![]() |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فیلمنامه ( ScreenPlay ) - نسخه قابل چاپ +- کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir) +-- انجمن: تالارهای عمومی (/forumdisplay.php?fid=21) +--- انجمن: محله چینی ها (/forumdisplay.php?fid=38) +--- موضوع: فیلمنامه ( ScreenPlay ) (/showthread.php?tid=988) |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فیلمنامه ( ScreenPlay ) - هستی گرا - ۱۳۹۴/۱۱/۲۲ عصر ۰۷:۱۹ . . . "در این جستار با همراهی دوستان به فیلمنامه و موضوعات پیرامون اون می پردازیم." . . . فیلمنامه ( ScreenPlay ) فیلمنامه با رمان و نمایشنامه فرق دارد. در رمان، ماجرا می تواند در ذهن شخصیت رخ دهد اما در فیلمنامه باید به صورت عینی تصویر و دیده شود. در نمایشنامه، ماجرا روی صحنه و در صحنه ای که سه دیوار دارد رخ می دهد و مخاطب در جای دیوار چهارم می نشیند و به زندگی و حرف های شخصیت های نمایش گوش می دهد اما در سینما این محدودیت وجود ندارد و هر بار که زاویه دوربین تغییر می کند، در حقیقت زاویه دید تماشاگر نیز همراه با آن تغییر خواهد کرد
گاهی فیلمنامه نویس ، با فرستادن فیلمنامه ای ( به دلخواه خود ، فیلم نامه ای نوشته) به نماینده ، خود پیشقدم می شود و این نماینده آن را به یک تهیه کننده مستقل یا یک شرکت فیلم سازی جهت ملاحظه ارائه می کند. ولی یک فیلمنامه نویس با تجربه با یک تهیه کننده در یک جلسه توجیهی ملاقات می کند و چند طرح را که قابل تبدیل به فیلمنامه هستند پیشنهاد می کند. و پس از مورد قبول واقع شدن پیشنهادش آن طرح را به فیلم نامه بدل می کند. گاهی هم تهیه کننده ، طرحی برای فیلم دارد و فیلمنامه نویس را برای پروراندن آن استخدام می کند. مورد آخر به ویژه هنگامی رخ می دهد که تهیه کننده ای که همیشه در جستجوی طرح است ، حقوق یک رمان یا نمایش نامه را می خرد و از فیلمنامه نویس می خواهد که از روی آن یک اقتباس سینمایی ارائه دهد.
انواع فيلمنامه
فیلمنامه سریالی فيلمنامه اي است كه تقريباً همه عناصر فيلمنامه بلند را درون خود دارد، اما به صورت جزئي تفاوت دارد. اين نوع فيلمنامه از نظر زماني هيچ محدوديتي ندارد. ميتواند چند قسمت يا دويست، سيصد، يا ... قسمت باشد. از لحاظ موضوع برخلاف فيلمنامه سينمايي، که صرفاً يك موضوع يا قصه فرعي دارد، اين فيلمنامه ميتواند چندين موضوع و قصه فرعي به را صورت مستقل يا بطور موازي پي بگيرد. ميتواند شخصيتهاي فرعي فراواني داشته باشد. ازآنجا كه اين فيلمنامه براي توليد كار تلويزيوني در نظر گرفته ميشود، و رسانه تلويزيون خصوصياتي متفاوت با سينما دارد. ( از جمله اين تفاوت ها ميتوان به تمركز مخاطب در سالن تاريك سينما و عدم آن تمركز درون خانه و مقابل تلويزيون اشاره كرد) اين فيلمنامه ميتواند ريتمي كندتر از ريتم سينما داشته باشد. يعني اگر در فيلمنامه سينمايي هر صفحه را معادل يك دقيقه فرض ميكنيم، در كار تلويزيوني ميتواند هر صفحه از فيلمنامه برابر با يك دقيقه و سي ثانيه باشد .
فیلمنامه مستند فیلمنامه مستند نیز میتواند کوتاه یا بلند باشد. این قالب بیانی از فیلمنامه قالبی است که به بیان موضوع خود بدون دخالت تخیل نویسنده میپردازد. در این قالب نویسنده بر اساس تحقیقی که درباره موضوع و سوژه انجام داده است، دست به نگارش فیلمنامه میزند. این فیلمنامه میتواند بر اساس موضوعی باشد. و یا هر چیز دیگری از جمله وقایع طبیعی (سیل، زلزله، آتش سوزی و ...) یافتههای علمی و پزشکی، طبیعت و جانوران، پدیدههای اجتماعی (جنایات، طلاق،...) و جنگها و مبارزات مردمی. در فیلمنامه مستند نویسنده از تخیل خود استفاده چندانی نمیکند. اما او میتواند با تحقیقی جامع و کامل، و بر اساس توان، مهارت و سلیقه خود کار را از یک گزارش ساده و سطحی به یک اثر هنری زیبا و به یادماندنی تبدیل کند.
فیلمنامه اقتباسی به فيلمنامه اي گفته ميشود از كه روي متن ادبي يا يك اثر هنري با محتوايي مشابه اقتباس شده باشد . فیلمنامه های اقتباسی که منبع اصلی الهام قصه های آنان در خارج از ذهن و تصور فیلمنامه نویس های آنان قرار دارد، بیشتر از فیلمنامه های اصیل و اورجینال هستند. بسیاری از فیلمنامه نویسان جوان و قدیمی ترجیح می دهند از منابع مختلفی مثل کتاب های پرخواننده، قصه های کوتاه، نمایش های صحنه ای، فیلم های دیگر و مقالات و اخبار روزنامه ای به عنوان منبع الهام خود کمک بگیرند
فیلمنامه غیر اقتباسی یا اورجینال فیلمنامه اورجینال به فیلمنامه ای گفته می شود که موضوع و داستان آن اورجینال و زاییده ذهن یک نویسنده یا فیلمنامه نویس باشد و از جایی گرفته نشده باشد، مثل فیلمنامه فیلم «همشهری کین» ساخته اورسون ولز که نوشته خود اورسون ولز است و از روی داستان یا کتاب خاصی ساخته نشده است
فیلمنامه بلند(سینمایی) فیلمنامه بلند متنی است برای فیلمی که شروع، میان و پایان مشخصی دارد. این متن معمولاً حدود دو ساعت فیلم را شامل میشود. سید فیلد مدرس فیلمنامهنویسی معتقد است فیلمنامه سینمایی باید صد و بیست صفحه باشد؛ و بر همین اساس فرمولی را برای ساختار این نوع از فیلمنامه ارائه داده است. اما کم نیستند فیلمهایی که زمانی حدود نود دقیقه (معادل نود صفحه) دارند. یا فیلمهایی سینمایی با زمانی بیشتر، مثلاً دویست و ده دقیقه. اما به هر حال فیلمنامه سینمایی از نظر زمانی بیشتر از هفتاد دقیقه است. در حالی که از لحاظ ساختاری نیز بر خلاف فیلمنامه کوتاه از موضوعی فرعی که رابطهای تنگاتنگ با موضوع اصلی دارد، بهره میجوید. این موضوع یا داستان فرعی کمک میکند که موضوع اصلی بهتر معنا یابد و گیراتر و پررنگتر جلوه نماید. فیلمنامه بلند نیز میتواند گفتگو (دیالوگ) داشته باشد، یا فاقد آن باشد.
فیلمنامه کوتاه فیلمنامه کوتاه به فیلمنامهای گفته میشود که حداکثر حدود ۳۰ صفحه باشد. یا به طور کلی از فیلمنامه بلند که حداقل ۷۰ صفحه است کمتر باشد.1
+++
دانلود: دانلود فیلمنامه ی کازابلانکا به زبان پارسی دانلود فیلمنامه ی کازابلانکا زبان اصلی
+++
لیست 101 فیلمنامه برتر از دید «انجمن نویسندگان آمریکا - غرب»._2 به گمانم فقط 85 و 87 آمریکایی نیستن.
................. »Reference1: .wikipedia.org »Reference2: .wga.org معرفی مهم ترین کتاب های فیلمنامه نویسی 1- راهنمای فیلمنامه نویسـ سیدفیلد/ ترجمه عباس اکبری ، انشارات ساقی (چاپ سوم ـ 1380) 2- راهنمای نگارش فیلمنامهـ یورگن ولف/ کری کاکسـ ترجمه عباس اکبری ، انشارات سروش(چاپ دوم ـ 1384) 3- درباره فیلمنامه نویسی ـ ادوارد دمیتریک ـ ترجمه فریدون خامنه پور/ محمد شهبا ، نشر دفتر پژوهش¬های فرهنگی (1381) 4- فیلمنامه نویسی برای سینما و تلویزیون ( 1 و 2) ـ آلن آرمر ـ ترجمه عباس اکبری ، انشارات سوره (1375) 5- مقدمه ای بر فیلمنامه نویسی ـ ابراهیم مکی ـ انشارات سروش(چاپ سوم ـ 1374) 6- داستان (ساختار ، سبک و اصول فیلمنامه نویسی) ـ رابرت مک کی ـ ترجمه محمد گذرآبادی ـ انتشارات هرمس(چاپ دوم ـ 1385) RE: فیلمنامه ( ScreenPlay ) - هستی گرا - ۱۳۹۴/۱۱/۳۰ عصر ۱۲:۲۳ . . . . دانلود:
غلامحسین ساعدی متولد ۱۳۱۴ درگذشته ۱۳۶۴ معروف به گوهر مراد از نویسندگان معاصر ایرانی است. قسمتی از مصاحبه ی ساعدی با رادیو بیبیسی : «زبان فارسی، ستونِ فقرات یک ملت عظیم است. من میخواهم بارش بیاورم. هرچه که از بین برود، این زبان باید بماند.
++++ _يكي از اهداف من از استارت اين جستار بررسي و گفت و گو پيرامون فيلمنامه ها بود، اولین فیلم نامه ای که انتخاب کردم فيلمنامه ي گاو است. _"قسمت هايي" از متني كه پيرامون اين "ف.ن" نوشته ام رو اينجا به اشتراك ميزارم اميدوارم براتون تازگي داشته باشه. _پیشاپیش این رو هم بگم چون یه فیلمنامه نویس تازه کارم احتمالا متنم بدون اشکال نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ "ف.ن گاوـــــــ هستي گرا"
ابتدا بايد بگم اين فيلمنامه که توسط غلامحسين ساعدي نوشته شد اقتباسي بود از يكي از داستان هاي خودش يعني داستان چهارم كتاب عزاداران بَيَل كه در سال 1348 داريوش مهرجويي فيلم موفق گاو رو بر اساس اون ساخت.(يكي از سه فيلم اصلي موج نوي سينماي ايران كه جوايز زيادي هم كسب كرد) البته بايد اين نكته رو هم بگم كه اين داستان اولين بار در سال 44 و در تله تئاتر توسط جعفر والي كارگرداني شد.و چهار سال بعد والي در فيلم مهرجويي نقش كدخدا رو داشت. در ضمن،در ويكي پدياي فارسي و انگليسي "ف.ن"نويس رو مهرجويي و ساعدي معرفي كرده ولي در دو كتابي كه در دسترس دارم و معتبر هم هستن فقط ساعدي رو معرفي كردند. برخي معتقدند كه ايده ي اين فيلم نامه از داستان"شاهزاده نوح بن منصور" الهام گرفته شده.البته به نظرم اين گمان خيلي نميتونه درست باشه چون اين دو داستان باهم تفاوت هاي اساسي دارند و تنها وجه اشتراكشان«خود گاو پنداري» شخصيت اصلي داستان هاست. اما نظر ديگه اي كه به گمانم به حقيقت نزديك تر باشه نظر آقاي جمال مير صادقي نويسنده و منتقد ادبي است كه معتقده منبع الهام مجموعه ي داستاني عزاداران بيل داستان كوتاه"بالماسكه مرگ سرخ"اثر "ادگارد آلن"بوده. نميدونم كه واقعا آقاي ساعدي براي نوشتن اين مجموعه از اين داستان الهام گرفته اند يا اين شباهت اتفاقي بوده ولي آنچه كه مشخص است اينه كه در كنار تفاوت هايي كه اين دو داستان دارند شباهت هاي غير قابل انكاري هم دارند.
داستان اين "ف.ن" يك داستان نمادين و راوي داستان هم سوم شخص است.كه علاوه بر نمادين بودن سياسي اجتماعي نيز هست. "ف.ن"گاو رو در دو كتاب مختلف خوندم كه هركدوم كمي با اون يكي تفاوت داشت. نميدونم كدوم اصليه ولي نظرم رو درباره ي نسخه اي كه براي دانلود گذاشتم ميگم. هر كدوم از شخصيت ها (يا تيپ ها) و نماد ها كه برام جالب بود رو در اين قسمت همراه با توضيحاتي مينويسم.
گاو: در این"ف.ن"گاو یکی از نماد های مهمه،گاو نماد محصول کشور های تک محصولیه و در فرهنگ اساطیری هم گاو رو نماد زمین میدونن،حالا اگه این دو نکته رو با هم در نظر بگیریم متوجه میشیم که "گاو"در ایران میتونه نماد محصولی مانند"نفت"باشه که اگر برای این محصول جایگزینی به وجود نیاد در آینده ای نزدیک تمام شدن و یا از بین رفتنش قطعا ضربه ی سنگینی به کشور خواهد زد. چند نکته در مورد گاو خیلی برام جالب بود یکی از اون ها مردنش بود "خون آمدن از گلو" موقع افتادنش به چاه هم در ف.ن نوشته که "با چشمانی نیمه باز بالا رو نگاه کرد".
مشدی حسن: چندجا خوندم نوشته بودن بعضی ها معتقدن که ایشون مسخ شده ولی به نظر من مسخی درکار نیست.مسخ زمانی اتفاق میفته که در ظاهر و شکل انسان دگردیسی(Metamorphosis) صورت گرفته باشه(شاید به موضوع ربط نداشته باشه ولی جالبه که بدونید مسخ و تناسخ هم کاملا با هم متفاوت اند). در مورد شخصیت مشدی حسن ظاهرا "خود باختگی"اتفاق افتاده که روان پزشک ها بهش میگن "الینه شدن"(جالبه که خود ساعدی هم روانپزشک بوده). در کل از این شخصیت میشه فهمید که وابستگی بیش ازحد به هرچیز اساسی که در زندگی جایگزینی براش وجود نداره در صورت از دست دادنش قطعا طبعات بد و گاها جبران ناپذیری به وجود میاره.
اسلام(اصلان): هرچند که معتقدم که ما اگر بخواهیم فیلمنامه ها و در کل سینما رو بررسی کنیم باید به دین و سیاست هم بپردازیم،چون گاهی حتی به صورت کامل فیلمنامه ها به دین و سیاست مربوط میشه ولی اینبار بنا به دلایلی استثناء ترجیح میدم در مورد این شخصیت و هدف "ف.ن"نویس از اون و غیره نظر ندم و فقط قسمت هایی از فیلمنامه که قصد توضیح داشتم رو بدون توضیح اینجا قرارمیدم. فقط این رو بگم که اسم اصلی این شخصیت"اسلام" هست که با گذر زمان و به صورت غیر خودجوش به "اصلان"تبدیل شد یا بهتر بگم تبدیلش کردند.در حقیقت اینکه نام این شخص اسلام باشه یا اصلان بسیار هم مهم است چراکه نویسنده قصد دارد با گفتار و رفتار این شخص ......... [no comment] و اما متن هایی از ف.ن.......
_اسلام کلاهش را برداشت،گذاشت روی کاهدان.مردها هم بلند شدند،کلاه ها را گذاشتند روی کاهدان. + 186_خارج .جلو خانه ی اسلام.روز. اسلام مشغول بستن الاغ به گاری است. از دور صدای دایره شنیده میشود.گاری آماده است.اسلام بقچه و فانوس روشنی را توی گاری میگذارد و سوار میشود گاری راه می افتد......اسلام به طرف بیرون ده راه می افتد. + خارج.حیاط.روز کدخدا:پس چه کارش کنیم؟ اسلام:می ندازیمش توی چاه! + 158_خارج.دره.روز اسلام ترکه را از دست کدخدا میگیرد و شروع به زدن مشد حسن میکند و به شدت عصبانی است. اسلام: هی!هی!راه برو حیوون!برو حیوون دیگه،برو حیوون!
+ 57_خارج.حیاط.روز اسلام سنگی به ته چاه می اندازد و گوش می دهد(یا در نسخه ی دیگه،مردها همه گوش دادند)
زن مشدی حسن(و زن های دیگر): در ادبیات اجتماعی زن ها نماد جامعه اند. نویسنده در این فیلمنامه هم زن مشدی حسن و هم زن های دیگه رو اشخاصی منفعل و نظاره گر نشون میده که تنها کارشون گریه و چاره جویی از دیگران است.
بیل و مردم بیل: بیل به گمانم نمادی از کشور ایران باشه و مردم اون هم نمادی از مردم جامعه هستند.
کدخدا: در فیلمنامه ای که در این پست اوردم پیشنهاد کنده شدن پوست گاو توسط مشد جبار داده شده در نسخه ی دیگه توسط کدخدا پس در این مورد نمیتونم نظر بدم. ولی چیزی که مشخص اینه که با وجود اینکه مردم برای مشکلاتشان از ایشون کمک میخوان اما سرنوشت مردم بیل برای کدخدا اهمیت چندانی نداره(مانند پادشاه داستان بالماسکه).
فانوس و ماه: یکی از نماد های مورد علاقعه ی من در این داستان فانوس و ماه بودن،فانوس هم نماد حقیقت و روشنایی است. فانوس در این ف.ن در قسمت های مختلفی از متن اورده شده و حالات مختلفی داره که مفاهیم مختلفی رو هم به خواننده انتقال میده. در جایی از متن میگوید(البته نه در این نسخه) فانوس دودزده(سیاه) است در جایی دیگر روشن است در اواخر داستان اسلام فانوس روشنی رو روی گاریش گذاشته و به بیرون ده میبره. در همون قسمت های آخر(بازهم نه در این نسخه)زن مشدی حسن با فانوس روشنی روی پشت بام طویله نشسته بود.
موسرخه: هر چند که تفاوت های اساسی دارند اما شخصیت موسرخه توی این فیلمنامه تا حدودی منو یاد پسر بچه ای که توی فیلم مارمولک نقش کوتاهی داشت انداخت.هر چند در این فیلمنامه مورد تمسخر دیگران بود ولی احساس میکنم تنها کسی بود که تمام ماجرا و رویدادها رو داشت از بیرون میدید.
در مورد رابطه ی "حسنی و مشد ریحان" ، "خواهر عباس و اسماعیل" و نماد پورس و پورسی ها و چند مورد دیگر هم ترجیح میدم برداشت شخصیم رو نگم.
RE: فیلمنامه ( ScreenPlay ) - جیمز باند - ۱۳۹۴/۱۱/۳۰ عصر ۰۳:۴۷ با سپاس از هستی گرای عزیز درباره فیلم جاودانی "گاو"... هرچند شخصا از سمبولیسم فرار میکنم و در هنگام نوشتن سعی دارم از سمبولها استفاده نکنم ولی بسیار نویسندگانی هستند که سمبولیسم از ابزار همیشگی آنان میباشد. در این فیلم هم کم نداریم و هستی گرای گرامی اشاره های زیبایی داشتند به نقل از کتاب. همچنین مهاجمین به روستا را که میتوان به مهاجمان بلقوه کشور یاد کرد. البته شاید حذف آن از فیلم، مسئله خاصی نداشته باشد. به هرحال فیلم و فیلمنامه پر از پیام و نماد و نشانه است. فیلمی عمیق که چندبار تماشای آن از لطف آن کم نخواهد کرد. فیلمنامه قوی، کارگردانی یکدست و بازیهای فراموش نشدنی همه و همه فیلم را به یک شاهکار تبدیل کرد. باز سپاس از هستی گرا RE: فیلمنامه ( ScreenPlay ) - هستی گرا - ۱۳۹۴/۱۲/۶ عصر ۱۱:۰۰ .
. . . . فيلمنامه: ديباچه ي نوين شاهنامه به دليل شهرت اين فيلمنامه به احتمال بسيار آن را خوانده ايد ولي اگر هم نه،خواندن آن را پيشنهاد ميكنم چون دست كم ارزش يك بار خواندن را دارد.احتمالا شما هم مثل من پس از خواندنش افسوس ساخته نشدن فيلم اين فيلمنامه را ميخوريد.هرچند ساختن فيلم،فيلمنامه هاي اين چنيني بودجه ي هنگفتي ميطلبد ولي من ترجيح ميدهم بودجه هايي كه صرف ساختن فيلم و سريال هاي بي كيفيت فعلي ميشود،صرف ساختن اينگونه فيلم ها شود كه بزرگان ايران زمين و فرهنگ ايراني را بهتر و بيشتر به مردم مي شناسانند. فيلمنامه ديباچه ي نوين شاهنامه توسط بهرام بيضائي و در سال 1365 نوشته شد.فيلمنامه به زندگاني فردوسي بزرگ از جواني تا پيري وحتي به برخي از وقايع پس از مرگ او مي پردازد. نويسنده در اين فيلمنامه به سه زمان گذشته (زندگاني فردوسي)،حال(بعد از مرگ فردوسي) و قسمت هايي از شاهنامه مي پردازد(در بين ماجراهاي زندگي فردوسي صحنه هايي از زندگاني شخصيت ها و پهلوانان شاهنامه نيز آورده ميشود) و قصد اصلي او آشنا كردن خواننده با زندگي فردوسي و سختي ها ،رنج ها و مشكلاتي است كه او در هنگام سرودن شاهنامه با آن ها مواجه شده است. شعر هايي كه از شاهنامه در اين فيلمنامه آمده است در كنار اينكه نشان دهنده ي آگاهي كامل نويسنده از شاهنامه است جذابيت فيلمنامه را هم براي مخاطب آن افزايش ميدهد. گفته مي شود منابعي كه نويسنده از آن ها براي داستانش استفاده كرده به صورت كلي اين منابع بوده اند، روايت هاي چهار مقاله نظامي عروضي،كتاب تاريخ سيستان،ديباچه بايستقري،تذكرة الشعراء دولت شاه سمرقندي و خود شاهنامه. يكي از موضوعات اصلي اين داستان هم اختلافات و درگيري هاي سلطان(محمود غزنوی) با فردوسي است كه ظاهرا در واقعيت به اين گستردگي نبوده چون قسمت اصلی شاهنامه در دوره ي سامانيان نوشته شده است و ویرایش(حذف و اضافه)آن در دوران غزنویان بوده است .البته جداي از آن كه گفته مي شود در ابتداي همين دوره هم سلطان مشكلي با فردوسي و شاهنامه نداشته بلكه با گذشت زمان و به دلايلي مخالفت سلطان با فردوسي و اشعارش آغاز گشته است. داستان با مرگ فردوسي بزرگ و بردن جسد او به گورستان آغاز مي شود كه در راه گورستان دانشمند متعصب و مريد زشت روي راه را بر آنها مي بندند و با تهديد و ترساندن آنها،مجبور مي شوند جسد را به بياباني بيرون از توس ببرند.فردوسي در خانواده اي دهقان(البته در داستان واژه ي دهقان براي ايرانيان نيز استفاده ميشود)،زاده مي شود و به تاريخ كهن ايران زمين علاقه مند مي شود پس از كشته شدن دقيقي تصميم مي گيرد راه او را ادامه دهد و به پايان رساند.پس از به شهرت رسيدن شاهنامه دشمني هاي دانشمند متعصب،والي،سلطان،خليفه و....با فردوسي آغاز ميشود.سرودن شاهنامه باعث ميشود از كارش كه همان كشاورزي و رسيدگي به باغ پدري است باز بماند و با گذر زمان فقير و فقيرتر شود.فردوسي در اين فيلمنامه دو فرزند(يك پسر و يك دختر) دارد دختر خردسال او هنگام به آتش كشيدن خانهيشان دچار شك شده و لال مي شود پسرش در حدود سن 15 سالگي در جنگ و دعوايي محلي به دليل شور و هيجان حاصل از خواندن داستان هاي شاهنامه وبه دنبال كسب شهرتي مانند آن اسطوره ها شركت مي كند و كشته مي شود.بعد از آن دو اتفاق ناگوار براي فردوسي همسر داناي او نيز ميميرد و او را در باغ پدريشان دفن مي كنند.در كنار همه ي اين بلاها دشمنان او را به آتش پرستي هم متهم مي كنند. به باور بسياري، مطالب و اتفاقات آورده شده در اين فيلمنامه بيشتر جنبه ي داستاني دارند و سند تاريخي قوي و قابل قبولي ندارند مثال هايي از متن كه از نظر تاريخي مسلم نيست. مرگ پسر فردوسي درسن 15 سالگي و در يك منازعه ،آتش زدن خانه ي فردوسي و لال شدن دختر او،رفتن فردوسي به ديدار امير مازندران،حضور دختر شاعر بر آرامگاه او،مسلح شدن او براي نبرد يك تنه با سپاه سلطان، تعدادی از آن ها هستند. |