اریک رومر (2010-1920)
در چندین فیلم فرانسوی، یک داستان ساده و گاه "تکراری"، با سه چهار شخصیت، در فضایی خلوت و آرام با تصاویری ناب و شکیل روایت میشود. در این فیلمها همواره دستخط یک هنرمند دقیق و ورزیده آشکار است.
اریک رومر، متولد ۱۹۲۰ در نانسی، از نقدنویسی به سینما روی آورد. در جوانی در کنار ژان لوک گدار و ژاک ریوت در دو نشریۀ سینمایی فعالیت داشت: "گازت دو سینما" و سپس "کایه دو سینما". با نقدها و نوشتههای او و همکارانش بود که "موج نو" شکل گرفت. پس از مرگ آندره بازن در سال ۱۹۵۸ اریک رومر سردبیر "کایه دو سینما" شد.
رومر نسبت به همکارانش در موج نو، در آرامش و بی سروصدا کار میکرد. در مقایسه با روایتهای رمانگون فرانسوا تروفو و کلود شابرول، کار او را میتوان با "داستان کوتاه" یا نوول سینمایی مشابه دانست.
نقل یک حکایت
رومر در طول پنج دهه، ۲۴ فیلم سینمایی کارگردانی کرد. اولین فیلم خود را به نام "علامت شیر" در ۱۹۵۹ ساخت.
با سیکل "حکایتهای اخلاقی" که از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۲ به روی پرده آمد، سبک خاص خود را معرفی کرد که سنت حکایت ادبی را با رنگ و بویی تازه به سینما آورد.
در فیلمهای "شب من با مو" (۱۹۶۹) "زانوی کلر" (۱۹۷۰) "عشق در بعد از ظهر" (۱۹۷۲) با بیانی روان و بی پیرایه، حرکات آرام و طبیعی دوربین، همیشه داستانی ساده روایت میشود، که چه بسا برای بیننده آشنا باشد: دیدارهای روزمره، برخورد عادی چند نفر، روابط انسانی، و همیشه عشق.
ماجرای فیلم همیشه با حادثهای طبیعی یا رویدادی عادی شروع میشود: یک توفان، یک مهمانی، یک مرخصی... داستان بدون گرههای روایی یا شگردهای فنی در بستری روان جریان مییابد. چند زن و مرد (معمولا بازیگران غیرحرفهای یا هنرپیشههای ناشناس) دور میز یا در پیاده روی با هم گفت و گو میکنند.
در جشنواره فیلم ونیز در سال 2001 از اریک رومر برای دستاوردهای هنری اش تقدیر شد
شور و هیجان زیادی در کار نیست، اما در ورای مکالمات، در میان سطور حکایت، لرزههای عاطفی و توفانهای احساسی مدام اوج میگیرد.
کلام در سینمای رومر چنان ساده و بی پیرایه است که گمان میرود بازیگران در بداهه به زبان آوردهاند. اما کنایهها و تکیه کلامها و ضربالمثلها به زبان روایت بافتی رنگین و چندلایه میدهد.
اعجاز شاعرانهی سینمای رومر در سکون و آرامش شکل میگیرد. در این سبک سهل و ممتنع، تماشاگر نه از گرههای روایی یا ماجراهای هیجانانگیز، بلکه از تنشهای عاطفی به خود میلرزد.
رومر تابلوهای خود را با دقت و وسواسی کم نظیر "نقاشی" میکرد. او کار خود را "توضیح" روابط انسانی یا داوری درباره کنشها و کشمکشها نمیدانست. به پیروی از سنت حکایتگویی، یک معضل اخلاقی را با صمیمیت بازگو میکرد و از مناظر گوناگون به تماشا میگذاشت. تماشاگر میتوانست سالن سینما را با عصبانیت ترک کند: "باز یک فیلم پرحرف و تکراری"، یا این که تا ابد با داستان فیلم درگیر بماند.
سینماگر پیر
اریک رومر در دهه ۱۹۸۰ دوستداران سینمای خود را یافت و آثارش با توفیق بیشتری همراه شد: پولین در پلاژ (۱۹۸۲) و نور سبز (۱۹۸۶).
در سال ۱۹۹۰ سیکل "چهار فصل" را شروع کرد با فیلم "قصۀ بهار"، و پس از آن فیلمهای "داستان زمستان" (۱۹۹۲)، "حکایت تابستان" (۱۹۹۶) و پاییز (۱۹۹۸).
اریک رومر در سال ۲۰۰۷ فیلم "عشقهای آستره و سلادون" را بر پایۀ متنی ادبی کارگردانی کرد و میدانست که آخرین فیلم خود را میسازد. اریک رومر روز دوشنبه، 11 ژانویه در سن ۸۹ سالگی در پاریس درگذشت.
bbc
///////////////////////////
اریک رومر، از آخرین بازماندگان موج نو فرانسه، درگذشت
اریک رومر
۱۳۸۸/۱۰/۲۳
اریک رومر، فیلمساز صاحب سبک فرانسوی و از پیشتازان سینمای موج نو فرانسه، صبح دوشنبه و در ۸۹ سالگی در پاریس درگذشت.
اریک رومر با نام اصلی موریس هنری در سال ۱۹۲۰ در شهر نانسی فرانسه در خانوادهای کاتولیک به دنیا آمد، بعدها به پاریس نقل مکان کرد و ابتدا به تدریس ادبیات فرانسه و سپس روزنامهنگاری پرداخت. رومر در سال ۱۹۴۶ اولین و تنها رمان خود با عنوان "الیزابت" را منتشر کرد.
اریک رومر بعدها با ورود به عرصه نقد سینمایی قدم به جهان فیلم و سینما گذاشت. او در دو نشریه سینمایی فعالیت داشت.
در همین زمان بود که او نام "اریک رومر" را تحت تاثیر اریک فون اشتروهایم، کارگردان اتریشیتبار، و ساکس رومر، رماننویس انگلیسی، برای خود برگزید.
رومر نقدنویسی را با نشریه "گازت دو سینما" آغاز کرد و بعدها این کار را در نشریه معتبر "کایه دو سینما" دنبال کرد و به همراه سه همکارش، ژان لوک گدار، ژاک ریوت، و فرانسوا تروفو به نقد سینمایی پرداخت. سینمای "موج نو فرانسه" زاده همین همکاریها و نقدهاست.
اریک رومر در طول پنج دهه فعالیت خود بیش از پنجاه فیلم کوتاه و بلند کارگردانی کرد. اولین فیلم او "علامت شیر" نام دارد که در سال ۱۹۵۹ تولید شد.
از فیلمهای بلند رومر میتوان به "عشق در بعدازظهر"، "پولین در ساحل"، "ازدواج خوب" و "همسر خلبان" اشاره کرد. فیلمهای او بارها جوایز جشنوارههای جهانی از جمله جشنواره برلین، ونیز و کن را به خود اختصاص دادند.
رومر خود فیلمهایش را به رمان شبیه میدانست. از ویژگیهای بارز فیلمهای او، شخصیتمحوری و استفاده از دیالوگهای طولانی غالبا متکی بر پیچیدگیهای روابط زن و مرد است.
در فیلمهای رومر، به طور کلی زندگی افرادی به تصویر کشیده شده است که علیرغم هوش و مهارت سخنوری همواره در دستیابی به امیال خود ناموفق هستند. تضاد میان رفتار و گفتار افراد از دیگر خصوصیات بارز فیلمهای رومر است.
فیلمهای رومر در مقایسه با آثار گدار و تروفو ساده و عاری از زرق و برق هستند، اما کارهای او نیز همچون این دو همواره پیرامون روابط انسانی میگردد و با روایاتی از عشق و خیانت درهم آمیخته است.
آخرین فیلم اریک رومر با عنوان "داستان عاشقانه آستریا و سلادون" در سال ۲۰۰۷ در جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد