![]() |
||||||||||||||||
سینمای جنگ - نسخه قابل چاپ +- کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir) +-- انجمن: تالارهای تخصصی (/forumdisplay.php?fid=10) +--- انجمن: سینمای کلاسیک جهان (/forumdisplay.php?fid=11) +--- موضوع: سینمای جنگ (/showthread.php?tid=715) |
||||||||||||||||
سینمای جنگ - سارا - ۱۳۹۳/۱۱/۱۷ عصر ۰۷:۴۹ با درود فراوان بعنوان یکی از اهالی کافه که بسیار به هنر سینما علاقمند هستم بالشخصه علاقه بسیاری به ژانر جنگی و جریانهایی که بواسطه جنگهای جهانی در سینما رخ داده دارم...و جای چنین موضوعی رو در کافه خالی دیدم ان شاء الله دوستان هم همکاری کنند تا بتوانیم به این موضوع و فیلمهای ارزشمندی که در این ژانر ساخته شده بپردازیم. اول مطلب ذکر این نکته ضروری هست که ژانر جنگی به فیلمهایی تعلق میگیرد که روایتی از خود جنگ و عملیاتی که در خلال جنگ صورت گرفته و ماموریتهای جنگی و همچنین فیلمهایی که تصویرگر اردوگاههای نظامی و اسرا و مصائب و رنجهای انان بوده و روایت مقاومت مردم در برابر اشغالگران و تبعاتی که جنگها برای مردم درگیر جنگ داشته میپردازد... جنگها همیشه یکی از بزرگترین معضلات بشر بوده و هست...هرگوشه ای از دنیا قدرتی در صدد سلطه گری بوده عده ای همیشه به قربانگاه کشیده شده اند. زندگی هایی که ساده از دست رفتند..کودکانی که اینده ساز سرزمین خویش بودند به بار ننشسته کشته شدند و شاید چه دانشمندان و مخترعانی از میان این قربانیان بوجود نیامده از بین رفتند.. در هر برهه تاریخی بشر با این معضل دسته پنجه نرم کرده و همیشه جنگ دستمایه هنرهای مختلفی بوده. این بین سینما بیشتر از هر هنر دیگری در خدمت جنگ بوده است و به عنوان برترین تریبون برای بیان موضوعات و مفاهیم جنگی تبدیل شد چه هنری باشکوهتر و جذابتر از سینما که بیانگر دلاوری ها و شجاعت های جنگاوران باشد و حس وطن دوستی مردم را تقویت کرده همراهی انان را با کشورشان بطلبد و خانواده هایی را که فرزندشان را به جبهه های جنگ فرستاده دلداری دهد.قهرمانهای بسیاری از دل این تبلیغات بیرون امدند.اما با پایان یافتن جنگ رویکرد سینما به همین منوال نماند.جنگها جز سیاهی و رنج میراثی نداشتند. قهرمان اصلی مردمی بودند که مقاومت کرده بودند. و اکنون دچار فلاکتهای به بار امده این جنگهای بیرحمانه بودند. حال رسالت سینما در جهت بیان زشتیهای جنگ بود.و روایت خانمان سوزی ها و کشتار بیگناهان و مظلومیتهای قربانیان بر پرده سینماها جلوه گر شد.براستی هیچ چیز زشتتر از جنگ نبود.سینمای ضد جنگ؛ تصویرگر همه جنایاتی بود که در خلال جنگ اتفاق افتاده.روایت صحنه های ملودرام از جنگ که گاه زشتی ها را بصورت کاملا عریان به تصویر میکشید. سینمای جنگ و ضد جنگ همیشه موضوع جذاب و پر مخاطب برای بیننده بوده و همین مسئله پای بسیاری از کارگردانان مطرح از جمله استنلی کوبریک و فرانسیس فورد کاپولا و استیون اسپیلبرگ و بسیاری دیگر را به سمت این ژانر کشاند و آثار بسیار زیبا و تاثیرگذاری توسط این هنرمندان خلق شد. تاریخچه مختصری رو در مورد سینمای جنگی لازم میدونم ذکر کنم. پایه گذاری هنر سینما در قرن بیستم و مقارن شدن دو جنگ جهانی بزرگ در این قرن دستمایه بسیاری از فیلمها شد و شاهکارهای بسیاری معطوف به این جنگها بود.فیلمهای جنگ جهانی اول تا پیش از اغاز جنگ جهانی دوم ساخته میشد.با شروع جنگ دوم اکثر فیلمها به جز تعدادی محدود متعلق به جنگ جهانی دوم بود.گاه سینما به جنگهای ازادیخواهانه یک ملت از استعمار و گاه به جنگهای داخلی یک کشور پرداخته.جنگهای ویتنام و جنگ چین و ژاپن نیز زمینه ساز ساخت فیلمهایی زیادی شدند.در کشورمان نیز جنگ بوجود اوردنده جریانی بنام سینمای دفاع مقدس گردید که به ابعاد مختلف جنگ پرداخته است. تعیین خیر شر در فیلمهای جنگی گاه بسته به نظر کارگردان و احساس قلبی او بوده و بیننده به تماشای نگاه او به جنگ است.و گاهی ایدئولوژی خاصی از طرف قدرتی بزرگ و اهداف و نیات سیاسیون بوده است. اولین فیلم جنگی در دهه 1920 تا 1930 در رابطه با جنگ جهانی اول ساخته شدند...فیلمهایی که به ترس و بیهودگی حاصل از جنگ تاکید میکند. فیلمهای صامتی چون تظاهرات باشکوه(1925) و ارزش افتخار چقدر است(1926) و همچنین فیلمهای ناطقی چون همه ساکن در مرز غربی(1930) و شلیک نصفه در طلوع خورشید(1930) و جاده ای بسوی افتخار(1936) و توهم بزرگ (1937) دیده میشود. در دهه 1940 نخستین فیلمها در رابطه با جنگ جهانی دوم ساخته شد.فیلم سازان این فیلمها المانی و انگلیسی بودند که اغلب بصورت مستند ساخته شدند.از جمله این فیلمها، فیلم شیر بالهایی دارد1941 میباشد.پس از ورود آمریکا در سال 1941 به جنگ ساخت فیلم جنگی در هالیوود اغاز شد. فیلم خانم مینیور (1942) که روایتگر یک خانواده انگلیسی که در گیر جلوه های مختلف جنگ هستند از نخستین فیلمهای هالیوود با موضوعیت جنگ جهانی دوم است. در دهه های بعدی فیلمهای بسیاری که نمایشگر دلاوری ها و حس وطن دوستی و همینطور فیلمهای ماجراجویانه ساخته شد فیلمهای دیگری نیز در نشان دادن عقاید ضد جنگی و تصویر مصائب جنگ ساخته شد از مطرح ترین انها میتوان به اینک اخر الزمان - فهرست شیندلر - بیا و بنگر - شکارچی گوزن وبسیاری دیگر اشاره کرد. در اولین پرداخت به یک فیلم جنگی فیلم فهرست شیندلر رو انتخاب کردم که از فیلمهای هست که مورد علاقم و از فیلمهای تاثیر گذار برای شخص بنده بود. امیدوارم مطالب بنده مورد توجه دوستان واقع بشه. عنوان:فهرست شیندلر (1993) کارگردان: استیون اسپیلبرگ بازیگران: لیام نیسون - بن کینگزلی - رالف فاینس مدت زمان فیلم:197 دقیقه داستان فیلم از 1939 زمانیکه نیروهای لهستانی از المانها شکست میخورند اغاز میشود. از ان پس زندگی یهودیان دچار تغییراتی میشود و انها مجبورند به شهرهای بزرگ سفر کرده و اسامی خود را ثبت کنند. و در ادامه مشقتها و رنجهای یهودیان را به تصویر میکشد. (تصاویری که برای این فیلم انتخاب کردم به ترتیب سکانس نیست و تصادفی قرار دادم) سکانس ابتدایی فیلم سوختن یک شمع را تصویر میکند که استعاره ای از کل فیلم است و استعاره از شیندلر که با سوختن خود ظلمتی که بر کارگران یهودیش حاکم بود از بین میبرد. اسکار شیندلر که مردی منفعت طلب است به کافه های سربازهای المانی میرود و با انها عکس یادگاری میگیرد و برایشان نوشیدنی سفارش میدهد و یک نشان المان نازی را با افتخار روی لباسش چسبانده است. هدف او از همه اینکارها پولدار شدن است. به همین علت کارخانه ای را راه میاندازد و برای سود هرچه بیشتر کارگرانی یهودی را در کارخانه اش استخدام میکند چون دستمزد کمتری میگیرند. یهودیان نیز در صورتی که کارت کارمندی داشته باشند از مرگ نجات میابند. ایزاک اشترن یک حسابدار یهودی نیز حسابدارش میشود.شیندلر در اولین قدمش برای کارگران یهودیش اشترن را که به علت جا گذاشتن کارت کارمندی اش در قطاری بسوی کوره های ادم سوزی در حرکت است نجات میدهد.
امون گوت فرمانده جدید منطقه میشود با ورود امون که دشمنی بسیاری با یهودیان دارد شاهد شکنجه ها و کشتارهای فراوانی از سوی او هستیم. امون که شخصیتی شیطانی دارد برای تمرین تیراندازی یهودیان را نشانه گیری میکند.با وجود تمام رفتارهای جنایکارانه اش از سویی دلبسته دختری یهودی میشود.اگر این کاراکتر این یک مورد را نداشت در انسان نبودنش یقین میکردیم.روند داستان بسمتی پیش میرود که شیندلر برای نجات کارگرانش با امون معامله میکند و در ازای نجات جان انها تمام ثروتش را واگذار میکند لیستی بلند بالا از همه یهودیان که برای شیندلر کار کرده اند تهیه میشود و انان از سوختن در کوره ها نجات میابند..در اخر هم شیندلر مجبور به ترک شهر شده و با رسیدن نیروهای روسی امون به دار اویخته میشود.
شیندلر در جریان فیلم دچار تحول بزرگی میشود شاید لحظه تحول او از صحنه ای اغاز میشود که در میان تمام ادمهای سیاه و سفید که نشان تضاد میان ادمهاست چشمان شیندلر دختری را دنبال میکند که کت قرمز پوشیده..این دختر با کت رنگیش و با صورتی زیبا یادآور زیبایی زندگیست و این همان حس گمشده در درون شیندلر است که در صحنه ای دیگر وقتی جسد بیجان دختر را که چون لکه ننگی بر دامان نازیهاست را میبیند اشک در چشمانش حلقه میزند.شیندلر که در اغاز مردی پول دوست بود و برای سود بیشتر دست به استثمار یهودیان زده بود حالا برای نجات کارگرانش همه ثروت و دارایی اش را معامله میکند..از رذالت به اوج انسانیت رسیدن شیندلر و سیر تحول وی در میان صحنه های بسیار زشت از قتل و انسان سوزی ها بسیار زیباست. با سپاس از دوستان امیدوارم در هرچه پربار شدن این تاپیک همکاری نمایید ممنون. RE: سینمای جنگ - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۳/۱۱/۲۴ عصر ۱۱:۲۲ اینک اخرالزمان! ساخته فرانسیس فورد کاپولا محصول 1979 اگر بگوییم بهترین و معروفترین فیلم در ژانر جنگی فیلم اینک اخرالزمان ساخته کاپولاست شاید سخنی به اغراق نگفته باشیم...کاپولا این فیلم را با هزینه شخصی و از روی داستانی نوشته جوزف کنراد ساخت.فیلمی بر ضد جنگ ویتنام و متعلق به سینمای مستقل غیر هالیوودی! به دلیل نوع داستان، جهت گیری ضد جنگ ان و هزینه های سرسام آور دوستان کاپولا او را از ساخت فیلم برحذر داشتند و کسی حاضر به سرمایه گذاری روی این فیلم نشد تا کاپولا مجبورشود ثروت شخصی خود که ازفیلمهای پدرخوانده کسب کرده بود در راه ساخت این فیلم صرف کند! جنگ ویتنام جنگی بود که از اواسط دهه 60 تا اواسط دهه 70 میلادی در جهت جلوگیری از تسلط ویتنام شمالی کمونیست بر ویتنام جنوبی با مشارکت آمریکا در گرفت اما امریکا خیلی زود فهمید که نه با ویتنام بلکه در واقع با واسطه با اتحاد جماهیر شوروی در جنگ است و ویتنام تله ای بود که شوروی برای امریکا پهن کرده بود! سرانجام پس از بیش از یک دهه درگیری در ویتنام و دادن تلفات بسیار وسیع انسانی و مالی امریکا به شکست خود در ویتنام اعتراف کرده و نیروهای خود را از ویتنام خارج کرد ...این جنگ فرسایشی و پر تلفات از همان ابتدا در آمریکا مخالفان بسیاری داشت و در چنین حال و هوایی بود که فرانسیس فورد کاپولا-فیلمساز بزرگ دهه 70 میلادی که خیلیها او را به دلیل ساختن"پدرخوانده 1و2" برجسته ترین کارگردان دهه 70 می دانستند تصمیم به ساختن چنین فیلم پرهزینه ای گرفت... داستان فیلم داستان فیلم درباره ماموری است به نام سروان میلرد- با بازی مارتین شین- که به کامبوج رفته تا یک افسر یاغی آمریکایی به نام کروتز را به قتل برساند. میلرد در مسیر رسیدن به محل کروتز با وقایع و اتفاقاتی روبرو می شود و چیزهایی مشاهده می کند که روی او تاثیر شگرفی می گذارد تا حدی که.... کاپولا در حین ساخت این فیلم با مشکلات بسیاری روبرو شد از عدم تامین سرمایه گذار گرفته تا افزایش زمان فیلمبرداری از 17 هفته به 16 ماه، سکته قلبی بازیگر اول فیلم- مارتین شین- در حین فیلمبرداری، ناز و اطوارهای مارلون براندو و اعمال سلیقه هایش بر روند ساخت فیلم و سرانجام شکست تجاری در اکران عمومی اما گذر زمان ارزش فیلم را بیشتر کرد به حدی که در رای گیری یک مجله معتبر سینمایی به عنوان بهترین فیلم سینمایی از سال 1977 به این سو برگزیده شد...اینک اخرالزمان در مراسم اسکار با بی مهری مطلق روبرو شد و تنها توانست اسکار بهترین فیلمبرداری و صدابرداری را از ان خود کند.بسیاری تصمیمات سیاسی و پشت پرده اسکار را در عدم اعطای جایزه بهترین فیلم به اخرالزمان... بی تاثیر نمی دانند. RE: سینمای جنگ - سارا - ۱۳۹۳/۱۱/۲۷ عصر ۰۷:۲۰ فرار بزرگ کارگردان: جان استرجس محصول 1963 بازیگران: استیو مک کوئین - جیمز گارنر - ریچارد اتنبرو - جیمز دونالد - چارلز برانسون - دونالد پلیسنس - جیمز کابرن مدت زمان: 173 دقیقه این فیلم بر اساس داستانی واقعی از کتاب پل بریکهیل که در جریان جنگ جهانی دوم رخ میدهد ساخته شده است و با دیدی ماجراجویانه به جنگ مینگرد و داستان اردوگاهی نظامی را روایت میکند که تعدادی از اسرا با خبرهای به گوش رسیده مبنی بر اینکه جنگ به این زودی ها به پایان نخواهد رسید قصد فرار از زندان آلمانها را می گیرند و برای این منظور تونلی را حفر میکنند.از میان 76 نفر از اسیران انگلیسی اردوگاه زالاگ لوفت که قصد فرار میکنند فقط سه تن از انان موفق به این امر میشوند و مابقی به اردوگاه بازگردانده شده و 50 نفر انان به دستور هیتلر تیربار میشوند.
فرار بزرگ فیلمی با لحنی جذاب و بسیار پر هیجان و ماجراجویانه در ژانر جنگیست که دارای صحنه های بسیار نفسگیر و تماشاییست همچون صحنه های موتور سواری. البته صحنه های موتور سواری در اصل ماجرا نبوده و به درخواست استیو مک کوئین در فیلم گنجانده شده است. این فیلم پر ستاره یکی از بهترین فیلم هاییست که در رابطه با جنگ ساخته شده است. فرار و تلاشی بزرگ اما نافرجام از زندان که تبعات بسیار سنگینی را برای بازماندگان به بار می اورد.
RE: سینمای جنگ - سروان رنو - ۱۳۹۳/۱۱/۲۸ صبح ۰۱:۳۵ با سپاس از سارا و پیرمرد به خاطر پرداختن به موضوع زیبای جنگ ! گرچه به جز فیلم رومل , دو فیلم دیگر به حواشی جنگ و پشت جبهه می پردازد اما همیشه پشت جبهه ها از خود جبهه ها بهتر بوده است ! جالب ترین سکانس فهرست شیندلر از نظر من آنجایی است که رئیس بازداشتگاه ( آمو ) صبح از خواب بیدار می شود و تفنگ دوربین دارش را بر می دارد و از بالای بالکن , هر کس را که خوب کار نمی کند می کشد. زندانی ها با شنیدن صدای تفنگ او از بیدار شدن اش باخبر می شود و سریعتر کار می کنند. در این میان بیچاره آن دو سه نفری که اول صبح ها کشته می شوند ! جالب ترین سکانس فرار بزرگ هم آنجاست که فراریان دستگیر شده را به بهانه انتقال به بازداشتگاهی دیگر , سوار چند کامیون می کنند. در راه , آنها را به بهانه استراحت در یک دشت سرسبز بهشت مانند پیاده می کنند تا کمی پیاده روی کنند ؛ سپس آلمانی ها در کمال خونسردی جلوی چشم بهت زده زندانیان مسلسلی را پشت کامیون نصب می کنند و همگی آنها را تیرباران می کنند ! RE: سینمای جنگ - سارا - ۱۳۹۳/۱۲/۳ عصر ۰۷:۲۰ یک فیلم نوستاژیک در مورد جنگ در سینما پدر یک سرباز محصول شوروی 1964 کارگردان:رواس چخیتزه بازیگران: سرگئی زاکاریدزه - ویلادیمیر پریوالتسف - الکساندر نازارف مدت زمان: 89 دقیقه داستان: فیلم درباره یک باغدار پیر در گرجستان است که با پرورش باغهای انگور به شغل شراب سازی مشغول است.که در بحبوحه جنگ جهانی دوم از صدمه دیدن پسرش سرباز ماخاراشویلی که در خدمت ارتش جماهیر شورویست خبر دار شده و برای دیدارش راهی بیمارستان میشود اما در بیمارستان به او اطلاع میدهند که پسرش راهی جبهه های جنگ شده و پدر چون حاضر نیست پسرش را ندیده به خانه بازگردد برای یافتن پسر با ارتش اتحاد جماهیر شوروی که راهی المان هست همراه میشود. همه جا خبر از پیروزی ارتش شوروی است و پدر همچنان جویای خبرهایی از پسر.در نهایت در برلین موفق به یافتن پسرش میگردد اما افسوس که این اخرین دیدار است و پسر مجروح از جنگ در اغوش پدر جان میدهد. فیلم با ژانر کمدی تراژیک و با نگاهی رئالیستی به مصائب جنگ و تاثیر ان در زندگی مردم و حس وطن دوستی انان میپردازد و قهرمان اصلی جنگ را مردمی نشان میدهد که مقاومت میکنند و اهمیت عشق به سرزمین را والاتر از عشق پدر و فزرندی به نمایش میگذارد.
RE: سینمای جنگ - خانم لمپرت - ۱۳۹۴/۱/۶ عصر ۰۲:۵۳ ... RE: سینمای جنگ - خانم لمپرت - ۱۳۹۴/۳/۱۴ صبح ۱۰:۰۸ ... RE: سینمای جنگ - فورست - ۱۳۹۴/۳/۱۵ عصر ۰۵:۰۷ با تشکر از سارا ی عزیز جهت تاسیس این جستار مناسب و بجا ! با وجود اینکه همواره از جنگ متنفر بوده ایم و خونریزی و درگیریهای نظامی بر سر منافع سیاسی را محکوم کرده ایم ، اما سینمای جنگ یکی از ژانرهای مورد علاقه اکثر سینمادوستان است ! من شخصا با آن سری از افرادی که نسبت به سینمای جنگ بدبین هستند و معتقدند که بیشتر فیلمهای هالیوودی واقعیتها را آنگونه که بوده بازنمیگویند ، موافقم ؛ ولی باید به این نکته هم توجه داشت که بیشتر از هر ژانر دیگری ، این ژانر جنگ است که به مهمترین مسایل انسانی میپردازد . شاید علت هم واضح است ، در صحنه دشمنیها و نفرتهاست که افراد میتوانند با کنشهای نهفته انسانی آشنا شوند . در جنگ است که معنای کشتن و نکشتن ، اسیر را رها کردن یا نکردن ، تسلیمی را دستگیر یا به قتل رساندن معنا و اهمیت می یابد . مثلا صحنه رها کردن سرباز آلمانی اسیر شده توسط چند سرباز آمریکایی به فرماندهی کاپیتان میلر در فیلم نجات سرباز رایان وبوجود آمدن درگیری بین سربازها در اثر این عمل تا جایی که به روی همدیگر اسلحه میکشند و یا یکی از آنها از ادامه مسیر سر باز میزند . در سکانسهای بعدی میبینیم که همان سرباز رها شده بدون هیچ عطوفتی یکی از آمریکاییها را در یک درگیری تن به تن میکشد . شاید این نمونه ای باشد از هزاران مورد مشابه که در جنگهای گوناگون در طول تاریخ رخ داده ؛ نمونه ای که به ساده ترین شکل به مخاطب این نکته را یادآور میشود که ممکن است بخشش و مردانگی و انسانیت ، پاسخ معکوس بگیرد ! هر فیلم جنگی به نسبت خود دارای جذابیتهای بصری زیادی است که ممکن است مخاطب را جذب کند ؛ اما شخصا در سینمای جنگ از دیدن شجاعت و بزدلی در تضاد ملموس با هم ، لذت بسیاری میبرم !برای مثال در همان فیلم میبینیم که سربازی با مهمات کامل خود را مخفی میکند و دوستانش بخاطر نداشتن گلوله با چنگ و دندان میجنگند . در فیلم غلاف تمام فلزی میبینیم که سنوبال برای نجات دادن دوست زخمیش جان خودش را از دست میدهد و سایر دوستانشان نیز بر خلاف دستور جوکر ، به تبعیت از انیمال به دنبال انها میروند . در همین فیلم میبنیم که دختری ویتنامی با یک کلاشنیکف به تنهایی حرکت یک جوخه زبده آمریکایی را مختل میکند . در فیلمهایی از این دست نمیتوان جبهه حق و باطل را ( آنگونه که نشان داده میشود ) قبول کرد . همانگونه که سربازهای آمریکایی خودشان هم میگویند که کشته شدن ما کاملا بیهوده است . و از سویی ویتنامی ها برای دفاع از خاک خود میجنگند و جبهه حق آنها هستند و آمریکایی ها مهاجم به خاک آنها می باشند . بنظر من مخاطب آگاه سینما باید علاوه بر لدت بردن از فیلم های جنگی به این نکته نیز همواره توجه داشته باشد که با توجه به تداوم جنگ و خونریزی در طول تاریخ ، ممکن است در زمان حیات ما هم جنگی رخ دهد . همیشه باید توجه داشت که برای چه هدفی می کشیم و اگر کشته شدیم ، آیا ارزش از دست دادن زندگی را داشت !؟ در زمان جنگ ویتنام ، محمدعلی کله بدلیل خودداری از حضور در جبهه به زندان افتاد ولی حاضر به رفتن نشد . شاید ماهم بتوانیم اینگونه استقلال فکری خود را حفظ کنیم و حتی اگر تهدید به مرگ هم شدیم ، از مبارزه و جنگ با دشمنی که دشمن نیست سر باز بزنیم ! RE: سینمای جنگ - oceanic - ۱۳۹۴/۳/۲۹ عصر ۰۲:۲۲ درود شاید بد نباشد در لابلای سینمای جنگ به مستند کوتاه که درباره حادثه ای در جنگ ایران و عراق است با عنوان My enemy, My brother نگاه کنید. لطفا کلمه u ت be را بین دو نقطه تایپ کنید https://www..com/watch?v=C8GWsth72Zc&feature=youtu.be RE: سینمای جنگ - واتسون - ۱۳۹۴/۵/۱۲ صبح ۱۰:۱۹ دوستان عزیز سلام یکی از فیلمهای خاطره انگیزی که در دهه 60 در سینما دیدم فیلم فرار به سوی پیروزیبود (که هردو جنبه جنگی البته از نوع پشت جبهه و ورزشی را دارا است ) که حتما" همه مشاهده کرده اند جهت تجدید خاطره مطالبی را جمع آوری کرد ه ام که اگر تکراری است عذر می خواهم جنگ جهانی در زمین فوتبالفیلم ورزشی و تاریخی «فرار به سوی پیروزی» محصول سال ۱۹۸۱ سینمای آمریکا به کارگردانی جان هیوستون است. ماریو کاسر، گردون مکلندون و اندرو جی وجنا تهیهکنندگی این فیلم را برعهده داشته و جف مگوایر، یوردی میلوسویچ و یابو یابلونسکی فیلمنامه آن را نگاشتهاند داستان فیلم به سال ۱۹۴۰ میلادی مربوط میشود. پس از اشغال فرانسه توسط آلمان نازی خیلی از فرانسویهای نظامی دستگیر شده و به زندان برده میشوند. یک افسر نیروی هوایی آلمان که فرمانده اردوگاه اسیران است و خودش قبل از جنگ بازیکن فوتبال بوده، تصمیم میگیرد یک بازی نمایشی میان تیم سربازان آلمانی و تیم اسرای فرانسوی برگزار کند. زندانیان فرانسوی هم از این بازی استقبال میکنند. این بازی آرامآرام به یک نمایش تبلیغاتی آلمان نازی بدل میشود و اتفاقات زیادی در حاشیه آن شکل میگیرد. بالاخره روز مسابقه فرا میرسد بیل کنتی موسیقی متن فیلم «فرار به سوی پیروزی» را ساخته است. آهنگی که یادآور سمفونی پنجم دیمیتری شوستاکوویچ آهنگساز روس است. روبرتو سیلوی تدوینگر، گری فیشر مدیر تصویربرداری صحنههای زنده، دنیس واشنیگتن طراح تولید، تام برانسون طراح لباس، سیدنی آن کی طراح صحنه فیلم «فرار به سوی پیروزی» بودهاند. گوردون بنکس دروازهبان برنده جام جهانی ۱۹۶۶ هم به عنوان مشاور فیلم در ساخت آن مشارکت داشته و به سیلوستر استالونه آموزش دروازهبانی دادهاست فیلم فرار بسوی پیروزی محصول شرکت آمریکایی سینما پارامونت میباشد کارگردان: جان هاستون بازیگران: مایکل کین , سیلوستر استالونه , پله , بابی مور , اسوالدو اردیلایز منبع مطالب:سایت شبکه نمایش البته قرار بوده نسخه جدید این فیلم به کارگردانی داگ لیمان آمریکایی ساخته شود که هنوز خبری نیست RE: سینمای جنگ - سارا - ۱۳۹۴/۵/۳۰ عصر ۱۲:۴۹ نگاهی به فیلم پل رودخانه کوای کارگردان: دیوید لین بازیگران: ویلیام هولدن - الک گینس - جک هاوکینز - سیسو هایاکاوا - جیمز دونالد مدت زمان: 161 دقیقه محصول بریتانیا 1957 داستان فیلم: این فیلم که اقتباسی از کتابی به همین نام نوشته پی یر بویل است روایت گروهی سرباز انگلیسی است در اواخر جنگ جهانی دوم در سنگاپور که تحت نفوذ ژاپن میباشد به اسارت گرفته شده و به کمپی در تایلند منتقل میشوند تا به ساخت پل تایلند-برمه که تسهیل دهنده خدمات رسانی به نیروهای ژاپنی خواهد بود مشغول شوند.. افسر ارشد انگلیسی نیکلسون طبق قرارداد کنوانسیون ژنو در رابطه با اسرا زیر بار ساخت پل نمیرود اما بعد از کشمکشی با سایتو افسر ژاپنی راضی میشود..هنگامی ساخت پل به پایان میرسد سرباز امریکایی فراری از کمپ با گروهی دیگر از انگلیسیها که در صدد تخریب پل هستن وارد میشوند اما نیکلسون راضی به این کار نمیشود ولی در پایان پل بدست خود وی تخریب شده و بمهراه دیگر سربازان انگلیسی کشته میشوند این فیلم چندین جایزه اسکار از جمله برای بازیگری را برای این عوامل ان به ارمغان اورد الک گینس که برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر برای نقش سرهنگ نیکلسون در این فیلم شد بازی بسیار درخشانی را به نمایش گذاشته است.. شخصیتی که گویی دچار جنون انضباط است افسری بیش از اندازه وظیفه شناس که طبق و قول و قرارش در ساخت پل به دشمنش یاری میرساند و درکارش بسیار جدیست و تا حدی میتوان گفت کور عمل میکند و مدام در حال روحیه دادن به سربازانش است تا بتوانند تمام سختی ها را تحمل کنند. شاید بتوان این رفتار او رو ناشی از تبعات جنگ بشمار اورد که اینگونه روحیه افسر انگلیسی رو درگیر کرده که وی جنون وار به ساخت پل و خدمت به دشمنش اصرار میورزد هرچند که از نظر خود او این کار نشان غرور انگلیسی و یادبودی برای کشورش در شرق اسیاست.اما این بحران و جنون غرور همانطور که بالاخره در اخر داستان میبینیم کنار میرود و نیکلسون راضی به انهدام پل میشود. البته این روحیه نا متعارف ناشی از جنگ رو میشه در دیگر شخصیتهای فیلم هم مشاهده کرد و البته ساخت پل با اون شکوهش انگار نشان غرور پوشالیست که ارمغان جنگ است در یک ان در پایان فرو میریزد و چیزی جز خیل کشته ها باقی نمیگذارد
دیوید لین این فیلم را بر اساس یه واقعه تاریخی با فاصله ی اندکی بعد از اتمام جنگ ساخت.. فیلمی با تایمی تقریبا طولانی که خواسته سختی های ساخت پل رو بخوبی به نمایش بگذارد و همچنین دارای صحنه هایی جذاب و پر هیجان در پایان فیلم که باعث شده به یکی از فیلمهای ماندگار سینمایی جنگی تبدیل شود. ( تصویری از دیوید لین در پشت صحنه فیلم) پلی که بروی رودخانه کوای قرار داشته در سال 1942 ساخت ان شروع شده و در سال 1943 تخریب شده است
با تشکر RE: سینمای جنگ - منصور - ۱۳۹۴/۵/۳۰ عصر ۰۷:۵۳ (۱۳۹۴/۵/۱۲ صبح ۱۰:۱۹)واتسون نوشته شده: صرفا برای یادآوری و اصلاح عرض میکنم که: برای اولین بار در سال 1363 این فیلم از طریق شبکه اول سیما روی آنتن رفت. دو هاف تایم در جهنم (که اگر قرار باشد اصطلاحات فرنگی ها را عین خود آنها بگوئیم باید بگوییم: دو هالف تایم در جهنم). این فیلم توسط فابری زولتان (کارگردان مجارستانی) براساس فیلمنامه ای از تورزو گابور ساخته شد. در این فیلم بازیگرانی چون گاراس ده سو ، مارکوس لازلو ، گه را زولتان ، سوکا ساندور و ... ایفای نقش کردند. قرار میشود بین تیم اسرای مجارستانی در بند آلمانها و تیم منتخب آلمان مسابقه ای انجام شود. کاپیتان دیو که زمانی فوتبالست توانائی بوده است بعنوان کاپیتان تیم مسئول انتخاب تیم اسرا میشود. عده ای بخاطر جیره یا راه فرار به تیم ملحق میشوند که در نهایت ، تیم اسرا تیم آلمانی را در حضور یک مقام عالی مرتبه آلمانی شکست میدهد. آلمانها تاب تحمل را از دست میدهند و تمامی بازیکنان در زمین مسابقه به ضرب گلوله از پای درمی آیند. این فیلم با تمام سادگی و بی ادعایی ، در ساختار خود ، از فرار بسوی پیروزی که صرفا براساس لیست بلند بالای بازیگرانش در یادهاست سرتر است. The Bunker - 1981 - مراد بیگ - ۱۳۹۶/۳/۲ صبح ۰۱:۳۵ توماس هاردی زمانی گفته بود:چیزهایی آنقدر عجیبند که باورشان نتوان کرد ولی هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که ممکن الوقوع نباشد. The Bunker - 1981 پناهگاه فیلمی انگلیسی زبان محصول مشترک آمریکا و فرانسه به کارگردانی جورج شفر به سال 1981 میلادی و به تهیه کنندگی شبکه ی CBSمیباشد. مِن جمله سکانسی میانی از فیلم و دیالوگ های رد و بدل شده بین ایشان و آلبرت اشپییر با بازی رابرت جوردن: آدولف هیتلر با بازی آنتونی هاپکینز در کنار آلبرت اشپییر با بازی رابرت جوردن با گذشت فیلم و رسیدن اخبار پیوسته ی شکست از جبهه ها چون پیشروی روسها در خاک آلمان از یک سوی و خیانت و ناکارآمدی افسران عالی رتبه ای چون ژنرال هیملر و سرهنگ قورینگ از سوی دیگر ،حالات یأس و نفرت در او روز افزون میشود ،چنانچه در یکی از معدود سکانسهای خارج از پناهگاه و در حال بازرسی از وضعیت نیروها رو به سرباز جوانی که شوق جنگ دردلش موج میزند نموده با حسرت میگوید:کروگر ! ای کاش ژنرالهای من شجاعت تو را داشتند. یا در سکانسی دیگر از اواخر فیلم در جلسه ای که مورد اصرار فرماندهان خود به ترک پناهگاه فوق الذکر و نقل مکان به برشتِسگادن قرار میگیرد با علم براینکه این نقل مکان به نوعی قبول شکست و تسلیم بی چون و چراست ،علنا اقدام به نارضایتی و اقرار به شکست مینماید:من تو برلین میمونم ،تا آخرین نفس میجنگم ، دستورات من اجرا نشده...تو برلین میمونم ...جنگ ازدست رفت... اوا براون با بازی سوزان بلکلی در کنار آدولف پس از خودکشی هیتلرو همسرش و بنا وصیتش،اجسادشان در آتش سوزانده و خاکسترهایشان به باد سپرده شد... یوزف گوبلز به همراه همسرش ماگدا و فرزندانشان همگی به تأسی از پیشوایشان خودکشی نمودند تا پیمانشان ابدی گردد فیلمی ساخته شده به دست دشمن شماره ی یک آلمان نازی ،که بیننده را دچار چونان پارادوکس و آشفتگی مرموزی مینماید تا نوعی همزاد پنداری بین او و یکی از منفورترین چهره های سیاسی جهان در قرن بیستم ایجاد شود... |