[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/XI0kt
» <BATMANhttps://www.doostihaa.com/post/tag/%D8%A...kanon-2021
» <BATMANhttps://www.aparat.com/v/pFib3
» <BATMAN> با تشکر از مارک واتنی عزیز/ نسخه های سینمایی بامزی هم منتشر شدن/ بامزی تو سوئد خیلی محبوبه، از گذشته تا به امروز ازین شخصیت انیمیشن تولید میشه
» <مارک واتنی> ارادت شارینگهام عزیز
» <شارینگهام> درود بر همه ی دوستان ، سپاس از مارک واتنی عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
یادداشتهای کوتاه
نویسنده پیام
Kurt Steiner آفلاین
Commanding The 12th Parachute Detachment
*

ارسال ها: 535
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۱/۲۹
اعتبار: 48


تشکرها : 1330
( 7863 تشکر در 407 ارسال )
شماره ارسال: #9
RE: یادداشتهای کوتاه

به نام خدا

و با سلام به دوستان کافه کلاسیک  

.

.

.l,

(۱۳۹۴/۸/۱۷ عصر ۰۶:۴۵)جروشا نوشته شده:  

:ttt1حضرت مارلون براندو !

سلام سروان گرامی و سروران. تبریک برای افتتاح تاپیک .

راستش خونه قدیمی عموی من یک دوبلکس کوچیکه که زیرش دوتاپارکینگ داره یکی برای ماشین و یکی برای موتورسیکلت. ظاهرا عموجان قبل از انقلاب از طرفداران جناب مارلون براندو بوده چون یک پوستر تمام قد خیلی مشهور از مارلون رو زده بوده به دیوار پارکینگ موتورسیکلتش که البته بعد انقلاب پوستر تبدیل میشه به عکس نخراشیده جناب چگوارا! تنها یادگار ازین پوستر قشنگ عکسیه که عمو و زن عموم کنار موتور ایستادند و پشت سرشون قسمتهایی ازین پوستر معلومه که البته اجازه ندادند اونو بزنم برا همین اصل پوستر رو میذارم:

وقتی تونت سرچ کردم دیدم این پوستره مال فیلم وحشی درسال 1953 است که مارلون براندو در نقش جانی استابلر یک جوون طاغی با گروهی موتور سوار یاغی وارد شهرکوچیکی میشن و شلوغ بازی در میارن. اما یک دیالوگ خیلی باحال این جانی استابلر درباره همین موتورش داره که فرموده:

جـانــی(مـارلــون بــرانـدو): تـرجـیـح مـیـدم رو مـوتــورم بـشـیـنـمُ بـه فـکـرِ خـدا بـاشــم تـا ایـنـکـه تـو کـلـیـسـا بـشـیـنـمُ بـه فـکـرِ مـوتـورم بـاشــم!

البته این برای من تداعی یه چیز دیگه هم شد. قدیما که میرفتیم زیارت به فکر کفشام بودم که باید به کفش دارها تحویل میدادم. چون همیشه ترتمیز و خوشگل و واکس زده بودند میترسیدم کثیف بشه یابچه دیگه ای بپوشدش و ببردش اما خاله ام که فهمید از استرس کفش از زیارت غافل میشم اونا رو میکرد تو کیسه نایلون و زیرچادر باخودش میبرد تو. خلاصه خاله ام باعث شد من همه جا بفکر خدا باشم حتی تو خونه خدا.

اما من برای افتتاحیه تاپیک یک شعر گفتم به اسم «حضرت مارلون براندو» که میخوام تقدیم کنم ببخشید اگه کمی تاقسمتی چپ اندر قیچی است:shrmmm!

اینکه شده نقشش  نگار روی تابلو

سلطان صحنه حضرت مارلون براندو

یک اتوبوسی از هوس آکنده دارد

یا وحشی است و رو موتور پابنده دارد!

یک جا بناپارت است در فیلم دزیره

جایی پدرخوانده که بازیش بی نظیره

در بار-انداز کازان یک قلچماق است

در آخرین تانگو ولی نقشش چه داغ است

در کشتی بونتی بود یک انقلابی

سرباز یک چشمش شده کاری حسابی

این زاپاتای هالیوودی زنده بادا

جولیوس سزار داده به او اُسکار اعلا

اینک در آخر-ُالزمان او رفته و نیست

گویم سایونارا و الحق نمره اش بیست




.

.

(۱۳۹۴/۱۰/۲۸ صبح ۰۲:۱۷)جروشا نوشته شده:  

داشتم تاپیک اتومبیلهای کلاسیک رو نگاه میکردم و یه سوژه به ذهنم رسید سرچ کردم تو نت و همراه عکسای مربوط به سوژه ام ، این تصویرهای خوشگل از شرلی تمپل دوست داشتنی رو یافتم:

بعدش یادم اومد منم کوچولو که بودم عشقم این بود که تو پارک یا پاساژها سوار اون ماشین اسباب بازیهایی بشم که توش سکه مینداختیم درجا تکون میخورد و آهنگ میزد. چه صفایی داشت مینشستی رو صندلی راننده اون فرمون الکی رو میچرخوندی و هی با آهنگ تکون تکون میخوردی انگار تویه دست انداز موزیکال هستی :) وقتی حرکت ماشین یواش میشد التماسهای من به بزرگترا برای انداختن یک سکه دیگه و ادامه ماجرای شیرین دست انداز موزیکال...

البته این ماشینا انواع گوناگون داشت بدترینش اونایی بودن که باید سوار یه جونور میشدیم -دانل داک یا اسب و الاغ یا ازهمه وحشتناکتر دلقکtajob، پشتش لیز بود هرآن ممکن بود با لرزشهاش سر بخوریم بیفتیم.

دردرجه دوم اتوموبیل و قطار و کشتی بودن که خوب آدم توش احساس امنیت بیشتری میکرد!

اما ازهمه باحالترش هلیکوپتر و هواپیما بودن که معمولا تو ارتفاع بالاتری هم نسبت به بقیه این دستگاههای تکان دهنده سکه ای (اسمشون همینه) نصب میشدن. آخ که وقتی توش مینشستی خلبانی بودی در اوج آسمونها...زیبا- جادار- مطمئن- موزیکال و خلاصه همه چی تموم.

.


(۱۳۹۵/۲/۱۵ عصر ۰۷:۳۵)جروشا نوشته شده:  

تقدیم به کاربر بزرگوار و دوست عزیزمان جناب واتسون

سلام. من همیشه برام سوال بود که شرلوک هلمز چطور با اینکه توان مالیش رو داره هیچوقت ماشین شخصی نخریده و هرجا میخواد بره تاکسی میگیره، در صورتیکه داشتن یک ماشین شخصی میتونه خیلی جریان تحقیقاتش رو سرعت بده؟

جالبیش این بود وقتی تو نت گشتم دیدم یه بنده خدایی هم مثل من همین سوال رو تو yahoo ask پرسیده و یه بنده خدای دیگه ای جواب خوبی بهش داده و اون اینکه :

«شاید دلیل خاصی نداشته باشه ولی میشه حدس زد چرا، اولا گاهی وقتا پیاده رفتن یا استفاده از تاکسی برای ردیابی و همینطور رد گم کردن کاربردی تره و یه ماشین شخصی خیلی تو چشمه، دوما وقتی آدم رانندگی نمیکنه هوش و حواسش هم به دور و برش بیشتره! اما از همه مهمتر اون شرلوک هلمزه و هرکاری دلش بخواد میکنه جوریکه عمرا بقیه دلیلشو بفهمند!» :cheshmak:

البته من شخصا با هوش و نبوغ خودم علت این قضیه رو فهمیدم و به شعر در آوردم که تقدیمتون میکنم:

شـــرلوک که از خویش ندارد خودرو

با پای پیاده کرد، هی آمد و شــو

واتسون نصیحتش همی کرد و گفت:

از جیب مبارک بده با تاکسی برو !

 


..

.

(۱۳۹۴/۱۰/۱۴ عصر ۰۲:۳۳)واتسون نوشته شده:  

سلام خدمت همه دوستان عزیزم

سینما همیشه ارتباط بسیار نزدیکی با صنعت حمل و نقل و به خصوص خودرو داشته است و هنرپیشه های بسیاری نیز عاشق خوردو بوده اند.

یکی از عاشقان دلخسته اتوموبیل:هنرپیشه،کمدین،کارگردان و نویسنده آمریکایی  اد هرمن  بوده ،وی در حومه دیترویت (پایتخت و زادگاه صنعت خوردو)به دنیا آمده بود و بنابراین عشقش بی دلیل نبوده است!

نقل قولی عالی در مورد خودرو دارد که حرف دل همه عاشقان خودروست:

اتوموبیل ها همیشه بخشی از زندگی من بوده اند و مطمئنم همیشه خواهند بود.چه چیزی در مورد اتوموبیل وجود دارد که مرا چنین شیفته می کند؟صدای معرکه موتور،یگانگی و هماهنگی مهندسی خودرو  و بدنه اش ،تاریخ شرکت ها و البته زیبایی ناب این شیء.

 

.

.

.

پست ذیل تقدیم به دوستان خوبمون  " جروشا  " و  "  دکتر واتسون  "     ار کاربران خوب کافه کلاسیک که مطالب نوستاژی و زیبایشان در خاطره ها مانده است . 


.


نوستالژی ورزشی :  خرداد همیشه یادآور جام های جهانی است؛ اما هیچ جام جهانی برامون، جام 98 نشد.... خاطره کلیپ نوستالژی و زیبای جام 98 فرانسه که آن زمان از تلوزیون کشورمان پخش گردید و بعد چند ماه جستجو سرانجام آنرا یافتم .

سکانس پاسکاری دو پسر بچه و شور و حال مردم جهان در آستانه شروع بازی های جام جهانی 98   و خود " ژان میشل ژارژ " که در حال قدم زدن در معابر و تماشای این شور و غوغاست ...

موسیقی : ژان میشل ژارژ  

.


.

.

.
.
.
.
نسخه  vhs

.

نسخه  تصحیح شده

.

 

kurt steiner




دنیا فریبنده و دل انگیز است اما دوامی ندارد .
۱۳۹۹/۳/۱۴ عصر ۰۱:۵۸
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیرمرد, کنتس پابرهنه, پرنسس آنا, مارک واتنی, دون دیه‌گو دلاوگا, سروان رنو, Classic, زرد ابری, Kathy Day, شارینگهام, باربوسا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۷, عصر ۰۴:۴۴
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۸, صبح ۰۹:۳۳
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۹, عصر ۰۳:۴۱
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۱۱, عصر ۰۸:۰۶
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۱۲, صبح ۱۱:۳۴
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۱۲, عصر ۰۸:۲۵
RE: یادداشتهای کوتاه - زینال بندری - ۱۳۹۹/۳/۱۲, عصر ۱۰:۰۷
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۱۴ عصر ۰۱:۵۸
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۱۵, صبح ۱۱:۴۲
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۱۶, عصر ۱۲:۴۱
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۱۶, عصر ۰۸:۱۲
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۱۷, صبح ۰۹:۰۸
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۱۸, عصر ۱۲:۳۷
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۱۸, عصر ۱۱:۳۴
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۲۰, عصر ۰۸:۰۶
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۲۱, صبح ۰۸:۲۷
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۳/۲۱, صبح ۰۹:۲۰
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۸/۲۳, صبح ۰۹:۵۶
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۸/۲۵, صبح ۰۷:۵۹
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۸/۲۶, عصر ۰۱:۲۰
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۸/۲۷, عصر ۰۲:۲۴
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۸/۲۸, صبح ۰۸:۴۳
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۸/۳۰, صبح ۰۹:۳۷
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۹/۱, صبح ۱۰:۲۹
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۹/۵, صبح ۰۷:۰۴
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۹/۶, صبح ۱۱:۴۷
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۹/۷, صبح ۱۱:۵۶
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۹/۸, صبح ۱۰:۱۴
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۹/۹, صبح ۰۹:۲۰
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۹/۱۰, صبح ۰۷:۴۳
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۹/۲۶, صبح ۰۷:۱۱
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۱۰/۴, صبح ۱۱:۳۲
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۱۰/۵, عصر ۰۶:۱۷
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۱۰/۹, عصر ۰۲:۱۵
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۱۰/۱۲, صبح ۰۷:۵۹
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۱۰/۱۶, صبح ۱۱:۰۴
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۱۰/۱۸, صبح ۰۸:۴۳
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۱۰/۲۰, صبح ۰۸:۲۳
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۱۱/۱۲, عصر ۰۵:۰۳
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۱۱/۱۳, عصر ۱۲:۱۳
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۱۱/۱۵, صبح ۱۱:۱۳
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۱۱/۱۶, صبح ۱۱:۰۹
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۳۹۹/۱۱/۲۷, صبح ۰۵:۴۰
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۴۰۰/۱/۶, عصر ۰۱:۳۵
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۴۰۰/۱/۹, عصر ۱۲:۰۳
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۴۰۰/۵/۱۰, عصر ۰۱:۴۶
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۴۰۰/۶/۹, صبح ۱۱:۵۰
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۴۰۰/۶/۲۲, عصر ۰۴:۰۸
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۴۰۰/۶/۲۵, عصر ۰۷:۲۷
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۴۰۰/۷/۱۰, صبح ۱۱:۲۸
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۴۰۰/۷/۲۲, صبح ۰۸:۴۵
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۴۰۰/۷/۲۹, عصر ۱۰:۱۰
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۴۰۰/۸/۱۳, عصر ۰۸:۳۲
RE: یادداشتهای کوتاه - Kurt Steiner - ۱۴۰۰/۸/۱۷, صبح ۱۱:۱۳