اگر من و او
در قهوه خانه ای قدیمی
یكدیگر را دیده بودیم
شاید با هم می نشستیم
و نوشیدنی ای با هم می خوردیم
اما چون در جنگ مثل دو سرباز ساده
رودروی هم قرار گرفتیم
به روی هم آتش گشودیم
من به او شلیك كردم
و در جا او را كشتم
او را زدم و كشتم زیرا
دشمن من بود
آری البته كه او دشمن من بود
و این مثل روز روشن بود
اما ....
او هم شاید چون من به اجبار
وارد ارتش شده بود
و حتی از سر بیكاری
وسایل زندگی اش را هم فروخته بود.
جنگ چیز عجیب و غریبی است
به كسی شلیك می كنی
كه اگر جایی قهوه خانه ای وجود داشت
او را به آنجا دعوت می كردی
یا با قدری پول به كمكش می رفتی.
•
جنگ !
موضوعي است غيرقابل چشم پوشي كه در مطالعات تاريخي بالاترين رتبه تاثيرگذاري را در اختيار دارد . هرگاه كه براي شناختِ پيشينه ، مبدا و يا سرآغاز يك پديده به گذشته ها رجوع مي كنيم ، مي بينيم كه پاي - حداقل يك - جنگ در ميان است .( مثال و نمونه در اين بايت به قدري زياد است كه لزومي به بازگويي ديده نمي شود ! )
•
در اين مطلب سعي دارم به جنبه هاي گوناگون جنگ بپردازم و چندين نمونه مرتبط با ايران و تاريخ آنرا بررسي خواهم كرد . اميدوارم كه شروعي دوباره براي مباحث مفيد دوستان عزيزمان باشد و اطلاعات ناقص و استنباطهاي شخصيمان را در اختيار هم قرار دهيم و مطمئن باشيم كه بحثي سودمند در چشم انداز خواهد بود .
•••••••
جنگ : يكي از متداولترين روشها براي بيان برتري و بدست آوردن قدرت در روزگاران گذشته بوده و البته راهي براي پيش برد اهداف در دوران معاصر مي باشد.
•آيا ذات جنگ ( نبرد ) في النفسه اشتباه است !؟ براي پاسخ به اين سوال لازم است كه وارد مباحثي فلسفي و روشهايي فكري شد . در ديدگاه مدرن و محافل روشنفكري جنگ به طور كامل مردود و مقوله اي منتفي است ؛ در اين محافل باور بر اين است كه اختلاف نظر بر سر هرمساله اي از راه گفتمان بايد بررسي و حل شود . چرا كه اهداف و مقاصد ميان ملتها و دولتها ( در بزرگترين ابعاد ) نبايد منجر به كشتن و به خطر افتادن جان ومال خود ملتها گردد .
اما اين ديدگاه حتي در زمان ما هم بطور كامل مقبول عام نيست و هستند ملل و دولي كه حربه جنگ را در نظر دارند و حتي به عنوان يك راه حل - هرچند گزينه آخر - مورد قبولشان مي باشد ( گواه اين مدعيٰ بودجه هاي نظامي حكومتهاي معاصر در سراسر جهان ، با هر ايدئولوژي مي باشد )
اما در دورانهاي گذشته جنگ را اينگونه تعبير نمي كردند و اگرچه تلفات آن - نسبت به شرايط - بسيار گسترده تر از كنون بود ، اما جنگ موضوعي ارزشمند به شمار مي رفت . قدرت طلبي و كمال خواهي در ميان حكام گذشته بسيار چشم گيرتر بود و براي رسيدن به اهداف خود - هرچه كه باشد - و براي فزوني قدرت و تملك ممالك بيشتر حاضر به جنگيدن در هر ابعادي بودند و كمتر پيش مي آمد كه حقوق بشر ( ! ) براي سربازان قائل شوند و اصلا كمترين اهميتي به جان افرادي كه قرار بود در اين ميان ضررمند شوند داده نمي شد . در نتيجه مفهوم جنگ و ديدگاه نسبت به آن بسيار تغيير كرده است .
اما جنگ و خونريزي چه زماني پسنديده مي شود و چرا !؟ … اين موضوع را نمي توان انكار كرد كه تاريخ ايران جنگهايي را پشت سر گذاشته است كه تاثيرشان در زمان حاضر مشهود و قابل رؤيت مي باشد . مهمترين آن در صدر اسلام رخ داد . سلسله نبردهايي خونين كه زمينه ساز ورود يك آئين جديد و راويانش بودند و فراموش كردن آن نزد ابرانيان و مسلمانلن و اعراب نيز غير ممكن است … ولي آيا ديدگاه ما چيست و اكنون پس از گذشت بيش از ١٣٠٠ سال نسبت به آن وقايع و جنگهاي تاريخي چه فكري مي كنيم و تاثيراتشان را چگونه تعبير مي نماييم !؟
تاريخ صحت و سقم يك موضوع را نشان مي دهد و آيندگان بايد در مورد وقايع معاصر قضاوت كنند . اكنون آينده مطلق براي جنگي همچون نبرد نهاوند مي باشد و ما بايد بينشي مستقل و آگاهانه نسبت به آن داشته باشيم . در ابن مورد قواي نظامي ساسانيان به معناي واقعي شكست خوردند و پس از آن مطلقا حركتي برجسته از سوي ايرانيان بر عليه جنگاوري هاي اعراب ديده نشد و مقدمات تصرف ايران مهيا و آيين ناب ايراني در مخاطره و جان و ناموس ايرانيان در معرض خطر واقع شد . آيا اين همه اتفاقات ناگوار كه همچون كابوسي شوم در تاريخ ايران ثبت شده اند ، تاثيراتي مثبت بر پيكره هويت اين مرز و بوم گذاشت يا خير !؟
انكار تاثيرات مثبت ورود اسلام بواسطه اعراب و البته بوسيله جنگ ، امري عبث است ؛ اما همواره مخالفان جنگ گفته اند كه ايران اگر اسلام هم نمي امد، چيزي را از دست نمي داد و ورود اعراب صرفا خاري و خفت بهمراه داشت . درستي و نادرستي اين ديدگاهها و قضاوت در مورد آن به هيچ كس مربوط نيست و اصولا عقايد گوناگون را نبايد به قضاوت نشست و فقط بايد در مقام نقد آنها برخاست .
اعراب تا قبل از ظهور اسلام ، هرگز تصور نمي كردند كه روزي ياراي مقابله با سپاه ايران را داشته باشند ، چه رسد به هجوم و تصرف و غارت آن . ممالك عربي از جنوب تا شمال و از مركز تا شرق همه در زير سلطه ايران بود . اما با مرور زمان و تغييراتي عمده و گونه گون برگ برگشت ( گهي زين به پشت و گهي پشت به زين ! ) • اين تغييرات شامل :
١- ضعف حكام ساساني در اداره امور مملكت و كنترل ممالك تحت فرمان ؛
٢- تجمل گرايي و اختلافات طبقاتي بسيار شديد در ميان اقشار مختلف اجتماعي ؛
٣- فساد در ميان نهادهاي آييني و تزلزل بنيادهاي اعتقادي ؛
٤- از هم پاشيدن اقتدار ايران در مرزها و سرحدات غربي ؛
اين موارد از ديدگاه بنده بسيار مهم بوده و عامل اصلي وقوع جنگهاي بين اعراب و ايرانيان بود و البته شكست ايرانيان معلول اين علل مي باشد . اسلام نوظهور خلل اعتقادي را پر مي كرد و تجملات را از ميان مي برد ؛ عامه مردم جز اين چه مي خواستند !؟ در بيشتر مناطق ايران درگيريهاي بزرگ روي نداد ! چرا كه مردم دليلي براي دفاع نمي ديدند و هيچ پشتوانه اي براي هدفمند ساختن جانفشاني هاي پراكنده و جود نداشت . در نتيجه اعراب مسلمان بر ايران چيره شدند و پس از قتل و غارت هاي بسيار- كه از مشخصه هاي اصلي و ركن لاينفك نبردهاي كلاسيك است - ايران تحت سلطه عرب درآمده و شكستي فراموش نشدني بر تاريخ كل دوران ايران وارد شد .
پس از اين جنگهاايران دستخوش تغييرات زيادي شد ؛ از زبان و فرهنگ گرفته تا آداب نشست و برخاست .
•
جنگها - جداي از بحث تلفات جاني - پيامدهاي مثبت نيز بهمراه دارند و ايران به خوبي اثبات اين مدعا مي باشد . مللي كه با ايراني جماعت درگير شده اند ، همگي جذب فرهنگ و منش ايرانيان گشته اند ، از اعراب گرفته تا روميان و ترك ها و هندي ها و حتي مغولها . و اين باعث ريشه افكندن بن مايه هاي " فكر " ايراني در اداب ملل شده كه مطمئنا جز از راه نبرد امكانپذير نبوده است . در ابندا گفته شد كه روابط ملل در گذشته با امروز فرق داشت و طبعا ١٠٠٠سال قبل ملتهاي مختلف از راه نشستهاي مذاكراتي به تبادل فرهنگ نميرسيدند !
بايد جانب اعتدال را هم در نظر بگيريم كه ايران نيز از همچون ساير ملل متاثر از اطرافيانش بوده است . زبان پارسي و ادبيات آن با تلفيق زبان تازي اوج و اعتقاداتي ناب براي آناني كه اهل ايمان بودند در دسترس قرار گرفت ، آيين نبرد تغيير كرد و ازين قبيل موارد كم نيست . پس يكجانبه نگري و تعصب نسبت به وقايع تاريخي باعث محدود شدن دايره اطلاعات و زاويه ديد نسبت به مسائل ميشود !
______________
پي نوشت :
شعري كه در آغاز آمد از توماس هاردي بود ، بنام " مردي كه او كشت "
اشتباهات تايپيك و املايي را ناديده بگيريد :)
اين فقط ديدگاهي است مختصر و قابل بسط و تشريح كه با شركت دوستان كاملتر خواهد شد و به دليل محدوديت اطلاعات و منابع مطالعاتي نگارنده ، احتمال تغيير موضع و انعطاف در برابر گفته هاي دوستان همواره وجود دارد.