(۱۳۹۵/۱۱/۲۴ عصر ۱۱:۲۴)رجینا نوشته شده:  

سلام دوستان ممنون میشم اگر کسی اسم این فیلم ها رو میدونه کمک کنه

---

فیلم اول : چند سال پیش تلویزیون یه فیلم قدیمی نشون داد که در مورد یه مرد بود که زبونش چشم و دهان داشت و حرف میزد فیلم هم کمدی بود هم رزمی

---

فیلم دوم : فیلم درباره ی یک مرد بود که کوچیک میشه و میره توی بدن یک فرد دیگه متاسفانه فقط همینش یادمه

---

فیلم سوم : این فیلم ماجرای پسر بچه ای بود که توی یک جایی مثل کلیسا بود و زن های راهبه یا همون مادر های روحانی رو اذیت میکرد و فیلم کمدی بود

دیشب اتفاق جالبی افتاد. پست جدید بانو " رجینا " رو خوندم و دیدم که ایشون نام 3 تا فیلم رو درخواست کرده بودند . نام فیلم اول رو حدود 1 ساعت بعد دوست عزیز " ماهیگیر " عنوان کرده بودند . فیلم دوم به نظرم آشنا اومد و  پاسخ رو نوشتم ، هر چند که اشتباه بود و من فیلم " Fantastic Voyage " رو معرفی کرده بودم ، با این حال وقتی پست رو ارسال کردم دیدم که یه کاربر زبر و زرنگ دیگه ، دوست عزیزم " مراد بیگ " فیلم درست رو تو همون 5 دقیقه معرفی کرده ! این بود که پاسخ خودم رو حذف کردم.

یه اصطلاحی داریم به نام " دست به اسلحه بودن " ولی ماشالله این جا بعضی از دوستان " دست به ماشه " هستند !

با تشکر از همه شما.

ممنونم از شما دوستان عزیز فیلم ها همونی بودند که دنبالشون بودم

(۱۳۹۵/۱۱/۲۵ صبح ۱۲:۵۵)آناکین اسکای واکر نوشته شده:  

دیشب اتفاق جالبی افتاد. پست جدید بانو " رجینا " رو خودنم و دیدم که ایشون نام 3 تا فیلم رو درخواست کرده بودند . نام فیلم اول رو حدود 1 ساعت بعد دوست عزیز " ماهیگیر " عنوان کرده بودند . فیلم دوم به نظرم آشنا اومد و در پاسخ رو نوشتم ، هر چند که اشتباه بود و من فیلم " Fantastic Voyage " رو معرفی کرده بودم ، با این حال وقتی پست رو ارسال کردم دیدم که یه کاربر زبر و زرنگ دیگه ، دوست عزیزم " مراد بیگ " فیلم درست رو تو همون 5 دقیقه معرفی کرده ! این بود که پاسخ خودم رو حذف کردم.

یه اصطلاحی داریم به نام " دست به اسلحه بودن " ولی ماشالله این جا بعضی از دوستان " دست به ماشه " هستند !

با تشکر از همه شما.

 با عرض سلام خدمت جناب آناکین اسکای واکر عزیز ،استاد گرامی و دوست عزیزم

در این مدت کوتاه آشنایی دوستان کافه با جنابتان،با پستهای زیبا و گیرایتان رونق دوباره ای به کافه داده اید که حاصل دست قلم هنرمندانه شماست،مصداق بارز دستان قلم بدست قلبم،

لاکن هرآنچه از دل برآید بر دل ...

ما هم که غیر راهزنی و دست به ماشه بودن هنر دیگری نداریم...

اگر چه چنگ نوازان لطیف دست بُوَند - فدای دست قلم باد دست چنگ نواز(اینجا دست به ماشه)

امیدوارم حضورتان همیشگی باشد،نیروی حق پشتیبان شما دوست عزیز.

(۱۳۹۵/۱۱/۲۵ صبح ۱۰:۵۰)مراد بیگ نوشته شده:  

(۱۳۹۵/۱۱/۲۵ صبح ۱۲:۵۵)آناکین اسکای واکر نوشته شده:  

دیشب اتفاق جالبی افتاد. پست جدید بانو " رجینا " رو خودنم و دیدم که ایشون نام 3 تا فیلم رو درخواست کرده بودند . نام فیلم اول رو حدود 1 ساعت بعد دوست عزیز " ماهیگیر " عنوان کرده بودند . فیلم دوم به نظرم آشنا اومد و در پاسخ رو نوشتم ، هر چند که اشتباه بود و من فیلم " Fantastic Voyage " رو معرفی کرده بودم ، با این حال وقتی پست رو ارسال کردم دیدم که یه کاربر زبر و زرنگ دیگه ، دوست عزیزم " مراد بیگ " فیلم درست رو تو همون 5 دقیقه معرفی کرده ! این بود که پاسخ خودم رو حذف کردم.

یه اصطلاحی داریم به نام " دست به اسلحه بودن " ولی ماشالله این جا بعضی از دوستان " دست به ماشه " هستند !

با تشکر از همه شما.

 با عرض سلام خدمت جناب آناکین اسکای واکر عزیز ،استاد گرامی و دوست عزیزم

در این مدت کوتاه آشنایی دوستان کافه با جنابتان،با پستهای زیبا و گیرایتان رونق دوباره ای به کافه داده اید که حاصل دست قلم هنرمندانه شماست،مصداق بارز دستان قلم بدست قلبم،

لاکن هرآنچه از دل برآید بر دل ...

ما هم که غیر راهزنی و دست به ماشه بودن هنر دیگری نداریم...

اگر چه چنگ نوازان لطیف دست بُوَند - فدای دست قلم باد دست چنگ نواز(اینجا دست به ماشه)

امیدوارم حضورتان همیشگی باشد،نیروی حق پشتیبان شما دوست عزیز.

ای راهزن دست به ماشه !

دیشب این هنرتون به من اثبات شد. بالاخره درسته که خاله لیلا باعث ایجاد انقلاب روحی در شما شد ولی مشهوده که تواناییهای شما هنوز به قوت خودش باقیست !

باقی موارد هم ، شما خیلی لطف دارید ، به عنوان جزیی از کل انجام وظیفه می کنم .

رفیق و رفاقت ! واژه هایی که هر سال مفهومش کم رنگ تر از سال قبل میشه . البته نه اینکه اخیرا این اتفاق افتاده باشه ، " قیصر " هم سال 48 همین مشکل رو داشت ! حتی " آنت " و  " لوسیمی " هم در رفاقشون به مشکل برخوردند !

بهر حال در این وانفسای روزگار در دهه 60 فیلمی اروپایی پخش شد، ماجرای دو رفیق که در خیلی موارد کنار هم بودند. صحنه هایی که از این فیلم به یاد دارم رو براتون توضیح میدم شاید نام این فیلم رو شما بدونید.

- اول اینکه این دو نفر بالای 30 سال سن داشتند .

- در یک صحنه این دو دوست بر سر یک مورد کوچک با هم حرفشون شد و یکی از اونها با کارد میوه خوری به دیگری حمله کرد و ضربه ای رو به شکم دوستش وارد کرد . بعد که در دادگاه قاضی از مضروب پرسید : از چه زمانی دیگه با هم دوست نیستید ؟ مضروب پاسخ داد : ما هنوزم با هم رفیقیم !!! ( ببینید! الان به دوست قدیمیتون بگین بالای چشمت ابرو هست ، هفته بعد با یه پارچ اسید میاد در خونتون ! )

- اما جالب ترین صحنه ای که در یادم مونده اینه که این دو نفر در یک قطعه زمین گوجه فرنگی کاشته بودند . وقتی بارون شدیدی شروع به باریدن کرد یک عابر در کنار اونها پناه گرفته بود . عابر که خارجی بود و به زبان دیگه ای حرف میزد جمله ای رو گفت .

 - دوست اول : داره میگه این بارون واسه گوجه فرنگی ها خوبه !

- دوست دوم : مگه تو زبونشو میفهمی ؟

- دوست اول : نه ! ولی به این گوجه فرنگی ها اشاره کرد ، الانم که داره بارون میاد ، حتما منظورش همین بوده دیگه ! *

فیلم رو سیاه و سفید دیدم چون تلوزیونی که ما داشتیم فقط همین دو رنگ رو پخش میکرد ! امکانات زیاد نبود،" تاتویین " بود دیگه !

آیا دوستان این فیلم رو به خاطر دارند ؟

* یاد خودم افتادم که فیلم تماشا میکردم و وکیل مدافع داشت در دادگاه لایحه دفاعیه در یک پرونده قتل رو میخوند و مدام به قاضی اشاره میکرد و من تنها چیزی که میفهمیدم این بود که " آقای قاضی ! این جوون بوده ، نفهمیده ، 3 نفر رو کشته، این پدرش فوت کرده ، شما در حقش پدری کنید !!!

** در آخرین دقایق ارسال این پست متوجه شدم که اعتبارم از 0 به 1 افزایش پیدا کرده ، به قول همراه اول " معتبر " شدم!

با تشکر از دوستان در سر فرماندهی و ستاد کل !

(۱۳۹۵/۱۱/۲۱ صبح ۱۱:۰۹)آناکین اسکای واکر نوشته شده:  

(۱۳۹۵/۱۱/۲۱ صبح ۰۴:۰۹)اوچیها ایتاچی نوشته شده:  

سلام دوستان باز هم مزاحمتون شدم اگه میشه راهنماییم کنید سپاس فراوان

فیلم اول :یه مردی بود حافظه اش یه روزه بود مشخصاتشو با کاغذ میچسبوند روش تا یادش بیفته با خدمتکارش ازدواج میکنه آخرش بچه دار میشن.فک کنم مرده دانشمند بود یا ریاضیدان . فقط همینش رو یادمه دیگه ببخشید

فیلم دوم :نام فبلمی خارجی خیلی قدیمی ممکنه که رنگی هم نباشه داستانش تخیلی وهیجان انگیز وپر از ماجراهای گوناگونه تقریبا دراواسط دهۀ 50از تلویزیون ایران پخش شده داستان از این قراره که گروهی برای بدست آوردن پوستی جادویی باکشتی پارویی حرکت میکنند که درطول سفر با ماجراهای عجیب وخطرناک روبرو میشن ودرآخر موفق شده وپوست را بدست میارن اولین ماجرا اینه که هنگامی که باکشتی از تنگۀ دریایی باریکی عبور میکردن صخره کنار تنگه شروع به ریزش میکنه اونقت مرد عظیم الجثه ای از داخل دریا بلند میشه وجلوی ریزش کوه رو میگیره تا کشتی براحتی بتونه عبور کنه یکی دیگر از ماجراها وقتی اونها وارد شهری خالی از سکنه ای میشن مورد حمله زنانی بالدار که درحال پرواز بودند قرار میگیرن وماجرای دیگر آنکه باجادوگری روبرو میشوند وجادوگر دانه هاییرا که جادو کرده بود برزمبن میپاشه وهرکدام از دانه ها تبدیل به اسکلتی باشمشیرو سپر میشن که از خاک بیرون میان و با اونها میجنگن .

فیلم سوم:فیلم آمریکایی که مسابقات جهانی سرعت با هواپیماهای جنگنده که با خلبانهای جوان در چندین دور مسابقه که برگزار میشه تا قهرمان جهان مشخص بشه .

فیلم چهارم :جند سال پیش یه فیلم از تلویزیون پخش شد كه توي اون يه راهبه براي بردن دارو براي كودكان بيمار همسفر يه راننده كاميون ميشه و وسط راه كاميون رو ميدزدن و .....

فیلم پنجم :فیلم مربوط به دهه 90 (که دوبله اش هم از تلویزیون پخش شده بود)
داستان مردیه در آمریکا که برای رسیدن به زنش که درحال زایمانه با سرعت حرکت میکنه و پلیس تگزاس متوقفش میکنه و میخواد دستگیرش کنه که فرار میکنه و کل پلیس ایالتی دنبالش راه میوفتن و با توجه به وضعیت اضطراری زنش در بیمارستان، فرارش تبدیل به یک جنجال اجتماعی میشه و یجور قهرمان ملی میشه تا وقتی که میفهمه زنش تو بیمارستان مرده و اونوقت ماشینش رو به بلدوزر پلیس میزنه....

سپاس از همه ی دوستان عزیز

دوست عزیز " اوچیها ایتاچی "

فیلم دوم به یقین " جیسون و آرگونات ها " به انگلیسی " Jason and Argonauts " محصول سال 1963 آمریکاست .

دوست عزیز " اوچیها ایتاچی "

وقتی فیلم " جیسون و آرگونات ها " رو تماشا کردید شاید علاقه مند باشید بدونید که آیا داستان جیسون ادامه پیدا میکنه یا نه ؟

سال 1969 ادامه ای بر این فیلم ساخته شد که نسبت به فیلم اول دارای فضایی بسیار تاریک تر و موهوم تر است . داستان در واقع زندگی جیسون و " مدیا " رو بعد از گذشت سالها از وقایع فیلم اول روایت میکنه . در این فیلم از اژدهای هفت سر، انسان های بالدار و موجوداتی افسانه ای خبری نیست . ولی چیزی که " جیسون " رو تهدید میکنه، خطرناک تر از اینهاست.

تماشای " Medea " محصول سال 1969 ،این درس رو به ما میده که اگه ما رو برای آوردن پوست طلا به یک سرزمین دور و ناشناخته فرستادن، فقط پوست رو برداریم و دیگه چشمامون رو درویش کنیم ! بله !

سلام بر دوستان عزیزم

باز هم من رو با راهنمایی های دقیق و زیباتون خوشحال کردین

از جناب آقای آناکین اسکای واکر و جناب مراد بیک و همینطور دوست عزیزمون ماهی گیر و باقی دوستان عزیز کافه واقعأ سپاسگذارم که هر وقت درخاستی رو کردم نه نگفتید و پاسخ من رو با نهایت الطافتون دادید تشکر دست خالی مرا بپذیرید دوستان گلم

سلام اقا یه انیمیشن قدیمی بود من سینما دیدم به اسم میمون جنگجو // یه چوبی داشت که بزرگ میشد و با دشمناش میجنگید ؟؟ کسی یادشه ؟

سلام جناب hojat.five

قبلا هم دوستان در مورد این انیمیشن سوال پرسیده بودند به این آدرس برید و انیمیشن های پیشنهاد شده در این مورد رو ببینید شاید همونی باشه که مدنظر شماست

http://www.cafeclassic5.ir/showthread.ph...192&page=2

نه هیچ کدوم نیست // به هر حال ممنون //

خاطرات کودکی هم واقعا جالبه بعد از گذشت این همه سال و این همه انیمیشن ///

اون قدیما، اون زمانی که شب ها، هر کسی یک گوشی موبایل زیر بالش و یا بالای سرش نداشت تا در نیمه های شب هم از دنیا عقب نمونه، کارمند ها، دانش آموزان، خانم های خانه دار و خلاصه همه کسانی که باید زود از خواب ناز بلند می شدند، یک ساعت شماطه دار که باید تازه شب ها کوکش می کردن تا ساعت 3 صبح نخوابه، بالای سرشون میذاشتن. یه شعر قدیمی هم بود که می گفت :

تیک تیک ساعت چه گوید گوشدار ... گویدت بیدار باش ای هوشیار

افرادی هم که " از ما بهترون " بودن ساعت های قدی بزرگی داشتن که از جنس چوب اعلا بود و در ضمن چینی هم نبود! این ساعت ها هم گران بودند و هم بزرگ.

سوژه اصلی فیلمی که این بار امیدوارم نامش رو با کمک شما پیدا کنم ، یکی از همین ساعت ها بود .

یک روز جمعه صبح، شبکه 2 فیلمی پخش کرد که داستان جالبی داشت. ماجرا از این قرار بود که دو کودک که  خواهر و برادر بودن، در یک مغازه عتیقه فروشی به طور اتفاقی وارد یکی از همین ساعت های بزرگ قدیمی میشن و وقتی از ساعت خارج میشن خودشون رو در دوره زمانی خیلی دوری در قرون وسطی پیدا میکنن. از هر دری که رد میشن دوره زمانی عوض میشه. یکی از همین دوره های زمانی هم مربوط به دوره فراگیری طاعون سیاه در اروپا بود .

به دنبال راهی برای بازگشت به دوره زمانی خودشون میگردن تا اینکه یک دانشمند پی به رازشون میبره و بهشون میگه که اون ها مثل زمانی که از روی سنگ های یه رودخونه می پرن با عبور از در ها دارن از روی قرن ها عبور میکنن و اضافه میکنه که باید اون ساعت رو پیدا کنند و واردش بشن تا بتونن به زمان خودشون برگردند. بلاخره ساعت رو پیدا میکنند و وقتی مشخصات اون ساعت رو به سازندش میگن او با تعجب میگه : ولی من تازه دیروز ساخت این ساعت رو تموم کردم! ...

امیدوارم با کمک همدیگه بتونیم دوباره این فیلم رو پیدا کنیم .

سلام دوست کهکشانی من

(۱۳۹۵/۱۲/۲ صبح ۱۲:۴۷)شارینگهام نوشته شده:  

سلام دوست کهکشانی من

سلام " شارینگهام " عزیز

ردی از یک گمشده قدیمی پیدا کردی دوباره ؟!

سلام " شارینگهام " عزیز

ردی از یک گمشده قدیمی پیدا کردی دوباره ؟!

***

بله ،خوشبختانه نیروی نهانی ،یکی از بهترین ها رو به این محفل فرستاده

من دیشب جواب شما را فرستادم، ولی با کمال تاسف، فقط همان عبارت بالا ارسال شده.

به هر حال

دیشب که پست زیبای شما را دیدم، به یک باره، رفتم به دهه شصت، و فیلم گمشده ی خود را به یاد آوردم:

ساعت زمان 

گمان کنم نوروز سال 65بود که شبکه دو اقدام به پخش این فیلم جالب کرد. متاسفانه اسم لاتینش را نمی دانم.ولی به احتمال زیاد محصول یکی از کشور های اروپای شرقی است،چون در یکی از صحنه ها؛خواهر و برادر گفتند:ما از براتیسلاوا آمدیم؛ یعنی پایتخت کنونی کشور اسلواکی.

برای پیدا کردن خود فیلم، بنده ،همیشه سراغ یک جا می روم:

در یوتیوب، به واسطه ی  یافتن بعضی از فیلم ها ،چند تا از آثار مرتبط آن هم معرفی می شود.

من پیگیری می کنم و به محض حصول نتیجه، به شما خبر خواهم داد.

(۱۳۹۵/۱۲/۲ عصر ۱۱:۴۵)شارینگهام نوشته شده:  

سلام " شارینگهام " عزیز

ردی از یک گمشده قدیمی پیدا کردی دوباره ؟!

***

بله ،خوشبختانه نیروی نهانی ،یکی از بهترین ها رو به این محفل فرستاده

من دیشب جواب شما را فرستادم، ولی با کمال تاسف، فقط همان عبارت بالا ارسال شده.

به هر حال

دیشب که پست زیبای شما را دیدم، به یک باره، رفتم به دهه شصت، و فیلم گمشده ی خود را به یاد آوردم:

ساعت زمان 

گمان کنم نوروز سال 65بود که شبکه دو اقدام به پخش این فیلم جالب کرد. متاسفانه اسم لاتینش را نمی دانم.ولی به احتمال زیاد محصول یکی از کشور های اروپای شرقی است،چون در یکی از صحنه ها؛خواهر و برادر گفتند:ما از براتیسلاوا آمدیم؛ یعنی پایتخت کنونی کشور اسلواکی.

برای پیدا کردن خود فیلم، بنده ،همیشه سراغ یک جا می روم:

در یوتیوب، به واسطه ی  یافتن بعضی از فیلم ها ،چند تا از آثار مرتبط آن هم معرفی می شود.

من پیگیری می کنم و به محض حصول نتیجه، به شما خبر خواهم داد.

" شارینگهام " عزیز، متشکرم از لطف شما

خوشحالم که این فیلم گمشده عزیزی دیگر هم بوده. بله من هم فکر می کنم که نام فیلم مشابه عنوانی بود که شما اشاره کردید ولی بسیاری از اوقات اسامی فیلم ها نیز توسط صدا و سیما تغییر میکردند.

بله، دقیقا درست اشاره کردید فیلم اروپایی بود. برادر کوچکتر به جهت شیطنت داخل ساعت شد و خواهر بزرگتر برای پیدا کردن او وارد ساعت شد و دست او را گرفت و بیرون برد. در اینجا فکر می کنم که شاید پسرک کلاهش را داخل ساعت جا گذاشت، انگار که مثلا موقع بیرون آمدن کلاه به چیزی گیر کند و بیافتد. شاید هم اصلا دلیل به عقب رفتن در زمان هم همین مورد بود.

دو صحنه کوچک دیگر اینکه، در دوره ای که طاعون فراگیر شده بود، دختری هم سن و سال دخترک که طاعون گرفته بود به آنها اشاره کرد که نزدیکش نشوند. و باز فکر می کنم که دخترک مبتلا به طاعون بسیار شبیه به خود خواهر بزرگتر بود. در یک صحنه دیگر دو شووالیه قرون وسطایی در حال مبارزه بودند که یکی از آنها صورت دیگری را با شمشیر زخمی کرد.

به هرحال آنقدر داستان فیلم جالب بود که در خاطر بماند.

با سلام . یک فیلم از tv پخش شد که فکر میکنم در دهه 60 پخش شد، که در فیلم تا بلوی لبخند ژکوند طی روزهایی که میگذشت چهره ای غمگین به خود میگرفت و هر روز غمگین تر میشد، که باعث نگرانی مردم شهر شده بود که اتفاقی در راه است، که در همین اوضاع زلزله ای وحشتناک رخ داد که باعث نابودی خیلی ها شد، در آخر فیلم هم روی خرابه ها یک نقاشی از تصویر تابلوی ژکوند که در حال اشک ریختن بود نقش بسته بود. اگر کسی از دوستان نام این فیلم را میداند لطفا راهنمایی نماید، با تشکر.

(۱۳۹۵/۱۲/۶ عصر ۰۳:۰۴)آکیلیس نوشته شده:  

با سلام . یک فیلم از tv پخش شد که فکر میکنم در دهه 60 پخش شد، که در فیلم تا بلوی لبخند ژکوند طی روزهایی که میگذشت چهره ای غمگین به خود میگرفت و هر روز غمگین تر میشد، که باعث نگرانی مردم شهر شده بود که اتفاقی در راه است، که در همین اوضاع زلزله ای وحشتناک رخ داد که باعث نابودی خیلی ها شد، در آخر فیلم هم روی خرابه ها یک نقاشی از تصویر تابلوی ژکوند که در حال اشک ریختن بود نقش بسته بود. اگر کسی از دوستان نام این فیلم را میداند لطفا راهنمایی نماید، با تشکر.

" آکیلیس " عزیز، سردار شجاع یونان،

فیلم مورد نظر شما ممکنه " مونالیزا غمگین است " به انگلیسی " Monaliza Is Upset " محصول سال 1977 باشد. اگر پیدایش کردید از دیدنش لذت ببرید.

(۱۳۹۵/۱۲/۶ عصر ۰۵:۰۹)آناکین اسکای واکر نوشته شده:  

(۱۳۹۵/۱۲/۶ عصر ۰۳:۰۴)آکیلیس نوشته شده:  

با سلام . یک فیلم از tv پخش شد که فکر میکنم در دهه 60 پخش شد، که در فیلم تا بلوی لبخند ژکوند طی روزهایی که میگذشت چهره ای غمگین به خود میگرفت و هر روز غمگین تر میشد، که باعث نگرانی مردم شهر شده بود که اتفاقی در راه است، که در همین اوضاع زلزله ای وحشتناک رخ داد که باعث نابودی خیلی ها شد، در آخر فیلم هم روی خرابه ها یک نقاشی از تصویر تابلوی ژکوند که در حال اشک ریختن بود نقش بسته بود. اگر کسی از دوستان نام این فیلم را میداند لطفا راهنمایی نماید، با تشکر.

" آکیلیس " عزیز، سردار شجاع یونان،

فیلم مورد نظر شما ممکنه " مونالیزا غمگین است " به انگلیسی " Monaliza Is Upset " محصول سال 1977 باشد. اگر پیدایش کردید از دیدنش لذت ببرید.

دوستان اگر اشتباه نکنم این فیلم با عنوان ژکوند دیگر نمیخندد در اون سالها پخش شد که خلاصش این بود وقتی بازدید کنندگان متوجه محو شدن لبخند ژکوند شدند مسئولان رو در جریان گذاشتند و یه تیم کارآگاهی تشکیل شد تا تابلوی اصلی را که با این تابلوی بدل جایگزین شده پیدا نمایند!!! ... ولی دیری نکشید که متوجه شدند لبخند از صورت خودشان نیز مدتی است محو شده بنابراین دست بکار شدند تا با تولید و اجرای برنامه های شاد...

مخصوصا اون سکانسی که نا امید از برگرداندن لبخندی که تنها راه مقابله با مصیبت نهایی بود با قلقلک دادن نوزادی شیر خواره قصد خنداندن اوراداشتند...

در نهایت با زلزله ای سهمناک یه جور حادثه ی آخر الزمانی کل دنیا زیرو رو شد و سکانس پایانی: تابلوی لبخند مونالیزا که بر تلی از خاک قرار گرفته بود و اشک از چشمانش جاری بود.

دوست عزیز جناب آناکین اسکای واکر لطف میکنید لینک اطلاعاتی فیلم رو اگر دارید بزارید، جناب آکیلیلیس بدجور ما رو هوایی کرد با این درخواستش.

(۱۳۹۵/۱۲/۶ عصر ۱۱:۰۹)مراد بیگ نوشته شده:  

(۱۳۹۵/۱۲/۶ عصر ۰۵:۰۹)آناکین اسکای واکر نوشته شده:  

(۱۳۹۵/۱۲/۶ عصر ۰۳:۰۴)آکیلیس نوشته شده:  

با سلام . یک فیلم از tv پخش شد که فکر میکنم در دهه 60 پخش شد، که در فیلم تا بلوی لبخند ژکوند طی روزهایی که میگذشت چهره ای غمگین به خود میگرفت و هر روز غمگین تر میشد، که باعث نگرانی مردم شهر شده بود که اتفاقی در راه است، که در همین اوضاع زلزله ای وحشتناک رخ داد که باعث نابودی خیلی ها شد، در آخر فیلم هم روی خرابه ها یک نقاشی از تصویر تابلوی ژکوند که در حال اشک ریختن بود نقش بسته بود. اگر کسی از دوستان نام این فیلم را میداند لطفا راهنمایی نماید، با تشکر.

" آکیلیس " عزیز، سردار شجاع یونان،

فیلم مورد نظر شما ممکنه " مونالیزا غمگین است " به انگلیسی " Monaliza Is Upset " محصول سال 1977 باشد. اگر پیدایش کردید از دیدنش لذت ببرید.

دوستان اگر اشتباه نکنم این فیلم با عنوان ژکوند دیگر نمیخندد در اون سالها پخش شد که خلاصش این بود وقتی بازدید کنندگان متوجه محو شدن لبخند ژکوند شدند مسئولان رو در جریان گذاشتند و یه تیم کارآگاهی تشکیل شد تا تابلوی اصلی را که با این تابلوی بدل جایگزین شده پیدا نمایند!!! ... ولی دیری نکشید که متوجه شدند لبخند از صورت خودشان نیز مدتی است محو شده بنابراین دست بکار شدند تا با تولید و اجرای برنامه های شاد...

مخصوصا اون سکانسی که نا امید از برگرداندن لبخندی که تنها راه مقابله با مصیبت نهایی بود با قلقلک دادن نوزادی شیر خواره قصد خنداندن اوراداشتند...

در نهایت با زلزله ای سهمناک یه جور حادثه ی آخر الزمانی کل دنیا زیرو رو شد و سکانس پایانی: تابلوی لبخند مونالیزا که بر تلی از خاک قرار گرفته بود و اشک از چشمانش جاری بود.

دوست عزیز جناب آناکین اسکای واکر لطف میکنید لینک اطلاعاتی فیلم رو اگر دارید بزارید، جناب آکیلیلیس بدجور ما رو هوایی کرد با این درخواستش.

دوست عزیزم " مراد بیگ "

این یک فیلم به نام " La Gioconda Esta Triste " محصول 1977 اسپانیاست، که من در یکی از سیارات نام انگلیسی آنرا دیده بودم و برایتان نوشتم .

http://www.imdb.com/title/tt0255192/?ref_=kw_li_tt

حال بنشینید و در حالیکه نان و روغن و نمک میل می کنید از دیدن آن لذت ببرید.

با سلام

من چند روز پیش یه کلیپ از یه فیلم کارتونی انیمیشن دیدم که اسمش رو نمی دونم ولی اینجا یه عکس از فیلم رو اینجا ضمیمه می کنم. لطفاً اگه کسی اسم فیلم رو تونست بدونه به من بگه. ممنون