[-]
جعبه پيام
» <کنتس پابرهنهhttps://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=705&pid=2848
» <کنتس پابرهنه> بتمن جان چقدر خاطراتت رو توی این تاپیک دوست دارم. جا داره یادی هم بکنیم از این پست هانیبال... گویا برای دوست‌مون هر روز چهارشنبه‌سوری بوده.
» <BATMAN[تصویر: wqerwrwer_wses.png] https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=705&pid=3269
» <BATMAN> انار قرمز کهنه یا همون مونده رو آبشو بگیرید بعد بهش نصف قاشق چایخوری شکر و نمک اضافه کنید بزارید خنک شه بعد لذتشو ببرید ، طعم خیلی خاصی داره
» <شارینگهام> قابل نداشت ،قدیم ها، آب برگه فروشی یکی از کاسبی های بچگانه ی ما بود!
» <آرلینگتون> این چی بود من دیدم دوست خوب شارینگهام مهربان . بتمن جان ببینید عکسشو دوباره .مجنون شدم . یه لیوان از اینا با نمک زیاد بخورم باید تا آروم شم .
» <BATMAN> تشکر شارینگهام عزیز، واقعا دلم خواست، من عاشق این چیزام [تصویر: wdq_753q.png]
» <شارینگهام> بتمن جان، نوش جان کن تا بدانی: https://imgurl.ir/uploads/q91300__.jpg
» <کنتس پابرهنه> از دوستان کافه کسی ساکن اصفهان هست آیا؟
» <BATMAN> اکتورز عزیز خوب یادمه
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 3 رای - 3.33 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات سودا زده من
نویسنده پیام
رابرت آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 131
تاریخ ثبت نام: ۱۴۰۰/۶/۲۰
اعتبار: 27


تشکرها : 1684
( 1937 تشکر در 131 ارسال )
شماره ارسال: #73
تو گران‌سنگی و پاکیزگی آموز، چه باک/ گر نپویند به راه تو سبک‌ساری

(۱۴۰۳/۲/۲۳ صبح ۱۱:۲۱)رابرت نوشته شده:  

اما مشکل یکی دو تا نیست. شهروندان و همسایه‌هایی که زباله‌های خود را درون مخازن نمی‌گذارند، معمولاً عادت‌های دیگری هم دارند:

- ساعت خاصی برای بیرون آوردن زباله از منزل مبارک ندارند و هر موقع که دوست داشته باشند، زباله‌ها را در کوی و برزن رها می‌کنند. می‌خواهد ۷ صبح باشد، ۱۱ قبل از ظهر، ۳ بعد از ظهر و یا ۱۲ نیمه شب!

- چیزی به نام تفکیک زباله خشک و تر در قاموس‌شان وجود ندارد!

- از کیسه نایلون‌های معمولی و شفاف برای حمل زباله استفاده می‌کنند و سایر شهروندان ناچارند از کمّ و کیف زباله‌های آنها مطلع شوند!idont

- تازگی‌ها کیسه نایلون‌های آبی و سبز بسیار نازکی به عنوان کیسه زباله عرضه می‌شوند که برخلاف ظاهر بزرگشان، نهایتاً توانایی نگهداری یک تا دو کیلو بار را دارند. فرض کنید موجود دو پا چندین کیلوگرم زباله خشک و تر و الوان خود را درون این نایلون‌ها ریخته و در باغچه و حاشیه خیابان رها می‌کند. تنها پس از دقایقی شیرابه کثیف، بد بو و بد منظره زباله از ته نایلون پِرپِرکی نشت کرده و منظره‌ای زشت و تهوع‌آور ایجاد می‌کند و یا کیسه نایلونی هنگام جابجایی یا پرتاب درون خودروهای حمل زباله توسط پاکبانان محترم پاره شده و محتویات آن، پخش زمین می‌شود. 

- اما عده‌ای دیگر، بی‌نزاکتی را تمام کرده‌اند. آنها حتی به خود زحمت نمی‌دهند تا درِ کیسه زباله خود را گره بزنند!

طرح مکانیزه کردن جمع‌آوری زباله از اواسط سال ۱۳۸۴ و به صورت آزمایشی در قسمت‌هایی از مناطق ۳ و ۲۲ شهرداری تهران انجام شد و به زودی تمام شهر تهران و سپس کشور را فرا گرفت.

در این روش، مخزن‌های حدود ۱۱۰۰ لیتری چرخ‌دار در مکان‌های خاصی قرار گرفته و شهروندان زباله‌های خود را در آنها می‌اندازند. از آن سو کامیون و کامیونت‌های مخصوص، محتویات مخزن‌ها را با بازوهای مخصوص‌شان درون قسمت بار تخلیه می‌کنند. البته این پروژه از سال‌ها پیش در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته و پیشرفته عملیاتی شده و اکنون نیز با کمترین اشکال اجرا می‌شود. در ایران نیز توجیهاتی برای این طرح وجود داشته که روی کاغذ منطقی و زیباست؛ اما در عمل و از همان ابتدا با اجرای غلط، مشکلات بسیاری را در پی داشته است:

۱) تعداد مخازن بسیار محدود بوده و اصلاً پاسخگوی تراکم جمعیتی در بسیاری مناطق نیست.

۲) بسیاری از این مخازن دقیقاً در میان بافت مسکونی و یا تجاری واقع شده و موجب آزار همسایه‌هاست. (خوشبختانه درمورد دو مخزن سر خیابان ما اینگونه نیست.)

۳) وجود مخازن باعث می‌شود تا بسیاری از شهروندان بدون توجه به ساعت جمع‌آوری، زباله‌هایشان را در هر ساعت از شبانه روز به بیرون از منزل انتقال دهند و هیچ نظمی را رعایت نکنند.

***

اما تا قبل از فراگیر شدن سیستم مکانیزه، زباله‌ها به روش سنتی جمع‌آوری می‌شدند. یک یا چند کارگر شهرداری از صبح زود تا پاسی از شب، مسئول نظافت چند خیابان و کوچه بودند. آن زمان بیشتر به آنها سُپور یا رفتگر می‌گفتند. (امروزه بیشتر از کلمه پاکبان استفاده می‌شود.) این افراد زحمتکش صبح‌ها به جارو کردن معابر مشغول بودند و شب‌ها بین ساعت ۸ تا نهایتاً ۹، نسبت به جمع‌آوری زباله اقدام می‌کردند. روش کار هم به این صورت بود:

خودشان زنگ درِ خانه‌ها را زده و یا با صدای بلند در کوچه اعلام می‌کردند:

- آشغالیه...

(بعضی‌ها از عبارت "خاکیه" استفاده می‌کردند و به ندرت ترکیب "مأمور شهرداری" هم شنیده می‌شد.)

به هر حال شهروندان زباله‌هایشان را تحویل رفتگر داده و معمولاً دو طرف خوش و بشی هم می‌کردند و حال و احوال همدیگر را جویا می‌شدند.

در مواردی که صاحبخانه قصد خروج از خانه را داشت و در آن ساعت مقرر در منزلش حضور نداشت، اگر مایل بود، زباله‌اش را -با سطل- درست جلوی درِ خانه‌اش قرار می‌داد تا رفتگر نسبت به برداشتن آن اقدام کند. رفتگر زباله را روی گاری دستی خود گذاشته و به ناحیه شهرداری آن حوالی، منتقل می‌کرد و سپس وانت‌ها و یا خاورها نسبت به جابجایی زباله‌ها اقدام می‌کردند.

در این روش، رفتگر و اهالی کوچه کاملاً همدیگر را شناخته و بیشتر اهالی، مبلغ ماهانه‌ای را با رضایت کامل به عنوان دست‌خوش به کارگر شهرداری می‌دادند که کمک خرج او بود.

روش سنتی چند حسن بزرگ داشت:

۱) زباله‌ها پیرو نظمی خاص و در ساعتی مقرر جمع شده و در هر ساعت شبانه روز در کوی و برزن رها نمی‌شدند. (اصلاً اهالی خودشان اجازه نمی‌دادند.)

۲) هیچ‌کس زباله‌اش را جلوی خانه دیگری نمی‌گذاشت (مگر از یک بیماری روانی رنج می‌برد و با قصد مزاحمت داشت که در اسرع وقت از جانب سایرین پاسخ کوبنده‌ای دریافت می‌کرد!)

۳) روابط بسیار دوستانه‌ای بین اهالی و رفتگر محله برقرار بود و همان‌طور که اشاره شد، کمک ماهانه‌ای نیز سر سفره رفتگر می‌آمد. (در روش مکانیزه، غالب شهروندان کارگران تخلیه مخازن را نمی‌بینند و نمی‌شناسند. همین‌طور رابطه دوستانه بین رفتگر مسئول جارو کردن کوچه و خیابان با اهالی بسیار سست و کم‌رنگ شده است. البته شکی نیست طی دهه‌های اخیر به خاطر رواج آپارتمان‌نشینی، اجرای روش سنتیِ جمع‌آوری زباله سخت شده و حتی ناممکن به نظر می‌رسد؛ اما به یقین راه‌کارهایی مانند اجبار به نصب شوتینگ و قرار دادن مخزن داخلی در هر مجتمع، یکی از راه‌های رفع این مشکل و جلوگیری از قرار دادن وقت و بی‌وقت زباله در معابر است.

***

جدای از فیلم نارنجی‌پوش (محصول ۱۳۹۰- به کارگردانی مرحوم داریوش مهرجویی که همواره نسبت به پاکیزگی محیط زیست و آب و هوا دغدغه داشت) دست‌کم دو سریال نوستالژیک با محوریت شخصیت رفتگران را به خاطر می‌آورم:

- پیک سحر (محصول ۱۳۶۹ شبکه یک سیما به کارگردانی خسرو ملکان) (از اینجا ببینید یا دانلود کنید)

- خیرا...، صندوقچه اسرار (محصول ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۲ شبکه دو سیما به کارگردانی داریوش مؤدبیان و حسین فردرو) (از اینجا ببینید یا دانلود کنید)

تماشای هر دو سریال را حداقل به خاطر فضای نوستالوژیک و خاطره‌انگیزشان توصیه می‌کنم. بسیاری از بازیگران و سایر عوامل تولید هر دو اثر، اکنون در قید حیات نیستند که امیدوارم روح همگی شاد باشد.

----------------------------------

* سروده زنده‌یاد پروین اعتصامی


يا رادَّ ما قَدْ فات... (ای برگرداننده آنچه از دست رفته است...)
۱۴۰۳/۲/۲۴ صبح ۱۰:۲۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : mr.anderson, Classic, مارک واتنی, سروان رنو, ترنچ موزر, کوئیک, Emiliano, پهلوان جواد, شارینگهام, لوک مک گرگور, تونی سوپرانو, آدمیرال گلوبال, پیرمرد, باربوسا, کلانتر چانس
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۰/۶/۳۰, عصر ۱۰:۰۹
پیش شماره - رابرت - ۱۴۰۰/۶/۳۱, عصر ۰۹:۳۵
خارج از نوبت - رابرت - ۱۴۰۰/۷/۱۸, عصر ۱۱:۳۲
آنا... - رابرت - ۱۴۰۱/۲/۵, عصر ۰۵:۲۷
RE: آنا... - مموله - ۱۴۰۱/۲/۵, عصر ۰۹:۳۵
RE: خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۲/۲/۳۱, صبح ۰۱:۱۸
RE: خاطرات سودا زده من - Classic - ۱۴۰۲/۳/۱, صبح ۱۱:۰۵
RE: خاطرات سودا زده من - سناتور - ۱۴۰۲/۳/۴, عصر ۰۳:۲۳
RE: خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۲/۱۱/۲۵, عصر ۱۰:۳۵