[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> پت و مت یا جن و جودی؟! https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...9#pid45599
» <شارینگهام> پست بسیار زیبا و سینمایی ورزش 3 در وصف برد پرگل آلمان https://www.varzesh3.com/news/2048718
» <سروان رنو> آقای اسمیت به واشنگتن می رود ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...5#pid45595
» <رابرت> "ناصر"های گوینده-دوبلور در "خاطرات سودا زده من" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...2#pid45592
» <شارینگهام> تقدیم به کنتس عزیز: «نومید مشو ،امید می‌دار ای دل* در غیب عجایب است بسیار، ای دل»
» <کنتس پابرهنه> جناب شارینگهام عزیز مرسی برای این کشفیات... پس من از حالا به خودم وعده ی پنجمین ستاره رو دادم.
» <سروان رنو> بحث تاریخی درباره مهاجران و تیم ملی فوتبال آلمان و فرانسه ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...8#pid45568
» <شارینگهام> سلام و درود ، خوش آمدید
» <master of puppet> سلام به تمامی کاربران کافه کلاسیک
» <Emiliano> «مرتضی اردستانی» عزیز هم رفت. ایشون چهره‌پرداز بودن و گاهی بازی می‌کرد. نقش کوچیکی هم در تله‌تئاتر «برده رقصان» داشتن.
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 9 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سینمای کلاسیک و اقتباس های ادبی
نویسنده پیام
گرتا آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 48
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۰/۴/۲۷
اعتبار: 23


تشکرها : 831
( 846 تشکر در 18 ارسال )
شماره ارسال: #5
RE: سینمای کلاسیک و اقتباس های ادبی

تصویر دورین گری      The Picture of Dorian Gray

یکی از اقتباس های سینمایی نسبتا خوب که در مورد آن کمتر صحبت شده است، فیلم تصویر دورین گری محصول 1945 می باشد. این فیلم بر اساس تنها رمان اسکار وایلد نویسنده و شاعر مشهور ایرلندی ساخته شده است. رمان تصویر دورین گری، رمانی است بسیار زیبا و پرمعنی، از آن رمان هایی که خواننده آن این نگرانی را دارد که شاید اقتباس سینمایی اش نتواند به خوبی خود رمان از پس انتقال مفاهیم برآید. خوشبختانه اقتباس سال 1945 به کارگردانی آلبرت لوین، اقتباسی است نسبتا قابل قبول. در این فیلم که توسط شرکت مترو تولید شد، هرد هتفیلد، جرج سندرز، دانا رید، آنجلا لنزبری و پیتر لاوفورد به ایفای نقش پرداخته اند.

فیلم داستان جوانی انگلیسی را بازمی گوید که روزگار با او سر آشتی دارد. جوانی 22 ساله از اشراف لندن به نام دورین گری، نیک صورت و نیک سیرت،  جوانی که هیچ مشکلی در زندگی ندارد و زیبایی تحسین برانگیز چهره اش، هر بیننده ای را به ستایش و تمجید وامی دارد. دورین تصمیم می گیرد تا از دوست هنرمندش به نام باسیل هاوارد بخواهد که با کشیدن یک تابلوی نقاشی از چهره او، تصویر این شکوه را برای همیشه ثبت کند:

یکی از دوستان باسیل به نام لرد هنری که از تماشای تصویر نقاشی شده دورین گری به وجد آمده است، به دورین یادآوری می کند که زندگی آنچه را که به انسان داده است، خیلی زود باز پس خواهد گرفت و دیری نخواهد پایید که با گذر زمان، از جوانی و شادابی چهره دورین نیز کاسته خواهد شد و دورین در اندک مدتی به کسی غیر از این دورین رشک برانگیز تبدیل خواهد شد، در حالی که، تصویر نقاشی شده او، برای همیشه جوان، زیبا و شکوهمند باقی خواهد ماند،  درست همان طور که دورین زمانی بود... و  بنابراین، از او می خواهد که  قدر این بهار عمر و دولت زود گذر را بداند و از زندگی لذت ببرد.

 

دورین که این یادآوری باعث نگرانی اش شده است، آرزویی می کند که چه بسا آرزوی هر انسانی است. او آرزو می کند که کاش همیشه جوان و شاداب می ماند و به جای او تصویر نقاشی شده اش تغییر می کرد؛ به راستی، چه می شد اگر زمان بارها را به جای او بر دوش این تصویر می افکند... به قول لرد هنری، جوانی تنها چیزی است که به داشتنش می ارزد و دورین  که تحت تاثیر سخنان وی قرار گرفته، می گوید که حاضر است همه چیزش را برای همیشه جوان ماندن بدهد، همه چیز حتی روحش را... و داستان از همین جا شروع می شود...

ولی  سوال اینجاست: بر فرض که این آرزو به شکلی برآورده شود، آیا زندگی در آن شرایط رویایی دل انسان را نرم تر می کند؟ یا سخت تر؟

آیا انسان این جسم خاکی است؟ یا  چیزی غیر از آن؟ چیزی که طراوت و زنده ماندنش حتی از شادابی تن مهم تر است ...

آیا ممکن است روزی چنین فردی حسرت زندگی دیگران را بخورد و آرزو کند کاش مثل دیگران پیر می شد؟

و آیا زندگی به همین شکلی که اکنون هست بهتر، زیباتر و انسانی تر نیست؟

....

 

****

این فیلم یکی از واقعیت های زندگی را به شکلی ملموس نشان می دهد، واقعیتی که شاید قبولش در ابتدا برای انسان دشوار باشد. در فیلم که در مواردی با رمان اصلی متفاوت است، دیالوگ ها از نظر استعاری و فلسفی بسیار پرمعنا هستند و در آن مفاهیم شرقی و یا به عبارت دیگر صوفیانه در رابطه با زندگی، نسبت به رمان اصلی پررنگ تر است.

صحنه های مربوط به تابلوی نقاشی در این فیلم سیاه و سفید، با استفاده از شیوه تکنی کالر به صورت رنگی فیلمبرداری شده است که در نوع خود، ابتکار جالبی در زمینه جلوه های ویژه بوده است.

 در میان بازیگران فیلم، بازی جرج سندرز و آنجلا لنزبری قوی تر به نظر می رسد. در ضمن در مقایسه با اقتباس های سینمایی دیگری که از این رمان صورت گرفته است، شمایل و چهره هرد هتفیلد در این فیلم، به شخصیت دورین گری در رمان اصلی نزدیک تر است.( تا مثلا بن بارنز در اقتباس سال 2009 به کارگردانی الیور پارکر)

هرد هتفیلد در نقش دورین گری (1945)

بن بارنز در نقش دورین گری (2009)

تاثیر گذارترین سکانس فیلم، سکانس پایانی آن است، سکانسی که دربردارنده مفاهیمی از قبیل امید، بازگشت به طبیعت خویش و رستگاری است...

به نظر می رسد ترانه ای که در فیلم  توسط آنجلا لنزبری در نقش دختر خواننده کافه خوانده می شود و پیامی است از زبان گنجشکی کوچک خطاب به یک قناری، در نهایت زبان حال خود دورین گری است:

خداحافظ قناری کوچک

ترجیح می دهم سرما را به جان بخرم

تا اینکه در قفسی طلایی

دربند و زندانی باشم

...



فایل های ضمیمه بند انگشتی
               

چه پر شتاب فرو می ریزند شن های زمان، مگر آن هنگام که در سختی باشیم! (گوژپشت نتردام/1923)
۱۳۹۰/۹/۱۲ عصر ۰۶:۰۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کاپیتان اسکای, ترومن بروینک, بانو, چارلز کین, الیور, کاپیتان هادوک, الیشا, بهزاد ستوده, اسکارلت اُهارا, ژان والژان, مگی گربه, دزیره, حمید هامون, سروان رنو, رزا, راتسو ریــزو, آوینا, سم اسپید, علی بی غم, لیزاکلبرت, الیزا دولیتل, خانم لمپرت, هایدی, کلئوپاترا, pari persona, ژنرال, آلبرت کمپیون
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
سینمای کلاسیک و اقتباس های ادبی - Negar - ۱۳۸۸/۱۲/۱۲, عصر ۰۳:۵۳