حاجی واشنگتن

نویسنده و کارگردان: علی حاتمی
مدیر فیلمبرداری: مهرداد فخیمی
تدوین: موسی افشار
موسيقي متن: محمدرضا لطفی
بازیگران: عزت الله انتظامي، ريچارد هاريسون، راسل كاس، لودويكو دللو يويو، دينو ماريو، ماريو دوناتون { و اسماعيل محمدي، مهری ودادیان هر دو بدون قید در تیتراژ فیلم)
تهیه کننده: علی حاتمی
محصول شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران 1361
سرپرست گویندگان: ناصر طهماسب
عزت الله انتظامی حاجی واشنگتن عزتالله انتظامی
لودويكو دللو يويو میرزا محمود ناصر طهماسب
؟ دختر حاجی زهره شکوفنده {نام بازیگر در تیتراژ فیلم قید نشده است}
اسماعیل محمدی مرد شهرفرنگی ناصر طهماسب
ریچار هریسون رئیسجمهور آمریکا ابوالحسن تهامی (دیالوگها به انگلیسی)
دينو ماريو وزیر خارجه آمریکا عطاالله کاملی (دیالوگها به انگلیسی)
و ژرژ پطرسی دربان (دیالوگها به انگلیسی)
حاجی واشنگتن روایت سفر بیفرجام اولین سفیر ایران در آمریکا-حاجی حسينقلي صدرالسلطنه-به واشنگتن در دوره ناصرالدین شاه است.
فیلم با نمایی از بدرقۀ حاجی و مردمی که از سر اجبار- و نه احترام-در بدرقه او شرکت دارند شروع ميشود. حاتمی برای نشان دادن مسیر طولانی طی شده سفر تا رسیدن به واشنگتن، از نمای حرکت دوربین روی ریل و صدای انتظامی -که شرح سفر را میدهد- استفاده کرده تا ضمن کوتاه کردن این بخش، از نشان دادن شهرها(که مستلزم هزینه زیادی هم بوده) پرهیز کرده باشد.

؟(بازیگردختر حاجی)، مهری ودادیان
حاجی از بدو ورود به واشنگتن مدام گزارشهایی اغراقآمیز از میزان اعتبار شاه در نزد رئیسجمهور آمریکا و اهمیت و جایگاه سفارت تازه تاسیس ایران(عمارتی مجلل برای محل سفارت تهیه شده) خطاب به شاه میدهد. میرزا محمود(مترجم حاجی) که از ایران همراه او آمده به بهانه تحصیل علم طب او را ترک میکند. به تدریج و با عدم مراجعه کسی به سفارت توهم و پریشانی حاجی آغاز میشود و با نرسیدن مواجب چند کارمند سفارت را مرخص میکند. فضای سوت و کور سفارتخانه و تنهایی به تدریج حاجی را به سمت جنون سوق میدهد. تنها یار و همدم حاجی عکس دخترش مهرالنساست که او هم از دوری پدر بیتاب است.
در این اوضاع شبی رئیسجمهور آمریکا به سراغ حاجی میآید، حاجی سر از پا نشناخته لباس رسمی پوشیده و در پذیرایی سنگتمام میگذارد، از پختن غذا و مهیا کردن اشربه تا رقص و خواندن ترانه "یه خری داشتم، خاکستری بود کلب حسن دلال به من فروخته بود!". در صحنهای حاجی را در حال قرائت گزارش این دیدار برای شاه میبینیم، نمایی محو از حاجی در پشت پردهای لرزان نشانی از متزلزل بودن این موقعیت است. حاجی در بدرقه رئیسجمهور میشنود هریسون 4 ماه قبل در انتخابات پیروز شده و او دیگر رئیسجمهور آمریکا نیست. این موضوع شوک دیگری به حاجیست.

سرخپوستی در فرار به سفارت پناهنده میشود. صحنهای که مسئولی از وزارت خارجه برای بازپسگیری سرخپوست آمده باورپذیر نیست و حالتی فانتزی دارد که چندان با فضای فیلم سازگار نیست. بیحرمتی میرزا محمود در بازگشت نزد حاجی و کشته شدن سرخپوست حین فرار ضربه سختی به حاجی وارد میکند. مقرر میشود حاجی -درمانده و با حالی- به وطن بازگردد.
بیشک انتظامی ستاره اصلی فیلم است که در به تصویر کشیدن استحاله شخصیت و روند جنون حاجی کاملا موفق است. در ورود به آمریکا چهره بشاش و راه رفتن محکم و استوار حاجی به تدریج تبدیل میشود به حالتی پریشان و چهرۀ رنگپریده و بیروح و نگاه مات و بهتزده (انتظامی در گفتگو با هوشنگ گلمکانی که در کتاب آقای بازیگر-انتشارات روزنه- منتشر شده از زمان ساخت فیلم شرح مبسوطی میدهد و اشاره میکند در روزهای ابتدایی سفر به ایتالیا در حالی كه حاتمي روي فيلمنامه كار ميكرده و در وقفههای بین فیلمبرداری روزهایی را به تنهایی و با بیپولی سر کرده و به قول خودش تنهایی و غربت حاجی را لمس کرده است)
یکی بهترین صحنههای بازی انتظامی سکانس قربان کردن گوسفند است که در یک تکگویی(مونولوگ) طولانی شرحی از زندگی خود را میدهد. این صحنه گویای اوج تنهایی و درماندگی حاجیست.

ریچارد هریسون، عزتالله انتظامی
همه چیز در بدو ورود حاجی به آمریکا حالتی رویاگونه دارد(چهره بهتزده حاجی بعد از رسیدن توسط دود سفید قطار دربرگرفته میشود) و در حیاط هتل(که دکور است و در استودیو ساخته شده) چیدمان صحنه-از میوهها گرفته تا طاووس که از پرندگان بهشتی به حساب میآید تا دختری جوان و زیبا و نام هتل(PARADISE HOTEL) همه تداعی مکانی بهشتگونه را دارند. در پایان و هنگام بازگشت حاجی همین فضا حالتی غمبار دارد و سکوت بر آن حکمفرماست.

حاجی واشنگتن اولین و آخرین تجربه محمدرضا لطفی(آهنگساز و نوازنده معروف تار) در آهنگسازی فیلم است. دربرخی جاها موسیقی تناسب چندانی با تصاویر فیلم ندارد(از جمله قطعهای شادی در دیدار معارفۀ حاجی با رئیسجمهور آمریکا، که به طور مجرا شنیدنیست اما متناسب با این صحنه نیست). در صحنههای تنهایی حاجی تکنوازی تار و کمانچه در تشدید حال و هوای صحنه کمک موثری کرده. لطفی تصنیفی هم در تیتراژ پایانی با صدای خودش اجرا کرده است.
نکاتی درباره فیلم
حاتمی در بین وقفههایی که در ساخت سریال هزاردستان پیش میآمد، برای از هم نپاشیدن گروه چند فیلم ساخت که حاجی واشنگتن اولین آنهاست. حاجی واشنگتن حکایت اولین سفیر ایران-حاج حسینقلی صدرالسلطنه-در آمریکاست. حاتمی برای نوشتن فیلمنامه عازم ایتالیا شد، در همان حین خبرهایی از ایران مبنی بر تغییر اوضاع سیاسی و اجتماعی شنید که باعث تغییراتی در فیلمنامه شد از جمله موضوع عشق که در آثار حاتمی جایگاه ویژهای دارد، اینبار تبدیل به عشق پدر و فرزندی شده است. به خاطر شرایط سیاسی آن دوره، امکان کار در آمریکا وجود نداشت و تلاش برای ساخت فیلم در فرانسه هم بینتیجه بود. حاتمی که پیش از این سابقۀ همکاری با ایتالیاییها را داشت{همکاری اتللو فاو در گریم خاص بهروز وثوقی در فیلم سوتهدلان) و همچنین وجود دکوری از کاخ سفید-که قبل از این برای فیلم دیگری ساخته شده بود-حاتمی را برای ساخت فیلم در ایتالیا مصمم کرد.

علی حاتمی در ایتالیا
حاتمی همراه با عزتالله انتظامی راهی ایتالیا شد. ایتالیاییها ابتدا تمایلی به همکاری نشان نمیدهند اما با دیدن عکسهای شهرک سینمایی غزالی و جایزهای که انتظامی برای بازی در فیلم گاو از جشنواره شیکاگو گرفته بود، مشتاق همکاری شدند. فیلمبرداری حدود پنج ماه طول کشید، در حالی که فشار زیادی-به خصوص از لحاظ روحی-بر گروه وارد میشد(عزتالله انتظامی در کتاب آقای بازیگر در اینباره شرح کاملی داده است). بعد از بازگشت به ایران بخشهایی از فیلم(مربوط به بدرقۀ حاج حسینقلی و سکانسهای دخترش) در شهرک غزالی فیلمبرداری شد. فیلم در اولین جشنواره فیلم فجر(سال 1361) به نمایش در آمد و مورد توجه مهمانان خارجی جشنواره قرار گرفت و حتی صحبت از خرید و اکران فیلم-همراه چند فیلم دیگر-در شوروی شد. پخش فیلم واکنشهای مختلفی را برانگیخت و عدهای فیلم را را تحقیر ایران و ایرانی برشمردند و فیلم به طور غیررسمی توقیف شد، اما وزارت ارشاد علت عدم نمایش فیلم را عدم ارائه آن از طرف تهیهکننده(حاتمی و تلویزیون) برای دریافت مجوز نمایش عنوان کرد. با شروع ادامۀ فیلمبرداری هزاردستان، پیگیری حاتمی برای دریافت مجوز نمایش فیلم متوقف ماند و فقط نسخه مخدوش و مثلهشدهای از فیلم در اکران نوروزی سال 1369-در چند شهرستان- به نمایش در میآید.

پشتصحنه فیلم در شهرک غزالی
نسخه کامل فیلم زمانی در پایتخت اکران شد که دو سال از مرگ حاتمی میگذشت(سال 1377) آنهم در کوران بازیهای فوتبال(جام جهانی) که سینماها دوران رکود خود را میگذرانند و این امر بیشتر به رفع تکلیف میمانست. با این حال فرصتی پیش آمد تا علاقهمندان حاتمی یکی از فیلمهای مطرح او را روی پرده ببینند، هرچند که این اتفاق در فقدان حاتمی باشد. سال 1381 نسخه ویدئویی فیلم منتشر شد و چند سال قبل در برنامه سینما چهار(با حضور انتظامی و اجرای فریدون جیرانی) فیلم از تلویزیون هم پخش شد.
عدم اکران فیلم و توقیف غیررسمی آن تا زمان درگذشت حاتمی باعث شد که چیزی در مورد فیلم توسط او گفته نشود. حاتمی در گفتگویی در اوایل دهه هفتاد(که در 13 آذر سال 80 در شماره 37 مجله سینما جهان به چاپ رسیده)حاجی واشنگتن را بهترین کار خود دانسته بود: « وقتي به مجموعه كارهايم نگاه ميكنم حاجي واشنگتن را منسجمتر از همه ميبينم. يعني اين توفيق را داشته كه بهتر از آب درآيد و اهميت آن از ديگران بيشتر باشد.»

دیالوگهایی از فیلم:
دیلماج من و خدا نباش، خدا به هر سری داناست(حاجی خطاب به میرزا محمود)
شب روشن، شهر تابان، چراغان است انگار هر شب اینجا، عید است همۀ اوقات، مردم تازه از حمام در آمده، پاکیزه، رخت نو بر تن، واشنگتن شهر سور و نور و سرور، اینجا جای دگر است، زندگانی دیگر. (حاجی خطاب به میرزا محمود)
نفوس نباشد،مباشد، قبله عالم که باشد نفوس هم پیدا می شود، همۀ عالم فدای یک تار موی قبلۀ عالم.(تک گویی حاجی با خودش)
آهو نمیشوی به این جست و خیز گوسفند، آئین چراغ خاموشی نیست، قربانی خوف مرگ ندارد، مقدر است. بیهوده پروار شدی، کمتر چریده بودی بیشتر میماندی...(حاجی در صحنه قربانی کردن گوسفند)
فکر و ذکرمان شد کسب آبرو، چه آبرویی، مملکت رو تعطیل کنید، درالایتام دایر کنید درستتره. مردم نان شب ندارند شراب از فرانسه میآید، قحطی است، دوا نیست، مرض بیداد میکند، نفوس حقالنفس میدهند، بارانِ رحمت از دولتی سر قبله عالم است، و سیل و زلزله از معصیت مردم. (حاجی در صحنه قربانی کردن گوسفند)
روزگار ایران را تباه و سیاه میبینم، خدا به همه رحم کند، دنیا محل عبرت است، رفتند همه، ما هم میرویم.(تک گویی حاجی با خودش)

گویا از حاج حسینقلی خان چند نامهای که به ناصرالدین شاه نوشته باقیمانده است. اولین سفیر آمریکا در ایران ساموئل گرین ویلر بنجامین بعد از حضور در ایران(بین سالهای 1883 تا 1885) خاطراتش از ایران را منتشرکرد. این خاطرات در ایران در سال 1363 با عنوان ایران و ایرانیان منتشر شد(به اهتمام رحیم رضازاده ملک، انتشارات گلبانگ). خاطرات بنجامین در قیاس با خاطرات و سفرنامههای که افراد خارجی از آن دوره نوشتهاند نگاه مثبتتر و منصفانهای نسبت به ایران و ایرانیها دارد( شرحی که از برخی بناهای قدیمی تهران و با جزئیات در این کتاب نوشته شده، امروزه از منابع موثق در این زمینه است)
پ.ن: عکسهای این پست برای اولینبار و در کافه کلاسیک منتشر میشود.
پوستر فیلم برگرفته از کتاب پوسترهای فیلم(مسعود مهرابی، 1372)