(۱۴۰۲/۲/۳۰ عصر ۰۳:۲۸)Emiliano نوشته شده:
این امانتداری دوستان ایشون ازطرفی خوبه و قابل ستایش؛ امّا، ازطرفی چون مربوط به کار هنری میشه، خیلی نمیشه نام «ارزش» رو براش به کار ببریم؛ چون، هنر وقتی ارزشمندتره که هنردوستان اونو ببینن و اصلاً هنرمند و اثر هنری با دیده شدن زندهست و اگه دیده نشه و مدفون شه، با مرگ هیچ فرقی نداره.
سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان؛
راستش را بخواهید در پست معمای جورقانیان نکاتی را به صورت سربسته تقدیم کردم. با توجه به نکتهای که Emiliano عزیز فرمودند، تصمیم گرفتم مجدد چند سطری را صریحتر بیان کنم. شاید حق مطلب را بیشتر و شفافتر ادا کرده باشم.
درمورد پوستر فارسی فیلمهایی چون کازابلانکا و پاپیون، من هم جسته و گریخته چیزهایی شنیدهام؛ اما راستش را بخواهید از عینیت، تحقق و وجود خارجی آنها چندان مطمئن نیستم.
اما اجازه میخواهم تا کمی بازتر و بیپرده درمورد مرحوم جورقانیان و آنچه بر او گذشت و کم و بیش در جریانش هستم، بگویم:
فرض کنید از جوانی آن قدر عاشق سینما هستید که شهر و دیارتان را ترک کرده و در رشته هنرهای دراماتیک مشغول تحصیل شدهاید. عشق دیوانهوار شما باعث شود که به جمعآوری حلقههای فیلمهای سینمایی، آنونس و پوستر روی بیاورید تا بلکه آن جادوی پرده نقرهای همیشه در دسترستان باشد. هزینه کنید و هزینه کنید و هزینه کنید... هر کجا محفل و کانون نمایش فیلم بود و هست، بشتابید و با سعه صدر نسخهتان را برای نمایش در اختیار بگذارید. (از یک جلسه دانشجویی تا فیلمخانه ملی)
کمکم آن قدر در کارتان جدی شوید که حتی سعی کنید، نسخههای ناقص را سر و سامان دهید. حلقهای از یک سینمادار و حلقه دیگر را از فلان جا تهیه کنید و همیشه پای میز موویلا آماده باشید که با اسپلایسر قطعات مورد نظر فیلمها را به هم بچسبانید و نسخهای بکر و کامل آماده کنید که در هیچ سینما و استودیوی ایران موجود نیست.
یک میز موویلای قدیمی که مخصوص تدوین فیلمهای ۳۵ و ۱۶ میلیمتری است
اسپلایسر که برای چسباندن قطعات فیلم مورد استفاده قرار میگیرد
چندین اتاق اجاره کنید و به خاطر عشقتان کلی هزینه بپردازید تا آن حجم عظیم از حلقههای چند هزار فیلم را در آنها نگه دارید...
انقلاب شود... (در جریان وقایع آن، خیلی از نسخههای سینمادارها، آرشیوهای ملی و کشوری و حتی تلویزیون ملی گم شده و یا معدوم شده و به آتش کشیده شدهاند.)
باز هم وارد عمل شوید. طی یکی-دو دهه فیلمهایتان را در اختیار جشنوارههای وزارت ارشاد و برنامههای تلویزیونی تخصصی (همچون هنر هفتم) بگذارید...
سالها بگذرد و پیشرفت پر سرعت تکنولوژی باعث شود که تهیه هر گونه فیلم و سریال در کسری از دقیقه و از طریق فضاهای مجازی میسر باشد. آن هم در فضایی بسیار کم و چند صد فیلم روی یک هارد کوچک!
کمکم شما را فراموش کنند. با آغاز بحث رایت و حقوق مؤلف در دهه ۸۰ شمسی (که بیشک از منظر اخلاق، عرف و شرع درست و صحیح است) به حاشیه رانده شوید؛ چون فیلمهای تاریخ سینمای شما یا حق رایت ندارند و یا اصلاً به لحاظ قانونی نیازی به خرید رایت برای آنها نیست.
از طرف دیگر همیشه عدهای هستند که دفاتر شیک و مجلل داشته و مدعی هستند که رایت فیلمهای فلان کمپانی اروپایی و آمریکایی فقط در اختیار آنهاست. اینجا دیگر مجالی برای عرض اندام یک فیلمباز عاشق مثل شما نیست که قبلترها با یک تماس تلفنی، پشت موتور میجستید و حلقه فیلم را به آپاراتچی فلان تماشاخانه میرساندید!
تصمیم میگیرید فیلمهایتان را به مراجع دولتی تحویل بدهید تا نسخههای بهروز و دیجیتال از روی آنها تهیه کنند و یا اینکه به خاطر فقدان جا و هزینههای کمرشکن اجاره محل و شرایط سخت نگهداری، فیلمهای ۳۵ میلیمتری ناب شما را بخرند و در شرایط استاندارد نگهداری کنند؛ اما در هدفگذاری اشتباه وحشتناکی انجام دادهاید! (کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی) مسئولان آرشیو صدا و سیما اگر کاربلد و دلسوز بودند که گنجینههای آرشیو رادیو و تلویزیون را به باد فنا نمیدادند! (پیشتر اینجا در پست و اما آرشیو... مفصل در این مورد سخن گفتهام.)
http://cafeclassic5.ir/thread-1150-post-...http://cafeclassic5.ir/thread-1150-post-43507.htm
رفتهرفته به چشم یک دلال به شما نگاه میکنند. مدیران و دستاندرکاران، شما را به حضور راه نداده و در خلوت خود، مدل مو و لباستان را به سخره میگیرند. سبک زندگی، رفتار، عشقتان به جمع کردن فیلم و پوستر سینمایی برای این مدیران بی هنر، نه تنها قابل درک نیست؛ بلکه مضحک است. کار به آنجا میرسد که برای آنکه دکتان کنند، به خاطر مدل زندگیتان و حتی نامخانوادگیتان به شما نسبت یهودی بودن میدهند تا دیگر در جامجم آفتابی نشوید!
حال در همین شرایط شما که دهههای پیش، داشتههایتان را در اختیار ارشاد و سیما میگذاشتید، شاهد تبعیض جدیدی هستید:
فلان کارگردان به خاطر آنکه در اوایل انقلاب فلان فیلمها را ساخته، مورد تقدیر قرار گرفته و فیلمهایش دوباره خریداری میشوند تا خرج عمل چشمش پرداخت شود!
بهمان کارگردان که بهمان سریال را ساخته، میخواهد پسرش را زن بدهد و برایش خانه بخرد. پول کم آورده و در فضایی دوستانه پروژهای به او محول میشود!!!
اما شما...
از آنسو، در سایر مجامع نیز امنیت ندارید. به راحتی هر چه تمام، به انبارتان دستبرد میزنند. فیلمها را به صورت کلی و جزیی سرقت میکنند. تعدادی از این آثار -که در حکم بچههایتان هستند- در جریان جابجاییهای پر دردسر و پر مشقت، گم و گور میشوند. حتی بعضی مجموعهداران به طور علنی تهدیدتان میکنند تا فیلمهایتان را در اختیارشان بگذارید...
دیگر به کمتر کسی اطمینان دارید. سعی میکنید تا خودتان نسخههایتان را دیجیتال کرده و به فروش برسانید؛ اما جوانان نسل دیجیتال از شما جلوتر هستند و مدتها قبل، نسخههای ریمستر شده (Remaster) را از فضای مجازی دانلود کرده و این نوع عرضه به بازار را کلید زدهاند.
حالا به استیصال رسیدهاید. نه راه پیش دارید و نه را پس...
***
آنچه در بالا آوردم، برای تأیید و یا ردّ نوع زندگی مرحوم احمد جورقانیان نیست؛ بلکه تنها اشارهای کوتاه و مختصر به دغدغههای ذهنی او و امثال اوست.
اما برای تکمیل این بحث، اشاره به سه نکته ضروری است:
اول- متأسفانه خبر رسمی و معتبر از آن همه گنجینه جورقانیان نیست. معلوم نیست پس از مرگ او چه بر سر آن همه فیلم، آنونس و پوستر آمده است. هر چند همانطور که در پست قبل اشاره کردم، آن مرحوم، در واپسین ماههای زندگی، تعدادی از آنها را بیچشمداشت مالی به بعضی دوستان خود هدیه داده است؛ اما هیچ خبر و اثری از حجم انبوه این آثار نیست.
دوم- جناب Emiliano از آن دسته افرادی هستند که همواره منابع خاطرهانگیز و زیبایی را در اختیار دیگران قرار دادهاند. از کتاب، مجله و پوستر گرفته تا برنامههایی همچون: قصه ظهر جمعه و صبح جمعه با شما (باور کنید تمام آیتمهای صبح جمعه با شما را که حجم آن چند گیگابایت است، روی فلش ریخته و در هر فرصت مقتضی گوش میکنم و لذت میبرم.)
اما به هر دلیل، همه این طور نیستند...
سوم- هنوز هم گفتنی درمورد مرحوم جورقانیان زیاد است و اختلاف نظر درمورد شیوه زندگی و کار او زیادتر...
اصلاً به همین دلیل عنوان معمای جورقانیان را برای این پست در نظر گرفته بودم. به هر حال امیدوارم عاشقان هنر و سینما در زمان زندگی، قدر و منزلت بیشتری ببینند...