انتقاد وسیعی از سوی روزنامه نگاران مواجه می گردد و آنها اعتقاد داشتند بیلی وایلدر در تخریب جایگاه خبرنگاران زیاده روی نموده است. بیلی وایلدر که بکار خود اعتقاد راسخی داشت بعدها در مصاحبه ای می گوید:

روزنامه نگاران از فیلم تکخال در حفره بیزار بودند. من در همان موقع که نقدهای وحشتناکی از این فیلم را در روزنامه ها می خواندم روزی مشغول رانندگی در بلوار ویل شایر بودم که با صحنه تصادفی روبرو شدم . ماشین خود را متوقف نمودم و تصمیم گرفتم به مصدوم که در حال جان دادن بود کمک کنم. شخص دیگری از اتومبیلش پیاده شد و شروع کرد از صحنه حادثه عکس انداختن . به او گفتم بهتر است یک آمبولانس خبر کنی و او گفت احمق بهتر است خودت اینکار را انجام دهی من باید به دفتر روزنامه لوس آنجلس تایمز بروم و عکسها را تحویل دهم.

چاک خبرنگار بی عاطفه ای بود که برای شهرت خود لئو را نردبان ترقی خود می کند تا با تحریک افکار عمومی داستانش را به سرانجام برساند.

۱۳۹۴/۴/۲۲ عصر ۰۶:۵۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : هایدی, زینال بندری, Kurt Steiner, خانم لمپرت, هانا اشمیت, سروان رنو, BATMAN, ژان والژان, سرهنگ آلن فاکنر, دکــس, مگی گربه, Classic, زاپاتا, پیرمرد, حمید هامون, اسکورپان شیردل, سناتور, برت گوردون, شیخ حسن جوری, ایرج, rahgozar_bineshan, کارآگاه علوی
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
خبرنگاران نامدار سینمای کلاسیک - برو بیکر - ۱۳۹۴/۴/۲۲ عصر ۰۶:۵۴