[-]
جعبه پيام
» <ترنچ موزر> دونالد ساترلند ، از بازماندگان سینما کلاسیک درگذشت
» <لوک مک گرگور> پت و مت یا جن و جودی؟! https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...9#pid45599
» <شارینگهام> پست بسیار زیبا و سینمایی ورزش 3 در وصف برد پرگل آلمان https://www.varzesh3.com/news/2048718
» <سروان رنو> آقای اسمیت به واشنگتن می رود ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...5#pid45595
» <رابرت> "ناصر"های گوینده-دوبلور در "خاطرات سودا زده من" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...2#pid45592
» <شارینگهام> تقدیم به کنتس عزیز: «نومید مشو ،امید می‌دار ای دل* در غیب عجایب است بسیار، ای دل»
» <کنتس پابرهنه> جناب شارینگهام عزیز مرسی برای این کشفیات... پس من از حالا به خودم وعده ی پنجمین ستاره رو دادم.
» <سروان رنو> بحث تاریخی درباره مهاجران و تیم ملی فوتبال آلمان و فرانسه ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...8#pid45568
» <شارینگهام> سلام و درود ، خوش آمدید
» <master of puppet> سلام به تمامی کاربران کافه کلاسیک
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فیلمهای متشابه
نویسنده پیام
خانم لمپرت آفلاین
مدیر بازنشسته
*****

ارسال ها: 394
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۵/۳
اعتبار: 61


تشکرها : 7981
( 8506 تشکر در 284 ارسال )
شماره ارسال: #5
RE: فیلمهای متشابه

درود بر همه گرامیان

سینمای تقلید درهمه جا هست، کمابیش،درست یا غلط... اما عرض من این است اگر هم می خواهیم سوژه ای را از جایی وام بگیریم سعی کنیم امانت دار خوبی باشیم و دین خود را به وام دهنده لااقل با ذکر نام او ادا نماییم، مثلا همواره در سینمای اقتباسی غرب نام صاحب کتاب در تیتراژ ابتدایی یاد می شود، اما متاسفانه اکثر سینماگران و فیلمنامه نویسان ما حتی در اقتباسها نیز ذکری از مرجع داستان نکرده درحالیکه خود درس اخلاق به سایر اصناف می دهند حتی اصول اولیه اخلاق حرفه ای را رعایت نمی کنند! مضاف بر اینکه برداشت یا کپی از آثار یا فیلمهای اوریجینال بی ذکر منبع توهین به شعور بیننده آگاه است..... آن گونه است که وقتی یدالله صمدی در عنوان بندی فیلم دونفر و نصفی 1370 اثرش را برداشتی آزاد از داستان سه مرد و یک سبد نوشته کولین سرو مطرح می کند به من بیننده احساس خوبی دست می دهد، حتی اگر ایشان واقعا آن کتاب را نخوانده و تنها فیلم اقتباسی Three Men and a Baby را دیده باشد... اما امروز نمی خواهم از این دو فیلم بگویم شاید وقتی دیگر... امروز قصد دارم شما را به دوران پیش از انقلاب و تماشای یک فیلمفارسی ببرم . سال 1352 فیلم بیقرار به کارگردانی ایرج قادری و سناریوی جناب سعید مطلبی و تهیه کنندگی جمشید شیبانی ،که کپی کاملی از فیلم تقلید زندگی به کارگردانی داگلاس سیرک و سناریوی برگرفته از نوول فانی هرست وتهیه کنندگی راس هانتر است.

ابتدا کلیت کاملا متشابه داستان دو فیلم را سکانس به سکانس بدون ذکر نام قهرمانان بازگو می کنم:

1-دو زن بیوه با دختران همسالشان در مکانی عمومی آشنا و باهم دوست می شوند. این دوزن یکی فقیر و کارگر است و دختر کوچکش هم همیشه شاکی از هویت و وضعیت زندگی، دیگری کاری نیمه وقت دارد ولی باتوجه به استعدادی که دارد هدفش ورود و کسب شهرت و موفقیت در عرصه هنر است. در سکانس اول زن فقیر پیشنهاد می دهد که با زن هنرمند زندگی و بچه او را پرستاری کند تا او هم به هدفش بپردازد ولی زن هنرمند دودل است. سکانس اول با خداحافظی آنان و غرغرهای کودک فقیر به مادرش درحال اتمام است که از پشت سر نوای نجات بخش زن هنرمند می رسد که آنان را موقتا به خانه اش دعوت می کند.

2-درسکانسهای بعد شاهد استقرار زن فقیر و دخترش در خانه دوست جدید مهربانشان هستیم . این زن فقیر عجب دختر پررویی دارد که حتی سر عروسک هایی که متعلق به دیگری است دعوا و جنجال راه می اندازد! ... وقتی عملا زن فقیر درخانه جدید جا میفتد و خدمتکار و دایه بچه می شود. زن متشخص به استودیوهای هنری سر می زند تا هنرش را ارائه دهد اما صاحب استودیو در ازای دادن فرصت به زن توقعات بیجا دارد که هنرمند ما را سرخورده به منزل روانه می کند.

3-بدیهی است که فیلم باید یک نقش مقابل برای زن هنرمند که به نظر می رسد ستون فیلم باشد بتراشد. مردی که عاشق او شده و از کار کردن زن راضی نیست و در چند سکانس بعد در راه پله منزلِ خانم هنرمند از او تقاضای ازدواج می کند و درحالیکه خانم می خواهد به او پاسخ مثبت دهد ناگهان تلفن خانه اش به صدا درمیاید و صاحب استودیو او را دعوت به کار می کند و رشته های عاشق دلخسته پنبه می شود...

4- زن هنرمند که پله های ترقی را دوپله یکی بالا می رود عاشقش را پس می زند . مرد افسرده برای چندین سال راهی ناکجاآباد می شود. دخترها بزرگ می شوند دختر زن هنرمند که مادر را به ندرت می بیند به پرستار مهربانش وابسته می شود و دختر زن فقیر هرچه بزرگتر می شود نفرتش از وضع و هویت مادر بیش از پیش می گردد. او که خود را به دروغ عضوی از خانواده اشرافی دربین دوستانش معرفی کرده خواستگاری پیدا می کند که وقتی می فهمد واقعا این دختر کیست و چیست او را به باد کتک می گیرد. دختر هم از خانه فراری شده و به عنوان رقصنده در کافه ها وقت و زندگی جعلی خود را می گذراند.

5-زن هنرمند پس از سالیان سال عاشق دلخسته اش را می بیند و فیلش یاد هندوستان می کند و می خواهد خود را از کار و هنر بازنشست و عروسی کند اما ناگهان یک فرصت طویل المدت عالی از خارج از کشور برای ارائه هنرش به او پیشنهاد می شود و زن قید عروسی را زده سرپرستی دخترجوانش را به مرد عاشق سپرده و راهی خارجه می شود. دختر جوان با معاشرت با مردی که حکم پدر او را دارد عاشق او می شود و راز دل را به دایه اش که اکنون پیر و بیمار شده می گوید.

6- با بازگشت زن هنرمند از سفر خارج و طرح مجدد بازنشستگی و ازدواج، دایه بیمار ماجرای عاشق شدن دختر را افشا و در یک بحث دونفره مادر و دختری ، دختر گله مند می شود که خانم هنرمند هیچگاه برای او مادری نکرده و متقابلا می شنود که تمام هم و غم مادرش برای رفاه و سعادت دخترش بوده است و جنگ در آن وادی مغلوبه می شود... دختر متحولانه و سخاوتمندانه مرد را به مادرجانش می بخشد!

7-زن بیمار آدرس دختر سرکشش را پیدا کرده و به او سر زده و جلوی دوستان و همکاران او ادعا می کند خدمتکار و دایه دختر است و برای آخرین بار می خواهد دخترکوچولویش را در آغوش بگیرد. (سکانس گریه دار وبسیار تاثرآور) ... پیرزن پس از آخرین دیدار وقتی به خانه برمی گردد به بستر مرگ می افتد و در میان شیون اطرافیان و درغیاب تنها دخترش چشم از جهان فرو می بندد.

این سناریو برگرفته از نوولی به قلم خانم فانی هرست به نام تقلید زندگی Imitation of life درسال 1933 بود ، که توسط کمپانی یونیورسال ابتدا در سال 1934 و سپس در سال 1959 به فیلمهای موفق و پرفروشی باهمین نام تبدیل گردید. هدف خانم هرست در این داستان بیان بحران هویت زن آمریکایی در اجتماع پیرامونش باضافه پس زمینه معضل تبعیض نژادی و مشکلاتی بود که سیاه پوستان آمریکا در آن زمان بخاطر رنگ پوستشان داشتند . بنابراین زن فقیر داستان سیاه پوست و دخترش دورگه سفید پوستی بود که از نژاد سیاه خود شرم داشت و انمود می کرد اصیل زاده است.

نسخه دوبله  تقلید زندگی1959  که اخیرا برای بار چندم دیدم دقیقا تمام سکانس و صحنه هایی را که در بالا ذکر کردم با زیباترین وجه داراست. (البته خود این نسخه تفاوتهایی قابل توجه با نوول فانی هرست دارد(بنابراین بیقرار نمی تواند اثری اقتباسی تلقی گردد بلکه کپی از فیلم است):

-خانم هنرمند لورا مردیت با بازی عالی لانا ترنر که با اراده و پشتکارش هنرپیشه تئاتر مشهوری می شود. در سرتاسر فیلم با وجودیکه تم تبعیض نژادی مطرح است اما اوست که می درخشد وفیلم را ازآن خود می کند، که البته برای منِ بیننده ایرانی شکوه و جذابیت لانا ترنر در این نقش با صدای جادویی بانو رفعت هاشم پور دوچندان نیز شده است.

-خانم فقیر (سیاه پوست) آنی جانسون با بازی روان و بی نظیر خوانیتا مور - کاندید اسکار نقش مکمل

-دختر ظریف و مو بلوندِ لورا ، سوزی با بازی سندرا دی

-دختر درشت و چشم و ابرو مشکیِِ آنی ، ساراجین، با بازی سوزان کوهنر کاندید اسکار نقش مکمل که مادر و نژاد سیاهش را عامل تمام بدبختی هایش می داند.

-عاشق دلخسته لورا ، استیو آرچر بابازی جان گوین که عکاسی هنرمند است و یک سمت مهم اداری هم دارد.

خوب حال گریزی بزنیم به نسخه ایرانیزه فیلم تقلید زندگی یعنی بیقرار:  کارگردان اول از هرچیز تم داستان را از آنجا که تبعیض نژادی سیاه وسفید در ایران وجود نداشت به تبعیض طبقاتی برگردانده است. برای این تقابل، خانم پوران خواننده را با همین اسم و رسم شیک درفیلم مقابل خانم فخری خوروش درنقش فاطمه کلفت ساده دل و چادر به سر! قرار می دهدو کبری دختر فاطی نگون بخت دایم از اینکه بچه کلفت زاده شده شرمسار و شاکی است

جالب است که تاپایان فیلم از حجاب همیشگی نصف ونیمه فاطی خانم چه با چادر چه روسری ولباسهای کلفت مآبانه او (حتی وقتی اوضاعشان کاملا روبراه است) برای نمایش سنتی گرایی وسطح پایین بودنش استفاده ابزاری منفی شده که به نظر شخصی من بیننده بزرگترین نقطه ضعف فیلم است. این مسئله نه تنها به وضوح نمایش داده می شود بلکه بصورت شعار نیز بیان می گردد؛ در جایی از فاطمه که دائم  خودش را در برابر کبری دختر یاغی اش مقصر می داند می شنویم:" حق هم داره اون مال امروزه من مال دیروزم!"...

یک نکته جالب بصری در انتخاب بازیگر نقش دختر پوران ،لی لی یعنی خانم آتش خیر است که گویا عوامل فیلم بنابه ارادتی که به سوزی (سندرا دی) دختر لورا مردیت فیلم تقلید زندگی داشته اند شکل و شمایل او را باهمان شمایل بلوند ظریف کپی نموده اند. البته اسم "سوزی" هم در بیقرار بکار رفته و نام مستعار کبری دختر فاطی کلفت خانه است که سپیده درشت و مشکی نقشش را بازی می کند و الحق دراین نقش خوب بازی کرده و اگر سوزان کوهنر برای آن فیلم اسکار نمی گیرد لااقل سپیده برای این فیلم جایزه سپاس را از آن خود می نماید.

برسیم به احمد عاشق دلخسته که نقشش را خود جناب کارگردان ، ایرج قادری بازی می کند احمد برخلاف استیو آرچر هنرمند نیست بلکه بنا به ذائقه ایرانی تیپ مدرنیزه جاهلی دارد! و از آنجا که نمک جاهل به پادویش است کاراکتر احمد اضافه بر سازمان، یک پادوی پروپاقرص و نمک ریز! دارد که البته مجال زیادی به او داده نشده است.

مقایسه سکانس متشابه «خواستگاری در راه پله» دو فیلم بسیار بحث برانگیز است . در تقلید زندگی استیو درجریان خواستگاری از لورا می خواهد از دنبال کردن هدفش دست بردارد زیرا با تعرضی که صاحب استودیو به وی داشته احساساتش خدشه دار شده و ادامه این روند به روحیه حساس و لطیف او صدمه می زند. در بیقرار احمد در راه پله متوقعانه از پوران می خواهد در خانه بنشیند و غذا بپزد و فقط برای او بخواند (همان حکایت زن خوب فرمانبر پارسا..) انتظار دارید من بیننده زن ایرانی در مقایسه این دوکاراکتر آقای مشابه به چه نتیجه ای برسم؟! خداراشکر که زنگ تلفن سربزنگاه به صدا درمیاید...

البته برای رعایت سایر مولفه های فیلمفارسی یک بزن بزن کافه ای هم  در بیقرار گنجانده شده که اوج خلاقیت سناریست است جایی که احمد می رود فرهاد نامزد کبری را که کتکش زده ادب کند و ضمن مشت ومال اساسی وی به او درچند جمله آموزنده درس اخلاق و وفاداری هم می دهد! و جالب اینکه فرهاد بچه پولدار در سکانس پایانی متحول شده برای خواستگاری کبری بچه کلفت دلاورمردانه پاپیش می گذارد!، خلاقیتی دیگر در جهت هرچه ایرانی پسندتر شدن پایان فیلم!... درحالیکه درسکانس پایانی فیلم تقلید زندگی مراسم باشکوه تشییع جنازه آنی سیاه پوست است که بسیار دراماتیک ،تاثیرگذار و حاوی پیامی اخلاقی-اجتماعی است جاییکه سپید و سیاه در هرقشر وطبقه در آن شرکت نموده و به احترامش کلاه از سر بر می دارند، اما در خاتمه ایرانی پسند فیلم بیقرار گرچه فاطمه درمظلومیت کامل و حسرت به دل دربستر می میرد دوربین با زوم روی صورت کبری به استقبال تیتراژ پایانی می رود تا دل بیننده قرص باشد که کبریای مستضعف به فرهادِ مرفه بی درد می رسد!...

سکانس جنجالی دیگر فیلم معاشرت احمد و لی لی در غیاب پوران که درسفر خارجه است می باشد، درتقلید زندگی شالوده پیدایش احساس عاشقانه در سوزی  نوجوان در دل طبیعت زیبا و ضمن اسب سواری با استیو ریخته می شود درنسخه فارسی استخر و قلقلک پایه گذار رومانس است! و بگذریم که هدف اصلا و ابدا نمایش تن و بدن برهنه فرهاد خان و لی لی خانم نبوده حاشا و کلا...

در سکانس کپی ملاقات مادر و فرزند در اتاق پشتی کاباره اما، بسیار خوب کارشده چرا که اشک بنده را با وجودیکه اشراف کامل برموضوع داشتم درآورد و البته همینجا باید به بازی بسیار عالی خانمها فخری خوروش و سپیده اشاره نمایم. این دو فیلم را از آن خود کرده اند . پوران (برعکس لانا ترنر در تقلید زندگی) عملا جز اجرای چند ترانه زیبا و شنیدنی نقشی تاثیرگزار درجریان فیلم ندارد. موسیقی متن فیلم ازحسین واثقی هم نقطه قوت دیگر بیقرار است که کاملا با فضای ملودرام فیلم هماهنگی دارد.

بیقرار در جمع یک کپی کامل ولی خوب و تماشایی از آب درآمده توصیه من به شما خواننده عزیز این است که هردو فیلم را تماشا کنید تا به اوج هنر در ایرانیزه کردن و ایرانی پسند شدن یک اثر اقتباسی مشهور هالیوودی پی ببرید!!! ... یاحق


در مسلخ عشق جز نکو را نکشند ... روبه صفتان زشت خو را نکشند
۱۳۹۴/۲/۲۵ صبح ۰۷:۴۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : برت گوردون, Kathy Day, Classic, سروان رنو, هایدی, زینال بندری, ژان والژان, پیرمرد, ژیگا ورتوف, Princess Anne, حمید هامون, دکــس, جروشا, برو بیکر, BATMAN, سرهنگ آلن فاکنر, شیخ حسن جوری, Jacques Clouseau, ایرج, نایب تیمور خان, rahgozar_bineshan, مگی گربه, هانا اشمیت, سارا, کارآگاه علوی, اشپیلمن, بانو, گروهبان گارسیا, Memento, واتسون
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
فیلمهای متشابه - برو بیکر - ۱۳۹۴/۲/۱۴, عصر ۰۷:۱۸
RE: فیلمهای متشابه - برو بیکر - ۱۳۹۴/۲/۱۵, عصر ۰۷:۳۷
RE: فیلمهای متشابه - دکــس - ۱۳۹۴/۲/۲۰, عصر ۰۳:۴۳
RE: فیلمهای متشابه - برو بیکر - ۱۳۹۴/۳/۱, عصر ۰۷:۳۲
RE: فیلمهای متشابه - زاپاتا - ۱۳۹۴/۳/۹, عصر ۰۹:۰۶
RE: فیلمهای متشابه - زینال بندری - ۱۳۹۴/۳/۹, عصر ۱۱:۰۵
RE: فیلمهای متشابه - Memento - ۱۳۹۴/۴/۲۰, عصر ۰۷:۵۰
RE: فیلمهای متشابه - Memento - ۱۳۹۴/۴/۳۱, صبح ۰۱:۵۱
RE: فیلمهای متشابه - Memento - ۱۳۹۴/۵/۶, صبح ۱۲:۱۸
RE: فیلمهای متشابه - دکــس - ۱۳۹۴/۵/۶, صبح ۰۷:۰۷
RE: فیلمهای متشابه - خانم لمپرت - ۱۳۹۴/۸/۳۰, عصر ۰۶:۴۷
RE: فیلمهای متشابه - Memento - ۱۳۹۴/۹/۵, عصر ۰۱:۱۲
RE: فیلمهای متشابه - زبل خان - ۱۳۹۴/۹/۶, عصر ۰۹:۱۴
RE: فیلمهای متشابه - بانو الیزا - ۱۳۹۴/۹/۱۵, صبح ۱۱:۲۸
RE: فیلمهای متشابه - خانم لمپرت - ۱۳۹۴/۱۲/۵, عصر ۰۸:۰۷
RE: فیلمهای متشابه - لوک مک گرگور - ۱۳۹۶/۱۱/۱۷, عصر ۰۹:۵۳