تالار   کافه کلاسیک
بهترین فیلمهای کارگردانان - نسخه قابل چاپ

+- تالار کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir)
+-- انجمن: تالارهای تخصصی (/forumdisplay.php?fid=10)
+--- انجمن: بازیگران و فیلمسازان (/forumdisplay.php?fid=33)
+--- موضوع: بهترین فیلمهای کارگردانان (/showthread.php?tid=66)


بهترین فیلمهای کارگردانان - Savezva - ۱۳۸۸/۵/۲۵ صبح ۰۷:۳۲

هر کارگردانی در طول عمر هنریش فیلمهای زیادی را کارگردانی می کند و سعی می کند ژانرهای (به فارسی بگوییم گونه ها!!) مختلفی را در طول این مدت تجربه کند.
اما آیا به راستی تمامی فیلمهای این کارگردان در یک سطح است؟ مسلما نه!
چرا که نه تنها کارگردانان بلکه نویسندگان، نقاشان و کلا هنرمندان در دوره کاری خود آثار متفاوتی را از خود ارائه می دهند.
با دقت در میان آثار فیلمسازان بزرگ سینما به خوبی می توان به این نکته واقف شد.
به همین خاطر بد ندیدم که این موضوع را در کافه با دوستان عزیز کلاسیک در میان گذاشته و نظرات همه را جویا شویم.

[attachment=13]
به همین خاطر برای شروع و با توجه به هیچکاکی شدن فضای کافه مناسب دیدم که از دوستان در مورد بهترین فیلمهای هیچکاک از دیدشان نظر خواهی کنم.
به نظر شما 3 فیلم برتر استاد دلهره سینما کدامند؟


RE: بهترین فیلمهای کارگردانان - سروان رنو - ۱۳۸۸/۵/۲۷ صبح ۱۲:۳۲

مشکل اصلی اینه که کلمه بهترین رو چطور تفسیر کنیم. این انتخاب بهترین همیشه پدر آدم رو در میاره.
باید خیلی جزئیات رو در نظر گرفت. مثلا اینکه آیا بهترین از نظر فنی باشه یا از نظر تاثیر گذاری و جذابیت.

من شخصا بهترین رو از نظر جذابیت و تاثیر گذاری بر تماشاگر می دونم نه از نظر فنی. و اینکه کدام فیلم
گذر زمان رو بیشتر می تونه تاب بیاره.

موفقیت هیچکاک در هر فیلم هم مانند بقیه کارگردان ها بستگی زیادی به عواملی که باهاشون کار می کرد
داشت. مثلا هر گاه یک فیلمنامه خوب ، بازیگران درجه یک ، و روحیه خوبی داشت و تهیه کننده در کارش
دخالت نمی کرد یک شاهکار تمام و کمال می ساخت. تیم فیلمسازی خیلی مهمه.

خیلی از منتقدان سرگیجه رو بهترین فیلم هیچکاک می دونن اما من با این فیلم مشکل دارم. درسته که تکنیکی
ترین فیلم اونه اما در جذب مخاطب عام ناموفقه. بار معنایی فیلم خیلی سنگینه و احتمالا هیچکاک اونو برای
زدن پوز منتقدان ساخته !!

گرچه انتخاب 3 تا فیلم از بین شاهکارهای هیچکاک سخته اما اگر مجبور باشم با تقلب به جای 3 فیلم
این 5 فیلم رو بهترین های هیچکاک می دونم :

1- روانی :
2- طناب:
3- بدنام:
4- سایه یک شک:
5- پنجره عقبی:

بقیه فیلم هایی که خیلی دوست دارم :

در رده های بعد : سرگیجه - پرندگان - جنون - ربکا - خبرنگار خارجی.

این فیلم ها رو هم بیشتر به خاطر بازیگرهاش دوست دارم تا خود فیلم:

طلسم شده - شمال از شمال غربی - در برج جدی - پرده پاره - مردی که زیاد می دانست

دیگه چه فیلمی باقی موند ؟! [تصویر: 297.gif]

[تصویر: 276799.jpg]


RE: بهترین فیلمهای کارگردانان - Classic - ۱۳۸۸/۶/۱۸ عصر ۱۰:۴۵

یکی از جذاب ترین جنبه های هنر سینما همیشه  انتخاب همین بهترین ها بوده که در عین حال بر خلاف تصور اولیه، کار بسیار مشکلی است. اینکه از بین همه فیلم های محبوب ات بخواهی فقط تعداد انگشت شماری رو انتخاب کنی و بقیه رو کنار بذاری آدم را دچار عذاب وجدان هنری می کند ( البته اگر وجدان هنری داشته باشید [تصویر: shame.gif]) . مثل این میماند که بخواهید از میان فرزندانتان ، چند تا را جدا کنید.

مشکل بعدی تفاوت بین بهترین و محبوب ترین است. ممکن است من عاشق فیلمی باشم اما از نظر هنری-فنی بدانم که آن فیلم بهترین کار آن کارگردان نیست. اینجاست که بحث سلیقه و درک هنری و ... پیش می آید. البته اگر سلیقه آدم آنقدر خوب باشد که منطبق بر منطق و زیبایی شناسی هنری-فنی باشد این دیگر نهایت خوش شانسی است. [تصویر: 183.gif]

در مورد هیچکاک یا به طور خودمونی تر ، هیچ ،  ، این کار سخت تر است.




RE: بهترین فیلمهای کارگردانان - Negar - ۱۳۸۸/۱۱/۲۹ عصر ۰۳:۱۰


دوره ی آثار هنری هیچکاک به دو دوره ی فیلمسازی او در انگلستان و آمریکا تقسیم میشه.

عمده ی آثار اولیه آزمون و خطاهای او در حیطه ی مسایل فنی و تکنیکی فیلمسازی بوده و بعدها با استفاده از تجارب قبلی با قدرت بیشتری فرم و محتوای آثارش رو به هم نزدیک می کنه.


از نظر من قدرتمند ترین فیلم او از هر دو وجهه تکنیک و محتوا فیلم پنجره ی رو به حیاط یا همان Rear window هست که به جرات می شه گفت هیچ پلانی قابلیت حذف شدن از این فیلم رو نداره و تک تک نماها حساب شده فیلمبرداری و تدوین شده. از لحاظ محتوا هم هیچکاک گوشه چشمی به عنصر اساسی سینما یعنی نگاه کردن و تماشا داشته همانطور که در طول فیلم شاهد نگاه های کنجکاوانه ی جیمز استیوارت به خانه های همسایه ها هستیم که درواقع اشاره ای به عنصر تماشای فیلم از سوی تماشاگر داره؛ چرا که طبق فرض، بازیگر فیلم در جایگاه نقش، از دیده شدنش توسط تماشاگر باخبر نیست. بعلاوه هیچکاک با کمترین دیالوگ، بیشترین معانی رو در فیلم ابراز کرده تا جایی که نگاه بازیگران به هم در سکوت و یا سکانس معرفی شخصیت اصلی در ابتدای فیلم بدون هیچ کلامی شخصیت اصلی، محیط زندگی او، شغلش و حادثه ای که برای او اتفاق افتاده رو برای ما نمایش می ده. از طرف دیگه عنصر تعلیق در داستان فیلم ازین جهت که تماشاگر هم همزمان با کاراکترها از ماجرای قتل خبر پیدا می کنه، کشش روایی بسیار خوبی به فیلم داده.



البته بهترین استفاده از تعلیق رو به نظر من هیچکاک در فیلم سرگیجه کرده که دومین فیلم منتخب من در بین آثار استاده.

سرگیجه که به جرات عاشقانه ترین اثر هیچکاکه تا نیمه ی فیلم بر تعقیب و گریزهای اسکاتی و مادلِن و گرفتار شدن اسکاتی در دام عشق زن می پردازه و تماشاگر رو در هاله ای از ابهام فرو می بره و در نیمه ی دوم با بکارگیری سوسپانس و سهیم کردن تماشاگر در درک حقیقت، بر هیجان او در پیگیری داستان اضافه می کنه.

در این فیلم هم هیچکاک با دقت هرچه تمام تر بر جزییات صحنه نظارت کرده و حتی گفته می شه رنگ ماشین های در حال گذر هم با انتخاب او انجام شده.

بکارگیری رنگ قرمز و سبز در سکانس های مختلف با توجه به تغییر روابط شخصیت ها بادقت انجام شده و  انتخاب این دو بعلت تاثیر روانشناسانه ی دو رنگ بوده؛ چرا که در روانشناسی رنگها قرمز و سبز دارای تضاد رنگی به میزان همسنگ هستند چنانکه در تصویر سیاه و سفید تشخیص رنگمایه های اونها از هم به راحتی ممکن نیست. نمونه ای از کاربرد رنگ برای مثال در صحنه ایه که اسکاتی ، مادلن رو پس از نجات دادن به خونه میاره مرد، لباس سبز و زن، روبدوشامبر قرمز به تن داره که در اینجا حاکی از قرار گرفتن دو کاراکتر رودر روی هم در موقعیت عاطفی یکسانه (پس از بازی های تعقیب و گریز) و از طرف دیگه پیشگوی جدایی ناخواسته ی ایندوست. البته در جای جای فیلم ازین دست بکارگیری رنگها دیده میشه مثلا لباسها یا اشیایی با زمینه ی سبز و قرمز و با خالهای سفید (لباس جودی، کراوات اسکاتی، سقف هتل و...) که می تونن حکم موتیف داشته باشن. یا رنگ طوسی که رنگی خنثی ست و بکارگیری آن برای لباس مادلن کاملا با شخصیت خنثی او که فقط با مقاصد مادی، همبازی یا در واقع بازیچه ی جنایت رفیق اسکاتی شده هماهنگی داره و زمان دل بستن به اسکاتی  لباس او به رنگ سفید تغییر می کنه و در انتهای فیلم با معلوم شدن دروغ او برای اسکاتی رنگ سیاه و سقوط به تاریکی برازنده اش می شه.




از رنگها که بگذریم همونطور که گفتم این فیلم سرشار از حس عشقی اثیری و دست نیافتنیه که هیچکاک با زاویه ها و حرکات دوربین تماما حساب شده، این حس رو تقویت کرده. سکانس بازسازی مادلن توسط اسکاتی و حرکت دوربین چرخان بدور اسکاتی و جودی در هاله ی نور سبز انگار ماورایی (که در واقع نور نئون تابلوی هتله) بخوبی بیانگر همین حال و هواست. صحنه ای که به جرات می شه گفت هرکسی رو تحت تاثیر قرار میده. در کل در این فیلم هم هیچکاک به تعادل بسیار خوبی میان فرم و محتوا دست پیدا کرده.



فیلم سوم منتخب من میان آثار استاد، سایه ی یک شک است که به علت طولانی شدن مطلب و خستگی اینجانب از تایپ کردن در یک ارسال جدید در موردش می نویسم.{#smilies.shy}






RE: بهترین فیلمهای کارگردانان - Rick - ۱۳۸۹/۳/۲۲ عصر ۰۶:۴۶

بهترین فیلم اسکورسیزی چیست به نظر شما عزیزان و صاحب‏نظران؟! :rolleyes:




RE: بهترین فیلمهای کارگردانان - سم اسپید - ۱۳۸۹/۳/۲۲ عصر ۱۰:۱۳

سوال قشنگی پرسیدی، کلا هر کارگردانی 2 تا فیلم شاخص نسبت به دیگر ساخته هاش داره یکی بهترین و کاملترین فیلم از نقطه نظر سینما و دیگری شخصی ترین فیلم کارگردان که دقیقا بازگو کننده شخصیت کارگردان و علائق شخصی خودش هست.

بعنوان مثال:

بهترین فیلم اسکورسیزی گاو خشمگین و شخصی ترین فیلمش راننده تاکسی هست.

بهترین فیلم هیچکاک سرگیجه و شخصی ترین فیلمش پنجره عقبی هست.

بهترین فیلم سم پکین پا این گروه خشن و شخصی ترین فیلمش سر آلفردو گارسیا را برایم بیاورید هست.

بهترین فیلم اینگمار برگمان توت فرنگی های وحشی و شخصی ترین فیلمش پرسونا هست.

البته نظر دوستان هم قابل احترام هست.




RE: بهترین فیلمهای کارگردانان - Rick - ۱۳۸۹/۳/۲۳ صبح ۱۲:۴۲

راستش نظرم درباره‏ی اسکورسیزی عزیزم (حفظه الله) رو نمیتونم بیان کنم!!!

یعنی هر فیلم اسکورسیزی به نحوی برای من خاطره‏انگیز و دوست‏داشتنیه! خیلی سعی کردم تا بتونم بدون جنبه‏های احساسی و شخصی درباره‏ی آثارش تصمیم بگیرم، ولی نتونستم! :huh:




RE: بهترین فیلمهای کارگردانان - سروان رنو - ۱۳۸۹/۳/۲۴ صبح ۱۰:۲۹

(۱۳۸۹/۳/۲۲ عصر ۱۰:۱۳)سم اسپید نوشته شده:  

بهترین فیلم اسکورسیزی گاو خشمگین و شخصی ترین فیلمش راننده تاکسی هست.

من هم از بین کارگردان های حاضر ، شخصا اسکورسیزی رو دوست دارم چون سبک کار و رفتارش با سینمای کلاسیک شباهت هایی داره. مستند سیری در سینمای ایتالیا و سیری در سینمای آمریکا ی اسکورسیزی هم که توسط خودش ساخته شده بسیار دیدنی است. ( کسی نیست کمک کنه زیرنویسشون کنیم ؟ ) معمولا کارگردان های بزرگ هر یک با تعداد خاصی بازیگر ثابت کار می کنن که فعلا اسکورسیزی ، لئوناردو دی کاپریو را دارد . برخی از نکات جالب که اسکورسیزی در مصاحبه اخیرش با یک نشریه هنری بیان کرده است: ( ترجمه خودمه [تصویر: 112.gif] )

  • محبوبترین بازیگر زن حال حاضر اسکورسیزی مریل استریپ است و بعد از آن جولیا رابرتز و آنجلینا جولی  و اما بازیگران زن  کلاسیک مورد علاقه او نیز کاترین هپبورن و اینگرید برگمن هستند. فیلم های محبوب او برباد رفته ، Louis Pasteur, سانست بولوار و کشتن مرغ مقلد هستند و او فیلم های مسیو وردو  ، رزمناو پوتمکین و دزد دوچرخه را فیلم های مهمی می داند. او ساتیاجیت رای را بزرگترین فیلساز هندی می داند و ...

ادامه مصاحبه و مطلب اصلی را می تونید در آدرس : http://beta.thehindu.com/arts/cinema/article434305.ece بخوانید.




RE: بهترین فیلمهای کارگردانان - نرمن - ۱۳۸۹/۶/۸ عصر ۰۸:۲۰

سلام

یکی از فیلم های مورد علاقه من فیلم گانگستر آمریکایی هست

کارگردان : ریدلی اسکات(کارگردان گلادیاتور)

از نکات بزرگ این فیلم که به جذابیت اون افزوده هنرپیشگی دو تن از بزرگان هالیوود هست

راسل کراو - دنزل واشنگتن

در آمریکای دهه 70 یک بازرس (راسل کراو) برای متلاشی کردن امپراتوری مواد مخدر فرانک لوکاس( دنزل واشینگتن) که سلطان هروئین در منهتن استو و در تابوت های سربازان کشته شده در جنگ ویتنام مواد را جا سازی می کند به سختی تلاش می کند...

گرد همایی بزرگان دوبله ایران موجب قدرت این فیلم شده بزرگانی چون : والی زاده (فرانک) و بهرام زند (ریکی) است.

 

دوست دارم کسانی که این فیلم را دیدن درموردش صحبت کنند




هیوگو، یکی از ارزشمندترین ساخته ی اسکورسیزی - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۱/۳/۴ عصر ۰۲:۵۵

"هیوگو و کودکی سینما"

"هیوگو" یادمانی است از ساخته های کارگردانی بزرگ همانند اسکورسیزی در بزرگداشت سوزن بان سینما "جرج ملی یس"، همو که مسیر سینما را با دست های شعبده باز خود عوض کرد.


جرج ملی یس سینما را جدی گرفت و از آن یک کارخانه ی رویاسازی ساخت. او همانند یک سوزن بان، مسیر سینما را از یک راه کوتاه به طولانی ترین راه ممکن تغییر داد و با خردمندی او، سینما از یک سرگرمی ساده و خام به پرشکوه ترین، ماندگارترین، ارزشمندترین و شاید گرانقدرترین میراث هنری قرن بیستم بدل شد.


اگر جرج نبود، سینما سال های سال پیش از تب و تاب افتاده بود اما او خلاقانه سینما را با شعبده پیوند داد و انرژی ای را به کالبد سینما تزریق کرد که قطار آن هرگز در طول تاریخ باز نخواهد ایستاد و اسکورسیزی شایسته ترین انسانی است که می تواند به شیواترین صورت ممکن این تحول را به تصویر درآورد.

**********

"هیوگو" فیلمی خوب است درباره ی فیلمسازی خوب همانند "جرج ملی یس"
"هیوگو" بازسازی یک حماسه ی انسانی است.
"هیوگو" داستان کودکی سینماست از زبان کودکی یتیم و تنها و بی کس

*********

کسانی که با تاریخ سینما به خوبی آشنا هستند می دانند که سینما، کودکی اش را در تنهایی و یتیمی به سر آورد و تا به شکوفایی برسد آسیب های فراوانی را دید و رنج های بی شماری را به جان خرید و جرج ملی یس هم از این آسیب ها در امان نماند.


فیلم های لومیر و استودیوی باشکوه ادیسون تا آن روزگار به ساخت فیلم هایی درباره ی "خوراک بچه" و "عطسه زدن" و "گذر قطار" و "ریختن آوار" بسنده کرده بودند.

.

ناگهان کودکی بزرگسال که زندگی اش را خیال بافی های ژول ورن پر کرده از راه می رسد و برای پر و بال دادن به خیال هایش، شعبده بازی را پیشه می کند و همین که چشمش به دوربین فیلم برداری می افتد، گم شده ی خود را باز می یابد و خلاقانه، سینما را با شعبده پیوند می زند و برای مردمی که از گذر قطار و ریختن آوار در فیلم وحشت می کردند، جلوه های ویژه را پایه گذاری می کند که صدها برابر خیره کننده تر و هیجان انگیز تر است.

.

اگر این جمله ی زیبای استیو جابز را باور داشته باشیم که: "خلاقیت متصل کردن چیزهاست"، جرج با پیوند میان سینما و شعبده، خلاقانه کارخانه ای می سازد که هرگز از کار نمی افتد و مسیری را در راه سینما می گشاید که پایانی برای آن نمی توان برشمرد.

"هیوگو" کودکی است که نقش "دوران کودکی سینما" را بازی می کند که شاید با دزدی و کش رفتن و حتی چسباندن خود به سایر هنرها می خواهد جایی برای خود برپا کند اما با جرج که برخورد می کند هویت راستین خود را پیدا می کند و مگر غیر از این است.

.

"جرج ملی یس" شاید اولین کسی است که داستان گویی، جلوه های ویژه، فانتزی، هم ذات پنداری، تدوین و ... را با سینما در هم می آمیزد و این "ادوین اس پورتر" است که روح هنری سینما را از هنرهای دیگر جدا می کند و به آن هویتی تازه و مستقل می بخشد. این جدا سازی از جرج آغاز شده و بزرگانی همانند پورتر، گریفیث، چاپلین، هارولد لوید، فریتس لانگ، فرانک کاپرا، ویکتور فلمینگ، اورسن ولز، هیچکاک، فلینی، کوروساوا، ... که ذره ذره آن را می تراشند تا مجسمه ای زیبا و بی بدیل همانند سینما از دل این سنگ گرانبها بیرون آید.

.

و فیلم "هیوگو"، سپاس و قدردانی از کسی است که کوشش کرد تا در آغاز از دل این سنگ، تصویری زیبا و ارزشمند بیرون بکشد و سپاس از همه ی کسانی است که در این راه گام نهاده اند و هر کدام به سهم آخود آن را به پیش برده اند.
جرج ملی یس کودک سینما را می پروراند و به او روح و جانی تازه می بخشد و سینما هم در برابر به او روحیه ای تازه می دهد و این بده بستان را به زیبایی در فیلم، در روبرو شدن این دو  با هم می بینیم.

کودک سینما از میان دخمه ها و انباری ها و گوشه و کنار سینما دوباره سر بر می آورد تا جانی تازه به جرج ببخشد و سپاسگزاری جرج از "هیوگو"، نماد این جان دوباره است.
اما چیزی که نظر را به این فیلم جلب می کند، سکانسی زیبا و به یاد ماندنی است که در آن شباهت میان انسان ها و ماشین ها به میان می آید.

**********

-:"چند شب پيش ، آقاي " لابيس " يک کتاب به من داد."
-:"اون هميشه از اين کارا ميکنه - فرستادن کتابها به منزلگاه اصليشون - اسميه که خودش واسه اين کار گذاشته."
-:" ...اون از انجام اين کار هدف داره"
-:" منظورت چيه؟"
-:"هر چيزي يه هدفي داره! حتي دستگاهاي مکانيکي هم هدف دارن، مثلاً ساعتها ، زمان رو نشون ميدن، قطارها ، مردم رو از جايي به جاي ديگه ميبرن، اونا کاري رو انجام ميدن که بخاطرش ساخته شدن. شايد بخاطر همينه که دستگاهاي مکانيکيِ خراب باعث ناراحتيه من ميشن. اونا نميتونن اون کاري رو انجام بدن که بخاطرش ساخته شدن. شايد اين در مورد انسانها هم صدق کنه، اگه هدفت رو گُم کني، ميشي مثل همون دستگاه مکانيکيِ خراب!"
-:" مثلِ  بابا جورج!"
-:"شايد بتونيم درستش کنيم."

-:"اينم هدفِ توئه، که وسايلِ مختلف رو تعمير کني؟"
-:"نميدونم. بعد از اينکه پدرم مُرد من زياد ميومدم اين بالا. توی ذهنم دنيا رو يک دستگاه مکانيکي بزرگ تجسم ميکردم، ميدوني که، دستگاهاي مکانيکي هيچ قطعات اضافي تو خودشون ندارن. به اندازه مورد نيازشون قطعات دارن بنابراين پيش خودم تصور کردم اگه کل دنيا يک دستگاه مکانيکي بزرگ باشه، پس من نبايد يه قطعه اضافي باشم حتما يه دليلي داره که من اينجام پس يعني اينکه يه دليلي داره که تو هم اينجايي"

**********

فیلم نامه نویس به زیبایی با یک مقایسه ی ساده میان یک کارخانه و آفرینش به این نتیجه می رسد که هر کسی قطعه ای از پازل آفرینش است که نه تنها در آن زیادی نیست، که باید نقشی که برای آن به آفرینش دعوت شده را بپذیرد و در آن جا بیافتد و گرنه تا ابد سرگردان خواهد ماند.

سینما در طول چند سال و با پشتیبانی همه ی دست آوردهای انسانی در همه ی طول تاریخ به آن چه در خور آن بود دست یافت و گویی این هنوز آغاز راه است.
"هیوگو" شایستگی های بیشتر و بیشتری دارد و سینما، گویی هنوز به نقش راستین خود در زندگی انسان چندان نزدیک نشده است.

سینما دفترچه ی خاطرات بشر، چشم انداز آینده، عرصه ی خیال پردازی، مدرسه ی زندگی، کانون نقشه کشی برای جهان آینده و برانگیزاننده ی توانایی های بی پایان انسانی است و "هیوگو" یک نمونه ی زیبا و ارزشمند آن است.




RE: بهترین فیلمهای کارگردانان - Kurt Steiner - ۱۳۹۳/۸/۲۳ عصر ۰۳:۳۰

به نام خدا

و با سلام به دوستان کافه کلاسیک  

.

مطالب این پست صرفاً برداشت کاربر است و ممکن است با واقعیت منطبق نباشد ...

.

رویاها  1990 . Dreams - kurosawa

 .

برخی کارگردانها همانند کهکشانی هستند که نمیتوان در آن به ستاره ای خاص اشاره کرد زیرا که همگی شان پر ابهت و با شکوه اند . در مورد آنها نمیتوان اثری را بی توجه به سایر آثارشان برگزید زیرا همگی مانند ستارگان پرفروغ هستند . اگر بپرسند با شکوهترین فیلم کروساوا کدام است ؟ شاید بتوان گفت " آشوب " اگر بپرسند درام ترین شان کدام است ؟ شاید بتوان از " هفت سامورایی " صحبت کرد اگر از من پرسیده شود هراس انگیز ترین فیلم او کدام است ؟ شاید بگویم " سریر خون " و اگر بپرسند عاشقانه ترین ؟ شاید ... درسوزالا اما اگر خواسته شود شاعرانه ترین آنها را بگویم به یقین خواهم گفت : " رویاها " با اپیزود زیبای " کلاغها "

سالها پیش که اولین بار این فیلم زیبا را دیدم؛ با خود گفتم راستی کارگردان به دنبال چه بود و معنی این صحنه ها چیست ؟ و یادم افتاد از خلاصه ای از زندگی او که بعد از فوتش در روزنامه خوانده بودم و بخشی از آن مربوط به کودکی کروساوا بود با خاطراتی از تابلوهای نقاشی، از سختی های زندگی، از مرگ برادر و ... از رویاها...

زمان میگذرد . در دنیای سینما مردی آوازه اش از مرزهای کشورش میگذرد و همه جا صحبت از او میشود . مردی بنام کروساوا - kurosawa - که چونان نقاش زبر دست استادانه صحنه های با عظمت سینما را خلق میکند و بر بوم سفید سینما به تصویر میکشاند .

اما وقتی دوران کهنسالی، این کارگردان بزرگ را از ساختن فیلمهای اسطوره های سامورایی و تاریخی ژاپن جدا میکند گویا دیگر او میتواند با خاطری آسوده و کوله باری از تجربه در جستجوی گمشده های خود شتاب گیرد ... به دنبال آرزوها و رویاهای سالهای دور ...

.

در اپیزود کلاغها - Crows - کارگردان چیره دست، جوان هنرجو را که با شگفتی و هزار سوال بی پاسخ به تابلوهای ونگوک مینگرد؛ به جای خود میگذارد . کروساوا میخواهد با کمک او گمشده اش را بیابد ولی گویا در اینجا دیگر هنرجویی وجود ندارد . بلکه خود کروساوای جوان است که در پی رویاها و یافتن پاسخها از سویی به سویی دیگر در حرکت است ... ...

در لحظاتی آکنده از واقعیت و تخیل، فیلم شناور میشود بین دنیاهای نقاشی، موسیقی و هنر سینما ... در واقع اینجا هنر در یک مرز مشترک و سیال قرار گرفته است که کاراکتر از هر کدام به درون دیگری میرود . این حرکت از درون تابلوهای نقاشی شروع میشود . نقاشی های گرم و پر مفهوم ونگوک ... همراه با ضرب آهنگ موسیقی که آرام آرام بر ابهت آن افزوده میشود . اگر چه گویی این صحنه های زیبا برای خودِ کروساوا تدارک دیده شده است؛ اما...

در همین لحظات او باز هم از مخاطبش غافل نیست . در یک سکوت و آرامش عمیق نگاه او را دوباره به تابلوها معطوف میکند . ورای همه آنها، به یک معنا و یک مفهوم، یک حقیقت و یک حیرت که کاراکتر در درونش در سیر و سیاحت است و فیلم در همین جا خاتمه میابد .

.

و این شاید ادای دِین کروساوا ست به دنیاهای دیگرِ هنر . او این کار را با تسلطش بر هنر سینما انجام میدهد و از قدرت سینما برای این کار یاری میخواهد . همانند چسبی محکم آنها را در مجاورت خود می آورد و در لحظه ای با شکوه که همگی در یک مرز قرار گرفته اند او میتواند تخیل خود را رها کرده و آزادانه به دنبال گمشده هایش قدم در عوالم دیگر نهد . ونگوک و نقاشی هایش برای او نمادی از شروع جستجوها و یافتن پاسخ ها هستند و پاسخها هم کلیدی هستند برای جستجوهای دیگر ... جاییکه نقاش به او  میگوید : خورشید ... به کلاغها نگاه کن ...

.

Music by : Shinichirô Ikebea

http://s5.picofile.com/file/8151543200/dreams.mp3.html

video adress :

http://s5.picofile.com/file/8151559626/Dreams_1990.flv.html

.

.

kurt steiner




RE: بهترین فیلمهای کارگردانان - Kurt Steiner - ۱۳۹۴/۲/۱۲ عصر ۰۸:۲۶

به نام خدا

و با سلام به دوستان کافه کلاسیک  

.

.


زمانی که می‌خواستم به آمریکا سفر کنم، پدرم در یک جیبم 200 دلار پول و در جیب دیگرم یک جلد قرآن کریم گذاشت تا یادم نرود که یک مسلمانم ...

.

برای ساخت فیلم الرساله، نه تنها از سوی هالیوود طرد شد، بلکه بسیاری از گروه‌های تندرو اسلامی و برخی از سازمان‌های اسلامی از جمله اتحادیه جهانی مسلمانان در عربستان سعودی نیز با او مخالفت کردند.

.

مصطفی العقاد، Moustapha Akkad تولد 1930 در سوریه :

فارغ‌التحصیلی از رشته هنرهای نمایشی در دانشگاه کالیفرنیا، دانشکده سینمایی U.C.L.A

.

.

در سال 1976 پس از آنکه اعلام کرد که قصد دارد فیلمی درباره زندگی حضرت محمد (ص) بسازد، از آنجایی که این فیلم درباره ظهور دین اسلام بود، هالیوود حاضر به حمایت از آن نشد و این پروژه برای مدتی تعطیل شد و در نهایت «العقاد» مجبور شد برای ساخت آن از آمریکا خارج شود و به مراکش برود.

او در این میان تلاش کرد تا نظر مثبت علمای جهان اسلام را به خود جلب کند و اگرچه علمای دانشگاه الازهر مصر فیلم او را تایید کردند ولی این پروژه سینمایی از سوی اتحادیه جهانی مسلمانان در عربستان سعودی رد شد.

دولت کویت، لیبی و مراکش به «العقاد» قول همکاری و حمایت مالی داده بودند ولی زمانی که اتحادیه جهانی مسلمانان این فیلم را رد کرد، دولت کویت نیز دست از حمایت این فیلم برداشت و پادشاه حسن دوم، پادشاه مراکش، حمایت از این فیلم را به عهده گرفت.

 تولید این فیلم یک سال به طول ‌انجامید ولی در حالی که هنوز 6 ماه به اتمام آن مانده بود، او به خاطر فشارهای دولت عربستان بر دولت مراکش مجبور شد تا این پروژه را به صورت موقت تعطیل کند و نزد «معمر قذافی» برود و از او بخواهد تا اتمام این پروژه او را حمایت کند.

 قذافی به این پروژه، 35 میلیون دلار کمک مالی کرد و اجازه داد تا بقیه این فیلم در لیبی ساخته شود.

«مصطفی العقاد» در یکی از مصاحبه‌های خود درباره انگیزه‌اش از ساخت فیلم «محمد رسول‌الله» می‌گوید: از آنجایی که در غرب زندگی می‌کنم، وظیفه و تکلیف دینی خود می‌دانم که حقیقت اسلام را بازگو کنم، اسلام دینی است که 700 میلیون پیرو دارد و این درحالی است که این مسئله را عده بسیار کمی در غرب می‌دانند و این موضوع باعث تعجب من است، با خودم فکر کردم که من باید این داستان را به تصویر بکشم تا پلی شود بر شکافی که میان مسلمانان و غرب افتاده است.

.

.

پشت صحنه فیلم «محمد رسول‌الله» صحنه مربوط به شکنجه سمیه مادر عمار

.

مصطفی العقاد در حال صحبت با «آنتونی کوئین» در پشت صحنه فیلم «محمد رسول‌الله»

.

در کنار «آنتونی کوئین» پشت صحنه فیلم «محمد رسول‌الله»

.

در پشت صحنه فیلم «محمد رسول‌الله»

.

در کنار «ایرنه پاپاس» و بازیگر خردسال فیلم شیر صحرا «عمر مختار»

.

در کنار «آنتونی کوئین» پشت صحنه فیلم «شیر صحرا»

.

پشت صحنه فیلم «شیر صحرا» در کنار «ایرنه پاپاس»

.

از سمت راست الیور رید، مصطفی العقاد و آنتونی کوئین در پشت صحنه فیلم عمر مختار «شیر صحرا»

.

منبع : فارس نیوز

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910209001286

......................................................................................................

.

.

بکار گیری چهره مصمم الیور رید در نفش گراتسیانی

.

Robert Oliver Reed

132February 1938 - 2 May 1999  ملیت : بریتانیا

بازیهای درخشان در فیلم سه تفنگدار 1973  آخرین نقشها : فیلم گلادیاتور 2000

.

.


kurt steiner