[-]
جعبه پيام
» <مراد بیگ> سفری کوتاه از دریا به باران در سکانسی از فیلم سینمایی شاعرانه ی "یک مرد و یک زن" ساخته ی کلود للوش https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=115&pid=4582
» <کلانتر چانس> دود هم اعتیادش به مشروب رو ترک کرده
» <کلانتر چانس> هنوزم داره برام غرغر می کنه، اما چون دوستش دارم انبار مهمات کلانتری رو سپردم دستش
» <سروان رنو> کلانتر ! از استامپیِ بدعُنق خبری نداری ؟!
» <کلانتر چانس> شرمنده تک تک دوستان عزیزم هستم، دو سال سخت را گذراندم، اما برگشتم
» <شارینگهام> امیدوارم جناب سرگرد راینهارت هم پیداش بشه،البته اگه کسلر گرفتارش نکرده باشه!
» <شارینگهام> درود بر کلانتر و دون دیه گوی عزیز...خوش آمدید
» <دون دیه‌گو دلاوگا> درود بر سروان رنوی گرامی و جمع دوستان کافه. کم سر زدنم را لطفا به حساب بی‌معرفتی نگذارید. همیشه کافه و جمع دوستان برایم ارجمند است
» <سروان رنو> احتمالا طبق سکانس پایانی ریوبراوو , کلانتر چانس با خانم فِدِرز بوده رابرت جان !
» <رابرت> سلام خدمت همه بزرگواران و مخصوصاً کلانتر چانس که از 30 شهریور 1401 به کافه نیامد و حسابی نگرانش بودیم... خوشحالم که برگشتید.
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 7 رای - 3.86 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بیاد هنرمندان سینمای ایران
نویسنده پیام
مورچه سیاه آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 89
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۸/۵/۲۹
اعتبار: 19


تشکرها : 427
( 714 تشکر در 86 ارسال )
شماره ارسال: #161
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران

حسرت. همین.


آنچه را نپاید، دلبستگی را نشاید.
۱۴۰۲/۴/۱۰ صبح ۰۲:۲۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : BATMAN, مارک واتنی, آرلینگتون, باربوسا, اکتورز, سروان رنو, کوئیک, مموله, زرد ابری, ترنچ موزر, کلانتر چانس
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,181
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 85


تشکرها : 11678
( 19443 تشکر در 1627 ارسال )
شماره ارسال: #162
Heart بیاد فریماه فرجامی عزیز

فریماه فرجامی از نظر زیبایی , استایل و اندام به نوعی اوا گاردنر ایران بود ...

داشتم سکانس هایی از برخی فیلم هایی که بازی کرده را می دیدم :

https://www.asriran.com/003l6k

جالب است که مسعود کیمیایی , طبق معمول  بازیگرانش را به  زشت ترین حالت خود به کار می گیرد ! زنی به زیبایی او را در سرب کچل و زشت می کند ( همانطور که بهروز وثوقی را در گوزنها معتاد و درب و داغون کرد ! ) کاش کیمیایی به جای تراشیدن موی زنان ریش خودش را بتراشد تا تنوعی در صورتش پیدا شود.

 متاسفانه زیبایی او را در فیلم های ابتدایی اش یعنی این سه نفر و خط قرمز هرگز ندیدیم چون هم کودک بودیم هم این فیلم ها توقیف شدند. شانس و روزگار هم دشمن اش شد او بد زمانی ستاره شده بود ! فکر می کنم اولین بار او را در اجاره نشین ها (داریوش مهرجویی ) یا مادر (علی حاتمی ) دیدم . مشخص بود که سعی کرده بودند زیبایی ِماه را پشت ابر پنهان کنند تا مجوز بگیرند اما همان مهتابِ اندک هم روشنایی بخش ِسکانس های آن فیلم ها بود.

زیبایی نفس گیرش با شکوه توامان بود . در نقش زبیده , زن قدرتمند هارون الرشید (سریال ولایت عشق ) گویی نقش اشراف زادگان را نه فقط بازی بلکه زندگی می کرد.

در پرده آخر ,  نقش اش درست انگ او بود؛ زیبا و کلاسیک . هنگامی که وارد آن خانه قدیمی می شود گویی دوربین هم منتظر اوست.

اما سرانجام مرگ برای خدایانِ زیبایی هم گریزناپذیر است .... افسوس که شکوهِ ماه رفت *

* فریماه در زبان فارسی به معنی زیبایی و شکوه ماه است.

فریما فرجامی


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۴۰۲/۴/۱۱ صبح ۱۲:۰۴
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : BATMAN, آرلینگتون, شارینگهام, رابرت, مورچه سیاه, باربوسا, مارک واتنی, اکتورز, مراد بیگ, Classic, کوئیک, pari persona, مموله, زرد ابری, زرد ابری, ترنچ موزر, کلانتر چانس
BATMAN آفلاین
Nightmare
*

ارسال ها: 785
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۳/۵
اعتبار: 81


تشکرها : 10499
( 12764 تشکر در 570 ارسال )
شماره ارسال: #163
Lightbulb زشت کردن برخی از بازیگران زن در سینما و تلویزیون ایران !

(۱۴۰۲/۴/۱۱ صبح ۱۲:۰۴)سروان رنو نوشته شده:  

جالب است که مسعود کیمیایی , طبق معمول  بازیگرانش را به  زشت ترین حالت خود به کار می گیرد ! زنی به زیبایی او را در سرب کچل و زشت می کند

موافقم، انگار سینما و تلویزیون ایران تو زشت کردن و شلخته نشون دادن بازیگران زن تبحر خاصی داره

حالا وقتی پای کسی مثل فرجامی در بین پاشه حساسیتها بیشتر هم میشه

بازیگران زن ایرانی که زشت شدند

حالا این کوتاه کردن مو که یکی روشهای تحقیره در طی جنگهای جهانی در کشورهای اروپایی مثل فرانسه ، آلمان ، ایتالیا ، بلژیک --- زیاد مرسوم بوده

متاسفانه همین حالا هم اتفاق میافته ، نمونه اخیرش در روسیه و حکومتهای خود مختاری مثل چچن ، اما  مورد سریالی ارتش سری و سینمایی مالناست

از ارتش سری نام بردم یاد خاطره ای افتادم از این سریال که مدتها بود میخواستم درباره ش بنویسم ولی مدام به تاخیر افتاد

دهه شصت بود و طبق روال هر هفته و سر ساعت مشخصی جلوی تلویزیون نشسته بودم و منتظر پخش این سریال دیدنی و البته دلهره آور

که پس از دقایقی با سکانس دستگیری مونیک و مجازاتش توسط جماعت اوباش مواجه شدم

در ادامه هم شاهد عجز و التماسهای ناتالی که باعث میشد بیشتر دلم به حال مونیک بسوزه

بنابراین سریع اتاق رو ترک کردم (این هم بگم که بخاطر حضور اهل منزل نمیتونستم تلویزیون رو خاموش کنم)

تا با صحنه بعدی که براحتی میشد حدس زد چی میتونه باشه مواجه نشم اما حس کنجکاوی و اضطراب امانم نداد

پس خیلی سریع برگشتم ببینم چه بلایی سر مونیک بخت برگشته میاد ؟

در عین ناباوری دیدم ، یک نظامی سوار بر تانک مثل فرشته نجات از راه رسید و

 مونیک رو از چنگال احمقهای سادیسمی و وطن پرستان پوشالی نجات داد !

مسلما حال خیلی خوبی پیدا کردم از اینکه بساط اون جماعت ابله رو جمع کرد و مهمتر اینکه شاهد نجات مونیک بودم

از طرفی اون لحظه شخص نظامی برام حکم قهرمان رو پیدا کرد و تا مدتها به این قضیه فکر میکردم

اما در ارتباط با کوتاه کردن موی بازیگران زن و نمایش اون در فیلمها بیشتر جنبه روانشناختی داره

اما به نظرم چون فیلمساز تمایل داره احساسات مخاطب رو برانگیخته و یا جریحه دار کنه دست به این اقدام میزنه

البته در سینمای ایران چون این عمل تا حد زیادی نامتعارف و غیرمعمول محسوب میشه بنابراین تعداد این آثار هم انگشت شماره

اما فکر میکنم دلیل اصلی اینکار ( به غیر از ارتباط اون با داستان و واقعی تر جلوه دادن اثر) خصوصا در سالهای اخیر بیشتر بر میگرده

به محدودیتهایی که در رابطه با حجاب بانوان در سینما اعمال میشه مسلما خواسته هر فیلمسازیه تا اثری تولید کنه که هر چه بیشتر ملموستر و به واقعیت نزدیکتر باشه

اما از اونجایی که در سینمای پس از انقلاب زنها اجازه ندارن بدون شال و روسری جلوی دوربین ظاهر بشن برخی از فیلمسازان با ترفند کوتاه کردن مو به نوعی این قانون رو دور میزنن

از معروفترین این آثار میشه به سرب، زندان زنان ، شنای پروانه و اخیرا قاتل و وحشی اشاره کرد

نکته عجیب در رابطه با مورد آخر لغو مجوز اکران و عدم نمایش در جشنواره های داخلی بود

گویا وزارت ارشاد نسبت به نمایش گوشهای لیلا حاتمی بیش از اندازه حساسیت به خرج میده ، بنابراین فیلم رو توقیف میکنه

شاید نخستین بار باشه که فیلم یک کارگردان ایرانی بخاطر این مسئله دچار سانسور میشه

اما چرا فیلمهایی مثل سرب ، زندان زندان و سایر آثار مشابه در جشنواره های مختلف به نمایش در اومدن و مجوز اکران گرفتن اما این حق از قاتل و وحشی سلب میشه؟

به نظرم علل مختلفی داره

اول اینکه در آثار قبلی که پروانه نمایش گرفتن معمولا چهره بازیگران زن برای دقایق کوتاهی نشان داده میشه (یاد اون مثل قدیمی افتادم که میگه یه نظر حلاله)

در مقابل بازیگر نقش اصلی در فیلم قاتل و وحشی حضور پر رنگی داره و احتمالا از نگاه وزارت ارشادیها مدام جلوی چشم مخاطب مانور میده و همین موضوع ممکنه باعث تحریک تماشاگر مرد بشه

دومین دلیل اینکه ، گریم لیلا حاتمی به اون اندازه ای که باب میل آقایان باشه زشت از آب در نیامده و قطعا این اتفاق بسیار آزاردهندست !

دلیل سومی هم میتونه باشه ، برخی معتقدن سینمای ایران در حال حاضر بیشتر از قبل زیر ذره بین و تیغ سانسوره

سینمای ایرانو بصورت جدی دنبال نمیکنم ولی آخرین فیلمی که بصورت کامل دیدم برادران لیلا بود

از نکات مثبتش بازی خوب «ترانه علیدوستی» (به نظرم بهترین بازیگر زن نسل جوان سینمای ایرانه) بود

البته داستان و محتوای فیلم به هیچ وجه راضیم نکرد و در پایان هم دچار نوعی یاس و افسردگی شدم

فیلم بعدی که کنجکاو شدم ببینم لامینور نام داشت که سریع و با دور تند ازش رد شدم

تنها دلیلم برای تماشای این فیلم حضور فریماه فرجامی بود

ای کاش آخرین فیلم این ستاره سینما اثری بود که ارزش تماشا کردن داشت نه یه کار سطحی و کلیشه ای

البته این موضوع فاقد اهمیته چرا که بانو فرجامی کارهای خوب و ماندگدار زیادی به یادگار گذاشت

فیلم بعدی که برای دیدنش اشتیاق دارم قاتل و وحشیه

بیشتر به این دلیل که سبک معمایی و جنایی داره و خودم به شدت طرفدار این ژانرم

جالبه با با دیدن این تصویر یاد سری فیلمهای اره افتادم که به نظر میرسه فیلم در کنار معمایی بودن با تم وحشت و خشونت همراهه


! I'M BATMAN I'M VENGEANCE
۱۴۰۲/۴/۱۸ عصر ۰۷:۲۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رابرت, سروان رنو, Emiliano, مارک واتنی, کوئیک, Classic, کنتس پابرهنه, لوک مک گرگور, مموله, شارینگهام, مراد بیگ, آرلینگتون, زرد ابری, اکتورز, rahgozar_bineshan, ترنچ موزر, باربوسا
شارینگهام آفلاین
کاپیتان کشتی چارمینگ مالی
*

ارسال ها: 314
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۶/۱۵
اعتبار: 32


تشکرها : 4117
( 2031 تشکر در 281 ارسال )
شماره ارسال: #164
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران

     حضور آنلاین اینجانب در مراسم تشییع مرحوم حمید منوچهری

پنج شنبه ی هفته ی قبل رفته بودیم تهران، منزل خویشاوندان.

صبح جمعه دو دسته شدیم؛

خانم ها به قصد خالی کردن کارت بانکی همسرانشان رفتند بازار!cccc:

 ما مردها را هم راهی بهشت زهرا کردند!:cheshmak:

بعد از زیارت مزار شهدا و سایر رفتگان، سری هم به قطعه ی هنرمندان زدیم.

به نزدیکی قطعه که رسیدیم، چند سرباز و مأمور نیروی انتظامی را دیدیم که در حال گپ زدن بودند.

از جلوی آن ها که رد شدیم،شنیدم که یکیشان می گفت:« تشییع جنازه ی این دوبلوره اس.»

من که انگار چیزی به یادم افتاده باشد، بی اختیار برگشتم و هیجان زده گفتم:«حمید منوچهری

از اینکه توفیقی نصیبم شده تا در چنین مراسمی حضور یابم ، قدم هایم را تندتر کردم و  پا به محوطه ی قطعه ی هنرمندان گذاشتم.

در بدو ورود ، با دیدن جمعیت،متوجه شدم که مرحوم را دارند در همان قبور نزدیک به خاک می سپارند. مضافا" بر اینکه صدای مداح و سخنران ،مراحل پایانی تدفین را اعلام می کرد .

وقتی که نزدیک تر رفتم، با دیدن چهره های مشهور ،سنگینی مجلس را بیشتر احساس کردم.

خیلی دوست داشتم که به سان خبرنگاری از جزئیات مراسم فیلم و عکس بگیرم، ولی ترسیدم، یعنی بیشتر خجالت کشیدم . چون دوست نداشتم مرا بی ظرفیت و کم جنبه حساب کنند.rrrr:

بنابراین تصمیم گرفتم که از روش دوربین مخفی استفاده کنم.

دوربین موبایل را به حالت فیلمبرداری فعال کردم، سپس طوری موبایل را دست گرفتم که وانمود کنم دارم با آن کار می کنم!:!z564b

 بعد از مرور فیلم ها ، با روش اسکرین شات عکس های مطلوب را استخراج کردم.

علی همت مومیوند ، اولین شخصیت معروفی بود که شناختم.

وقتی که به قطعه آمدم،(همان ابتدای ورود) دیدم که با چند نفر زیر سایه ی درختان ایستاده است و مراسم را تماشا می کند. همین که نزدیک تر شدم، برگشت و مرا نگاه کرد.نگاه هایمان در هم تلاقی کرد .

به گمانم داشت فکر می کرد این کدامین هنرمند برجسته ای است که از محاق هنر، به منصه ی ظهور رسیده است؟khande

ولی از شوخی گذشته، قیافه ام خیلی به تیپ هنرمندها نزدیک است. به خصوص با کلاه و عینکی که گذاشته بودم،تمام مرده داشتند برایم کف می زدند! khhnddh

بگذریم.

عباس مطمئن زاده در ردیف صندلی ها نشسته بود.

امیرمحمد صمصامی را هم دیدم ،ولی متاسفانه ازتیررس دوربین من در رفت.zzzz:

بیوک میرزایی دیر آمد و زود هم رفت!

بهترین صحنه، لحظه ای بود که استاد جواد پزشکیان را در آنجا دیدم.

خیلی دوست داشتم با ایشان حرف بزنم. ولی چه کنم با این خجالتی  بودنم ،

که از بچگی با من  است.rrrr:

بعد از کلی کلنجار، دلم را به دریا زدم و به ایشان نزدیک شدم و...

گفتم:« استاد پزشکیان!...سلام عرض شد.»

ایشان مثل پدربزرگی مهربان با من دست داد و گفت:

« سلام عزیز دل.»

_ من یکی از بچه های دیروز هستم.ارادت دارم خدمت شما. از وقتی که کارتون رابین هود رو دیدم، عاشق صدای شما شدم.»:lovve:

استاد لبخندی زد و گفت:«جدی؟»

_افتخار داشتم که شما رو زیارت کردم.ان شاءالله که 120 سال عمر باعزت داشته باشید.

_پیر شی...برقرار باشی...عمر طولانی..عمر طولانی.

با استاد خداحافظی کردم و

راضی و خوشحال؛ taeed

از این که در این جمع هنرمندان مرده، یک هنرمند زنده پیدا شد که با او چند کلام صحبت کنم.::ok:

برای حسن ختام،رفتم به مزار بزرگترین پیشکسوت عرصه ی دوبله ی  این سرزمین ؛

مرحوم مغفور علی کسمایی.

فاتحه ای خواندم و تمام.


اونی که گفته "زندگی خالی از لذت و خوشحالی نیست."دروغ نگفته!
۱۴۰۲/۵/۱۶ عصر ۰۴:۳۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رابرت, مارک واتنی, BATMAN, Classic, مورفیوس, مراد بیگ, پیرمرد, سروان رنو, کوئیک, سناتور, لوک مک گرگور, زرد ابری, اکتورز, rahgozar_bineshan, ترنچ موزر, باربوسا
سناتور آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 646
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۲/۴
اعتبار: 36


تشکرها : 3690
( 4549 تشکر در 390 ارسال )
شماره ارسال: #165
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران

(۱۴۰۲/۵/۱۶ عصر ۰۴:۳۳)شارینگهام نوشته شده:  

   

درود.دوست عزیز شما که تشریف بردید قطعه هنرمندان چرا نرفتید از جلو باهاشون عکس بندازید به یادگار. باور کنید بر عکس بازیگران که خودشون رو میگیرند دوبلورها خیلی خاکی و افتاده هستند. من دهه ۸۰ و اوایل دهه نود که تقریبا تمام بزرگان دوبله در قید حیات بودند هر وقت قطعه هنرمندان میرفتم و این اساتید رو میدیدم سریع یک عکس کنارشون مینداختم. کلکسیون عکس با دوبلورهام تقریبا کامله

۱۴۰۲/۵/۲۹ صبح ۱۰:۵۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسلون کلورا, مارک واتنی, BATMAN, شارینگهام, زرد ابری, ترنچ موزر, باربوسا
شارینگهام آفلاین
کاپیتان کشتی چارمینگ مالی
*

ارسال ها: 314
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۶/۱۵
اعتبار: 32


تشکرها : 4117
( 2031 تشکر در 281 ارسال )
شماره ارسال: #166
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران

(۱۴۰۲/۵/۲۹ صبح ۱۰:۵۹)سناتور نوشته شده:  

(۱۴۰۲/۵/۱۶ عصر ۰۴:۳۳)شارینگهام نوشته شده:  

   

درود.دوست عزیز شما که تشریف بردید قطعه هنرمندان چرا نرفتید از جلو باهاشون عکس بندازید به یادگار. باور کنید بر عکس بازیگران که خودشون رو میگیرند دوبلورها خیلی خاکی و افتاده هستند.

سلام و احترام

در این که دوبلورهای ما انسان های خوش رو و افتاده ای هستند ، شکی نیست.

ولی در این که چه موقعی با این عزیزان برخورد می کنیم، جای حرف دارد.

اون موقع هم که بنده چندتا از دوبلورها را دیدم ، به نظر من ، زمان مناسبی نبود که عکس یادگاری بگیریم. مضافاً این که یکی از همکاران قدیمی آن ها از بینشان رفته بود و به ظن من، دل و دماغ این کارها رو نداشتند.

و این که مشکل بزرگ اینجانب یعنی خجالتی بودنم مانع بزرگی برای این کارهاست.

در آن روز هم ،کلی با خودم کلنجار رفتم تا تونستم با استاد پزشکیان عرض ادب کنم.چه برسد به اینکه جلوی چشم آن همه آدم موبایلم رو در بیارم و بگم: استاد ، لطفاً اینجا رو نگاه کنید!

به هر حال ، خیلی دوست دارم در مناسبت‌هایی غیر از فوت و عزا ، این عزیزان را ببینم تا این جرأت را پیدا کنم و یک عکس تکی با ایشان بگیرم!

ان شاء الله ...

آه... راستی!

شما که یک آلبوم پر از عکس با هنرمندان دارید، خب ، چند تاش رو به نمایش بگذارید تا ما هم فیض ببریم.

منتظریم.


اونی که گفته "زندگی خالی از لذت و خوشحالی نیست."دروغ نگفته!
۱۴۰۲/۶/۶ عصر ۱۰:۲۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رابرت, کوئیک, مارک واتنی, سروان رنو, Emiliano, زرد ابری, پهلوان جواد, اکتورز, rahgozar_bineshan, ترنچ موزر, کلانتر چانس, باربوسا
رابرت آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 125
تاریخ ثبت نام: ۱۴۰۰/۶/۲۰
اعتبار: 26


تشکرها : 1513
( 1814 تشکر در 125 ارسال )
شماره ارسال: #167
به یاد "حمید رضا مرادی"

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به‌جاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد*

در این دو-سه ماه اخیر، خیلی از هنرمندان کشور را از دست دادیم که نبود هر کدام، بسیار تأسف‌بار و مایه اندوه است. آرش میراحمدی، فردوس کاویانی، آتیلا پسیانی، داریوش مهرجویی و اکبر گلپایگانی از معروف‌ترین هنرمندان این فهرستِ ناگزیر هستند و البته چند هنرمند گمنام تئاتر و سینما نیز در همین ایام، دیار فانی را ترک گفته‌اند.

اما آخرین نام این فهرست -تا این لحظه- حمید رضا مرادی است که به گفته خواهرش، صبح روز ۱۴ آبان و در پی سکته ناگهانی در محل کارش درگذشته است.

علی‌رضا رییسی و مرحوم حمید رضا مرادی در فیلم مدرسه پیرمردها، به کارگردانی مرحوم علی سجادی حسینی، محصول سال ۱۳۷۰

مرحوم حمید رضا مرادی و علی‌رضا رییسی

می‌دانم اکثر هم‌نسلان من از این خبر تلخ باخبر شده‌اند؛ اما لازم دیدم نام او را به دو دلیل در این کافه ذکر کنم:

۱) از منظر سِنی، به بسیاری از اهالی و مراجعه‌کنندگان کافه نزدیک بود. (متولد سال ۱۳۵۷)

۲) حضور او در سینمای دهه‌های ۶۰ و ۷۰ و در دوران کودکی‌اش، یادآور بعضی خاطرات مهم و شاد زندگی ماست. فیلم‌هایی چون: ماهی، مدرسه پیرمردها، پاتال و آرزوهای کوچک، گلنار و سفر جادویی

                                                                                                     روحش شاد


زنده‌نام‌ها احمد آقالو و حمید رضا مرادی در فیلم پاتال و آرزوهای کوچک به کارگردانی مسعود کرامتی، محصول سال ۱۳۶۸

-----------------------------------

شعر از زنده یاد خانم ژاله اصفهانی


يا رادَّ ما قَدْ فات... (ای برگرداننده آنچه از دست رفته است...)
۱۴۰۲/۸/۱۵ عصر ۰۹:۵۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کوئیک, مورفیوس, لوک مک گرگور, سروان رنو, مراد بیگ, مارک واتنی, زرد ابری, ترنچ موزر, Classic, Emiliano, مموله, دون دیه‌گو دلاوگا, پهلوان جواد, آدمیرال گلوبال, اکتورز, rahgozar_bineshan, کلانتر چانس, باربوسا
اکتورز آفلاین
مشتری همیشگی
***

ارسال ها: 382
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۱/۴/۲۱
اعتبار: 39


تشکرها : 2393
( 3963 تشکر در 194 ارسال )
شماره ارسال: #168
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران

(۱۳۹۲/۵/۱۵ صبح ۰۲:۵۶)اکتورز نوشته شده:  

شاید هریک ازما که خودمان را عاشقان سینما میدانیم اگر روزی هنرپیشه هم میشدیم نمیتوانستیم به جایگاه والایی برسیم و درحد یک سیاهی لشکر میماندیم.

بسیاری در تاریخ سینما آمدند و ستاره شدند و نامشان جاودانه شد اما :

هیچ کس کتک خور فیلم ها را به یادش نمیماند.

این پست از جناب رابرت عزیز لازم است کە مطالعە شود

٭٭٭

و بعد :

چند سال پیش ( زمستان 1397 ) در تهران همسایەای داشتم کە پیرمردی بود بسیار خوش مجلس و شیرین سخن کە من عمو سیاوش خطابش میکردم.

ایشان از دوستان دوران نوجوانی تا بزرگسالی چنگیز وثوقی بودند و بسیار خاطرات جالبی از سالهای دور برایم تعریف میکرد ، همچنین عکسهای نابی از پشت صحنەی فیلمهای بهروز و چنگیز وثوقی داشتند ولی حاضر نبودند تصاویر را بە من یا شخص دیگری بسپارد و در کل مخالف منتشر شدن مجموعەاش بود.

یک شب صدایم زد و گفت بیا کە خاطرەی جالبی یادم آمد میخواهم بشنوی .

مرد تنهایی بود و دلخور از بچەهایش کە سالها بود ازایشان بیخبر و فاصلە گرفتە

( بماند کە چرا ).

با گوش دل بە پای سخنانش نشستم .

: اوایل دهەی شصت یە شب چنگیز با ماشینش اومد دنبالم و گفت: سیا بپر بالا میخوام ببرمت پیش کارگردان سریالی کە دارم بازی می‌کنم.

: جدی ، چرا الان؟

: یکی از هنروران سیاهی لشکرمون انصراف دادە ، دنبال کسی هستند کە چهرەش مناسب اون نقش باشە ، یە نقش کوتاهە سرباز مغولە کە خودت خدادای گریمشو داری اگە بگیریش نونت میوفتە تو روغن آخە کلی ستارە تو اون فیلمن .

( سربداران )

...

نقش رو گرفتە بود ، قرار بود از پس فرداش سر فیلمبرداری حاضر باشە و کلی هم قول و قرار و وقت شناسی موضوعِ گفت وگویشان بودە و اتفاقا خیلیم مورد توجە کارگردان قرار گرفتە ولی از بد روزگار فردای اون روز دچار سرماخوردگی و عفونت شدید سینە و گلو میشە و نمیتونە برە و نقش رو از دست میدە.

میگفت : هنوزم با اینکە چند دهە گذشتە ولی حسرتش بە دلم موندە .

٭٭٭

پ ن : گاهی خیلی سادە اتفاق میوفتە ، خیلی سادە .


در این درگە کە گە گە کــُــە کــَــە و کــَــە کــُــە شود ناگە
ز امروزت مشو غرە کە از فردا نەای آگە
۱۴۰۲/۹/۲۹ صبح ۰۳:۱۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کنتس پابرهنه, رابرت, Classic, مارک واتنی, Emiliano, کوئیک, مراد بیگ, سروان رنو, Dude, rahgozar_bineshan, لوک مک گرگور, ترنچ موزر, کلانتر چانس, باربوسا
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,181
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 85


تشکرها : 11678
( 19443 تشکر در 1627 ارسال )
شماره ارسال: #169
صدرالدین حجازی - بازیگر نقش مخور - سریال روزی روزگاری

چند روز پیش صدرالدین حجازی درگذشت.

بازیگری که اینقدر نقش های فرعی را خوب بازی می کرد که آدم باورش می شد شبیه این آدم را بارها در جامعه دیده است.

من هر وقت او را می دیدم اولین نقشی که از او به یادم می آمد کاراکتر مخور در سریال روزی روزگاری بود ؛ یک آدمِ نان به نرخ روز خور  و دهن لق که همیشه مغضوب رئیس های خود بود.

اول از افراد دستۀ مراد بیگ بود اما به خاطر پر رویی و متلک گویی از مراد کتک خورد و ناراضی شد تا اینکه سربزنگاه به اردوی دشمن - حسام بیگ - پیوست . در آنجا هم بعد از مدتی  مغضوب شد تا حدی که در آخر کار دوباره او را می بینیم که به دنبال حسام بیگِ زخمی می تازد تا او را هم مانند رئیس قبلی اش خلاص کند !

یادش گرامی


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۴۰۳/۶/۲۹ عصر ۰۸:۱۹
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ترنچ موزر, Classic, رابرت, مارک واتنی, کوئیک, پهلوان جواد, مراد بیگ, آلبرت کمپیون, کلانتر چانس, باربوسا
ارسال پاسخ