[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 3 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
راجر ایبرت منتقد محبوب سینمای کلاسیک
نویسنده پیام
Savezva آفلاین
جک لمون
***

ارسال ها: 212
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۵/۱۰
اعتبار: 38


تشکرها : 989
( 2183 تشکر در 179 ارسال )
شماره ارسال: #6
RE: راجر ایبرت منتقد محبوب سینمای کلاسیک

لارنس عربستان

نقدی از راجر ایبرت

متن زیر نقدی است که سال ها پیش راجر ایبرت منتقد فقید تاریخ سینما درباره فیلم لارنس عربستان نوشته است:

عجب کار خارق العاده، جنون آمیز و در عین حال نبوغ انگیزی بود که بتوان لارنس عربستان را به صورت فیلم در آورده و یا حتی فکر ساخت آن را به خاطر راه داد. بیست و هفت سال بعد از ساخت فیلم، عمر شریف اعتراف کرد: اگر شما یک سرمایه دار بودید و یک نفر به شما مراجعه می کرد و می گفت می خواد یک فیلم 4 ساعتی بسازه که توش نه از ستاره های بزرگ خبریه نه از بازیگر زن، نه داستان عاشقانه و نه جنبش و تحرک و اینکه می خواد مقدار زیادی پول را صرف ساختن این فیلم در صحرا بکنه، شما چه جوابی بهش می دادین؟!

انگیزه ساخت این فیلم در درجه اول از تخیل سرچشمه می گیرد. داستان لارنس بر پایه صحنه های مبارزه مرگبار و یا ملودرام های بازاری ریخته نشده، بلکه از توانایی های دیوید لین در این تصویر نشات می گیرد که چه احساسی خواهیم داشت. اگر نقطه ای را در افق صحرا  ببینیم که به آرامی و با نزدیک شدن به ما تبدیل به یک انسان می شود، لین باید اول این احساس را درک می کرد قبل از اینکه بتواند خودش را متقاعد کند که این پروژه می تواند شانس موفقیت داشته باشد یا نه.

سکانسی در فیلم وجود دارد که در آن قهرمان فیلم که یک انگلیسی عجیب و غریب به نام تی ئی لارنس نام دارد که پس از اینکه  از یک سفر صحرایی که بیشتر شبیه به یک خودکشی میماند، جان سالم به در برده و به آبادانی رسیده، دوباره به صحرا بر می گردد تا دوستی که از قافله عقب مانده را پیدا کند. این سکانس به صحنه ای ختم می شود که میزان گرما و حرارت لرزان صحرا با بی میلی در برابر نقطه کوچکی که آرام آرام در حال تبدیل شدن به انسانی است، وا می دهد. صحنه ای که حتی خیلی قبل از اینکه ما بتوانیم اثری از این نقطه را ببینیم شروع شده است. روی صفحه کوچک تلویزیون به هیچ عنوان نمی توان عظمت این صحنه را درک کرد. وقتی در سینما روی پرده عریض و با کیفیت عالی فیلم 70 میلیمتری، رو به جلو خم می شویم و تقلا می کنیم که از لابه لای حرارت لرزان صحرا جزئیات صحنه را استخراج کنیم، برای یک لحظه عظمت حقیقی صحرا و خشونت بی رحمش را تجربه می کنیم.

قدرت درکی که سازندگان فیلم از این سکانس داشتند نکته ای بود که آنها را متقاعد کرد که این فیلم حتما موفق می شود. لارنس عربستان یک فیلم حادثه ای یا زندگی نامه ساده نیست (با وجود اینکه از هر دو مورد هم به خوبی بهره می برد!)، بلکه فیلمی است از صحرا به عنوان یک صحنه نقاشی استفاده می کند تا تغییرات ذهنی و روحی یک مرد رانده شده را به تصویر بکشد.

این درست است که لارنس یکی از ابزارهای اصلی انگلیس در جذب قبایل عرب به سمت خود در طول زمان جنگ جهانی اول (1917-1914) و لشگر کشی علیه ترک ها بوده است، اما فیلم داستان را طوری روایت می کند که لارنس بیش از اینکه به فکر جنبه های میهن پرستانه عملش باشد، به سنت شکنی و حمله به باورهای غلط انگلیسی ها درباره وحشی بودن و بدوی بودن اعراب متمایل بوده است.

تی ئی لارنس به طور حتم عجیب ترین شخصیتی است که تا به حال به عنوان قهرمان یک حماسه معرفی شده است. برای بازی در این نقش، لین یکی از نامتعارف ترین بازیگران تاریخ سینما را انتخاب کرد. پیتر اوتول یک هنرپیشه دست و پا چلفتی با چهره ای سنگی است که طرز حرف زدنش بین سردرگمی و گستاخی در نوسان است. نقش اوتول یک نقش کلیدی و حساس بود. اگرچه اعتقاد عمومی بر این بود که لارنس یک هم ج ن س گرا بوده است، اما یک حماسه چند میلیون دلاری در سال 1962 نمی توانست با صراحت به این موضوع اشاره نماید. از طرف دیگر لین و رابرت بولت نویسنده فیلمنامه هم حاضر نبودند تا به راحتی لارنس را به عنوان یک قهرمان کلیشه ای در فیلمی حادثه ای جا بزنند.

با استفاده ابزاری از طرز صحبت کردن غیر عادی اوتول، آنها شخصیتی را ساختند که مخلوطی بود از دیوانگی و جذبه، شخصیتی که با قهرمان های نظامی کلیشه ای که می توانست اعراب را متقاعد کند تا او را در سفر مرگبار در دل صحرا دنبال کنند، تفاوت عمده ای داشت. صحنه ای در فیلم وجود دارد که در آن اوتول ملبس به جامه سفید و مواج شیخ های صحرا نشین، بالای قطاری که از ترک ها به غنیمت گرفته، رقص پیروزی می کند. به نظر می رسد این صحنه دقیقا برای گرفتن عکس های کلیشه ای مناسب است. صحنه ای که حرف و حدیث در رابطه با آن بسیار است چون به نظر می رسد رفتار هم ج ن س گرایانه را به نمایش می گذارد. با این وجود هیچ یک از شخصیت های دیگر فیلم به این قضیه توجهی نمی کنند و واکنشی به دو بچه شیطان صحرا نشین که لارنس تحت حمایت خودش می گیرد، نشان نمی دهند.

چیزی که لین، بولت و اوتول آفریدند یک مرد سنت شکن بود که خودش را همان گونه که هست نشان می دهد. بدون چیزی اضافه یا کم. آیا چنین مردی می توانست قبایل متفرق عرب را که با هم اختلاف داشتند برای جنگ بر علیه ترک ها متحد کند؟

لارنس این کار را کرد ولی چیزی که در فیلم به آن اشاره می شود این است که لارنس خودش مستقیما این کار را انجام نداد، بلکه از طریق تاثیری که روی دیگران گذاشته بود، این کار انجام شد. یکی از شخصیت های کلیدی فیلم یک خبرنگار آمریکایی به نام توماس لاول (آرتور کندی) است که یک تنه اسطوره لارنس را به مطبوعات انگلیسی معرفی می کند. این خبرنگار اقرار می کند که دنبال قهرمانی می گشته تا راجع به او بنویسد و این افتخار نصیب لارنس شده است. فقط چنین قهرمانی است که به درد چنین داستانی می خورد. قهرمان های نظامی معمولی نمی توانستند نظر او را تامین کنند.

برای یک فیلم 216 دقیقه ای بدون در نظر گرفتن وقت استراحت بین فیلم، لارنس عربستان در مورد طرح کلی داستان خیلی خودش را به جزئیات متکی نکرده است. این فیلم یک فیلم سر راست و بی شیله پیله است که در آن حتی لحظه ای پیش نمی آید که خودمان را گرفتار اطلاعات لجستیکی و فنی لشگرها کنیم.

فیلم ادعا می کند که لارنس قادر است قبایل عرب را باهم متحد کند چون:

1-      او آنقدر غریبه است که نمی تواند درگیری های قبیله ای ریشه دار را درک کند، چه برسد به آنکه بخواهد طرف کسی را بگیرد.

2-      او می تواند به اعراب نشان دهد که جنگیدن با ترک ها بیشتر از هر کسی به نفع خودشان است

در طول فیلم او با به دست آوردن احترام و همچنین پذیرفتن منطق حاکم بر اعراب، افرادی چون شریف علی (عمر شریف)، شاهزاده فیصل (آلک گینس) و اودا ابوطائی (آنتونی کویین) را با خودش همراه می کند. دیالوگ این صحنه ها نه تنها پیچیده نیست بلکه بولت گاهی آنها را طوری بیان می کند که مثل شعر به نظر برسند. من متوجه این موضوع شدم که وقتی مردم راجع به لارنس حرف می زنند، زیاد به جزئیات اشاره ای نمی کنند در حالی که با نگاه مطمئنی که در چشمانشان دارند، نشان می دهند که به طور کامل فیلم را به خاطر می آورند. یک چیزی باعث می شود که هرگز آنها نتوانند آن را در کلام بیان کنند. با وجودی که به نظر می رسد لارنس یک فیلم داستانی سنتی باشد (مثل فیلم های پل رودخانه کوای و دکتر ژیواگو که لین آنها درست قبل و بعد از لارنس عربستان ساخت)، ولی در حقیقت شباهت های بیشتری با حماسه های تصویری مثل ادیسه 2001 کوبریک و الکساندر نوسکی سرگی آیزنشتاین دارد. فیلمی پر از منظره و چشم انداز، چیزهایی که شما می توانید ببینید و حس کنید و نه تعریف کنید. بیشتر جذبه فیلم مدیون این حقیقت است که فیلم یک داستان پیچیده است بدون اینکه دیالوگ های فراوانی داشته باشد. صحنه ای را به خاطر بیاورید که در گذرگاه خالی ، آفتاب در افق صحرا طلوع می کند و وزش باد شن های صحرا را به موج زدن وا می دارد.

اگرچه لارنس عربستان توانست جایزه اسکار بهترین فیلم سال 1962 را نصیب خود نماید اما اگر رابرت ای هریس و جیم پینتون دو تن از متخصصان بازسازی فیلم ها نبودند، فیلم حالا به یک خاطره فراموش شده تبدیل شده بود. آنها سال ها بعد توانستند نگاتیو اصلی همراه با 35 دقیقه فیلم را که در هنگام نمایش از نسخه نهایی فیلم سانسور شده بود، در داخل یک قوطی زنگ زده در آرشیو استودیو یونیورسال پیدا کنند.

تماشای این فیلم باعث می شود تا به زیرکی و هوشیاری اف ای یانگ در فیلمبرداریش در صحرا آفرین گفت. کار بزرگ و مهمی که با وجود گرما و شن های کورکننده صحرا که راهشان را حتی به درون دوربین فیلمبرداری هم باز کرده بودند، حاصل شده است. لارنس عربستان یکی از آخرین فیلمهایی بود که به طریقه 70 میلیمتری فیلمبرداری شد. فیلمی که تماشای آن از دو جنبه مختلف می تواند جذاب باشد: یکی اینکه لین این فیلم بزرگ را در سال 1962 ساخت و دیگر اینکه هرچه رو به جلو می رویم، صنعت فیلمسازی علاقه خودش را به ساختن فیلمهای عظیم حماسی از دست می دهد و به فرمول های ساده داستانی که سریعا جواب می دهد، روی می آورد.


با تشکر از دوست عزیزم پیمان که زحمت ترجمه متن را تقبل کرده است.      


سفید پوشیده بودم با موی سیاه/ اکنون سیاه جامه ام با موی سفید
۱۳۹۵/۷/۲۰ عصر ۱۲:۳۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سروان رنو, BATMAN, خانم لمپرت, اسکورپان شیردل, Classic, مراد بیگ, ال سید
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: راجر ایبرت منتقد محبوب سینمای کلاسیک - Savezva - ۱۳۹۵/۷/۲۰ عصر ۱۲:۳۸