[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم نشانی از شر ( اورسن ولز ) ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=46&pid=4539
» <رابرت> متأسفانه "علی‌اصغر رضایی‌نیک" صداپیشه مکمل‌گو بر اثر سکته قلبی درگذشت. نمونه مصاحبه و خاطراتش: https://www.aparat.com/v/tTSqn
» <سروان رنو> مانند بهار و نوروز , سالی نو را به امید بهتر شدن و شکوفا شدن آغاز می کنیم [تصویر: do.php?imgf=org-685bcf6ba2581.png]
» <mr.anderson> سال نو همه هم کافه ای های عزیز مبارک! سال خوب و خرمی داشته باشید!
» <rahgozar_bineshan> سالی پر از شادکامی و تن درستی و شادی را برای همه دوستان آرزومندم!
» <BATMAN> به نظرم شرورترین شخصیت انیمیشنی دیزنی اسکاره/ چه پوستر جذابی! https://s8.uupload.ir/files/scar_vrvb.jpg
» <جیمز باند> من هم از طرف خودم و سایر همکاران در MI6 نوروز و سال نو را به همه دوستان خوش ذوق کافه شاد باش میگم.
» <ریچارد> سلا دوستان.گوینده بازیگراورسولاکوربیرودرسریال سرقت پول کیست
» <ترنچ موزر> درود بر دوستان گرامی کافه کلاسیک ، فرا رسیدن بهار و سال جدید را به همه شما سروران شادباش میگم و آرزوی موفقیت را در کار و زندگی برایتان دارم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> در سال گذشته بنده کم‌کار بودم در کافه، ولی از پُست‌های دوستان خصوصاً جناب رابرت و کوئیک و "Dude" بسیار بهره بردم. تشکر و بیش باد!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 3 رای - 3.33 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات سودا زده من
نویسنده پیام
رابرت آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 113
تاریخ ثبت نام: ۱۴۰۰/۶/۲۰
اعتبار: 26


تشکرها : 1265
( 1522 تشکر در 113 ارسال )
شماره ارسال: #42
معمای جورقانیان ۱

(۱۴۰۰/۹/۸ صبح ۰۱:۲۶)رابرت نوشته شده:  

در پست‌های قبل به عرض رساندم که:

در بهمن ۱۳۷۴ با امید، انگیزه و اشتیاق فراوان، مشغول تحصیل در رشته تولید (گرایش برنامه‌سازی تلویزیونی) دانشکده صدا و سیما شدم.

پس از پایان تحصیلات، با عنوان رسمی کارگردان -و البته با شغل‌های متفاوت کارگردانی، تصویربرداری، تدوین و نویسندگی- در واحدهای مختلف معاونت‌های سیاسی، استان‌ها و سیما فعالیت کردم.

به طور خلاصه طی این سال‌ها در هر سه بخش اصلی تولید، تأمین و پخش برنامه تلویزیون تجربه کسب کردم و در شوراهای مختلف عضویت داشتم.

امروز (۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲)، دقیقاً ده سال از مرگ احمد جورقانیان می‌گذرد. پیش از این نکات زیادی درمورد او در فضای مجازی منتشر شده و مخصوصاً در کانال تلگرا.می کافه سینما (ستاره آبی) مطالب خوبی از آقایان عباس مطمئن‌زاده، امیر عزتی، عباس بهارلو و ...آورده شده است.

در این میان، شاید مصاحبه با آن مرحوم در شماره ۳۲۷۱ روزنامه همشهری، جذاب‌ترین مطلب از زبان خودش باشد:

https://images.hamshahrionline.ir/hamnew...https://images.hamshahrionline.ir/hamnews/1382/821013/irshahr/yek

متأسفانه من سابقه دوستی عمیق با او نداشتم و رابطه‌مان به سلام و علیک در مدت حضورم در اداره کل تأمین برنامه‌های خارجی سیما محدود شد. آن هم بیشتر به واسطه دوست مشترکی که در آن اداره مشغول به کار بود.

دوست نازنینی که به لحاظ الگوی شغلی، دارای پایین‌ترین رده‌های تعریف شده سازمانی (کارگر حرفه‌ای) بود؛ اما از منظر فهم، شعور و حتی دانش هنری و مخصوصاً عشق به سینما از بهترین‌ها و تراز اولی بود...

احمد جورقانیان بسیار ساده می‌گشت و در نگاه اول ظاهرش به همه کس می‌ماند؛ مگر یک تحصیل کرده رشته هنری و عاشق سینه‌چاک سینما!

البته من در ایامی با مرحوم جورقانیان آشنا شدم که بسیار شکسته‌تر از این عکس بود

او در دوره‌ای به راحتی فیلم‌ها و منابع تصویری‌اش را در اختیار سازمان‌های دولتی (همچون سیما و وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی) می‌گذاشت. با این حال پس از جدی شدن بحث رایت و حقوق مؤلف، به طرز ناجوانمردانه‌ای از این سازمان‌ها رانده شد.

شخصاً به یاد دارم که مسئولان اداره کل تأمین برنامه‌های خارجی و برخی مدیران سازمانی، داستان‌هایی درمورد پیشینه او می‌بافتند و به همه چیز او (دین، سابقه، مدرک تحصیلی، خانواده، مجرد بودنش و ...) کار داشتند!

حتی در دوره‌ای سعی داشتند او را ممنوع‌الورود کنند. جورقانیان برای ارائه نسخه‌های ۳۵ میلی‌متری فیلم‌های کلاسیک و تاریخ سینما به اداره کل مراجعه می‌کرد تا بلکه نسخه ویدیویی با کیفیتی از آنها تهیه شده و مبلغی نیز به او پرداخت شود؛ اما هر بار ناامید و دست خالی سازمان را ترک می‌کرد. مسئولان سازمانی -که رفقایشان به بهانه‌های مختلف از سفره بیت‌المال بی‌بهره نبودند- جورقانیان را از خود می‌راندند و هیچ کدام، خدمات سالیان گذشته او را به خاطر نمی‌آوردند!

جورقانیان در سال‌های آخر، حتی چندان اجازه ورود به جام‌جم را نداشت؛ مگر اینکه توسط یکی از دوستانش (مثل همان رفیق مشترک ما) آفیش شده و لحظاتی را با آنها می‌گذراند، گپ می‌زد و خاطرات سینمایی‌اش را با آنها مرور می‌کرد.

اما این همه ماجرا نبود. شرایط در بیرون سخت‌تر هم بود. گاه دلالان و بعضی کلکسیونرهای طماع و پر حاشیه، برای به دست آوردن نسخه‌های جورقانیان از تهدید او نیز روگردان نبودند! این رویه تا آنجا پیش رفت که جورقانیان در ماه‌های آخر عمر به صراحت ترس خود را با دوست مشترک‌مان در میان گذاشته بود! دلالان با تطمیع و حتی تهدید، به دنبال نسخه‌های ۳۵ میلی‌متری و حتی پوسترهای نایاب مرحوم جورقانیان بودند. جالب آنکه او، با وجود مشکلات مالی متعدد، حاضر نبود به هیچ قیمت این منابع را به این دست دلال‌ها تحویل بدهد! و جالب‌تر اینکه تعداد بسیار زیادی از پوسترهایش را رایگان و بدون چشم‌داشت مالی به رفقایش هدیه داد!

دوست مشترک ما تمام دیوارهای اتاق کوچک و محقرش را تا سقف به این پوسترهای زیبا مزین کرده بود و متأسفانه معلوم نبود، مدیران رده بالای اداره کل در ادوار مختلف چه پدرکشتگی با این پوسترها و شخصیت‌های سینمایی داشتند که هر کدام طی سال‌های حضورشان، خواستار پایین آوردن و حتی محو و معدوم شدن آنها می‌شدند!

به هر حال جورقانیان، نه تنها عاشق سینما و تمام دست اندرکاران پشت و جلوی دوربین بود؛ بلکه حتی رابطه‌ای عجیب با پوزتیو و حلقه‌های فیلم‌هایش داشت و آنها را مانند بچه‌های نداشته‌اش در آغوش می‌کشید!     

جورقانیان در ماه‌های آخر عمر آن قدر تحت فشار بود و جایی برای نگهداری نسخه‌های بی‌نظیرش نداشت که تعدادی را به دوستان بی‌غلّ و غش‌اش هدیه می‌داد. اما متأسفانه شرایط دوستانِ عاشقِ سینما نیز مثل خود او و گاه بدتر بود! آنها نیز جایی برای نگهداری این گنج نداشتند.

پایان زمینی احمد جورقانیان مانند بسیاری دیگر از عاشقان سینه‌چاک سینما بود. تصادف، کما، مرگ و تشییع جنازه با حضور تعدادی بسیار اندک...

                                                                                                                روحش شاد


يا رادَّ ما قَدْ فات... (ای برگرداننده آنچه از دست رفته است...)
۱۴۰۲/۲/۳۰ عصر ۰۲:۰۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مموله, مارک واتنی, Emiliano, Classic, پیرمرد, کوئیک, لوک مک گرگور, مراد بیگ, سروان رنو, soheil, ماهی گیر, BATMAN, rahgozar_bineshan, شارینگهام, زرد ابری, اکتورز
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۰/۶/۳۰, عصر ۱۰:۰۹
پیش شماره - رابرت - ۱۴۰۰/۶/۳۱, عصر ۰۹:۳۵
خارج از نوبت - رابرت - ۱۴۰۰/۷/۱۸, عصر ۱۱:۳۲
آنا... - رابرت - ۱۴۰۱/۲/۵, عصر ۰۵:۲۷
RE: آنا... - مموله - ۱۴۰۱/۲/۵, عصر ۰۹:۳۵
RE: خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۲/۲/۳۱, صبح ۰۱:۱۸
RE: خاطرات سودا زده من - Classic - ۱۴۰۲/۳/۱, صبح ۱۱:۰۵
RE: خاطرات سودا زده من - سناتور - ۱۴۰۲/۳/۴, عصر ۰۳:۲۳
RE: خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۲/۱۱/۲۵, عصر ۱۰:۳۵