تالار   کافه کلاسیک
زنان افسانه ای تاریخ سینما - نسخه قابل چاپ

+- تالار کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir)
+-- انجمن: تالارهای تخصصی (/forumdisplay.php?fid=10)
+--- انجمن: بازیگران و فیلمسازان (/forumdisplay.php?fid=33)
+--- موضوع: زنان افسانه ای تاریخ سینما (/showthread.php?tid=63)


زنان افسانه ای تاریخ سینما - Classic - ۱۳۸۸/۵/۲۰ صبح ۰۱:۰۴

در این تاپیک به بررسی بازیگران افسانه ای زن تاریخ سینما خواهیم پرداخت و در ابتدا با چند پست از نوشته
های پیشین در فروم گفتمان (رحمه الله علیه ! ) به عنوان تاریخچه آغاز خواهیم کرد:

[تصویر: se2005-GretaGarbo01.jpg]


آنچه گذشت ....

تصور فيلمهاي كلاسيك تاريخ سينما بدون حضور بازيگران نامي آنها هرگز در اذهان نمي گنجد. كسي نميتواند
برباد رفته را بدون حضور گيبل و لي تجسم كند و كسي حق ندارد در كازابلانكا حضور بوگارت را ناديده انگارد...

گفته ها و ناگفته ها در خصوص بازيگراني كه ما در هرحال و همه حال آنها را ملكه اذهان خود كرده ايم بسيار
است و عكسهاي جاودانه اما بدون شرح حال ايشان كه در تالارهاي حرفه اي (اما بواقع غير تخصصي) چون
عكس و اسلايد به نمايش درمي آيد و ديگران را سودي نمي بخشد ما را بر آن داشت تا با يادي از چهره هاي
تابناك تاريخ سينما كه عمدتا به لحاظ بصري قشر زنان را در برمي گيرد به بازگويي برخي پيچ و خمهاي پرفراز و
نشيب زندگي آنها بپردازيم و نكات جالب را از ميان انبوهي از مطالب گفته و ناگفته بيرون كشيم و بدين شكل
اداي ديني (به شيوه خود) به تاريخ سينماي بازيگران زن سينما كنيم.

زنان نيز همچون مردان نقشي شگرف در شكل گيري اين تاريخ داشته و دارند و هماره مكمل هاي انكار ناپذير
اين پازل بوده اند. شايد شنيده باشيد كه وقتي كلارك گيبل در فيلم يك شب اتفاق افتاد وقتي لباسش را از تن
بدر آورد و بينندگان ديدند كه او زيرپيراهني در تن ندارد اين يك مد تلقي شد و كارخانه هاي توليد زيرپيراهن رو به
ورشكستگي رفتند و شايد شنيده باشيد كه ارول فلين (همان كه در نقش رابين هودش ديده ايد) را يك همجنس
باز جاسوس نازيها مي دانند و شايد ندانيد كه چارلز چاپلين پرده اي از سياهي در زندگي شخصي و زناشويي
خود داشته است و شايد دقت نكرده باشيد كه استيو مك كويين هرگز صدايش را در هيچ فيلمي بلند نكرد و آنچه
وقارش بخشيد همين طمانينه بود... اما بايد بدانيد كه زنها نيز به همين اندازه در تصورات تماشاچيان و خود تاثير
گذار بوده و هستند كه اگر توفيقي بود به زندگي برخي از ايشان كه زندگيهايشان در مطبوعات افسانه شد و گاه
اين افسانه ها در جهاتي منفي هدايت گرديد و گاه رو به فراز رفت خواهيم پرداخت...

منبع: فروم گفتمان 1-10-2005 - توسط منصور با اندکی تغییر


RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Savezva - ۱۳۸۸/۵/۲۴ عصر ۰۱:۰۶

[attachment=11]
سینمای کلاسیک محل حضور اسطوره هاست. اسطوره هایی که با خلق آثار شگفت انگیز در تاریخ ماندگار شده اند. اسطوره هایی که با گذشت سالها نه تنها از یاد نرفته اند بلکه جلوه حضورشان درخشان تر هم شده است.
بی شک در میان این اسطوره ها زنان جایگاه ویژه خود را دارند. بازیگرانی بزرگی که با حضورشان در فیلمهای ماندگار کلاسیک جاودانه شدند. به این نامها توجه کنید:
کاترین هپبورن- اینگرید برگمن- گرتا گاربو- الیزابت تیلور- آدری هپبورن- سوفیا لورن- گریس کلی- مریل استریپ- بت دیویس- ویوین لی- جون فونتین- اولیویا دوهاویلند- سوزان هیوارد- جولی اندروز- جین فاندا- اوا مری سنت-مریلین مونرو- لورن باکال و ...!
آیا می توان فیلم ارزشمندی را یافت که بدون حضور این نامها باشد؟
به راستی که نقش زنان بزرگ در موفقیت فیلمها بسیار مهم بوده و هست. حتی در بسیاری از موارد جایگاه آنان نیز در فیلمهایشان آنچنان ثبت شده که نمی توان آن را تغییر داد.
واقعا آیا می توان تصور کرد نقش لیزای دوست داشتنی کازابلانکا با آن نگاه معصوم، نگران و عاشقش را شخص دیگری جز برگمن بازی کند؟
سابرینای جذاب و زیبا را جز با بازی آدری هپبورن چه کسی می تواند تصور کند؟
نقش های کاترین هپبورن کبیر در بسیاری از فیلمهایش ازجمله در آفریکن کویین و شیر در زمستان را کدام بازیگر می تواند ایفا کند؟
آیا کسی می تواند بازیگری را پیدا کند تا جایگزین ویوین لی در اتوبوسی به نام هوس شود؟
جز لورن باکال چه کسی می توانست جلوی بازیگر قدری چون همفری بوگارت در خواب بزرگ سر بلند کند؟
هزاران مورد از این نمونه ها در تاریخ سینما وجود دارد که نشان می دهد یکی از مهمترین عوامل موفقیت فیلمها و رمز ماندگاری آنها حضور چنین زنان بزرگی در آن فیلمها بوده است.
زنانی که در کنار جذابیت ظاهریشان هنر بازیگریشان را به رخ می کشند تا فیلمهای بزرگ پس از گذشت سالیان متمادی همچنان جاودانه بمانند....


RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۸۸/۶/۱ صبح ۱۲:۴۴

شکی نیست که یکی از مهمترین جاذبه های سینما اله های پرده نقره ای هستند. بازیگران زن در بسیاری از فیلم های تاریخ سینما نقشی بسیار پر رنگ و تاثیر گذار داشته اند. اسامی که Savezva نوشته هم کدام دنیایی خاطره و عشق را برای ما زنده می کند. اگر این نام ها را از فهرست بازیگران فیلم حذف کنید دیگر از فیلم چه می ماند ؟

این جادوگران افسانه ای ،  تماشاگران مرد ( و حتی زن ) را سحر و جادو می کردند و هنوز پس از دهها سال هم قدرت افسانه ای خود را حفظ کرده اند.

گرتا گاربو هنوز که هنوز است ما را مسحور شخصیت مرموز خود می کند.

 کاترین هپبورن کله شک هنوز هم ، غرور و اقتدار خود را به رخ تماشاگر می کشد.

 اشک های اینگرید برگمن هنوز هم ، هر دل سنگی را سوراخ می کند.

 لورن باکال هنوز هم، زیر چشمی مواظب بوگارت است تا اگر کمک خواست برایش سوت بزند.

 و آدری هپبورن با آن هیکل نحیف و صورت معصوم برای همراه کردن ما با خود لازم نیست کاری بکند.

سینما بدون این زنان یعنی خداحافظی با عاشقانه ها - خداحافظی با نوآرها - خداحافظی با زیبایی ها

      
   




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Classic - ۱۳۸۸/۱۱/۲۵ صبح ۰۱:۱۲

در IMDB دیدم که امروز تولد کیم نواک  Kim novak  است. بازیگری که به دلایل نامعلوم ، هیچکاک از بازی اش در سرگیجه راضی نبود گرچه بر خلاف هیچکاک ، بقیه جنس بازی او را در این فیلم مناسب داستان آن می دانستند... یک بازیگر مرموز ... ظاهرا هیچکاک برای نقش اول زن سرگیجه ورا مایلز را می خواست اما مایلز باردار شده بود و هیچکاک ناچار کیم نواک را در نقش مادلین به کار گرفت. کیم نواک علی رغم بازی خوب اش نتوانست هیچکاک را آنچنان که باید راضی کند. شاید یکی از دلایل آن عدم استقبال از فیلم در زمان پخش و اکران اش بود.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Negar - ۱۳۸۸/۱۱/۲۹ صبح ۰۱:۵۰


کیم نواکی که در فیلم سرگیجه از طرف دوست اسکاتی برای ایفای نقش همسر او و فریب دادن کارآگاه به بازی گرفته شده در واقعیت هم بازیچه ای برای هیچکاک میشود تا بلکه بتواند در هیات ورا مایلز ظاهر شود که البته در نهایت هم رضایت خاطر هیچکدام از دو مرد را فراهم نمی آورد {#exclamation.smile}

در فیلم از برج کلیسا به پایین پرتاب می شود و در واقعیت از برج عاج بازیگران هیچکاک.{#smilies.confused}


                             -----------------------------------------------------------------------

پیوست: برای عکس جهت موضوع مربوطه رجوع شود به آواتار اینجانب !!




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Classic - ۱۳۸۸/۱۱/۲۹ صبح ۱۱:۵۳

به تازگی کتاب با نام مسحور زیبایی Spellbound by Beauty از دونالد اسپوتو درباره هیچکاک چاپ شده که به ابعاد رابطه هیچکاک با هنرپیشگان زن فیلم هایش می پردازد. کتاب نکات جالب و بحث برانگیزی را مطرح کرده که بعضا هم با مدرک و شاهد است. با امکان LOOK INSIDE که در سایت آمازون هست می توان بخشی از متن کتاب را هم به رایگان خواند . مدتی است قصد دارم این کتاب را تهیه کنم. اگر هر کدام از دوستان مایل باشند می توانند در هزینه خرید شریک شوند و کتاب را اشتراکی تهیه کنیم چون هزینه تحویل در ایران حدود 2 برابر هزینه دلاری آن است.

البته برخی از منتقدان به اسپوتو تاخته اند که بدبینانه و ژورنالیسیتی ( از نوع پاپاراتزیانه ! ) به بررسی هیچکاک پرداخته و نقدهای تندی هم علیه اش نوشتند اما خب حتی  در بین مطالب اینچنینی هم می توان موارد مفید و قابل استفاده ای پیدا کرد. کلا دونالد اسپوتو دوست دارد همیشه وجه منفی افراد رو پررنگ کند و از این کار لذت می بره. البته هیچکاک هم در فیلمهاش تا حدودی همین کار را می کرد و حالا به نوعی این شتر در خانه خودش خوابیده !

توجه شما را به متنی که در مورد این کتاب در رادیو زمانه نوشته شده است جلب می کنم:

«طلسم شده به وسیله زیبایی»

«طلسم شده به وسیله زیبایی یا آلفرد هیچکاک و زنان اصلی‌اش» عنوان کتابی است نوشته دانلد اسپوتو که با قیمت ۲۵ پوند و نود وپنج پنس از سوی نشر هارمونی بوکز در بریتانیا منتشر شده است.

اسپوتو در این کتاب به رابطه هیچکاک با بازیگران زن محبوبش می‌پردازد از تیپی هدرن گرفته تا کیم نواک و جنت لی.

اسپوتو از جمله نویسندگانی است که بر روی زندگی نامه چهره‌های مشهور سینمای جهان از بازیگر گرفته تا کارگردان کار کرده و تا‌کنون بیوگرافی‌های جذابی در باره آن‌ها از جمله در‌باره پرستون استورجس و الیزابت تایلور منشر کرده است. وی به شخصیت هیچکاک و دنیای او بسیار علاقمند بوده و تا‌کنون آثار متعددی در‌باره این کارگردان خلاق و برجسته سینما منتشر کرده است.

کتاب «‌هنر آلفرد هیجکاک» حاصل چندین گفت و گوی او با هیچکاک بود که در سال ۱۹۷۶ منتشر شد.

هفت سال بعد، پس از درگذشت هیچکاک نیز وی کتابی در‌باره او منتشر کرد با عنوان‌: «‌سویه تاریک یک نابغه» که به زندگی و آثار هیچکاک می‌پرداخت.

و حال در کتاب «‌طلسم شده به وسیله زیبایی»، اسپوتو به ارتباط هیجکاک با بازیگران زن زیبای سینما که در فیلم‌های او بازی کرده‌اند، می‌پردازد.

ظاهراً بیشتر زنانی که هیجکاک به آن‌ها علاقمند بود، زنانی با موهای بلوند بوده‌اند. در این کتاب از زبان تیپی هدرن می‌شنویم که بعد از بازی در فیلم پرندگان، چگونه هیچکاک به داشتن رابطه جنسی با او علاقمند بوده و او را تهدید کرده که اگر امتناع کند، سابقه حرفه‌ای او را خراب خواهد کرد، اما با این حال او تسلیم هیچکاک و خواسته‌های او نشده است.

شاید شنیدن این حرف‌ها و افشای این‌گونه اطلاعات در‌باره زندگی خصوصی هیچکاک، به درک بهتر دنیای فیلم‌های او و روان‌کاوی دقیق‌تر شخصیت‌های مرد او و گرایش‌های بیمارگونه آن‌ها به زنان (مثلاً در فیلم روانی یا پنجره عقبی) یاری رساند.

به اعتقاد اسپوتو، درک درست هیچکاک و دنیای فیلم‌های او میسر نخواهد بود، مگر این‌که به «‌سویه تاریک» زندگی او نیز نظر افکنده و از مقدس جلوه دادن او بپرهیزیم.

به نوشته اسپوتو، این کتاب، داستان مردی تنهاست که در زندگی‌اش هرگز شاد نبوده و دوستی نداشته است.
کتاب به ما می‌گوید که رفتار هیچکاک با زنان بازیگرش همیشه یکسان نبوده. وی بازیگرانی مثل جون فونتین (بازیگر فیلم ربکا) را که شخصیت ضعیف‌تری داشته‌اند، آزار داده، اما در مقابل با زنان قدرتمندی چون اینگرید برگمن، رفتار احترام‌آمیزی داشته است.

تا‌کنون در‌باره شیفتگی هیچکاک به کیم نواک و رابطه پشت پرده آن‌ها خصوصا در زمان ساخته شدن «‌سرگیجه»، مطالب زیادی نوشته شده، اما برای نخستین بار است که مطالبی در‌باره بازیگران زن دیگر هیچکاک مثل گریس کلی، جنت لی، اوا مری سنت، ترزا رایت و جون فونتین منتشر می‌شود.

از راست به چپ : اینگرید برگمن - گریس کلی - کیم نواک




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۲/۱۰ عصر ۱۰:۱۴

همونطور که در جعبه پیام بالای کافه نوشته بودم ، دیشب یه مستند درباره زندگی ویون لی از  علمک شیطان ( ماهواره سابق ) پخش شد.  با زندگینامه ویوین آشنایی داشتم اما باز نکات جالبی در این مستند گفته شد. اینکه چطور دست تقدیر او را بازیگر زن اول فیلم بربادرفته کرد در حالیکه چندین کاندیدای قدر مانند کاترین هپبورن ، بتی دیویس ، جون کرافورد و ... کاندیدای این نقش بودند. روابط خاصی که بین او و سر لارنس اولیویه برقرار بود و تلاشش برای اینکه بعد از از نقش اسکارلت برباد رفته ، نقش ربکای هیچکاک را هم بدست بیاورد که البته این نقش به خواهر الیویا دهاویلند یعنی جون فونتین رسید . شرح زندگی کوتاه  اما پر فراز و فرود ویوین و ماجرای بیماری اش و پایان تراژیک آن . بعد از دیدن دوباره زندگینامه او می توان بهتر فهمید که او خودِ خودِ اسکارلت بود .




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Negar - ۱۳۸۸/۱۲/۱۴ عصر ۱۱:۳۳

  همه ی زنان افسانه ای هیچکاک!:

  




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Negar - ۱۳۸۸/۱۲/۲۱ عصر ۰۶:۲۵

(۱۳۸۸/۱۲/۱۰ عصر ۱۰:۱۴)سروان رنو نوشته شده:  

در حالیکه چندین کاندیدای قدر مانند کاترین هپبورن ، بتی دیویس ، جون کرافورد و ... کاندیدای این نقش بودند


   یاد جون کرافورد در فیلم "جانی گیتار" (نیکلاس ری) بخیر. تنها زن نقش اول یک فیلم

  وسترن در  آن سالها؛ با هیبت و لباسی مردانه و رفتاری مردانه تر (البته فقط در ظاهر). 

  تماشاگر  با دیدن کرافورد قبل از ورود جانی و تنها شدن شبانه ی آندو بعد از مدتها، فکر

  احساسی چنین زنانه و  لطیف را  نمی کرد. زن که  بعد از، از دست دادن تکیه گاه عاطفی

  خود (جانی) برای ادامه ی بقا در چنین شهری و نیز به زیر خاکستر بردن آتش عشق کهنه،

  ظاهری مردانه پیدا کرده، با برگشتن مرد، دوباره زنانگی و ظرافت را در خود باز می یابد 

  و همین دوگانگی و ظرافت پرداخت نقش بشکلی باورپذیر ، رمز موفقیت جون کرافورد

 در جانی گیتار  است.









لینک دانلود موسیقی زیبای فیلم رو در بخش پیانوی سام برای دوستان میگذارم.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۲/۲۲ عصر ۰۹:۵۹

دست تقدیر او را بازیگر زن اول فیلم بربادرفته کرد در حالیکه چندین کاندیدای قدر مانند کاترین هپبورن ، بتی دیویس ، جون کرافورد و ... کاندیدای این نقش بودند

کاترین هپبورن خیلی تلاش می کرده که دیوید سلزنیک ، نقش اسکارلت در بربادرفته رو به اون بده اما سلزنیک دائم بهانه  می آورده اما هپبورن ول کن نبوده تا اینکه سر آخر دیوید بهش می گه : کاترین ، تو بازیگر بزرگی هستی اما توی کَت تماشاگر نمیره که مردی از سه تا جبهه جنگ عبور کنه تا  تو رو نجات بده .  khandeقیافه هپبورن بعد از این حرف دیوید سلزنیک حتما تماشایی بوده :eee43




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۸۹/۲/۱ عصر ۱۰:۲۸

در مورد گرتا گاربو  چرا اینقدر مطلب کمه ؟!  این بازیگران سینمای صامت خیلی مهجورن narahat

پارسال بعد از مدت ها سه فیلم نینوچکا ، آنا کارینا ، کامیل با زیرنویس فارسی ( که احتمالا کار برادر سیاوش باشد ) رو دیدم و از اون موقع این خانم رفت جزو Top10  های لیست بازیگرهای محبوبم. میگن معروف بوده به فرشته یخی ! چهره سرد و جدی ای داره که اَنگ نقش هایی مثل همین شخصیت هایی است که در این سه فیلم می بینیم و هر وقت که در این نقش ها بوده حسابی گل کرده. توی نینوچکا خیلی دوست داشتنیه. :llol




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Classic - ۱۳۸۹/۲/۳ عصر ۱۱:۴۹

(۱۳۸۹/۲/۱ عصر ۱۰:۲۸)سروان رنو نوشته شده:  

در مورد گرتا گاربو  چرا اینقدر مطلب کمه ؟!  این بازیگران سینمای صامت خیلی مهجورن

کلا در ایران به خاطر مسائلی که همگی می دانیم به بازیگران زن کمتر پرداخته می شود . حتی در مجلات سینمایی حداقل تصاویر و مطالب به آنها اختصاص دارد. ( چاپ تصویر یک زن خارجی بر روی جلد = توقیف )  حالا مورد بازیگران زن کلاسیک که سالهاست فوت کرده اند موضوعی مضاعف است و در این میان بازیگران زن کلاسیک دوران صامت موضوعی مضاعف تر . بیشتر آشنایی نسل جوان در مورد بازیگران زن هم معطوف به فیلم های روز است که به صورت قاچاق به دست مردم می رسد . شاید آشنایی عامه با بازیگران زن قدیمی خارجی،  در حد نام 3 تا 5 نفر باشد که آنهم به خاطر فیلم های معروفی است که بازی کرده اند. در این میان یکی از فراموش شدگان بزرگ همانا گرتا گاربوی بزرگ است که فقط در میان سینما دوستان حرفه ای  شناخته شده است. او جزو معدود بازیگران زن دوران صامت بود که توانست مدتها بعد از ناطق شدن فیلم ها ، همچنان با قدرت به حضورش در سینما ادامه دهد در حالیکه خیلی از بازیگران بزرگ همدوره او ، به دلیل زیبا نبودن صدایشان و یا داشتن لهجه های غلیظ و ... از صحنه حذف شدند.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۸۹/۵/۲ صبح ۱۲:۱۴

امروز سعادتی دست داد تا حدود 4 ساعت روی اینترنت فقط مشغول خواندن کتاب های سینمایی آنلاین سایت آمازون باشم. همانطور که می دونید ( یا شاید نمی دونید !؟ ) در قسمت Book سایت آمازون یا google ، امکان look inside برای برخی کتاب ها هست که میشه با اون برخی از صفحات کتاب رو خوند. چند ماهه قصد دارم دو سه تا کتاب خارجی بخرم برای همین در حال بررسی شون هستم . یه کتاب جدید در مورد هیچکاک بود ، و دو تا زندگینامه جدید از برگمن و براندو که چیزهای جالب جدیدی رو از طریق مصاحبه با اطرافیانشون جمع آوری کرده.  امروز بالاخره فرصت شد چندین ساعت این کتاب ها رو زیر و رو کنم. لینک های پیشنهادی خود گوگل هم باعث شد که کتاب زندگینامه کاترین هپبورن و بتی دیویس رو هم مقداری مطالعه کنم. نمی دونید این جوجه اردک زشت - بتی دیویس رو میگم - پشت سر بازیگران دیگه چه حرفهایی زده . اواخر عمرش عین نورما دزموند تو سانست بلوار  شده  و حتی گریس کلی بیچاره رو هم از فرمایشات جا نینداخته. همه رو کوچیک کرده و خودش رو طاقچه بالا گذاشته. حتی نویسنده کتاب هم به این خصلت او اشاره کرده . کاترین هپبورن مغرور  هم انگار از دماغ فیلم افتاده ، همه هالیوود و اکثر بازیگران کلاسیک رو که رقیبش بودن شسته و مثلا افتخار کرده که به فلان بازیگر فحش داده :ccco

خلاصه چیزهایی خوندم و دیدم و شنیدم که چشمهام داشت اینجوری [تصویر: confused0078.gif] می شد و اصلا نفهمیدم که کی 4 ساعت گذشت. خیلی جالب بود حتما بخش هایی رو می ذارم . شما هم اگر خوندید تیکه هایی رو  ترجمه کنید بذارید.

  

پی نوشت:  برای خوندن این کتاب ها حتما دیکشنری دم دستتون باشه. اینطوری خود بخود کلمات جدید رو هم یاد می گیرید و با یه تیر دونشون می زنید. من که فکر کنم در عرض این چند ساعت حداقل 100 تا کلمه جدید یاد گرفتم.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Classic - ۱۳۸۹/۵/۷ صبح ۱۲:۰۴

بحث های در مورد بازیگران زن رو اینجا پی می گیریم :

(۴-۵-۱۳۸۹ ۰۵:۵۱ صبح)بهزاد ستوده نوشته شده:  

 آوا گاردنر  درفيلم 55 روز در پكن با اينكه سن و سالي را پشت سر گذاشته ، خيلي جذاب ديده مي شود و شباهت بسياري به زن هاي ايراني دارد.

 آره واقعا خوب تونسته قيافه ش رو حفظ كنه!  :rolleyes: جالبه يه جايي تو يه فرومي ديدم يكي گفته بود ملكه ثريا يه نيمچه شباهتي به اينگريد برگمن داره!  tajob  يكي ديگه بالافاصله گفته بود كه بيشتر به گاردنر شبيهه. من هم تا حدي با اين نظر موافقم هر چند باز هم به نظرم ملكه ثريا در ايام جوانيش واقعا زيباتر از ايشون بوده.

در مورد ثریا واقعا نمی شود یک نظر قطعی داد. در برخی عکس هایش به آوا گاردنر شباهت دارد و در برخی تا حدودی به برگمن و در برخی به هیچکدام ! البته با توجه به دو رگه بودنش ( ایرانی - آلمانی ) ، هر عضوی از چهره اش به یک نفر رفته است . مثلا ابروها و لب بالایی و گونه ها به گاردنر شباهت دارد و چشم ها و لب زیرین تا حدود مانند برگمن است ( البته خود برگمن هم دو رگه آلمانی - سوئدی بود ) . در کتاب زندگینامه ثریا به وفور از اینکه مطبوعات آن زمان جهان او را خیلی شبیه برگمن معرفی می کردند مطلب آمده است ( رجوع کنید به کتاب همچون ثریا گریه خواهم کرد - تالیف خسرو معتضد ) اما من حدس می زنم که این بیشتر به خاطر این بوده که در آن زمان ( اوایل دهه 50 ) برگمن خیلی معروف بود و برای همین بیشتر با او مقایسه می شد در صورتیکه گاردنر در اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 معروف شد . شاید اگر 10 سال بعد ثریا ملکه می شد و این مقایسه پیش می آمد ، مطبوعات او را با گاردنر مقایسه می کردند چون چهره اش شباهت بیشتری به گاردنر دارد.

   




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۸۹/۵/۷ عصر ۰۶:۲۷

موافقم.  همينطوره كه شما گفتيد. چهره ايشون واقعا در دوران مختلف تغييراتي داشته. گرچه چهره برادر ايشان ،بيژن، رو ميشه به نوعي تقريبا كاملا آلماني دانست اما چهره خود ثريا واقعا تركيبي از ايراني و آلمانيه و رگه هاي بختياري كاملا در چهره و حالت چشمها پيداست. مادامي كه ايشان جوانتر بوده چهره هم همچنان حالت گرد خود را حفظ كرده و مثلا در اين عكس مي توان شباهتهايي بين او و اينگريد برگمن پيدا كرد:




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - دشمن مردم - ۱۳۸۹/۵/۸ صبح ۰۷:۰۴

 به بهانه 102 سالگی بت دیویس ،زنی که نگاهش می تواند  کشنده باشد

 

 

 یک اصل مرسوم در  سینمای هالیوود این است که  تنها زنانی می‌توانند به مقام ستارگان دست یابند که بسیار زیبا و دلفریب باشند، یا دستکم برداشت "کارخانه رؤیاسازی" را از زیبایی برآورده کنند.مسلما زنان افسانه ای  در تاریخ سینما بی شمارند.
اما تاکنون ندیدم کسی حق   روث الیزابت دیویس  (بت دیویس ) را طوری که شایسته اوست به جا آورد .بازیگری که چهره ای  خشك و خشن از خود ارائه كرد . وی همواره با مسئولان و مدیران شركتها در ستیز بود و تلاش می كرد زیر بار شرایط و خواسته های آنها نرود.دعوای او با برادران وارنر مثال زدنی است.  
بت دیویس هر چند لقب "جوجه اردك زشت هالیوود" را از آن خود كرد اما با بازی در فیلمی همچون " همه چیز درباره ایو" ساخته جوزف منكیه ویچ، قابلیتهای فراوان خود را به اثبات رساند. او بیش از ده بار نامزد جایزه اسکار شد و دو بار این جایزه را  بخاطر خطرناک و جیزابل بدست آورد.
بت دیویس در ششم نوامبر ۱۹۸۹ در پاریس درگذشت. بر سنگ گور او این کلمات حک شده است:
                                                          "او به راهی دشوار رفت".




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - منصور - ۱۳۸۹/۵/۹ صبح ۰۱:۲۴

ثریا اسفندیاری بختیاری که در سال 1932 از پدری ایرانی (خلیل اسفندیاری که نجیب زاده هم بود) و یک مادر آلمانی (اوا کارول) بدنیا آمد در سال 1951 با محمد رضا ازدواج و در سال 1958 (هفت سال بعد) از وی (بعلت نازائی) طلاق گرفت (طلاق داده شد)

ثریا بعد از جدائی از شاه و سفر به خارج از کشور در 5 فیلم سینمائی بازی کرد(یا از زندگی او تهیه شد)که عناوین آنها عبارتند از:

الف) سه چهره یک زن یا I Tre Volti که در آن به ایفای نقشی از زندگی خود پرداخت. این فیلم در سال 1965 ساخته شد. وی پس از ساخته شدن این فیلم با فرانکو ایندووینا (فیلمنامه نویس فیلم) روابط عاشقانه ای برقرار کرد. ایندو وینا متاهل بود اما آنچنان شیفته ثریا شد که تصمیم گرفت به زادگاهش بازگشته همسرش را طلاق دهد و با ثریا ازدواج کند که وی هرگز از این سفر جان سالم به در نبرد و در اثر سقوط هواپیما تسلیم مرگ شد و کورسوهای عشق که در دل ثریا نیز دمیده بود به خاموشی گرائید(گفتنی آنکه عده ای معتقد بودند ردپای شاه در سقوط هواپیما وجود داشت که هرگز ثابت نشد)

ب) دومین فیلمی که ثریا در آن حضور داشت سریال legenden  یا افسانه ای بود. این سریال که در 10 فصل و مجموعا در 55 قسمت ساخته شدو هر قسمت آن به زندگی یکی از بزرگان تاریخ سینما و تاریخ جهان می پرداخت و از سال 1998 تا 2009 ساخته شد در پنجمین قسمت از فصل اول بشکلی مستند به زندگی ثریا می پرداخت( دیگر اپیزوده به زندگی کسانی چون رومی اشنایدر،مارلنه دیتریش،الیزابت تیلور،اینگرید برگمن،نلسون ماندلا و ... اختصاص داشت که اخیرا یکی از شبکه های خارج از کشور چند قسمت ازنی رسال فوق العاده را پخش کرد). کارگردان این قسمت رونالد می بود که علاقه خاصی به زندگی ثریا و این شخصیت مرموز تاریخی-سینمائی داشت.

ج) سومین فیلم در اینخصوص فیلم she  در سال 1965 و به کارگردانی رابرت دی و حضور بازیگرانی چون اورسولا آندرس،جان ریچاردسون،کریستوفر لی و ...در این فیلم عاشقانه ترسناک که بسیار ساده اندیشانه ساخته شد ثریا در نقش زنی بنام ثریا ظاهر شد

د) چهارمین فیلم از ثریا بازهم یک سریال 101 قسمتی و در 12 اپیزود است با نام two ronnies که فیلمی در 2 قسمت از این سریال در نقش یک رقاصه ظاهر شد

ه) و در نهایت پنجمین فیلمی که از ثریا میتوان سراغ گرفت بازهم یک سریال 55 قسمتی مستند در سال 1991 با نام دکتر سر سطر است که وی در چند صحنه از آن دیده میشود

اگر نظر شخصی مرا بپرسید به شما خواهم گفت در تنها فیلم داستانی مهمی که بدانها اشاره شد و میتوان گفت یک اثر جدی سینمائی است بسیار ضعیف ظاهر شد و برخلاف چهره زیبایش هرگز بازی زیبائی ارائه نداد. از نظر شخصی من او به درد همه چیزهائی که زنها را بزرگ میکند میخورد جز بازیگری

اما ثریای دیگری هم در تاریخ سینمای ایران داریم. خانم ثریا بهشتی که علاقمندان به سینمای ایران او را حتما در فیلم مشهور حسن کچل بیاد دارند. از او که در سینمای ایران به ویتامین فیلمفارسی لقب گرفته بود آثار متعددی باقیست که در همگی آنها در نقشی دست چندم ظاهر شد.او که از هنر سینما فقط آدامس جویدن و رقصیدن را آموخته بود متاسفانه (به جد میگویم متاسفانه، چون چهره بسیار زیبلائی هم داشت) در سال 1365 در اوج فقر و تنگدستی در یکی از شهرهای دورافتاده درگذشت




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - رامین_جلیلوند - ۱۳۸۹/۵/۹ عصر ۱۱:۰۷

کوتاه و سريع:
از نظر زيبايی:

بلوندها: کيم نواک
مو قرمزها = گاربو و بعد ريتا هيورث
مو سياه ها = هدی لامر ( زيباترين زن تاريخ سينما به ديدگاه من- البته احتمالا موهايش پر کلاغی نبوده است)

از نظر محبوبيت برای خود من:
۱- شرلی مک لين = سالهای سال عاشق بی قرارش بودم هنوز هم از ديدن فيلم هايش لذت فراوان می برم.

۲- مریل استریپ = بدون برو برگرد برترین هنرپیشه زن کل ادوار هالیوود. هم پریچهره ( حتی در ۶۰ سالگی) هم یک هنرمند همیشه درجه یک.

۳- سوزان هيوارد= برترين هنرپيشه زن کلاسيک به نظر من سرتا پا احساس که رفعت هاشم پور ملکه دوبله ايران با استادی هميشه تسخيرش کرده است.

۴- اوليويا دی هاويلند = مگر می شود پسر بود و دل برای مهربانترين چشم های هاليوود به غش نرود؟

۵- جوآن کرافورد + باربارا استوانويک هردو در سطح بسيار بالای هنرپيشگی و زيبايی خاص زنانه که شايد فقط به ديد بعضی مردان بيايد.

۶- توی زنان نسبتا جديد بدون شک نيکول کيدمن + ميرا سروينو + رايچل وايز ( موميايی) + آنجلينا هم زيبا هستند و هم هنرپيشه های قوی هاليوودی.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - اسکورپان شیردل - ۱۳۸۹/۵/۱۰ عصر ۰۶:۲۸

 مریلین مونرو

نورماجین مورتنسون (دوگرتی) معروف به مریلین مونرو (1962-1926) ستاره معروف دهه پنجاه و شصت و یکی از اسطوره های تاریخ سینماست.وی دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشت. پدرش پیش از تولد وی خانواده اش را ترک کرد.مادرش که تدوینگر فیلم بود پس از ترک همسرش و درپی آن فقر مالی ، دچار فروپاشی روانی شد وبقیه زندگی خود را در آسایشگاههای روانی مختلف گذراند. نورماجین کوچک که هم پدر و هم بنوعی مادر خود را از دست داده بود دوران طفولیت خود را در نوانخانه ها یا منزل همسایگان طی کرد. بنا بر روایتی در دوران کودکی مورد تجاوز هم قرار گرفت . مجموع این وقایع موجب شد تا وی در سنین بالاتر به مشربات الکلی و قرصهای آرامبخشی که توسط روانپزشکان متعدد برایش تجویز می شد پناه ببرد. در سن 16 سالگی وی با کارگر تعمیرگاه هواپیما بنام جیم دوگرتی ازدواج کرد. در همین زمان او با نام هنری نورماجین دوگرتی و به عنوان مدل در مجله های عامیانه  مشغول بکار شد. ازدواج اولش فقط 4 سال دوام یافت و آندو در سال 1946 از هم جدا شدند. نورما به آموزش موسیقی و بازیگری و خواندن کتابهای مختلف پرداخت.عکسهای وی در مجلات که اکثرا با بی پروایی گرفته شده بود سرانجام توجه هاوارد هیوز مدیر استودیوی RKO را بخود جلب کرد.اما یک ایجنت به نورما پیشنهاد داد که با کمپانی فاکس قرن بیستم قرارداد ببندد که در آن زمان از اهمیت و شهرت بیشتری برخوردار بود.نورما(که ازین به بعد بهتر است او را مریلین بخوانیم) با فاکس قرارداد شش ماهه ای امضاء کرد و اولین فیلم خود را (که البته او در آن نقش کوتاهی داشت)بانامThe shocking miss Pilgrim  در سال 1947 بازی کرد سپس در فیلم دیگری با نام  scooda hoo!scooda hay! هم بازی کرد که در آنهم نقش کوتاهی داشت و 2 سکانس از 3 سکانسی که او در آن نقش داشت، در میز تدوین کنار گذاشته شد.

پس از پایان 6 ماه فاکس از تمدید قرارداد مریلین سر باز زد و او دوباره به دنیای مدلها برگشت. در سال 1948 کمپانی کلمبیا با مریلین قرارداد شش ماهه ای بست و او را برای بازی در فیلم بانوان گروه کر انتخاب کرد.او در این فیلم دو ترانه اجرا کرد که مورد توجه قرار گرفت اما کلمبیا هم پس از ششماه او را بیرون کرد و او دوباره به کار مدل پرداخت.یک سال بعد اینبار کمپانی یونایتد آرتیستز از او برای فیلم Love Happy  دعوت کرد. در همین سال عکسی برهنه از او در مجله معروف پلی بوی به چاپ رسید که سبب معروفیت وی شد و درهای پیشرفت را برایش باز کرد.

 

سال 1950 برای مریلین ،سال درآغوش کشیدن موفقیت بود؛زیرا وی در این سال در 5 فیلم بازی کرد و دو تا از این فیلمها با وجود نقشهای نسبتا کوتاه مریلین مورد توجه منتقدین و عامه تماشاگران قرار گرفت: 1- جنگل آسفالت (مترو گلدوین مایر) 2-همه چیز درباره ایو(فاکس قرن بیستم). نقل است که جوزف منکیه ویتس بعد از دیدن صحنه های کوتاهی از فیلم جنگل آسفالت او را برای فیلمش انتخاب کرد.پس از بازی او در فیلم اخیر فاکس با او قرارداد 7 ساله ای بست.در سال 1951 نقش بالنسبه طولانی در فیلم آشیانه عشق گرفت.دیگر عامه مردم  او را میشناختند و بازیش را دوست داشتند. چهره معصوم و کودکانه اش با بی پروایی اش در صحنه های برهنه ، هارمونی شگفتی داشت که مردم را بسویش جلب میکرد. اولین بار در فیلم تجارت میمون(1952) موهایش را به رنگ بلوند پلاتینی درآورد که این رنگ تا پایان عمرش مشخصه دائمی وی شد. در سال 1953 در فیلم آقایان موطلایی ها را ترجیح می دهند ظاهر شد . در همان سال با قهرمان معروف بیسبال جو دی ماجیو آشنا شد که این آشنایی منجر به عشقی سوزان میان آندو شد که به ازدواج آندو در ژانویه 1954 انجامید و از آنجا که "هر تب تندی زود به عرق می نشیند!"پس از 8 ماه  با جداییشان پایان یافت. در همان سال 1953 مریلین همبازی لورن باکال در فیلم چگونه میتوان با یک میلیونر ازدواج کرد شدو سپس در فیلم درخشان خارش هفت ساله ظاهر شد که استعداد کمدی وی را آشکار ساخت و یکی از بیادماندنی ترین سکانسهای تاریخ سینما را خلق کرد: صحنه ای که مریلین بالای دریچه مترو ایستاده درحالیکه بادی که از دریچه می وزد پیراهن سفید او را نوازش می کند. از سال 1955 مشکلات روحیش شروع شد. ازیکی دو فیلم کنار گذاشته شد. کارهایش به کندی پیش می رفت آنهم به علل مختلف مثل دیررسیدنش به صحنه فیلم برداری، بیماریهای واقعی یا ساختگیش و البته بیشتر بخاطر عدم همکاریش با تهیه کننده،کارگردان یا هنرپیشه های دیگر فیلم.

 

با جان هیوستن

----------------- 

 بعد از فیلم خارش هفت ساله دیگر نقشهای معمولی او را راضی نمی کرد و دنبال نقشهای جدیتری بود تا آن تصویری را که از او به عنوان  مدل س ک س ی در اذهان مردم بود بزداید. به همین علت به نیویورک اکتورز استودیو رفت و لی استراسبورگ مشهور را برای آموزش بازیگری به کمک گرفت و  در سال 1956 در فیلم ایستگاه اتوبوس بازی کرد تا به همگان نشان دهد میتواند از پس نقشهای درام هم برآید. اما در عین حال که منتقدین بازی او را در این فیلم ستودند ، روزنامه ها از ازدواج وی با نویسنده و نمایشنامه نویس معروف آرتور میلر شگفت زده شدند. مریلین در سال 1957 به آنگلیس رفت تا با لارنس اولیویه کبیر در فیلم شاهزاده و مانکن همکاری کند. هر چند که فیلم تاحدی در گیشه موفق بود اما منتقدین  بسیاری ،بدلیل روند کند داستان، آن را به باد انتقاد گرفتند.

با جوزف کاتن در نیاگارا

------------------------ 

پس از این فیلم او بدلیل دو عمل جراحی زنانگی ناموفق  و افتادن به دام قرص و الکل مشکلات روحیش حادتر شد و  تا مدتی عملا بیکار بود.  پس از یکسال بیکاری، مریلین برای بازی  در فیلم کمدی مفرح بعضیها داغش رو دوست دارند به صحنه برگشت و با تونی کرتیس و جک لمون همبازی شد. این اولین باری بود که مریلین فقط یک فیلم در سال بازی میکرد. در سال 1960 در فیلم جورج کیوکر"بیا عشق بورزیم" با تونی رندال و ایو مونتان همبازی شد و در این فیلم سروسری هم با ایو مونتان بهم زد. این فیلم هم به سرنوشت شاهزاده و مانکن دچار شد و منتقدان بدلیل ریتم سنگین و کشدار فیلم بر آن خرده گرفتند. در سال 1961 مریلین در آخرین فیلم خود "ناجورها"بازی کرد که همچنین آخرین فیلم کلارک گیبل افسانه ای هم محسوب میشد.(گیبل در همان سال براثر حمله قلبی درگذشت).نویسنده ناجورها آرتور میلر شوهر"سابق" مریلین بود که در همان سال از هم جدا شدند. ناجورها فیلم نسبتا موفقی بود که با اقبال بینندگان و منتقدین هم روبرو شد. 

 

در سال 1962 مریلین برای بازی در فیلم Something got to give  انتخاب شد.دوباره غیبتهای مکرر و بدون توجیه وی موجب تاخیر در تولید شد که سرانجام منجر به اخراج وی از این فیلم در ژوئن همان سال شد. به نظر میرسید دوران طلایی وی سر آمده و استودیوها شانس مجددی به او ندادند چون نگران هدر رفتن وقت و سرمایه خود بودند. 4 ماه بعد او را در منزلش مرده یافتند و مرگ وی را پزشکان مسمومیت براثر اوردوز دارویی تشخیص دادند. پس از مرگش از وی 1/6میلیون دلار دارایی باقی ماند که طبق وصیتش 75 درصد آنرا به مربی بازیگریش لی استراسبورگ و 25 درصد آنرا به دکتر روانشناسش مری آن کریس بخشیده بود. پس از مرگش شایعات زیادی در مجلات اروپایی منتشر شد مبنی بر اینکه او خودکشی کرده یا به قتل رسیده. یکی از جالبترین این شایعات این بود که مریلین یکسال قبل از مرگش با جان کندی رئیس جمهور وقت آمریکا رابطه داشت و حتی از او صاحب فرزند شده بود! اما مریلین بخاطر حفظ آبروی کندی سکوت کرد و این راز را از همه پنهان کرده بود. در این میان فرانک سیناترا که طرفدار سرسخت کندی به شمار میامد از ماجرا آگاه شده و برای حفظ موقعیت کندی به دارودسته اش دستور میدهد مریلین مونرو را مجبور به خوردن تعداد زیادی قرص خواب آور کرده و اورا بکشند! البته دلایلی هم دارند از جمله اینکه پس از مرگ مریلین ،ناگهان مستخدمه وی اونیک مورای نیز ناپدید می شود. یا اینکه پس از یافتن جسد،پلیس متوجه شد تمام قفلهای درهای اتاق او شکسته است و یا اینکه هیچ اثری از لیوان آبی که مریلین قرصها را با آن خورده باشد پیدا نشد.

بهرحال هرچه بود مریلین مونرو در 36 سالگی از دنیا رفت و با وجود آنکه در طول عمر کوتاهش فقط در 30 فیلم بازی کرد اما اسطوره بازیگریش برای همیشه در تاریخ سینما باقی خواهد ماند. 




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۸۹/۵/۱۲ صبح ۱۲:۴۱

بسيار عالي جناب اسکورپان عزيز !  ::ok:

شايد بد نباشد  بعضي نكات درباره روابط عاشقانه مريلين و  جو دي ماجيو هم گفته شود. هيچكس نسبت به ازدواج اين دو چندان خوشبين نبود. داماد برترين بازيكن بيسبال زمان خود بود و عروس در حال تبديل شدن به Jean Harlow دوم بود. گرچه البته  تنها اندك زماني پس  از اين ازدواج بود  كه شهرت و موفقيت مريلين  ازشهرت Jean Harlow  هم فراتر رفت.  كمي پيش از ازدواج در روزنامه هاي آمريكا به آن دو لقب "Mr. America"  و "Miss America" داده شد. با وجود اين همه هياهو و سروصدا در مجلات و روزنامه ها، مراسم ازدواج بسيار ساده و به دور از تشريفات بود و  ازدواج آن دو در زماني كمتر از 3 دقيقه انجام شد. در عين حال، در چنين زمان كوتاهي و در ميان اميد و آرزويي كه آغاز هر پيوندي را در بر مي گيرد، مريلين يكي از غمگينترين گفته هايش را بر زبان راند. او كه در طول برگزاري مراسم 3 گل اركيده را با خود حمل مي كرد سريع متوجه پژمردن زودهنگام آنها شد و ناخودآگاه افكارش به طرف مرگ كشيده شد. به سوي جو برگشت و از او پرسيد كه اگر او زودتر از جو از دنيا رفت آيا او هر هفته بر روي قبرش دسته گل قرار مي دهد؟ دقيقا به همان شكلي كه William Powell براي Jean Harlow  انجام داده بود؟جو قول داد كه حتما اين كار را انجام بدهد.

گرچه اين ازدواج تنها شش ماه به طول انجاميد اما پس از جدايي هم جو همچنان نزديكترين دوست مريلين بود حتي زماني كه رابطه بين مريلين و همسر سومش آرتر ميلر به جدايي انجاميد هم جو در كنار مريلين بود. حتي زماني كه به دليل آشفتگي رواني ، مريلين را به آسايشگاه منتقل كردند اين جو بود كه با اصرار او را از آنجا خارج كرد و وقتي با مخالفت دكترها مواجه شد به آنها گفت  كه حاضر است براي خارج كردن مريلين از آنجا تك تك آجرهاي ساختمان را از جا در بياورد!

آيا آن دو هيچوقت به زندگي دوباره در كنار يكديگر فكر نكردند؟  گرچه بعضي از دوستان نزديك جو معتقد بودند كه او چنين تصميمي داشته و همچنان عاشق مريلين بوده اما در عين حال مي دانسته كه نمي تواند با مريلين به عنوان همسر زندگي كند. گرچه مريلين در سالهاي پاياني زندگيش با مردان ديگري مثل فرانك سيناترا و رابرت كندي هم ارتباط داشته اما همچنان جو تنها دوست صميمي و مورد اعتماد او بوده.

در اوايل سال 1962 بود كه مريلين در نامه اي به جو نوشت كه "اگر من بتوانم فقط موفق به خوشبخت كردن تو بشوم ديگر به بزرگترين و دشوارترين موفقيت دست پيدا كرده ام....خوشبختي تو خوشبختي منست." او هرگز اين نامه را ارسال نكرد و پس از مرگ وي، در خانه اش در لوس آنجلس  آن را پيدا كردند.

در مورد مراسم تشييع جنازه او هم ، اين جو بود كه ترتيب همه كارها را براي مراسم داد و به هيچ خبرنگار، هنرپيشه و ستاره اي اجازه حضور در مراسم را نداد.او حتي  از ورود فرانك سيناترا و پيتر لافورد-برادر خوانده رابرت كندي- نيز جلوگيري كرد.پيش از انكه تابوت بسته شود ، جو بر روي ان خم شد و سه بار گفت "دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم."

و تا بيست سال پس از آن جو هر هفته بر روي قبر مريلين دسته گل قرار مي داد.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۸۹/۵/۲۹ صبح ۱۲:۱۸

چند وقت پيش كه داشتم  همچنان درباره زندگينامه مريلين مونرو  مي خوندم وقتي عكس مادر ايشون ، خانم (1984–1902)Gladys Pearl Baker  رو ديدم شباهت بين دو چهره برام جالب بود:

 همان لبخند ساده ، بي تكلف و دلنشين!  ashk




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۸۹/۶/۱۱ صبح ۱۲:۰۴

(۱۳۸۹/۵/۸ صبح ۰۷:۰۴)دشمن مردم نوشته شده:  

 اما تاکنون ندیدم کسی حق   روث الیزابت دیویس  (بت دیویس ) را طوری که شایسته اوست به جا آورد .بازیگری که چهره ای  خشك و خشن از خود ارائه كرد . وی همواره با مسئولان و مدیران شركتها در ستیز بود و تلاش می كرد زیر بار شرایط و خواسته های آنها نرود.دعوای او با برادران وارنر مثال زدنی است.  
بت دیویس هر چند لقب "جوجه اردك زشت هالیوود" را از آن خود كرد اما با بازی در فیلمی همچون " همه چیز درباره ایو" ساخته جوزف منكیه ویچ، قابلیتهای فراوان خود را به اثبات رساند. او بیش از ده بار نامزد جایزه اسکار شد و دو بار این جایزه را  بخاطر خطرناک و جیزابل بدست آورد.

به نكته بسيار مهمي اشاره كرديد. راستش براي من هم هميشه عجيب بوده كه چنين هنرپيشه اي با توجه به حجم  و البته كيفيت فعاليتش چنان مورد بي مهري قرار گرفته! به نظر مي آيد اصرار وي بر ايفاي نقشهاي منفي در اين موضوع بي تاثير نبوده! shakkk!

نقش آفريني بت ديويس در "همه چيز درباره ايو" بي اغراق تحسين برانگيز است.

خب اين هم تعدادي عكس براي تلطيف چهره نه چندان خوشايند بت ديويسدر اذهان:




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۸۹/۶/۱۲ صبح ۱۲:۰۲

(۱۳۸۹/۶/۱۱ صبح ۱۲:۰۴)Kassandra نوشته شده:  

به نكته بسيار مهمي اشاره كرديد. راستش براي من هم هميشه عجيب بوده كه چنين هنرپيشه اي با توجه به حجم  و البته كيفيت فعاليتش چنان مورد بي مهري قرار گرفته! به نظر مي آيد اصرار وي بر ايفاي نقشهاي منفي در اين موضوع بي تاثير نبوده! shakkk!

این داستان محبوب شدن بازیگران همیشه پیچیده بوده و هست. چندان هم به هنر و فن بازیگری آنها ربطی ندارد. اینکه یک بازیگر ( چه زن و چه مرد ) در دل تماشاگران محبوب بماند تابع چیزهای مختلفی مانند چهره ، زیبایی ، شخصیت ، نوع نقش هایی که بازی کرده ، به جا آوردن مراتب ستاره بودن و روابط عمومی خوب است. در مورد بتی دیویس همانطور که در یکی از پست های همین تاپیک گفتم شخصیت خاصی داشته که حتی نویسنده کتاب زندگینامه اش هم بدان اعتراف کرده است. او با کمتر کسی می ساخت و غرور همراه با حسادت در برخی گفته هایش به وضوح دیده می شود. در اواخر عمر هم تا حدودی شبیه نرما دزموند سانست بولوار شده بود. تا وقتی که 2 اسکار گرفته بود و رکورد دار بازیگران زن در گرفتن اسکار بود مشکلی نبود اما وقتی آکادمی ، در دهه 70 و 80 اینگرید برگمن را 3 اسکاری و کاترین هپبورن را 4 اسکاری کرد ، بتی دیویس حسابی قاطی کرد و به زمین و زمان بد می گفت .

ستاره شدن و ستاره ماندن اقتضائات خاصی دارد. متاسفانه بعضی بازیگرها فراموش می کنند که بیشتر محبوبیت آنها  نه به خاطر خودشان بلکه به واسطه نقش های جذابی است که بازی می کنند . حال اگر خود آنها هم شخصیت دوست داشتنی داشته باشند که محبوبیتشان دوچندان می شود و ماندگار می شوند  اما اگر مردم متوجه شوند که شخصیت واقعی و بیرونی فلان بازیگر آن چیزی نیست که در فیلم ها می دیده اند او را پس می زنند. این قضیه در مورد سایر هنرمندان و ورزشکاران هم صدق می کند و مثال های امروزی آن  به وفور چه در جهان و چه در کشور خودمان یافت می شود. در مورد بتی دیویس من متاسفانه فیلم زیادی از او ندیده ام اما وقتی در فهرست AFI دومین بازیگر است مسلما هنر بازیگری اش باید قابل توجه بوده باشد ولی مطمئنا اگر در نظرسنجی محبوبیت قرار گیرد شاید جزو 10 بازیگر اول کلاسیک هم قرار نگیرد.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سم اسپید - ۱۳۸۹/۶/۱۲ عصر ۱۲:۱۱

دوستان گفتند به بت دیویس بی مهری شده، ولی من می گویم در هالیوود مهری وجود ندارد که به او بی مهری شده باشد. هالیوود و از آن مهمتر اسکار آمیزه ای از قدرت و سیاست بوده و هست و هر کس را که بخواهد می بلعد. کاساندرا عزیز گفتند اصرار دیویس بر بازی در نقشهای منفی بی تاثیر نبوده که کاملا درست هست. تا حالا چند تا اسکار به نقشهای منفی داده اند؟ اصلا تا بحال داده اند؟ از فیلمهای انتقادی هم خوشش نمی آید تازه اگر فلان فیلم و انتقادش را قبول داشته باشند. اصلا هالیوود و  مخصوصا اسکار را برای این درست کرده اند که تبلیغ غرب کنن نه اینکه از آن بد بگویند. اسکار یک شوی مسخره بوده و هست. حتی اینقدر بی ارزش هست که بسیاری از کارگردانها و بازیگران بزرگ هالیوود در آن شرکت نکرده و حتی نمی کنند چون می دانند تنها وسیله ای برای سوء استفاده از آنهاست نه تقدیر از آنها. اهالی هنر و سینما خود تشخیص می دهند که کدام بازیگر یا کارگردان با ارزشتر هست. و نیازی به راه انداختن نمایش تلویزیونی نیست. سروان عزیز گفتند این داستان محبوب شدن بازیگران چندان هم به هنر و فن بازیگری آنها ربطی ندارد، صد در صد حق با اوست، اصلا ربطی ندارد. تهیه کننده ها و آنهایی که در پشت پرده هستند براحتی می توانند از بازیگری غول بسازند یا او را نابود کنند. و در طی سالیان دراز بارها اینکار را کرده اند.

در کشور خودمان هم از این دست کارگردانها و بازیگران که یک شبه به اوج رسیده اند فراوان است. قطعا بت دیویس یک تمام بازیگران زن هالیوود بوده و هست، با شاهکارهایی که به هیچ عنوان در کارنامه تنها رقیب او یعنی کاترین هپبرن دیده نمی شود. یک استعداد جاویدان سینما. کسی که در عرض 9 سال 7 بار نامزد اسکار شده است و تنها دو جایزه را برنده شده از قدرت بی نظیر بازیگری او حکایت دارد، که حتی گردانندگان هالیوود هم نتوانسته اند او را نادیده بگیرند. در حالیکه هپبرن 3 اسکار از 4 اسکارش را بعد از 60 سالگی گرفته که نمی تواند اوج بازیگری او باشد.بیشترین محبوبیت هپبرن بخاطر 9 فیلمی است که با اسپنسر تریسی بازی کرده است. گردانندگان هالیوود و از آن مهمتر اسکار آنقدر احمق هستند که به بزرگترین وسترن ساز هالیوود یعنی جان فورد 4 اسکار داده اند که هیچ کدامش وسترن نیست!!! قاب بندی ها و میزانسن های فورد هنوز هم در سینما بی نظیر است.

یعنی در سال 1939 اسکار بهترین فیلم با رقبایی نظیر دلیجان، جادوگر شهر از، بلندیهای بادخیز و نینوچکا از آن برباد رفته بود؟!! یا دیوید ا سلزنیک؟!!

واقعا ربکای هیچکاک از خبرنگار خارجی، دیکتاتور بزرگ، خوشه های خشم، بهتر است یا بخاطر همکاریش با دیوید ا سلزنیک تهیه کننده هالیوودی و نفوذ او در هالیوود بوده است؟!

چگونه است که از همشهری کین بعنوان برترین فیلم تاریخ سینما یاد می کنند، ولز را تا آسمان بالا می برند شاهین مالت، روباه های کوچک و گروهبان یورک را نادیده می گیرند و اسکار را به چقدر دره من سرسبز بود فورد می دهند؟!! و البته داریل اف زانوک تهیه کننده عزیز؟!!

در سال 44 باز هم دو فیلم بزرگ غرامت مضاعف و چراغ گاز قربانی به راه خود می روم لئو مک کری می شوند!

معاهده شرافتمندانه کازان واقعا لیاقت اسکار بهترین فیلم را دارد؟! یا بازهم رد پای داریل اف زانوک عزیز دیده می شود؟!!

در سال 1950 دلیلی بزرگتر از دیوید ا سلزنیک برای ترجیح دادن همه چیز درباره ایو بعنوان بهترین فیلم بر سانست بلوار وجود دارد؟! البته منکر این شاهکار منکیه ویچ نیستم حرفم چیز دیگریست.

هالیوود همیشه عاشق موزیکال بوده،این بار یک آمریکایی در پاریس و نادیده گرفتن اتوبوسی به نام هوس و مکانی در آفتاب دو درام درجه یک.

سال 1952 یک گند به تمام معنا و اسکار تعلق می گیرد به بزرگترین نمایش روی زمین، مرد آرام چی؟! ماجرای نیمروز ؟! اصلا هالیوود وسترن دوست ندارد آنهم از نوع انتقادیش.

سال 1956 برنده اسکار دور دنیا در 80 روز، یک شوی به تمام معنا. ترغیب دوستانه و غول هم لابد فیلمهای خوبی نیستند؟!

سال 1967 اسکار از آن در گرمای شب شد، چراشو منم نمیدونم، حدس بزن چه کسی برای شام می آید؟! و از آن مهمتر بانی و کلاید و فارغ التحصیل. لابد اسکار رو که نمیشه به 4 تا فیلم داد. به شخصه فکر می کنم قرعه کشی کردن.

کم کم داریم به شاهکارهای هالیوود نزدیک میشیم،سال 1970 برنده اسکار پاتن!!!!!!!!!! البته کسی پرچم آمریکا رو به اون بزرگی در ابتدای فیلم پشت سر جورج سی اسکات ندید. شمام اگه دیدین چیزی نگین. پنج قطعه آسان و مش هم که انتقادی هستن و هالیوود انتقاد دوست ندارد.

1972 اسکار نصیب پدرخوانده می شود،که البته فیلم مورد علاقه من و بسیاری از دوستان هست ولی آیا نسبت به کاباره (باب فاسی) فیلم بهتری است. البته دوستان ما در اسکار خودشون جواب این سوال را داده اند، کاباره برنده: بهترین بازیگر زن، نقش مکمل مرد، کارگردانی، کارگردانی هنری، فیلمبرداری، تدوین، موسیقی و صدا می شود و پدرخوانده برنده: بهترین بازیگر مرد (بواسطه مارلون براندو) و فیلنامه اقتباسی می شود. قضاوت با شما. بگذریم که هالیوود از انتقاد آن هم از نوع باب فاسی اصلا خوشش نمی آید.

سال 1974 باز هم پدرخوانده و این بار پدرخوانده 2، لنی که مال باب فاسی هستش و هیچی، مکالمه که مال کوپولای خودمونه خب پدرخوانده اش هست، محله چینی ها مال یه بنده خداییه به اسم پولانسکی، وقت کردین فیلماشو ببینین. فرصت نشد ببینیم. آسمانخراش جهنمی رو هم نفهمیدیم چجوری نامزد بهترین فیلم شد، شما اگر فهمیدید به ما ای میل بزنید (روابط عمومی اسکار).

و اما بزرگترین شاهکار هالیوود در سال 1976 اتفاق افتاد، راکی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! البته بگذریم که یه جاهایی پرچم آمریکا رو نشون دادن، یکمم نقاط دیدنیش، تازه انتقادم که نکرده. یه راننده تاکسی هست مال یه بنده خدایی به اسم اسکورسیزی طرف یه تاکسی داره هی میره این طرف هی میره اون طرف اینم شد فیلم، لابد بیکاره. یه فیلم هم هست مال سیدنی لومت، شبکه؟! در مورد تلویزیون و رسانه که نیست؟ هست!!!،چشممون روشن، انتقاد؟!!

شاهکاری دیگر در سال 1979، کریمر علیه کریمر رو به اینک آخر الزمان ترجیح دادن!! ببین کوپولا جان نمیشه همش اسکار رو بدیم به شما که؛ فیلمساز خوبی هستی باش،به ما چه. تابلو میشه، اون وقت میگن اینا خدایی ناکرده پارتی بازی میکنن. استغفراله ما و این حرفا!!!

اینو که دیگه روم به دیوار ولی مجبورم بگم، سال 1980 اسکار تعلق می گیرد به مردم معمولی!!!!! اوا گاو خشمگین یادمون رفت، عیبی نداره اسکورسیزی جان امسال نشد سال دیگه، شما که در پناه حق حالا حالاها زنده ای، انشااله یه فیلم بهتر میسازی، ما گنده تر از شما رو فراموش کردیم.

از سال 1927 تا 1990 ظاهرا فراموش کرده بودند که ژانری به نام وسترن هم داریم، فقط یک اسکار در سال 1931 برای سیمارون اون هم معلوم نیست از دستشون در رفته بوده یا احتمالا چون رقبای قدری نداشته اسکار بهترین فیلم نصیبش شده؟ و این ژانر همیشه مورد بی مهری قرار گرفته، حال آنکه همیشه سعی داشته اند با وسترن برای خود فرهنگ سازی کنند.

البته از حق نگذریم که همیشه وضع بدین منوال نبوده و خیلی از اوقات جوایز به آنهایی که حقشون بوده رسیده.

تمام مطالب بیان شده نظر شخصیه خودم هست و هر کدام از دوستان حق دارند تایید یا تکذیب کنند.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Classic - ۱۳۸۹/۶/۱۴ عصر ۱۱:۱۹

سام اسپید عزیز هر چه گلایه از دست اندرکاران آکادمی اسکار در دل نگه داشته بودند صادقانه خالی کردند. ضمن تایید بیشتر آنچه گفته شد نباید فراموش کنیم که این ضعف فقط مختص به اسکار نبوده و نیست . در جشنواره فجر خودمان هم از این دسته گل ها زیاد به آب داده شده است و  همچنین در جشنواره های ملل دیگر. باید یک نکته را هم مد نظر داشت و آن اینکه انتخاب شدن یک فیلم در جشنواره ها ، در بسیاری از مواقع تابع شرایط زمانی و تاریخی است که فیلم در آن ساخته شده است. نباید زیاد بر دست اندکاران اینگونه مراسم خورده گرفت چرا که آنها از کره مریخ نیامده اند و معمولا جمعی از شناخته شده ترین کارشناسان ، منتقدان و دست اندرکاران صنعت سینما هستند که در هیئت انتخاب حضور دارند . ممکن است یک فیلم در سالی که ساخته می شود اینقدر به اصطلاح گل کند که همه را تحت تاثیر خود قرار دهد. مسلما بعد از گذشت دهها سال ، وقتی شرایط جانبی و حاشیه ای ، دیگر در کنار فیلم نبود قضاوت و مقایسه فیلم با انصاف بیشتری میسر شود. شاید  اگر 30 سال بعد  از همان هیئت انتخاب بخواهید از بین نامزدهای 30 سال قبل بهترین را انتخاب کنند نتیجه متفاوت باشد.

 شاید این قضیه تا حدودی شبیه به داوری مسابقه فوتبال باشد که داور تحت تاثیر شرایط مختلف ( زمین ، تماشاچی ، نام تیم و ... ) تصمیم نادرست می گیرد . همانطور که در فوتبال هم بعد از بازی ، برگرداندن رای داور ناممکن است در اسکار هم نمی توان نتایج سال های قبل را تصحیح کرد. اسکار هیچوقت یک محک تمام و کمال نیست و صرفا باید به عنوان یک پاسداشت رسمی از هنرمندان تلقی شود. همان طور که نمی توان از تعداد مدال های روی سینه یک سرباز پی به لیاقت واقعی او برد ، تعداد اسکار یک بازیگر و فیلم هم نشاندهنده برتری حتمی دارنده آن نیست. در هر حال وجود مراسم اینچنینی با همه نقاط ضعفی که دارد ، برای سرزندگی و شادابی هنر هفتم مفید است.

  ...




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سم اسپید - ۱۳۸۹/۶/۱۵ عصر ۰۱:۰۸

با تشکر از تمامی دوستان، منظورم من از بیان مطالب بالا تنها زیر سوال بردن اسکار نبود، اسکار به مانند جشنواره های معتبر دنیا از جمله کن، ونیز، برلین و ... جشنواره نیست و تنها یک نمایش چند ساعته از ابهت و شکوه هالیوود هست. اینکه ساختارش مانند دیگر جشنواره های معتبر دنیا نیست، اینکه داورانش چه کسانی هستن؟ اینکه همه چیز در پشت پرده اتفاق می افتد، اینکه بسیاری از کارگردان ها و بازیگران معروف هالیوود حتی برای یکبار پایشان را هم آنجا نگذاشته اند خود به زیر سوال رفتن آن کمک می کند. مطالب بیان شده توسط ایران کلاسیک عزیز در مورد جشنواره های دیگر دنیا قابل قبول است ولی در مورد اسکار اصلا و ابدا چون داستان چیز دیگریست. برای اینکه دوستان بیشتر با اصل داستان آشنا بشوند و مطالب بنده تا حدودی از حالت شخصی خارج بشود ارجاع میدهم به کتاب راهنمای فیلم بهزاد رحیمیان (جلد اول):

(در سال 1927 وقتی اعتبار هالیوود به خطر افتاد، صنعت فیلمسازی، ((آکادمی هنرها و علوم سیاسی)) را تاسیس کرد تا استانداردهای فرهنگی، آموزشی و علمی سینما را ارتقا دهد. 36 نفر با حکم رسمی، عضو آکادمی شدند. داگلاس فربنکس نخستین رئیس آکادمی بود؛ و مقرر شد تا یکی از نخستین وظایف آکادمی اهدای جوایز سالیانه برای دستاوردهای سینمایی باشد و به این ترتیب، اسکار متولد شد. برای این که فیلمی واجد شرایط دریافت این جایزه باشد، باید طی سال گذشته اش، حداقل یک هفته در منطقه لس آنجلس اکران می شد. در شش سال اول، فیلم های نامزد جایزه بر اساس فصل سینمایی (یعنی از اول اوت همان سال تا 31 ژوییه سال بعد) محاسبه می شدند. اما از سال 1934، تقویم سالانه اساس این انتخاب قرار گرفت.در دوره های 28/1927 و 29/1928 تنها چند نفر از اعضای آکادمی در رای گیری شرکت کردند. اما در دوره 30/1929 تمام اعضای آکادمی برای انتخاب نامزدها و برندگان جوایز حق رای داشتند. برای انتخاب برندگان سال 1937، تعداد رای دهندگان نهایی به 15000 نفر از آدم های صنعت فیلمسازی افزایش یافت، اما نامزدها را تنها اعضای آکادمی کردند. بعدها این روند معکوس شد: افراد فعال در صنعت فیلم سازی نامزدها را انتخاب می کردند و اعضای آکادمی تصمیم می گرفتند که برندگان چه کسانی باشند. در سال 1957، دوباره سیاست اخذ رای عوض شد و سپس رای گیری را به اعضای آکادمی محدود کردند. در سال 29/1928 وقتی مری پیکفورد جایزه بهترین بازیگر زن را برای بازی در فیلم زن عشوه گر گرفت، مردم غر زدند که دلایل سیاسی یا اجتماعی داشته است. از آن زمان تا امروز، قضاوت های بد آکادمی زبانزد همه است؛ تقریبا هر کسی می تواند از انتخاب های عجیب و غریب آکادمی نمونه ای بیاورد. برای مثال، خیلی ها دوست دارند به همشهری کین اشاره کنند که یکی از مهم ترین فیلم های تاریخ سینماست و در سال 1941 تنها یک اسکار برای بهترین فیلم نامه اریجینال گرفت. به نظر می رسد که معیارهای احساسی و عامه پسندانه آکادمی در طولانی مدت جواب می دهد. برای مثال، عادت آکادمی در جایزه دادن به فیلم های سانتی مانتال، ممکن است تصویری احساسی، انسان دوستانه، و حتی مشفق به هالیوود بدهد، اما چنین تصویری درست نقطه مقابل چهره سرد، حسابگر، بدبین و هتاک هالیوود است. و اشتیاق آکادمی برای اهدای جایزه به فیلم های عامه پسند ( و نه لزوما خوب) تایید یکی از باورهای ذهنی هالیوود است: این که تماشاگران معمولی که باعث پرفروش شدن فیلمی می شوند، بهترین سلیقه را دارند و منتقدان نمی فهمند که فیلم خوب یعنی چه. بنابراین، شاید انتخاب های آکادمی سوال بر انگیز و حتی مزخرف باشند، اما به هر حال به نفع هالیوود تمام شده اند. اسکار به هالیوود وجهی اجتماعی می دهد، انگار که هالیوود (( مراقب بر و بچه های خودش هست)) چیزی که آمریکایی ها خوب می فهمند. شب مراسم اسکار هالیوود صمیمیت یک جامعه یک پارچه واقعی را حس می کند، و اهمیت توجه بین المللی را، و ترکیب این دو شکست ناپذیر است).

وقتی مارتین اسکورسیزی بعد از 33 سال اسکار کارگردانی خودش را آنهم برای یکی از ضعیفترین فیلمهای خودش (رفتگان) گرفت واقعا به حال هالیوود تاسف خوردم که برای خودیها هم ارزشی قائل نیست، کسی که جزء نوابغ سینمای معاصر آمریکا و دنیاست.

آیا شایسته است که به کارگردانی نظیر بلیک ادواردز تنها یک جایزه افتخاری برای یک عمر دستاورد هنری آنهم پس از 50 سال کارگردانی و آنهمه لحظات مفرح که برای تمامی ما خلق کرده است داده شود. او حتی در هنگام دریافت این جایزه هم مردم را به خنده و ابراز احساسات واداشت، وقتی که با پای گچ گرفته و روی صندلی چرخدار از پشت صحنه ناگهان به روی صحنه آمد.

اینگمار برگمان نابغه سینمای دنیا دو فیلم در آمریکا ساخت که جزء بدترین ساخته هایش محسوب می شوند و شکست سنگینی در گیشه خوردند. آیا برگمان ما آن برگمان قبلی نبود؟! اگر نبود چطور پس از بازگشت از آمریکا شاهکاری مانند فانی و الکساندر را خلق کرد؟!

نوابغ سینمای معاصر دنیا نظیر وولفگانگ پترسن آلمانی با شاهکاری مانند زیردریایی در آمریکا به چه روزی افتادند؟! هواپیمای ریاست جمهوری، طوفان کامل و یا تروی می سازند!

هیچ می دانید در آمریکا فیلم های اروپایی را برای نمایش کوتاه می کنند؟! از جمله مالنا جوزپه تورناتوره که با 17 دقیقه سانسور اکران شد!!! اگر هر کدام از شما نسخه کامل را ببینید پی به عمق فاجعه می برید، اما از آنجایی که نسخه در دسترس نسخه آمریکایی هست و کمپانی های عرضه کننده فیلم و دی وی دی نیز آمریکایی هستند بسیاری از دوستان این نسخه را ندیده اند.

متاسفانه بسیاری از کشورهای پیشرفته نیز بدلیل ساختارهای نادرست کارگردانهای نابغه خود را در اختیار هالیوود قرار داده و نه تنها نابود می شوند بلکه با سوء استفاده هالیوود از آنها اعتبار پیشین خود را نیز از دست میدهند.

واقعا فکر می کنید در آمریکا 4 تا منتقد درست و حسابی و یا عاشقان واقعی سینما پیدا نمی شوند، به هیچ وجه اینطور نیست، آنها نیز مانند من و شما خوب می دانند راننده تاکسی، این گروه خشن، ریو براوو و بسیاری فیلمهای دیگر چه مقام و منزلتی دارند ولی همه آنها بازیچه چوبهای خیمه شب بازی هستند که در تیتراژ فیلم پدرخوانده می بینید .فیلمی که به تمام و کمال پشت پرده هالیوود و زد و بندهای آنرا به نمایش می گذارد و صد البته چون مانند کاباره (باب فاسی) نطق سیاسی سنگین ندارد به آن ترجیح داده میشود.

تابحال فکر کرده اید که چرا در آمریکا با این همه استعداد و امکانات، کارگردانانی نظیر لارس فون تریه، پارک چان ووک، وونگ کار وای و یا ژاک اودیار ظهور نمی کنند؟! چون جایی برای امثال آنها وجود ندارد، یا باید آنجا را ترک کنند و یا در اختیار آنها باشند. به شخصه یک درام ساده فرانسوی را به عظیم ترین ساخته های هالیوود ترجیح میدهم چون اصالت دارد.

سینمای آمریکا قسمت عمده ای از اعتبار خودش را مدیون کارگردان های مهاجر اروپایی و امثالهم می باشد، بسیاری از این کارگردان ها بدلایل شرایط بد اقتصادی، مشکلات و تحولات سیاسی (خصوصا جنگ های جهانی) کشور خود، در اختیار داشتن امکانات بیشتر و آمال و آرزوهای شخصی راهی آمریکا شده اند و یا حداقل تعدادی از فیلم های خود را در هالیوود ساخته اند.

کن آناکین ( انگلستان)

مایکل اندرسون (انگلستان)

اوتو پره مینجر (اتریش)

رومن پولانسکی (فرانسه از والدینی لهستانی)

ژاک تورنور (فرانسه)

چارلز چاپلین (انگلستان)

ویلیام دیترله (آلمان)

فرد زینه مان (اتریش)

جوزف فون اشترونبرگ (اتریش)

الیا کازان (ترکیه)

اریک فون اشتروهایم (اتریش)

فرانک کاپرا (ایتالیا)

مایکل کورتیز (مجارستان)

فریتس لانگ (اتریش)

ارنست لوبیچ (آلمان)

روبن مامولیان (روسیه)

ژان نگولسکو (رومانی)

بیلی وایلدر (اتریش)

ویلیام وایلر (آلمان)

چارلز ویدور (مجارستان)

آلفرد هیچکاک (انگلستان) و بسیاری کارگردانهای دیگر.

به قول سهراب سپهری: چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۸۹/۶/۱۷ عصر ۱۰:۲۴

نظر به اينكه عكسهاي Bette Davis با استقبال دوستان روبرو شد تصميم گرفتم عكسهاي ديگري كه از او پيدا كرده بودم را هم در اينجا قرار بدهم. البته از آنجا كه تعداد اين عكسها زياد است و واقعا نمي توان تنها تعداد معدودي از ميان انها انتخاب كرد، تصميم گرفتم  در چند پست با موضوعهاي متفاوت اين كار انجام بشود. براي شروع فكر كنم بد نباشد اگر به بعضي نكات جالب درباره زندگي و فعاليت هنري او اشاره شود.

نام اصلي او Ruth بوده و  Bette ،كه نام هنري او محسوب مي شود برگرفته از رمان دخترعمو بت نوشته اونوره دو بالزاك است.

زماني كه به عنوان هنرپيشه وارد هاليوود شد، Universal Pictures در نظر داشت نام او را به Bettina Dawes تغيير دهد كه با مخالفت جدي او مواجه شد. به نظر Bette Davis، اين عبارت از نظر تلفظ بسيار شبيه(ميان كشوها) "Between the Drawers" بوده!

[تصویر: thumb-5B5D_4C87DC71.jpg]

او گرچه يك امريكايي به شمار مي رود ولي  در اصل از تباري ولزي-اسكانلندي است.

زمانيكه او در مدرسه هنرهاي نمايشي در نيويورك تحصيل مي كرد، با Lucille Ball همكلاس بود. البته از آنجا كه Lucille Ball بسيار خجالتي و كمرو بود بعد از مدتي به خانه فرستاده شد.

گفته شده كه رابطه او با  Joan Crawford چندان مسالمت آميز نبوده و آنطور كه  Joan Crawford گفته در Whatever Happened to Baby Jane? او مخصوصا جيبهاي لباسش را پر از سنگ مي كرده تا سنگين تر شود و Bette Davis با حمل او مشكل داشته باشد!

Bette Davis يك بار  اعتراف كرد كه يكي از عشقهاي واقعي زندگي او William Wyler كارگردان بوده كه متاهل بوده و تمايلي به ترك همسرش نداشته.

گرچه 10 بار نامزد دريافت جايزه اسكار براي يهترين هنرپيشه زن شده اما تنها دويار موفق شده اين عنوان را از آن خود كند: اولين بار در سال 1935 در فيلم Dangerous و دومين بار در سال 1938 در فيلم  Jezebel و پنج سال پياپي نامزد دريافت جايزه اسكار شده كه از اين لحاظ به همراه Greer Garson ركورد دار است.

بعد از اينكه ترانه Bette Davis Eyes به يك تك اهنگ موفق تبديل شد، نامه اي به ترانه سرا و خواننده اين ترانه نوشت و متعجب از انها پرسيد كه چطور او را تا اين حد شناخته اند؟ گفته شده يكي از دلايلي كه وي به اين ترانه علاقه مند شده اين بوده كه نوه اش آن را جالب دانسته.

زماني كه در فيلم Marked Woman (1937) از او خواسته شد پس از مورد ضرب و شتم قرار گرفتن توسط مافيا از نوع خاصي بانداژ استفاده كند، با اكراه نوع پيشنهادي را رد كرد و ترجيح داد دكترش اين كار را بر روي چهره او انجام دهد.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۸۹/۶/۱۷ عصر ۱۱:۴۲

در ادامه پست قبل:

خب براي يك هنرپيشه كه در بيش از 80 فيلم سينمايي ايفاي نقش كرده كاملا طبيعي به نظر مي رسد در  بعضي فيلمها كنارديگر هنرپيشگان مطرح دوران خود نيز قرار بگيرد. يكي از اين هنرپيشگان كه محبوب بسياري از دوستان عزيز كافه كلاسيك نيز بوده ، است و خواهد بود جناب  Humphrey Bogart نازنين است! :lovve:

[تصویر: 12839738612.jpg]

[تصویر: 12839738613.jpg]

[تصویر: 12886370291.jpg]

[تصویر: 12839738614.jpg]

گرچه شايد نتوان او را هيچوقت از زيباترين هنرپيشه هاي هاليوود دانست اما در اين كه معمولا در زمره خوش پوشترين و خوش لباس ترينها قرار مي گرفته شكي نيست. عكسهايي كه در ادامه اين پست قرار گرفته مي تواند دليلي بر اين ادعا باشد. البته به استثناي عكسي كه در ان وي-به اقتضاي نقشش البته-با جوراب پاره نشان داده شده!  :D

[تصویر: 12839757861.jpg]




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - اسکورپان شیردل - ۱۳۸۹/۷/۲۹ عصر ۰۵:۰۲

یادداشت‌های شخصی مریلین مونرو منتشر شد

 

کتابی از دست‌نوشته‌ها و یادداشت های روزانه مریلین مونرو، ستاره معروف هالیوود، به چند زبان به بازار آمد.

 

بیشتر قطعاتی که در کتاب درج شده، نامه‌های شخصی و یادداشت‌های ساده روزانه هستند، اما برخی از قطعات با دقت بیشتری نوشته شده‌اند، شاید به این امید که روزی ویرایش و چاپ شوند.

مریلین مونرو به خاطر موفقیت و شهرت سریع، زندگی کوتاه و پرماجرا و به ویژه مرگ تراژیکش از نامی‌ترین زنان قرن بیستم است.

او به ویژه به دلیل اندام موزون، حرکات دلفریب و صدای گرم، "بمب س.ک.س.ی" لقب گرفت، اما نه او و نه کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند این لقب را نمی‌پسندیدند.

سینماگران بزرگی مانند بیلی وایلدر و جان هستون، که با مریلین مونرو کار کرده بودند، گفته‌اند که او تنها جذاب و دلفریب نبود، بلکه به ویژه در ایفای نقش‌های کمدی استعدادی کم نظیر داشت.

آنچه تاکنون ناشناخته مانده بود، این است که مریلین مونرو دستی در نوشتن هم داشته است. او مجموعه‌ای از یادداشت‌های روزانه و حتی چند شعر از خود را به جا گذاشته که اکنون برای اولین بار به چاپ می‌رسد.

مریلین مونرو از نادر ستارگان هالیوود بود که به کتاب و ادبیات علاقه داشت و مرتب به کتابفروشی سر می‌زد و کتاب می‌خرید.

او با آثار نویسندگان بزرگی مانند فیودور داستایفسکی، ساموئل بکت، جوزف کنراد، ارنست همینگوی و جان اشتاین‌بک آشنایی داشت و از سال ۱۹۵۶ تا سال ۱۹۶۱ همسر آرتور میلر، نمایشنامه‌نویس نامی آمریکا بود.

 

"نه برای انتشار"

 

مریلین مونرو از روی نیازی درونی و نه برای انتشار دست به قلم برده بود.

او این یادداشت‌ها را عمدتا از سال ۱۹۴۳ تا ۱۹۶۲ نوشته است، روی هر چیزی که دم دست او بوده است: از دفتر یادداشت تا کاغذ مارک‌دار هتل یا دستمال رستوران؛ از دستور آشپزی گرفته تا یادداشت هایی درباره خودکشی.

مریلین مونرو، برخلاف تصور همگان در نوشته‌های خود زنی خویشتن‌دار است. از همه چیز حرف می‌زند، احساسات نهانی، دردها و ترس‌های خود را بیان می‌کند، اما از زندگی جنسی خود هیچ چیز نمی‌گوید.

یکی از شعرهای او درباره خودکشی با پریدن از روی پل بروکلین است. مونرو در این شعر گفته که این پل زیباتر از آن است که آدم خودش را از بالای آن پرت کند.

  

.... با کلارک گیبل در آخرین فیلمش ناجورها

-----------------------------------------------

محبوب‌ترین ستاره هالیوود

 

مریلین مونرو اول ژوئن ۱۹۲۶ در لس‌انجلس به دنیا آمد. نام اصلی او نورما جین بیکر بود.

مادر او زنی آشفته‌حال بود و نتوانست از دختر خود نگهداری کند. مریلین مونرو در یتیم‌خانه و پرورشگاه بزرگ شد.

از آنجا که اندام زیبایی داشت، از سال ۱۹۴۴ به عنوان مدل برای شرکت‌های تبلیغاتی جلوی دوربین عکاسی قرار گرفت.

خانم مونرو از سال ۱۹۴۶ وارد سینما شد و اولین قرارداد خود را با کمپانی "فوکس قرن بیستم" امضا کرد.

در فیلم‌های سینمایی با ارائه تیپ آشنای زنی زیبا و ساده و تا حدی هوسران به محبوبیتی سریع دست یافت. در سال ۱۹۵۹ به خاطر بازی در فیلم بعضی‌ها داغشو دوست دارن به کارگردانی بیلی وایلدر جایزه گلدن گلوب را دریافت کرد.

مریلین مونرو در سال ۱۹۶۰ در اوج شهرت و محبوبیت بود، اما از نظر جسمی و روحی به شدت ناتوان شده بود.

به خاطر مصرف الکل و مواد مخدر کار سینمایی او با وقفه و بی‌نظمی همراه شد.

در سال ۱۹۶۲ بنیاد گلدن گلوب، مریلین مونرو را به عنوان محبوب‌ترین هنرپیشه جهان سینما معرفی کرد.

در پنجم اوت ۱۹۶۲ جسد مریلین مونرو در خانه‌اش در کالیفرنیا یافت شد.

گفته شد که مرگ او بر اثر افراط در مصرف قرص خواب بوده است. تاکنون روشن نشده که او به اشتباه در فرو دادن قرص خواب افراط کرده یا قصد خودکشی داشته است.

 

شاگرد اکتورز استودیو

 

مریلین مونرو در سال ۱۹۵۵ در آموزشگاه هنرپیشگی "اکتورز استودیو" در نیویورک دوره هنرپیشگی گذراند.

لی استراسبرگ (۱۹۰۱ – ۱۹۸۲) از سال ۱۹۴۸ مدیر این آموزشگاه معتبر بود که بازیگرانی مانند مارلون براندو، پل نیومن، جیمز دین، داستین هافمن و رابرت دنیرو را برای هالیوود پرورش داد.

آموزشگاه هنرپیشگی "اکتورز استودیو" بر پایه سیستم بازیگری کنستانتین استانیسلاوسکی، نظریه پرداز بزرگ تئاتر روس، کار می‌کرد.

مریلین مونرو با لی استراسبرگ و همسر او آنا دوست شد و رابطه خود را با آنها حفظ کرد. او در مرحله پایانی زندگی تمام یادداشت‌های خصوصی خود را به دست لی استراسبرگ سپرد.

آنا استراسبرگ در سال ۲۰۰۷ در اتاق کار همسرش دو جعبه یافت انباشته از یادداشت‌های خصوصی مریلین مونرو.

نوشته‌های مریلین مونرو را انتشارات فرانسوی "سوی" در قالب یک کتاب منتشر کرده است. این کتاب همزمان در بازارهای اروپا و آمریکا نیز عرضه می‌شود.

 

منبع: بی بی سی




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۸۹/۷/۲۹ عصر ۰۸:۱۷

(۱۳۸۹/۷/۲۹ عصر ۰۵:۰۲)اسکورپان شیردل نوشته شده:  

گفته شد که مرگ او بر اثر افراط در مصرف قرص خواب بوده است. تاکنون روشن نشده که او به اشتباه در فرو دادن قرص خواب افراط کرده یا قصد خودکشی داشته است.

در بعضي جاها هم گفته شده كه وي پس از اجراي ترانه Happy Birthday President براي كندي رييس جمهور امريكا بسيار مورد توجه او قرار گرفته بوده و به همين دليل اطرافيان به خاطر جلوگيري از رسوايي اخلاقي رييس جمهور، شبانه به منزل او رفته و پس از به قتل رساندن خدمتكار وي او را مجبور كردند تعداد زيادي قرص خواب آور مصرف كند تا مرگ وي خودكشي قلمداد شود.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Classic - ۱۳۸۹/۸/۶ صبح ۰۱:۰۲

(۱۳۸۹/۷/۲۹ عصر ۰۸:۱۷)Kassandra نوشته شده:  

در بعضي جاها هم گفته شده كه وي پس از اجراي ترانه Happy Birthday President براي كندي رييس جمهور امريكا بسيار مورد توجه او قرار گرفته بوده و به همين دليل اطرافيان به خاطر جلوگيري از رسوايي اخلاقي رييس جمهور، شبانه به منزل او رفته و پس از به قتل رساندن خدمتكار وي او را مجبور كردند تعداد زيادي قرص خواب آور مصرف كند تا مرگ وي خودكشي قلمداد شود.

اگر این کار به این راحتی بود ، بیل کلینتون بدبخت هم قبل از رسوایی ، سر مونیکا لوینسکی را زیر آب می کرد. او که معروف تر از مرلین مونرو نبود. این حرف ها همیشه در حد یک شایعه بوده و هست و نیابد اعتنایی به این فرضیات کرد. مدت ها  عوام می گفتند بروسلی را قدرتمندان هالیوود کشتند ، چون فیلم هایش اینقدر فروش می کرد که کار هالیوود را کساد کرده بود !! خیلی ها هم باور می کردند .


زنان در جنگ :

در طول جنگ جهانی دوم و بعد از آن ، برخی از ستارگان هالیوود برای دادن روحیه به سربازان ، به جبهه ها اعزام می شدند. در این میان بازیگران زن هم نقش داشتند... کسی چه می داند ؟ شاید برخی از آنها ( همانطور که سروان رنو در کازابلانکا به ریک می گفت ) با روش مخصوص خود ، یک جبهه دوم ایجاد می کردند ...

اینگرید برگمن در حال اجرای یک نمایشنامه در جمع سربازان - آلمان - سال 1945 - جالب اینکه او که مادرش آلمانی بود روز آغاز جنگ جهانی در آلمان بود و فیلم چهار همدم Die vier Gesellen را می ساخت.

 

مارلنه دیتریش - آلمان - 1945 - مارلنه دیتریش با اینکه خودش متولد برلین آلمان بود اما  عقاید ضد نازی داشت .

مرلین مونرو  -  در میان سربازان جنگ کره




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۸۹/۸/۶ عصر ۱۰:۱۱

(۱۳۸۹/۸/۶ صبح ۰۱:۰۲)IranClassic نوشته شده:  

(۱۳۸۹/۷/۲۹ عصر ۰۸:۱۷)Kassandra نوشته شده:  

در بعضي جاها هم گفته شده كه وي پس از اجراي ترانه Happy Birthday President براي كندي رييس جمهور امريكا بسيار مورد توجه او قرار گرفته بوده و به همين دليل اطرافيان به خاطر جلوگيري از رسوايي اخلاقي رييس جمهور، شبانه به منزل او رفته و پس از به قتل رساندن خدمتكار وي او را مجبور كردند تعداد زيادي قرص خواب آور مصرف كند تا مرگ وي خودكشي قلمداد شود.

اگر این کار به این راحتی بود ، بیل کلینتون بدبخت هم قبل از رسوایی ، سر مونیکا لوینسکی را زیر آب می کرد. او که معروف تر از مرلین مونرو نبود. این حرف ها همیشه در حد یک شایعه بوده و هست و نیابد اعتنایی به این فرضیات کرد. مدت ها  عوام می گفتند بروسلی را قدرتمندان هالیوود کشتند ، چون فیلم هایش اینقدر فروش می کرد که کار هالیوود را کساد کرده بود !! خیلی ها هم باور می کردند .

اين كه من گفتم نظر شخصي خودم نبود-گرچه البته با باور كردنش اصلا مشكلي ندارم-و در فصل آخر كتاب Count the Ways : The Greatest Love Stories of Our Times به آن  به عنوان يك فرضيه اشاره شده بود. در ضمن مسلما شرايط زماني و مكاني كندي و كلينتون با هم يكي نبوده. مشابهش رو درباره اقدام  گستاخانه پرنس چارلز در روابط پردردسر و شرم آورش با كملا پاركر  مي تونيد ببينيد. ادوارد هشتم به خاطر ازدواجش با والس سيمسون متحمل رنجهايي شد كه مختص زمان خودش بود و در زمان پرنس چارلز ديگر چندان دغدغه خاطر نيست.

پ ن. در ضمن نگفتم خود كندي  اين كار را انجام داده. گفته شده اطرافيان وي تشخيص دادند كه براي حفظ اعتبار رييس جمهور اين كار انجام بشود. به هر حال همچنان به حالت يك فرضيه باقي مانده.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۸۹/۸/۶ عصر ۱۱:۴۴

(۱۳۸۹/۸/۶ صبح ۰۱:۰۲)IranClassic نوشته شده:  

اینگرید برگمن در حال اجرای یک نمایشنامه در جمع سربازان - آلمان - سال 1945

خوشا به حال این سربازها . zzzz:خب همین کارها را می کردن که سربازان آمریکایی روحیه می گرفتن و تا قلب رایش سوم پیشروی می کردن و حتی نیروهای زبده وافن اس اس هم جلودارشون نبودن. اگر برادران رزمنده ما در هشت سال دفاع مقدس از تاکتیک های روحیه بخش اینچنینی استفاده می کردن ، برو بچه های ما تا قلب بغداد پیش می رفتن ...

البته واقعا این هنرپیشه ها هم شجاعت داشتن که قدم به خاک کشوری که تازه اشغال شده می ذاشتن. بعید نبود یه آلمانی متعصب از گوشه ای بزنه این گل ها رو پر پر کنه و از اشغالگرها انتفام بگیره. [تصویر: 164.gif]

(۱۳۸۹/۸/۶ عصر ۱۰:۱۱)Kassandra نوشته شده:  

 اطرافيان وي تشخيص دادند كه براي حفظ اعتبار رييس جمهور اين كار انجام بشود....

اتفاقا بر ملا شدن این موضوع که  با (( مرلین مونرو )) رابطه داشته باعث افزایش محبوبیت اش می شد [تصویر: 183.gif]




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سم اسپید - ۱۳۸۹/۸/۷ صبح ۱۲:۰۳

(۱۳۸۹/۸/۶ عصر ۱۰:۱۱)Kassandra نوشته شده:  

پ ن. در ضمن نگفتم خود كندي  اين كار را انجام داده. گفته شده اطرافيان وي تشخيص دادند كه براي حفظ اعتبار رييس جمهور اين كار انجام بشود. به هر حال همچنان به حالت يك فرضيه باقي مانده.

چند وقت پیش مستندی درباره زندگی برادران کندی دیدم که در آن دقیقا به این مسئله اشاره شد، و اگر دوستان در مورد شخصیت مریلین مونرو و نحوه زندگی او مطالعه کنند، دقیقا به این نکته پی خواهند برد که چنین شخصی هیچ گاه دست به خودکشی نخواهد زد، همانطور که بروس لی نزد و به دلیل منافع ملی آن کشورها حقایق اینگونه پرونده ها شاید تا ابد در هاله ای از ابهام باقی بماند.

  




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۸۹/۸/۷ عصر ۱۲:۲۸

(۱۳۸۹/۸/۷ صبح ۱۲:۰۳)سم اسپید نوشته شده:  

چند وقت پیش مستندی درباره زندگی برادران کندی دیدم که در آن دقیقا به این مسئله اشاره شد، و اگر دوستان در مورد شخصیت مریلین مونرو و نحوه زندگی او مطالعه کنند، دقیقا به این نکته پی خواهند برد که چنین شخصی هیچ گاه دست به خودکشی نخواهد زد، همانطور که بروس لی نزد و به دلیل منافع ملی آن کشورها حقایق اینگونه پرونده ها شاید تا ابد در هاله ای از ابهام باقی بماند.

بله دقيقا همينطوره. البته آنچه جو دي ماجيو  به برخي دوستان نزديكش گفته بود كه تصميم دارد دوباره با مريلين ازدواج كند و هم اينكه در ماهها و روزهاي پاياني زندگي مريلين ،جو نزديكترين دوست و محرم اسرار او بوده خود بيشتر فرضيه به قتل رسيدن وي را تقويت مي كند.اقدام جو در جلوگيري از حضور برادر خوانده كندي در مراسم تدفين مريلين هم قابل توجه است. در ضمن چرا هيچوقت مشخص نشد چه كسي خدمتكار مريلين را به قتل رسانده؟




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سم اسپید - ۱۳۸۹/۸/۷ عصر ۰۳:۵۷

اگر دوستان مایل به کسب اطلاعات بیشتر در مورد زندگی مریلین مونرو هستند این دو کتاب را مطالعه کنند:

The Secret Life of Marilyn Monroe

http://www.filesonic.com/file/617466

The Last Days of Marilyn Monroe

http://www.fileserve.com/file/4u5jZFM

کتاب دوم Audio Book هستش.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - هری لایم - ۱۳۸۹/۸/۲۱ عصر ۰۲:۲۴

برخلاف تصور بسیاری  , مونرو از معدود بازیگرانی بود که مطالعه می کرد . نه فقط به استناد این 3 قطعه عکس  , بلکه به اذعان افرادی که با او در ارتباط بودند .




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۸۹/۹/۵ صبح ۱۲:۰۶

شايد به نظر همه چندان خاص و محبوب نباشد اما نمي دانم اين چه نيروي خاصيست كه به نگاه معصومانه اش نيرويي چنين نافذ داده:

 File:Lillian Gish - Project Gutenberg eText 16959.jpg

Lillian Diana Gish  را همان بار اول كه The Wind را ديدم دوست داشتم! اغراق نخواهد بود اگر بگويم پس از خواندن زندگينامه اش اين علاقه بيشتر هم شد! بايد اعتراف كنم كه چندان نديده ام چهره اي كه گذشت زمان آن را ناخوشايند نكرده باشد! آه كه تنها نوآر او را جذاب نكرده بود! در هشتاد سالگي هم هنوز معصومانه فريبا بود و صدايش طنيني دلنشين داشت!

اين هنرپيشه مطرح سينما و تلويزيون در يك دوره زماني هفتاد و پنج ساله از 1912 تا 1987 به فعاليت پرداخته. اوج شهرت وي در دهه ده و بيست ، به ويژه به خاطر همكاريهايش با  D. W. Griffith بوده. از نقش وي در  Birth of a Nation (1915) معمولا به عنوان برجسته ترين ايفاي نقش او ياد مي شود.

در سال 1893 در اوهايو به دنيا آمد. مادر او هم هنرپيشگي اختيار نموده بود اما نه چون دلبسته هنر بوده؛ بيشتر به خاطر اينكههمسر او و پدر فرزندانش خانواده اش را رها كرده و رفته بود و او مي بايست به جاي او سرپرستي خانواده را به عهده مي گرفت. و اين چنين بود كه ليليان و خواهر كوچكش Dorothy/دوروتي به تئاتر پيوستند و البته اغلب جداگانه با گروههاي تئاتر به مسافرت مي رفتند.زماني هم به عنوان مدل اشتغال داشتند.

File:Gish-dorothy-lillian-LOC.jpg

در سال 1912 بود كه دوست مشترك آنها Mary Pickford، آن دو را به  D. W. Griffith معرفي كرده و حتي در بستن قرارداد با  Biograph Studios  آنها را ياري نمود.پس از گذشت مدت زمان كوتاهي، Lillian Gish به يكي از محبوبترين هنرپيشه هاي زن آمريكايي آن روزها تبديل شد. با وجود اين كه در آن زمان ديگر نوزده ساله داشت، سن خود را به استوديو شانزده سال گفته بود.

گرچه با به پايان رسيدن دوره صامت و ورود صدا به عرصه سينما، او ديگر مانند گذشته موفقيت چشمگيري نداشت اما همچنان توانست در بعضي فيلمها نقشهايي به ياد ماندني ايفا كند. مثال بارز در اين زمينه را مي توان Duel in the Sun  (1946) و يا حتي  Night of the Hunter (1955) دانست.

File:Lillian Gish-edit1.jpg

از اوايل دهه پنجاه تا دهه هشتاد هم در تلويزيون به طور پيوسته به فعاليت پرداخت.  در  سال1987پس از قرار گرفتن در برابر Bette Davis در  The Whales of August ، به فعاليتهاي خود در عرصه هنرپيشگي در سينما پايان بخشيد.(AFI) او را در رده هفدهم بزرگترين هنرپيشگان زن همه دورانها قرار داده است.

اولين نقش خود را در فيلم كوتاه An Unseen Enemy/دشمن ناديده به كارگرداني Griffith ايفا نمود و البته اين تنها همكاري وي با اين كارگردان نبود و Lillian  در حال تبديل شدن به ستاره تعدادي از فيلمهاي برجسته و موفق گريفيث بود. شايد يكي از به ياد ماندني ترين نقشهاي ليليان، نقش او در Way Down East (1920) باشد كه در يك صحنه آن  ليليان بيهوش شده و گيسوان بلندش در آب  كشيده شد.

ليليان در بيش از 25 فيلم كوتاه حضور فعال داشته  و نكته جالب درباره فعاليت وي اين است كه در همان دو سال او،  به هنرپيشه اي  شناخته شده تبديل شد. طولي نكشيد كه ليليان را بانوي اول فيلمهاي صامت ناميدند و گرچه برخي نقش آفرينيهاي وي-از جمله نقش وي در فيلم The Wind در آن زمان يك طرح ناموفق شمرده مي شد اما امروزه آن را يكي از تاثيرگذارترين نقشهاي وي مي دانند.

اين هنرپيشه مطرح تجربه كارگرداني نيز داشته چرا كه در يك زمان كه براي گريفيث كاري پيش آمده بود، ليليان كارگرداني فيلم Remodeling Her Husband را به عهده گرفت. البته اين تجربه براي او چندان خوشايند نبود  چرا كه به نظر او گروه دست اندركاران  به سختي با يك كارگردان خانم همكاري مي كنند.

تنوع نقشهاي ليليان در فيلمهاي مختلف واقعا متفاوت است و توصيف خود او از نقشش در (1936) Hamlet خود گوياي اين تفاوت و تمايز است؛ بنا به گفته وي او در اين فيلم نقش يك اوفليا/ Ophelia ي هرزه  را بازي كرده !!!

در سال 1946  به خاطر Duel in the Sun نامزد اسكار بهترين هنرپيشه زن  نقش مكمل شد. يكي از جالبترين نكات درباره دوران فعاليت او در سينما اين است كه گرچه براي نقشهاي متفاوتي چون Ellen O'Hara وBelle Watling در فيلم Gone with the Wind/بر باد رفته در نظر گرفته شده بود، اين نقشها در نهايت به هنرپيشگان ديگري واگذار شد.

پس از چند دهه فعاليت موثر و مستمر در برنامه تلويزيوني، ليليان گيش آخرين فعاليت حرفه اي خود را در Show Boat ساخته Jerome Kern ثبت نمود. آخرين جمله اي كه اين زن سالخورده در صحنه پاياني Show Boat بيان مي كند را بسيار تاثيرگذار دانسته اند چرا كه بيان اين جمله  به نوعي مصادف است با  پاياني بر يك فعاليت نزديك به يك قرن اين هنرمند: "Good night, dear"

ليليان گيش هرگز ازدواج نكرد و فرزندي هم نداشت. البته گفته شده كه رابطه اي بسيار صميمي و نزديك با گريفيث داشته  گرچه ايشان هميشه براي او آقاي گريفيث بوده است . ليليان با Charles Duell تهيه كننده و George Jean Nathan ويراستار و منتقد سينما هم رابطه نزديك داشته. البته انتشار اخبار روابطش با چارلز دوئل كه توسط خود دوئل انجام شد منجر به نوعي رسوايي براي ليليان در دهه بيست شد.

ليليان تا پايان زندگي رابطه بسيار نزديك و خوب را با خواهر خود  دوروتي و مري پيك فورد حفظ نمود و در روز بيست و هفتم فوريه 1993 در سن 99 سالگي درخواب ديده از جهان فرو بست.

 




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - ادی تندست - ۱۳۸۹/۹/۱۰ صبح ۱۲:۱۶

واقعا اطلاعات شما دوستان من رو شگفت زده کرده.

بد نیست به ستاره همیشه روشن هالیوود خانم الیزابت تیلور هم اشاره کنیم

که سالها بعنوان زیباترین و بهترین بازیگر هالیوود شناخته میشد.

مرلین مونرو محبوبیت خیلی زیادی کسب کرد ولی فیلم هایی که بازی میکرد

فیلم هایی با ژانرهای کمیک مثل الویس پرسلی بودند

نقش هایی که الیزابت تیلور بازی میکرد نقش های پیچیده و مرموزی بودند

هنگامی که در کنسرت بزرگداشت فردی مرکوری حاضر شد

همه مات و مبهوت حضور او شده بودند و این نشون از محبوبیت این بازیگر داشت

یاد دورانی که نفهیمیدم چگونه گذشت بخیر




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۸۹/۹/۱۱ عصر ۰۹:۴۴

صحبت كردن درباره نقشهايي كه ليليان گيش ايفا كرده، بدون اشاره به نقش خاصش در Way Down East  را نمي توان تصور كرد. اين تصاوير خود به اندازه كافي گوياي تفاوت اين نقش هستند:

[IMG]http://www.picupload.us/images/waydowneast1920sam20.jpg[/IMG]

[تصویر: 1291313526_277_40cdbd1460.JPG]

[تصویر: 1291313561_277_c3296b9496.JPG]

[تصویر: 1291313615_277_0d217629a1.JPG]

فقط براي چند لحظه شرايطي كه در طي آن اين فيلم توليد شده را تصور كنيد!




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - هری لایم - ۱۳۸۹/۹/۱۲ صبح ۱۲:۵۵

لیلیان گیش

.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - راتسو ریــزو - ۱۳۸۹/۹/۱۲ صبح ۰۲:۵۰

ژان مورو  ، درسته که هیچ ربطی به هالیوود نداره ولی با چهره سرد و میخکوب کننده اش لحظه های فراموش نشدنی رو در تاریخ سینما ثبت کرده

قدم زدن شبانه او در فیلم زیبای آسانسوری به سوی سکوی اعدام ( لویی مال ) هرگز فراموش نمیشه.

از دیگر کارهاش که باید حتما باید دید: ایو ( جوزف لوزی )، ژول و ژیم، خاطرات یک مستخدمه و خلیج فرشتگان.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - راتسو ریــزو - ۱۳۸۹/۹/۱۸ عصر ۰۸:۲۶

دوستان در مورد مریلین مونرو نوشتن

یه چیز جالب هست اگه ندیده باشین براتون جالبه:

چند سال پیش یه پکیج از مونرو به بازار اومد ، توی قسمت اول این پکیج که شامل 6 DVD میشد یه DVD به اسم THE FINAL DAYS بود که شامل آخرین فیلم مونرو که ناتمام موند و یک سری مصاحبه و پشت صحنه های کارهای مونرو هست.اما نکته جالب این DVD مربوط به دیدار شاه سابق ایران از هالیوود و دیدار با استنلی دانن، کری گرانت و سید چریس و ... هست.

HENRY WEINSTIN تهیه کننده میگه: ( عینا جمله رو نقل میکنم )

به مریلین گفتن شاه میخواد شما رو ببینه ولی اون گفت:

I CANT COME ،  BECAUSE HE IS ANTI-ISRAEL

و HENRY WEINSTIN باز اضافه میکنه:

AND I THINK SHE DID NOT COME BECAUSE SHE DID NOT THINK SHED BE PRETTY SOON!




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - دزیره - ۱۳۸۹/۱۰/۶ صبح ۰۷:۵۸

از تونی کرتیس سوال شد: بوسیدن مریلین مونرو چگونه است؟

پاسخ داد:مثل بوسیدن هیتلر.  

(برگرفته از فرهنگ گفته های طنز آمیز ، بخش فیلم و سینما)




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۰/۱۲ عصر ۱۱:۳۳

امروز ضمن ولگردی ( همون جستجوی غیر هدفمند ) در تارنمای جهانی ( شبکه اینترنت خودمون ) به یک سایت اجنبی ( فرنگی ) برخوردم که زنان بازیگر سینمای کلاسیک رو بررسی کرده بود و آرایش و مد ابروهای آنها را در دهه های 30 تا 50 میلادی  مقایسه کرده بود. با توجه به مطالعات و علاقه ای که من شخصا نسبت به زن ها دارم ، رفتم یک تحقیق میدانی انجام دادم که  حاصلش این شد :

در دهه 30 هالیوود ( عکس زیر ) شاهد ابروهای نازک و نیم دایره ای هستیم. بین اینها به نظرم الیویا دهاویلند ( ردیف وسط - سمت راست ) قشنگ هست و بر خلاف صورتی که در بربادرفته پیر و معمولی به نظر می رسه ، احتمالا در جوانی زیبایی خاصی داشته.

در دهه چهل ابروها ضخیم تر شدند و شکل آنها از نیم دایره به کمانی تغییر یافت. همچنین طول ابروها افزایش یافت. این استایل نسبت به دهه 30 و 50 طبیعی تر و زیباتر به نظر می رسد. به ابروهای متناسب آلیدا ولی ( ردیف وسط - سمت چپ ) و اینگرید برگمن ( که ابروی طبیعی خودش است ) دقت کنید. همچنین ابروی خاص لورن باکال دقیقا مناسب چهره باریک اوست .

در دهه پنجاه شاهد ضخیم ترین ابروها هستیم. به ابروهای آدری هپبورن ، سوفیا لورن و الیزابت تیلور دقت کنید. به نظر من ابروی گریس کلی زیباتر به نظر می رسد. ابروی کیم نواک هم از همان هایی هست که شاعر می گه کمند دل یار  است و فلان ... سعدیا .. حافظا ... !

برای دیدن عکس ها در اندازه بزرگ تر به تصاویر ضمیمه بند انگشتی زیر مراجعه کنید.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - دزیره - ۱۳۸۹/۱۰/۱۵ صبح ۱۰:۲۵

انچه می خوانید از ضمیمه 520 ، بیست و هشت هزار روز تاریخ ایران و جهان،که در سال 1356 مدتها به عنوان ضمیمه روز نامه اطلاعات چاپ میشده گرفته شده است.(نسخه اصلی)

ب.ب.این گونه امد:ساده

او میخواست تصویرگر((زن دیگر))باشد اما مظهر زن در قرن بیستم شد

(لیک پلاسید)در ایالت نیویورک،یک شهر کوچک خیلی ارام است مثل هزاران شهر دیگر در امریکا با(مین استریت)خیابان اصلی اش،سوپر مارکتش،دراگ استوراش و سینماهایش که تابلوهای نئون و پر زرق و برق دارند.چه چیز باعث شده مردم به طرف سینما پالاس روی بیاورند؟چه چیز این جوانانیرا که با کوکا کولا و بستنی ویتامین دار بزرگ شده بودند،به طرف پدیده ای می کشید که از جای دیگری امده بود؟

ان شب در (پالاس)فیلم تازه ای نشان می دادند...وخدا زن را افرید یک فیلم فرانسوی که توسط کارگردانی ناشناس وهنرپیشگانی که برای امریکاییها گمنام بودند،تهیه شده بود.فیلمی که  در اروپا به قدر کافی فروش نکرده بودواز نظر تجارتی یک شکست اقتصادی بود.اما همین شکست اقتصادی در ان سوی اقیانوس اطلس به یک پیروزی تبدیل شده بود. برای امریکایی ها زنی که در این فیلم از روژه وادیم بازی کرده بود مظهر زن جوان شده بود.

بریژیت باردو

در پاریس بوریس کنیاسف معلم باله این زن جوان را خوب می شناخت وبه او در سن 14 سالگی گفته بود:از تو زیبا ترین زن عالم را بسازم.

بریژیت زیر نظر این استادزیباترین حرکات و ژستها را اموخته بودکه بعد ها برنده ترین حربه اش شد.مادر او یک مدساز مشهور بود و گاه از دخترش به عنوان مانکن استفاده می کرد تا این که فیلم سازی تصویر او را روی جلد مجله(ال)دید و با مادر دخترک تماس گرفت تا اورا به عالم سینما بکشد.او بعد ها گفت :انجه توجه مرا جلب کردرفتار و حرکات بریژیت بود.او یک چهره مد روز داشت.دختر زمان حال بود در حالیکه نشانه هایی از (حوا)نیز داشت.

ظرف چند ماه دختری که زیر نظر مادرش به کلاس رقص میرفت تبدیل به ...ترین زن سینما شد.می گفتنداو رویای ناممکن مردان متاهل است.

چندی بعد بریژیت و روژه وادیم با هم اشنا و زود کارشان به عشق انجامید.

و حالا(...وخدا زن را افرید) اولین پیروزی این زن و شوهر بود.به دنبال نمایش این فیلم باردو با لقب هایب(ب.ب) و (گربه وحشی فرانسه) شهرت جهانی پیدا کرد.این زن که بدون داشتن هنر فوق العادهنامش بر سر زبانها افتاده بود تا مدتها مظهر زن فرانسوی بود.موهای اشفته،لب هایی که از بی خیالی و شاید تحقیر چین خورده،قائن تصویر بریژیت باردو است.

این هنوز برای خیلی ها یک پرسش بی پاسخ است که باردو به خاطر زیباییش مشهور شد یا هنر مند هم بود؟

-------------------------------------------------------------------------------------

ب.ب در دوران بازنشستگی اش از فعالان سر سخت حقوق حیوانات است.و ظاهرا انچه بیش از هر چیز در دنیا ناراحتش می کند ذبح گوسفند توسط مسلمانان جهان در روز عید قربان است .او بارها وبارها به خاطر این موضوع به مسمانان توهین کرده والبته بارها و بارها هم جریمه شده .نکته جالب دیگر در مورد وی لیست بلند بالای عشاق و همسرانش است.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - seyed - ۱۳۹۰/۱/۴ صبح ۱۰:۱۴

به رسم معمول ما ایرانی ها، کمی مرده پرستی کنم...!!!

الیزابت تیلور بر اثر نارسایی قلبی در بیمارستان سدارز-سینای در سن 79 سالگی فوت کرد درگذشت.
الیزابت تیلور از مشهورترین بازیگران انگلیسی-آمریکایی سینمای هالیوود بود. وی در بسیاری از ماندگارترین و مشهورترین فیلمهای کلاسیک سینمای آمریکا که بعدها به «دوران طلایی هالیوود» مشهور شد به ایفای نقش پرداخته‌.
الیزابت تیلور در طول دوران بازیگری خود دو بار موفق به دریافت جایزه اسکار سینمای آمریکا شد. باترفیلد 8 (1960) و چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد؟ (1966)
۸ بار ازدواج کرده است. معروفترین وجنجالی ترین ماجرای عشقی او باوجود داشتن همسر ارتباط او با ریچارد برتون بودکه واکنش واتیکان هم سبب شد وپس جدایی ازهمسر در سال ۱۹۶۴ با ریچارد برتن ازدواج کردواین رابطه فقط ده سال دوام داشت پس از طلاق دوباره درسال ۱۹۷۵ باهم مجددا ازدواج کردند ولی فقط ۹ ماه بیشتردوام نداشت. او در سال ۱۹۹۶ از آخرین همسر خود طلاق گرفت.
ازدواجها: مایکل وایلدینگ، هنرپیشه (1952 تا 1957) – مایکل تاد، تهیه کننده (1957 تا 1958) – ادی فیشر، خواننده (1959 تا 1964) – ریچارد برتون، هنرپیشه (1964 تا 1974)
وی در سال 1932 در لندن از والدین آمریکائی بدنیا آمد. در طول جنگ جهانی دوم وقتی هفت ساله بود به کالیفرنیا می روند. برای اولین بار در فیلم "هر دقیقه یک بچه بدنیا می اید" (1942) اثر هارولد یانگ ظاهر شد. نقش اصلی را در "لاسی به خانه بار میگردد" (1943) ایفا میکند.
فیلمهای عمده: لاسی به خانه باز میگردد(1943) – جیر ایر (1944) – صخره های سفید دوور(1944) – مخمل ملی(1944) – زندگی با پدر(1947) – زنان کوچک(1949) – پدر عروس(1950) – سهم کوچک پدر(1951) – مکانی در آفتاب(1951) – آیوانهو(1952) – راپسودی(1954) – حمله فیل ها یا گذرگاه فیل ها(1954) – آخرین باری که پاریس را دیدم(1954) – غول(1956) – رینتری کانتی(1957) – گربه روی شیروانی داغ(1958) – ناگهان تابستان گذشته(1959) – کلئوپاترا(1963) – هتل بین المللی(1963) – مرغ دریایی(1965) – رام کردن زن سرکش(1967) – انعکاس در چشمان طلایی(1967) – کمدین ها(1967) – دکتر فاستوس(1968) – بوم(1968) – تشریفات پنهانی(1968) – زی و شرکا(1971) – همراسمیت رها شده(1972) – راز شب(1973) – چهارشنبه خاکستری(1974) – پرنده آبی خوشبختی(1975) – اندکی موسیقی شبانه(1977) – آینه شکست(1980)




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سناتور - ۱۳۹۰/۱/۴ عصر ۰۷:۲۵

یادش بخیر3سال قبل وقتی استاد جلیلوند رو به دو قدم مانده به صبح دعوت کردن .وقتی تکه هایی ازفیلم گربه روی شیروانی داغ رو پخش کردن جلیلوند گریه کرد.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۱/۴ عصر ۰۷:۲۶

ان شبی که خبر درگذشت ژاله عزیز را در روزنامه دیدم فیلم گربه روی شیروانی داغ را برای چندمین بار تماشا کردم تا یاد ان عزیز از دست را رفته را زنده نگهدارم

حالا این فیلم را دوباره بیاد دو عزیز از دست رفته می بینم

راستی یک سوال فنی

کسی میدونه در فیلم زمستان می کشد الیزابت تیلور چه نقشی داشت و که بجاش صحبت کرده بود؟

اگه درست جواب دادید یک هدیه خوب برای خودتون بخرید




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - همشهری_میثاق - ۱۳۹۰/۱/۴ عصر ۱۱:۴۴

(۱۳۹۰/۱/۴ عصر ۰۷:۲۵)senatore نوشته شده:  

یادش بخیر3سال قبل وقتی استاد جلیلوند رو به دو قدم مانده به صبح دعوت کردن .وقتی تکه هایی ازفیلم گربه روی شیروانی داغ رو پخش کردن جلیلوند گریه کرد.

ایشون درسته که زمانی یه دوبلور واقعی بودن،امّا الان دیگه دارن با کارهای قرن 21 خودشونو زیر سوأل میبرن و به نظرم دیگه نمیشه پیشوند استاد رو بهشون داد:dodgy:.

(۱۳۹۰/۱/۴ عصر ۰۷:۲۶)بهزاد کازابلانکا نوشته شده:  

راستی یک سوال فنی

کسی میدونه در فیلم زمستان می کشد الیزابت تیلور چه نقشی داشت و که بجاش صحبت کرده بود؟

شخصیّتش رو نمیدونم ولی گوینده ش فکر میکنم مرحوم نیکو خردمند بودن.

(۱۳۹۰/۱/۴ عصر ۰۷:۲۶)بهزاد کازابلانکا نوشته شده:  

ان شبی که خبر درگذشت ژاله عزیز را در روزنامه دیدم فیلم گربه روی شیروانی داغ را برای چندمین بار تماشا کردم تا یاد ان عزیز از دست را رفته را زنده نگهدارم

حالا این فیلم را دوباره بیاد دو عزیز از دست رفته می بینم.

بله،به نظرم الان روح این عزیزان با هم مهشور شدهashk




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Classic - ۱۳۹۰/۱/۸ صبح ۱۲:۳۹

(۱۳۹۰/۱/۴ عصر ۰۷:۲۵)senatore نوشته شده:  

یادش بخیر3سال قبل وقتی استاد جلیلوند رو به دو قدم مانده به صبح دعوت کردن .وقتی تکه هایی ازفیلم گربه روی شیروانی داغ رو پخش کردن جلیلوند گریه کرد.

بعضی از فیلم ها فقط به خاطر بازیگرانشان ارزش دارند ؛ نمونه بارز آن همین گربه روی شیروانی داغ است. با اینکه فیلم شاخصی است اما در این دوره ، داستان و خود فیلم دیگر مرا جذب نمی کند و فکر هم نمی کنم که تماشاگر کم حوصله امروزی دیگر طاقت تماشای اینگونه فیلم ها را داشته باشد. چیزی که این فیلم ها را هنوز سرپا نگه می دارد فقط و فقط خود بازیگران آن هستند. در مورد ما پارسی زبانان ، علاوه بر این ، لذت شاهکار صدای  دوبلورها بر چهره پل نیومن و الیزابت تیلور باعث می شود که پای فیلم بنشینیم و لذت ببریم.

دیروز داشتم مجموعه صداهای ماندگار را دوباره می دیدم. جلال مقامی می گفت : " دوبله ، هنر گرفتن و پس دادن است ؛ یک دوبلور خوب دوبلوری است که با تمام وجود ، صدای بازیگر و حالات و احساسش را دریافت کند و بدون کم و کاست آن را بیرون دهد. هر چه بازیگر اصلی تواناتر باشد ، کار دوبلور آسان تر و دستش باز تر است. "




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - پایک بیشاپ - ۱۳۹۰/۱/۸ صبح ۰۲:۲۲

(۱۳۹۰/۱/۸ صبح ۱۲:۳۹)IranClassic نوشته شده:  

بعضی از فیلم ها فقط به خاطر بازیگرانشان ارزش دارند ؛ نمونه بارز آن همین گربه روی شیروانی داغ است. با اینکه فیلم شاخصی است اما در این دوره ، داستان و خود فیلم دیگر مرا جذب نمی کند و فکر هم نمی کنم که تماشاگر کم حوصله امروزی دیگر طاقت تماشای اینگونه فیلم ها را داشته باشد.

با احترام به نظر شما ایران کلاسیک عزیز، نظر من در مورد این فیلم کاملا برعکسه! احتمالا شما هم مثل من دوستان زیادی دارید که فقط سینمای مدرن امریکا را میشناسند و بدون هیچ دلیلی نه تنها علاقه ای به سینمای کلاسیک ندارند، بلکه افرادی مثل ما را به استهزا میگیرند که این چه فیلماییه که میبینید!!!

من تا بحال با همین فیلم نظر تعدادی از همین افراد رو عوض کردم و حتی بعضی از این دوستان الان علاقه مند جدی سینمای کلاسیک شده اند! مطمئنا بازی بازیگران در این کشش نقش مهمی داره ولی برای بیننده عادی که نه از هنر بازیگری سر رشته داره و نه مثل ما خاطرات نوستالژیکی از نیومن و تیلور در ذهن داره فکر میکنم وزن فیلمنامه و داستان و پویایی فیلم بیشتر از بازی بازیگران باشه.

به نظر من با اینکه داستان فیلم بیشتر در فضای خونه اتفاق میفته و شخصیت های محدودی هم داره، تاثیر داستان به قدری زیاده که بعد از تماشای فیلم بیننده احساس میکنه در فضاهای بیرونی بیشتری (مثل استادیوم فوتبال، هتل محل مرگ اسکیفر، دوران کودکی و جوانی پدربزرگ و ...) حضور داشته و یا افرادی مثل اسکیفر رو تو فیلم دیده...




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - بانو - ۱۳۹۰/۳/۶ عصر ۰۷:۴۸

یک کلیپ زیبا، با سلیقه و بسیار دقیق و هنرمندانه از زنان تاریخ سینما....به شخصه چندین بار تماشایش کرده ام و بسیار دوستش دارم...

تقدیم به دوستان عزیز کافه کلاسیک

زنان افسانه ای تاریخ سینما

*. به دلیل تشابه ماهیت و نحوۀ ساخت این دو کلیپ، این یکی را نیز در همین فضا قرار می دهم

مردان تاریخ سینما

بامهر...بانو




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Blanche - ۱۳۹۰/۴/۲۹ عصر ۰۶:۳۴

درود

به يه سايت برخوردم كه زندگي مريلين مونرو را به همراه عكس هاش گذاشته بود . خب وبلاگ ها و سايت هاي زيادي زندگينامه و عكس مرلين را گذاشتند اما چيزي كه اين مورد را جالب مي كرد روايت  داستان زندگي مرلين به وسيله عكس ها بود حتي اگه متن را نخوني با ديدن عكس ها و روند تغييرات مريلين تو اونها , كل زندگيشو  مي فهمي . از اون دختر كوچولوي شاد و سرزنده با موهاي فر قهوه اي كه نشاط توي چهره اش آدمو جذب ميكنه تا اولين عكس هاش به عنوان مدل و بازيگر كه هنوز صفا و سادگي توش احساس ميشه  تا آخرين عكس هاي قبل از مرگش  كه به كلي شده همون مريلين افسانه اي.

اين هم اون سايت:

http://www.tvsinopse.kinghost.net/art/m/marilyn01.htm




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - گرتا - ۱۳۹۰/۴/۲۹ عصر ۰۹:۲۵

دوست دارم اینجا باز به  بت دیویس  اشاره بشه که  مثل بعضی از هنرپیشه های موفق دیگر، موفقیتش فقط به خاطر زیبایی اش نبوده. در زمان پیری اش هم بسیار قوی ظاهر شده و برای فیلم What Ever Happened to Baby Jane محصول 1962 نامزد جایزه اسکار شد. بت دیویس در این فیلم که داستانی گوتیک و کمی ترسناک داره واقعا توانایی بالای خودش را به رخ کشید و یکی از نقش های منفی ماندگار در سینمای هالیوود را برای همیشه به ثبت رساند. این فیلم واقعا به دیدنش می ارزد.

http://www.imdb.com/title/tt0056687/




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Classic - ۱۳۹۰/۴/۲۹ عصر ۱۱:۳۵

(۱۳۹۰/۴/۲۹ عصر ۰۶:۳۴)Blanche نوشته شده:  

اين هم اون سايت:

http://www.tvsinopse.kinghost.net/art/m/marilyn01.htm

سایت جالبی است . ::ok:

حیف که انگلیسی نیست.  لینک مربوط به هیچکاک اش هم دیدنی است :

http://www.tvsinopse.kinghost.net/art/a/alfred01.htm

در مورد بتی دیویس مطلب بسیار کم گفته شده . به خصوص منابع فارسی در موردش بسیار کم هستند. با اینکه دیویس از نظر قدرت بازیگری چیزی کم ندارد ( او در رتبه دوم لیست AFI است ) اما همین ظاهر و چهره معمولی اش باعث شده که کمتر در فهرست بازیگران محبوب شخصی قرار گیرد و این عادلانه نیست. گرچه در تاریخ سینما بی عدالتی های اینگونه , یک حقیقت مرسوم بوده و هست.

یک سوال : کسی از دوستان اطلاعی دارد که آیا غیر از کتاب زندگی اینگرید برگمن و مرلین مونرو آیا کتاب دیگری درباره بازیگران زن کلاسیک در کشور به چاپ رسیده است یا نه ؟

 .. ....




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - گرتا - ۱۳۹۰/۴/۳۰ صبح ۱۰:۴۵

یک کتاب بوده به اسم زندگی و آثار بت دیویس نوشته جری ورمایلی که سال 81 نشر فرهنگ و سینما آن را منتشر کرده است.

زندگی و آثار بت دیویس




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Blanche - ۱۳۹۰/۴/۳۱ عصر ۰۷:۰۷

به نظر من هم خيلي به بتي ديويس ظلم شده كار اشتباهيه كه قضاوت فقط بر اساس قيافه باشه




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - FONDA - ۱۳۹۰/۴/۳۱ عصر ۰۷:۳۸

(۱۳۹۰/۴/۳۱ عصر ۰۷:۰۷)Blanche نوشته شده:  

به نظر من هم خيلي به بتي ديويس ظلم شده كار اشتباهيه كه قضاوت فقط بر اساس قيافه باشه

البته بت دیویس اون اوایل بازیگری اش به خاطر چهره نه چندان زیباش کارش خیلی سخت بود اما بعد از یک دوره که تونست خودش رو به عنوان یک بازیگر توانا تثبیت کنه خیلی محبوب شد و تقدیر خیلی زیادی ازش شد. در حال حاضر هم جزو یکی از محبوب ترین بازیگر های زن تاریخ سینماست. اما خب طبیعتا تو ایران چون این موضوع هنوز جا افتاده نیست دارای محبوبیت کمتری است.

من خودم شخصا بت دیویس به همراه گریس کلی بازیگرای زن مورد علاقم هستن.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۹۰/۵/۱۲ عصر ۱۰:۵۸

من هم بتی دیویس رو از نظر بازیگری قبول دارم. اما خب جز بازیگران محبوب من نیست. شاید دلیل اون هم چهره اش باشه که چندان چنگی به دل نمی زنه ( آخه من خیلی ظاهربین هستم ! ) . سینما هنر تصویره . هنر زیبایی بصری . خوش تیپی برای بازیگر مرد و زیبایی و جذابیت زنانه برای بازیگر زن در این هنر خیلی مهمه. بدون این مولفه ها نصف جذابیت یک هنرپیشه از بین میره. درست مثل یک ماشین می مونه که ظاهر خیلی در محبوبیت اش تاثیر داره . مثلا الان یک بازیگر خیلی خوب و قدیمی هست که اسمش مریل استریپ می باشد. اما چهره اش به نظر من چندان جذاب نیست ( نه الان و نه در جوانی اش ) . حالا هر چی هم که خدای بازیگری باشه باز به نظر من 50 درصد کامل است .  [تصویر: laie_14.gif]

 البته عکس قضیه هم ممکنه پیش بیاد. یعنی اینکه بازیگری خیلی جذاب و زیبا باشه اما بازیش افتضاح باشه و از اونور بیفته . کم بازیگر مرد و زن در تاریخ سینما داریم که هر دو مولفه رو در کنار هم داشته باشن. بیشتر اون خدادادی است و خارج از عهده فرد . مابقی اون هم به تلاش خود انسان و شخصیت اش بر می گرده . واقعا این مقوله محبوبیت ماندگار ( نه محبوب های زودگذر ) و ستاره بودن خیلی پیچیده اس. گاهی وقت ها قدرت و محبوبیت یک بازیگر سینما از رئیس جمهور اون کشور هم بیشتر میشه و این , کار اون بازیگر رو خیلی مشکل می کنه و مسئولیت اش رو صد چندان. مثلا این همه هنرپیشه زیباتر و قوی تر از آنجلینا جولی هست اما چون آنجلینا جولی از هر دو مولفه زیبایی نسبی و قدرت بازیگری نسبی همزمان به خوبی استفاده می کنه اینقدر جا افتاده و معروف شده. تا جایی که به عنوان سفیر سازمان ملل میره کشورهای دیگه و کلی ازش استقبال میشه. البته نقش باباش و شوهرش رو هم نباید نادیده گرفت و ایضا هوش تجاری !

[تصویر: bollywood1.gif]

پ.ن: خواستم یک عکس از خواهر آنجلینا جولی بذارم اما همه عکس هاش قیلثر بودند ! بنابراین به همان اسمایل بالا قناعت شد.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۰/۵/۱۳ عصر ۰۳:۲۷

صحبت از زنان افسانه ای شد، دیشب تو کافه ی طوطی آبی یه کَل کَلی شد بین من و سروان رنو

راستش تا حالا خیلی با، مرام و انسونیٌت سروان حال کردیم، با دونستنی های سینماییش ام که خیلی پُره! خیلی خیلی پُره-  اما پای زن که به میون می آد خون جلو چشامونو می گیره و سروان و غیرسروان  حالیمون نیست!

سروان یه کل رفته بود واسه هیچکاک! که :"... توی خونه یه زن زشت داشت: آلما . البته این زن رو وقتی هنوز معروف نشده بود برای رضای خدا گرفت." اینم لینکش!

کتابی درباره ی آلما هیچکاک

مام که پای هیچکاک به میون میاد هیچ، کاک و ماک حالیمون نیست، حیرون که چطو سروان این نکته ی مهم از زیر کلیدای صفحه کلیدش در رفته! مگه میشه! آلفرد هیچکاک بدون آلما، یه میون نویس فیلمای درپیتیه! جدی می گم! یه نامه ی درگشاده واسه ی سروان نوشتیم و با اجازه از سرفرماندهی رایش سوم اونو واسه ملت پخش می نماییم. سروان به دل نگیر! به خدا خیلی باحالی ولی ...، این هیچکاکه، هیچکاک!

اینم متن سر و ته گشاده ی نامه امان:

پاسخ به زن زشت هیچکاک!

سروان عزیز و ارجمند!asabiسر صحنه ی فیلم برداری

این زن رو بشناس

اون تو خیلی از کارای هیچکاک نقش مهم تری از خودش داشت

هیچکاک توی آخرین جلسه ی عمومی از سه زن تشکر کرد

آشپزش، منشی اش و مادر بچه هاش!

همه ی این ها، یک نفر یعنی، این زنِ زشت بودن!

توی بسیاری از فیلم نامه ها و خلق شخصیت ها، این زن پشت پرده، هدایت اصلی رو به عهده داشت.

شانس بیارید یه همچی زنی گیرتون بیاد که شما رو از یه آدمِ میان نویس فیلم ها به آلفرد هیچکاک تبدیل کنه!

مخلص شما: کاپیتان"

سروان پاسخ داد:

من متوجه نشدم ! کی کجا ؟ کسی چیزی گفته بوده ؟

منم جواب دادم:

با درود!

شرمنده!

یه عکسی بود از هیچکاک بزرگ و همسرش، توی عکس های دیدنی"یک عکس یک خاطره" شماره عروسی اشانی 95 ، پست شده به نام سروان رنو با این مضمون:

"می گویند کوزه گر همیشه  از کوزه شکسته آب می خوره. نمونه اش همین استاد هیچکاک ! توی فیلم هایی که برای ملت می ساخت از بهترین و زیباترین بازیگران زنِ زمان استفاده می کرد اما خودش توی خونه یه زن زشت داشت: آلما . البته این زن رو وقتی هنوز معروف نشده بود برای رضای خدا گرفت. "

راستش برای رضای خدا این زن رو نگرفت. این زن، برای رضای خدا هیچکاک رو گرفت. هیچکاک در سایه ی این زن رشد کرد و تا آخر عمر از زیر سایه ی اون بیرون نیامد.  بعدها روشن شد اصرار بیش از حد هیچکاک برای نوشتن نام آلما در عنوان بندی، به دلیل راهنمایی ها و انگیزه های فراوان آلما بود. آلما زنی بسیار مستعد بود، ذهنی پویا و فعال داشت. گمان می کنم شخصیت بیشتر کاراکترها به خصوص در فیلم های اولی از بارش فکری میان آلفرد و آلما شکل گرفته بود. نقش او در زندگی هیچکاک هیچ زمانی روشن نشد، اون جور که باید روشن نشد!

داستان ساخت اولین فیلم آن ها و کم آوردن آلفرد و راه انداختن کارا به دست آلما شنیدنی است! فکر میکنم توی کتاب "هیچکاک! همیشه استاد!" خواندم،

در ضمن خیلی خوب شد که دخترشون پاتریشیا به باباش نرفت!

به مامان زشتش رفت !

دختر هیچکاک

این لینک هم واسه مزاج بعضی ها خوبه:

پشت سر هر مرد موفقی یک زن هست!

پیروز باشید و سربلند

کاپیتان

یه لینک باحال از هیچکاک و بروبچ، فیلم و عکس!

 بعدن سروان نوشت که شوخی کرده و ماجرا ختم به خیر شد. خدا خیلی رحم کرد وگرنه شیرعلی قصاب کافه ی طوطی آبی و کافه ی ریک و کافه سینما رو با هم از چرخ گوشتش رد می کرد!

**********


به!!!! سروان! خودتون هم که یک لینک مخصوص هیچکاک دارین؟ عجب!!!! ما رو باش! زیره می بریم به کرمون!




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۹۰/۵/۱۶ صبح ۱۲:۱۱

 از سرفرماندهی لوفت وافه به خلبان اسپیت فایر " کاپیتان اسکای "

پیرو نقد شما بر نوشته یکی از افسران متعهد رایش سوم , برادر " سروان رنو"  به اطلاع می رساند که در پی تحقیقات ستاد مرکزی اطلاعات ورماخت و پلیس مخفی رایش ( گشتاپو ) کاشف به عمل آمد که فردی به نام آلفرد هیچکاک که انگلیسی تبار بوده و هم اینک در آمریکا به سر می برد دارای همسری به نام آلما می باشد. در ادامه تحقیقات مشخص شد که همسر نامبرده در برخی از موارد فیلمنامه با شخص فوق الذکر همکاری می نماید اما با توجه به نقش اندک فیلمنامه در آثار سوژه مورد نظر , بار اصلی کارگردانی و جلوه های تصویری بر عهده خود آلفرد هیچکاک بوده است. همچنین با توجه به اینکه هیچ یک از همکاران هیچکاک ( اعم از بازیگر و سایر عوامل فیلم ) از نقش زن ایشان در سرصحنه ها حرفی نزده اند , اینطور نتیجه گیری می شود که همکاری و همیاری این زن صرفا در امور فیلمنامه ای و پیشنهادات قبل از مرحله کارگردانی بوده است.

با احترام

هایل هیتلر

 




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - کاپیتان اسکای - ۱۳۹۰/۵/۱۶ صبح ۰۹:۰۹

(۱۳۹۰/۵/۱۶ صبح ۱۲:۱۱)سروان رنو نوشته شده:  

... همچنین با توجه به اینکه هیچ یک از همکاران هیچکاک  از نقش زن ایشان در سرصحنه ها حرفی نزده اند , اینطور نتیجه گیری می شود که همکاری و همیاری این زن صرفا در امور فیلمنامه ای و پیشنهادات قبل از مرحله کارگردانی بوده است.

با سپاس و درود و برای پایان دادن به این بحث و با پذیرفتن دیدگاه شما، عین متن تلگراف پل دانکن (دامت افاضاته) در کتاب آلفرد هیچکاک به آن سرفرماندهی ارسال،

آلفرد هیچکاک

امید است سودمند باشد،

آلما

این روزها سرگرم مطالعه و تحقیق روی اعجوبه ی سینما، آکی را کوروساوا هستم. این اَبَر کارگردان سینما، با نگاره های سینمایی شگفت انگیز خود، جهان سینما را دگرگون کرد. روزی دانلد ریچی از او پرسیده بود: به نظرش از سه مرحله ی کلاسیک فیلم سازی کدام مهم تر است؟ و کوروساوا پاسخ داده بود: تدوین مهم تر است ولی اگر فیلم نامه ی خوبی نداشته باشی، تمام تکنیک های تدوین دنیا هم کمک ات نمی کند. (نقل از : فیلم های آکی را کوروساوا- دانلد ریچی ص 314)

به عنوان یک آموزگار، دنبال علت رشد و شکوفایی شخصیت ها هستم و به نظر من، همان گونه که شما هم گفته اید و نیز کوروساوا، یکی از دلایل رشد و پرورش شخصیت سینمایی هیچکاک، حضور آلما در طراحی و تدوین و پردازش فیلم نامه است.

امیدوارم به زودی با اسپید فایر خودم، روی آسمان برلین ظاهر شوم و دودمان هیتلر و دار و دسته اش را بر باد دهم که زن را تنها در به دنیا آوردن و پرورش فرزند و عرضه ی زیبایی و سرگرمی مردان می خواهند و نه چیز دیگر!




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۹۰/۵/۲۰ صبح ۱۲:۰۸

با اینکه ممکن است این زن راهنمایی هایی به هیچکاک می کرده اما باز معتقدم که نباید در مورد او مبالغه کرد. تا کنون چندین کتاب در مورد زندگی هیچکاک نوشته شده که برخی از آنها موشکافانه به ظریف ترین نکات شخصیتی او اشاره کرده اند . شارلوت چندلر در کتاب تازه اش با همه اطرافیان هیچکاک ( فرزندان , و ... ) مصاحبه کرده . مسلما اگر نقش آلما اینقدر پررنگ بود در این کتاب ها به آن اشاره می شد و یا حداقل فرزندانش بیان می کردند. صحبت های هیچکاک در مورد آلما را هم می توان به حساب قدردانی اش از زنی دانست که هیچگاه از هیچکاک گله نکرد و بسیار صبور و مهربان بود.

(۱۳۹۰/۵/۱۶ صبح ۰۹:۰۹)کاپیتان اسکای نوشته شده:  

امیدوارم به زودی با اسپید فایر خودم، روی آسمان برلین ظاهر شوم و دودمان هیتلر و دار و دسته اش را بر باد دهم ..

با توپ های 88 میلیمتری , بیصبرانه منتظر حضور شما در آسمان  رایش هستیم  [تصویر: cowboypistol.gif]

 




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - چارلز کین - ۱۳۹۰/۶/۲۹ عصر ۰۳:۳۸

دورود بر اعضای این کافه ی با صفا.

میخوام تو این اولین پست از یکی از  بازیگرایی که خیلی دوستش دارم صحبت کنم: کاترین هپبورن که شخصیت دوست داشتنیش سنخیت فوق العاده ای با عنوان این بحث داره. این بازیگر در سال 1907 متولد شده  و در سن 96 سالگی از دنیا رفته و در طول فعالیت هنری خود در فیلم هایی ماندگاری مانند: شیری در زمستان،بزرگ کردن بیبی،ملکه ی افریقایی،ماجرای فیلادلفیا... نقش افرینی کرد به واسطه ی هنرنماییش در این فیلم های سینمایی توانست 4 بار جایزه ی اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کند و 12 بار نامزد دریافت این جایزه بشود که در حال حاضر بی همتاست و وی رکورددار دریافت جایزه ی اسکار میباشد. لازم به ذکر است که کاترین هپبورن با بازیگران بزرگی مانند:همفری بوگارت،کری گرانت... همبازی شده و تمام کسانی که که با وی کار کرده اند او را فردی:منظم،مقرراتی،سخت گیر،توصیف میکنند.کری گرانت (نقش مقابل کاترین هپبورن در بزرگ کردن بینی)میگوید:یک روز 5 دقیقه دیر سر صحنه رسیدم کاترین هپبورن با عصبانیت به من گفت:شما کل عوامل رو 5 دقیقه معطل خودت کردی! 

در پایان نام کاترین هپبرن به عنوان (ملکه سختگیر ) سینما در اذهان باقی خواهد ماند.

شاید جالب باشد:

 کاترین هپبورن کاندیدای بازی نقش اسکارلت اوهارا  بوده است ولی بنا بر نظر تهیه کننده جذابیت کافی برای اینکه رت باتلر شیفته اش شود را نداشته است!




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۹۰/۶/۲۹ عصر ۱۱:۳۳

(۱۳۹۰/۶/۲۹ عصر ۰۳:۳۸)چارلز کین نوشته شده:  

 کاترین هپبورن کاندیدای بازی نقش اسکارلت اوهارا  بوده است ولی بنا بر نظر تهیه کننده جذابیت کافی برای اینکه رت باتلر شیفته اش شود را نداشته است!

جمله ای که دیوید سلزنیک ( تهیه کننده بربادرفته ) به کاترین هپبورن میگه دقیقا این بوده:

" ببین کاترین ! تو بازیگر فوق العاده ای هستی اما تماشاگر هیچوقت باور نمی کنه که رت باتلر از چند تا جبهه بگذره تا به زنی مثل تو برسه ! "

حدس بزنید چهره کاترین هپبورن بعد از شنیدن این جمله چطور بوده ؟!  




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۹۰/۷/۲۱ عصر ۱۱:۳۶

چند روز پیش سالروز تولد گرتا گاربو بود. سایت کافه سینما یک مطلب ویژه در مورد او داشت : به بهانه تولد گاربو

خب گاربو از معدود بازیگران زن مورد علاقه منه. به خصوص که فیلم های شاخص و دیدنی مانند : نینوچکا , کامیل و ... رو ازش دیدم و خیلی پسندیدم. متاسفانه گاربو بر خلاف برخی دیگر از ستارگان کلاسیک , روابط عمومی خوبی نداشت و ارتباطش با تماشاگران و مطبوعات کمرنگ بود. در زندگی خصوصی هم گوشه گیر بود . به هر حال اما در پشت دوربین او بازیگری یگانه و ممتاز بود که هنوز بازیهای رازگونه اش  تماشاگران علاقمند به سینما را جذب می کند.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - دانتس - ۱۳۹۰/۹/۲۶ صبح ۱۲:۰۶

مجموعه ای گرانبها از جواهرات و لوازم شخصی الیزابت تیلور، که چندی پیش در سن 79 سالگی درگذشت ، در حراجی معروف کریستی در نیویورک به فروش گذاشته شد. تعداد وسایل عرضه شده به 950 عدد می رسد که در همان روز اول  یک گردنبند الماس وی به قیمت ده و نیم میلیون دلار فروخته شد. علاوه بر  جواهرات اصلی جواهرات تزئینی مانند گل سینه، تاج، ساعت، گردنبند و گوشواره و وسایل دیگری مانند کیف دستی، لباس، کفش و پوتین، جعبه وسایل آرایشی نیز در لیست فروش قرار دارند.

حراجی کریستی پس از توافق با خانواده تیلور اعلام کرد که لوازم تیلور را در چند مرحله در زمستان امسال بفروش خواهد گذاشت.

Taylor Auction

Tayllor Auction

اما چیزی که باعث تعجب کارشناسان حراج کریستی شد قیمت فروش گردنبند ترکیبی الماس و زمرد به پنج و نیم میلیون دلار بود که ریچارد برتون در سال 1964 به عنوان هدیه ازدواج به الیزابت تیلور داده بود. کارشناسان قیمت پایه آن را یک میلیون دلار گذاشته بودند و تصور می کردند احتمالا تا یک و نیم میلیون دلار بفروش رسد.

 جواهرات این اسطوره سینما قبلا در شهرهای مختلف جهان بنمایش گذاشته شده بود. گفته می شود کلکسیون جواهرات الیزابت تیلور یکی از نادرترین و گرانبهاترین مجموعه ها در جهان بود که اکنون در اختیار خریداران قرار دارد، ازدواجهای مکرر وی و گرفتن هدیه های مختلف از شوهرانشان باعث پربارشدن این مجموعه شده است. جواهر مورد علاقه تیلور الماس بود و پس از آن به زمرد، مروارید و یاقوت علاقه مند بود.

 Taylor Auction

Taylor Auction

معلوم نیست چرا بعضی از خریداران تمایل ندارند شناخته شوند و خرید جنس را از طریق وکیل یا کارشناس خود و بنام آن افراد انجام می دهند. این موضوع در حراجی اخیر نیز اتفاق افتاد و گردنبند الماس – مروارید که قبلا در مالکیت خاندان سلطنتنی اسپانیا بود بصورت تلفنی به یک ناشناس به قیمت ده و نیم میلیون دلار فروخته شد.

 یکی از دوستان نزدیک این هنرپیشه سرشناس هالیوود مایکل جکسون بود . حلقه الماس، هدیه مایکل به تیلور، نیز یکی دیگر از جواهرات این حراجی بود.

Taylor Auction

Taylor Auction

الیزابت تیلور بازیگر سرشناس یهودی‌ تبار انگلیسی - آمریکایی و برندهٔ دو جایزه اسکار برای بهترین بازیگر بود که در 23 مارس 2011‎ (فروردین 1390)  به دلیل ایست قلبی در شهر لس‌آنجلس درگذشت. وی در مجموع هشت بار ازدواج کرد.

 حراجی کریستی در سال 1766 توسط جیمز کریستی تاسیس شد و تا کنون بعنوان بزرگترین حراجی دنیا در زمینه فروش آثار هنری، جواهرات، عکاسی، اشیاء عتیقه،....... فعالیت دارد. کریستی دارای 53 شعبه در 32 کشور جهان از جمله هند، مالزی، اندونزی، ژاپن است.

 مجوعه دار کافه




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - california - ۱۳۹۰/۱۱/۱۶ عصر ۰۸:۴۳

 به همه ی قسمت های کافه مراجعت نموده ولیکن نام و نشانی از شرون تیت پیدا ننمودم

البته نه در کافه بلکه در هیچ جای دیگری هم در ارتباط با زندگی شخصی و حرفه ای وی تا کنون تاپیکی جهت بحث و گفتمان در این رابطه متاسفانه ایجاد نشده است

شرون در چندین فیلم و سریال نقش های فرعی و اصلی را عهده دار بود از جمله خون آشام کش های بی باک پولانسکی - چشم شیطان - گروه تخریب - آمریکایی شدن امیلی - دره ی عروسکها و....

قتل و عام وحشیانه ای که در 9 آگوست 1969 صورت گرفت آن صورت زیبا و مرمرین را برای همیشه از پرده سینما به دور کرد

به هر حال شرون گلی بود که خیلی زود چیده شد از او اینک به جز یک یاد چیزی باقی نمانده از او که آنهمه شیرین بود و آنهمه دوست داشتنی...




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۰/۱۱/۱۷ صبح ۰۴:۵۲

(۱۳۹۰/۱۱/۱۶ عصر ۰۸:۴۳)california نوشته شده:  

 به همه ی قسمت های کافه مراجعت نموده ولیکن نام و نشانی از شرون تیت پیدا ننمودم

...

http://cafeclassic3.ir/thread-74-post-9330.html#pid9330




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - california - ۱۳۹۰/۱۱/۱۸ صبح ۰۸:۵۴

البته به این قسمت کافه سر نزده بودم

همیشه در مورد حادثه قتل شرون صحبت به میان بوده و این موضوع برای من سنگین و ناگوار بوده

البته اواخر حظور پر رنگ و فعال تری داشته. در گروه تخریب نقش یک استاد کنگ فو را بازی می کرد. استودیو برای آموزش شرون بروس لی را استخدام کرده بود. همین امر موجب دوستی عمیق بین بروس لی با تیت و رومن پولانسکی گشت.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - رزا - ۱۳۹۱/۸/۱۱ عصر ۰۷:۵۰

شرلی تمپل از دختر بچه ای خندون و پرنشاط فیلمهای دوره رکود اقتصادی در هالیوود تا سفیر امریکا در غنا و چکسلواکی

http://www.4shared.com/video/zZaXgs14/Shirley_Temple_Biography_-_Fac.html




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۹۱/۸/۱۱ عصر ۰۹:۱۶

(۱۳۹۱/۸/۱۱ عصر ۰۷:۵۰)رزا نوشته شده:  

شرلی تمپل از دختر بچه ای خندون و پرنشاط فیلمهای دوره رکود اقتصادی در هالیوود تا سفیر امریکا در غنا و چکسلواکی

چه یادآوری خوبی mmmm:

فکر می کنم آخرین بازمانده دوران طلایی هالیوود همین شرلی تمپل باشه ashkالان 84 سالشه.

این عکس پایینی مربوطه به 16 سالگی اش هست. شرلی از دهه 50 دیگه سینما و دوربین رو بوسید و گذاشت کنار !

همون طور که رزا ی عزیز هم گفت مدتی هم سفیر آمریکا در برخی کشورها بوده. فعالیت های اجتماعی و خیریه زیادی هم

انجام داده. فیلمهایی که تمپل توش بازی کرده همگی یادآور دختربچه ای شاد و خندون هستند که  میشه بهش گفت : موش بخورتت !

..




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - رزا - ۱۳۹۱/۸/۳۰ عصر ۰۷:۵۵

گاهی دیدن چهره پیر و تغییر کرده بعضی از بازیگران کلاسیک در سالهای اخیر باعث ناراحتی و نامیدی میشه. بهرحال عمر گران میگذرد خواهی نخواهی.nnnn: گرچه حضور گرم و موثر بعضی بازیگران در دهه اخیر در تلویزیون و سینما و عرصه بازیگری نشون میده که همچنان دود از کنده بلند میشه. مثلا دیدن برنامه هایی که بتی وایت (هنرپیشه تلویزیون متولد 1922) همچنان با انرژی و موفق ظاهر میشه مایه دلگرمیه. (ماشالله)

اونروز بطور اتفاقی در یکی از برنامه های رقابتی رقص، دیدم که داور مهمان برنامه دبی رینولدزه. دبی رینولدز افسانه ای. متولد 1932

وقتی به آی ام بی دیش مراجعه کردم، دیدم همچنان فعاله و همچنان اسمش در برنامه های زیادی میدرخشه. (ماشالله)

http://s1.picofile.com/file/7561101826/Singin_in_the_Rain_7_8_Movie_CLIP_Switch_a_Roo_1952_HD_YouTube.flv.html

دبی رینولدز، بازیگری که از فیلم singin in the rain به یادش داریم.(1952)

http://www.imdb.com/name/nm0001666/

http://s3.picofile.com/file/7561115692/Gene_Kelley_Donald_O_Connor_Debbie_Reynolds_Singing_In_The_Rain_YouTube.flv.html




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰ صبح ۰۱:۱۳

درود! در واقع پس از مدتها دوباره درود!  :blush:

مدتي بود با خودم كلنجار مي رفتم كه اگه بخوام يه چيزي اينجا بنويسم اون هم پس از اين همه غيبت و اينكه وقت نمي كنم همه نوشته ها رو بخونم ، درباره چي بنويسم؟  ديدم با توجه به كمبود زمان و اين چيزها شايد بهتر باشه برم سراغ يكي از جاههايي كه تعداد صفحات نخونده ش برام كمتره ! اينجوري شد كه اومدم اينجا! ashk

خب يادمه اون قديمها يه جايي تو پي تي در مورد زنان زيباروي سينما گفتگويي و يه سري نظرسنجي در جريان بود!  نمي دونم..واقعا نمي دونم چطور شد حواسم نبود اونجا اينگريد برگمن هم تشريف دارند تو ليست و كلا نبايد درباره ديگران اصلا حرف زد! براي همين اومدم يه خورده از مظلوم افتادن گريس كلي حرف بزنم و اينكه گرچه زيبايي افسانه اي نداره اما همين سادگيش يه نوع زيبايي وحشي از نوع آمريكايي بهش داده كه اون رو با اون لبخندهاي ساده و تا حدي كودكانه ش  به نوعي منحصر به فرد مي كنه.

خب تا كار به جاهاي باريك نكشيده، از بحث قيافه و زيباييش بياييم بيرون! اي بسوزه پدر پادشاهي و دنياي پادشاهان و شاهزاده ها چرا كه كسي چه مي دونه شايد اگه اون شاهزاده موناكويي ايشان رو به عنوان همسر انتخاب نكرده بود الان پيش از اين از ايشان در اين صفحه نام برده ميشد.

خب داشتم جستجو مي كردم براي عكس و البته پيشاپيش تصميم داشتم حتما تصاويري از نقشهايي كه در اونها در كنار كلارك گيبل و كري گرنت بازي كرده بگذارم.

خب اين براي مباحث ابتدايي. گرچه تصميم داشتم همه مطالب رو به طور همزمان قرار بدم اما چون واقعا مطمئن نبودم اين بار هم به تعويق نمي افته، گفتم حتما حالا كه فرصتي دست داده، ايشان رو بيارم بالا اينجا  و مطالب ديگه هم ميشه با همكاري شما دوستان عزيز به مرور قرتر داد چون به هر حال با اينكه از دنياي هنرپيشگي زود جدا شد اما در سال 1999 نامش در جايگاه سيزدهم بانوان ستاره در سينماي آمريكا قرار گرفته.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳ عصر ۱۰:۴۸

خب فكر كنم بهتر باشد به ماجراي جالب ازدواج گريس كلي و شاهزاده موناكويي هم اشاره بشود چرا كه آغاز آن به شيوه جالبي بايك افسانه كهن پيوند خورده.  از آنجا كه مطلب نسبتا طولانيست، فكر كنم بهتر باشد در چند پست قرار بگيرد.

در قرن سيزدهم كه هنوز مدت زيادي از سلطه خاندان گريمالدي بر موناكو نگذشته بود، فردي از اين خاندان يك زن زيباي بلژيكي را به عنوان معشوقه برگزيد و پس از مدتي به او خيانت كرد. طولي نكشيد كه  اين افسانه گسترش پيدا كرد كه يا او به جادوگر تبديل شد يا كسي او را به يك جادوگر تبديل كرده. به منظور انتقام گرفتن از كسي كه به او خيانت كرده، نفريني بر او قرار داد كه "هيچ كس از خاندان گريمالدي  هرگز در ازدواج خوشبختي راستين نيابد".

هفتصد سال پس از اين ماجرا، زماني كه يك گريمالدي ديگر تصميم گرفت ازدواج كند، كسي نمي توانست او را سرزنش كند  كه  چرا چنين نفريني او را دچار ترديد كرده. به هر حال، همانطور كه شاهزاده ري ني ير سوم موناكو /Rainier III به خوبي مي دانست پدر و مادر و همه نياكانش در ازدواجشان ناكام بوده اند.

با وجود اين، ري ني ير مي دانست كه زمان آن رسيده كه يك همسر انتخاب كند چرا كه اصول رفتاري او تا حدي كهنه و از مد افتاده جلوه مي كرد. كازينو ها و هتلهاي موناكو هم همانند گذشته پر رفت و آمد نبود. شايد يك ازدواج-آن هم با يك عروس خانم مناسب-مي توانست تا اندازه اي شكوه و جلوه  را به تصوير بين المللي موناكو برگرداند.

در كنار آن نفرين، موارد خوشايندي هم در زندگي شاهزاده موناكو وجود داشت؛ كاخ 800 ساله اي كه از تناسب چشمگيري برخوردار بود ، آب و هواي بسيار عالي منطقه، امنيت برقرار بود و ري ني ير نسبتا خوش قيافه بود و تنها سي و يك سال داشت.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳ عصر ۱۱:۵۶

در واقع، ري ني ير يكي از شايسته ترين مردان مجرد جهان بود: در نيمه دوم قرن بيستم، براي يك شاهزاده خانم بلند پرواز،  آنقدر ها حكمران مطلق براي ازدواج به جا نمانده بود! از ديدگاه ري ني ير، شاهزاده خانم مورد نظر بايد يك سري شايستگيها مي داشت. صد البته مي بايست بارور باشد چرا كه بايد براي تاج و تخت پادشاهي وليعهدي به دنيا بياورد. بايد جذابيت داشته باشد  و همانند ري ني ير كاتوليك باشد. آداب و رسوم پادشاهي هم بايد در نظر گرفته مي شد و بدين ترتيب  شاهزاده خانم بايد جهيزيه چشمگيري مي داشت و ثروتمند مي بود.

افكار و انديشه هاي شاهزاده به سمت هاليوود چرخيد، شايد چون تعداد زيادي از ستاره هاي هاليوود به طور مرتب از فستيوال كن بازديد مي كردند كه تنها حدود يك ساعت با ساحلي كه كاخ ري ني ير بر آن مشرف بود، فاصله داشت. برترين اين ستاره هاي هاليوودي ، گريس كلي بود كه به تازگي به خاطر ايفاي نقش هنرمندانه اش در فيلم دختر دهاتي ، جايزه  اسكار بهترين هنرپيشه زن را از آكادمي دريافت كرده بود.

علاوه بر اين، او در  چند فيلم آلفرد هيچكاك هم به ايفاي نقش پرداخته بود كه از ميان آنها، فيلمبرداري  فيلم دستگيري يك دزد در موناكو و فضاي پيرامون آن انجام شده بود. تازه ترين پروژه اي كه گريس در آن  زمان در آن به ايفاي نقش پرداخته بوده  هم همانطور كه ممكن است تا الان حدس زده باشيد-  قو بوده ، آن هم در نقش يك شاهزاده خانم!!!

همانطور كه سرنوشت در نظر داشت، پي ير گالانت، ويراستار سينمايي مجله Paris Match ، فكر كرد كه تصويري از شاهزاده موناكو به همراه ستاره هاليوود مي تواند تصوير بسيار مناسبي در مورد كن باشد كه بر روي جلد اين مجله قرار بگيرد. از شاهزاده پرسيد كه آيا مي پذيرد  از او چنين تصويري گرفته شود و بسيار شگفت زده شد وقتي  ديد شاهزاده بي درنگ اين خواسته را پذيرفت!

البته گريس به اندازه شاهزاده به موضوع علاقمند نبود ولي از آنجايي كه خود را به نوعي مديون گالانت مي دانست، در كاخ حاضر شد و بر خلاف آنچه انتظار داشت، از شاهزاده خوشش آمد چرا كه هم جذاب بود ،هم  شوخ طبع و بي آلايش و به دور از جو گرفتگي اشرافي.گريس پيشنهاد  شاهزاده براي گردش در باغ وحش خصوصيش را پذيرفت و  واقعا عميقا تحت تاثير اخلاق شاهزاده قرار گرفت وقتي او دستش را از ميان ميله هاي قفس ببر رد كرد و همانند يك گربه او را نوازش نمود.

شاهزاده هم مجذوب گريس شده بود چرا كه به نظر مي رسيد شايستگيهاي مورد نظر را داشته باشد: زيبا بود و ثروتمند. كاتوليك هم كه بود! وقتي گريس پس از بازگشت به آمريكا، در پيامي از او سپاسگزاري كرد، شاهزاده به طور مرتب اين ارتباط مكاتبه اي را حفظ مي كرد.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Kassandra - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴ صبح ۱۲:۴۱

ديگر زمان مناسب براي گريس و همينطور شاهزاده فرا رسيده بود. گريس البته  در گذشته با بعضي هنرپيشه هاي مرد پيشرو در عرصه سينما نظير كلارك گيبل و ويليام هولدن  روابط بسيار نزديكي داشت و چون به عنوان يك كاتوليك پرورش يافته بود، احساس مي كرد مرتكب گناه شده و با ازدواج كردن هم خودش احساس خوشبختي خواهد كرد و هم پدر و مادرش. در عين حال، ترجيح مي داد دنياي هاليوود را زماني ترك كند كه همچنان در اوج است. گرچه يك ستاره به شمار مي رفت اما هميشه نگران اين بود  كه با پا به سن گذاشتن نتواند به خوبي به ايفاي نقش بپردازد.

تنها موضوعي كه مشكل ساز به نظر مي رسيد جهيزيه بود. البته خانواده كلي، از ثروتمندان به شمار مي رفتند اما واكنش پدر گريس به موضوع همانطور كه جان پاچنا ، از وكيلاني كه در موضوع مشاركت داشته ،به ياد مي آورد حاكي از ناخرسندي آنها از موضوع بوده:

"كلي اظهار داشت كه دخترش براي هر خواستگار ملعوني  خود به اندازه كافي جهيزيه است...ري ني ير ممكن است" سرورم جناب شاهزاده" باشد...اما  در چشمان هر آمريكايي كه فكر درستي داشته باشد، تنها  يك شاهزاده ورشكسته  لعنتي بود كه در راس كشوري  قرار گرفته كه هيچكس هيچ چيزي در باره ش نمي دانست."

با همه اينها، مشكل جهيزيه هم با موافقت جك كلي با پرداخت  جهيزيه 2 ميليون دلاري مرتفع شد. نتيجه مذاكرات اين شد كه ازدواج در بهار انجام بپذيرد. گريس به طور منطقي بسيار عصبي شده بود چرا كه تنها 3 بار همديگر را ديده بودند. با وجود اين نگرانيها هر دو مطمئن بودند كار درستي انجام مي دهند چرا كه گريس خود گفته بود كه "هر دوي ما زماني با هم آشنا شديم كه براي ازدواج آماده بوديم. . .در زندگي زماني مي رسد كه بايد انتخاب كني".

مراسم عروسي و ازدواج بدون وقفه و دردسر انجام شد. اگر گريس با خود چنين انديشيده بود كه زندگي يك شاهزاده خانم همانند داستان پريان است، به زودي دريافت كه چنين نيست چرا كه به خاطر كمرويي ذاتي و كم فرانسه دانستنش ، بيشتر زماني كه ري ني ير مشغول انجام كار بود، گريس خود را تنها احساس مي كرد. حتي خدمتكاران قصر هم همانند بسياري از شهروندان موناكويي به او به عنوان يك شاهزاده آمريكايي تازه وارد بدبين بودند. همين موضوع كه اجازه نداشت به تنهايي در مجامع عمومي ظاهر شود هم او را منزوي تر كرد.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - خانم لمپرت - ۱۳۹۲/۵/۹ عصر ۰۵:۵۰

جنیفر جونز  Jennifer Jones

( مارس ۱۹۱۹ - ۱۷ دسامبر ۲۰۰۹)

هنرپیشهٔ زن آمریکایی  از بزرگ‌ترين بازيگران هاليوود در دهه 40 و 50 بود كه چهاربار متوالي در مراسم اسکارسال‌هاي 1944، 1945، 1946 و 1947 نامزد بهترين بازيگر زن اسكار شناخته شد واز اين بابت ركورددار محسوب مي‌شود.  البته وی در سال1944 برای ایفای نقش در فیلم به یادماندنی آهنگ برنادت ، جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را از آن خود نمود.

 

آهنگ برنادت (در ايران: آواز برنادت)، ساخته هنري کينگ(1943) از بهترين فيلم هاي کينگ و مؤثرترين فيلم هاي مذهبي تاريخ سينماست. در فيلم با ديدي عرفاني به مسيحيت پرداخته مي شود. جونز يکي از بهترين نقش هاي خود را در اين فيلم ايفا کرد.


جونز در آواز برنادت 1943درنقش برنادت سوبیرو (برنده اسکار)

جونز در وقتی که تو رفتی 1944درنقش جین هیلتون (کاندید اسکار)

جونز در نامه های عاشقانه 1945در نقش ویکتوریا مورلند (کاندید اسکار)

جونز در جدال در آفتاب 1946 در نقش پیرل جاوز (کاندید اسکار)

جونز در عشق چیز باشکوهی است 1955درنقش دکتر هان سوئین(کاندید اسکار)




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - خانم لمپرت - ۱۳۹۲/۶/۴ عصر ۰۴:۴۸

سوزان هیوارد (1975 - 1917)

شاید زنی با اینهمه زیبایی در صورت،هیکل وگیسوان با شخصیتی قوی و مبارز وقابل احترام کمتردیده باشید.اینها آنچه بود که سوزان هیوارد از سفرکوتاهش از بروکلین به هالیوود باخود به همراه آورد.چه بسا ریشه بروکلینی او بود که وادارش کرد سخت بجنگدتا بتواند هم نقشهای خوب وهم اعتبار رایکجابدست آورد.چنانچه خودش میگوید:" من از سنین پایین آموختم که زندگی یک نزاع است.خانواده ام وهمسایگانمان فقیربودند.تنها راه رهاییم اززندگی نکبت باررا در «فیلم» یافتم.هدف بزرگم برای کسب درآمدشکل گرفت واینگونه به یک زن شاخص تبدیل شدم."

ادیت مارنردر1917 درمحله فقیرنشین بروکلین زاده شد.او در اولین شغلش به عنوان یک مدل مشغول کار شد.

هالیوود همیشه درپی زنان زیباروی بود و اینباردنبال زنی برای نقش اسکارلت اوهارا ...ادیت برای تست این نقش به هالیوود رفت گرچه ناکام ماند ولی درهالیوود ماندگار شدونقشهای کوچکی را باوارنربروس امضا کرد واز آن پس نام هنری وی سوزان هیوارد در اینجا وآنجا شنیده شد.

بالاخره فیلم 1947 Smash up پله ای شدبرای ترقی شگرف سوزان،او در این فیلم نقش زن الکلی رابازی کرد که سراسر زندگیش غرق در لیکور بود.این رل برای او اولین نامزدی اسکار بهترین هنرپیشه زن را به ارمغان آورد.

نقشهای درخشان او در فیلمهای  1947 They wont believe me و  1949 My foolish heart ،خیره کننده بود و او برای باردوم نامزد اسکار برای بازی درفیلم My foolish hert گردید.

 بازی در فیلم I can get it for you wholesale 1951 و The snows of Kilimanjaro 1952جاپای او را بعنوان یک هنرپیشه اصیل دراماتیک بازترنمود.متاسفانه سوزان در آن زمان همواره با باربارا استن ،بت دیویس و جون کرافورد درمقایسه ورقابت بودو ناچار بود برای اثبات خودش بیشتر تلاش کند.گرچه بازی در نقش بتسابه در فیلم1951  David and Bethsheba   با هجمه تصاویر زرد وانتقادات روبروشد اما آیا بت دیویس میتوانست چنین نقشی را بازی کند؟! - هرگز... چه بسازیبا بودن هم نعمت وهم نفرینی برای سوزان شد...

 خوشبختانه دوکاراکترآوازه خوان سوزان هیوارد دردو فیلم With a song in my heart 1952 و I ll cry tomorrow 1955 ارمغان آور دونامزدی اسکار دیگربرای او شد.در فیلم With a song in my heart او نمایشگر زندگی خواننده جذاب دهه 30 جین فورمن بود .برخی این فیلم را زیباترین فیلم هاوارد میدانند.

در فیلم I ll cry tomorrow نقش او درنمایش زوال تدریجی یک زن الکلی ،بسیار زیرپوستی بود و آواز خوانی درفیلم با صدای خود سوزان هاوارد بسیار جذاب وشنیدنی بود.

 

و بالاخره : می خواهم زنده بمانم  I want to live 1958 در حکم امضای فیلموگرافی سوزان هیوارد میباشد.این فیلم نام اورا تا ابد جاودانه کرد وپس از چهارنامزدی اسکار درپنجمین نامزدی جایزه اسکار بهترین هنرپیشه زن به او تعلق گرفت.فیلم بر اساس داستان واقعی زنی به نام باربارا گراهام بودکه در دهه ۱۹۵۰ درکالیفرنیا به اتهام قتل با اتاق گاز اعدام شددرحالیکه تا آخرین لحظه ادعامیکرد بیگناه است.سوژه این فیلم با روحیه مبارزه طلبانه ومقاوم سوزان مطابقت داشت واو به بهترین نحو تلاش گراهام برای احقاق حقش که طلب زندگیش بود،را به نمایش گذاشت.

این فیلم آخرین فیلم مطرح سوزان هیوارد بود . دهه شصت با چنداجرای تلوزیونی وفیلمهایی نظیرفاتحThe  conqueror 1956 و Where love has gone 1964 برای اوسپری شد .دهه 70 مصادف با ابتلا سوزان به سرطان مغز بود که به نظر میرسید ناشی از تشعشعات رادیواکتیویته در لوکیشن فیلم فاتح باشد.آخرین حضور سوزان هیوارد در مراسم اسکار1973 بود که به عنوان معرفی کننده بهترین هنرپیشه زن روی صحنه ظاهرشد.گرچه بیمار ورنجور بود ولی روحیه جنگنده او وزیبایی درون وبرونش هنوز ملموس بود وسرانجام ماده ببر جنگجوی بروکلین پس از سالها مقاومت دربرابر بیماری مهلکش در سال1975 زندگی را وداع گفت.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - بولیت - ۱۳۹۲/۸/۱ عصر ۰۸:۰۴

Woman In Darkness                                                      زنی در تاریکی   

 

«گرتا گاربو» که با اسم اصلی «گرتا گوستاوسون» در استکهلم بدنیا آمد و در طی سالهای قبل از جنگ جهانی دوم یکی از درخشانترین ستارگان هالیوود محسوب میشد. در این مقاله خانم «سیمون فلیت» که دوست دیرین «گاربو» بشمار میرود درباره زندگی خصوصی این زن گفتگو میکند...

ببینیم چگونه میتوان پس از سالهاافتخار و روشنایی در ظلمت و تاریکی زیست و «فراموش شده» زندگی کرد؟

 

با جمعی از دوستان سوار بر اسب در ارتفاعات «ویلشایر» گردش میکردیم؛ یکی از سوارکاران با انگشت بسوی خانه صورتی رنگ در انتهای دره اشاره کرد و خطاب به پسرک مهتری که همراه ما بود گفت:

-«گرتا گاربو اینجا زندگی می کند..........»

پسرک پرسید :

-«گاربو کیست ؟ »

پاسخ شنید :

-« زنی که میل ندارد عکسش را بیاندازند.»

انسان گاهی از خودش میپرسد که چرا با این تمایل ساده یک زن گوشه نشین اغلب صورت تبلیغات و شایعه سازی داده میشود ؟ چرا هرکجا که این زن میرود مخبرین جراید وقیحانه و با سماجت دنبالش میکنند؛ مگر نه اینکه سه چهارم سینما روهای عصر ما هرگز چهره وی را روی پرده سینما مشاهده نکرده اند و مسلما نیمی از این گروه حتی اسم او را نیز نشنیده اند ؟

این اوخر چند مخبر عکاس برای اینکه بطور ناگهانی عکس «گاربو» را بگیرند در حوالی منزل ییلاقی وی خود را در میان پرچینها مخفی نمودند و منتظر فرا رسیدن او نشستند، تصادفا یکی از همسایگان متوجه موضوع گردید و «گاربو» را قبل از جریان مطلع نمود.

ماجرای کشمکش این زن با دنیای مطبوعات خاطره فانتزیهای «هانس کریستین اندرسون» را بیاد می آورد.

«گاربو» بامید آنکه خبرنگاران را از برداشتن عکس خود مایوس کند عینک سیاه میزند و مخبرین عکاس نیز باین دلیل که وی عینک سیاه می زند همچنان تعقیبش می کنند . این سلسله رقت بار و بیرحمانه ایست.

[تصویر: 1382545616_4321_9ef78f5dba.png]

گاربو در «مکافات گوستا برلینگ»(1923) یکی از فیلمهای اولیه خویش که در زادگاهش تهیه شده بود.........چهره این زن هنوز بزرگترین نمونه زیبایی آرام , عمیق و مرموز بشمار میرود.

فقط در «ویلشایر» انگلستان بود که گاربو میتوانست مدتی با فراغ بال بطور ناشناس گردش کند.چند سال پیش وی برای نخستین بار به این ناحیه آمد بود و او برای تماشای یکی از نمایشنامه های کمدی «نوئل کاوارد» به تئاتر «پاویلون» رفتیم.در آنجا هیچکس متوجه وی نشد و مزاحمتی پدید نیاورد. فقط موقع آنتراکت نمایشنامه جلوی بار تئاتر آقای «آنگوس مک بین» مخبر عکاس جراید ویرا شناخت و بزرگوارانه از گرفتن عکس او خودداری نمود.

من نخستین بار «گاربو» را در یک مهمانی که دوستان مشترک من و او ترتیب داده بودند ملاقات کردم؛ در آنوقت او در نیو یورک زندگی میکرد و من خیال داشتم بزودی این شهر را با یک کشتی بارکش ترک کنم.

نخستین کلمات او خطاب به من این بود؛

--بار کشتی شما چیست؟

با حیرت جواب دادم :

--گندم

--بسیار خوب اگر توی راه قدری آب دریا رویش بپاشد شروع به رشد می کند و تا کشتی بمقصد برسد بار شما هم دو سه برابر شده است .

در آنوقت او لباسی از تور سفید بر تن داشت و در اطراف اطاق با این لباس مثل روح سرگردانی میخرامید.

چند ماه بعد بار دیگر در یک مهمانی با او روبرو شدم و این بار توانستم چند دقیقه در باغ بتنهایی با او گردش کنم. مجددا متوجه شدم که این زن توجه زیادی به رشد نباتات غذایی از خود نشان میدهد؛ ضمن گردش او کوچکترین دقتی نسبت به گل و گیاه ابراز نمیداشت و تمام حواسش معطوف به میوه ها و سبزیهای خوراکی بود .....

این تصور بی اختیار در ذهن من پیدا شد که «گاربو» از گرسنگی میترسد.

ادامه دارد............




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Blanche - ۱۳۹۲/۸/۴ صبح ۱۲:۲۷

به یه نکته ی جالب تو اینترنت برخوردم که البته صحت ودرستیش را نمیدونم ولی به احتمال زیاد درسته گرتا گاربو چپ دست بوده




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - خانم لمپرت - ۱۳۹۲/۸/۱۶ عصر ۰۸:۴۸

اولین بار نام مارلین دیتریش را در سریال دایی جان ناپلئون شنیدم که شازده میگفت با مرحوم آقا بزرگ آبگوشت بزباش میخوره! بعد که ازمادرم پرسیدم گفت یک هنرپیشه خیلی مشهور وبزرگ بوده...تا الان که در نت برایش جستجو کردم نمیدانستم تا چه حد مشهور وتا چه حد بزرگ بوده است:

مارلین دیتریش Marlene Dietrich

الهه ، فرشته ، یا شیطان؟

ماری ماگدالنه دیتریش با نام اختصاری مارلین در 17 دسامبر 1901 دربرلین آلمان متولد شد. اوباوجودیکه پدرش را در11 سالگی ازدست داد ولی کودکی شاداب بودکه مجالس خانوادگی را با رقص و آوازش گرم می‌کرد،اما بعدها همین نوجوان جذاب آتشین به شاه‌چهره‌ی "خونسرد" سینمای آلمان و جهان بدل شد!

مارلین پیش از شروع حرفه هنریش در نوجوانی به آموختن ویولون ، وسپس به خوانندگی در گروههای کر وبازیگری در تئاترهای برلین پرداخت.هنرپیشگی مارلین با اولین فیلمش در سال 1923 آغاز وبا چندین فیلم کم اهمیت ادامه یافت...

 در سال 1929، در فیلم فرشته آبی Blue angelنقش نفس‌گیر لولا لولا را بازی کرد، یک خواننده کاباره که سبب سقوط مدیر مدرسه‌ای می‌شود. فیلم توسط یوزف فون اشتنبرگ کارگردانی شد ودیتریش علاوه بر ستاره شدن یک شبه، ترانه بسیار موفقی رادر آن فیلم ارائه داد که بعدها به امضای خوانندگی او بدل گشت:falling in love again

این فیلم وکارگردانش سکوی پرتاب مارلین به هالیوود شدند.کمپانی پرامونت باوی قراردادبست ودرسال 1930مارلین اولین فیلم آمریکاییش مراکش Morocco رابا همبازی بنامش گاری کوپر وباکارگردانی اشترنبرگ بازی نمود. اودراین فیلم نیز یک خواننده کاباره است . سکانس بحث برانگیز فیلم که در آن مارلین در لباس رسمی مردانه زنی را میبوسد بسیار مشهورشد. "مراکش" اولین وتنهانامزدی اسکار مارلین دیتریش را برایش به ارمغان آورد.

دومین فیلم هالیوودی مارلین دیتریش به نام رسواییdishonored درسال 1931 نیزبا کارگردان اتریشی آن، یوزف فن اشترنبرگ (Josef von Sternberg) نیز یک شبه به شهرت جهانی رسید."رسوایی" در زمینه‌ی نورپردازی، تبلیغات و بازاریابی، ‌موازین جدیدی به‌جا گذاشت.داستان جنجالی فیلم که از ساختار دراماتیک بسیار قوی‌یی برخوردار است ،هنوز هم جذابیت خاص خود را دارد. دیتریش در این فیلم نقش زن یک افسر ارتش را بازی می‌کند که پس از مرگ همسرش، ناگزیر به تن‌دادن به خودفروشی است، دراین کار از سر اجبار به جاسوسی می‌پردازد و پیش از پایان جنگ، هنگامی که جای دوست و دشمن تغییر می‌یابد، دستگیر و به اعدام محکوم می‌شود.

فیلمهای بعدی دیتریش با کارگردانی اشترنبرگ برای کمپانی پارامونت بین سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۵ ‎ ، قطار سریع‌السیر شانگهای، ونوس بلوند‎ ، ملکه اسکارلت و بالاخره شیطان یک زن است میباشند. 

"شیطان یک زن است" The Devil Is a Woman

مارلین دیتریش در سال ۱۹۳۵ فیلم مشهور "شیطان یک زن است" را بازی کرد که "رقصنده‌ی اسپانیایی" نیز عنوان دارد.

این فیلم که بر اساس رمانی از نویسنده‌ی فرانسوی پیر لویی تهیه شده، داستان یک رقصنده‌ی اسپانیایی به نام "کنُچا پرز" را به تصویر می‌کشد که دو دوست، آنتونیو و پاسکال، به او دل می‌بندند. پس از این فیلم، دیتریش به همکاری‌خود با اشترنبرگ پایان داد.

به تعبیر برخی از منقدان، شخصیت مارلین دیتریش پس از اشترنبرگ در فیلم‌ها، "زمینی‌‌تر" و "انسانی‌تر" می‌شود. این ویژگی را این ستاره‌ی مشهور مدیون کارگردان آلمانی، ارنست لوبیچ (Ernst Lubitsch) است. یکی از زیباترین‌فیلم‌هایی که لوبیچ با بازی مارلین دیتریش تهیه کرد، فیلم فرشته angel 1937 هنوز هم از دیدنی‌های عالم سینماست.دیتریش در این فیلم، بازی در نقش زن یک دیپلمات انگلیسی را به عهده دارد که در پی تنوع و عشق به خارج سفر می‌کند و پس از آشنایی با دو مرد، با مشکل گزینش یکی و رد دیگری روبرو می‌شود.

این فیلم کلاسیک عشقی، نه تنها به ‌خاطر صحنه‌های ملودرام، بلکه هم‌چنین به دلیل گفت‌وگوهای هوشمندانه، ارزش دیدن چندباره را دارد. مارلین دیتریش، در این فیلم فرصت می‌یابد، جنبه‌های دیگر استعداد هنری خود را به نمایش بگذارد.

بهرتقدیرستاره بخت  مارلین دیتریش بدون فون اشترنبرگ روبه افول نهاد و بعد از شکست مالی فیلم شوالیه بدون سلاح Knight Without Armour ‎ در سال 1937 اوعنوان زهر گیشه Box Office Poisonلقب گرفت( که البته بجز او هنرپیشگانی نظیر فردآستر،مای وست،دولورس دل ریو ،جون کرافورد وکاترین هیپبورن نیزدر مقاطعی کوتاه از بازیگریشان آن را یدک میکشند).

اما دوباره بازی اودرنقش دختر مشروب فروش کابوی، فرنچی در وسترن دستری دوباره می‌تازد Destry Rides Again در1939مقابل جیمز استوارت حرفه بازیگریش را نجات داد.او در این فیلم دوباره آهنگی دیگر را معرفی کرد See what the boys in the back room will have که بسیار محبوب شد. مارلین پس از این فیلم دوفیلم مشابه آن با شرکت جان وین بازی نمود.

مارلین در فیلم‌های کارگردانانی برجسته همانندبیلی وایلدر،آلفرد هیچکاک واورسن ولز  و فیلم‌های موفقی همانند «یک ماجرای خارجی»،، «تماس شیطان» ، «دادگاه نورنبرگ» ، «ترس از صحنه» و بالاخره شاهد تحت تعقیب Witness for the Prosecution 1957 نقش آفرینی نمود. این فیلم  آخری که بر اساس یکی از داستانهای آگاتا کریستی به کارگردانی بیلی وایلدرساخته شد مارلین راکاندید جایزه گلدن گلوب کرد.

دوران اوج مارلین گذشته بود ولی او همچنان به بازی در فیلم‌ها ادامه داد، آخرین حضور مارلین دیتریش جلوی دوربین درنقشی فرعی در فیلم فقط یک ژیگول Just a Gigolo 1979 , به کارگردانی دیوید همینگز بود که ترانه فیلم رانیز اوخواند وبه نوعی غزل خداحافظی مارلین از سینمابود...

مارلین دیتریش در طول دوران حرفه ایش علاوه بر بازیگری به خوانندگی در کاباره ها ،اجرای برنامه های زنده وحتی نگارش چند کتاب پرداخت. از اوایل دهه ۵۰ تا اواسط دهه ۷۰، به‌عنوان خواننده دستمزد بالای کاباره به شکل انحصاری کار کرد و در سالن‌های اصلی تئاتر شهرهای بزرگ در سراسر دنیا برنامه زنده اجرا کرد .دیتریش دوبار در برادوی در سال‌های ۱۹۶۷ و ۱۹۶۸ ظاهر شد که جایزه ویژه تونی را برای اجرایش دریافت کرد .اما بزرگترین افتخار شاید برای او احراز رتبه نهم برترین ستاره زن جهان در تمامی ادوار از طرف انستیتو فیلم آمریکا AFI باشد.

او یک سنبل منحصربفرد مد بود که طراحان برجسته برای مطرح شدن محصولاتشان همواره در پی اش بودند.اما با این وجود میگفت :من برای خودم لباس میپوشم نه برای عکس نه برای مردم ،نه  برای مد ونه حتی برای مردان"

http://cafeclassic4.ir/thread-413-post-19888.html#pid19888

 مارلین درطول جنگ جهانی دوم ترانه های زیادی رابرای دلگرمی نظامیان ضبط کرد و در جبهه‌های الجزایر وفرانسه جلوی سربازان اجرانمود.بهمین مناسبت از دولت آمریکا مدال آزادی گرفت. همچنین از دولت فرانسه نشان باارزش لژیون دونور را دریافت کرد . او یک ضد نازی وفادار بود که مخالفت با یهودیان را محکوم می‌کرد. با اینحال رابطه‌ی مارلین  با آلمان، رابطه‌ای خالی از انتقاد و جنجال نبود. بسیاری معتقد بودند که او با ترک آلمان و نیز اجرای کنسرت‌های متعدد برای سربازان آمریکاییِ در حال جنگ با وطنش، به میهن خود خیانت کرده است. در حین اجرای کنسرتش در دهه 60 در برلین اعتراض کنندگان فریاد می‌زدند : مارلین برگرد به "خانه "‌ات !

مارلین دیتریش سرانجام در در ۶ می۱۹۹۲ بر اثر نارسایی کلیه در سن ۹۰ سالگی در پاریس درگذشت . پیکرش، پوشیده در پرچم آمریکا به برلین برگردانده شد و عاقبت در "خانه" اصلیش به خاک سپرده شد .

منابع:ویکی پدیای پارسی وانگلیسی وسایت imdb

http://en.wikipedia.org/wiki/Marlene_Dietrich

http://www.dw.de/%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%AF%DB%8C%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D8%B4-%D8%A7%D9%84%D9%87%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%B4%DB%8C%D8%B7%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%81%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87/a-6203332




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - بولیت - ۱۳۹۲/۸/۲۸ عصر ۰۴:۴۲

Woman In Darkness 2                                                      زنی در تاریکی   2

 بخش دوم و پایانی

«گرتا گاربو» که با اسم اصلی «گرتا گوستاوسون» در استکهلم بدنیا آمد و در طی سالهای قبل از جنگ جهانی دوم یکی از درخشانترین ستارگان هالیوود محسوب میشد. در این مقاله خانم «سیمون فلیت» که دوست دیرین «گاربو» بشمار میرود درباره زندگی خصوصی این زن گفتگو میکند...

ببینیم چگونه میتوان پس از سالهاافتخار و روشنایی در ظلمت و تاریکی زیست و «فراموش شده» زندگی کرد؟

الان باز خاطره نخستین سفر او به «ویلشایر» در مغز من زنده شده است؛در همان وقت بود که من ضمن ملاقات خود با او متوجه قدرت «دید» شگرف او و علاقه ای که نسبت به گردش های طویل پیاده از خود نشان میداد شدم.

یادم هست که وقتی می خندید و زیاد هم می خندید سرش را به نحو دلنشینی بعقب خم میکرد ، عصر همانروز کت پوستی خانم میزبانش را بعاریه گرفت و در تمام مدت اقامتش در «ویلشایر» این کت را همیشه با خود بهمراه داشت.

روز ورودش به این ناحیه فقط یک جفت کفش آنهم کفش باله با خود آورده بود و آنرا تا روز اخر بپا داشت و حتی در مزارع شخم زده نیز با همین کفش ها آمد و رفت می کرد و وقتیکه بالاخره این کفش ها فرسوده شد و از بین رفت برای خرید یک جفت کفش با دوام عازم «سالیسبوری» گردیدو در جستجوی جنس مورد پسند خود تمام مغازه ها و حتی بازار را زیر پا گذرانید تا بالاخره آنچه را که میخواست با قیمت مناسب پیدا کرد...

این نکات که هراس وی را از دنیا و مادیات نشان میداد بیش از خود وی  باعث عذاب آنهایی میشد که در اطراف او متوجه او متوجه این حقیقت دردناک میگشتند.

این اواخر « گاربو» بار دیگری سفری به «ویلشایر» کرد ، در این دیدار مجدد وی رنج سفر را بقصد تماشای باله بخود هموار کرده بود ؛ وقتیکه باو گفتند سفر قبلی وی ضمن انتخابات عمومی انگلستان صورت گرفته بوده است باور نمیکرد ، بعد از اینک از این مطلب مطمئن شد بما گفت:

«زمان چه زود میگذرد ؛ حوادث و جریانهای معمولی بنحوی زمان را اشغال کرده اند که برای وقوع حادثه های غیر عادیدیگر هیچ محل و فرصتی باقی نمانده است همین «صبح از خواب بیدار شدن» ها  هم خودش وقت میگیرد ... بهتر نبود اگر آدم میتوانست با همان سر و روی کثیف به خیابان برود؟»

بعد برقی درخشان در چشمهایش درخشید.

[تصویر: 1384866287_4321_0dd2ec290d.jpg]

«باید اقرار کنم که خود من بعضی روزها ریش نتراشیده به خیابان میروم!»

بدنبال این حرف خنده مفصلی  سر داد و این احساس در من ایجاد شد که وی بخود می خندد بعد جمله ای ادا کرد که ضمن آن یک غلط دستوری وجود داشت؛ یکی از اطرافیان او را متوجه اشتباه خویش کرد ؛ «گاربو»  پس از اندکی مکث بآرامی گفت :

من هنوز بلد نیستم بخوبی انگلیسی حرف بزنم. مفهموم ضمنی این این کلام را  همه بخوبی دریافتند:

دیگر دلم نمی خواهد به این زبان تکلم کنم.

زنی که  دنیای عصر خویش را بآن وضع بی سابقه و عجیب مسحور کرده بود اینک جزو یکی از افسانه های فراموش شده زمان، زندگی تهی و تیره ای را میگذراند.zzzz:

[تصویر: 1384866411_4321_ea82a132c0.jpg]

«کامیل»،«گراند هتل»،«ماتاهاری؛ملکه کریستین؛مکافات گوستاوبرلینک و نینوچکا» اینک جزو آثار جاودان سینمای آمریکا در آمده اند اما زنی که باین آثار جان بخشید پس از اتمام آخرین فیلم خود «زن دو چهره» در سال 1941 برای همیشه سینما را ترک گفت و در سایه فرو خزید .

زندگی او بالطبع از حسرت و ناکامی خالی نیست و گرچه خود او بدقت می کوشد تا در رفتار و سکناتش چیزی از این درد عمیق مشهور نگردد ، ولی جسته و گریخته میتوان دریافت که یاد گذشته تا چه حد مایه رنج و عذاب اوست......

آنروز که با او در باغ خانم میزبانمان قدم می زدیم یکدفعه و بی مقدمه چهره اش را در لابلای گل دیر شکوفای «ماگنولیا» فرو برد و در حالیکه صدایش اندکی میلرزید آهسته گفت:

- چه بوی شومی دارد...

در آنوقت مسلما یاد دسته گلهایی که یک زمان بیدریغ نثارش گشته بود بر روح وی سنگینی می کرد.

طی برخوردهایمان من با گاربو از هر دری صحبت کردم. یکبار موضوع گفتگوی ما یکی از دسیسه های بزرگ تاریخ انگلستان بود که در آن گروهی قصد انهدام پارلمان و از بین بردن نمایندگان مجلس را داشتند.

«گاربو» با تعمق و شمرده گفت: تا وقتیکه انسانها بدون اطلاع از خباثت عمل خود مرتکب گناه میشوند دنیا هرگز از دردسر و رنج فارغ نخواهد زیست.

بار دیگر ضمن صحبت اظهار داشت:

اختراعات جدید واقعا مفید و جالب است ، اما واقعا این اختراعات بخوشبختی یک فرد مجزای بشر کمکی کرده است؟shakkk!

نمیدانم این زن در نظر خود تا چه حد صائب است ولی مسلن اینستکه اگر سینما را بین اختراعات جدید و « گاربو» را از میان هنرمندان عصر گذشته در نظر بگیریم جواب بنظر من مثبت است ؛ یک وقت سینما این معجزه عصر جدید او را در خوشبختی و عظمت باوجی رسانده بود که هرگز تصورش برای هیچ کس امکان نداشت.

امروز زنی که در خیابان با کفش مندرس و جوراب ساقه کوتاه کثیف رفت و آمد می کند بزیبایی گذشته خویش حسرت میخورد در حالیکه شاید خود نمیداند که جاذبه پخته و رسیده کنونی او و شخصیتی که امروز پس از عمری تجربه احراز کرده است از هر وقت برجسته تر ، عمیقتر و قابل ملاحظه تر است و این ستاره دور و رنگ پریده که اینک آسمان زیبایی و شکوه را به نورسیدگان واگذاشته است هرگز در پرتو زودگذر این مهتاب های فروزنده و ستارگان درخشان از خاطره ها محو نخواهد گردید.

[تصویر: 1384866728_4321_9074e195e2.jpg]

mmmm:





RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Blanche - ۱۳۹۲/۸/۲۸ عصر ۰۸:۰۴

<!--[if gte mso 9]>

<!--[if gte mso 9]> Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA

روزهای مدرسه


<!--[if gte mso 9]>

<!--[if gte mso 9]> Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA

 

    درمدرسه ی ابتدایی کاتارینا سودرا(؟) سال 1919

گرتای 14 ساله نفرسوم ازسمت راست  در ردیف دوم از جلو

تمام نمرات گاربو درمدرسه(1912-1919)در بایگانی مدرسه  حفظ شده است. بالاترین نمره Aبوده است

وبعد به  ترتیب ABوaوBa

B یعنی پاس شدن

گرتا هیچ مردودی نداشته در آخرین ترمش یک نمره ی Aبرای  درس مسیحیت  وچندتا a

برای خواندن . نوشتن .جغرافی .تاریخ وعلم  داشته . در علم حسابBaگرفته نمرات در سه ستون اول برای رفتار.پشتکاروبلوغ  هستند  نمره یAدردودرس اول برای یه دانش آموز خوش رفتار عادی است

هفت موردبعدی درسمت راست عبارت اند از:خط.هنر.آوازخواندن.ورزش.اقتصاد منزل داری.گلدوزی ونگهداری از کتاب

دربهار1918 گرتا یک روز بدون اجازه از معلم یاوالدینش ازمدرسه غیبت داشته

درطول هفت سال مدرسه گرتا 11 روز کامل به خاطر بیماری از مدرسه غیبت داشته

...

ادامشو حتما میزارم

چرا یه تاپیک اختصاصی برای گاربو نداشته باشیم؟

منبعhttp://www.gretagarbo.de/


RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - پینک فلوید - ۱۳۹۲/۱۰/۸ صبح ۰۱:۰۰

میمسی فارمر - Mimsy Farmer

میمسی فارمر

شاید خیلیا اسمش رو نشنیده باشند. توصیه می کنم فیلم More رو ببینید. موسیقی متن این فیلم توسط گروه راک بریتانیایی، پینک فلوید ساخته شده. داستان تلخ و در عین حال عبرت آموزی داره




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - خانم لمپرت - ۱۳۹۲/۱۰/۲۷ صبح ۱۱:۲۶

لورن باکال  Lauren Bacall

خانم لورن باکال به اعتقاد بنده از دوجهت اسطوره ای است هم از جنبه حرفه ای و هم در زندگی شخصی که ازدواج پایدارش با همفری بوگارت ، اسطوره های بی بدیل سینما جلب توجه مینماید.لذا برخلاف ارسالات قبلیم در این جستاراندکی به زندگی شخصی وی نیز خواهم پرداخت با امید رضایت شما عزیزان:

بتی جوان پِرسکه درخانواده ای متوسط ، سپتامبر 1924 در نیویورک زاده شد ودر شش سالگی پدر دائم الخمر بتی او ومادرش راترک گفت. مادر بیدرنگ نام خانوادگیشان را به نام فامیل مادریش (باکال) تغییر داد. بتی ازهمان کودکی درکلاسهای باله استعداد هنریش را بروز داد.درنوجوانی در کلاسهای تئاتر شرکت نمودو ضمن تحصیل در تئاترهای برادوی نقش هایی ایفا نمودولی چون نتوانست به دنیای سینما وارد شود ناگزیر به عنوان مدل درمجله هارپربازار مشغول کارشد وهمین کافی بود تا عکس روی جلدش در 1943 نظر نانسی ،همسر هاوارد هاوکس را جلب نموده واوبرای فیلم جدید همسرش بتی را پیشنهاد نماید.

کارگردان قدرتمند سینما از او تست بازیگری گرفت وسپس تحت تعالیم خاص قرارداد که یکی از آنها نحوه کنترل صدای خشدار قوی بتی بود.هاوکس بتی رامتقاعد نمود نسبت خانوادگی نزدیکش با شیمون پرز نخست وزیر اسبق اسراییل رامخفی نگاهداشته واز نام یهودی الاصل خود صرف نظر نماید ونام هنری (لورن باکال) اینگونه شکل گرفت. لورن باکال با هاوارد هاوکس بایک قرارداد هفت ساله به هالیوود آمد.

لورن در نخستین اجرایش درحالیکه تنها نوزده سال داشت، در فیلم داشتن و نداشتن to have and have not 1944 مقابل همفری بوگارت افسانه ای قرار گرفت.این فیلم برای او محبوبیت وموفقیتی همه جانبه به ارمغان آورد. لورن باکال  تحت تعالیم هاوکس با راه رفتن رقص گونه و نگاه دلفریب زیرچشمی خاصش،و صدایی بَم، اما مؤثر، شخصیتش را ساخت والگوی بسیاری زنان شد. بازی قوی اش اورا یک شبه ستاره فیلمهای نوار کرد منتقد نامدار امریکایی، جیمز ایجی، پس از تماشای فیلم داشتن و نداشتن گفت: " لورن باکال ذاتاً شخصیتی سینمایی دارد... نشاط یک ورزشکار را دارد. از نرمش یک رقاصه برخوردار است... هالیوود سال هاست که انتظار چنین بازیگری را داشت."

باکال فیلم نوآر داشتن ونداشتن را باحضور ودرخشش خود جلوه شکوهمند عاشقانه دادو چه در فیلم و چه بیرون آن، قهرمان مرد را از آن خود کرد .در زمان فیلمبرداری ، در 1945 با همفری بوگارت که25 سال ازخودش بزرگتر بودرابطه پیداکردو یک سال بعد با هم ازدواج کردند.ثمره ازدواج آنهایک پسر-استفان و یک دختر-لسلی است.این ازدواج گرچه باعث شد کاراکتر حرفه ای باکال زیر سایه همسرمشهورش قرار بگیرد وبه قول خودش " تعدادی از کارگردانها من را فقط به چشم همسر بوگی نگاه می کردند.. "اما او اصلا ناراضی نبود چنانچه سالها بعد گفت:"طی یازده سال زندگی زناشوییم با بوگارت چنان شادی نابی داشتم که پس از آن هرگز حس نکردم..."

باکال بلافاصله پس از موفقیت فیلم داشتن و نداشتن، درفیلم مأمور سرّی Confidential Agent 1945، با ایفای نقش ضعیف یک زن ساده پولدار انگلیسی، وتا حدودی بعلت عدم حضور هاوکز به عنوان راهنما، موقعیتش به شدت افت کرد و فیلم، هم از نظر تجاری و هم از نظر منتقدان شکست بزرگی خورد. اما جک وارنر – که قراردادش را از هاوکس خریده بود – بی درنگ کوشید در تولید پایان یافته خواب بزرگ The Big Sleep 1946، لورن را وارد فیلم نموده و از این موقعیت متزلزل نجات دهد و برای بازی مجدد، او را در مقابل بوگارت قرار داد.فیلمبرداری دوباره انجام و صحنه های تازه ای به آن افزوده شد. کیفیت بدیع فیلم وعواملش جایگاه حرفه ای باکال را مستحکم نمودومورد تحسین قرار داد.

لورن طی دوران قراردادش باکمپانی برادران وارنر، تنها در هفت فیلم ظاهر شد.زوج بوگارت در دو فیلم دیگر ( Dark Passage1946, Key Largo1948 )همبازی شدند.او مدام با جک وارنر بر سر بازی در فیلم های سفارشی بحث و گفتگو داشت و سخت گیرانه هر فیلمنامه ای را که برای موقعیتش مناسب نمی دید، رد می کرد.

پس از ترک کمپانی وارنربروس در ۱۹۵۰، فیلم های گوناگونی بازی کرد.یک درام زیبا باتفاق گاری کوپر در سال 1950 بنام Bright leaf ،یک فیلم جاز باتفاق کرک داگلاس در1950 بانام Young man with a horn ،و دو کمدی چگونه می توان با یک میلیونر ازدواج کرد 1953 ،همراه با مرلین مونرو و زن طراح 1957 همراه با گریگوری پک، که بازی های بسیار گیرا و متفاوتی ارائه داد. در ملودرام نوشته بر باد 1956نیز کنار راک هادسن خوش درخشید.


با شدت گرفتن بیماری بوگارت لورن عملابه پرستاری از او پرداخت که تا سال ۱۹۵۷ یعنی تا زمان مرگ بوگارت بر اثر سرطان ادامه یافت .پس از مرگ بوگارت، نقش آفرینی های سینمایی باکال کاهش و رو به نزول گذاشت و وی بیشتر به فعالیتهای تئاتری مشغول گردید.چنانچه در ۱۹۷۰ برای بازی در نمایش هلهله – اقتباسی موزیکال از همه چیز در باره ایو – برنده جایزه تونی (اسکار تآتر) شد .مدتی زمزمه رابطه باکال و فرانک سیناترا وحتی نامزدی آنها سرزبانها افتاد ولی این رابطه بسیار زودگذربود. لورن باکال در ۱۹۶۱ با جیسون روباردز، هنرپیشه آمریکایی ازدواج کرد. ثمره ازدواج یک پسر بنام سم است که اکنون هنرپیشه است.اما ازدواج لورن درسال ۱۹۶۹بعلت الکلیسم همسرش منجربه جدایی شد.لورن باکال تنها برنده اسکاری است که با دو مرد برنده اسکار دیگر ازدواج کرده است(بوگارت و روباردز).

در سال ۱۹۷۴ در فیلم پر ستار هٔ قتل در قطار سریع‌السیر شرق بازی کرد که اقتباسی از یکی از داستان‌های جنایی آگاتا کریستی بود.

وی در سال ۱۹۷۹ کتاب زندگینامه اش بانام لورن باکال نوشته خودم By Myself and Then Someرا منتشر کرد که با اقبال چشمگیر مواجه شدسپس کتابهای Now 1994 ، و By myself and then را درسال 2005 منتشرنمود.

از افتخارات او : در سال  1996برای بازی در فیلم The Mirror Has Two Faces برنده گلدن گلوب وکاندید اسکارنقش مکمل شد ودر سال 2009 اسکار افتخاری خودرا از آکادمی دریافت نمود.

فعالیتهای هنری این بازیگر توانا کماکان ادامه دارد ،دوبلاژ انیمیشنهای متعدد ، صداپیشگی آگهی های تجارتی و نقش آفرینی درسریالها وفیلمهای تلوزیونی ازآن جمله اند...خدا قوت لورن عزیز

http://www.biography.com/people/lauren-bacall-9194111

http://daneshgara-history.blogfa.com/cat-352.aspx

http://en.wikipedia.org/wiki/Lauren_Bacal

http://www.thefabuloustimes.com/film-lauren-bacall-hollywood-heroin-wife-mother/

http://www.tcm.com/tcmdb/person/7670|96017/Lauren-Bacall/




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - خانم لمپرت - ۱۳۹۲/۱۲/۱ صبح ۱۰:۴۸

زنی که به بهای کودکی اش ، بزرگترین کمپانی هالیوودی را از ورشکستگی نجات داد


درآوریل 1928 در خانواده جین تمپل ، دختری شیرین به دنیا آمد .جرج مدیر بانک بود و گرترود خانه دار که زمانی رقصنده بود ومثل همه مادرها اکنون تمام رویا وآمال حرفه ای دست نیافته را در سیمای فرشته کوچکش، شرلی مجسم می دید. از این رو تحت تاثیر مادر،شرلی از خردسالی به این کانال هدایت شد. شرلی تمپل سه ساله با قراردادی دوساله باکمپانی Educational  برای بیست وشش فیلم کوتاه با هفته ای 50 دلار استخدام شدمتاسفانه هشت فیلم از این سری با جنبه های نژادپرستانه و سکسوآل معصومیت کودکی اورا خدشه دار نمود.بعلاوه این کمپانی برای تنبیه هنرپیشگان خردسال و وادار کردن آنها به ایفای صحیح نقش یک جعبه سیاه مجازات تعبیه کرده بود که درصورت هرگونه بی نظمی کودک را مدتی در آن محبوس می کردند ودرون این جعبه پر از یخ بود تا آتش شور وشر آنان را بخواباند! شرلی بارها در جعبه قرار گرفت .اوحتی فردای پس ازعمل جراحی روی گوشش وادار به کار شد ویا علیرغم صدمه جدی پایش وادار به رقص گردید.

شرلی تمپل 5ساله بودکه نظر کمپانی بزرگ فوکس را جلب و باقرارداد یک ساله هفته ای 150 دلار به استخدام فوکس درآمد . همانگونه که مادرش هموراه در گوشش زمزمه میکرد:بدرخش شرلی بدرخش ،با فیلم 1934 Stand Up And Cheer شرلی یک شبه راه صدساله را پیمود و ستاره شد فیلم به کارگردانی همیلتون مک فادن موزیکالی باسوژه بالابردن روحیه آمریکاییان با طرح های شاد رییس جمهور برای گذر ازرکودبزرگ اقتصادی ناشی ازجنگ بود.

شرلی پس ازایفای نقش کوتاهی در رل فرزند اسپنسر تریسی در فیلم1934  Now I'll Tell ،برای بازی در نقش اول فیلم Little Miss Marker 1934 به پارامونت قرض داده شد.بادستمزد هفته ای 1000 دلار یعنی حدود6برابر بیش از مقرری فوکس! دراین فیلم قماربازی دریک شرط بندی تبهکارانه زندگی وازجمله دختر کوچکش را به گانگسترها میبازد وخودکشی میکند ودخترک به یک دلال شرط بندی مسابقات اسب سواری بظاهرخشن ،جونز غمگین سپرده میشود.آدولف منژو(جونز) همبازی شرلی میگوید:"این کودک مرا می ترساند اوهمه ریزه کاری ها را بلد است!"... البته در سکانسی از این فیلم کارگردان الکساندر هال برای واقعی تر جلوه کردن گریه شرلی به او گفت مادرش توسط یک موجود شرورسبز رنگ با چشمهای خونبار دزدیده شده است وهمانموقع از شرلی فیلم گرفت!!!

با خاتمه فیلم پارامونت دانست شرلی یک فوق ستاره است برای خریدن قرارداد تمپل به فوکس 50000دلار پیشنهاد دادکه رد شد..فیلم سراسر آمریکا را مسحور کرد.درآمد خانواده تمپل به برکت شرلی چهاربرابرشد ومنشی ای استخدام کردند تا جواب 4000هزارنامه طرفداران او درهفته را بدهد!

با اکران فیلم بعدی شرلی Baby Take A Bow 1934 به کارگردانی هری لچمن - که درباره سرقت یک رشته مروارید گرانقیمت است که سارق آن رادرکادوی تولد شرلی کوچولوجاسازی میکند ... فیلم به موفقیتی بزرگ دست یافت .بعلاوه ترانه Baby Take A Bowبا اجرا ورقص او دراین فیلم بسیار محبوبیت یافت ، چنانچه پرزیدنت روزولت در مصاحبه ای گفت :"تا وقتی کشورمان شرلی تمپل را دارد اوضاعمان روبراه است." روزولت شرلی تمپل را برای روحیه دادن به مردم در زمان رکود اقتصادی "خانم معجزه کوچولو " لقب داد.

 پس از فیلم Now and forever باسوژه ای کاملا خانوادگی که با گاری گوپر همبازی شد، ،آخرین فیلم شرلی در سال 34،Bright Eyes  بود و برای اول بار نام شرلی تمپل در سرتیتر پوسترها وبنرهای فیلم قرارگرفت این فیلم به کارگردانی ونویسندگی دیویدباتلرخاص حضورشرلی پایه گزاری شد.مادرشرلی مستخدمه یک خانواده پولدار دراثرتصادف میمیردوخانواده قصددارد شرلی یتیم را به یتیمخانه بفرستد ولی عمو ند ویلچری وبداخلاق شیفته چشمان درخشان شرلی شده او را نگه میدارد ازطرفی خاله شرلی نیز قصد سرپرستی او رادارد... این فیلم برای شرلی تمپل اسکار افتخاری نوجوانان را به ارمغان آورد وتمپل تابه امروزجوان‌ترین فردی است که جایزه آکادمی علوم و هنرهای سینمایی را دریافت کرده است.

شرلی درمجموع درهشت فیلم موفق در 1934 بازی کرد که درهمه آنهاخوش درخشید ودرپایان آن سال در رده بندی ده هنرپیشه پولساز هالیوود در رتبه هشتم جای گرفت در سال بعد شرلی رتبه یک را در باکس آفیس تصاحب وبرای چهارسال متوالی درقله باقی ماندو کلارک گیبل را به رده دوم بردو بدین ترتیب  کمپانی فوکس قرن بیستم را از خطر ورزشکستگی نجات داد.کمپانی برای قدردانی دستمزد شرلی را به بالاترین حد رساند که هنوز هم در بین دستمزد هنرپیشگان خردسال رکوردشکن است.

اما درحالیکه تمام دنیا شیفته این عروسک رقاص وآوازه خوان با موهای فرفری و گونه های چال دارش شده بود، گراهام گرین نویسنده معروف بریتانیایی درنقدی درباره فیلم Captain January1936 شرلی تمپل را به باد انتقاد گرفت.فیلم درباره نجات دخترکی خردسال از دریا توسط یک محافظ فانوس دریایی وجریان فرزندخواندگی است ولی گرین فیلم را "تا حدی اغواکننده" خواند و گفت:"بسیاری از طرفداران شرلی بدن کوچک ولی بالغ اورا باهمان دید هیکل مارلین دیتریش در شلوار فلانل شهوانی مینگرند! "  گراهام گرین بعدتر با جسارت شرلی تمپل را"کوتوله پنجاه ساله"خواند. این اهانات پس از اکران فیلم Wee Willie Winkie1937 کماکان ازجانب گرین ونشریه  Night and Day ادامه یافت. این فیلم به کارگردانی جان فورد به زندگی صاحب منصب بریتانیا در هندوستان ومحبوبیت دختر کوچکش در بین سربازان وهندیان وحتی دشمنانش میپردازد که صلح و دوستی را به ارمغان می آورد. گرین اظهار کرد تحسین کنندگان تمپل مردان میان سال یا راهبانی هستند که نگاه بی خطر ولی پرتمنایشان رابر اندام کوچک ولی خوشفرم وهوس انگیزتمپل میدوزند وبا هوشمندی محتاطانه غرایزشان را ارضا میکنند...

فوکس قرن بیستم بالاخره به این بیانات واکنش نشان داد و از گرین ونشریه شکایت کرد ودردادگاه پیروز شد و گراهام گرین و مجله ملزم به پرداخت 3500 پوند غرامت به استودیو وشرلی تمپل که زمانی گرین او را "هرزه کوچولو" خطاب کرده بود شدند. ولی این غرامت نتوانست جبران خدشه ای که به هویت حرفه ای شرلی وارد آمده بود را بکند واعتراضات و واکنشهایی در گوشه کنار شنیده شد.مثلا فیلم Curly Top1935 باکارگردانی ایروینگ کامینگ ،به دلیل اینکه در یک صحنه شرلی کوچک سرتا پا در قالب رنگی طلایی فرورفته بودتا کوپید (نماد خدای عشق یونان باستان بانمای کودک برهنه بالدار) باشد درکشور دانمارک مایه فساد وممنوع الپخش شد.

بعلاوه درسال 1939 فوکس از واگذاری شرلی تمپل به متروگلدوین مایربرای ایفای نقش اول فیلم مترسک شهر اُز امتناع کرد و جودی گارلند جایگزین او شد و اینگونه روند موفقیت شرلی تمپل رو به نزول نهاد.فوکس بسرعت  تمپل را در پرنده آبی 1940 به کارگردانی والتر لنگ نمایان کرد ولی فیلم با شکست تجاری مواجه شد. شرلی تمپل به MGM  پیوست ولی با دوفیلم Kathleen 1941 و Miss Annie Rooney 1942چندان اقبالی نیافت. دیوید اُ سلزنیک با شرلی قراردادی هفت ساله بست ولی باسه فیلم اول Since You Went Away و I'll Be Seeing You درسال 1944و 1945Kiss And Tell او نقش کلیشه ای نوجوان هالیوودی را داشت واز آن شکوه و جذابیت ومحبوبیت کودکی خبری نبود و فیلمها هم چندان گل نکردند.

شرلی تمپل در مجموع در ۴٣ فیلم بلند سینمایی بازی کرد، اما در سن ٢٢ سالگی یعنی در سال ۱۹۵۰ فعالیت‌های سینمایی را کنار گذاشت و از آن پس بیشتر به کارهای خیریه پرداخت وپا به عرصه سیاست نهاد او سفیر آمریکا در غنا وچکسلواکی شد.ازدوبار ازدواج خود صاحب سه فرزند شد.

تمپل از معدود ستارگان کودک هالیوودی بود که اسیر اعتیاد والکلیسم و فساد نشد وبا صداقت و علاقه به مردم در تمامی مراحل زندگیش مورد توجه واحترام عام وخاص بود.در 1972 مبتلا به سرطان سینه شد ولی جزو اولین ستاره هایی بودکه از این بیماری مهلک جان به در برد ودرمراحل درمانی 50000 نامه حمایت آمیز از مردمی که هنوز دوستش داشتند دریافت کرد.

شرلی تمپل در سال ١٩٩٩ از سوی انستیتو فیلم آمریکا در رده هجدهم بزرگترین ستاره زن تاریخ سینما قرار گرفت.

او سرانجام در شامگاه دوشنبه ١٠ فوریه ٢٠١۴ در 85سالگی بامرگی طبیعی از جهان رخت بربست . لئونارد مالتین منتقد معروف سینما در اینباره نوشت: یکی از افسانه ای ترین و درخشان ترین ستاره های زمین به آسمان پیوست....

سیمای شرلی همواره در نظر ما تداعی همان چهره شیرین کودکانه با چشمان درخشان و موهای طلایی فرفری است...روحش شاد

منابع:ویکی پدیای فارسی و انگلیسی-imdb

http://www.dailymail.co.uk/tvshowbiz/article-560626/Shirley-Temple-superstar-childhood-destroyed-Hollywood.html#ixzz2tZF7s5vy

http://www.bbc.co.uk/news/entertainment-arts-26135627




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۵/۶ عصر ۰۳:۰۴

در پی گشت و گذر در اینترنت درسایت جوانان 56به مطلب جالبی درباره ستارگان سینما و نقل قولشان درباره عشق و ازدواج،برخوردم که در مجله ستاره سینما - شماره 513 اردیبهشت 1345 به چاپ رسیده بود .بخشی از آن را ملاحظه بفرمایید و چنانچه علاقمند به پیگیری کامل مطلب بود لینک صفحه مورد نظر این است:

w  w  w . javanan56.com/13061/7005966,13061.html




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - خانم لمپرت - ۱۳۹۳/۱۰/۹ صبح ۱۲:۰۵

بازماندگان جنگ جهنمی


در مسیر جاده دریاچه کومو، یک فیات سیاه رنگ با سرعت گذر میکرد که ناگهان با یک ترمز میخکوب کننده به بیرون جاده منحرف شد. مردی مسلح از آن بیرون پرید و دیگران را با خشونت و تهدید بیرون راند. یک پیرمرد 61 ساله طاس با چشمانی افسون کننده که حال غبار ترس و غم ماتشان کرده بود همراه معشوقه جوان و زیبارویش که اشکریزان و چسبیده به او سعی میکرد از گزند مرد مسلح به آغوش عاشقش پناه ببرد، پیاده شدند.
"شما نمیتوانید اینکار رابا ما بکنید. شما نمیتوانید به موسولینی شلیک کنید!"
فریاد زن مرد مسلح را واداربه واکنش کرد. پارتیزان ایتالیایی خواست زن را از موسولینی جدا کند اما زن بشدت امتناع کرد. او هم بیدرنگ ماشه را کشید. اما اتفاقی نیافتاد شلیکی نشد. اسلحه گیر کرده بود. پارتیزان سریع اسلحه دیگری بیرون کشید. بنیتو موسولینی قلدر که پس از هجوم ارتش متفقین با بزدلی سعی کرده بود با لباس مبدل فرارکند، ناگهان رگ شجاعتش بیرون زد و سینه اش را سپر کردو به مرد گفت: "بجنب! مرا بکش!"  زن جیغی کشید و متضرعانه به معشوقش آویزان شد.
اینبار تفنگ بی نقص عمل کرد. اولین گلوله به زن جوان اصابت نمود. کلارا پتاچی بر زمین افتاد و جان داد. موسولینی با اندوه بر جنازه او خم شد ولی پارتیزان فرصت عزاداری به او نداد و به او هم شلیک نمود. موسولینی در خون خود میغلتید که مرد از فاصله بسیار نزدیک تیر خلاص را زد. آنی تشنج مرگ بدن دیکتاتور را به لرزه انداخت وبعد همه چی تمام شد...و ... این خبر به سرعت مرزها را درنوردید...

در انگلستان وینستون چرچیل از مرگ موسولینی خوشحال شد. درآلمان هیتلر بدون هیچ اظهارنظری تکه کاغذ حاوی خبر را مچاله کردو در آتشدان انداخت. آلمان تحت محاصره روسها بود و او اعلام کرده بود به هیچ وجه نمیگذارد زنده به دست روسها اسیر شود.
در ایتالیا در بندر پوتزولی درنزدیکی ناپل، یک دختر ده ساله بنام سوفیا ویلانی اخبار را از رادیو شنید ولی برای او پیدا کردن یک لقمه غذا بیش از مرگ دیکتاتور اهمیت داشت. درپنج سال اخیر تنها چیزی که سوفیای کوچک دیده بود وباتمام وجود درک کرده بود جنگ جهنمی بود. پدرش او و خواهرش ماریا و مادرشان رومیلدا را رها کرده ومتواری شده بود. سوفیا از بالکن خانه خرابه شان سربازان آلمانی را که به ضرب و شتم مردم درخیابان مشغول بودند ویهودیها راداخل کامیونهایشان هل میدادند نظاره میکرد.

"چشمان جوان من شاهد وقایع هولناکی یکی پس از دیگری بودند"

اما این گفته نمیتوانست عمق درد سوفیا رابازگو کند. او در یک حمله هوایی از ناحیه چانه مورد اصابت گلوله قرار گرفت که اسکار زخم بصورت خط تیزی روی چانه اش ماندگار شد. جثه لاغر سوفیا باعث شده بود اطرافیانش به او لقب "خلال دندان" بدهند!  واین خلال داشت روزبروز نازکتر وتیزتر میشد. با مرگ موسولینی هیچ چیز برای سوفیا و خانواده اش عوض نشد تنها وهمیشه دغدغه شان سیر کردن شکم بود. خوشبختانه با رسیدن نیروهای متفقین به ایتالیا سربازان آمریکایی خانواده اورا با دادن جیره های غذایی خود از خطر مرگ دراثرگشنگی نجات دادند. اما هیچیک از سربازان نمیتوانست حدس بزند دختربچه ای که با جیره او زنده مانده بود چند سال بعد تبدیل به یک ستاره بین المللی سینما میشود. سوفیا در چهارده سالگی تحت نظر مربی خود که بعدها همسرش شد در مسابقه ملکه زیبایی ناپل شرکت نمود و همانجا نظر کارلو پونتی تهیه کننده سینما را بخود جلب نمود. "خلال دندان" از لای خاکسترهای جنگ سربرآورد و سینمای ایتالیا و دنیا را مسحور خود کرد: سوفیا لورن
سوفیا تنها کودک درمانده بازمانده از جهنم جنگ نبود. یکی دیگر از قربانیان بیگناه جنگ غیرانسانی که میلیونها اروپایی را به هلاکت رسانده بود، دختر جوان و متشخصی بود که آنزمان در آرنهم هلند داشت از قحطی جان میداد. در سپتامبر 1944 متفقین سعی کرده بودند که شهر را ازتصرف آلمانها درآورند اما عملیات مارکت گاردن با شکست مواجه شد. درآوریل 1945 هلندیها به قدری دچار فلاکت و قحطی بودند که پیاز های لاله های سرخ کرده غذای لوکسشان محسوب میشد! دربهار بسیاری از گشنگی جان دادند درحالیکه تابوت کافی برای دفن جنازه موجود نبود. آدری هپبورن راستون پانزده ساله قحطی زده، مبتلا به زردی و ورم دست وپا ناشی از سوء تغذیه در گوشه پناهگاه با عفریت مرگ کلنجار میرفت و او حتی توان حرکت هم نداشت. مادر آدری یک اشراف زاده هلندی بود اما پدرش انگلیسی بود و آنها تا پیش از وقوع جنگ ساکن انگلستان بودند. با طلاق والدین و آغاز جنگ آدری و مادرش به خیال اینکه هلند با اعلام بیطرفی از آتش جنگ در امان است به آنجا گریختند. او خانه پدربزرگ را بسیار دوست داشت. اما آلمانها در1940 هلند را اشغال کردند. آدری جوان به چشم خود میدید که همسایگان یهودیش به تفکیک زن و مرد و بچه داخل کامیونهای جداگانه انداخته و از آنجا برده میشدند. "ما آن زمان نمیدانستیم آنها رهسپار مرگ میشوند" آدری بعدها این حقیقت رادریافت اما آن زمان تنها هراس او ربوده شدن و فاحشه شدن در خانه های نظامی بود سرنوشتی که دیر یا زود انتظار دختران جوان هلندی را میکشید. آدری یک بار بازور توسط آلمانها برای کار درآشپزخانه اشغالگران برده شد. اما با چابکی توانسته بود بگریزد. سپس به نیروی مقاومت ملحق شد و به عنوان پیام رسان شروع به کار کرد. کفشهای آدری مخفی گاه خوبی برای پیغامهای پارتیزانی بودند. اما سایه هولناک جنگ روزبروز شهر را تاریکتر میکرد. دیگر آلمانها خانه به خانه در پی یافتن مقر نیروهای مقاومت بودند. آدری و خانواده اش ناگزیر به پناهگاه های زیرزمینی فراری شدند.

"وقتی از خانه تان رانده میشوید هرروز میخواهید بروید ببینید چه بلایی سرآن آمده است و چه مقدار از خانه تان برجامانده و این بسیار دردناک است..."

اما این تنها درد آدری نبود هلند گرسنه بود حتی، لاله ای هم دیگر باقی نمانده بود. سپس در صبح روز 29 آوریل گلوله بارانها متوقف شد. آدری صدای سربازهای بریتانیایی را که آواز فتح میخواندند شنید و بوی سیگارهای انگلیسی شامه اش را نوازش داد. خانواده او را با احتیاط از زیرزمین بیرون آوردند. دور وبرشان پر از سربازهای شادمان متفقین بود " من نیز وقتی آن سربازان مغرور و پیروز را باچهره های کثیف درخشانشان میدیدم که آوازخوان و پای کوبان بودند نیرو گرفتم و ازشادی فریاد زدم میخواهم یک دختر آزاد انگلیسی باشم" و او یک انگلیسی تمام عیار شد. بعد از جنگ به لندن بازگشت و به عنوان رقصنده مشغول آموزش باله گردید. اما هیکل باریک و ضعیفش سبب شد نتواند به اوج قله این هنر دست یابد. سپس به خوانندگان گروه کر پیوست همزمان یکسری نقشهای کوچک در فیلمهای انگلیسی گرفت اما استارت هالیوودی شدنش با شرکت در نمایشنامه "جی جی" بعنوان نقش اول و در برادوی زده شد. آنزمان او تنها 22 سال داشت و هالیوود خواهان این دخترک نازک اندام گشت که روزگاری درجهنم جنگ درون کفشهایش پیغامهای پارتیزانی جابجا مینمود: آدری هپبورن

 
*******************

این ترجمه اول بار توسط خانم لمپرت در مجله ایران فیلم منتشر شده است
http://www.dailymail.co.uk/femail/article-2126313/Audrey-Hepburn-escaped-Nazi-brothel-Sophia-Loren-survived-days-WW2.html




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Memento - ۱۳۹۴/۴/۲۹ عصر ۰۴:۰۷

SUCH A PRETTY ME  --- به بهانه 20 ژولای، تولد ناتالی وود

حرفی ندارم در وصف مرحوم ناتالی وود بگم. بجز اینکه توصیه کنم این سکانس فیلم West side story رو دوباره ببینید. خود مرحوم توی این شعر حجت را به همه تمام کرده است. و البته می تونم شما رو به دیدن چند عکس زیبا از ایشون دعوت کنم.

http://s6.picofile.com/file/8201191168/West_Side_Story_I_Feel_Pretty.3gp.html

بیوگرافی مرحوم ناتالی وود رو هم می تونید توی این پست ناتالی وود ببینید!

http://cafeclassic4.ir/thread-364-post-12645.html#pid12645

I feel pretty, 
Oh, so pretty, 
I feel pretty and witty and bright! 
And I pity 
Any girl who isn't me tonight. 

I feel charming, 
Oh, so charming 
It's alarming how charming I feel! 
And so pretty 
That I hardly can believe I'm real. 

See the pretty girl in that mirror there: 
Who can that attractive girl be? 
Such a pretty face, 
Such a pretty dress, 
Such a pretty smile, 

Such a pretty me! 

----------------------------




[split] سینما و رقص - Memento - ۱۳۹۴/۵/۷ عصر ۰۹:۰۹

ورا-الن  Vera-Ellen

متولد سینسیناتی، 16 فوریه 1921

رقاص-بازیگری استثنایی در تاریخ سینما با قدی کوتاه، عمری کوتاه تر و عمر هنری خیلی کوتاه تر.

بازیگری ریزنقش، فرز، با بدنی فوق العاده ورزیده و انعطاف پذیر که شهرت [متاسفانه نچندانش] را مدیون اجراهای بی نظیرش در فیلم های موزیکال است.

ورا رقص را از سن 10 شروع کرد. خیلی زود به روی استیج رفت و در موزیکال های مختلف درخشید تا اینکه در سن 25 سالگی اولین فیلم خود تحت عنوان Wonder Man را بازی کرد.

در این فیلم در سکانسی نسبتا طولانی در نقش رقصنده تک، بازی کرد که ترکیبی از انواع حرکات ژیمناستیک و باله و تپ دنس بود.

بخصوص صحنه ای روی شصت پا شروع به رقصیدن می کند و لحظه بعد از آن که با نگاه نافذش در چشمان مخاطب خیره می شود، شانه بالا می اندازد و با فرکانس 5 هرتز (واقعا حساب کردم!) شصت پایش را به زمین می کوبد.

اولین فیلم ورا-الن با نام Wonder Man

بعد از این فیلم دوران اوج محبوبیت او فرا می رسد به طوریکه در فاصله سه سال سه فیلم مهم خود به نام های Words and Music ، On The Town و Three Little Words را در کنار بازیگران مطرحی همچون جین کلی، فرد آستیر، فرانک سیناترا، میکی رونی و جنت لی را بازی می کند.

در فیلم Three Little Words  پنج سکانس موزیکال با حضور مشترک فرد آستیر و ورا- الن دارد که البته 2 تای آنها فاقد ریتم کافی است و بیشتر به یک صحنه عاشقانه با موسیقی شبیه است. یکی دیگر از آنها سکانس افتتاحیه فیلم است که با کت و شلوار مشکی و کلاه شعبده بازی همراه با چوب دستی انجام می شود و بجز چند پلان طولانی که در آن چوب را به زمین می زنند و بعد از کمانه کردن آن را می گیرند، سکانس نسبتا معمولی است.

همکاری ورا-الن و فردآستیر در فیلم Three Little Words

سکانس بعدی که اوج هنرمندی این زوج است حوالی دقیقه بیست فیلم اتفاق می افتد. داستان زندگی یک زن و شوهر تماما به زبان رقص. بیان احساسات مختلف و متنوعی مثل انتظار، عشق، حسادت، گرسنگی، عشوه و کنجکاوی همگی با زبان بدن و در فاصله زمانی خیلی کم را در این سکانس می توانید ببینید.

لحظاتی از این سکانس بسیار شبیه به سکانس ما قبل آخر فیلم آرتیست است و چه حرکات آستیر و چه حرکات ورا-الن ما را به یاد زوج دوست داشتنی ژان دو ژاقداین و بقنیس بژو می اندازد.

بعد از این سال ورا-الن در چند فیلم دیگر هم بازی کرد تا اینکه در سال 1954 (12 سال بعد از فیلم کازابلانکا) در فیلم کریسمس سفید اثر مایکل کورتیس بازی کرد.

ورا-الن در این فیلم با اینکه همچنان از نظر بدنی با نشاط به نظر می رسد ولی کمتر نشانی از پشت و وارو های او می بینیم اما همچنان با ترکیب حرکات ساده و البته با انعطاف خاص بدن خودش صحنه های بسیار زیبایی خلق کرده است.

[متاسفانه عکس قابلیت بیان زیبایی هنر رقص او را ندارد و نشان دادن رقص در قالب عکس مثل این است که برای نشان دادن زیبایی یک موسیقی تنها یک نت از آن را پخش کنم.]

فیلم کریسمس سفید از مایکل کورتیس

ورا-الن کم کم با بالا رفتن سنش از سینما خداحافظی کرد به طوری که در طول 12 سال عمر هنری اش تنها 14 فیلم بازی کرد. (این عدد برای دهه 40 و 50 عدد نسبتا کمی است.)

در پایان برای حسن ختامی بر وصف این وروجک دوست داشتنی سینما چند خطی در مورد فیلم زیبای On The Town می نویسم.

On The Town که شاید معروف ترین فیلم ورا-الن باشد، اولین فیلم از سه شاهکاری است که حاصل همکاری استنلی دانن (دامت ظله) و مرحوم جین کلی است. داستان سه ملوان (که نقش آنها را جین کلی، فرانک سیناترا و جولز مانشین بازی می کنند) است که به مدت یک روز در شهر نیویورک هستند و در همین روز عاشق سه زن (که ورا-الن ، آن میلر و بتی گرت هستند) می شوند.

فیلم سرتاسر صحنه های موزیکال زیبا با شعرهای جالب (بخصوص شعر فرانک سیناترا با نام «تو افتضاحی!») است که با چاشنی کارگردانی خوب استنلی دانن صحنه های به یاد ماندنی خلق کرده است.

شاخص ترین سکانس این فیلم سکانس با نام Miss Turnstiles سکانس معرفی کاراکتر ورا-الن که یک دختر همه چیز تمام است، می باشد. این سکانس علاوه بر زیبایی مطابق انتظار حرکات ورا-الن از حرکات دوربین و ترفندهای سینمایی بسیار زیبایی بهره می برد که آن را تبدیل به شاخص ترین صحنه زندگی هنری او کرده است.

سکانس Miss Turnstiles در فیلم On The Town

او در 30 آگوست 1981  (دقیقا سه ماه قبل از فوت ناتالی وود!) در سن 60 سالگی بر اثر سرطان فوت کرد

روحش شاد.

-----------------------------------------

پی نوشت:

من کلا اهل گذاشتن پست طولانی نیستم و همیشه سعی می کنم با کمترین کلمات ممکن، منظورم را بیان کنم. اما انقدر این بانوی زیبا در تاریخ سینما مهجور بود که دلم نیومد من هم خیلی سریع از کنارش رد بشم.

بخصوص اینکه حتی خود من هم در پوستری که برای سردر کافه طراحی کرده بودم یادم رفته بود تصویر ایشون رو اضافه کنم. مسلما جای ایشان قبل از مرحوم ناتالی وود ولی کوچکتر از اوست. در کنار آن-مارگارت...

http://cafeclassic4.ir/thread-445-post-26794.html#pid26794




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - جروشا - ۱۳۹۴/۷/۸ عصر ۰۹:۰۱

فرشتگان یونیسف


صندوق کودکان ملل متحد یا خلاصه بگیم یونیسف بعد جنگ جهانی دوم تشکیل شد. چون کودکان بسیاری بخاطر بدبختی های جنگ خونه و زندگی و خانواده شون رو از دست داده بودند و به آب و غذا وامکانات بهداشتی احتیاج داشتند. برای همین هم سازمان ملل در 11 دسامبر46 این نهاد رو بنیان گذاشت. اما کمکهای این سازمان کم کم گسترش پیدا کرد و به بچه های جنگ زده محدود نشد بلکه اومدند تو کشورهای جهان سومی و درحال توسعه و به داد بچه های فقیر وقحطی زده هم رسیدند. تازه مادراشون رو هم تحت حمایت قرار دادند. این سازمان برای استقلال مالی بیشتر احتیاج به اسپانسر داشت یکی از پیشقدم های این امرخیر باشگاه محبوب بارسلونا بود که اومد هفت دهم درصد درآمد سالانه شو تا 5سال به یونیسف اهداکرد.

اما برای جلب حمایت بیشتر مردم وهمینطور محبوبیت بیشتر یونیسف از خیلی پیشترها این ارگان از ستارگان مشهور سینما وموسیقی هم استفاده کرد. این ستارگان زیبا قسمتی از وقت و پول وزندگیشونو صرف سفربه مناطق بحرانی قحطی و جنگ کردند ترسی هم از بمب و بیماری وترور وسوانح طبیعی نداشتند. سرآمد همه این فرشتگان آدری هپبورن بود.
آدری عاشق بچه ها بود ولی خودش تا مدت زیادی باردار نمیشد وقتی پسرش شان به دنیا اومد آدری اونو لطف بزرگ خدا دونست واسه همین از کارهنریش کم کرد وشد سفیر مهربانی یونیسف. این فرشته مهربون به مناطق محروم زیادی سفر کرد مثل گواتمالا، هندوراس، ونزوئلا، السالوادور، ترکیه، تایلند، بنگلادش و سودان داشت وباعث جمع آوری کمکهای مالی  فراوون و تبلیغ وسیع برای یونیسف شد.آدری زبان گویای یونیسف بود درتمام مجامع بین المللی سخنرانی های تاثیرگذارش زبانزد بودوبه پاس همه فعالیتهای خیرخواهانه اش سال 92 از ریس جمهور مدال آزادی گرفت. این فرشته عزیز حتی بعد سرطان هم ازفعالیتش کم نکرد.

آدری در آخرین بازیش در فیلم” Always استیون اسپیلبرگ، نقش فرشته ای رو داشت که شخصیت اول داستان رو به بهشت هدایت می کنه؛ نقشی که درواقع پرتره قشنگی از زندگی حقیقی خودش درسالهای آخرعمرش رو تداعی میکنه....خدا بیامرزدش ازفرشته های مقرب خدا بود.

بعدِ آدری هپبورن کم کم پای بقیه ستاره های زیبای هالیوودی و غیرهالیوودی به بنیادها ونهادهای خیریه باز شد . سرآمد همه این خانوما ستاره محبوب من آنجلینا جولی است. این خانوم ازوقتی سفیر یونیسف شده نه فقط بخشی از سرمایه شو به پای این سازمان ریخته بلکه با قبول فرزندخوندگی پکس و زهرا و مدوکس از اقصی نقاط بدبخت دنیا اونا رو درکانون گرم زندگی خودش و بردپیت همراه بچه های واقعی خودش بزرگ می کنه. آنجی به هرمنطقه خطرناک و بحران زده ای که فکرشو بکنین رفته تا حمایت خودش و یونیسف رو از مادرها و بچه های فلک زده نشون بده مثل سوریه و عراق وافغانستان جنگ زده، سودان همیشه قحطی زده و کلا بیش از 40 ماموریت در سی کشور بحرانزده دنیا! واقعا که ماشالا به این همت و شجاعت و ایثارو مردونگی!

بعدی ها رو فقط خلاصه می کنم تا حوصلتونو سر نبرم و فقط از دیدن این فرشته های زیبای مهربون لذت ببرید:

شکیرا خانوم در اودای پور هند و کیتی پری در ماداگاسکار

لوسی لو در لبنان و سلنا گومز مامانی در غنا

 خانوم میا فارو در آفریقا- تارا موس در لبنان و اوا رز هنرپیشه مشهور سوئدی در هند

هیلاری سوآنک در اتیوپی و کایرا نایتلی در آفریقا

برای علاقه مندای سینمای هند اینم سفیر هندیها خانم پریانکا چوپرا در بنگال و خانوم خانوما طوبی بویکوشتون ترکیه ای در سوریه (همون لطیفه خانم خودمون)

و بالاخره از اونجاکه ما ایرانیها باید در همه جا سرو کله مون پیدا بشه سفیر خودمون رو هم نشون بدم خانم مهتاب کرامتی- فقط نمی دونم تا حالا به کدوم منطقه خطرناک بحران زده رفتند این عکسشون احتمالا یک پرورشگاه یا مهد کودک تو ایرانه!

اما همه رو گفتم شما هم تماشا کردین خداییش خداییش خداییش این زیری یک چیز دیگه بود فقط یک ستاره نبود خورشید عالمتاب بود فرشته الهی بود

*باتشکر از خانوم لمپرت عزیز که در سایزبندی و ویرایش عکسها کمکم کردندmmmm:

==============================================




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - لو هارپر - ۱۳۹۴/۷/۱۰ صبح ۰۳:۲۶

جولی اندروز ، بازیگری برای تمام فصول

زندگینامه

جولی اندروز با نام اصلی جولیا الیزابت ولز در 1 اکتبر 1935 در شهر والتون ان تامس در انگلستان در خانواده نسبتا فقیری به دنیا امد. پدر او استاد کار با چوب و فلزات بود و مادرش نوازنده پیانو بود. پدر و مادر جولی خیلی زود از یکدیگر طلاق گرفتند و مادر او با مردی به نام تد اندروز ازدواج کرد و جولی نیز به ناچار با آنها زندگی کرد و همین ناپدری او بود که راه او را به عرصه خوانندگی باز کرد و نام خانوادگی او به اندروز تغییر یافت و اولین حضور او برای خوانندگی در سن 10 سالگی در سال 1945 بود. خوانندگی او بسیار خوب از آب درآمد. او چندین اجرای خوانندگی دیگر داشت تا اینکه در سال 1957 با فیلم تلویزیونی سیندرلا به عرصه بازیگری قدم گذاشت ولی اولین حضور سینمایی او در سال 1964 با فیلم مری پاپینز  بود که برایش یک جایزه اسکار و گلدن گلوب (گوی طلایی) و بفتا به ارمغان آورد. او قبل ادری هپبورن برای ایفای نقش الیزا دولیتل در فیلم بانوی زیبای من انتخاب شد ولی فرصت بازی او در این فیلم پیش نیامد و ادری هپبورن جایگزین او شد. در سال 1965 او فیلم آوای موسیقی را که در ایران با نام اشک ها و لبخندها معروف شد بازی کرد که بهترین فیلم او و یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما است و موجب معروفیت او در ایران و جهان شد. این فیلم نیز یک گلدن گلوب و یک نامزدی اسکار برای او به ارمغان آورد. سپس او در فیلم پرده پاره بازی کرد که فیلم شکست سنگینی خورد. هاوایی ، دختر خیلی خیلی متجدد و ستاره فیلم های بعدی او در دهه 60 بودند که فروش نسبتا خوبی داشتند. در دهه 70 او به شدت کم کار شد و تنها در سه فیلم بازی کرد. جاسوسه ، دانه های وحشی و ده فیلم های او در دهه 70 بودند. دهه 80 با فیلم ویکتور ویکتوریا مجددا نام جولی اندروز بر سر زبان ها افتاد. فیلم ویکتور ویکتوریا فیلم موفق او در دهه 80 بود که برای او یک نامزدی اسکار و برنده شدن گلدن گلوب را به همراه داشت. فیلم های دیگر او در دهه 80 فیلم های اس او بی ، دونوازی برای یک نفر ، به این میگن زندگی  ، خانم مارکر کوچک و مردی که زنان را دوست داشت بود که فیلم متوسطی بودند.  دهه نود او چند فیلم متوسط دیگر مانند یک عشق خوب و پسران ما را بازی کرد. فیلم های موفق او در دهه 2000 فیلم های خاطرات پرنسس 1 و 2:نامزدی سلطنتی بودند. فیلم های ناموفق او در دهه 2000 فیلم های خویشاوندان با ارزش و فرشته دندان بود.  او تاکنون در سی فیلم سینمایی و سریال حضور داشته داشت. او دوبار ازدواج کرده است. همسر اول او تونی والتون نام داشت که در سال 1959 ازدواج کردند و در سال 1967 جدا شدند و جولی از او یک دختر به نام اما والتون همیلتون دارد. او در سال 1969 با بلیک ادوادز ازدواج کرد و ازدواج آنها تا زمان مرگ ادوادز ادامه داشت و از او دو دختر به نام های امی ادواردز و جوانا ادواردز دارد. او در طول دوران زندگی هنری خود موفق به دریافت لقب دیم (بانو) dame  از سوی ملکه انگلستان شد. او در سال 2006 جایزه یک عمر دستاورد هنری را از مراسم جایزه انجمن بازیگران سینما (screen actors guild awards) دریافت کرد. او در مراسم اسکار سال 2015 به مناسبت پنجاهمین سال اشک ها و لبخندها حضور داشت و جایزه اسکار بهترین موسیقی متن را اهدا کرد. جولی اندروز تاکنون سه بار نامزد جایزه اسکار شده که یکبار برنده آن شده است و سه بار برنده جایزه گلدن گلوب شده است. او همچنین در انیمیشن شرک در نقش ملکه لیلیان صداپیشگی کرده است.

فیلم شناسی جولی اندروز

سیندرلا (فیلم تلویزیونی) 1957

مری پاپینز 1964

آمریکایی شدن امیلی 1964

اشکها و لبخندها 1965

هاوایی 1966

پرده پاره 1966

دختر خیلی خیلی متجدد 1967

ستاره 1968

جاسوسه 1970

دانه های وحشی 1974

10 1979

خانم مارکر کوچک 1980

اس او بی 1981

ویکتور ویکتوریا 1982

مردی که زنان را دوست داشت 1983

دونوازی برای یک نفر 1986

به این میگن زندگی 1986

یک عشق خوب 1991

پسران ما 1991

یک شب ویژه ( فیلم تلویزیونی) 1999

خویشاوندان ارزشمند 2000

در برکه طلایی (فیلم تلویزیونی) 2001

خاطرات پرنسس 2001

الویز در پلازا 2003

الویز در دوران کریسمس 2003

خاطرات پرنسس 2 : نامزدی سلطنتی 2004

فرشته دندان 2010

جولی اندروز در نماهایی از فیلم هایش

به همراه دیک ون دایک در فیلم مری پاپینز و مری تایلر مور در فیلم دختر خیلی خیلی متجدد

به همراه ادری هپبورن در مراسم اسکار 1964 و برنده شدن اسکارش

به همراه مکس فون سیدو در فیلم هاوایی و پل نیومن در فیلم پرده پاره

به همراه جیمز گارنر در فیلم آمریکایی شدن امیلی

به همراه عمر شریف در فیلم دانه های وحشی و راک هادسون در فیلم جاسوسه

به همراه کریستوفر پلامر در فیلم اشکها و لبخندها و والتر ماتائو در فیلم خانم مارکر کوچک

به همراه آلن بیتس در فیلم دونوازی برای یک نفر و جیمز گارنر در فیلم ویکتور ویکتوریا

به همراه دادلی مور در فیلم 10 و جک لمون در فیلم به این میگن زندگی

به همراه برت رینولدز در فیلم مردی که زنان را دوست داشت و مارچلو ماسترویانی در فیلم یک عشق خوب

به همراه کریستوفر پلامر در فیلم تلویزیونی در برکه طلایی و جیمز گارنر در فیلم تلویزیونی یک شب ویژه

به همراه آن مارگرت در فیلم پسران ما و ریچارد کرنا در فیلم ستاره

به همراه آن هاتاوی در فیلم های خاطرات پرنسس 1 و 2 :نامزدی سلطنتی

به همراه کالین فرث در فیلم خویشاوندان ارزشمند و دواین جانسون در فیلم فرشته دندان

جولی اندروز و برنده شدن جایزه یک عمر دستاورد هنری انجمن بازیگران سینما

به همراه لیدی گاگا در مراسم اسکار 2015

منبع: ویکی پدیای فارسی




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - لو هارپر - ۱۳۹۴/۷/۱۲ عصر ۰۵:۳۶

دوریس دی ، بانوی مدرن

زندگی نامه

دوریس دی با نام اصلی دوریس مری آن کاپلهف در سال 1922 متولد شد. مادر او خانه دار و پدر او معلم موسیقی و رهبر گروه کر بود. دوریس سال تولد خود را 1924 ذکر کرده است. او در مدرسه باله اموزش دیده بود و در یک تصادف باعث شد پایش بشکند و رویای باله را برای همیشه از یاد ببرد و سپس به خوانندگی روی آورد و صدای خوب او باعث شد که  در 17 سالگی به خوانندگی روی آورد و شروع به اجرای محلی برنامه هایش کند. نام هنری اش از یکی از ترانه های بارنی رپ به نام day by day که برای او نوشته بود برگزید. او تا سال 1940 به عنوان یک خواننده محبوب و مشهور فعالیت میکرد. در سال  1939 و 1941 با سه نقش کوچک  در فیلم های حماسه دره مرگ ، بانوی خوش اخلاق و فراری های فدرال وارد سینما شد.  او تا سال1947 در هیچ فیلمی بازی نکرد تا اینکه در سال 1948 با فیلم عشق بر فراز دریا به عنوان نقش اول مورد توجه تماشاگران و تهیه کنندگان فیلم ها قرار گرفت. فیلم های دیگر او در دهه 40 فیلم های احساس خیلی خوبیه و رویاهای من مال توست است. او در دهه 50 تعدادی فیلم با نام های داستان وست پوینت ، در خلیج مهتاب ، استارلیفت ، نور ماه نقره ای و چای برای دو نفر را برای برادران وارنر بازی کرد ولی مشهورترین فیلم او در دهه 50 جین بلا بود که در ایران با نام آتشپاره زیبا نمایش داده شد  و آهنگ خیلی زیبایی را در این فیلم به نام secret love  خواند که برنده اسکار بهترین آواز شد. او در دهه 50 فیلم پر زرق برق دیگری به نام دوستم بدار یا ترکم کن را به همراه جیمز کاگنی بازی کرد که بعدها از آن به عنوان بهترین فیلمش یاد کرد و در سال 1958 فیلم مردی که زیاد میدانست را برای آلفرد هیچکاک بازی کرد و در آن فیلم ترانه Que sera sera  را خواند که برنده اسکار بهترین آواز شد و البته در چند فیلم دیگرش مانند جاسوسی با شلوار توری و لطفا گلهای داوودی را نخورید که در ایران با نام عشق در مرخصی نمایش داده شد این آهنگ را مجددا خواند. دوریس دی در دهه 60 در تعدادی فیلم مدرن دیگر به همراه کری گرانت ، راد تیلور ، جبمز گارنر و راک هادسون بازی کرد. او چهار بار ازدواج کرده است و یک پسر و یک نوه دارد.. اولین شوهر او آل جردن بود که پسری از او به نام تری دارد که در سال 2004 فوت شد. سپس او با جرج ریدلر ازدواج کرد که این ازدواج هم به طلاق ختم شد. شوهر سوم او مارتین ملچر است که ازدواج آنها تا او زمان مرگ ملچر در سال 1968 ادامه داشت. شوهر چهارم بری کامدن است که این ازدواج هم در سال 1981 به طلاق انجامید. او پس از مرگ شوهر سومش ، مارتین ملچر متوجه شد که ملچر بی انکه او را در جریان یگذارد از طرف او قراردادی با شبکه CBS  بسته و بیشتر ثروت او را به باد داده تا در یک سریال تلویزیونی به نام شوی دوریس دی بازی کند. او ابتدا نمیخواست در این شو بازی کند اما نهایت راضی شد و این شو به عنوان یکی از محبوب ترین و پر بیننده ترین شوهای تلویزیونی شد و ثروت زیادی برایش به ارمغان آورد پس از این شو دوریس دی بازنشست شد و بیشتر فعالیت خود را صرف فعالیت های محیط زیستی کرده و در سال 1987 انجمن حمایت از حیوانات را تشکیل داد. او در سال 1989  جایزه گلدن گلوب سیسیل ب دمیل را برای یک عمر فعالیت هنری دریافت کرد. او در مدت دوران بازیگری اش تنها یکبار موفق به نامزد اسکار برای فیلم حرف های اطاق خواب شد ولی توانست در دهه 50 و 60 تصویری از یک زن مدرن را ارائه دهد. او هم اکنون 91 سال دارد و در یکی از شهرهای ایالت کالیفرنیا زندگی میکند.

فیلم شناسی دوریس دی

حماسه دره مرگ 1939

فراری های فدرال 1941

بانوی خوش اخلاق 1941

عشق بر فراز دریاها 1948 (درایران: جادو است)

رویاهای من مال توست 1949

احساس خیلی خوبیه 1949

مرد جوانی با ترومپت 1950 (در ایران: مرد جوان موسیقی)

داستان وست پوینت 1950

چای برای دو نفر 1950

اعلام خطر 1951

استارلیفت 1951

 تو را در رویاهایم میبینم 1951

لالایی برادوی 1951

خلیج مون لایت 1951 (در ایران: خلیج مهتاب)

آوریل در پاریس 1952

تیم برنده 1952

جین بلا 1953 (در ایران: آتشپاره زیبا)

زیر نور ماه نقره ای 1953

قلب جوان 1954

خوش به حال من 1954

دوستم بدار یا ترکم کن 1955

مردی که زیاد میدانست 1956

جولی 1956

بازی پیژامه 1957 (در ایران: رقص در تاریکی)

عزیزدردانه معلم 1958 (در ایران: لج .و لجبازی)

تونل عشق 1958

برای جین اتفاق افتاد 1959

حرف های اطاق خواب 1959 (در ایران: مشکل اطاق خواب)

تور نیمه شب 1960 (در ایران: دام نیمه شب)

خواهش میکنم گل های داوودی را نخورید 1961 (در ایران: عشق در مرخصی)

عاشق بر میگردد 1961 (در ایران: عشق من برگرد)

تماس با پوست خز 1962 (در ایران: آن تماس جادویی)

فیل بیلی رز 1962

تمام دلهره آن 1963 (در ایران: دلهره عشق)

برو کنار عزیزم 1963

برای من گل نفرست 1964

مزاحم نشوید 1965

قایق کف شیشه ای 1966 (در ایران: جاسوسی با شلوار توری)

کاپریس 1967 (در ایران: بوالهوس)

حماسه جوزی 1967

رول تخم مرغ برای شش نفر 1968

وقتی برقها رفت کجا بودی؟ 1968

شوی دوریس دی 1968 تا 1973

دوریس دی در نماهایی از فیلم هایش

به همراه گوردون مکری در فیلم های در خلیج مهتاب ، زیر نور ماه نقره ای ، چای برای دو نفر ، داستان وست پوینت و استارلیفت

به همراه جیمز کاگنی در فیلم دوستم بدار یا ترکم کن و به همراه جینجر راجرز در فیلم اعلام  خطر

به همراه جیمز استوارت در فیلم مردی که زیاد میدانست و به همراه کلارک گیبل در فیلم لج و لجبازی

به همراه فرانک سیناترا در فیلم قلب جوان و به همراه جک لمون در فیلم برای جین اتفاق افتاد

به همراه ری بولجر در فیلم آوریل در پاریس  و به همراه جین نلسون در فیلم لالایی برادوی

به همراه ریچارد ویدمارک در فیلم تونل عشق و به همراه جان ریت در فیلم رقص در تاریکی

به همراه دنی توماس در فیلم تو را در رویاهایم میبینم و به همراه کرک داگلاس در فیلم مرد جوان موسیقی

به همراه لویی ژوردن در فیلم جولی و به همراه هاوارد کیل در فیلم آتشپاره زیبا

به همراه رونالد ریگان در فیلم تیم برنده و به همراه استیفن بوید در فیلم فیل بیلی رز

به همراه رکس هریسون در فیلم دام نیمه شب و به همراه دیوین نیون در فیلم عشق در مرخصی

به همراه جیمز گارنر در فیلم های هیجان عشق و برو کنار عزیزم

به همراه جک کارسون در فیلم های جادو است ، رویاهای من مال توست و احساس خیلی خوبیه

به همراه راک هادسون در فیلم های مشکل اطاق خواب ، عشق من برگرد و برایم گل نفرست

به همراه کری گرانت در فیلم آن تماس جادویی و به همراه ریچارد هریس در فیلم بوالهوس

به همراه برایان کیث در فیلم رول تخم مرغ برای شش نفر و به همراه پیتر گریوز در فیلم حماسه جوزی

به همراه راد تیلور در فیلم های جاسوسی با شلوار توری و مزاحم نشوید

به همراه رابرت مورس در فیلم وقتی برقها رفت کجا بودی و به همراه رابرت کامینگز در فیلم خوش به حال من

به همراه کلینت ایستوود در مراسم گلدن گلوب سال 1989 و گرفتن جایزه سیسیل ب دمیل برای یک عمر فعالیت هنری

آخرین عکس های دوریس دی در کهنسالی

منابع

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%B3_%D8%AF%DB%8C

http://forum.ghati.ir/thread3598.html

مجله دنیای تصاویر (منتشر شده در تابستان 1386)




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - لو هارپر - ۱۳۹۴/۷/۱۵ عصر ۰۶:۰۳

اینگرید برگمن ، چهره معصوم سینما

برای  ایفای نقش ایلسا لاند در کازابلانکا تا ابد در اذهان خواهد ماند.

زندگینامه

اینگرید برگمن 92 اوت سال  1915 در سوئد از پدری سوئدی و مادری آلمانی متولد شد وقتی دو سال داشت مادرش مرد. پدر او که نقاش و عکاس بود دوست داشت او ستاره اپرا شود ولی پدرش نیز وقتی اینگرید 13 سال داشت مرد. اینگرید از همان کودکی دوست داشت بازیگر سینما شود و حتی گاهی اوقات لباس های مادرش را میپوشید و با خودش نقشی را بازی میکرد.  پس از مرگ پدرش عمه اش سرپرستی او را بر عهده گرفت که شش ماه بعد از بیماری قلبی درگذشت سپس خاله او هولدا و شوهر خاله او اتو که پنج یچه داشتند سرپرسیتی او را بر عهده گرفتند. او موفق به گرفتن بورسیه از دانشکده تئاتر و سینما رویال شد و تحصیلات خود را به پایان رساند جایی که گرتا گاربو قبل از او در آنجا درس خوانده بود. در طی تعطیلات تابستانی او به استخدام یک استودیوی فیلم سوئدی درامد. او در چند فیلم سوئدی در نقش های کوتاهی ظاهر شد. سپس او به هالیوود راه پیدا کرد و در فیلم اینترمزو (نغمه عشق) نقش اول را در مقابل لزلی هاوارد بازی کرد. سپس او نقش ایلسا لاند در کازابلانکا را به کارگردانی مایکل کرتیز ایفا کرد. فیلمی که او را جاودانه کرد و فیلم کازابلانکا بزرگترین فیلم تاریخ سینما تبدیل شد هرچند خود اینگرید این فیلم را جزو محبوب ترین فیلم هایش نمیداند. فیلم بعدی او فیلم زنگ ها برای که به صدا در می ایند برگرفته از رمان ارنست همینگوی بود. برای ایفای این نقش اینگرید مجبور بود موهایش را کوتاه کند و پس از ملاقات با ارنست همینگوی ، ارنست همینگوی گفت برای تصاحب نقش موهایت را بزنی. اینگرید در جواب گفت برای ایفای این نقش حاضرم سرم را هم بزنم. کوتاهی موی برگمن در این فیلم معنای ویژه ای را به شخصیت او در این فیلم بخشید  که او را برای اولین بار نامزد اسکار کرد. فیلم بعدی او چراغ گاز بود که برای ایفای نقش زن معصومی که شوهر بی رحمش او را متقاعد میکند که دارد دیوانه میشود  ، اولین اسکارش را برد. فیلم بعدی او فیلم طلسم شده ساخته آلفرد هیچکاک بود. او در این فیلم نقش یک روانشناس را داشت و گریگوری پک نقش بیمار او را. فیلم بعدی او ناقوس های سنت ماری بود که او را نامزد اسکار و برنده گلدن گلوب کرد. آلفرد هیچکاک مجددا برای فیلم بعدی اش بدنام از او برای نقش اول استفاده کرد. اینگرید در این فیلم در نقش یک جاسوس آمریکایی ظاهر شد. این فیلم به موفقیت زیادی رسید و اینگرید را به شهرت جهانی رسانید.. فیلم بعدی که ژاندارک نام داشت او را مجددا نامزد اسکار کرد. این فیلم مجددا چندین سال بعد در ایتالیا توسط روبرتو روسلینی با نام ژاندارک در میان هیزم های آتش بازسازی شد. فیلم های موفق بعدی او استرومبولی ، النا و مردانش ، زیر برج جدی و سفر به ایتالیا بود. او در اواسط دهه 50 در فیلم زیبای آناستازیا نقش اول را در مقابل یول براینر ایفا کرد که اسکار دوم را برایش به ارمغان آورد. اینگرید برگمن در اسکار حضور نداشت و کری گرانت از طرف او اسکار را دریافت کرد. فیلم های موفق بعدی او ششمین منزلگاه خوشبختی ، دیدار ، رولز رویس زرد ، قدم زدن زیر باران بهاری و گل کاتوس بودند. فیلم قتل در قطار سریع السیر شرق سومین اسکار را برای او به ارمغان آورد. فیلم سونات پاییزی نیز فیلم موفقی بود که او را نامزد اسکار کرد. آخرین فیلم او که مینی سریالی برای تلویزیون بود زنی به نام گلدا بو. او در این فیلم با آرایش و گریمی عجیبی در نقش گلدا میر ، نخست وزیر اسرائیل ظاهر شد که برای این نقش گلدن گلوب و امی را برنده شد. اینگرید برگمن سه بار ازدواج کرده است. شوهر اول او آرون لینداشرون بود که سال 1937 ازدواج کردند و سال 1950 جدا شدند و از او دختری به نام پیا دارد. شوهر دوم او روبرتو روسلینی کارگردان سینما بود که اینگرید در بسیاری از فیلم های او نیز بازی کرد. این دو در سال 1950 ازدواج کردند و سال 1957 جدا شدند. حاصل این ازدواج دو دختر به نام های اینگرید روسلینی و ایزابلا روسلینی که بازیگر معروف سینما هم هست و یک پسر به نام رناتو روبرتو گیوستو گیوسپ روسلینی است. شوهر سوم او لارس اشمیت بود که در سال 1958 ازدواج کردند و در سال 1975 از هم جدا شدند. ایگرید برگمن که چهره معصومی هم داشت در اکثر فیلم هایش در نقش زنان جدی و قوی ای ظاهر میشد که مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند. او با ایفای این نقش ها سعی داشت نفرت خود را از جامعه مرد سالاری آن دوران نشان دهد که نمونه آن فیلم استرومبولی بود. اینگرید برگمن که مدت ها بود با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکرد سرانجام در روز تولدش 29 اوت سال 1982 در 67 سالگی درگذشت.

فیلم شناسی اینگرید برگمن

چهره یک زن 1938

اینترمزو (نغمه عشق) 1939

آدام چهار پسر داشت 1941

خشم در بهشت 1941

دکتر جکیل و آقای هاید 1941

کازابلانکا 1942

زنگ ها برای که به صدا در می آیند 1943

چراغ گاز 1944

صندوق ساراتوگا 1945

طلسم شده 1945

ناقوس های سنت ماری 1945

بدنام 1946

طاق نصرت 1948

ژاندارک 1948

زیر برج جدی 1949

استرومبولی 1950

اروپا 51 1952

سفر به ایتالیا 1954

ترس 1954

ژاندارک در میان هیزم های آتش 1954

النا و مردانش 1956

آناستازیا 1956

بی احتیاط 1958

ششمین منزلگاه خوشبختی 1958

24 ساعت از زندگی یک زن 1961

آیا برامس را دوست دارید 1961

هدا گیبلر 1963

دیدار 1964

رولز رویس زرد 1964

 محرک 1967

گل کاکتوس 1969

قدم زدن زیر باران بهاری 1970

از میان مدارک به هم ریخته خانم بیسیل ای فرانک ویلر 1973

قتل در قطار سریع السیر شرق 1974

مشکل زمان 1976

سونات پاییزی 1979

زنی به نام گلدا (مینی سریال تلویزیونی) 1982

ایتگرید برگمن در نماهایی از فیلمهایش

به همراه همفری بوگارت در فیلم جاودانه کازابلانکا

به همراه گری کوپر در فیلم های صندوق ساراتوگا و زنگ ها برای که به صدا در می آید

به همراه گریگوری پک در فیلم طلسم شده و به همراه مایکل وایلدینگ در فیلم زیر برج جدی

به همراه کری گرانت در فیلم های بی احتیاط و بدنام

به همراه آنتونی کویین در فیلم های قدم زدن زیر باران بهاری و دیدار

به همراه مایکل ردگریو در فیلم هدا گیبلر و به همراه ریپ تورن در فیلم 24 ساعت از زندگی یک زن

به همراه ماریو ویتاله در فیلم استرومبولی و به همراه لزلی هاوارد در فیلم نغمه عشق

به همراه بینگ کرازبی در فیلم ناقوس های سنت ماری و به همراه جرج ساندرز در فیلم سفر به ایتالیا

به همراه شارل بوایه در فیلم های چراغ گاز و طاق نصرت

ر

به همراه والتر ماتائو در فیلم گل کاکتوس و به همراه یول براینر در فیلم آناستازیا

به همراه الوف ویدگرن در فیلم شبهای ماه ژوئن و به همراه اسپنسر تریسی در دکتر جکیل و آقای هاید

به همراه توره سونبرگ در فیلم چهره یک زن و به همراه رابرت مونتگمری در فیلم خشم در بهشت

به همراه سالی پراگر در فیلم از میان مدارک به هم ریخته خانم بیسیل ای فرانک ویلر و به همراه کرت کروگر در فیلم ترس

به همراه خوره فرر در فیلم ژاندارک و به همراه کرد جرگنز در فیلم ششمین منزلگاه خوشبختی

به همراه لایزا مینه لی در فیلم مشکل زمان و به همراه تولیو کارمیناتی در فیلم ژاندارک در میان هیزم های آتش

به همراه ایو مونتان در فیلم آیا برامس را دوست دارید و به همراه ژان ماریس در فیلم النا و مردانش

به همراه جانی داونز و سوزان هیوارد در فیلم آدام چهار پسر داشت و به همراه عمر شریف در فیلم رولز رویس زرد

به همراه آلبرت فینی در فیلم قتل در قطار سریع السیر شرق و به همراه لیو اولمن در فیلم سونات پاییزی

به همراه لئونارد نیموی در مینی سریال زنی به نام گلدا و به همراه الکساندر ناکس در فیلم اروپا 51

منابع

https://en.wikipedia.org/wiki/Ingrid_Bergman

http://www.imdb.com/name/nm0000006/

مجله دنیای تصاویر (منتشر شده در تابستان 1386)





RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - لو هارپر - ۱۳۹۴/۷/۱۶ عصر ۰۵:۵۳

ویوین لی ، قوی و با اراده

زندگینامه:

با ایفای نقش اسکارلت اهارا در فیلم جاودان بر باد رفته یک شبه ره صد ساله را پی نمود.

ویوین لی با نام اصلی ویوین مری هاراتلی در دارجلینگ ، هند از پدری انگلیسی و مادری هندی ایرلندی متولد شد.  مادر او یک زن به شدت مذهبی بود و وقتی ویوین شش ساله بود او را به صومعه فرستاد. او در آنجا با مورین اسالیوان (بازیگر موفق آینده) دوست شد. ویوین لی در صومعه مدام به دوستانش میگفت من روزی بازیگر بزرگی میشوم. پدر ویوین او را از صومعه بیرون آورد چون خانواده ویوین به دلیل شغل پدرش مجبور به سفری طولانی بودند. آنها چهار سال در سفر به کشورهای مختلف اروپا بودند و ویوین تحصیلات مدرسه اش را در کشورهای مختلفی به پایان رساند. او در دوران کودکی در نقش بسیار کوتاهی در نمایش ارسی سبز بازی کرد که بسیار مورد استقبال و توجه قرار گرفت. او ابتدا در فیلم های بسیار سطح پایینی نقش های اصلی را داشت که نمونه آن فیلم های قول مردانه نسخه 1935 ، ارباب دهکده و به بالا نگاه کن و بخند است. این فیلم ها چنان شکست خورد که او دو سال در هیچ فیلمی بازی نکرد. سپس در سال 1937 با چند فیلم موفق مجددا بازیگری را از سر گرفت.  فیلم های او در سال 1937 عبارتند از: طوفان در فنجان چای ، سفر تاریک و آتش بر فراز انگلستان (به همراه شوهرش لارنس الیویه) است. در سال 1938 او در دو فیلم موفق دیگر بازی کرد که عبارتند از: پیاروهای لندن و یک یانکی در آکسفورد.  سپس نوبت به شاهکار تاریخ سینما میرسد. ویوین خیلی اتفاقی برای ایفای نقش اسکارلت اهارا انتخاب شد. او که برای دیدن بازی لارنس الیویه در فیلم بلندی های بادگیر به هالیوود رفته بود با کارگزار لارنس الیویه که برادر دیوید سلزنیک تهیه کننده فیلم بود اشنا شد و مایرون او را پبش برادرش برد و با این جمله ویوین را به برادرش معرفی کرد: "هی نابغه. این هم اسکارلت"  قبل از ویوین بازیگران بزرگی مانند بت دیویس ، کاترین هپبورن ، جوان کرافورد ، باربارا استنویک ، سوزان هیوارد و ... تست داده بودند و چهره و بازی هیچکدام به اندازه ویوین لی دلچسب نبود. قبل از شروع فیلمبرداری کارگردان فیلم که قرار بود جرج کیوکر باشد جایش را به ویکتور فلمینگ داد. ویوین که با کیوکر احساس راحتی بیشتری میکرد. هر یکشتبه به دیدن او میرفت و برای صحنه های بعدی از او کمک میگرفت. طی همین دیدارها متوجه شد که الیویا دوهاویلند هم که از دیگر بازیگران فیلم بود دقیقا همین کار را انجام میداد و به دیدار کیوکر میرفت و برای صحنه های بعدی راهنمایی میخواست. فیلم بر باد رفته با حضور ویوین لی به شاهکار تاریخ سینما تیدیل شد و اسکار بهترین بازیگر را برای او به ارمغان آورد. بسیاری اعتقاد دارند که بر باد رفته بدون حضور ویوین لی محال بود. او با همین فیلم یک شبه ره صد ساله را پیمود. فیلم بعدی او پل واترلو بود که بسیار موفق بود. سال 1940 در فیلم 21 روز و سال 1941 در فیلم خانم همیلتون همبازی شوهرش لارنس الیویه بود. در سال 1945 در هنگام فیلمبرداری فیلم سزار و کلئوپاترا متوجه شد به بیماری سل مبتلاست و توصیه دکترها به او کمتر کار کردن بود. او در سال 1948 فیلم آناکارنینا را بازی کرد که بسیار موفق بود. در سال 1951 ویوین با فیلم اتوبوسی به نام هوس بر اساس نوشته ای از تنسی ویلیامز برنده اسکار دوم خود شد. در این فیلم ویوین در نقش بلانش دوبوا ظاهر شده که به خانه خواهرش در نیواورلئان میرود و در آنجا با شوهرخواهرش ناسازگاری دارد. ویوین با شاهکار دوم خود شور و غوغای عظیمی را در عالم سینما به راه انداخت. ویوین لی در اسکار دوم خود حضور نداشت و گریر گارسون اسکار را از طرف او دریافت کرد. فیلم بعدی ویوین در سال 1955 به نام دریای عمیق آبی بود که در نقش همسر یک وکیل انگلیسی ظاهر شده است. ویوین در دو فیلم بسیار موفق دیگر در دهه 60 به نام های بهار رومی خانم استون و کشتی احمق ها که اجتماعی از ستارگان بود بازی کرد. ویوین لی دوبار ازدواج کرده است. اولین بار او با هربرت لی هولمن در سال 1932 ازدواج کرد و نام هنری اش لی را از نام شوهرش گرفت. ثمره این ازدواج دختری به نام سوزان است که 1 مارس 2015 فوت شد. این دو در سال 1940 از یکدیگر طلاق گرفتند و ویوین که عاشق لارنش الیویه شده بود بلافاصله در همان سال 1940 با او ازدواج کرد و در چند فیلم با همدیگر همبازی بودند. این دو در سال 1960 در حالی که بیماری ویوین به اوج خود رسیده بود از یکدیگر جدا شده شدند. ویوین به خاطر بیماری اش نیاز به شوک الکتریکی داشت و  چتد ساعت قبل از بازی در فیلم های شوک الکتریکی شده بود ولی این روی بازی اش تاثیر نگذاشت و خیلی قوی بازی اش را ارائه میداد. ویوین لی در 7 جولای سال 1967 در سن 53 سال بر اثر بیماری سل که سالها بود او را آزار میداد، درگذشت.

فیلم شناسی:

ارباب دهکده 1935

به بالا نگاه کن و بخند 1935

قول مردانه 1935

آنش بر فراز انگلستان 1937

سفر تاریک 1937

ظوفان در فنجان چای 1937

یک یانکی در آکسفورد 1938

پباده روهای لندن 1938

بر باد رفته 1939

پل واترلو 1940

21 روز بعد 1940

خانم همیلتون 1941

سزار و کلئوپاترا 1945

آناکارنینا 1948

اتوبوسی به نام هوس 1951

دریای عمیق آبی 1955

بهار رومی خانم استون 1961

کشتی احمق ها 1965

ویوین لی در نماهایی از فیلم هایش

به همراه کلارک گیبل در فیلم جاودانه بر باد رفته

به همراه لارنس الیویه در فیلم 21 روز و به همراه گریسی فیلدز و موریس هاروی در فیلم به بالا نگاه کن و بخند

به همراه کایرون مور در فیلم آناکارنینا و به همراه لورنس الیویه در فیلم خانم همیلتون

به همراه لارنس الیویه در فیلم آتش بر فراز انگلستان و به همراه کلود رینز در فیلم سزار و کلئوپاترا

به همراه فردریک پیسلی در فیلم قول مردانه و به همراه رکس هریسون در فیلم طوفان در فنجان چای

به همراه رابرت تیلور در فیلم پل واترلو و به همراه لزلی پرینز در فیلم ارباب دهکده

به همراه رابرت تیلور در فیلم یک یانکی در آکسفورد و به همراه کنت مور در فیلم دریای عمیق آبی

به همراه لی ماروین در فیلم کشتی احمق ها و به همراه چارلز لافتون در فیلم پیاده روهای لندن

به همراه وارن بیتی در فیلم بهار رومی خانم استون و به همراه مارلون براندو در فیلم شاهکار اتوبوسی به نام هوس

منابع

https://en.wikipedia.org/wiki/Vivien_Leigh

http://www.imdb.com/name/nm0000046/

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%D9%88%DB%8C%D9%86_%D9%84%DB%8C

مجله دنیای تصاویر (منتشر شده در تابستان 86)




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - لو هارپر - ۱۳۹۴/۷/۱۹ صبح ۰۹:۳۱

سوفیا لورن ، نماد زیبایی ایتالیایی

زندگینامه:

بازی های جذاب او در کنار مارچلو ماسترویانی و کارگردانی ویتوریو دسیکا باعث شد که سینمای ایتالیا به عنوان محبوب ترین سینما در دهه 60 تبدیل شود.

سوفیا لورن با نام اصلی سوفیا وبلانی سیکولونه در 20 سپتامبر 1934 در رم ، ایتالیا متولد شد. مادر او رومیلدا ویلانی ، معلم پیانو و بازیگر تئاتر و پدرش ریکاردو سیکولونه مهندس عمران بود. پدر سوفیا حاضر نبود با رومیلدا (مادر سوفیا) ازدواج کند و او را ترک کرد. لورن یک خواهر کوچکنر از خود به نام ماریا دارد. بعد رفتن پدر از خانه آنها ، سوفیا و سوفیا به همراه مادرشان به خانه مادریزرگشان( مادر مادرشان) در پوزولی در نردیکی ناپل رفت. در طی جنگ جهانی دوم ، بندرگاه ها و مکان ها هدف بمباران مداوم متحدین قرار میگرفت.  در طی یکی از حمله ها در حالی که سوفیا به سمت پناه گاه میدوید یک گلوله انفجاری به چانه اش خورد و زخمی شد. بعد از آن خانواده لورن به ناپل رفتند و آنجا در خانه یکی از خویشاوندان دورشان زندگی کردند. بعد از جنگ خانواده لورن مجددا به پوزولی به خانه مادربزرگشان برگشتند. مادربزرگ اطاق نشیمنش را تیدیل به  کافه و مشروب فروشی کرده بود و لیکور خانگی می فروخت.  رومیلدا پیانو میزد ، ماریا آواز میخواند و سوفیا گارسون بود و ظرفها را میشست. بعد از مدتی آنجا تبدیل به پاتوق سربازان آمریکایی شد. سوفیا در سن 14 سالگی به عنوان ملکه زیبایی ایتالیا نامزد شو ولی برنده نشد و در سن 16 سالگی مدل یک مجله شد و همین او را وارد عالم سینما کرد. زیبایی اش باعث شد در چندین فیلم ایتالیایی به عنوان نقش های سوم و چهارم بازی کند. اولین نقش اول و مهم او در فیلم آیدا بود  که سوفیا در این فیلم نقش یک برده سیاه را بازی میکرد. بعد از این فیلم ، توجه کارلو پونتی تهیه کننده به وی جلب شد و در چند فیلم به تهیه کنندگی وی بازی کرد. بعد از فیلم موفق دو شب با کلئوپاترا ، طلای ناپل فیلم بعدی او بود که ویتوریو دسیکا کارگردان پی برد که سوفیا علاوه بر زیبایی استعداد قوی ای در بازیگری نیز دارد. سپس لو در فیلم های بسیار موفق حیف که خیلی حقه ای ، آتیلا ، آسیابان عشوه گر ، علامت ونوس و نان و عشق و ... بازی کرد. اولین فیلم آمریکایی او پسری روی دلفین به همراه الن لاد بود که فیلم چندان موفقی نبود چون برای سوفیا هنوز سخت بود که به زبان انگلیسی مسلط حرف بزند و این بسیار روی بازی اش تاثیر منفی گذاشت. فیلم های بعدی او فیلم های موفق تری بودند. فیلم هایی نظیر غرور و شهوت ، خانه قایقی ، ثعلب سیاه ، افسانه گمشدگان ، هوس زیر درخت نارون ، کلید و آن نوع زن فیلم های موفق او در دهه 50 بودند. در اواخر سال 1960 سوفیا به ایتالیا بازگشت و در فیلم دو زن به کارگردانی ویتوریو دسیکا بازی کرد و برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر زن شد. او در این فیلم نقش مادری را بازی میکند که به همراه دخترش سختی های جنگ را تحمل میکنند. سوفیا لورن در مراسم اسکار حضور نداشت و گریر گارسون اسکار را از طرف او دریافت کرد و همچنین سوفیا به عنوان اولین بازیگر خارجی است که اسکار نقش اول را برای یک فیلم خارجی زبان میبرد. فیلم های موفق بعدی او فیلم های السید ، دیروز امروز فزدا که برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد. فیلم بعدی او فیلم ازدواج به سبک ایتالیایی است که نامزدی اسکار را برای سوفیا به ارمغان آورد. فیلم های دیگر موفق او در این دهه فیلم های جودیت و عربسک بودند. او تا سه سال در فیلمی بازی نکرد و در سال 1970 او بزرگترین فیلم خود را یعنی گل آفتابگردان را به همراه مارچلو ماسترویانی و کارگردانی ویتوریو دسیکا و تهیه کنندگی کارلو پونتی بازی کرد. فیلمی که باعث شناخته شدن او در ایران و جهان شد. فیلم های موفق او در دهه 70 فیلم های سفر بی پایان ، گذرگاه کاساندرا و یک روز به خصوص بودند. در دهه 80 او در تعدادی فیلم های تلویزیونی و مینی سریال ها بازی کرد. در سال 1990 او برنده جایزه اسکار افتخاری (برای یک زندگی حرفه ای سرشار از نقش آفرینی های فراموش نشدنی) شد. فیلم لباس حاضری آخرین همکاری مشترک سوفیا و مارچلو است. مارچلو ماسترویانی در سال 1996 درگذشت و غم و اندوه بزرگی بر دل سوفیا گذاشت. سوفیا در سال 1995 برنده جایزه سیسیل ب دمیل از مراسم گلدن گلوب شد. سوفیا در دهه 2000 فقط در چند فیلم بازی کرد که دو فیلم موفق در میان غریبه ها و نه بهترین آن هستند. آخرین فیلم سوفیا ، فیلم کوتاهی به نام صدای انسانی  به کارگردانی پسرش است. سوفیا فقط یکبار بار کارلو پونتی ازدواج کرد و تا مرگ پونتی در سال 2006 به زندگی مشترکشان وفادار بود. سوفیا دو پسر از کارلو پونتی به نام های کارلو و ادواردو که ادواردو کارگردان بزرگی شد. سوفیا شهرتی جهانی دارد و در این سالها چه به عنوان سفیر حسن نیت سازمان ملل ، چه موقع بازی فیلم و چه موقع حضور در مهمانی ای ساده ، از همان شور و جذابیتی برخوردار است که یک ایتالیایی به آن مشهور است.

فیلمشناسی برجسته او:

آیدا 1953

طلای ناپل 1954

آتیلا 1954

حیف که خیلی حقه ای 1954

دختری در رودخانه 1954

علامت ونوس 1955

آسیابان عشوه گر 1955

نان ، عشق و ... 1955

عجب زنی 1956

پسری روی دلفین 1957

غرور و شهوت 1957

افسانه گمشدگان 1957

هوس زیر درخت نارون 1958

کلید 1958

ثعلب سیاه 1958

خانه قایقی 1958

آن نوع زن 1959

پتیاره ای در شلوار تنگ صورتی 1960

بوی رسوایی 1960

در ناپل شروع شد 1960

زیبای میلیونر 1960

دو زن 1960

السید 1961

مادام سن ژان 1961

بوکاچیو 70 1962

گوشه نشینان آلتونا 1962

پنج مایل به نیمه شب 1962

دیروز امروز فردا 1963

سقوط امپراطوری رم 1964

ازدواج به سبک ایتالیایی 1964

عملیات کراسبو 1965

لیدی ال 1965

جودیت 1966

عربسک 1966

کنتسی از هنگ کنگ 1967

بالاتر از معجزه 1967

ارواح به سبک ایتالیایی 1967

 گل آفتابگردان 1970

همسر کشیش 1970

لیدی لیبرتی 1971

گناه 1972

مردی از لامانچا 1972

سفر بی پایان 1974

حکم 1974

برخورد کوتاه (فیلم تلویزیونی) 1974

معشوقه گانگستر 1975

گذرگاه کاساندرا 1976

یک روز به خصوص 1977

آنجلا 1978

عداوت خون 1978

هدف فلزی 1978

قدرت آتش 1979

سوفیا لورن: سرگذشت زندگی خودش (فیلم تلویزیونی) 1980

شجاعت (فیلم تلویزیونی) 1986

فرار (فیلم تلویزیونی) 1989

شنبه یکشنبه دوشنبه 1990

لباس حاضری 1994

پیرمردان غرغرو 1995

سولیل 1997

در مبان غریبه ها 2002

نه 2009

صدای انسانی (فیلم کوتاه) 2014

سوفیا لورن در نماهایی از فیلم هایش

به همراه کری گرانت در فیلم های غرور و شهوت و خانه قایقی

به همراه راف والونه در فیلم علامت ونوس و به همراه مارچلو ماسترویانی در فیلم آسیابان عشوه گر

به همراه آنتونی کویین در فیلم آتیلا و به همراه پیتر فینچ در فیلم جودیت

به همراه جان وین در فیلم افسانه گمشدگان و به همراه ویلیام دیوین در فیلم لیدی لیبرتی

به همراه تب هانتر در فیلم آن نوع زن و به همراه دنیل دی لوئیس در فیلم نه

به همراه لوچیانو دلامارا در فیلم آیدا و به همراه جان کاساوتیس در فیلم هدف فلزی

به همراه عمر شریف در فیلم بالاتر از معجزه و به همراه جرج پپارد در فیلم عملیات کراسبو

به همراه آلن لاد در فیلم پسری روی دلفین و به همراه گریگوری پک در فیلم عربسک

به همراه ریچارد برتون در فیلم های برخورد کوتاه و سفر بی پایان

به همراه آنتونی پرکینز در فیلم های پنج مایل به نیمه شب و هوس زیر درخت نارون

به همراه آنتونی کویین در فیلم های ثعلب سیاه و پتیاره ای در شلوار تنگ صورتی

به همراه ریک باتالیا در فیلم دختری در رودخانه و به همراه مارچلو ماسترویانی و ویتوریو دسیکا در فیلم حیف که خیلی حقه ای

به همراه ژان گابن در فیلم حکم و به همراه مارچلو ماسترویانی در فیلم عداوت خون

به همراه ژان پل بلموندو در فیلم دو زن و به همراه آلبرتو سوردی در فیلم دو شب با کلئوپاترا

به همراه مارچلو ماسترویانی در فیلم های دیروز امروز فردا و گل آفتابگردان

به همراه توتو در فیلم طلای ناپل و به همراه کلارک گیبل در فیلم در ناپل شروع شد

به همراه شارل بوایه در فیلم عجب زنی و به همراه ویلیام هولدن در فیلم کلید

به همراه استیفن بوید در فیلم سقوط امپراطوری رم و به همراه جیمز کوبرن در فیلم قدرت آتش

به همراه ریچارد هریس در فیلم گذرگاه کاساندرا و به همراه مارلون براندو در فیلم کنتسی از هنگ کنگ

به همراه پل نیومن در فیلم لیدی ال و به همراه پیتر اتول در فیلم مردی از لامانچا

به همراه مارچلو ماسترویانی در فیلم معشوقه گانگستر و به همراه لوییجی جیولیانی در فیلم بوکاچیو 70

به همراه ویتوریو دسیکا در فیلم نان ، عشق و ... و به همراه رابرت حسین در فیلم مادام سن ژان

به همراه مارچلو ماسترویانی در فیلم همسر کشیش و به همراه پیتر سلرز در فیلم زیبای میلیونر

به همراه مارچلو ماسترویانی دز فیلم های یک روز به خصوص و ازدواج به سبک ایتالیایی

به همراه جان گوین در فیلم یوی رسوایی و به همراه چارلتون هستون در فیلم السید

به همراه مارچلو ماسترویانی در فیلم لباس حاضری و به همراه والتر ماتائو در فیلم پیرمردان غرغرو

به همراه میرا سوروینو و دبورا کارا آنجر در فیلم در میان غریبه ها و به همراه ماکسیمیلیان شل در فیلم گوشه نشینان آلتونا

سوفیا لورن به همراه همسرش کارلو پونتی

سوفیا لورن به همراه پسرانش کارلو پونتی جونیور و ادواردو پونتی

سوفیا لورن و اسکار افتخاری در سال 1990

سوفیا لورن در کهنسالی

منابع :

https://en.wikipedia.org/wiki/Sophia_Loren

http://www.imdb.com/name/nm0000047/

مجله دنیای تصاویر (منتشر شده در تابستان 1386)




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - لو هارپر - ۱۳۹۴/۷/۲۶ صبح ۰۲:۲۲

آوا گاردنر ، شور و حساسیت

زندگینامه

او آمیزه ای بود از شور ، انرژی و حساسیت. نمونه زنده الهه های یونانی.

آوا گاردنر با نام اصلی آوا لاوینیا گاردنر در 24 دسامبر 1922 در اسمیتویل ، کارولینای شمالی در خانواده ای فقیر به دنیا آمد. پدرش جوناس بیلی گاردنر و مادرش مری الیزابت "مالی" گاردنر هر دو کشاورز فقیر پنبه و تنباکو بودند. او هفت خواهر و برادر بزرگتر از خود دارد. وقتی که بچه ها هنوز خیلی جوان بودند، جوناس گاردنر ملکش را از دست داد و مجبور شد در کارخانه چوب بری کار کند. مالی هم به عنوان آشپز و مستخدمه ای در خوابگاه معلمان مدرسه ای شروع به کار کرد.  وقتی آوا هفت ساله بود خانواده او برای کار بهتری به شهر بزرگتری به نام نیوپورت نیوزکه در ویرجینیا بود نقل مکان کردند. در آنجا مالی گاردنر مدیریت پانسیون کارگران کشتی را برعهده گرفت. جوناس گاردنر در سال 1938 مریض شد و همان سال بر اثر برونشیت درگذشت. بعد مرگ جوناس ، خانواده گاردنر به شهر ویلسون در کارولینای شمالی نقل مکان کردند و در آنجا مالی گاردنر پانسیون معلمان را اداره میکرد در همان سال آوا به دبیرستان راک ریج رفت و در سال 1939 از آنجا فارغ التحصیل شد سپس او به دانشکده منشی گری آتلانتیک کریستین رفت. در سال 1941 آوا گاردنر به دبدن خواهرش به نیویورک رفت و شوهرخواهرش لری تار که عکاس بود و استودیو عکاسی داشت از او عکسی گرفت و پشت شیشه مغازه اش گذاشت. یکی از کارکنان کمپانی MGM چشمش به این عکس افتاد و از لری خواست شماره آوا را به او بدهد و با آوا تماس گرفته شد و از او خواستند برای مصاحبه بیاید. بعد از تست لویی بی مایر سرپرست استودیو گفت: نمیتواند آواز بخواند نمیتواند بازی کند نمیتواند حرف بزند ولی فوق العاده است. با او قراردادی بسته شد ولی نقش های دکوری به او داده شد. او دانشکده منشی گری را ترک کرد و به هالیوود رفت و به او یک معلم سخنرانی داده شد تا با او تمرین کند. پس از 5 سال که نقش های خیلی کوتاه به او داده میشد در سال 1946 نقش کیتی کالینز را در فیلم قاتلین در مقابل برت لنکستر به او دادند که آوا در این فیلم قابلیت های خود را نشان داد. فیلم های بعدی او دوره گردان ، قایق نمایش ، ستاره تنها ، تقاطع بوانی ، خورشید همچنان میدرخشد ، در ساحل  و برفهای کلیمانجارو بود که برفهای کلیمانجارو از موفقیت بیشتری برخوردار بود. فیلم های بسیار موفق او در دهه 50 فیلم موگامبو و کنتس پابرهنه بودند. در فیلم موگامبو که بازسازی فیلم غبار سرخ (1932) است. آوا گاردنر نقشی را که جین هارلو بازی کرده بود در مقابل کلارک گیبل و گریس کلی بازی میکند. این فیلم آوا را برای اولین و آخرین بار نامزد جایزه اسکار کرد. در فیلم کنتس پابرهنه او  نقش رقاصه اسپانیایی را ایفا کرد که به یک ستاره بین المللی تبدیل میشود. او در فیلم شوالیه های میز گرد نیز بازی خاطره انگیزی از خود ارائه داد. او در دهه 60 فیلم های خوب دیگری بازی کرد که میتوان به نام های شب ایگوانا ، هفت روز در ماه می ، 55 روز در پکن و مایرلینگ را نام برد. آوا گاردنر در دهه 70 در تعدادی فیلم دیگر مانند زلزله ، شهری در آتش ، پرنده آبی و گذرگاه کاساندرا بازی کرد که گذرگاه کاساندرا بهتر از بقیه بود. آخرین کار شاخص او رجینا روما بود. او در دهه 80 در تعدادی فیلم تلویزیونی و مینی سریال بازی کرد. آوا گاردنر سه بار ازدواج کرد. اولین شوهر او میکی رونی بود که در سال 1942 ازدواج کرد و در سال 1943 جدا شدند. شوهر دوم او آرتی شاو بود که در سال 1945 ازدواج کردند و در سال 1946 جدا شدند.  شوهر سوم او فرانک سیناترا بود که در سال 1951 ازدواج کردند و در سال 1957 جدا شدند.  آوا گاردنر با چندین مرد دیگر از جمله ارنست همینگوی نویسنده مشهور رابطه عاشقانه داشت. آوا گاردنر در 25 ژانویه 1990 در سن 67 سالگی بر اثر ذات الریه در لندن انگلستان در گذشت. جسد او را در قبرستان سانست پارک در اسمیتفیلد، کارولینای شمالی در کنار مادر، پدر و برادرش به خاک سپردند.

فیلمشناسی او :

سه مرد سفیدپوش 1944

او به مسابقات رفت 1945

سوت توقف 1946

قاتلین 1946

دوره گردان 1947

سنگاپور 1947

تماس ونوس 1948

رشوه 1949

گناهکار بزرگ 1949

قسمت شرق ، قسمت غرب 1949

پاندورا و مرد هلندی پرنده 1951

گذشته ممنوع من 1951

قایق نمایش 1951

ستاره تنها 1952

برفهای کلیمانجارو 1952

عشق و کینه توزی 1953

موگامبو 1953

شوالیه های میزگرد 1953

کنتس پابرهنه 1954

تقاطع بوانی 1956

کلبه کوچک 1957

خورشید همچنان میدرخشد 1957

مایا برهنه 1958

در ساحل 1959

فرشته سرخ پوش 1960

55 روز در پکن 1963

هفت روز در ماه می 1964

شب ایگوانا 1964

کتاب آفرینش 1966

مایرلینگ 1968

حماسه تام لین 1970

زندگی و دوران قاضی روی بین 1972

زلزله 1974

مجوز قتل 1975

پرنده آبی 1976

گذرگاه کاساندرا 1976

نگهبان 1977

شهری در آتش 1979

دزدیدن رئیس جهمور 1980

کشیش عشق 1981

رجینا روما 1982

تابستان گرم طولانی (فیلم تلویزیونی) 1985

حرمسرا (فیلم تلویزیونی) 1986

مگی (فیلم تلویزیونی)1986

آوا گاردنر در نمایی از فیلم هایش

به همراه گریگوری پک در فیلم های برف های کلیمانجارو و در ساحل

به همراه جیمز میسون در فیلم پاندورا و مرد هلندی پرنده و به همراه جرج رافت در فیلم سوت توقف

به همراه جیسون روبادز و دان جانسون در فیلم تلویزیونی تابستان گرم طولانی و به همراه کلارک گیبل در فیلم ستاره تنها

به همراه استوارت گرانجر در فیلم تقاطع بوانی و به همراه کلارگ گیبل در فیلم موگامبو

به همراه جیمز کریگ در فیلم او به مسابقات رفت و به همراه ریک والین در فیلم ارواح آزاد

به همراه تایرون پاور در فیلم خورشید همچنان میدرخشد و به همراه آنتونی فرانسیوا در فیلم مایا برهته

به همراه کلارک گیبل در فیلم دوره گردان و به همراه ریچارد برتون در فیلم شب ایگوانا

به همراه رابرت واکر در فیلم تماس ونوس و به همراه برت لنکستر در فیلم قاتلین

به همراه چارلتون هستون در فیلم های زلزله و 55 روز در پکن

به همراه جیمز میسون در فیلم قسمت شرق قسمت غرب و به همراه فرد مک موری در فیلم سنگاپور

به همراه رابرت تیلور در فیلم های شوالیه های میز گرد و رشوه

به همراه هاوارد کیل در فیلم عشق و کینه توزی و به همراه پل نیومن در فیلم زندگی و دوران قاضی روی بین

به همراه هاوارد کیل در فیلم قایق نمایش و به همراه کرک داگلاس در فیلم هفت روز در ماه می

به همراه ریچارد هریس در فیلم کتاب آفرینش و به همراه عمر شریف در فیلم مایرلینگ

به همراه آیان مک کلن و جانت سوزمن در فیلم کشیش عشق و به همراه همفری بوگارت در فیلم کنتس پابرهنه

به همراه مارتین شین در فیلم گذرگاه کاساندرا و به همراه استوارت گرانجر و دیوید نیون در فیلم کلبه کوچک

به همراه درک بوگارد در فیلم های مجوز قتل و فرشته سرح پوش

به همراه کریستینا رینز در فیلم نگهبان و به همراه آیان مک شین در فیلم حماسه تام لین

به همراه گریگوری پک در فیلم گناهکار بزرگ و به همراه رابرت میچم در فیلم گذشته ممنوع من

به همراه الیزابت تیلور در فیلم پرنده آبی و به همراه آنتونی کویین در فیلم رجینا روما

آوا گاردنر و شوهر اولش ، میکی رونی

آوا گاردنر و شوهر دومش ، آرتی شاو

آوا گاردنر و شوهر سومش ، فرانک سیناترا

آوا گاردنر و نویسنده مشهور آمریکایی ، ارنست همینگوی

آخرین عکس آوا گاردنر در کهنسالی

منابع

https://en.wikipedia.org/wiki/Ava_Gardner

http://www.imdb.com/name/nm0001257/

مجله دنیای تصاویر (منتشر شده در تابستان 1386)




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - لو هارپر - ۱۳۹۴/۷/۲۸ صبح ۰۷:۱۱

گریس کلی ، پرنسس موناکو

از بازیگری در هالیوود تا زندگی درباری در موناکو ، او شخصیت قصه پریانی بود که برای شاهزاده خانمی به دنیا آمده بود.

گریس کلی با نام گریس پاتریشیا کلی در 12 نوامبر 1929 در فیلادلفیا در خانواده ای مرفه و ورزشکار به دنیا آمد. پدرش جان بی کلی سینیور، سه مدال طلا در المپیاد قایقرانی برد سپس کارخانه آجرسازی معروفی را تاسیس کرد و در سال 1935 در انتخابات برای شهردار بودن نامزد شد و در طی جنگ جهانی دوم  به سمت مدیر ملی آمادگی جسمانی از سوی پرزیدنت روزولت  منصوب شد. مادر گریس نیز مارگارت کاترین ماجر در دانشگاه پنسیلوانیا تربیت بدنی درس میداد. مارگارت اولین زن مربی دو و میدانی تیم زنان بود و همچنین یک ملکه زیبایی و مدل بود. گریس یک خواهر و برادر بزرگتر از خود به نام مارگارت و جان جونیور و یک خواهر کوچکتر از خود به نام الیزابت دارد. برادر گریس در سال 1947 جایزه جیمز ای سالیوان را برای قایقرانی به دست آورد و همچنین مدال برنز را در در المپیاد تابستانی ملبورن سال 1956 به دست آورد که آن را به عنوان هدیه عروسی به گریس داد. او در دوران دبیرستان خود را در دبیرستان آکادمی راون هیل گذراند ولی به علت نمرات کم در ریاضی نتوانست وارد کالج شود. او در دوران نوجوانی از اینگرید برگمن و جوزف کاتن به عنوان بازیگران محبوبش یاد میکرد. بر خلاف مخالفت خانواده گریس ، او تصمیم گرفت که بازیگری را دنبال کند و وارد هنرهای دراماتیک نیویورک شد. او در دوران تحصیل در سن 19 سالگی نمایشی به نام "پدر" به همراه ریموند مسی بازی کرد که قابلیت های او را به عنوان یک بازیگر نشان داد. او در نقش تریسی لرد در نمایش داستان فیلادلفیا در دوران فارغ التحصیلی اش بازی کرد. گریس توسط دلبرت من در برنامه ای تلویزیونی شرکت کرد و سپس توانست نقش کوتاهی در فیلم چهارده ساعت به کارگردانی هنری هاتاوی به دست آورد. سپس در نقش اصلی در فیلم ماجرای نیمروز در مقابل گری کوپر بازی جذابی ارائه داد. گری کوپر در وصف او میگوید: او از بین تمام بازیگرانی که تا به حال همبازی ام بوده اند متفاوت تر است. گریس قراردادی با حقوق هفتگی 850 دلار در هفته را با MGM  بست. برای فیلم موگامبو ابتدا جین تیرنی قرار بود نقش لیندا نوردلی را بازی کند اما در آخرین دقایق به دلایل شخصی کنار کشید و نقش به گریس کلی رسید که بازی زیبای گریس در این فیلم او را برنده گلدن گلوب نقش مکمل زن و نامزد اسکار کرد. پس از موفقیت فیلم موگامبو، آلفرد هیچکاک مجذوب زیبایی او شد و از او خواست در فیلم تماس ام برای مرگ بازی کند. پس از این فیلم گریس فیلم پل های توکو ری در مقابل ویلیام هولدن بازی کرد. منتقدان بازی گریس در این فیلم را با اعتماد به نفس کامل توصیف کردند. او در این فیلم در نقش نانسی، همسر یک افسر نیروی دریایی بازی میکند. گریس نقش ایدی دویل را در فیلم در بارانداز رد کرد و این نقش به ایوا ماری سینت رسید که او را برنده اسکار کرد و به جای این نقش، نقش لیزا فرمونت را در فیلم پنجره عقبی در مقابل جیمز استوارت و به کارگردانی آلفرد هیچکاک بازی کرد. او در این فیلم در نقش دوست دختر جیمز استوارت ظاهر شد که به کمک او سعی میکند معمای قتل همسایه روبرویی را کشف کند. گریس به بینگ کرازبی و ویلیام هولدن برای بازی در فیلم دختر دهاتی پیوست که او را برنده اسکار کرد. او در این فیلم در نقش جورجی الجین،  همسر افسرده بینگ کرازبی ظاهر شده است. ابتدا قرار بود این نقش را جنیفر جونز بازی کند ولی به دلیل حاملگی جنیفر جونز این نقش به گریس رسید. گریس سپس در فیلم اخگر سبز در مقابل استوارت گرانجر بازی کرد. او در این فیلم در نقش کاترین تولند، مالک یک مزرعه قهوه ظاهر شده است. فیلم شکست بزرگی خورد و منتقدان، نقدهای منفی بسیاری بر فیلم وارد کردند. پس از این فیلم گریس در فیلم دستگیری دزد به کارگردانی آلفرد هیچکاک در مقابل کری گرانت بازی کرد. این آخرین همکاری گریس و آلفرد هیچکاک بود و آلفرد هیچکاک همیشه از گریس کلی به عنوان بازیگر مورد علاقه خود یاد میکرد و او را به آتشفشانی پوشیده از برف تشبیه میکرد. وقتی از گریس پرسیدند بازیگر مورد علاقه ات چه کسی است؟ او جواب داد: با تمام احترام اینگرید برگمن عزیزم.  آخرین کارهای گریس فیلم طبقه اشراف و فیلم قو بود که در اولی با فرانک سیناترا و بینگ کرازبی و در دومی با لویی ژوردان همبازی بود. در سال 1955 زمانی که گریس به همراه هیئتی به جشنواره کن رفته بود با پرنس رینیر سوم، پرنس موناکو آشنا شد. آنها عاشق یکدیگر شدند و سال 1956 ازدواج کردند و گریس کلی ، پرنسس موناکو شد. او دو دختر به نام های کارولین و استفانی و یک پسر به نام آلبرت دارد و چندین نوه دارد. فیلم های طبقه اشراف و قو بعد از ازدواج او به اکران درآمدند. در سال 1962 هیچکاک نقش اول فیلم مارنی را به او پیشنهاد داد. گریس خیلی دوست داشت که بازی کند ولی برای مردم موناکو این دور از باور بود که پرنسسشان در یک فیلم بازی کند برای همین گریس این نقش را رد کرد و نقش به تیپی هدرن رسید. در 13 سپتامبر 1982 زمانی که گریس کلی از شهر رک آگل که اقامتگاه تفریحی خانوادگی پرنس بود به موناکو برمیگشت، سکته قلبی کرد و کنتزل ماشین را از دست داد. دخترش استفانی که همراه او بود سعی کرد کنترل ماشین را دست بگیرد ولی دیر شده بود و ماشین واژگون شد. وقتی نیروهای امداد رسیدند هر دو را به بیمارستان منتقل کردند. استفانی به هوش آمد و صورتش چند خراش جزئی برداشته بود ولی گریس خونریزی شدید مغزی داشت و دکترها نتوانستند کاری کنند و گریس همان شب حدود ساعت 10:55 شب در سن 52 سالگی درگذشت. مراسم تدفین او در کلیسای سنت نیکولاس موناکو برگزار شد. کری گرانت ، نانسی ریگان و دایانا پرنسس ولز در مراسم حضور داشتند. جیمز استوارت که نتوانسته بود در مراسم حاضر شود این یادداشت را نوشت: من گریس کلی را دوست داشتم نه به خاطر اینکه پرنسس است نه به خاطر اینکه بازیگر است نه به خاطر اینکه دوست من است. بلکه به خاطر این که او زیباترین و مهربان ترین زنی بود که من تا به حال دیده ام. دلم برای او تنگ میشود همانطور که دل همه ما برای او تنگ میشود. خدا رحمتت کند، پرنسس گریس.

پرنس رینیر تا زمان مرگش در سال 2005 ازدواج نکرد و پس از مرگ در کنار همسرش، گریس او را به خاک سپردند.

فیلمشناسی او :

چهارده ساعت 1951

ماجرای نیمروز 1952

موگامبو 1953

تماس م برای مرگ 1954

پنجره عقبی 1954

پل های توکو ری 1954

دختر دهاتی 1954

اخگر سبز 1954

دستگیری دزد 1955

قو 1956

طبقه اشراف1956

گریس کلی در نمایی از فیلم هایش

به همراه گری کوپر در فیلم ماجرای نیمروز

به همراه ویلیام هولدن در فیلم پل های توکو ری و به همراه جیمز وارن در فیلم چهارده ساعت

به همراه استوارت گرانجر در فیلم اخگر سبز و به همراه کلارک گیبل در فیلم موگامبو

به همراه بینگ کرازبی در فیلم های دختر دهاتی و طبقه اشراف

به همراه لویی ژوردان در فیلم قو و به همراه ری میلاند در فیلم تماس م برای مرگ

به همراه جیمز استوارت در فیلم پنجره عقبی و به همراه کری گرانت در فیلم دستگیری دزد

گریس کلی و اسکاری که در سال 1954 برای فیلم دختر دهاتی گرفت.

گریس کلی به همراه شوهرش ، پرنس رینیر سوم

گریس کلی به همراه شوهر و فرزندانش

گریس کلی در میانسالی

آرامگاه گریس کلی در موناکو

منابع

https://en.wikipedia.org/wiki/Grace_Kelly

http://www.imdb.com/name/nm0000038/

مجله دنیای تصاویر (منتشر شده در تابستان 1386)




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - لو هارپر - ۱۳۹۴/۸/۴ عصر ۰۴:۵۳

گرتا گاربو، چهره پر رمز و راز

یکی از بی عیب و نقص ترین چهره های تاریخ سینما، با صدایی خش دار و حالتی پر رمز و راز که در تک گویی اش در فیلم گراند هتل نمایان است: «میخواهم تنها باشم».

گرتا لوویسا گوستاوسون در 18 سپتامبر 1905 در استکهلم سوئد متولد شد. مادر او، آنا لوویسا، خانه دار بود و پدر او، کارل آلفرد گوستاوسون، یک کارگر بود. گرتا کوچکترین فرزند خانواده بود. او یک برادر بزرگتر از خود به نام سون آلفرد و یک خواهر بزرگتر از خود به نام آلوا ماریا داشت. گرتا دوران کودکی خود را در فقر گذرانید. بعدها او دوران کودکی خود را اینگونه توصیف میکرد: آن شب های زمستانی طولانی خاکستری و تیره بود. پدرم در گوشه ای از خانه روزنامه ای میخواند و مادرم در گوشه ای دیگر مشغول دوختن لباس های پاره بود. ما بچه ها با صدایی آرام در گوشه ای صحبت میکردیم و فضای سرد و تیره ای در خانه ما حکمفرما بود. گرتا از مدرسه بدش می آمد و ترجیح میداد تنها باشد. در دوران کودکی مجذوب تئاتر شد و رویای بازیگری را در ذهن میپروراند. او به شکل آماتور با دوستانش نمایش بازی میکرد. در سن 13 سالگی دبیرستان را تمام کرد و کالج نرفت. در زمستان سال 1919 آنفولانزای اسپانیایی سراسر استکهلم را فرا گرفت و پدر گاربو که خیلی به او نزدیک بود مریض شد. او کارش را از دست داد. گرتا خانه می ماند و از پدرش مراقبت میکرد ولی پدرش در سال 1920 زمانی که گرتا 14 ساله بود درگذشت. او ابتدا به عنوان کارگر در آرایشگاهی کار کرد و سپس یکی از کارگردانان تبلیغات تلویزیونی او را دید و از او خواست به عنوان مدل لباس زنان کار کند. اولین شوی مد لباس او در 12 دسامبر 1920 بود. او دو سال به عنوان مدل کار کرد تا اینکه در سال 1922 اریک آرتور پتشلر کارگردان از او خواست در فیلم کمدی کوتاهش به نام پیتر ولگرد بازی کند. او سال 1922 وارد مدرسه بازیگری رویال دراماتیک استکهلم شد و در سال 1924 فارغ التحصیل شد. سپس در فیلم حماسه گوستا برلینگ به کارگردانی موریتز استیلر نقش اول را در مقابل لارس هنسون، بازیگر مشهور سوئدی ایفا کرد. در حقیقت موریتز استیلر مربی او بود. سپس در مقابل آستا نیلسون  قرار گرفت و در فیلم خیابان سیاه به کارگردانی جی. دبلیو. پابست بازی کرد. سپس او قراردادی با لویی بی مایر، مدیر MGM  بست. داستان از این قرار بود که ویکتور سیستروم، کارگردان مشهور سوئدی دوست نزدیک استیلر بود، مایر را ترغیب کرد تا در سفری که به برلین دارد، استیلر را ملاقات کند. استیلر، گاربو را به مایر معرفی کرد و مایر مجذوب گاربو شد و بلافاصله قراردادی با گاربو و استیلر به عنوان کارفرمای او بست و گاربو وارد هالیوود شد. گاربو در هنگام ورود به زبان انگلیسی آشنایی نداشت ولی بعد از مدتی یاد گرفت. ایروینگ تالبرگ، تهیه کننده MGM  به او کمک کرد تا نقش اولی در فیلم سیل به کارگردانی مونتا بل در مقابل ریکاردو کورتز بازی کند که اولین فیلم آمریکایی او به حساب می آید. بازی گاربو در این فیلم مورد تحسین منتقدین قرار گرفت. موفقیت این فیلم باعث شد تا تالبرگ، نقش اصلی فیلم دیگری را به نام زن اغواگر به او بدهد. فیلم جسم و شیطان فیلم موفق بعدی او بود. او تا دهه 30 در تعدادی فیلم صامت دیگر هم بازی کرد. در سال 1930 اولین فیلم ناطق او، آنا کریستی به نمایش درآمد. در شب نمایش فیلم در نشریه های نیویورک منتشر شد که "گاربو حرف می زند" در پی موفقیت این فیلم او در نسخه آلمانی این فیلم نیز به ایفای نقش پرداخت. فیلم رابطه عاشقانه در سال 1930 او را برای اولین بار نامزد اسکار کرد. فیلم موفق بعدی او فیلم گراند هتل بود. او در این فیلم در نقش بالرینی روسی ظاهر شده که جمله معروفی را در این فیلم از زبان گاربو میشنویم که به عنوان دیالوگ مشهور این فیلم است، "میخواهم تنها باشم". او در این فیلم با ستارگان بزرگی نظیر جان بریمور ، جوان کرافورد و والاس بیری به ایفای نقش میپردازد. این فیلم اسکار بهترین فیلم آن سال را نیز برد. بعد از گراند هتل، او فیلم بسیار موفق ملکه کریستینا را به همراه جان گیلبرت بازی کرد. او در فیلم آناکارنینا بازی درخشانی از خود ارائه داد. این فیلم در حقیقت بازسازی نسخه صامت فیلم عشق است که گاربو در آن نیز نقش آناکارنینا را بازی کرده بود. در سال 1936 او موفق ترین فیلم کارنامه خود، کامیل را به همراه رابرت تیلور بازی کرد. او در این فیلم نقش زن خیابان گردی ظاهر شده که دل به جوانی به نام آرماند میبندد. او برای این فیلم نامزد اسکار بهترین بازیگر زن شد. فیلم نینوچکا نیز فیلم موفق بعدی او بود که او را مجددا نامزد اسکار کرد. روی پوستر فیلم نینوچکا نوشتند که "گاربو میخندد" ، انگار که در زندگیش و فیلم هایش هیچگاه نخندیده بود. آخرین فیلم او زن دو چهره بود. فیلم شکست سنگینی خورد و گاربو سعی کرد تا زمانی که فرصت مناسبی پیش نیامده در فیلمی بازی نکند ولی این فرصت هرگز پیش نیامد و او از عالم سینما کناره گرفت و خود را بازنشسته کرد و خود را در آپارتمان نیویورکی اش از دیدگان همه پنهان کرد و هر از گاهی در پیاده روی های تنهایش دیده میشد. گاربو هیچگاه ازدواج نکرد هرچند روابط  عاشقانه با جان گیلبرت داشت. گرتا گاربو در 15 اوریل سال 1990 در سن 84 سالگی بر اثر ذات الریه درگذشت و جسد او را در قبرستان اسکوسکایرکوگاردن سوئد به خاک سپردند.

فیلمشناسی او:

حماسه گوستا برلینگ 1924

خیابان سیاه 1925

سیل 1926

زن اغواگر 1926

جسم و شیطان 1926

عشق 1927

زن الهی 1928

بانوی مرموز 1928

زنی با روابط عاشقانه 1928

ارکیده های وحشی 1929

تنها معیار 1929

بوسه 1929

آنا کریستی (نسخه آمریکایی) 1930

رابطه عاشقانه 1930

 الهام 1931

سوزان لنوکس 1931

ماتا هاری 1931

گراند هتل 1932

همانگونه که مرا میخواهید 1932

ملکه کریستینا 1933

پرده رنگی 1934

آناکارنینا 1935

کامیل 1936

پیروزی 1937

نینوچکا 1939

زن دو چهره 1941

گرتا گاربو در نمایی از فیلم هایش

به همراه ملوین داگلاس در فیلم نینوچکا و به همراه گوین گوردون در فیلم رابطه عاشقانه

به همراه اریک فون اشتروهایم در فیلم جوری که مرا میخواهید و به همراه جان گیلبرت در فیلم جسم و شیطان

به همراه جان گیلبرت در فیلم عشق و به همراه فردریک مارچ در فیلم آناکارنینا

به همراه ریکاردو کورتز در فیلم سیل و به همراه لارس هنسون در فیلم حماسه گوستا برلینگ

به همراه جان گیلبرت در فیلم ملکه کریستینا و به همراه رامون نووارو در فیلم ماتا هاری

به همراه هربرت مارشال در فیلم پرده رنگی و به همراه نیلز آستر در فیلم ارکیده های وحشی

به همراه نیلز آستر در فیلم تنها معیار و به همراه شارل بوایه در فیلم پیروزی

به همراه لو آیرس و کنرد نیجل در فیلم بوسه و به همراه لارس هنسون در فیلم زن الهی

به همراه کنرد نیجل در فیلم بانوی مرموز و به همراه کلارک گیبل در فیلم سوزان لنوکس

به همراه جان گیلبرت در فیلم زنی با روابط عاشقانه و به همراه رابرت تیلور در فیلم کامیل

به همراه رابرت مونتگمری در فیلم وحی و به همراه جان بریمور در فیلم گراند هتل

به همراه ملوین داگلاس در فیلم زن دو چهره و به همراه چارلز بیکفورد در فیلم آنا کریستی

به همراه آنتونیو مورنو در فیلم زن اغواگر

گرتا گاربو در کهنسالی

آرامگاه گرتا گاربو در استکهلم، سوئد

منابع

https://en.wikipedia.org/wiki/Greta_Garbo

http://www.imdb.com/name/nm0001256/

مجله دنیای تصاویر (منتشر شده در تابستان 1386)




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - لو هارپر - ۱۳۹۴/۸/۱۰ صبح ۰۲:۰۷

جولی کریستی، موطلایی زیبا

با بازی در فیلم دکتر ژیواگو به شهرت جهانی دست پیدا کرد.

جولی فرانسیس کریستی در 14 اوریل 1940 در شهر چابوا در هند به دنیا آمد. مادر او نقاش بود و پدر او مزرعه چای را میگرداند. او یک برادر کوچکتر از خود به نام کلایو دارد و یک خواهر ناتنی بزرگتر از خود به نام جون دارد. پدر و مادر جولی وقتی او خیلی کوچک بود از یکدیگر جدا شدند.

جولی کریستی در کودکی

او در سن 6 سالگس به مدرسه شبانه روزی صومعه اور لیدی (بانوی ما) فرستاده شد ولی بعد از چند سال به خاطر شوخی خطرناکی که کرد از آنجا اخراج شد.او سپس به مدرسه حقوق وایکومب رفت و تحصیلاتش را در آنجا به اتمام رسانید. بعد از اتمام تحصیلاتش به دلیل علاقه او به هنرپیشگی وارد دانشکده هنر بازیگری شد.

جولی کریستی در نوجوانی

جولی کریستی در اواخر دهه 50 به شکل حرفه ای وارد دنیای بازیگری شد. اولین نقش او در یک سریال تلویزیونی بود و اولین نقش بزرگ او در سریال آ برای آندرومیدا بود. او خیلی مشتاق بود نقش هانی رایدر در دکتر نو را بگیرد ولی کارگردان فیلم به دلیل جثه کوچک او این نقش را به اورسلا آندرس داد. دو فیلم اولیه او که نقش مهمی را داشت فیلم های کلاهبرداران بی نام و نشان و بانوی خوشگذران بود. فیلم که باعث شهرت و موفقیت او شد نقش لیز در مقابل تام کورتنی در فیلم بیلی دروغگو بود که برای او نامزدی بفتا را به ارمغان آورد.

او در سال 1965 در سه فیلم بازی کرد که دوتای آن بسیار مشهور شد. فیلم اول او در سال 1965 فیلم دارلینگ بود که در این فیلم در نقش دایانا اسکات، مدل بدنامی ظاهر شده بود و در مقابل درک بوگارد و لارنس هاروی بازی درخشانی ارائه داد و اسکار بهترین بازیگر نقش اول را به دست آورد. فیلم دوم او در این سال دکتر ژیواگو بود که بر اساس رمانی از بوریس پاسترناک ساخته شد و از جولی، ستاره بین المللی ساخت و همه در ایران و جهان او را به خاطر بازی این فیلم میشناسد. او در این فیلم در نقش لارا آنتیپووا، معشوقه عمر شریف ظاهر شده است او را نامزد جایزه بفتا کرد. فیلم بعدی او در سال 1965 فیلم کسیدی جوان به کارگردانی جک کاردیف و جان فورد بود که جولی در این فیلم در مقابل راد تیلور بازی میکرد.

پس از این فیلم او در فیلم بسیار زیبای فارنهایت 451 ساخته فرانسوا تروفو در مقابل اسکار ورنر در دو نقش بازی کرد و نامزد جایزه بفتا شد  سپس او در نقش بتشیبا اوردین در فیلم دور از اجتماع خشمگین ساخته جان شلزینگر در مقابل ترنس استمپ بازی بسیار زیبایی ارائه داد. بسیاری از منتقدین عقیده داشتند که ونسا ردگریو میتوانست بازیگر مناسب تری برای ایفای نقش بتشیبا اوردین باشد. فیلم موفق بعدی او در نقش پتولیا دانر در فیلم پتولیا به کارگردانی ریچارد لستر و در مقابل جرج سی اسکات بود.

در سال 1967 مجله لایف (life)، لباس های حولی کریستی در فیلم هایش را مد روز ترین لباس های دنیا معرفی کرد که نمونه آن لباس قرمز بسیار زیبایی است که او در فیلم دکتر ژیواگو آن را پوشیده بود.

لباس زیبای جولی کریستی در فیلم دکتر ژیواگو

آخرین فیلم او در دهه 60 فیلم در جستجوی گریگوری به کارگردانی پیتر وود در مقابل مایکل سارازین بود.

او در دهه 70 نیز بسیار فعال بود و فیلم های بسیار خوبی بازی کرد. اولین فیلم او در دهه 70 فیلم واسطه به کارگردانی جوزف لوزی است که او در این فیلم در نقش زنی از خانواده بالا ظاهر شده که با همسایه کشاورز فقیر خود، از طریق پسربچه ای ارتباطات نامه ای دارد. جولی با بازی در این فیلم توانست جایزه نخل طلایی جشنواره کن را ببرد و همچنین نامزد جایزه بفتا شد.

فیلم موفق بعدی او فیلم مک کب و خانم میلر بود که اولین از سه فیلمی است در مقابل وارن بیتی بازی کرد و او را نامزد اسکار بهترین بازیگر زن کرد. او در این فیلم در نقش مدیر یک روسپی خانه ظاهر شده است. وارن بیتی، جولی را اینگونه توصیف میکند: زیباترین  زنی که تا به حال دیده ام. جولی بین سالهای 67 تا 74 با وارن بیتی روابط عاشقانه داشت.

فیلم بعدی بسیار موفق جولی فیلم حالا نگاه نکن به کارگردانی نیکولاس روگ در مقابل دونالد ساترلند بود که او را برای چندمین بار نامزد جایزه بفتا کرد. فیلم بسیار موفق شامپو به کارگردانی هال اشبی در مقابل وارن بیتی و گلدی هان فیلم بعدی او بود که نامزد چندین اسکار و برنده اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن (لی گرانت) شد. فیلم موفق بعدی او فیلم بهشت میتواند منتظر بماند به کارگردانی وارن بیتی و باک هنری و در مقابل وارن بیتی بود که نامزد و برنده چندین اسکار شد. میتوان گفت که این آخرین فیلم موفق جولی کریستی بود در دهه 70 بود.

فیلم بعدی او در دهه 80 و اوایل دهه 90 نتوانست موفقیت دهه 60 و 70 او را تکرار کند تا اینکه نوبت به فیلم موفق بازتاب رسید که نام او را مجددا سر زبان ها انداخت و او را نامزد اسکار کرد. فیلم موفق بعدی او در سال 2004 به نام در جستجوی ناکجاآباد (نورلند) ساخته شد که نقش مادر کیت وینسلت را بازی میکرد. فیلم بسیار موفق آخر او به نام دور از او به کارگردانی سارا پولی ساخته شد که او را برنده گلدن گلوب و نامزد اسکار کرد. او در این فیلم نقش فیونا اندرسون، زنی که قربانی بیماری آلزایمر شده است را بازی کرده است. بعد از این فیلم از نقش او در دنیای بازیگری کاسته شد و آخرین کار او در 2012 فیلم سیاسی مهیج شراکتی که تو حفظ می‌کنی در نقش اصلی به کارگردانی و بازیگری رابرت ردفورد بود.

جولی کریستی در سال 2008 با دوست پسر دیرینه خود دانکن کمپبل ازدواج کرد.

جولی کریستی و شوهرش، دانکن کمپبل

جولی کریستی در دوران کلاسیک خود نقش های بسیار مهمی را در فیلم مهمی به دلایل مختلف رد کرد از جمله: بچه رزمری (نقش به میا فارو رسید) ، بانی و کلاید (نقش به فی داناوی رسید) ، ژیگول آمریکایی (نقش به لورن هاتون رسید) ، آگاتا (نقش به ونسا ردگریو رسید) ، سرخ ها (نقش به دایان کیتون رسید) ، آن ملکه هزار روزه (نقش به ژنویه بوژولد رسید) ، بخار (نقش به ونسا ردگریو رسید) ، نیکلاس و الکساندرا (نقش به جانت سوزمن رسید) ، غول یونانی (نقش به ژاکلین بیسه رسید) ، دانه های شن (نقش به کندیس برگن رسید) ، دو همسفر (نقش به ادری هپبورن رسید) ، رای نهایی (نقش به شارلوت رمپلینگ رسید) ، کلکسیونر (نقش به سامانتا ایگر رسید) ، گتسبی بزرگ (نقش به میا فارو رسید) ، محله چینی ها (نقش به فی داناوی رسید) ، دونده ماراتن (نقش به مارت کلر رسید) ، دختر رایان (نقش به سارا مایلز رسید) و ...

آل پاچینو همیشه از حولی کریستی به عنوان بازیگر محبوب خود یاد میکند و در مورد او گفته: با تنها بازیگر زنی که میخواستم همبازی بشوم جولی کریستی است.

فیلمشناسی او:

آ برای آندرومیدا (سریال) 1961

کلاهبرداران بی نام و نشان 1962

بانوی خوشگذران 1962

موفقیت آندرومیدا (سریال) 1962

بیلی دروغگو 1963

کسیدی جوان 1965

دارلینگ 1965

دکتر ژیواگو 1965

فارنهایت 451 1966

دور از اجتماع خشمگین 1967

پتولیا 1968

در جستجوی گریگوری 1969

واسطه 1971

مک کب و خانم میلر 1971

حالا نگاه نکن 1973

شامپو 1975

تخم شیطان 1977

بهشت میتواند منتظر بماند 1978

خاطرات یک بازمانده 1981

بازگشت سرباز 1982

چهل ساله های پر سر و صدا 1982

حرارت و خاک 1983

جویندگان طلا 1983

میزهای جداگانه (فیلم تلویزیونی) 1983

شامپاین تلخ 1986

قدرت 1986

دوشیزه مری 1986

گناهان پدران (مینی سریال) 1986

داروی مرگ (فیلم تلویزیونی) 1988

احمق های خوشبخت 1990

مرد ایستگاه راه آهن 1992

قلب اژدها 1996

هملت 1996

صفحه اصلی (سریال) 1996

بازتاب 1997

بلفگور، روح موزه لوور 2001

چنین چیزی وجود ندارد 2001

من با لوسی هستم 2002

عکس های فوری 2002

تروآ 2004

هری پاتر و زندانی آزکابان 2004

در جستجوی ناکجاآباد (نورلند) 2004

زندگی مرموز کلمات 2005

دور از او 2006

نیویورک دوستت دارم 2008

باشکوه شماره 39 2009

شنل قرمزی 2011

شراکتی که تو حفظ می‌کنی 2012

جولی کریستی در نمایی از فیلم های برگزیده اش

به همراه آلن بیتس در فیلم واسطه و به همراه راد تیلور در فیلم کسیدی جوان

به همراه جرج سی اسکات در فیلم پتولیا و به همراه تام کورتنی در فیلم بیلی دروغگو

به همراه استنلی باکستر در فیلم بانوی خوشگذران و به همراه فریتز ویور در فیلم تخم شیطان

به همراه درک بوگارد در فیلم دارلینگ و به همراه مایکل سارازین در فیلم در جستجوی گریگوری

به همراه دونالد ساترلند در فیلم حالا نگاه نکن و به همراه عمر شریف در فیلم شاهکار دکتر ژیواگو

به همراه اسکار ورنر در فیلم فارنهایت 451 و به همراه وارن بیتی در فیلم مک کب و خانم میلر

به همراه وارن بیتی در فیلم های شامپو و بهشت میتواند منتظر بماند

به همراه لزلی فیلیپس در فیلم کلاهبرداران بی نام و نشان و به همراه کیت وینسلت در فیلم در جستجوی ناکجاآباد(نورلند)

به همراه ریچارد گر در فیلم قدرت و به همراه کنث برانا در فیلم هملت

به همراه ذاکر حسین در فیلم حرارت و خاک و به همراه جونو تمپل در فیلم باشکوه شماره 39

به همراه براد پیت در فیلم تروآ و به همراه ویرجینیا مدسن و بیلی برک در فیلم شنل قرمزی

به همراه مگی اسمیت و رابرت هاردی در فیلم هری پاتر و زندانی آزکابان و به همراه نیک نولتی در فیلم بازتاب

به همراه سارا پولی در فیلم چنین چیزی وجود ندارد و به همراه ترنس استمپ در فیلم دور از اجتماع خشمگین

به همراه رابرت ردفورد در فیلم شراکتی که تو حفظ میکنی و به همراه گوردون پینسنت در فیلم دور از او

جولی کریستی و اسکاری که در سال 1965 برای فیلم دارلینگ گرفت

جولی کریستی در مراسم اسکار 2007

جولی کریستی در کهنسالی

منابع

https://en.wikipedia.org/wiki/Julie_Christie

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%88%D9%84%DB%8C_%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C

http://www.imdb.com/name/nm0001046/




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - لو هارپر - ۱۳۹۴/۸/۱۹ صبح ۱۰:۵۱

جین فوندا، پر انرژی و پر شر و شور

با آن چهره کودکانه و پر شر و شور بودنش و گرفتن دو اسکار توانست در عالم بازیگری ماندگارشود.

جین سیمور فوندا در 21 دسامبر 1937 در نیویورک سیتی به دنیا آمد. پدر او هنری فوندا، اسطوره هالیوود بود و مادرش فرانسیس فورد بروکا که اشراف زاده بود.

 جین فوندا به همراه پدرش، هنری فوندا در دوران کودکی

نام جین سیمور از نام همسر شاه هنری هشتم گرفته شده که جد مادرش است. جین یک برادر کوچکتر از خود به نام پیتر دارد که او نیز بازیگر است.

جین فوندا به همراه پدرش، هنری فوندا و برادرش، پیتر فوندا در نوجوانی

او دو خواهر ناتنی به نام های فرانسیس دو ویلرز بروکا و امی فیشر نیز دارد. در 14 آوریل 1950 مادر جین وقتی جین 12 سال داشت در بیمارستان روانی خودکشی کرد. جین در 15 سالگی رقص را یاد گرفت. او به مدرسه هنر گرینویچ رفت. جین سپس به مدرسه ویلارد در نیویورک رفت و به کالج واسار در نیوریورک رفت. فوندا چندین سال مدل مجلات مختلف بود. علاقه او به بازیگری در سن 17 سالگی شکل گرفت زمانی که به همراه پدرش نمایش دختر دهاتی را برای خیریه اجرا کرد. او کالج واسار را ترک کرد و دو سال به پاریس رفت و به کالج هنرهای نمایشی رفت.

او در سال 1958 به آمریکا برگشت و طی اتفاقی با لی استراسبرگ، هنرپبشه معروف آشنا شد و همین آشنایی زندگی او را تغییر داد. جین فوندا میگوید: من به استودیو بازیگری رفتم و لی استراسبرگ به من گفت خیلی با استعداد هستم. این اولین بار بود که کسی غیر از پدرم این جمله را به میگفت. این نقطه عطفی در زندگی من بود. من با آرزوی بازیگری میخوابیدم. با آرزوی بازیگری بیدار میشدم و همیشه بازیگر شدن در ذهنم بود.

اولین نقش اصلی او در فیلم داسنان پسر قد بلند بود که به همراه آنتونی پرکینز بازی میکرد. سپس او در فیلم دوره عدالت با آنتونی فرانسوا همبازی بود و در فیلم راه رفتن در قسمت پرخطر با لورنس هاروی و باربارا استنویک همبازی بود. سپس او در فیلم یکشنبه در نیویورک به همراه راد تیلور بازی کرد. روزنامه نیوزدی او را زیباترین و با استعدادترین بازیگر نسل حاضر خطاب کرد. همان سال برای بازی در فیلم گزارش چپمن از سوی مجله هجویه هاروارد به عنوان بدترین بازیگر سال انتخاب شد البته او این ناموفقی را با فیلم کمدی وسترن کت بالو جبران کرد. او در این فیلم نقش زنی را بازی کرده که لی ماروین، ششلولبند مستی را استخدام میکند که انتقام قتل پدرش را از قاتلش بگیرد.

فیلم بعدی او فیلم جنایی تعقیب بود که به همراه مارلون براندو و رابرت ردفورد بازی کرد. او در این فیلم در نقش معشوقه یک فراری ظاهر شده است. سپس او در کمدی فقط چهارشتبه ها با دین جونز و جیسون روباردز همبازی شد. فیلم بعدی او کمدی بسیار موفق پابرهنه در پارک بود که با رابرت ردفورد همبازی بود. او سپس در فیلم تخیلی باربارلا بازی کرد که بعدها از سوی مجلات به عنوان سمبل سکس در این فیلم معرفی شد.

آخرین فیلم جین در دهه 60 فیلم بسیار موفق ولی غم انگیز آنها به اسب ها شلیک میکنند، مگه نه؟ بود که او را برای اولین بار نامزد اسکار کرد. فیلم دیگر او در دهه 60 فیلم های در خنکی روز، خانه لذت، دایره عشق، در انتظار غروب، بازی تمام شد و ارواح مردگان بود که همگی فیلم های چندان موفقی نبودند.

جین در دهه 60 دو اشتباه بزرگ کرد که دو نقش بسیار عالی را رد کرد. یکی نقش بانی پارکر در بانی و کلاید بود که به فی داناوی رسید و دیگری نقش رزمری وودهاوس در فیلم بچه رزمری بود که به میا فارو رسید. جین در دهه 70 بسیار موفق عمل کرد. او ابتدا نقش بیری دنیلز را در فیلم کلوت قبول کرد که او را برنده گلدن گلوب و اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن کرد. او در این فیلم در نقش زن خیابانگردی ظاهر شده که سعی میکند به پلیسی در پیدا شدن مردی گمشده کمک کند.

جین فوندا و اسکاری که برای بازی در فیلم کلوت گرفت

او سپس در سه فیلم ناموفق عمل کرد که اولی فیلم همه چیز رو به راه است به کارگردانی ژان لوک گدار است  فیلم ناموفق بعدی او پر رو و بی حیا به کارگردانی آلن مایرسون است و سومین فیلم ناموفق او فیلم پرنده آبی است که اجتماعی از دو ستاره بزرگ دیگر یعنی البزابت تیلور و آوا گاردنر بود.

فیلم بعدی جین یعنی فیلم کمدی شوخی با دیک و جین نسبت به سه فیلم قبلی او موفق تر بود. او و جرج سیگال در این فیلم در نقش زوجی ظاهر شده که ورشکست شده اند و سعی میکنند از راه دزدی زندگی خود را بگذرانند.

فیلم بعدی او فیلم جولیا به کارگردانی فرد زینه مان به یک موفقیت بسیار یزرگ تبدیل شد و جین را برنده گلدن گلوب و نامزد اسکار کرد.

فیلم بعدی او بازگشت به خانه او را برای دومین بار برنده اسکار و گلدن گلوب کرد. او در این فیلم در نقش زنی خانه دار و متاهل ظاهر شده که با رفتن شوهرش به جنگ عاشق همکلاسی دوران دبیرستان خود میشود.

جین فوندا و اسکاری که برای بازی در فیلم بازگشت به خانه گرفت

دو فیلم موفق بعدی او فیلم ورود سوارکار و سوئیت کالیفرنیا بود. فیلم سندروم چینی فیلم بسیاز موفق بعدی او بود. او در نقش خبرنگاری ظاهر شده که به کمک جک لمون سعی میکند مسائل پشت پرده یک نیروگاه هسته ای را کشف کند. او برای این فیلم نامزد اسکار و گلدن گلوب شد و برنده جایزه بفتا شد.

در دهه 80 لو چندین فیلم بسیار موفق داشت یکی از آنها فیلم بسیار موفق نه به پنج بود که در این فیلم او با دالی پارتون و لی لی تاملین همبازی بود. این فیلم چنان موفق بود که از روی آن یک سریال تلویزیونی ساخته شد. جین فوندا همیشه دوست داشت با پدرش در یک فیلم بازی کند و این موقعیت وقتی پیش آمد که مارک رایدل برای فیلم روی برکه طلایی به دنبال بازیگر نقش مکمل زن میگشت و جین حاضر شد این نقش را قبول کند. فیلم به مشکلات خانوادگی بین پدر و دختر میپردازد. این فیلم بسیار موفق بود فیلمی که هنری فوندا اولین اسکارش را برد و کاترین هپبورن چهارمین اسکارش را برد. جین فوندا نیز نامزد اسکار، گلدن گلوب و بفتا شد. پدر او یک سال پس از این فیلم در سن 77 سالگی درگذشت.

جین فوندا با پدرش، هنری فوندا و برادرش، پیتر فوندا

جین سپس در فیلم تلویزیونی بسیار موفق عروسک ساز بازی کرد که او را نامزد گلدن گلوب و برنده جایزه امی کرد.

فیلم اگنس الهی فیلم موفق بعدی او بود. جین در این فیلم نقش یک روانشناس را بازی میکند که سعی میکند موضوع قتل یک نوزاد در یک صومعه را کشف کند. او در این فیلم با آن بنکرافت بازی میکند. فیلم موفق بعدی او فیلم صبح روز بعد بود که با جف بریجز همبازی بود و جین را برای آخرین بار مازد اسکار کرد. آخرین فیلم جین استنلی و آیریس بود که با رابرت دنیرو همبازی بود.

او بعد از این فیلم از سینما کناره گیری کرد و خود را بازنشست کرد و 15 سال از عالم سینما دور بود اما در سال 2005 و در سن 68 سالگی با فیلم ناموفق مادرشوهر هیولا مجددا به عالم سینما بازگشت. او در این فیلم نقش زنی را بازی میکرد که سعی میکند رابطه پسرش با نامزدش را که از او متنفر است به هم بزند.

فیلم بعدی او قانون جرجیا بود که در این فیلم با فلیسیتی هافمن و لیندزی لوهان همبازی بود. فیلم های بعدی او فیلم های چندان موفقی نبودند. بازگشت جین به سینما یک بازگشت ناموفق بود تا موفق.

مدتی پیش جین فوندا به سرطان سینه دچار شد ولی مداوا شد چون سرطان پیشرفته نبود. بعد از درمان جین فوندا یک باشگاه بدنسازی پیشرفته دایر کرد و معتقد است که با ورزش میتوان بیماری ها را شکست داد.

جین یک فعال سیاسی نیز هست. او همیشه با سیاست های آمریکا مخالف است از جمله مخالفت با جنگ ویتنام، حمله آمریکا به عراق و ... او طرفدار کشورهای مظلوم و جنگ زده است و یک بشر دوست به تمام معنا است. او همچنین یک فمینیسم (طرفدار حقوق زنان) بسیار فعال و یک طرفدار محیط زیست نیز هست. جین فوندا نیز طرفدار حزب دموکرات است.

جین فوندا سه بار ازدواج کرده است.اولین شوهر او روژه وادیم بود که جین در چند فیلم به کارگردانی او بازی کرد. او در سال 1965 ازدواج کرد و در سال 1973 از او جدا شد. حاصل این ازدواج دختری به نام ونسا ودیم بود.

جین فوندا و شوهر اولش، روژه وادیم

جین فوندا و دخترش، ونسا وادیم

شوهر دوم او تام هیدن بود که در سال 1973 با او ازدواج کرد و در سال 1990 از او جدا شد و حاصل این ازدواج پسری به نام تروی گریتی بود.

جین فوندا و شوهر دومش، تام هیدن

جین فوندا به همراه پسرش، تروی گریتی

شوهر سوم جین، تد ترنر بود که در سال 1991 با او ازدواج کرد و در سال 2001 از او جدا شد.

جین فوندا به همراه شوهر سومش، تد ترنر

جین همچنین یک دختر 14 ساله به نام مری لوانا ویلیامز را که پدرش در زندان بود و مادرش یک معتاد به الکل بود را به فرزند خواندگی پذیرفت و او را مانند دختر و پسر خودش دوست دارد. همچنین تروی گریتی او را مانند خواهر ناتنی اش، ونسا ودیم دوست دارد.

جین فوندا به همراه دخترش، مری لوانا ویلیامز، که او را به فرزندی پذیرفت

پیتر فوندا بازیگر مشهور سینما برادر جین فوندا است و بریجیت فوندا بازیگر سینما دختر پیتر فوندا و برادرزاده جین فوندا است.

جین فوندا به همراه برادرش، پیتر فوندا در کهنسالی

جین قوندا به همراه پسرش، تروی گریتی و به همراه برادرش، پیتر فوندا و به همراه برادرزاده اش، بریجیت فوندا

جین همچنان در 77 سالگی بسیار فعال است و دو فیلم به نام جوانی و پدران و دختران را در نوبت نمایش دارد و سریال گریس و فرانکی با بازی او و لی لی تاملین هم اکنون از شبکه نتفلیکس پخش میشود.

جین فوندا و لی لی تاملین در مراسم گلدن گلوب 2015

فیلمشناسی او

داستان پسر قد بلند 1960

راه رفتنن در قسمت خطرناک 1962

گزارش چپمن 1962

دوره عدالت 1962

در خنکی روز 1963

یکشنبه در نیویورک 1963

خانه لذت 1964

دایره عشق 1964

کت بالو 1965

تعقیب 1966

بازی تمام شد 1966

فقط چهارشتبه ها 1966

در انتظار غروب 1967

پابرهنه در پارک 1967

ارواح مردگان 1968

باربارلا 1968

آنها به اسب ها شلیک میکنند، مگه نه؟ 1969

کلوت 1971

همه چیز رو به راه است 1972

پر رو و بی حیا 1973

خانه عروسک ها 1973

پرنده آبی 1976

شوخی با دیک و جین 1977

جولیا 1977

بازگشت به خانه 1978

ورود سوارکار 1978

کالیفرنیا سوئیت 1978

سندروم چینی 1979

سوارکار برقی 1979

نه به پنج 1980

روی برکه طلایی 1981

چرخش 1981

عروسک ساز (فیلم تلویزیونی) 1984

اگنس الهی 1985

صبح روز بعد 1986

گرینجوی قدیمی 1989

استنلی و آیریس 1990

مادرشوهر‌هیولا 2005

قانون جرجیا 2007

همه با هم 2011

صلح، عشق و سوء تفاهم 2011

پیشخدمت (لی دنیلز) 2013

بهتر است از راه شیمی زندگی کنی 2014

اینجا جایی است که تو را ترک میکنم 2014

جوانی 2015

پدران و دختران 2015

سریال تلویزیونی گریس و فرانکی 2015

جین فوندا در نماهایی از فیلم هایش

به همراه دین جونز در فیلم فقط چهارشنبه ها و به همراه راد تیلور در فیلم یکشنبه در نیویورک

به همراه میشل پیکولی در فیلم بازی تمام شد و به همراه مایکل کین در فیلم در انتظار غروب

به همراه ری دانتون در فیلم گزارش چپمن و به همراه آلن دلون در فیلم خانه لذت

به همراه آنتونی پرکینز در فیلم داستان مرد قد بلند و به همراه آنتونی فرانسیوا در فیلم دوره عدالت

به همراه لورنس هاروی در فیلم راه رفتن در قسمت خطرناک و به همراه هنری فوندا و کاترین هپبورن در فیلم روی برکه طلایی

به همراه پیتر فینچ در فیلم در خنکی روز و به همراه ایو مونتان در فیلم همه چیز رو به راه است

به همراه جان فیلیپ لاو در فیلم باربارلا و به همراه رابرت ردفورد در فیلم تعقیب

به همراه رابرت ردفورد در فیلم های پابرهنه در پارک و سوارکار برقی

به همراه لی ماروین در فیلم کت بالو و به همراه مایکل سارازین در فیلم آنها به اسب ها شلیک می‌کنند، مگه نه؟

به همراه ژان کلود بریالی در فیلم دایره عشق و به همراه پی یر ریچارد در فیلم همه با هم

به همراه دونالد ساترلند در فیلم های پر رو و بی حیا و کلوت

به همراه دیوید وارنر در فیلم خانه عروسک و به همراه جرج سیگال در فیلم شوخی با دیک و جین

به همراه جان وویت در فیلم بازگشت به خانه و به همراه سیسیلی تایسون در فیلم پرنده آبی

به همراه آلن آلدا در فیلم کالیفرنیا سوئیت و به همراه ونسا ردگریو در فیلم جولیا

به همراه جیمز کان در فیلم ورود سوارکار و به همراه گریگوری پک و جیمی اسمیتس در فیلم در گرینجوی قدیمی

به همراه دالی پارتون و لی لی تاملین در فیلم نه به پنج و به همراه جک لمون و مایکل داگلاس در فیلم سندروم چینی

به همراه جف بریجز در فیلم صبح روز بعد و به همراه مگ تیلی در فیلم اگنس الهی

به همراه رابرت دنیرو در فیلم استنلی و آیریس و به همراه کریس کریستوفرسون در فیلم چرخش

به همراه جنیفر لوپز در فیلم مادرشوهر هیولا و به همراه لیندزی لوهان و فلیسیتی هافمن در فیلم قانون جرجیا

به همراه حیسون بیتمن در فیلم اینجا جایی است که تو را ترک می‌کنم و به همراه سام راک ول در فیلم بهتر است از راه شیمی زندگی کنی

به همراه لی لی تاملین در سریال تلویزیونی گریس و فرانکی و به همراه کاترین کینر و الیزابت اولسن در فیلم صلح، عشق و سوءتفاهم

منابع

https://en.wikipedia.org/wiki/Jane_Fonda

http://www.imdb.com/name/nm0000404/

http://www.janefonda.com/




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - لو هارپر - ۱۳۹۴/۸/۲۹ صبح ۰۲:۲۷

الیزابت تیلور، از کودکی ستاره


حرفه بازیگری را از ده سالگی آغاز کرد و در نوجوانی با آن زیبایی خیره کننده‌اش، سینماروها را شگفت‌زده کرد. او نمونه‌ی «ستاره سینما» برای چند نسل بود.

الیزابت رزموند تیلور در 27 فوریه 1932 در لندن، انگلستان به دنیا آمد. پدر او، فرانسس لن تیلور، فروشنده آثار هنری بود و مادر او، سارا سوترن، بازیگر بازنشسته تئاتر بود. الیزابت در هنگام تولد تابعیت دوگانه انگلیسی و آمریکایی دریافت کرد چون پدر و مادرش مدت زیادی در آمریکا زندگی می‌کردند.

الیزابت تیلور در کودکی

الیزابت یک برادر بزرگتر از خود به نام هاوارد نیز دارد.

الیزابت تیلور در 14 سالگی به همراه برادرش هاوارد تیلور

  

در سال 1939 خانواده او تصمیم گرفتند که به دلیل شروع جنگ جهانی دوم در اروپا به ایالات متحده آمریکا برگردند. سارا سوترن ابتدا با کشتی به آمریکا رفت ولی فرانسس در لندن ماند تا با کشتی آثار هنری گالری خود را به آمریکا ببرد. در این سفر سرهنگ ویکتور کازالت که پدرخوانده الیزابت تیلور شده بود، الیزابت و برادرش و مادر او را همراهی می‌کرد. آنها به پاسادنا، کالیفرنیا در خانه پدربزرگشان ماندند. پدر الیزابت در دسامبر به کالیفرنیا رسید و در اوایل دهه 40 گالری نقاشی را در لس آنجلس دایر کرد. سپس پدر الیزابت در بورلی هیلز خانه ای خرید و آنها به آنجا نقل مکان کردند. الیزابت و برادرش هردو به مدرسه هاتورن رفتند.در لس آنجلس، مادر الیزابت دوست داشت که الیزابت بازیگر شود و فکر می‌کرد که زیبایی دخترش می‌تواند در بازیگریش‌اش موثر باشد. یکی از زیبایی‌های تیلور که در کودکی باعث موفقیتش شد و این زیبایی را در بزرگسالی حفظ کرد زیبایی چشم‌هایش بود. چشمهای آبی روشن با مژه های ضخیم مشکی.

هدا هاپر گزارشگر روزنامه که از دوستان کازالت نیز بود در مقاله اش می‌نوسید که یکی از دوستانش را به گالری نقاشی پدر الیزابت برد که این دوست نامزد مدیر موسسه فیلمسازی یونیورسال، جان چیور کاودین بود. او از تیلور خوشش آمد و خواست قراردادی با او ببندد ولی موسسه مترو گلدوین مه‌یر زودتر قراردادی هفت ساله با تیلور بست و ابتدا در نقش کوتاهی در فیلم هر دقیقه یک نفر متولد می‌شود در سال 1941 ظاهر شد. مترو گادوین مه یر از او خوشش نیامد و گفت چشم های او پیر به نظر می‌رسد و چهره ی کودکانه و معصومانه بچه بازیگر های هم دوره خود مانند شرلی تمپل و جودی گارلند را نداشت. الیزابت تیلور بعدا این حرف را باور می‌کند و می‌گوید: من در دوران کودکی چهره یک کودک را نداشتم و چهره‌ام به زنان سن بالاتر می‌خورد.

سپس او نقش کوتاهی در فیلم لسی به خانه بازمی‌گردد ایفا کرد. سپس الیزابت تیلور در بزرگترین و معروف ترین فیلم دوران کودکی خود یعنی اسب مسابقه بازی کرد. فیلمی که او را به قله شهرت رساند. او در این فیلم در نقش دختر بچه ای ظاهر شده که میکی رونی را استخدام می‌کند تا اسبش را برای مسابقات اسب سواری آماده کند. آن ریور نیز در این فیلم نقش مادر تیلور را بازی می‌کرد که او را برنده اسکار نقش مکمل زن کرد. تیلور می‌گوید: این فیلم هیجان انگیزترین فیلمی بود که بازی کرده‌ام.

مترو گادوین مه‌یر برای ادامه بازی تیلور در فیلمهایش مجبور شد که تغییراتی در چهره اش بدهد. دو تا از دندان های جلوی اورا کشیدند و دندانهایش را ارتودنسی کردند و ابروهایش را برداشتند و موهایش را رنگ کردند و از او خواستند که اسمش را به ویرجینیا تغییر دهد اما تیلور و خانواده اش با این خواسته مخالفت کردند. پس از موفقیت فیلم اسب مسابقه، تیلور قراردادی هفت ساله با حقوق هفتگی 750 دلار در هفته با مترو گلدوین مه‌یر بست. تیاور بعدها کمپانی مترو گادوین مه‌‌یر را شرکتی بزرگ می‌خواند که او را برای پر پول کردن جیب های خود می‌خواستند. او در بزرگسالی می‌گوید: من دوران کودکی مانند هم سن و سالهای خودم نداشتم و روزها که مدرسه می‌رفتم و سر صحنه های فیلمبرداری حاضر می‌شدم و عصر ها به کلاس رقص و موسیقی می‌رفتم.

او در دهه 40 در فیلمهای بسیار خوبی ظاهر شد.  فیلم های بعدی او سینتیا و زندگی با پدر بود، که فیلم زندگی با پدر را مدیون کمپانی وارنر براس است که در این فیلم با ویلیام پاول و آیرین دان همبازی بود و برای این فیلم حقوق هفتگی 3500 دلار در هفته را به او می‌دادند.  فیلم های بعدی او برای مترو گلدوین مه‌یر، ملاقات با جودی و رفتار بد جولیا، بودند.آخرین فیلم موفق او در دهه 40 فیلم بسیار موفق زنان کوچک ساخته مروین لیروی بود که بازسازی فیلم به همین نام محصول سال 1933 است.

  تیلور در دهه 50 در نقش زنان بالغ ظاهر شد. اولین فیلم او در این دهه فیلم خائن بود که تیلور نقش زنی را بازی می‌کرد که به شوهرش مظنون میشود که ممکن است جاسوس شوروی باشد. او در این فیلم همبازی رابرت تیلور بود. فیلم موفق بعدی او کمدی پدر عروس به کارگردانی وینسنت مینه لی و با بازی اسپنسر تریسی و جوان بنت بود. تیلور در این فیلم نقش دختری را بازی می‌کند که خود را آماده مراسم عروسی اش می‌کند. فیلم دنباله موفقیت آمیزی با نام سود کم پدر داشت. هر دو قسمت این فیلم بسیار موفق بودند.

الیزابت تیلور در نوجوانی

سپس تیلور در فیلم مکانی در آفتاب به کارگردانی جرج استیونس در مقابل مونتگمری کلیفت بازی کرد. او در فیلم نقش دختری از طبقه مرفه جامعه را بازی می‌کند که مونتگمری کلیفت کارگر را عاشق خود می‌کند. جرج استیونس می‌گوید فقط تیلور می‌توانست از عهده این نقش برآید برای همین او را انتخاب کردم. فیلم نامزد چندین اسکار و برنده چندین اسکار از جمله بهترین کارگردانی برای جرج استیونس شد. فیلم بسیار موفق شد و فروش خوبی در سینما داشت. سپس تیلور در فیلم تاریخی آیوانهو بازی کرد. او از فیلم زیاد خوشش نیامد چون فکر می‌کرد فیلم سطحی است و او در نقش ربکا زیاد به چشم نمی آید ولی فیلم بسیار موفق بود و فروش خوبی در گیشه داشت.

فیلم های نسبتا موفق بعدی او دختری که همه چیز داشت، موسیقی احساسی و گذرگاه فیلها بود. سپس او در فیلم برومل زیبا بازی کرد. تیلور از فیلم های تاریخی زیاد خوشش نمی‌آمد چون به علت گریم و کارهای زیاد مجبور بود صبح زود از خواب بیدار شود و سر صحنه فیلمبرداری ظاهر شود. سپس او در فیلم آخرین باری که پاریس را دیدم بازی زیبایی از خود ارائه داد. او می‌خواست نقش اصلی فیلم کنتس پابرهنه را از آن خود کند ولی کارگردان فیلم او را متقاعد کرد که زیاد مناسب این نقش نیست و آوا گاردنر جایگزین او شد.

الیزابت سپس در فیلم غول در کنار راک هادسون و جیمز دین بازی کرد. فیلم بسیار موفق شد و فروش خوبی کرد و جرج استیونس برای دومین بار برنده اسکار شد. فیلم درخت زندگی، فیلم بعدی او بود. فیلمی پرهزینه و پرخرج که عوامل فیلم انتظار داشتند که این فیلم موفقیت بر باد رفته را کسب کند ولی فیلم شکست سنگینی خورد و تنها بازی جذاب الیزابت تیلور بود که این فیلم را به یک فاجعه تبدیل نکرد و الیزابت را برای بار اول نامزد اسکار کرد.

سپس او در بزرگترین فیلم کارنامه هنری خود بازی کرد، گربه‌ای روی شیروانی داغ بر اساس نوشته‌ای از تنسی ویلیامز. الیزابت تیلور در این فیلم نقش مگی گربه را بازی می‌کرد که با برادر شوهر و جاری‌اش سر تصاحب اموال پدر رو به موت خانواده دعوا دارند. این فیلم بسیار موفق بود و او را به یک بازیگر بین المللی تبدیل ساخت. همه نیز در ایران او را به خاطر بازی در این فیلم به یاد دارند و الیزابت تیلور برای این فیلم نامزد جایزه اسکار شد.

ناگهان تابستان گذشته فیلم بعدی تیلور بود. او در این فیلم در نقش زنی روان‌پریش در یک آسایشگاه روانی در کنار مونتگمری کلیفت و کاترین هپبورن بازی می‌کند.این فیلم الیزابت را برنده گلدن گلوب و برای سومین بار نامزد اسکار کرد.

باترفیلد 8 فیلم موفق بعدی او بود که الیزابت را برای اولین بار برنده اسکار نقش اول زن کرد. او در این فیلم در نقش زن فاسدی ظاهر شده که با مردی متاهل رابطه‌ای عاشقانه شروع می‌کند.

 

الیزابت تیلور و اسکاری که برای فیلم باترفیلد 8 گرفت

پس از تمام شدن قرارداد تیلور با مترو گلدوین مه‌یر، او اولین فیلمش را با کمپانی فاکس قرن بیستم آغاز کرد فیلمی به نام کلئوپاترا. اگرچه منتقدان نقدهای منفی بسیاری بر فیلم نوشتند اما در گیشه فروشی معمولی داشت. هزینه های تولید فیلم بسیار بیشتر از سود آن بود و الیزابت تیلور اولین بازیگری شد که 1 میلیون دلار دستمزد برای بازی یک فیلم گرفت. فیلمبرداری فیلم در انگلستان شروع شد ولی به دلیل آب و هوای بد آن، الیزابت تیلور مبتلا به ذات الریه شد و حالش بسیار وخیم بود ولی با استراحت و داروهای بسیار قوی حال او بهتر شد و ادامه فیلمبرداری در شهر رم انجام شد. الیزابت تیلور با ریچارد برتون که همبازی او در این فیلم بود روابط عاشقانه برقرار کرد که منجر رسوایی بزرگی شد.

فیلم موفق بعدی تیلور فیلم محل اشخاص سرشناس بود که اجتماعی از ستارگان بود. تیلور در این فیلم نقش زن متاهلی را بازی کرده که قصد دارد شوهر میلیونرش را ترک کند و با مرد دیگری که عاشق اوست ازدواج کند. فیلم برنده اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای مارگارت راترفورد شد.

فیلم بعدی تیلور، فیلم مرغ دریایی بود که با ریچارد برتون و ایوا ماری سینت همبازی بود. اگرچه نقد های منفی بسیاری بر فیلم وارد شد اما در گیشه بسیار موفق بود و 14 میلیون دلار فروش کرد.

فیلم بعدی تیلور فیلم چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ بود.  فیلم بسیار موفق بود. ابتدا قرار بود بت دیویس این نقش را ایفا کند ولی بعد الیزابت تیلور جایگزین او شد. او برای این فیلم خودش را چاق کرد و با آرایش و گریمی عجیب در نقش همسر زبان دراز یک استاد دانشگاه ظاهر شد. نقش مقابل او را ریچارد برتون بازی می‌کرد و الیزابت تیلور پیشنهاد داد که مایک نیکولز فیلم را کارگردانی کند که اولین تجربه کارگردانی نیکولز در سینما بود. تیلور برای این فیلم دومین اسکارش را گرفت. او در مراسم اسکار حضور نداشت و آن بنکرافت اسکار را از طرف او دریافت کرد.

تیلور در دو فیلم پشت سر هم با برتون همبازی بود اولی نقش بدون دیالوگ او در دکتر فاستوس بود که نسبتا موفق شد و دومی رام کردن زن سرکش بر اساس نمایشنامه ای از ویلیام شکسپیر بود که بسیار موفق بود. فیلم انعکاس در چشم طلایی، فیلم بعدی تیلور بود. فیلمی با سوژه ای عجیب. الیزابت تیلور می‌خواست که مونتگمری کلیفت نقش مقابل او را بازی کند اما با مرگ کلیفت در همان سال، مارلون براندو جایگزین او شد. فیلم شکست سنگینی در گیشه خورد.

در دهه 70 بازیگران جدیدی مانند جین فوندا و جولی کریستی جزو بازیگران پردرآمد بودند و الیزابت تیلور کم کم از فعالیتش کاسته شد و در تعدادی فیلم مانند تنها بازی در شهر، تماشای شبانه، چهارشنبه خاکستری و پرنده آبی بازی کرد که همگی شکست خوردند.

آخرین کار شاخص او آینه شکست در کنار ستارگان بزرگی چون آنجلا لنزبری، راک هادسون، کیم نوواک و تونی کرتیس بود که قسمتی از سری فیلم‌های خانم مارپل بود.

در دهه 80 و 90 او در تعدادی سریال و فیلم تلویزیونی و سینمایی ضعیف بازی کرد.

او در سال 1985 جایزه گلدن گلوب سیسیل ب دمیل دریافت کرد.

الیزابت تیلور و جایزه گلدن گلوب سیسیل ب دمیل که برای یک عمر دستاورد هنری دریافت کرد

او در سال 1992 برنده جایزه اسکار بشردوستانه جین هرشولت شد.

الیزابت تیلور و جایزه اسکار بشردوستانه جین هرشولت

او در سال 1997 جایزه افتخاری انجمن بازیگران سینما را برای یک عمر دستاورد هنری دریافت کرد.

او همچنین در سال 1999 جایزه بفتا افتخاری را دریافت کرد.

آخرین کار او فیلم تلویزیونی این پیرزنان هرزه در سال 2001 بود که با ستارگانی چون شرلی مک لین، دبی رینولدز و جوان کالینز همبازی بود. بعد از این فیلم او خود را بازنشسته کرد و به فعالیت‌های دیگر پرداخت.

او پس از مرگ دوستش، راک هادسون بر اثر ایدز موسسه ای را برای مبارزه با این بیماری بنا کرد و همچنین برند جدید عطر و جواهرات را با نام خودش ابداع کرد.

الیزابت تیلور 8 بار ازدواج کرد که همگی به طلاق ختم شد.

اولین شوهر او، کنرد هیلتون جونیور، وارث هتل های زنجیره ای هیلتون بود که در سال 1950 با او ازدواج کرد و در سال 1951 از او جدا شد.

 به همراه شوهر اولش، کنرد هیلتون جونیور

دومین شوهر او، مایکل وایلدینگ بود که در سال 1952 با او ازدواج کرد و در سال 1957 از او جدا شد. حاصل این ازدواج دو پسر به نام‌های کریستوفر ادوارد وایلدینگ و مایکل وایلدینگ جونیور بود.

به همراه شوهر دومش، مایکل وایلدینگ

شوهر سوم او، مایک تاد بود که در سال 1957 با او ازدواج کرد و این ازدواج با مرگ مایک تاد در سال 1958 بر اثر سقوط هواپیمای شخصی‌اش پایان یافت. حاصل این ازدواج یک ساله دختری به نام لیزا تاد بود.

به همراه شوهر سومش، مایک تاد

شوهر چهارم او، ادی فیشر بود که در سال 1959 با او ازدواج کرد و در سال 1964 از او جدا شد.

به همراه شوهر چهارمش، ادی فیشر

شوهر پنجم و ششم او، ریچارد برتون بودند که دوبار با او ازدواج کرد و هردو ازدواج به طلاق ختم شد. اولین ازدواج او با ریچارد برتون از سال 1964 تا 1974 بود و دومین ازدواج او با ریچارد برتون از سال 1975 تا 1976 بود. حاصل این ازدواج‌ها، دختری به نام‌ ماریا برتون بود.

به همراه شوهر پنجم و ششمش، ریچارد برتون

شوهر هفتم او، جان وارنر بود که در سال 1976 با او ازدواج کرد و در سال 1982 از او جدا شد.

به همراه شوهر هفتمش، جان وارنر

شوهر هشتم او، لاری فورتنسکی بود که در سال 1991 با او ازدواج کرد و در سال 1996 از او جدا شد.

به همراه شوهر هشتمش، لاری فورتنسکی

الیزابت تیلور در کهنسالی به همراه فرزندانش فرزندانش، از راست، لیزا تاد برتون، ماریا برتون، کریستوفر ادوارد وایلدینگ و مایکل وایلدینگ جونیور 

الیزابت تیلور توانست لقب dame (بانو) را از ملکه انگلستان دریافت کند.

سرانجام الیزابت تیلور در 23 مارس 2011 بر اثر بیماری قلبی که مدت‌ها بود با آن دست و پنجه نرم می‌کرد درگذشت

جسد او را در پارک یادبود فارست لاون که یک قبرستان خصوصی بود به خاک سپردند.

آرامگاه الیزابت تیلور در پارک یادبود فارست لاون

فیلمشناسی شاخص او:

هر دقیقه یک نفر متولد می‌شود 1942

لسی به خانه برمی‌گردد 1943

اسب مسابقه 1944

شهامت لسی 1946

زندگی با پدر 1947

سینتیا 1947

ملاقات با جودی 1948

رفتار بد جولیا 1948

زنان کوچک 1949

خائن 1949

خماری 1950

پدر عروس 1950

سهم کوچک پدر 1951

مکانی در آفتاب 1951

عشق بهتر از همیشه 1952

آیوانهو 1952

دختری که همه چیز داشت 1953

موسیقی احساسی 1954

گذرگاه فیل‌ها 1954

برومل زیبا 1954

آخرین باری که پاریس را دیدم 1954

غول 1956

درخت زندگی 1957

گربه‌ای روی شیروانی داغ 1958

ناگهان تابستان گذشته 1959

باترفیلد 8 1960

کلئوپاترا 1963

محل اشخاص سرشناس 1963

مرغ دریایی 1965

چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد 1966

دکتر فاستوس 1967

رام کردن زن سرکش 1967

انعکاس در چشم طلایی 1967

کمدین‌ها 1967

بوم! 1968

تشریفات پنهانی 1968

تنها بازی در شهر 1970

زی و شرکا 1972

زیر میلک وود 1972

همراسمیت بیرون است 1972

طلاق 1973

تماشای شبانه 1973

چهارشنبه خاکستری 1973

صندلی راننده 1974

پرنده آبی 1976

کمی موسیقی شبانه 1977

زمستان می‌کشد 1979

آینه شکست 1980

در میان دوستان 1983

سوء‌نیت در سرزمین عجایب 1985

آلیس پوکرباز 1987

توسانینی جوان 1988

پرنده شیرین جوانی (فیلم تلویزیونی) 1989

خانواده فلینت استونز 1994

این پیرزنان هرزه (فیلم تلویزیونی) 2001

الیزابت تیلور در نماهایی از فیلم‌هایش

به همراه جیمی لایدون در فیلم زندگی با پدر و به همراه کارل سوئیتزر در فیلم هر دقیقه بک نفر متولد می‌شود

به همراه رابرت استاک در فیلم ملاقات با جودی و به همراه پیتر لافورد در فیلم رفتار بد جولیا

به همراه ریچارد برتون در فیلم دکتر فاستوس و به همراه میکی رونی در فیلم اسب مسابقه

به همراه پیتر لافورد در فیلم زنان کوچک و به همراه تام اسکریت در فیلم آلیس پوکرباز

به همراه دانا اندروز در فیلم گذرگاه فیل‌ها و به همراه جیمی لایدون در فیلم سینتیا

به همراه اسپنسر تریسی در فیلم‌های پدر عروس و سهم کوچک پدر

به همراه پل نیومن در فیلم گربه‌ای روی شیروانی داغ و به همراه مونتگمری کلیفت در فیلم مکانی در آفتاب

به همراه ون جانسون در فیلم‌های آخرین باری که پاریس را دیدم و خماری بزرگ

به همراه لاری پارکس در فیلم عشق بهتر از همیشه و به همراه ویلیام پاول در فیلم دختری که همه چیز داشت

به همراه رابرت تیلور در فیلم‌های آیوانهو و خائن

به همراه مونتگمری کلیفت در فیلم درخت زندگی و به همراه راک هادسون در فیلم غول

به همراه هنری فوندا در فیلم چهارشنبه خاکستری و به همراه استوارت گرانجر در فیلم برومل زیبا

به همراه ویتوریو گاسمن در فیلم موسیقی احساسی و به همراه مایکل کین در فیلم زی و شرکا

به همراه ریچارد برتون و پیتر اتول در فیلم زیر میلک وود و به همراه کاترین هپبورن و مونتگمری کلیفت در فیلم ناگهان تابستان گذشته

به همراه لارنس هاروی در فیلم باترفیلد 8 و به همراه ریچارد برتون در فیلم کمدین‌ها

به همراه ریچارد برتون در فیلم‌های بوم! و کلئوپاترا

به همراه ریچارد برتون در فیلم‌های طلاق و محل اشخاص سرشناس

به همراه بیلی وایت لا و لارنس هاروی در فیلم تماشای شبانه و به همراه ریچارد برتون در فیلم مرغ دریایی

به همراه مارلون براندو در فیلم انعکاس در چشم طلایی و به همراه جین الکساندر در فیلم سوء‌نیت در سرزمین عجایب

به همراه ریچارد برتون در فیلم چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ و به همراه وارن بیتی در فیلم تنها بازی در شهر

به همراه مارک هارمون در فیلم تلویزیونی پرنده شیرین جوانی و به همراه ریچارد برتون در فیلم رام کردن زن سرکش

به همراه تاد لوکینلند در فیلم پرنده آبی و به همراه ریچارد برتون در فیلم همراسمیت بیرون است

به همراه کیم نوواک در فیلم آینه شکست و به همراه میا فارو در فیلم تشریفات پنهانی

 منابع

https://en.wikipedia.org/wiki/Elizabeth_Taylor

http://www.imdb.com/name/nm0000072/

مجله دنیای تصاویر (شماره 173، تایستان 1386)




گوهرهای سینمایی در شاعرانگی روسری! - جروشا - ۱۳۹۴/۱۱/۱۲ عصر ۰۶:۵۸

این عکس شاد همونطور که مشاهده میکنید؛مریلین مونروی دوست داشتنی جوونه میون دشت و دمن

فقط معلوم نیست در باد وزان، داره روسریشو میذاره یا برمیداره؟!

اما میتونیم خوش بینانه فرض کنیم داره روسریش رو میذاره سرش. به به آفرین!

چون شاعر املشی شیرین سخن میگه:

روسریسر کن و نگذار میان من و باد..... سر آشـفتگی موی تو دعوا بشـود

.

بعله برای جلوگیری از دعوای بیشتر بین شاعر و باد، بقیه ستاره های افسانه ای کلاسیک هم، روسری بسر گذاشتن

و البته از حق نگذریم، با حجاب خیلی خوشگل و برازنده هم شدن مثل جواهر توی قاب مخمل و ابریشم:)

میگید نه؟! نگاه کنید،

الیزابت تیلور-آدری هپبورن-ناتالی وود-بریژیت باردو-گریس کلی

دوریس دی-جین سیمونز-الکه زومر-سوفیا لورن- ویوین لی

.

حالا کاری نداریم که اکثر این بانوان محترمه برای این روسری سرشون گذاشتند که موهاشون نامرتب بوده!

البته سعدی علیه الرحمه یک رباعی داره که من نمیدونم مربوط به این قضیه میشه یا نه ولی میگم!:

آنانکه پریروی و شکر گفتارند ... حیف است که روی خوب پنهان دارند

فی الجمله نقاب نیز بیفایده نیست ... تا زشت بپوشند و نکو بگذارند!

بهرحال این ستاره های کلاسیک همه جوره حتی در قاب سیاه و سفید هم با حجاب زیبا هستند،

حتی یک حالت عرفانی هم دارند مثل هاله نور! مخصوصا اینگرید :) 

و درباره آخری اوا خانوم هم انگار به سبک خانومای ما چادر گیپور سیاه گذاشته و منو یاد تک بیت مورد علاقه م از شعر آقای آزادی میندازه:

چادرسیاه روی سرت،مثل اینكه … آه

 مهتاب می شوی وسط یك شب سیاه

اینگرید برگمن-لوسیل بال-راکول ولش-ریتا هیورث-کاترین دنو-آوا گاردنر

.

اما از همه قشنگتر و عارفانه تر تر عکس خودمه! -اینجانب لسلی کارون که فکر کنم کنار زیارتگاه یا معبدی انداخته باشم!

خداییش خیلی زیباست ژست معنوی و متفکرانه هم گرفتم تا حسابی شاعرانه و تاثیرگذار باشه:)

و  از قول آقای جواد مزنگی در وصف این حالت عرفانی (با کمی تلخیص و دخل و تصرف!) بخونم:

چشــم جـــــادویی و موهای برون از روســـــری

روی لب ها رنگ سرخ و نقش پیکر مرمری

مثل شمشیری که با یک ضـربه آدم می کشــد

قاتلـــی، آدمکشی ، اما به طــــــرز دیگـــــــری

تو بــدون شــک چنــان خوبی که در یک ثــانـیه

آبروی جمــع بت هــــای جهــــــان را می بــری

یـا بـه قـــول شـــــــاعران روزگــــــاران کـهــــن

پـرده ی ایمــــان اهـــــل ادعــــــــا را مـی دری

لایق نـام خدایـــــانـی تـو، زیــــرا گفـــتـــه انــد:

«قدر زر زرگـــــر شناسد، قــــدر گوهر گوهری»

:cheshmak:




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - بانو الیزا - ۱۳۹۵/۴/۱۵ عصر ۰۳:۰۰

این هم پائولت گدارد بانوی پیشرو چارلی چاپلین در عصر مدرن

55555

با نام کامل  پائولین ماریون گودارد ، گوینده رادیو  و بازیگر سینما و تلویزیون در 3 ژوئن 1910 متولد شد . آغاز کار گدارد با نقش آفرینی در فیلم کوتاه اسکله از برث مارکس در سال  (1929) بود و همچنین در یکی از فیلم های لورل هاردی .( قبل از اون هم در سنین پایین به عنوان مدل کودک  فعالیت می کرد) . ولی با فیلم عصر جدید 1936 که  روبروی چارلی چاپلین معروف بازی می کرد به شهرت رسید . گدارد بانوی برجسته پر زرق و برق و همه کاره برای تصاویر پارامونت بود ودر  فیلم هایی همچون سربلندی سلام ، تنوع دختر  نقش آفرینی کرد. فیلم سربلندی سلام در سال1943  تنها نامزدی او اسکار او محسوب می شود که در آن برنده نشد. و پس از آن هم فیلم های  زن سبک و جلف (1945) و خاطرات یک خدمتکار (اثری دوست داشتنی از ژان رنوار در سال 1946) و فتح (1947) و...

12

نقطه عطف زندگی گدارد هم آشنایی با چارلی و همبازی شدن با اون  در سال 1936 در فیلم عصر جدید در نقش یک دختر یتیم و البته پر انرژی و یار و یاور ولگرد تا پایان راه بود . و فیلم بعدی او هم فیلم زنان (1939) بود که در اون با نورما شیرر، جوآن کرافورد و روزالیند راسل همبازی بود . تقریبا همون موقع بود که سلزینک از بازی گدارد خوشش اومد و اون رو برای نقش اسکارلت اوهارا در برباد رفته در نظر گرفت . و جورج کیوکر کارگردان وقت هم مجبور به انتخاب بین ویوین لی و پولت گدارد میشه و سرانجام ویون لی انتخاب میشه ( گفته میشه دلیل کنار گذاشتن گدارد از این فیلم روابط پنهان او و چارلی بود و گدارد نمیخواست این قضیه سر زبان ها بیفته  و منجر به رسوایی اون بشه ) . . " سلزنیک علاقه مند به گدارد باقی ماند و پس از انتخاب ویوین لی به همسر خود نوشت که لی "اسب سیاه" بود و انتخاب شد.  "تنگ به پولت، جین آرتور، جوآن بنت، و ویوین لی".

بعد ازجدایی از چاپلین هم در سال 1942 ( که منجر به تقسیم دوستانه اموال بین گدارد و چاپلین شده بود ) با بورگس مردیت در سال 1944 ازدواج کرد . بورگس مردیت که به عنوان یک افسر روابط عمومی در حمل و نقل هوایی ارتش ایالات متحده خدمت می کرد ، بعدها  ستاره ی سری فیلمهای راکی  بود. در نهایت بعد از حدود 5 سال از مردیت هم جدا شد و در سال 1958 با اریش ماریا رمارک ، نویسنده مشهور آلمانی ازدواج کرد.

33

پس از ازدواج با اریش ماریا رمارک ، گدارد تقریبا بازنشسته شد و به سوئیس نقل مکان کرد . ودر کمال بی تفاوتی در یک نقش مکمل در یک فیلم ایتالیایی بازی کرد و به عنوان آخرین نقش آفرینی هم یک نقش کوچک در یک قسمت از اسنوپ خواهران (1972) برای تلویزیون بازی کرد

پس از مرگ رمارک در سال 1970 ، گدارد که ثروت زیادی به ارث برده بود کم کم با تقویت مجموعه دیرینه ی خود تبدیل به یک شخص مقتدر در سال 1980در جامعه شهر نیویورک  شده بود . که این زمینه دوستی هایی با اشخاص مهم شناخته شده از جمله اندی وارهول تا پایان عمر وی در سال 1990  بود.

این هم یک کلیپ از تصاویر مشترک گدارد و چارلی چاپلین عزیز

http://s7.picofile.com/file/8258354500/charlie_and_paulette.mp4.html




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - بانو الیزا - ۱۳۹۵/۴/۲۱ عصر ۰۳:۱۳

خسته نباشید دوستان

در این چند روز گذشته یک ویدیوی بسیار زیبا دیدم که با خودم گفتم اون رو با شما به اشتراک بزارم . در این ویدیو مشهورترین بازیگران زن سینمای هالیوود از ابتدای سینمای صامت تا امروز مشاهده میشه

امیدوارم از دیدن این ویدیوی زیبا لذت ببرید ^_^

http://s6.picofile.com/file/8259306392/zanane_bartare_cinema.mp4.html




[split] زنان افسانه ای تاریخ سینما - تاخیر زمانی - بانو الیزا - ۱۳۹۵/۷/۱۱ عصر ۰۲:۳۴

ohara

با اون شمایلی که بی شباهت به اینگرید برگمن بزرگ نیست ، و اصالت ایرلندی خودش تونست در دنیای خشن و مردانه ی جان  فورد کبیر(هموطن خودش ) و  در کنار جان وین مغرور و با هیبت بر ای خودش جایگاه ویژه ای دست و پا کنه .

مارین اوهارا در سال 1946 با حفظ تابعیت ایرلندی عنوان شهروند آمریکایی رو کسب کرد. نه تنها تابعیت ایرلندی بلکه اصالت یک زن سر سخت ایرلندی که همواره در مقابل هر گونه فساد در سینما ایستادگی کرد و تا پایان عمر بازیگری خودش نجابت خودش رو حفظ کرد. در سال 1938 با جورج هانلی براون ازوداج کرد تا سال 1941 و سپس با ویلیام پریس ازدواج کرد و از او صاحب دختر شد و سال 1953 هم جدا شدند.

jon

اوهارا در پنج فیلم ریو گرانده ، مرد آرام ، نشان عقاب، مکلینتاک و جیک بزرگ با دوک ( جان وین )  همبازی بود و شاید از معدود زن هایی بود که می تونست در سیمای خشن و با ابهت جان وین برای لحظاتی کوتاه هم که شده رگه های از عشق و عاطفه  و حس رمانتیک کامل کننده ی ویژگی های مردان رو بوجود بیاره. فقط کافیه یک بار دیگه به چهره ی جان وین در ریو گرانده دقت کنید  که در گیرو دار تنش مبارزه با سرخپوستان ناگهان با چهره ی موقر ماریون اوهارا  همسر خود ،  در حالی که از کالسکه پیاده میشه مواجه میشه و تمام اون ابهت ها و مردانگی ها جای خودش رو به احترام به همسر و نگاه عاشقانه ای میده که در وجود جان وین واقعا کمیابه

t

این تصویر هم مربوط به زمانی که در سن 94 سالگی تنها جایزه مهم زندگی خودش رو تحت عنوان اسکار افتخاری دریافت کرد . پشت سر اوهارا ،  لیام نیلسون و کلینت ایستوود رو ملاحظه می کنید.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۹۶/۲/۱۲ عصر ۱۱:۲۶

فرآیند ستاره شدن برخی از هنرپیشگان , زاییده  اتفاقاتی جالب و تصادفی بوده است.

مثلا به دو مورد جالب زیر نگاه کنید :

نورما جین دختر یتیمی بود که بیشتر سالهای کودکی خود را در پرورشگاه و یا خانواده های پذیرش کننده این نوع کودکان سپری کرده بود . او با تمام سختی ها و محدودیت هایی که داشت بزرگ می شود تا سرانجام با مردی ازدواج و یک زندگی عادی را آغاز می کند. جنگ جهانی دوم آغاز می شود ( نقش پیشوا را در این قضیه داشته باشید  :cheshmak: ) شوهر نورما به جبهه می رود اما جنگ به درازا می کشد و جدایی طولانی مدت این دو باعث طلاقشان می شود. نورما برای خرج زندگی در یک کارخانه اسلحه سازی مشغول به کار می شود.

روزی از روزها , عکاس یک مجله جنگی ارتش (Yank) که از تلاش زنان در کمک به جنگ گزارش و عکس تهیه می کرد به کارخانه ای که نورما در آن مشغول کار بود سر می زند و چند عکس از زنان در حال کار می گیرد. عکس های گرفته شده از نورما به نظر سردبیر مجله جذاب تر از دیگران هستند . پس از چاپ مجله , دیگر عکاسان هنری هم علاقمند می شوند که با خانم نورما آشنا شوند. نورما جین کم کم معروف می شود و بعد از مدلینگ , پایش به هالیوود هم کشیده می شود. در آنجا خداوندگاران کارخانه رویاسازی هالیوود , استعداد عجیبی را در این دختر مشاهده می کنند و مرلین مونرو  افسانه ای متولد می شود .

مرلین مونرو merilyn monroe.

و اما بعد ...

دیوید سلزنیک از پرشورترین تهیه کنندگان هالیوود بود. او سازنده فیلم بربادرفته و داماد لوئیس ب مه یر (رئیس کمپانی مترو گلدوین مه یر ) هم بود. وی همچنین کشف کننده بسیاری از بازیگران و کارگردانان  مانند ویوین لی , آلیدا ولی , آلفرد هیچکاک و گریگوری پک و ... بوده است. سلزنیک نمایندگانی داشت که به دنبال استعدادها می گشتند تا به او معرفی کنند. کی براون نماینده دفتر نیویورک او بود.  خانم براون همان کسی است که اولین بار رمان معروف مارگارت میشل را به سلزنیک پیشنهاد کرد و فیلم معروف بربادرفته  با خرید امتیاز همین رمان  ساخته شد.

روزی از روزها , کی براون در آسانسور با زوجی سوئدی آشنا می شود. آن زوج از فیلم جدیدی به نام اینترمتسو که  به تازگی در کشورشان سوئد به نمایش در آمده بود با  آب و تاب برایش تعریف می کنند طوری که کنجکاوی اش برانگیخته می شود. او  فیلم را برای سلزنیک ارسال می کند.  سلزنیک حسابی توجهش به هنرپیشه اصلی زن فیلم جلب می شود و به براون تلگراف می کند : به سوئد برو  و  تا  با این بازیگر زن قرارداد نبسته ای به آمریکا برنگرد ! بدین ترتیب اینگرید برگمن از یک هنرپیشه گمنام در یک کشور دور افتاده به ستاره بزرگ دهه چهل هالیوود تبدیل می شود .

ingrid bergman اینگرید برگمن.




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - Jacques Clouseau - ۱۳۹۶/۲/۱۴ صبح ۰۹:۴۵

nnnn:امروز 4 می برابر با 14 اردیبهشت هست و کلی اتفاق جالب در این روز در دنیا افتاده که البته مهمترین اونها، به دنیا آمدن "آدری کاتلن راستون" :lovve:مشهور به "آدری هپبورن" در سال 1929 هست.

قطعا asabiتاریخ سینما، در هیچ کجای دنیا بی نام "آدری هپبورن" ashkشناخته شده نیست.

آنونس فیلم صبحانه در تیفانی رو می تونید از این لینک تماشا کنید::ok:
http://s8.picofile.com/file/8293938700/breakfast_in_tiffany.mov.html

روح این هنرمند عزیز و دوبلور ارجمندش زنده یاد مهین کسمایی در آرامش باشه




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۹۸/۱۱/۴ صبح ۱۲:۵۶

کرول لمبارد .. یکی از جذاب ترین بازیگران کلاسیک تاریخ سینماست.

در وصف او همین بس که کلارک گیبل که بعد از برباد رفته سلطان بلامنازع هالیوود شده بود از بین آن همه بازیگر زن ,  دل به او باخت و به گفته خودش , بهترین سالهای عمرش زمانی بود که با لمبارد بود.

متاسفانه کرول در میانه جنگ جهانی دوم , هنگامی که در یک هواپیمای نظامی در حال جابجایی بود سقوط کرد و  جهان را از یکی از سرزنده ترین بازیگران خود محروم کرد.

فیلمی کوتاه از یکی از شیطنت های همیشگی اش:

https://gramho.com/media/2226627946718479126




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - سروان رنو - ۱۳۹۹/۵/۱۶ عصر ۰۳:۰۸

اینقدر مشغله های الکی و روزمره زیاد شده که فرصت نشد به جز پیام های دوستان در جعبه پیام کمی بیشتر درباره الیویا دهاویلند عزیز که آخرین بازمانده بزرگ دوران طلایی سینمای کلاسیک بود بنویسیم.cryyy!

دست زرد ابری خوش ذوق درد نکنه که در همان روز فوت لوگوی زیبایی برای او طراحی کرد. :heart::rolleyes:

توی بیشتر سایت ها دیدم که از او فقط خاطره نقش ملانی بربادرفته رو پررنگ کرده بودند و صفت معصوم و مظلوم و مهربان و ... داده بودند. در صورتیکه بر خلاف نقش ملانی , الیویا دهاویلند در زندگی واقعی اش یک زن جسور , ماجراجو و جنگنده بوده و تعداد زیادی هم نقش متضاد ملانی در فیلم های مختلف بازی کرده که مهجور مانده است. او در کنار کاترین هپبورن از اولین بازیگران زنی بود که جرات کرد علیه استودیوها که در آن زمان دارای قدرت بی اندازه ای بودند اقامه دعوا کند.

اتفاقا من اون اوایل که بربادرفته رو می دیدم  نقش ملانی  رو زیاد دوست نداشتم چون به نظرم در فیلمنامه , بیش از حد مثبت بود !  این هنر بازیگری است که بتواند جایی اینقدر مثبت باشد و جایی برعکس آن . اما اگه تونستین نقش های دیگه ای که بازی کرده رو هم حتما ببینین که  بسیار زیبا و قابل تحسین هستن. برای نمونه چند عکس متفاوت ازش اینجا می ذارم تا در کلیشه ی ملانیِ بربادرفته محدود نباشیم:




RE: زنان افسانه ای تاریخ سینما - نورما دزموند - ۱۴۰۱/۵/۳۱ عصر ۰۹:۴۳

بین هنرمندان قدیمی ایرانی هم خانم هایی بودن که بسیار زیبا بودن که ممکنه برای خیلی از افراد کمتر شناخته شده باشن

و میخوام دو نفر رو نام ببرم که زیبایی بخصوصی داشتن بین هنرمندان قدیمی ایرانی

1. مارینا متر ( وی با نام اصلی مارینا مه‌لقا هوپ اپل متر در اوت ۱۹۴۱ برابر با ۱۰ دی ماه ۱۳۲۱ از یک پدر آلمانی و یک مادر ایرانی در تهران متولد گردید. وی تحصیلات خود را در مدرسه ژاندارک تهران در سال ۱۹۵۸ گذراند دوره مدرسه عالی زبان را در سوییس گذراند وی به زبان‌های انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی و فارسی آشنا است. وی قبل از هنرپیشگی در روزنامه‌های انگلیسی و فرانسه تهران ژورنال و ژورنال دو تهران به عنوان خبرنگار مشغول کار بود. اولین فیلمی که بازی کرد در سال ۱۳۴۵ «الماس ۳۳» بود )

این هنرمند رو شاید بیشتر با فیلم . بیگانه بیا مسعود کیمیایی بشناسن که همراه با بهروز وثوقی بازی درخشانی داشت در اون فیلم

2. اذر حکمت شعار

  ( آذر حکمت شعار با نام واقعی آذر تاج دهقانی آذر در سال ۱۳۱۴ در تبریز متولد شد. فعالیت وی در عرصه بازیگری از سال ۱۳۳۷ در تئاتر و با نمایش موزیکال خسرو و شیرین آغاز شد.

از سال ۱۳۴۰ به واسطه چهره زیبا و مناسب، خیلی زود پا به دنیای سینما گذاشت. اولین فیلمی که بازی کرد، وقتی که آفتاب غروب می‌کند نام داشت که این فیلم ناتمام ماند و طبعاً به نمایش در نیامد؛ ولی در همان سال در فیلم آس و پاس ساخته سیامک یاسمی در برابر ناصر ملک‌مطیعی و آرمان، نقش اصلی زن را بر عهده گرفت. بعدها در دو فیلم از ساموئل خاچیکیان همراه با عبدالله بوتیمار بازی کرد.

آذر حکمت شعار بازیگر محجوبی بود که تا سال ۱۳۴۸ به نقش‌آفرینی در سینما ادامه داد (حدوداً بیست فیلم) و تا مرز ستارگی هم پیش رفت. در چند فیلم بازیگر نقش مقابل ایرج قادری بود. یکی دو فیلم هم با بهروز وثوقی و رضا بیک ایمانوردی و همچنین با منوچهر والی‌زاده در دو فیلم گل گمشده در سال ۱۳۴۱ و فرشته‌ای در خانه من در سال ۱۳۴۲، هم بازی بودند.

در دهه ۴۰ به خاطر مخالفت همسرش با حضور وی در سینما، ماجرایشان به محافل مطبوعاتی و سینمایی کشیده شد و این جنجال‌ها تا جایی ادامه یافت که همسر این بازیگر با پاسبان در پشت صحنه یکی از فیلم‌ها حاضر شد تا همسرش را به خاطر عدم تمکین جلب نماید.

آذر حکمت شعار (آذر دهقانی آذر) بازیگر با استعدادی در سینمای ایران بود که متأسفانه علی‌رغم شایستگی‌هایش آن طور که باید مورد تقدیر قرار نگرفت و در سال ۱۳۴۹ سینما را کنار گذاشت. حکمت شعار زندگی خصوصی آرامی نداشت و به خاطر اختلافات خانوادگی و مخالفت همسرش با فعالیت‌های او در نهایت به متارکه انجامید که حاصل این ازدواج یک دختر و یک پسر می‌باشد. این بازیگر فقط در دهه ۴۰ در سینمای ایران فعال بود و نقش‌هایی آراسته و خالی از حواشی بازی کرد و هیچگاه ستاره نشد اما نقش‌های اول بسیاری اجرا نمود )

(زاده ۱۳۱۴ تبریز – درگذشته ۱۳۵۳ تهران)