اخیرا کتابی تهیه کرده ام که از چند جهت برایم تازگی داشت. اول از همه نام مترجم کتاب که بیشتر به عنوان یک بازیگر طنز شناخته شده و دومین دلیل، تقریبا عدم آشنایی قبلی خودم با ادبیات معاصر کشور مکزیک است.
پرنده ای نیست؛ درخت می خواند
گزیده ای از آثار شاعران معاصر مکزیک از نگاه جایزه ی شعر "آگواس کالینتس"
ترجمه ی: رامین ناصر نصیر و خوسه گوادالوپه خیمنس کورونادو
انتشارات نیلا
********************
شعر حقیقتی واحد را در بردارد: رنج بردن
بودلر بر این امر گواهی می دهد؛ اویدیو تصدیقش می کند.
از دیگر سو شعر ضامن بقای نسل هراسان نجات یافته ای است که آن را نمی خواند، اما چنین می نماید که از آن نفرت دارد،
همچون فتوری در خودآگاهی؛ چیزی بی مصرف، باقی مانده از دوران کهن؛
آن هم در زمانی که علم باید از تفوق بی چون و چرایش بر جادو بهره مند گردد.
"خوسه امیلیو پاچه کو" – شاعر معاصر مکزیکی
********************************
در این کتاب، تقریبا زندگی و آثار 29 شاعر معاصر مکزیکی و دیگاه آنان و نقدی بر اشعار آنها به علاوۀ چند قطعه از هر شاعر جمع آوری و ترجمه شده است.
ناصر نصیر در مقدمه کتاب آورده است:
این گلچین، تصویری عمومی اما کامل از گذار شعر مکزیک را با تمرکز بر تک تک توقف گاههایش در برابر خواننده می گشاید و او را به گفت و گو با این آثار دعوت می کند. به این ترتیب شاید بتوانیم برای لحظه ای در آغاز هزارۀ جدید به ریشه های بنیادین شعر بازگردیم و با این مجموعه پلی از کلمات تا آینده رسم کنیم؛ تا آنجا که شعر با تکیه بر استعدادهای ذاتی اش در در آفرینش، به تفسیر جهان می پردازد....
در خلال این ترجمۀ مشترک، دوستی عمیقی نیز میان دو مترجم از دو ملیت گوناگون یعنی آقای ناصر نصیر و خوسه گوادالوپه شکل گرفته است. گوادالوپه در مقدمه خود اشاره می کند: ترجمۀ این اشعار در طول چند ماه گذشته تبدیل به بخش عمده ای از زندگی من شد و همکاری با صمیمی ترین دوستم روی این کتاب گواهی بر این امر شد که چگونه کار کردن می تواند لذت آفرین باشد و تجربه ای زیبا بر جای نهد. یگانه آرزوی من این است که به وسیلۀ این اشعار، گوهر ناب و حقیقی زندگی را به شما تقدیم داریم. دسامبر 2003
در این کتاب آثاری از شاعران معاصر مکزیک از جمله این اسامی آورده شده است:
خوان بانیلوس – خوسه امیلیو پاچه کو – یوه فریش – اسکار اولیبا – دسی دریو ماسیاس سیلبا – الخاندرو آئورا و ....
در مقام یک مترجم؛ آقای رامین ناصر نصیر در انتخاب مناسب ترین واژگان با بار معنایی و علاوه بر آن آهنگ مناسب وزن شعر و کلام شاعر موفق عمل کرده اند. شعرها به ندرت از حس و حال افتاده به نظر می رسند و برخی واژگان به قدری قدرتمند و موجز انتخاب شده اند که شاید از کلام و مقصود اولیۀ شاعر پیشی گرفته باشند.
****************************
چند شعر کوتاه از این کتاب:
دسی ده ریو ماسیاس سیلبا(Desiderio Macias Silva (1922-1995)
می افروزم
می افروزم
چهار شمع
در چهار کنج بسترم،
اگر تو با من نباشی.
چه فکر بکری!
درنگ می کنم.
با چه بیفروزم، با چه،
این چهار شمع را؟!
*************
کرم بودن را کنار می گذارد
کرم بودن را
کنار می گذارد،
همان دم که می پذیرد
کفن شود در رویایش.
این بود
هر آنچه که می خواست
از خود بگوید به تو
پروانه.
***********************************
خوسه د خسوس سام پدرو (Jose de Jesus Sampedro (1950
اظهار موفقیت
دروغگوست آن که می گوید
پشیمان نیستم.
تمام عمرم را به گلایه گذراندم،
بیشان از هر کار دیگری،
و از این روست که می ستایم
هر دلیلی را
که زمانی برای انجام کارهای بیش تر نباشد.
**********************************
فابیو مورابیتو (Fabio Morabito (1955
اسباب کشی
آنقدر اسباب کشی کرده ام
که آموخته ام
مبل ها را به دیوارها نچسبانم،
میخ های بزرگ به دیوارها نکوبم،
و تنها به وقت لزوم چیزی را پیچ کنم.
آموخته ام که محترم بدارم
ردپاهای مستاجران قدیم را:
میخی، قابی،
پایه ای کوچک،
که در خانه شان به جا گذاشته اند،
حتی اگر اسباب زحمتم باشد؛
لکه های نازدوده ای که میراث برده ام.
به خانه ی نو در می آیم
و می کوشم که دریابم،
و حتی بیش،
ببینم که به کجا می روم.
می گذارم که جابه جایی حل شود،
همچون تبی،
خشکیده زخمی که می افتد؛
نمی خواهم صدایی به پا کنم،
چرا که مستاجران پیشین
هرگز نمی میرند.
وقتی که می رویم،
وقتی که ما نیز دوباره دیوارها را رها می کنیم
چنان که بودند،
همواره بر جای می ماند بر آن ها میخی،
در کنجی،
یا ترکی،
که هرگز ندانسته ایم تدبیرش را.