(۱۳۹۰/۹/۲۷ عصر ۱۰:۰۸)سروان رنو نوشته شده:
اصلا نمیشه ارنستو چگوارا رو با کسانی مثل ماندلا یا گاندی و ... مقایسه کرد. اونا مبارزه بدون خشونت داشتن و مبارزه مسلحانه ای نداشتند. در مورد آدولف جان هم همان قدر که خوش شانسی آورد متاسفانه بدشانسی هم آورد. همان قدر که درست جلو رفت همان قدر اشتباه هم دچار شد. خلاصه دنیا همینه دیگه . 
لویی تو با این اعتقادات به دور از خشونت و زیبات چطور یک نظامی شدی برادر ؟!
آره ! یادم اومد که در کازابلانکا هم آدم رمانتیکی بودی و اصلا از اسلحه استفاده نکردی ! و البته به شیوه خاص خودت ، بیشتر مشغول بودی تا به روشی مسالمت آمیز برای خروج بانوان جوان و همراهانشون از کازابلانکا کارها رو هماهنگ کنی !
................................................................................

فیدل کاسترو
به نقل از ویکی پدیا :
(( فیدِل کاسترو روث متولد ۲۱ مرداد ۱۳۰۵ خورشیدی برابر با ۱۳ اوت ۱۹۲۶ میلادی
در شهر بیران واقع در استان سابق اورینته متولد شد. خانوادهٔ وی از زمینداران مرفه بودند. او بعد از گذراندن دورهٔ ابتدائی در روستا به مدرسهای خصوصی واقع در شهر سانتیاگو د کوبا و سپس هاوانا رفت و پس از آن از دانشکدهٔ حقوق دانشگاه هاوانا فارغالتحصیل شد.
کاسترو زمانی که دانشجو بود به یک گروه دانشجویی پیوست که علیه فساد سیاسی مبارزه میکردند. او در سال ۱۹۴۷ میلادی عضو حزب مردم کوبا شد که به حزب ارتدوکس هم شهرت داشت. وی سپس رهبر جناح چپ حزب شد و همان سال داوطلب عضویت در یک گروه مسلح برای مبارزه علیه نظام رافائل تروخیو در جمهوری دومینیکن شد. این گروه نتوانست از کوبا خارج شود.
بارها فیدل کاسترو در طرحریزی و اجرای اینگونه نقشههای ضد امپریالیستی نقش داشت.
او در ۱۹۵۹ میلادی توانست، نظام فالگنسیو باتیستا را شکست دهد و حکومت کوبا را دست گیرد. ))
و اما مطالبی دیگر در مورد فیدل :
(( خانواده او از زمینداران مرفه بودند. او بعد از گذراندن دوره ابتدایی در روستا به مدرسهای خصوصی واقع در شهر سانتیاگو د کوبا و بعد هاوانا رفت و سپس از دانشکده حقوق دانشگاه هاوانا فارق التحصیل شد.
در سال 1947 و در زمان دانشجویى به یک فعال سیاسى تبدیل شد و در اقدام سیاسى تبعیدشدگان دومینیکن براى سرنگونى دیکتاتور دومینیکن به نام رافائل تروجیلو شرکت فعال داشت و سال بعد در شورشهاى مناطق و حومه شهر بوگوتا در کلمبیا شرکت کرد.
مهمترین خصلت سیاسى فیدل در آن زمان عقاید و نظرات ضد آمریکایى او بود.
در سال 1951 فیدل به عضویت حزب اصلاح طلب ارتدوکس درآمد و از طرف حزب خود وارد انتخابات براى حضور در مجلس عوام شد.
او از زمانی که نیروهای انقلابی کوبا حکومت استبدادی فلوخنسیو باتیستا را در سال 1959 سرنگون کردند قدرت را در این کشور در دست گرفته است.
کاسترو در دانشگاه هاوانا در رشته حقوق به تحصیل پرداخت. در سال 1953 او در اولین قیام نافرجام علیه باتیستا شرکت کرد. پس از این قیام او زندانی و سپس به مکزیک تبعید شد. در سال 1956 کاسترو به کوبا بازگشت و مجددا رهبری انقلاب علیه باتیستا را در دست گرفت. او سپس برای تقویت موقعیت خویش به نیروهای چریکی تحت فرماندهی "ارنستو ال چه گوارا" پیوست. او سرانجام با پشتیبانی این نیروهای چریکی توانست حکومت استبدادی فلوخنسیو باتیستا را در سال 1959 سرنگون کند.
او پس از به دست گرفتن حکومت در کوبا مخالفت با سیاستهای آمریکا در کوبا و آمریکای جنوبی را سرلوحه سیاستهای خود قرار داد.
آمریکا که منافع خود را در کوبا در خطر میدید، تلاش کرد وی را با انجام توطئههایی حمایت شده از سوی سازمان سیا (سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا)، به قتل برساند، دولتمردان واشنگتن حتی با حمایت از چریکهای ضد انقلاب کوبا، در سال 1961 به فرمان جان اف کندی رییس جمهوری وقت آمریکا حملهای به خلیج خوکها در کوبا انجام دادند که در این حمله نیروهای وفادار به فیدل کاسترو ، چریکهای ضد انقلاب کوبایی را شکست دادند.
در زمان زمامداری کندی بر کاخ سفید همچنین بحران استقرار موشکهای شوروی در کوبا پیش آمد، که آن بحران از طریق دیپلماتیک و با خروج موشکهای شوروی از کوبا به طور مسالمت آمیز به پایان رسید. در حالی که احتمال آن نیز میرفت که بر سراستقرار موشکهای شوروی در کوبا جنگی عالمگیر میان دو قدرت بزرگ آن زمان در گیرد.
در 31 ژوئیه سال 2006 فیدل کاسترو به دلیل انجام یک عمل جراحی در روده بزرگ قدرت را به طور موقت به برادرش رائول کاسترو واگذار کرد. این اولین باری بود که کاسترو قدرت را موقتا به فرد دیگری انتقال میداد. [کاسترو موقتا قدرت را به برادرش سپرد]
برخی ار کارشناسان بر این باور هستند که کاسترو در سال 1927 متولد شده است، پیتر جی بورن در کتاب فیدل که در سال 1986 انتشار یافته است به این نکته اشاره میکند که سال تولد فیدل کاسترو را 1926 در شناسنامهاش ثبت کردند تا او بتواند یک سال زودتر به مدرسه برود.
فیدل کاسترو خود در زندگینامهاش تحت عنوان "سالهای اول زندگی من" به این نکته اشاره میکند که در سال 1926 متولد شده و مینویسد:" من 26 ساله بودم که مبارزه مسلحانه را آغاز کردم، من در روز سیزدهم متولد شدم که نصف عدد 26 محسوب میشود...الان که به این مساله فکر میکنم به این باور میرسم که به احتمال زیاد امری فلسفی درباره عدد 26 وجود دارد."[کتاب 2000 صفحهای درباره زندگی کاسترو]
فیدل کاسترو که به مدت 49سال قدرت را در کوبا در دست داشت در تاریخ 17 فوریه 2008 از تلاش برای تصدی یک دوره ریاست جمهوری جدید در کشورش منصرف شد و برادر 76 سالهاش رائول کاسترو در تاریخ 24 فوریه 2008جانشین وی شد. ))
........................................................................
در مورد فیدل و اینکه در شرایط فعلی آیا خود او پس از گذر از این همه سال ها چقدر یک انقلابی محسوب میشود و تا چه موفق بوده میشود خیلی بحث کرد ...
اما یک چیز مسلم است که اکنون جهان دوران دیگری رو سپری می کند و شاید نسل جدید چندان حوصله ای برای شنیدن آن نداشته باشند !
میشود گفت فیدل همواره به آرمانهایش وفادار بوده و هست و هنوز و تا همین اواخر خیلی از مردمان کشورش ایستاده و سرپا ، پای سخنرانی های گاه 6 ساعته او حضور داشته اند ! برنامه ریزی های طولانی مدت اقتصادی و اجتماعی حکومت او برای کشور کوچک و البته نه چندان ثروتمند کوبا که همواره هم از طرف غرب تحریم بوده و حامیانی مطمئن از جنس سران کرملین پس از گلاسنوست داشته که تجربه نشان داده در سایه حمایت همیشگی آنان چه برنامه ریزی های طویل المدت دقیقی می توان انجام داد ! در عین کاستی ها ، نشانه و وجه های مثبت زیادی هم داشته است ... آمار ارتقای آموزش و تحصیلات و ریشه کن کردن بی سوادی ، ارتقا و پیشرفت سلامت و بهداشت جامعه و ورزش ، شکوفایی تحقیقات پزشکی و داروسازی ، اداره کردن جامعه و کشور در حالیکه به دلیل همان تحریم ها ، پیشرفت های صنعتی چندان امکان پذیر نبوده و باید بیشتر بر اساس تولیدات کشاورزی اقلامی مانند شکر و توتون برنامه ریزی شود با کمترین بدهی و وام خارجی موجب می شود که در کارنامه فیدل و جکومتش از سوی منتقدانش نمراتی خوب را هم مشاهده کنیم ! و این در حالیست که از نظر دوستداران و طرفداران پر تعداد او در سراسر جهان فیدل همچنان محبوب است ونمادیست از یک کمونیست اورجینال ! و تلاش های او برای حمایت از دیگر جوامع موافق با جریان فکری او و کشورهای محروم دیگر اعم از آمریکای لاتین و آفریقا خاطره ایست که از او در اذهان مردم ان سرزمین ها و کشور خودش برای همیشه ثبت شده است ... هر چند ممکن است باز این لویی ما بیاید و بگوید : (( دوره فیدل گذشته است ! و حکومت طولانی مدت فیدل خودش نوعی دیکتاتوریست ! ))
نمیدانم ! شاید هم لویی درست بگوید ! اما من بر این باورم رخدادهای هر دوره ای را باید در جارچوب شرایط جهان در همان زمان مورد بررسی قرار داد ...
فیدل هر چه که بوده به این ایمان داشته که در هنگام سفر باید در بخش عمومی هواپیما همچون شهروندی عادی سفر کند اما سفیر کشورش که در همان هواپیما حضور دارد و دارای جایگاهی رسمی از نماد آبرو و اعتبار کوباست باید در بخش First Class همان هواپیما حضور داشته باشد ! و این البته ناشی از تظاهر نبوده و می شود پس از گذر این هم سال آنرا به ایمان و اعتقاد قلبی فیدل منسوب کرد ...
یا حق ...