
با سپاس فراوان از میثم عزیز و گرامی بابت این تاپیک فوق العاده. همان طور جناب همشهری_میثاق اشاره کردند، دوستان خوبمان در اینجا نظرات بسیار ارزشمند و آموزنده ای در خصوص همشهری کین نوشتند که مطالعه آنها بسیار لذت بخش بود.
به هر حال همشری کین فیلم مطرحی است که باید دید! و البته از آن دسته فیلم ها یست که بیشتر از آن که به لحاظ شخصیت پردازی تاثیرگذار باشند ، به دلیل موقیت تاریخی مهم تر اند. هرچند که همشهری کین در زمان خود نیز با شکست سختی در گیشه مواجه شد.
در خصوص بازیگری متفرعنانه اورسن ولز در همشهری کین (با در نظر گرفتن گویندگی درخور توجه زنده یاد ایرج ناظریان در نسخه دوبله به فارسی) ، با آن که در بعض جاها ایجاد دافعه می کند ، برای این نقش قابل قبول است. ولی به پای بازی اش در تابستان گرم و طولانی 1958 (مارتین ریت ) و نقش های کوتاه و خاطره انگیزاش در مرد سوم 1949 ( کارول رید ) و مردی برای تمام فصول 1966 ( فرد زینه مان ) همچنین حضور پر هیبتش در دیگر ساخته اش نشانی از شر (در ایران: ضربه شیطان) نمی رسد.
علاوه بر فیلمبرداری و عمق میدان معروف اش از قابلیت های فیلم می توان به فیلمنامه هرمن ج. منکه ویتس ( تنها برنده اسکار فیلم ) و به ویژه از طراحی صحنه فیلم کار پری فرگوسن که گویا بیش از 110 دکور برای فیلم تهیه کرده است.... و بازی کوتاه و بیادماندنی اگنس مورهد در نقش مادر مری کین که به نوعی آینده فرزندش را رقم می زند، اشاره کرد.

یاد می آید اولین بار که فیلم را دیدم تیتراژ و سکانس آغازین فیلم که زندگینامه چارلز فاسترکین از برنامه تلوزیونی پخش می شود با ادغام تصاویر مستند، برایم جذاب بود. همین طور دانه های برف آن اسباب بازی بلورین که با منظره برفی واقعی یکی می شد، حس خوشایندی داشت.

همشهری کین در فهرست انتخاب های کلیشه ای منتقدین، عنوان بهترین فیلم را یدک می کشد که نیت اصلی دیدن بسیاری است و ازین رو به هیچ وجه توفیق منِ مخاطب را برنمی انگیزد ولی نمی توان ارزش فیلم به عنوان یکی از آثار شاخص سینمای کلاسیک، کتمان کرد. سکانس های بی شمار کسل کننده و پر تکلف و شخصیت های فرعی متعدد و... حتی کشف راز غنچه رُز هم چندان کمکی به حس مخاطب نمی کند.
امروزه همشهری کین برای من بیشتر شبه آلبوم عکس های سیاه وسفید قدیمی با کنتراست های چشم نواز است و البته تصویر های مردی به نام چارلز فاسترکین که زیاد دوستش نداشتم. فیلم مهمی که که زیاد هم ضرورتی برای تماشای چندباره اش نیست و در فهرست فیلم های محبوبم نیز جایی ندارد.
حالا که در اینجا بحث از سینمای ولز شده، شاید بد نباشد نظر اینگمار برگمان را نیز درباره اورسن واز بدانیم.
اینگمار برگمان : " .. به عقیده من ولز موجودی ست قلابی که بیش از حد دست بالا گرفته شده. توخالی ست. جالب نیست. همشهری کین او همیشه در راس فهرست بهترین فیلم های تاریخ سینما قرار دارد، ولی من مطلقاً نمی فهمم چرا. مثلاً بازی ها را در این فیلم در نظر بگیرید. وحشتناک است. ولز در نقش مرد ثروتمند و پر قدرتی که قرار است ویلیام رادولف هرست باشد، ماسک بر چهره راه می رود، ولی در همه حال می شود خط تقکیک بین ماسک و صورت او را تشخیص داد. وحشتناک! نه، فیلم بدی است که مرا تا سر حد مرگ کسل می کند....از بازی های ولز خوشم نمی آید. در هالیوود دو گروه هنرپیشه هست: بازیگر و شخصیت. تقسیم بندی خیلی کارآیی است. ولز به عنوان شخصیت، بدیل ندارد. ولی در نقش اوتللو ؟ خوش ندارم که بگویم در این باره حتی چه فکر می کنم. قابل چاپ نیست.! " ( ماهنامه فیلم - شماره 374 )